سکینه دختر امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[مادر]] [[سکینه]] [[رباب]] نام داشت. نامش را [[امینه]]، [[آمنه]]، [[امیمه]]، [[امامه]] و [[امیّه]] ذکر کرده‌اند. سکینه لقبی است که از سوی [[پدر]] و مادر به وی داده شده است<ref> الاغانی، ج۱۶، ص۱۳۸ - ۱۳۹؛ وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۷؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۱۵۴.</ref>.
[[مادر]] [[سکینه]] [[رباب]] نام داشت. نامش را [[امینه]]، [[آمنه]]، [[امیمه]]، [[امامه]] و [[امیّه]] ذکر کرده‌اند. سکینه لقبی است که از سوی [[پدر]] و مادر به وی داده شده است<ref> الاغانی، ج۱۶، ص۱۳۸ - ۱۳۹؛ وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۷؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۱۵۴.</ref>.


خط ۱۷: خط ۱۷:
مادرش او را به سینه چسبانید و [[اشک]] از چشمانش [[پاک]] کرد. جمله یاد شده بیان‌گر فصاحت و بلاغت آن بانو در کودکی است.
مادرش او را به سینه چسبانید و [[اشک]] از چشمانش [[پاک]] کرد. جمله یاد شده بیان‌گر فصاحت و بلاغت آن بانو در کودکی است.


[[زرکلی]] درباره او می‌نویسد: سکینه دختر [[حسین بن علی بن ابی طالب]]{{ع}} زنی [[شریف]]، شاعر و [[کریم]] است. وی از [[زیباترین]]، خوش نفس‌ترین و [[سرور زنان]] عصر خویش بود. بزرگان و [[شاعران]] [[قریش]] به [[خدمت]] او می‌آمدند تا درباره اشعارشان اظهار نظر کند. مجلس را به گونه‌ای ترتیب داده بود که آنها او را نمی‌دیدند ولی وی آنان را می‌‌دید. اشعارشان را می‌خواندند و او یکی را بر دیگری برتری می‌داد. گاه نیز اشعار آنان را [[نقد]] می‌کرد و [[هدیه]] و جایزه به آنان می‌داد<ref>زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۰۶؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۲۷۸.</ref>.
[[زرکلی]] درباره او می‌نویسد: سکینه دختر [[حسین بن علی بن ابی طالب]] {{ع}} زنی [[شریف]]، شاعر و [[کریم]] است. وی از [[زیباترین]]، خوش نفس‌ترین و [[سرور زنان]] عصر خویش بود. بزرگان و [[شاعران]] [[قریش]] به [[خدمت]] او می‌آمدند تا درباره اشعارشان اظهار نظر کند. مجلس را به گونه‌ای ترتیب داده بود که آنها او را نمی‌دیدند ولی وی آنان را می‌‌دید. اشعارشان را می‌خواندند و او یکی را بر دیگری برتری می‌داد. گاه نیز اشعار آنان را [[نقد]] می‌کرد و [[هدیه]] و جایزه به آنان می‌داد<ref>زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۰۶؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ص۲۷۸.</ref>.


[[امام حسین]]{{ع}} از او به عنوان یا خیرة النسوان یاد کرده است<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.</ref>
[[امام حسین]] {{ع}} از او به عنوان یا خیرة النسوان یاد کرده است<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.</ref>


سکینه افزون بر [[علم]] و ادب جزء [[راویان حدیث]] به شمار می‌آید، هر چند اندکی از [[روایات]] او نقل شده است. وی [[حدیث]]: [[حاملان قرآن]] سروران [[اهل]] بهشتند در [[روز قیامت]]<ref>{{متن حدیث|حَمَلَةُ الْقُرْآنِ فِي الدُّنْيَا عُرَفَاءُ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}</ref> را از [[پیامبر]] نقل کرده است<ref>طبرانی، معجم الکبیر، ج۳، ص۱۳۲.</ref>.
سکینه افزون بر [[علم]] و ادب جزء [[راویان حدیث]] به شمار می‌آید، هر چند اندکی از [[روایات]] او نقل شده است. وی [[حدیث]]: [[حاملان قرآن]] سروران [[اهل]] بهشتند در [[روز قیامت]]<ref>{{متن حدیث|حَمَلَةُ الْقُرْآنِ فِي الدُّنْيَا عُرَفَاءُ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}</ref> را از [[پیامبر]] نقل کرده است<ref>طبرانی، معجم الکبیر، ج۳، ص۱۳۲.</ref>.
خط ۳۱: خط ۳۱:
سکینه جوابش را نداد، تا این که صدای [[اذان]] برخاست. همین که [[مؤذن]] گفت: {{متن حدیث| أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ }} سکینه گفت: این [[پدر]] من است یا تو؟ دختر عثمان شرمنده شد و گفت: دیگر به شما [[فخر]] نخواهم فروخت<ref>الاغانی، ج۱۶، ص۱۴۳.</ref>.
سکینه جوابش را نداد، تا این که صدای [[اذان]] برخاست. همین که [[مؤذن]] گفت: {{متن حدیث| أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ }} سکینه گفت: این [[پدر]] من است یا تو؟ دختر عثمان شرمنده شد و گفت: دیگر به شما [[فخر]] نخواهم فروخت<ref>الاغانی، ج۱۶، ص۱۴۳.</ref>.


پس از [[حماسه عاشورا]] برخوردهای زیادی از او با [[امویان]] نقل شده است؛ از جمله نوشته‌اند: وقتی [[مروان بن حکم]] به علی{{ع}} [[ناسزا]] می‌‌گفت، سکینه به [[سختی]] در برابر او می‌ایستاد و به او و پدرش بد می‌‌گفت<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۲۴۱.</ref>. سکینه [[روز جمعه]] در پوششی کامل با گروهی از [[زنان]] و خدمت‌کاران خود به [[نماز جمعه]] می‌رفت و در برابر [[ابن مطیره]] ([[خالد بن عبدالملک بن حارث بن حکم]]) می‌ایستاد. وی به بد‍‌گویی‌های او از علی{{ع}} پاسخ می‌داد و در برابر به او و اربابانش بد می‌‌گفت. آنها که جرئت بر خورد با سکینه را نداشتند، همراهان او را کتک می‌زدند<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲.</ref>.
پس از [[حماسه عاشورا]] برخوردهای زیادی از او با [[امویان]] نقل شده است؛ از جمله نوشته‌اند: وقتی [[مروان بن حکم]] به علی {{ع}} [[ناسزا]] می‌‌گفت، سکینه به [[سختی]] در برابر او می‌ایستاد و به او و پدرش بد می‌‌گفت<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۲۴۱.</ref>. سکینه [[روز جمعه]] در پوششی کامل با گروهی از [[زنان]] و خدمت‌کاران خود به [[نماز جمعه]] می‌رفت و در برابر [[ابن مطیره]] ([[خالد بن عبدالملک بن حارث بن حکم]]) می‌ایستاد. وی به بد‍‌گویی‌های او از علی {{ع}} پاسخ می‌داد و در برابر به او و اربابانش بد می‌‌گفت. آنها که جرئت بر خورد با سکینه را نداشتند، همراهان او را کتک می‌زدند<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲.</ref>.


[[امام حسین]]{{ع}} درباره [[سکینه]] می‌فرمود: «اما سکینه بیشتر محو [[جمال]] [[خدای متعال]] است»<ref>{{متن حدیث|أمّا سُکَینةُ، فغالبَ علیها الاستغراقُ مع اللهِ}}؛ مقرم، السیده سکینه، ص۳۳.</ref>؛
[[امام حسین]] {{ع}} درباره [[سکینه]] می‌فرمود: «اما سکینه بیشتر محو [[جمال]] [[خدای متعال]] است»<ref>{{متن حدیث|أمّا سُکَینةُ، فغالبَ علیها الاستغراقُ مع اللهِ}}؛ مقرم، السیده سکینه، ص۳۳.</ref>؛


درباره ازدواج‌های متعدد [[حضرت]] سکینه پس از عبدالله، گزارش‌های گوناگونی نقل شده است. برخی از [[عالمان اهل سنت]] از جمله [[ابوالفرج اصفهانی]] و [[ذهبی]] بر این باورند که سکینه پس از [[عبدالله بن حسن]] با افراد دیگری نیز [[ازدواج]] کرده است. از باب نمونه، ذهبی پس از آنکه از سکینه به عنوان [[دختر امام حسین]] یاد می‌کند و فهرستی از کتاب‌هایی که از سکینه یاد کرده‌اند، نام می‌برد، یادآور می‌شود که سکینه با چند نفر که اول آنها عبدالله بن حسن بوده ازدواج کرده است و پس از وی با [[مصعب بن زبیر]]، [[عبدالله بن عثمان حزامی]]، [[زید بن عمرو]]، [[عبدالعزیز بن مروان]] و [[ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف]] [[ازدواج]] کرده است، اما دخیل که [[کتابی]] نیز درباره سکینه نگاشته است، پس از نقل همه اقوال از کتاب‌های گوناگون چنین نتیجه می‌گیرد اسم‌ها و همسرهایی که برای حضرت سکینه آورده‌اند به شکل عجیبی بلکه به صورت نادر مخلوط شده‌اند. تا جایی که یک اسم به دو نیم شده و از هر نیمی به [[تنهایی]] شوهری بیرون می‌آید و برای سکینه دو [[همسر]] پیدا می‌شود<ref>علی محمد علی دخیل، سکینه دختر امام حسین، ترجمه فیروز حریرچی، ص۲۰.</ref>. وی پس از چند صفحه یادآور می‌شود که اقوال گوناگون در باره [[همسران]] حضرت سکینه، از [[روایات]] مختلفی است که در این خصوص وجود دارد که گاه نیز با یک دیگر [[اختلاف]] یا تناقض دارند. از جمله در یک صفحه از کتاب اغانی چهار [[روایت]] دیده می‌شود که همه آنها با یکدیگر تناقض دارند<ref>علی محمد علی دخیل، سکینه دختر امام حسین، ترجمه فیروز حریرچی، ص۲۰ - ۲۲.</ref>. سپس نتیحه گرفته است که او تنها به [[عقد]] عبدالله حسن در آمد و او نیز پیش از زفاف در [[کربلا]] [[شهید]] شد<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۱۸۰ - ۱۸۱؛ دخیل، سکینه دختر امام حسین، ترجمه فیروز حریرچی، ص۲۰ - ۲۲.</ref>. بسیاری از [[عالمان اهل سنت]] همین دیدگاه را نقل کرده و پذیرفته‌اند<ref>ر.ک: اسعاف الراغبین، ص۲۱۰؛ ریاض الجنان، ص۵۱؛ اعلام الوری، ص۱۲۷؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۳۳۰؛ ادب الطف، ج۱، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۲-۲۳۵.</ref>
درباره ازدواج‌های متعدد [[حضرت]] سکینه پس از عبدالله، گزارش‌های گوناگونی نقل شده است. برخی از [[عالمان اهل سنت]] از جمله [[ابوالفرج اصفهانی]] و [[ذهبی]] بر این باورند که سکینه پس از [[عبدالله بن حسن]] با افراد دیگری نیز [[ازدواج]] کرده است. از باب نمونه، ذهبی پس از آنکه از سکینه به عنوان [[دختر امام حسین]] یاد می‌کند و فهرستی از کتاب‌هایی که از سکینه یاد کرده‌اند، نام می‌برد، یادآور می‌شود که سکینه با چند نفر که اول آنها عبدالله بن حسن بوده ازدواج کرده است و پس از وی با [[مصعب بن زبیر]]، [[عبدالله بن عثمان حزامی]]، [[زید بن عمرو]]، [[عبدالعزیز بن مروان]] و [[ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف]] [[ازدواج]] کرده است، اما دخیل که [[کتابی]] نیز درباره سکینه نگاشته است، پس از نقل همه اقوال از کتاب‌های گوناگون چنین نتیجه می‌گیرد اسم‌ها و همسرهایی که برای حضرت سکینه آورده‌اند به شکل عجیبی بلکه به صورت نادر مخلوط شده‌اند. تا جایی که یک اسم به دو نیم شده و از هر نیمی به [[تنهایی]] شوهری بیرون می‌آید و برای سکینه دو [[همسر]] پیدا می‌شود<ref>علی محمد علی دخیل، سکینه دختر امام حسین، ترجمه فیروز حریرچی، ص۲۰.</ref>. وی پس از چند صفحه یادآور می‌شود که اقوال گوناگون در باره [[همسران]] حضرت سکینه، از [[روایات]] مختلفی است که در این خصوص وجود دارد که گاه نیز با یک دیگر [[اختلاف]] یا تناقض دارند. از جمله در یک صفحه از کتاب اغانی چهار [[روایت]] دیده می‌شود که همه آنها با یکدیگر تناقض دارند<ref>علی محمد علی دخیل، سکینه دختر امام حسین، ترجمه فیروز حریرچی، ص۲۰ - ۲۲.</ref>. سپس نتیحه گرفته است که او تنها به [[عقد]] عبدالله حسن در آمد و او نیز پیش از زفاف در [[کربلا]] [[شهید]] شد<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۱۸۰ - ۱۸۱؛ دخیل، سکینه دختر امام حسین، ترجمه فیروز حریرچی، ص۲۰ - ۲۲.</ref>. بسیاری از [[عالمان اهل سنت]] همین دیدگاه را نقل کرده و پذیرفته‌اند<ref>ر. ک: اسعاف الراغبین، ص۲۱۰؛ ریاض الجنان، ص۵۱؛ اعلام الوری، ص۱۲۷؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۳۳۰؛ ادب الطف، ج۱، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۲-۲۳۵.</ref>


==نقش [[سکینه]] در [[نهضت حسینی]]==
== نقش [[سکینه]] در [[نهضت حسینی]] ==
سکینه یکی از گزارش گران رویداد کربلاست. از وی گزارش‌هایی در باره [[عصر تاسوعا]] و [[شب عاشورا]]، هنگام [[وداع]] [[پدر]]، [[شهادت]] [[قمر بنی‌هاشم]]، [[علی اکبر]] و... نقل شده است.
سکینه یکی از گزارش گران رویداد کربلاست. از وی گزارش‌هایی در باره [[عصر تاسوعا]] و [[شب عاشورا]]، هنگام [[وداع]] [[پدر]]، [[شهادت]] [[قمر بنی‌هاشم]]، [[علی اکبر]] و... نقل شده است.


خط ۵۰: خط ۵۰:
:به زودی بر [[مصیبت]] من گریه‌های طولانی در پیش داری. تا [[جان]] در [[بدن]] دارم، مرا از اشک [[حسرت]] خود مسوزان. ای [[بهترین زنان]]! هنگامی که من کشته شدم، تو برای [[گریستن]] بر من سزاوارترینی.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۶.</ref>
:به زودی بر [[مصیبت]] من گریه‌های طولانی در پیش داری. تا [[جان]] در [[بدن]] دارم، مرا از اشک [[حسرت]] خود مسوزان. ای [[بهترین زنان]]! هنگامی که من کشته شدم، تو برای [[گریستن]] بر من سزاوارترینی.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۶.</ref>


==سخنی مشهور ولی نادرست به نقل از سکینه==
== سخنی مشهور ولی نادرست به نقل از سکینه ==
[[امام حسین]]{{ع}} بارها از [[مکه]] تا [[کربلا]] از شهادت خود خبر داد و به یارانش اجازه داد که او را ترک کنند. شب عاشورا با [[صراحت]] بیشتری این موضوع را یادآور شد. سخنی از سکینه در شب عاشورا نقل و مشهور شده است که از نظر [[تاریخی]] درست نیست. خلاصه آن این است که سکینه می‌گوید: در میان [[خیمه]] نشسته بودم. پدرم ضمن این که از [[شهادت]] خود سخن گفت، به یارانش فرمود: هر کس می‌خواهد می‌تواند از [[تاریکی]] [[شب]] استفاده کند و به [[خانه]] و [[خانواده]] خود بر گردد. هنوز [[سخن امام]] به پایان نرسیده بود که [[یاران]] آن [[حضرت]] ده تا ده تا، بیست تا بیست تا، متفرق شدند و تنها هفتاد و چند نفر از آنان باقی ماندند <ref>فاضل دربندی، اسرارالشهاده، ص۲۶۸؛ مجلسی، جلاءالعیون، ص۳۸۵ - ۳۸۶.</ref>.
[[امام حسین]] {{ع}} بارها از [[مکه]] تا [[کربلا]] از شهادت خود خبر داد و به یارانش اجازه داد که او را ترک کنند. شب عاشورا با [[صراحت]] بیشتری این موضوع را یادآور شد. سخنی از سکینه در شب عاشورا نقل و مشهور شده است که از نظر [[تاریخی]] درست نیست. خلاصه آن این است که سکینه می‌گوید: در میان [[خیمه]] نشسته بودم. پدرم ضمن این که از [[شهادت]] خود سخن گفت، به یارانش فرمود: هر کس می‌خواهد می‌تواند از [[تاریکی]] [[شب]] استفاده کند و به [[خانه]] و [[خانواده]] خود بر گردد. هنوز [[سخن امام]] به پایان نرسیده بود که [[یاران]] آن [[حضرت]] ده تا ده تا، بیست تا بیست تا، متفرق شدند و تنها هفتاد و چند نفر از آنان باقی ماندند <ref>فاضل دربندی، اسرارالشهاده، ص۲۶۸؛ مجلسی، جلاءالعیون، ص۳۸۵ - ۳۸۶.</ref>.


این [[روایت]] به دلیل‌های زیر نادرست است:
این [[روایت]] به دلیل‌های زیر نادرست است:
#این روایت در [[منابع تاریخی]] معتبر نیامده است. [[مدرک]] کتاب‌های یاد شده در پراکنده شدن [[یاران امام حسین]]{{ع}} در [[شب عاشورا]] روایتی است که از [[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری]]{{ع}} نقل کرده‌اند. حال آنکه محققان اصل کتاب را غیر معتبر و ساختگی دانسته‌اند <ref>الاخبار الدخیله، ج۱، ص۱۵۲. بحث دقیقی را درباره جعلی بودن تفسیر یاد شده انجام داده است.</ref>.
# این روایت در [[منابع تاریخی]] معتبر نیامده است. [[مدرک]] کتاب‌های یاد شده در پراکنده شدن [[یاران امام حسین]] {{ع}} در [[شب عاشورا]] روایتی است که از [[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری]] {{ع}} نقل کرده‌اند. حال آنکه محققان اصل کتاب را غیر معتبر و ساختگی دانسته‌اند <ref>الاخبار الدخیله، ج۱، ص۱۵۲. بحث دقیقی را درباره جعلی بودن تفسیر یاد شده انجام داده است.</ref>.
#این روایت با آنچه در کتاب‌های [[تاریخی]] معتبر هم چون [[تاریخ طبری]] و [[ارشاد]] [[شیخ مفید]] نقل شده [[سازگاری]] ندارد. در این دو کتاب آمده است که در [[منزل]] زباله، آنها که به [[طمع]] مادی با [[امام]] آمده بودند متفرق شدند و تنها آنهایی که [[تصمیم]] داشتند تا پای [[جان]] آن حضرت را [[یاری]] کنند باقی ماندند. پس این عده زیادی که در شب عاشورا متفرق شدند از کجا آمده بودند. افزون بر این، [[طبرسی]] پس از نقل [[سخنان امام]] در [[غروب]] [[روز عاشورا]] و پس از نقل پاسخ چند نفر از یاران آن حضرت نقل می‌کند که امام فرمود:[[خدا]] به شما جزای خیر دهد.<ref>{{متن حدیث|فَجَزَاهُمْ خَيْراً وَ انْصَرَفَ إِلَى مِضْرَبِهِ}}</ref>
# این روایت با آنچه در کتاب‌های [[تاریخی]] معتبر هم چون [[تاریخ طبری]] و [[ارشاد]] [[شیخ مفید]] نقل شده [[سازگاری]] ندارد. در این دو کتاب آمده است که در [[منزل]] زباله، آنها که به [[طمع]] مادی با [[امام]] آمده بودند متفرق شدند و تنها آنهایی که [[تصمیم]] داشتند تا پای [[جان]] آن حضرت را [[یاری]] کنند باقی ماندند. پس این عده زیادی که در شب عاشورا متفرق شدند از کجا آمده بودند. افزون بر این، [[طبرسی]] پس از نقل [[سخنان امام]] در [[غروب]] [[روز عاشورا]] و پس از نقل پاسخ چند نفر از یاران آن حضرت نقل می‌کند که امام فرمود:[[خدا]] به شما جزای خیر دهد.<ref>{{متن حدیث|فَجَزَاهُمْ خَيْراً وَ انْصَرَفَ إِلَى مِضْرَبِهِ}}</ref>


آنگاه به [[خیمه]] خویش بازگشت<ref>اعلام الوری، ص۲۳۶.</ref>. اگر پراکنده شدن گروهی از [[اصحاب امام حسین]]{{ع}} در شب عاشورا درست بود، بدون تردید طبرسی بدان اشاره می‌کرد. از این رو بعید نیست آنچه از [[سکینه]] نقل شده است، در صورت [[صحت]] مربوط به منزل زباله باشد.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۶-۲۳۸.</ref>
آنگاه به [[خیمه]] خویش بازگشت<ref>اعلام الوری، ص۲۳۶.</ref>. اگر پراکنده شدن گروهی از [[اصحاب امام حسین]] {{ع}} در شب عاشورا درست بود، بدون تردید طبرسی بدان اشاره می‌کرد. از این رو بعید نیست آنچه از [[سکینه]] نقل شده است، در صورت [[صحت]] مربوط به منزل زباله باشد.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۶-۲۳۸.</ref>


==سکینه با کاروان [[اسیران]]==
== سکینه با کاروان [[اسیران]] ==
پس از [[شهادت امام]] دوره [[اسارت]] [[زنان]] [[هاشمی]] آغاز می‌شود. نوشته‌اند [[دشمن]] وقتی که زنان را از میان کشته‌ها عبور داد، [[سکینه]] خود را روی [[جسد]] [[پدر]] انداخت و آن را در آغوش گرفت.
پس از [[شهادت امام]] دوره [[اسارت]] [[زنان]] [[هاشمی]] آغاز می‌شود. نوشته‌اند [[دشمن]] وقتی که زنان را از میان کشته‌ها عبور داد، [[سکینه]] خود را روی [[جسد]] [[پدر]] انداخت و آن را در آغوش گرفت.


خط ۷۲: خط ۷۲:
[[روز یازدهم محرم]]، او همراه دیگر [[زنان]] [[هاشمی]] در حالی که بر شتر برهنه سوار بود، از [[کربلا]] به [[کوفه]] و [[شام]] به [[اسارت]] برده شد<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۱۹۹؛ نفس المهموم، ص۱۵۱؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۹۲.</ref>. در طول اسارت کوفه گزارش خاصی از سکینه در دست نیست. گویا [[غم]] و [[اندوه]] شدید سکینه در [[شهادت]] پدر، [[برادران]] و [[خویشان]] زمینه هر گونه گزارشی را از بین برده است.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۸.</ref>
[[روز یازدهم محرم]]، او همراه دیگر [[زنان]] [[هاشمی]] در حالی که بر شتر برهنه سوار بود، از [[کربلا]] به [[کوفه]] و [[شام]] به [[اسارت]] برده شد<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۱۹۹؛ نفس المهموم، ص۱۵۱؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۹۲.</ref>. در طول اسارت کوفه گزارش خاصی از سکینه در دست نیست. گویا [[غم]] و [[اندوه]] شدید سکینه در [[شهادت]] پدر، [[برادران]] و [[خویشان]] زمینه هر گونه گزارشی را از بین برده است.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۸.</ref>


==ورود کاروان [[اسیران]] به شام==
== ورود کاروان [[اسیران]] به شام ==
کاروان اسیران در اول ماه صفر سال ۶۱ ق. به شام وارد شدند. [[سهل ساعدی]] می‌گوید: پنداشتم [[مردم]] شام جشنی دارند که من از آن بی‌خبرم، پرسیدم: آیا [[عید]] است؟ گفتند: ای پیرمرد! مثل این که غریبه‌ای؟ گفتم: من [[سهل بن ساعدی]] از [[اصحاب]] پیامبرم. گفتند: [[تعجب]] است ای سعد که از [[آسمان]] [[خون]] نمی‌بارد و [[زمین]] اهلش را فرو نمی‌برد؟ این [[سر حسین]] و [[یاران]] اوست که از [[عراق]] به شام [[هدیه]] می‌آورند و مردم [[شادی]] می‌کنند؟
کاروان اسیران در اول ماه صفر سال ۶۱ ق. به شام وارد شدند. [[سهل ساعدی]] می‌گوید: پنداشتم [[مردم]] شام جشنی دارند که من از آن بی‌خبرم، پرسیدم: آیا [[عید]] است؟ گفتند: ای پیرمرد! مثل این که غریبه‌ای؟ گفتم: من [[سهل بن ساعدی]] از [[اصحاب]] پیامبرم. گفتند: [[تعجب]] است ای سعد که از [[آسمان]] [[خون]] نمی‌بارد و [[زمین]] اهلش را فرو نمی‌برد؟ این [[سر حسین]] و [[یاران]] اوست که از [[عراق]] به شام [[هدیه]] می‌آورند و مردم [[شادی]] می‌کنند؟


در کنار دروازه ایستادم، تا این که [[پرچم‌ها]] رسیدند. مردی در جلو نیزه‌ای بلند در دست داشت و سر حسین که شباهتی تمام به [[پیامبر]] داشت، بالای نیزه بود. به دنبال آن کاروان زنان و [[کودکان]] می‌آمدند. جلو رفتم و از یکی از آنان پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: [[سکینه دختر امام حسین]]. خودم را معرفی کردم و گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: به نیزه داری که این [[سر مقدس]] را می‌برد، بگو از ما جلوتر حرکت کند، تا [[مردم]] به نگاه کردن آن مشغول شوند و به [[حرم]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[چشم]] ندوزند. [[سهل]] به سرعت رفت و چهارصد [[دینار]] به نیزه دار داد. او نیز [[سر مطهر]] را از میان [[زنان]] بیرون برد<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۸.</ref>.
در کنار دروازه ایستادم، تا این که [[پرچم‌ها]] رسیدند. مردی در جلو نیزه‌ای بلند در دست داشت و سر حسین که شباهتی تمام به [[پیامبر]] داشت، بالای نیزه بود. به دنبال آن کاروان زنان و [[کودکان]] می‌آمدند. جلو رفتم و از یکی از آنان پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: [[سکینه دختر امام حسین]]. خودم را معرفی کردم و گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: به نیزه داری که این [[سر مقدس]] را می‌برد، بگو از ما جلوتر حرکت کند، تا [[مردم]] به نگاه کردن آن مشغول شوند و به [[حرم]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[چشم]] ندوزند. [[سهل]] به سرعت رفت و چهارصد [[دینار]] به نیزه دار داد. او نیز [[سر مطهر]] را از میان [[زنان]] بیرون برد<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۸.</ref>.


از گزارش یاد شده دو نکته مهم به دست می‌آید:
از گزارش یاد شده دو نکته مهم به دست می‌آید:
#از سخنانی که بین [[سهل ساعدی]] و برخی از مردم [[شام]] رد و بدل شده است، استفاده می‌شود در شام نیز [[جان]] [[بیداری]] که [[حق اهل بیت]] را می‌شناختند وجود داشته است. بدون تردید این گروه از مردم با الگو‌گیری از [[اهل بیت]] در بیداری مردم و افشای چهره [[یزید]] و [[امویان]] نقش داشته‌اند و اهل بیت را [[یاری]] رسانده‌اند.
# از سخنانی که بین [[سهل ساعدی]] و برخی از مردم [[شام]] رد و بدل شده است، استفاده می‌شود در شام نیز [[جان]] [[بیداری]] که [[حق اهل بیت]] را می‌شناختند وجود داشته است. بدون تردید این گروه از مردم با الگو‌گیری از [[اهل بیت]] در بیداری مردم و افشای چهره [[یزید]] و [[امویان]] نقش داشته‌اند و اهل بیت را [[یاری]] رسانده‌اند.
#گزارش یاد شده اهمیت دادن [[سکینه]] همانند دیگر اهل بیت را به [[حفظ]] [[حجاب]] می‌رساند. او با این که [[غم]] و غصه‌های فراوان دارد و از سفری باز گشته که [[آزار]] و اذیت‌های زیادی را متحمل شده است، تنها در [[اندیشه]] حفظ حجاب خویش است.
# گزارش یاد شده اهمیت دادن [[سکینه]] همانند دیگر اهل بیت را به [[حفظ]] [[حجاب]] می‌رساند. او با این که [[غم]] و غصه‌های فراوان دارد و از سفری باز گشته که [[آزار]] و اذیت‌های زیادی را متحمل شده است، تنها در [[اندیشه]] حفظ حجاب خویش است.
در گزارش دیگری آمده است: وقتی زنان را وارد مجلس یزید کردند، از نام آنها پرسید و خطاب به [[حضرت]] سکینه گفت: این [[زن]] کیست؟ گفتند: [[سکینه دختر حسین]] است. یزید گفت: تو سکینه هستی؟ سکینه گریست و به قدری ناراحت شد که نزدیک بود جان بسپارد. یزید گفت: چرا [[گریه]] میکنی؟ فرمود: چگونه گریه نکند کسی که [[پوشش]] ندارد، تا صورتش را از نگاه تو و [[اهل]] مجلس بپوشاند؟ یزید گفت: ای سکینه پدرت [[حق]] مرا منکر شد، [[قطع رحم]] با من کرد و در [[ریاست]] با من [[ستیز]] نمود. سکینه گریست و فرمود: ای یزید! از کشتن پدرم خوش حال مباش. او پیرو [[خدا]] و رسولش بود و [[دعوت حق]] را لبیک گفت و به [[سعادت]] رسید، ولی روزی خواهد آمد که تو را بازخواست می‌کنند. خود را برای آن [[روز]] آماده [[پاسخ گویی]] کن، ولی از کجا معلوم که تو بتوانی پاسخ بدهی؟ [[یزید]] گفت: ساکت باش پدرت بر من حقی نداشت <ref>معالی السبطین، ج۲، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۹-۲۴۰.</ref>
در گزارش دیگری آمده است: وقتی زنان را وارد مجلس یزید کردند، از نام آنها پرسید و خطاب به [[حضرت]] سکینه گفت: این [[زن]] کیست؟ گفتند: [[سکینه دختر حسین]] است. یزید گفت: تو سکینه هستی؟ سکینه گریست و به قدری ناراحت شد که نزدیک بود جان بسپارد. یزید گفت: چرا [[گریه]] میکنی؟ فرمود: چگونه گریه نکند کسی که [[پوشش]] ندارد، تا صورتش را از نگاه تو و [[اهل]] مجلس بپوشاند؟ یزید گفت: ای سکینه پدرت [[حق]] مرا منکر شد، [[قطع رحم]] با من کرد و در [[ریاست]] با من [[ستیز]] نمود. سکینه گریست و فرمود: ای یزید! از کشتن پدرم خوش حال مباش. او پیرو [[خدا]] و رسولش بود و [[دعوت حق]] را لبیک گفت و به [[سعادت]] رسید، ولی روزی خواهد آمد که تو را بازخواست می‌کنند. خود را برای آن [[روز]] آماده [[پاسخ گویی]] کن، ولی از کجا معلوم که تو بتوانی پاسخ بدهی؟ [[یزید]] گفت: ساکت باش پدرت بر من حقی نداشت <ref>معالی السبطین، ج۲، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۳۹-۲۴۰.</ref>


==[[سکینه]] در مجلس یزید==
== [[سکینه]] در مجلس یزید ==
[[امام محمد باقر]]{{ع}} می‌فرماید: هنگامی که [[اهل بیت]] [[امام حسین]] را در روز و با صورت‌های باز به مجلس یزید بردند، [[مردم]] [[شام]] گفتند: اسیرانی نیکو‌تر از اینان ندیده‌ایم. سپس سؤال کردند: شما چه کسانی هستید؟ [[حضرت]] سکینه فرمود: ما [[اسیران]] [[خاندان]] پیامبریم <ref>امالی صدوق، ص۱۴۱، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۶۹، قرب الاسناد، ص۲۶؛ نفس المهموم، ص۳۹۶.</ref>.  
[[امام محمد باقر]] {{ع}} می‌فرماید: هنگامی که [[اهل بیت]] [[امام حسین]] را در روز و با صورت‌های باز به مجلس یزید بردند، [[مردم]] [[شام]] گفتند: اسیرانی نیکو‌تر از اینان ندیده‌ایم. سپس سؤال کردند: شما چه کسانی هستید؟ [[حضرت]] سکینه فرمود: ما [[اسیران]] [[خاندان]] پیامبریم <ref>امالی صدوق، ص۱۴۱، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۶۹، قرب الاسناد، ص۲۶؛ نفس المهموم، ص۳۹۶.</ref>.  


این جمله کوتاه پرسش‌هایی را برای مردم شام ایجاد کرد؛ از جمله با یک دیگر می‌‌گفتند: اگر اینان از خاندان پیامبرند، چرا یزید آنان را به اسیری گرفته است؟ برخی از آنان که آشنایی بیشتری با [[اسلام]] داشتند، می‌‌گفتند: آیا این دست مزد حضرت [[رسالت]] است که فرمود:
این جمله کوتاه پرسش‌هایی را برای مردم شام ایجاد کرد؛ از جمله با یک دیگر می‌‌گفتند: اگر اینان از خاندان پیامبرند، چرا یزید آنان را به اسیری گرفته است؟ برخی از آنان که آشنایی بیشتری با [[اسلام]] داشتند، می‌‌گفتند: آیا این دست مزد حضرت [[رسالت]] است که فرمود:
خط ۹۲: خط ۹۲:
[[سکینه]] می‌گوید: «به [[خدا]] [[سوگند]]! هرگز کسی را سخت دل‌تر، کافرتر و جفاکارتر از یزید ندیدم»<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لَا رَأَيْتُ كَافِراً وَ لَا مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لَا أَجْفَى مِنْهُ}}؛ امالی صدوق، ص۱۴۱؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۰-۲۴۱.</ref>
[[سکینه]] می‌گوید: «به [[خدا]] [[سوگند]]! هرگز کسی را سخت دل‌تر، کافرتر و جفاکارتر از یزید ندیدم»<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لَا رَأَيْتُ كَافِراً وَ لَا مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لَا أَجْفَى مِنْهُ}}؛ امالی صدوق، ص۱۴۱؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۰-۲۴۱.</ref>


==[[خواب]] سکینه در [[شام]]==
== [[خواب]] سکینه در [[شام]] ==
سکینه پس از آنکه چند روزی در شام بودند، خوابی دید که برخی کتاب‌ها مشروح آن را آورده‌اند. بخشی از آن چنین است:
سکینه پس از آنکه چند روزی در شام بودند، خوابی دید که برخی کتاب‌ها مشروح آن را آورده‌اند. بخشی از آن چنین است:


خط ۹۹: خط ۹۹:
'''نکته‌ای مهم:'''
'''نکته‌ای مهم:'''


درباره [[امام حسین]]{{ع}} و [[اهل بیت]] آن [[حضرت]] یا دیگر [[امامان]] خواب‌هایی نقل می‌شود که به تناسب این بحث اشاره‌ای به تحلیل و بررسی چنین خواب‌هایی مفید و مناسب می‌نماید. شماری بر این نظرند خواب‌های شگفت و [[غریب]] در [[مدح]] و سوگ [[پیامبر]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} و هر چه فاجعه آمیزتر نشان دادن رویداد [[غم]] انگیز [[کربلا]]، نه [[دروغ]] است و نه [[تحریف]] و از دایره تحریف خارج است.
درباره [[امام حسین]] {{ع}} و [[اهل بیت]] آن [[حضرت]] یا دیگر [[امامان]] خواب‌هایی نقل می‌شود که به تناسب این بحث اشاره‌ای به تحلیل و بررسی چنین خواب‌هایی مفید و مناسب می‌نماید. شماری بر این نظرند خواب‌های شگفت و [[غریب]] در [[مدح]] و سوگ [[پیامبر]] {{صل}} و اهل بیت {{عم}} و هر چه فاجعه آمیزتر نشان دادن رویداد [[غم]] انگیز [[کربلا]]، نه [[دروغ]] است و نه [[تحریف]] و از دایره تحریف خارج است.


در پاسخ اینان باید گفت: روی هر چیزی که به [[معصومان]] و [[اهل بیت]]{{عم}} نسبت داده می‌شود، باید دقیق بود و درنگ کرد. نسبت دادن [[رفتار]] و گفتاری به معصومان{{عم}} [[خواب]] و [[بیداری]] ندارد. این که بگوییم: فلانی [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام حسین]]{{ع}} را در [[خواب]] دید و آن بزرگواران چنین و چنان فرمودند یا چنین و چنان کردند، نسبت است. این خواب را اگر شخص [[پارسا]]، [[صالح]]، [[اهل]] معنا و دارای [[شناخت]] و بینشِ درست دیده باشد، هیچ گونه [[ناسازگاری]] با [[قرآن]] و سخنان معصومان و [[شرع]] انور نداشته باشد، سبب پیرایه بستن به [[دین]] نگردد، تکلیفی افزون بر آنچه شرع انور روا دانسته و [[فرمان]] به آن داده بر دوش [[مردم]] نیفکند و هیچ‌گونه برخوردی گرچه کم رنگ با اصول مسلّم نداشته باشد، نقل آن رواست. در هرصورت خواب هیچ‌گونه [[سندیت]] و [[حجیت شرعی]] ندارد.
در پاسخ اینان باید گفت: روی هر چیزی که به [[معصومان]] و [[اهل بیت]] {{عم}} نسبت داده می‌شود، باید دقیق بود و درنگ کرد. نسبت دادن [[رفتار]] و گفتاری به معصومان {{عم}} [[خواب]] و [[بیداری]] ندارد. این که بگوییم: فلانی [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام حسین]] {{ع}} را در [[خواب]] دید و آن بزرگواران چنین و چنان فرمودند یا چنین و چنان کردند، نسبت است. این خواب را اگر شخص [[پارسا]]، [[صالح]]، [[اهل]] معنا و دارای [[شناخت]] و بینشِ درست دیده باشد، هیچ گونه [[ناسازگاری]] با [[قرآن]] و سخنان معصومان و [[شرع]] انور نداشته باشد، سبب پیرایه بستن به [[دین]] نگردد، تکلیفی افزون بر آنچه شرع انور روا دانسته و [[فرمان]] به آن داده بر دوش [[مردم]] نیفکند و هیچ‌گونه برخوردی گرچه کم رنگ با اصول مسلّم نداشته باشد، نقل آن رواست. در هرصورت خواب هیچ‌گونه [[سندیت]] و [[حجیت شرعی]] ندارد.


البته بررسی نکته‌های یاد شده و [[شناسایی]] و پی بردن به این که شخصی که خواب دیده کیست و دارای چه انگیزه‌هایی است و خواب او آیا با معیارهای [[اسلامی]] [[سازگاری]] دارد یا نه، کار هرکس نیست. بازشناسی این گونه مقوله‌ها بر عهده [[متکلمان]]، [[فقیهان]] و کارشناسان اسلامی است نه مردم کوچه و بازار و مداحان کم مایه. اگر [[عدالت]] و راست گویی کسی که خواب دیده به دست نیامد و خواب هم با اصلی از [[اصول اسلامی]] یا [[روایت]] و گزارش [[درستی]] از معصومان یا با [[سیره]]، مشی و [[منش]] آنان ناسازگاری داشته باشد، بی‌گمان [[تحریف]] است و [[دروغ]] و باید از آن [[پرهیز]] کرد.
البته بررسی نکته‌های یاد شده و [[شناسایی]] و پی بردن به این که شخصی که خواب دیده کیست و دارای چه انگیزه‌هایی است و خواب او آیا با معیارهای [[اسلامی]] [[سازگاری]] دارد یا نه، کار هرکس نیست. بازشناسی این گونه مقوله‌ها بر عهده [[متکلمان]]، [[فقیهان]] و کارشناسان اسلامی است نه مردم کوچه و بازار و مداحان کم مایه. اگر [[عدالت]] و راست گویی کسی که خواب دیده به دست نیامد و خواب هم با اصلی از [[اصول اسلامی]] یا [[روایت]] و گزارش [[درستی]] از معصومان یا با [[سیره]]، مشی و [[منش]] آنان ناسازگاری داشته باشد، بی‌گمان [[تحریف]] است و [[دروغ]] و باید از آن [[پرهیز]] کرد.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
امروزه بازار نقل خواب‌ها از این و آن بدون توجه به سازگار و ناسازگاری آن با اصول شناخته شده اسلامی، روایات معصومان و گزارش‌های مورد [[تأیید]] معصومان و بسیار گرم است و صحنه‌های [[نفرت]] انگیز و اشمئزازآوری در محفل‌ها و مجلس‌های [[سوگواری]] پدید آورده که باید [[عالمان]] [[آگاه]] و [[روحانیان]] بیدار با [[احساس مسئولیت]]، به [[رویارویی]] با این صحنه‌های [[زشت]] برخیزند.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۲-۲۴۴.</ref>
امروزه بازار نقل خواب‌ها از این و آن بدون توجه به سازگار و ناسازگاری آن با اصول شناخته شده اسلامی، روایات معصومان و گزارش‌های مورد [[تأیید]] معصومان و بسیار گرم است و صحنه‌های [[نفرت]] انگیز و اشمئزازآوری در محفل‌ها و مجلس‌های [[سوگواری]] پدید آورده که باید [[عالمان]] [[آگاه]] و [[روحانیان]] بیدار با [[احساس مسئولیت]]، به [[رویارویی]] با این صحنه‌های [[زشت]] برخیزند.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۲-۲۴۴.</ref>


==[[سکینه]] در [[مدینه]]==
== [[سکینه]] در [[مدینه]] ==
هنگامی که کاروان [[اسیران]] به مدینه بازگشت، سکینه در [[منزل]] پدرش همراه [[امام سجاد]]{{ع}} اقامت گزید. او همانند [[امام]] همواره می‌گریست!<ref>مقرم، السیدة سکینه، ص۶۵.</ref> [[زنان]] [[هاشمی]] پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} [[لباس سیاه]] پوشیدند و مجالس [[عزا]] به پا کردند. غذای آنان را امام سجاد{{ع}} تهیه می‌کرد<ref>مقرم، السیدة سکینه، ص۶۵.</ref>.  
هنگامی که کاروان [[اسیران]] به مدینه بازگشت، سکینه در [[منزل]] پدرش همراه [[امام سجاد]] {{ع}} اقامت گزید. او همانند [[امام]] همواره می‌گریست!<ref>مقرم، السیدة سکینه، ص۶۵.</ref> [[زنان]] [[هاشمی]] پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[لباس سیاه]] پوشیدند و مجالس [[عزا]] به پا کردند. غذای آنان را امام سجاد {{ع}} تهیه می‌کرد<ref>مقرم، السیدة سکینه، ص۶۵.</ref>.  


از [[حضرت]] سکینه اشعاری در رثای پدرش آمده که ابیات ذیل از جمله آن‌هاست:
از [[حضرت]] سکینه اشعاری در رثای پدرش آمده که ابیات ذیل از جمله آن‌هاست:
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
:کسی را [[سرزنش]] نکن که راهش را گم کرده است؛ زیرا از چشمانش [[اشک]] فراوان میبارد. در [[روز عاشورا]] تیری به سوی امام رها شد که [[خطا]] نمی‌کند و از حدقه چشم امام سجاد دور نمی‌شود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین [[مردم]] و [[حرام]] زاده و [[خارج از دین]] و [[فاسق]] بودند. ای بدترین [[امت]]! دلیل‌هایتان را بیاورید. شما برهانی ندارید؛ زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید.
:کسی را [[سرزنش]] نکن که راهش را گم کرده است؛ زیرا از چشمانش [[اشک]] فراوان میبارد. در [[روز عاشورا]] تیری به سوی امام رها شد که [[خطا]] نمی‌کند و از حدقه چشم امام سجاد دور نمی‌شود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین [[مردم]] و [[حرام]] زاده و [[خارج از دین]] و [[فاسق]] بودند. ای بدترین [[امت]]! دلیل‌هایتان را بیاورید. شما برهانی ندارید؛ زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید.


سرانجام این یادگار [[حادثه کربلا]] در پنجم [[ربیع الاول]] سال ۱۱۷ ق. در مدینه دیده از [[جهان]] فرو بست. [[ابن مطیر]]، [[حاکم مدینه]] که [[کینه]] خاصی از [[بنی هاشم]] به ویژه سکینه داشت، [[پیام]] داد که وی را [[دفن]] نکنید، من خود می‌خواهم بر او [[نماز]] بخوانم، اما او پیش از ظهر از مدینه خارج شد و تا شب بازنگشت. جنازه را در [[بقیع]] قرار داده بودند. نگران بودند که [[جسد]] بر اثر [[گرما]] بد بو شود. از این‌رو خواسته شد که عود و بخور در کنار جنازه‌اش [[دود]] کنند. [[محمد بن عبدالله]] پسر خواهرش فاطمه، سی [[دینار]] بخور خرید و در کنار جنازه‌اش دود کردند. پس از [[نماز]] عشاء بود که [[حاکم مدینه]] آمد و به [[شیبة بن نصاح]] گفت تا بر جنازه‌اش نماز بخواند<ref>وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۴ و ۳۹۶؛ نفس المهموم، ص۴۸۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۸.</ref>. بی‌تردید حاکم مدینه با این کار می‌خواست از [[حضرت]] [[سکینه]] [[انتقام]] بگیرد؛ زیرا همان طور که گفتیم، آن بانو در برابر ناسزای [[امویان]] می‌ایستاد و به آنان پاسخ می‌داد. در [[حقیقت]]، این کار انتقام از سکینه در برابر ایستادگی‌های آنان در [[بدگویی]] به [[امام علی]]{{ع}} بود.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۴-۲۴۵.</ref>
سرانجام این یادگار [[حادثه کربلا]] در پنجم [[ربیع الاول]] سال ۱۱۷ ق. در مدینه دیده از [[جهان]] فرو بست. [[ابن مطیر]]، [[حاکم مدینه]] که [[کینه]] خاصی از [[بنی هاشم]] به ویژه سکینه داشت، [[پیام]] داد که وی را [[دفن]] نکنید، من خود می‌خواهم بر او [[نماز]] بخوانم، اما او پیش از ظهر از مدینه خارج شد و تا شب بازنگشت. جنازه را در [[بقیع]] قرار داده بودند. نگران بودند که [[جسد]] بر اثر [[گرما]] بد بو شود. از این‌رو خواسته شد که عود و بخور در کنار جنازه‌اش [[دود]] کنند. [[محمد بن عبدالله]] پسر خواهرش فاطمه، سی [[دینار]] بخور خرید و در کنار جنازه‌اش دود کردند. پس از [[نماز]] عشاء بود که [[حاکم مدینه]] آمد و به [[شیبة بن نصاح]] گفت تا بر جنازه‌اش نماز بخواند<ref>وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۴ و ۳۹۶؛ نفس المهموم، ص۴۸۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۸.</ref>. بی‌تردید حاکم مدینه با این کار می‌خواست از [[حضرت]] [[سکینه]] [[انتقام]] بگیرد؛ زیرا همان طور که گفتیم، آن بانو در برابر ناسزای [[امویان]] می‌ایستاد و به آنان پاسخ می‌داد. در [[حقیقت]]، این کار انتقام از سکینه در برابر ایستادگی‌های آنان در [[بدگویی]] به [[امام علی]] {{ع}} بود.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص:۲۴۴-۲۴۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش