جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
جز (جایگزینی متن - 'جلیل' به 'جلیل') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در هشدار و [[اتمام حجت]] با سران [[توطئه]]== | == [[مظلومیت پیامبر]] {{صل}} در هشدار و [[اتمام حجت]] با سران [[توطئه]] == | ||
[[پیامبر اکرم]] از [[آینده]] [[امت]] به اعتبار عملکرد سران و گردانندگان توطئه و [[نفاق]]، [[هراس]] داشت. نسبت به [[حادثه غدیر]] که [[نص]] محکم [[الهی]] بر [[ولایت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] بود، با پیمانی که بستند تمردشان را امضاء نمودند. [[پیامبر]]{{صل}} یک دسته از [[روشنگری]] و اتمام حجت خود را متوجه [[عامه]] [[مردم]] کرد تا زنگ خطر را در آینده دریابند، دسته دیگر از اتمام حجت را متوجه عناصر کلیدی توطئه نمود و لذا باید به نوع [[برخورد پیامبر]]{{صل}} با [[جبهه]] [[متحد]] نفاق توجه و [[تأمل]] کرد. | [[پیامبر اکرم]] از [[آینده]] [[امت]] به اعتبار عملکرد سران و گردانندگان توطئه و [[نفاق]]، [[هراس]] داشت. نسبت به [[حادثه غدیر]] که [[نص]] محکم [[الهی]] بر [[ولایت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] بود، با پیمانی که بستند تمردشان را امضاء نمودند. [[پیامبر]] {{صل}} یک دسته از [[روشنگری]] و اتمام حجت خود را متوجه [[عامه]] [[مردم]] کرد تا زنگ خطر را در آینده دریابند، دسته دیگر از اتمام حجت را متوجه عناصر کلیدی توطئه نمود و لذا باید به نوع [[برخورد پیامبر]] {{صل}} با [[جبهه]] [[متحد]] نفاق توجه و [[تأمل]] کرد. | ||
از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که فرمود: [[رسول خدا]] روزی دستور داد که [[ابوبکر]] و [[عمر]] و علی{{ع}} به طرف جایگاه [[اصحاب کهف]] و رقیم بگذرند و هر یک به نوبه [[وضو]] سازند و دو رکعت [[نماز]] گذارند و سپس اصحاب کهف را ندا کرده و صدا بزنند، در صورتی که هر یک از آنان پاسخی از اصحاب کهف شنیده باشند به رسول خدا باز گویند! ابتدا ابوبکر به این کار [[اقدام]] کرد و پس از وضو و دو رکعت نماز، اصحاب کهف را ندا کرد پاسخی نشنید! سپس عمر به آن کار اقدام کرد و مانند ابوبکر وضو ساخت و نماز خواند و اصحاب کهف را ندا کرد او نیز پاسخی نشنید و بعد علی{{ع}} به آن کار مبادرت کرد، پس از وضو و دو رکعت نماز اصحاب کهف را ندا کرد. اصحاب کهف با ذکر سه بار لبیک گفتن به ندای علی{{ع}} پاسخ گفتند. سپس علی{{ع}} باز ندا کرد و از اصحاب کهف خواست که بگویند چرا به نداهای اول و دوم پاسخی نگفتند؟ آنان در جواب گفتند: ما [[وظیفه]] داریم که به ندای [[پیامبران]] یا [[اوصیاء]] آنان پاسخ دهیم و به ندای دیگران نباید پاسخی بگوییم. سپس به سوی پیامبر{{صل}} بازگشتند و جریان وقایع خویش را برای رسول خدا شرح دادند. پیامبر{{صل}} پس از استماع وقایع، صفحه سرخ رنگی به آنان داد و فرمود: آنچه که دیدهاید و شنیدهاید به عنوان [[شهادت]] با خط خود در این صفحه بنویسید. سپس این قسمت از [[آیه]] {{متن قرآن|سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ}}<ref>«زودا که گواهی آنان نوشته شود و آنان بازخواست گردند» سوره زخرف، آیه ۱۹.</ref> نازل گردید<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَلِيّاً{{ع}} أَنْ يَمْضُوا إِلَى الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ فَيُسْبِغَ أَبُو بَكْرٍ الْوُضُوءَ وَ يَصُفَ قَدَمَيْهِ وَ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ يُنَادِيَ ثَلَاثاً فَإِنْ أَجَابُوهُ وَ إِلَّا فَلْيَقُلْ مِثْلَ ذَلِكَ عُمَرُ فَإِنْ أَجَابُوهُ وَ إِلَّا فَلْيَقُلْ مِثْلَ ذَلِكَ عَلِيٌّ{{ع}} فَمَضَوْا وَ فَعَلُوا مَا أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}... فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} صَحِيفَةً حَمْرَاءَ فَقَالَ لَهُمْ اكْتُبُوا شَهَادَتَكُمْ بِخُطُوطِكُمْ فِيهَا بِمَا رَأَيْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ}} يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص۱۳۷؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۵۳</ref>. | از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده که فرمود: [[رسول خدا]] روزی دستور داد که [[ابوبکر]] و [[عمر]] و علی {{ع}} به طرف جایگاه [[اصحاب کهف]] و رقیم بگذرند و هر یک به نوبه [[وضو]] سازند و دو رکعت [[نماز]] گذارند و سپس اصحاب کهف را ندا کرده و صدا بزنند، در صورتی که هر یک از آنان پاسخی از اصحاب کهف شنیده باشند به رسول خدا باز گویند! ابتدا ابوبکر به این کار [[اقدام]] کرد و پس از وضو و دو رکعت نماز، اصحاب کهف را ندا کرد پاسخی نشنید! سپس عمر به آن کار اقدام کرد و مانند ابوبکر وضو ساخت و نماز خواند و اصحاب کهف را ندا کرد او نیز پاسخی نشنید و بعد علی {{ع}} به آن کار مبادرت کرد، پس از وضو و دو رکعت نماز اصحاب کهف را ندا کرد. اصحاب کهف با ذکر سه بار لبیک گفتن به ندای علی {{ع}} پاسخ گفتند. سپس علی {{ع}} باز ندا کرد و از اصحاب کهف خواست که بگویند چرا به نداهای اول و دوم پاسخی نگفتند؟ آنان در جواب گفتند: ما [[وظیفه]] داریم که به ندای [[پیامبران]] یا [[اوصیاء]] آنان پاسخ دهیم و به ندای دیگران نباید پاسخی بگوییم. سپس به سوی پیامبر {{صل}} بازگشتند و جریان وقایع خویش را برای رسول خدا شرح دادند. پیامبر {{صل}} پس از استماع وقایع، صفحه سرخ رنگی به آنان داد و فرمود: آنچه که دیدهاید و شنیدهاید به عنوان [[شهادت]] با خط خود در این صفحه بنویسید. سپس این قسمت از [[آیه]] {{متن قرآن|سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ}}<ref>«زودا که گواهی آنان نوشته شود و آنان بازخواست گردند» سوره زخرف، آیه ۱۹.</ref> نازل گردید<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَلِيّاً {{ع}} أَنْ يَمْضُوا إِلَى الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ فَيُسْبِغَ أَبُو بَكْرٍ الْوُضُوءَ وَ يَصُفَ قَدَمَيْهِ وَ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ يُنَادِيَ ثَلَاثاً فَإِنْ أَجَابُوهُ وَ إِلَّا فَلْيَقُلْ مِثْلَ ذَلِكَ عُمَرُ فَإِنْ أَجَابُوهُ وَ إِلَّا فَلْيَقُلْ مِثْلَ ذَلِكَ عَلِيٌّ {{ع}} فَمَضَوْا وَ فَعَلُوا مَا أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}... فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} صَحِيفَةً حَمْرَاءَ فَقَالَ لَهُمْ اكْتُبُوا شَهَادَتَكُمْ بِخُطُوطِكُمْ فِيهَا بِمَا رَأَيْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ}} يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص۱۳۷؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۵۳</ref>. | ||
از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که وقتی [[پیامبر اکرم]] از [[خطبه]] [[روز غدیر]] فارغ شد شخصی را در میان [[مردم]] دیدند خوش [[خوی]] و [[نیکو]] روی که آثار بزرگی از چهرهاش پیدا بود و میگفتند: به [[خدا]] [[سوگند]] که من هرگز روزی مانند این [[روز]] ندیده بودم و چه بسیار اهتمام میکند [[رسول خدا]] درباره پسر عمش علی و امروز از برای او عهدی بسته است که برهم نمیزند آن را مگر کسی که به خدای [[عظیم]] و به [[رسول]] [[کریم]] [[کافر]] شود. وای به حال کسی که این گره را بگشاید و از هم بگسلاند. | از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده که وقتی [[پیامبر اکرم]] از [[خطبه]] [[روز غدیر]] فارغ شد شخصی را در میان [[مردم]] دیدند خوش [[خوی]] و [[نیکو]] روی که آثار بزرگی از چهرهاش پیدا بود و میگفتند: به [[خدا]] [[سوگند]] که من هرگز روزی مانند این [[روز]] ندیده بودم و چه بسیار اهتمام میکند [[رسول خدا]] درباره پسر عمش علی و امروز از برای او عهدی بسته است که برهم نمیزند آن را مگر کسی که به خدای [[عظیم]] و به [[رسول]] [[کریم]] [[کافر]] شود. وای به حال کسی که این گره را بگشاید و از هم بگسلاند. | ||
[[راوی]] گوید: [[عمر]] متوجه آن شخص شد و هیئت او عمر را به [[تعجب]] در آورده بود و در او حیران مانده بود. پس رو به جانب پیامبر اکرم کرد و عرض کرد: شنیدی که این مرد چنین و چنان گفت. [[حضرت]] فرمود: ای عمر هیچ دانستی که این مرد که بود؟ عرض کرد: نه! فرمود: این مرد [[روح]] الامین [[جبرئیل]] بود و تو ای عمر [[حذر]] کن از اینکه تو باز کننده و گشاینده و برهم زننده آن باشی، که اگر تو باشی [[خدا]] و [[رسول]] و [[ملائکه]] و [[مؤمنان]] همه از تو بیزارند<ref>{{متن حدیث|وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ{{ع}}أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا فَرَغَ رَسُولُ اللَّهِ صمِنْ هَذِهِ الْخُطْبَةِ رَأَى النَّاسُ رَجُلًا جَمِيلًا بَهِيّاً طَيِّبَ الرِّيحِ فَقَالَ تَاللَّهِ مَا رَأَيْتُ مُحَمَّداً كَالْيَوْمِ قَطُّ- مَا أَشَدَّ مَا يُؤَكِّدُ لِابْنِ عَمِّهِ وَ إِنَّهُ يَعْقِدُ عَقْداً لَا يَحِلُّهُ إِلَّا كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ بِرَسُولِهِ وَيْلٌ طَوِيلٌ لِمَنْ حَلَّ عَقْدَهُ قَالَ وَ الْتَفَتَ إِلَيْهِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حِينَ سَمِعَ كَلَامَهُ فَأَعْجَبَتْهُ هَيْئَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى النَّبِيِّ{{صل}} وَ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ مَا قَالَ هَذَا الرَّجُلُ قَالَ كَذَا وَ كَذَا؟ فَقَالَ النَّبِيُّ{{صل}} يَا عُمَرُ أَ تَدْرِي مَنْ ذَاكَ الرَّجُلُ؟ قَالَ لَا قَالَ ذَلِكَ الرُّوحُ الْأَمِينُ جَبْرَئِيلُ فَإِيَّاكَ أَنْ تَحُلَّهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ فَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْكَ بِرَاءٌ}}؛ الإحتجاج، ج۱، ص۶۷؛ کفایة الخصام، ص۱۷۳.</ref>. | [[راوی]] گوید: [[عمر]] متوجه آن شخص شد و هیئت او عمر را به [[تعجب]] در آورده بود و در او حیران مانده بود. پس رو به جانب پیامبر اکرم کرد و عرض کرد: شنیدی که این مرد چنین و چنان گفت. [[حضرت]] فرمود: ای عمر هیچ دانستی که این مرد که بود؟ عرض کرد: نه! فرمود: این مرد [[روح]] الامین [[جبرئیل]] بود و تو ای عمر [[حذر]] کن از اینکه تو باز کننده و گشاینده و برهم زننده آن باشی، که اگر تو باشی [[خدا]] و [[رسول]] و [[ملائکه]] و [[مؤمنان]] همه از تو بیزارند<ref>{{متن حدیث|وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ {{ع}}أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا فَرَغَ رَسُولُ اللَّهِ صمِنْ هَذِهِ الْخُطْبَةِ رَأَى النَّاسُ رَجُلًا جَمِيلًا بَهِيّاً طَيِّبَ الرِّيحِ فَقَالَ تَاللَّهِ مَا رَأَيْتُ مُحَمَّداً كَالْيَوْمِ قَطُّ- مَا أَشَدَّ مَا يُؤَكِّدُ لِابْنِ عَمِّهِ وَ إِنَّهُ يَعْقِدُ عَقْداً لَا يَحِلُّهُ إِلَّا كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ بِرَسُولِهِ وَيْلٌ طَوِيلٌ لِمَنْ حَلَّ عَقْدَهُ قَالَ وَ الْتَفَتَ إِلَيْهِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حِينَ سَمِعَ كَلَامَهُ فَأَعْجَبَتْهُ هَيْئَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى النَّبِيِّ {{صل}} وَ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ مَا قَالَ هَذَا الرَّجُلُ قَالَ كَذَا وَ كَذَا؟ فَقَالَ النَّبِيُّ {{صل}} يَا عُمَرُ أَ تَدْرِي مَنْ ذَاكَ الرَّجُلُ؟ قَالَ لَا قَالَ ذَلِكَ الرُّوحُ الْأَمِينُ جَبْرَئِيلُ فَإِيَّاكَ أَنْ تَحُلَّهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ فَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْكَ بِرَاءٌ}}؛ الإحتجاج، ج۱، ص۶۷؛ کفایة الخصام، ص۱۷۳.</ref>. | ||
[[ابن فهد حلی]] در کتاب [[مناقب العتره (کتاب)|مناقب العتره]] از [[حذیفه یمانی]] و [[جابر بن عبدالله انصاری]] از [[پیامبر اکرم]] [[روایت]] کردهاند که فرمود: {{متن حدیث|الويل الويل لأمتي من الشورى الكبرى و الشورى الصغرى، سئل في تعيينهما قال: الشورى الكبرى تنعقد في بلدي بعد وفاتي لغصب خلافة أخي و حق بنتي و الصغرى تنعقد في الغيبة الكبرى في الزوراء لتغير سنتي و تبديل احكامي}} فرمود: ای وای، ای وای بر [[امت]] من از شورای بزرگ و [[شورای کوچک]]، پرسیدند کدامند آنها؟ فرمود: شورای بزرگ منعقد میشود در [[شهر]] من «[[مدینه]]» بعد از [[وفات]] من، برای [[غصب خلافت]] برادرم «علی» و [[غصب حق]] دخترم «[[فاطمه]]» و شورای کوچک منعقد میشود در [[غیبت کبری]] در [[زوراء]] برای [[تغییر]] [[سنت]] من و تبدیل [[احکام]] من. | [[ابن فهد حلی]] در کتاب [[مناقب العتره (کتاب)|مناقب العتره]] از [[حذیفه یمانی]] و [[جابر بن عبدالله انصاری]] از [[پیامبر اکرم]] [[روایت]] کردهاند که فرمود: {{متن حدیث|الويل الويل لأمتي من الشورى الكبرى و الشورى الصغرى، سئل في تعيينهما قال: الشورى الكبرى تنعقد في بلدي بعد وفاتي لغصب خلافة أخي و حق بنتي و الصغرى تنعقد في الغيبة الكبرى في الزوراء لتغير سنتي و تبديل احكامي}} فرمود: ای وای، ای وای بر [[امت]] من از شورای بزرگ و [[شورای کوچک]]، پرسیدند کدامند آنها؟ فرمود: شورای بزرگ منعقد میشود در [[شهر]] من «[[مدینه]]» بعد از [[وفات]] من، برای [[غصب خلافت]] برادرم «علی» و [[غصب حق]] دخترم «[[فاطمه]]» و شورای کوچک منعقد میشود در [[غیبت کبری]] در [[زوراء]] برای [[تغییر]] [[سنت]] من و تبدیل [[احکام]] من. | ||
[[ابوسعید]] گفت: در [[مکه]] [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} بودم که [[عربی]] بلند قامت با [[هیبت]] و [[عظمت]] وارد شد. کمانی به کتف آویخته، جعبه تیری حمایل نموده گفت: یا محمد، علی در کجای [[قلب]] شما جا دارد؟ پیامبر{{صل}} با شنیدن این جمله گریان شد، طوری که گونههایشتر شد. صورت به [[خاک]] چسبانید، پس از مدتی مانند کسی که از بند خلاص شده باشد از جا پرید، پایه [[منبر]] را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|يَا أَعْرَابِيٌّ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ سَيِّدِ كُلِّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَكَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ حَمَلَ الرَّايَتَيْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَيْنَ ثُمَّ لَمْ يَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْنٍ}}؛ ای [[عرب]] به خدایی که دانه را میشکافد و موجودات را آفرید و [[زمین]] را روی آب گسترانید از آقا و [[سید]] موجودات پرسیدی! او اولین کسی است که [[روزه]] گرفت و [[زکات]] و [[صدقه]] داد، به دو [[قبله]] [[نماز]] خواند، دو بار [[بیعت]] کرد و دو مرتبه [[هجرت]] کرد، دو [[پرچم]] را بلند کرد، در [[بدر]] و حنین [[پیروز]] شد. آنکه [[خدا]] را چشم به هم زدنی [[معصیت]] نکرد. | [[ابوسعید]] گفت: در [[مکه]] [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} بودم که [[عربی]] بلند قامت با [[هیبت]] و [[عظمت]] وارد شد. کمانی به کتف آویخته، جعبه تیری حمایل نموده گفت: یا محمد، علی در کجای [[قلب]] شما جا دارد؟ پیامبر {{صل}} با شنیدن این جمله گریان شد، طوری که گونههایشتر شد. صورت به [[خاک]] چسبانید، پس از مدتی مانند کسی که از بند خلاص شده باشد از جا پرید، پایه [[منبر]] را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|يَا أَعْرَابِيٌّ وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ سَيِّدِ كُلِّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَكَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ حَمَلَ الرَّايَتَيْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَيْنَ ثُمَّ لَمْ يَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْنٍ}}؛ ای [[عرب]] به خدایی که دانه را میشکافد و موجودات را آفرید و [[زمین]] را روی آب گسترانید از آقا و [[سید]] موجودات پرسیدی! او اولین کسی است که [[روزه]] گرفت و [[زکات]] و [[صدقه]] داد، به دو [[قبله]] [[نماز]] خواند، دو بار [[بیعت]] کرد و دو مرتبه [[هجرت]] کرد، دو [[پرچم]] را بلند کرد، در [[بدر]] و حنین [[پیروز]] شد. آنکه [[خدا]] را چشم به هم زدنی [[معصیت]] نکرد. | ||
همین که [[سخن پیامبر]]{{صل}} تمام شد، عرب ناپدید شد. [[پیامبر]]{{صل}} به [[اصحاب]] فرمود: آنکه با من صحبت میکرد [[شناختی]]؟ گفتند: نه! فرمود: به خدا قسم او [[جبرئیل]] بود که درباره [[برادر]] و پسر عمویم این [[پرسش]] را نمود تا [[عهد]] و پیمانی بر شما باشد<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۴۲۸.</ref>. | همین که [[سخن پیامبر]] {{صل}} تمام شد، عرب ناپدید شد. [[پیامبر]] {{صل}} به [[اصحاب]] فرمود: آنکه با من صحبت میکرد [[شناختی]]؟ گفتند: نه! فرمود: به خدا قسم او [[جبرئیل]] بود که درباره [[برادر]] و پسر عمویم این [[پرسش]] را نمود تا [[عهد]] و پیمانی بر شما باشد<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۴۲۸.</ref>. | ||
از [[سدیر]] صیرفی از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده: [[خداوند]] دو بار علی{{ع}} را به یارانش شناسانید. یک بار وقتی که فرمود: هر کس من مولای اویم علی مولای اوست و اما بار دوم وقتی که این [[آیه]] نازل شد {{متن قرآن|فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref>«بیگمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان ویاند» سوره تحریم، آیه ۴.</ref> [[پیامبر اکرم]] دست علی{{ع}} را گرفت پس فرمود: ای [[مردم]] این است [[صالح]] [[المؤمنین]] «صلاحیتدار [[مؤمنین]]». | از [[سدیر]] صیرفی از [[امام باقر]] {{ع}} نقل شده: [[خداوند]] دو بار علی {{ع}} را به یارانش شناسانید. یک بار وقتی که فرمود: هر کس من مولای اویم علی مولای اوست و اما بار دوم وقتی که این [[آیه]] نازل شد {{متن قرآن|فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ}}<ref>«بیگمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان ویاند» سوره تحریم، آیه ۴.</ref> [[پیامبر اکرم]] دست علی {{ع}} را گرفت پس فرمود: ای [[مردم]] این است [[صالح]] [[المؤمنین]] «صلاحیتدار [[مؤمنین]]». | ||
از [[ابن عباس]] نقل شده در ذیل [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن|وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ...}} و اگر با [[پیغمبر]] [[ستیزه]] نمایید... گفت: این [[آیه]] درباره [[عایشه]] و [[حفصه]] نازل شد و فرمود: [[خداوند]] {{متن قرآن|فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ}} پس خداوند [[یاور]] اوست و [[جبرئیل]]، تنها درباره [[رسول خدا]] نازل شده و [[صالح]] [[المؤمنین]] تنها درباره علی{{ع}} نازل شده است. (یعنی اگر عایشه و حفصه [[همسران پیامبر]]{{صل}} با او ستیزگی نمایند. نمیتوانند به او ضرری بزنند زیرا [[خدا]] و جبرئیل و علی{{ع}} [[یار]] پیغمبرند)<ref>بصائرالدرجات، ص۶۱۱.</ref>. | از [[ابن عباس]] نقل شده در ذیل [[آیه مبارکه]] {{متن قرآن|وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ...}} و اگر با [[پیغمبر]] [[ستیزه]] نمایید... گفت: این [[آیه]] درباره [[عایشه]] و [[حفصه]] نازل شد و فرمود: [[خداوند]] {{متن قرآن|فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ}} پس خداوند [[یاور]] اوست و [[جبرئیل]]، تنها درباره [[رسول خدا]] نازل شده و [[صالح]] [[المؤمنین]] تنها درباره علی {{ع}} نازل شده است. (یعنی اگر عایشه و حفصه [[همسران پیامبر]] {{صل}} با او ستیزگی نمایند. نمیتوانند به او ضرری بزنند زیرا [[خدا]] و جبرئیل و علی {{ع}} [[یار]] پیغمبرند)<ref>بصائرالدرجات، ص۶۱۱.</ref>. | ||
در [[مسند احمد]] و [[مسند]] [[طیالسی]] و [[صحیح ترمذی]] از قول [[عمران بن حصین]] آمده: در سریهای [[پیامبر]]{{صل}} وقتی [[لشکر]] را به [[جنگ]] فرستاد، چهار نفر از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} با هم قرار گذاشتند که چون به [[خدمت]] پیامبر{{صل}} رسیدند از علی{{ع}} به حضرتش [[شکایت]] کنند. وقتی که این ۴ نفر به خدمت پیامبر{{صل}} رسیدند، یکی از ایشان برخاست و گفت: ای رسول خدا توجه نمیفرمایید که [[علی بن ابی طالب]] چنین و چنان کرده است. پیامبر{{صل}} از او روی برگردانید. دومی و سومی و بالاخره چهارمی از جای برخاست و هر کدام سخن اولی را تکرار کردند و در هر نوبت هم پیامبر{{صل}} از شاکی روی برگردانید، در آخر پیامبر{{صل}} در حالی که آثار [[خشم]] از چهرهاش نمایان بود روی به آنها کرد و فرمود: {{متن حدیث|مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ، تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ، تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟}} از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید؟ علی از من است و من از علی هستم، علی از من است و من از علی هستم و او بعد از من بر هر مؤمنی [[ولایت]] و [[فرمانروایی]] دارد<ref>{{متن حدیث|وَ مِنْ صَحِيحِ التِّرْمِذِيِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} جَيْشاً وَ اسْتَعْمَلَ عَلَيْهِمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَمَشَى فِي السَّرِيَّةِ وَ أَصَابَ جَارِيَةً فَأَنْكَرُوا عَلَيْهِ وَ تَعَاقَدُوا أَرْبَعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صفَقَالُوا إِذَا لَقِينَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَخْبَرْنَاهُ بِمَا صَنَعَ عَلِيٌّ وَ كَانَ الْمُسْلِمُونَ إِذَا رَجَعُوا مِنْ سَفَرٍ بَدَءُوا بِرَسُولِ اللَّهِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ ثُمَّ انْصَرَفُوا إِلَى رِحَالِهِمْ فَلَمَّا قَدِمْتُ السَّرِيَّةَ سَلَّمُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ قَامَ أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَنَعَ كَذَا وَ كَذَا فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ فَقَامَ الثَّانِي فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ قَامَ الثَّالِثُ فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ قَامَ الرَّابِعُ فَقَالَ مِثْلَ مَا قَالُوا فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ الْغَضَبُ يَعْرِفُ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مِنْ بَعْدِي}}؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۲۰۷.</ref>. | در [[مسند احمد]] و [[مسند]] [[طیالسی]] و [[صحیح ترمذی]] از قول [[عمران بن حصین]] آمده: در سریهای [[پیامبر]] {{صل}} وقتی [[لشکر]] را به [[جنگ]] فرستاد، چهار نفر از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} با هم قرار گذاشتند که چون به [[خدمت]] پیامبر {{صل}} رسیدند از علی {{ع}} به حضرتش [[شکایت]] کنند. وقتی که این ۴ نفر به خدمت پیامبر {{صل}} رسیدند، یکی از ایشان برخاست و گفت: ای رسول خدا توجه نمیفرمایید که [[علی بن ابی طالب]] چنین و چنان کرده است. پیامبر {{صل}} از او روی برگردانید. دومی و سومی و بالاخره چهارمی از جای برخاست و هر کدام سخن اولی را تکرار کردند و در هر نوبت هم پیامبر {{صل}} از شاکی روی برگردانید، در آخر پیامبر {{صل}} در حالی که آثار [[خشم]] از چهرهاش نمایان بود روی به آنها کرد و فرمود: {{متن حدیث|مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ، تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ، تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ؟}} از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید؟ علی از من است و من از علی هستم، علی از من است و من از علی هستم و او بعد از من بر هر مؤمنی [[ولایت]] و [[فرمانروایی]] دارد<ref>{{متن حدیث|وَ مِنْ صَحِيحِ التِّرْمِذِيِّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} جَيْشاً وَ اسْتَعْمَلَ عَلَيْهِمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَمَشَى فِي السَّرِيَّةِ وَ أَصَابَ جَارِيَةً فَأَنْكَرُوا عَلَيْهِ وَ تَعَاقَدُوا أَرْبَعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صفَقَالُوا إِذَا لَقِينَا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} أَخْبَرْنَاهُ بِمَا صَنَعَ عَلِيٌّ وَ كَانَ الْمُسْلِمُونَ إِذَا رَجَعُوا مِنْ سَفَرٍ بَدَءُوا بِرَسُولِ اللَّهِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ ثُمَّ انْصَرَفُوا إِلَى رِحَالِهِمْ فَلَمَّا قَدِمْتُ السَّرِيَّةَ سَلَّمُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ قَامَ أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَنَعَ كَذَا وَ كَذَا فَأَعْرَضَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ فَقَامَ الثَّانِي فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ قَامَ الثَّالِثُ فَقَالَ مِثْلَ مَقَالَتِهِ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ قَامَ الرَّابِعُ فَقَالَ مِثْلَ مَا قَالُوا فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ الْغَضَبُ يَعْرِفُ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ مَا تُرِيدُونَ مِنْ عَلِيٍّ إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مِنْ بَعْدِي}}؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۲۰۷.</ref>. | ||
[[طبرانی]] ذکر کرده که موقعی که [[بریده]] از [[یمن]] برگشت و داخل [[مسجد]] شد [[مشاهده]] کرد عدهای در جلوی اتاق [[پیغمبر]] موجودند، [[جمعیت]] به پا خواستند و به بریده [[سلام]] کردند و از [[اخبار]] از او سوال نمودند پاسخ داد: [[خدا]] [[مسلمانان]] را [[پیروز]] کرد! سوال نمودند چه چیزی تو را به [[مدینه]] کشاند؟ بریده گفت: علی{{ع}} کنیزی از [[خمس]] برداشت من آمدم که به [[رسول خدا]] خبر دهم! بعضی از آن [[جماعت]] گفتند: بگو بگو! علی از چشم رسول خدا بیفتد. {{عربی|فقالوا أخبره أخبره، يسقط علياً من عينه}}. [[پیامبر]]{{صل}} گفتار آنها را از پشت درب میشنید عصبانی شد و بیرون آمد فرمود: چرا عدهای از علی [[عیبجویی]] میکنند؟ هر کس علی را عصبانی کند مرا عصبانی کرده و هر کس از علی جدا شود از من جدایی نموده علی از من و من از علی هستم<ref>کنز العمال، ج۶، ص۳۹۸؛ المراجعات، ص۲۲۴.</ref>. | [[طبرانی]] ذکر کرده که موقعی که [[بریده]] از [[یمن]] برگشت و داخل [[مسجد]] شد [[مشاهده]] کرد عدهای در جلوی اتاق [[پیغمبر]] موجودند، [[جمعیت]] به پا خواستند و به بریده [[سلام]] کردند و از [[اخبار]] از او سوال نمودند پاسخ داد: [[خدا]] [[مسلمانان]] را [[پیروز]] کرد! سوال نمودند چه چیزی تو را به [[مدینه]] کشاند؟ بریده گفت: علی {{ع}} کنیزی از [[خمس]] برداشت من آمدم که به [[رسول خدا]] خبر دهم! بعضی از آن [[جماعت]] گفتند: بگو بگو! علی از چشم رسول خدا بیفتد. {{عربی|فقالوا أخبره أخبره، يسقط علياً من عينه}}. [[پیامبر]] {{صل}} گفتار آنها را از پشت درب میشنید عصبانی شد و بیرون آمد فرمود: چرا عدهای از علی [[عیبجویی]] میکنند؟ هر کس علی را عصبانی کند مرا عصبانی کرده و هر کس از علی جدا شود از من جدایی نموده علی از من و من از علی هستم<ref>کنز العمال، ج۶، ص۳۹۸؛ المراجعات، ص۲۲۴.</ref>. | ||
جو [[حسادت]] بعضی یا بسیاری از [[اصحاب]] که نفسانیات مسئلهداری داشتند در این [[روایت]] به ترسیم کشیده شده وقتی در عصر [[حیات پیامبر]]{{صل}} از علی این گونه [[انتقاد]] کنند و در مجالسشان پچ پچ نمایند، طبیعی است که بعد از فوت پیامبر{{صل}} باید [[خانهنشین]] شود. | جو [[حسادت]] بعضی یا بسیاری از [[اصحاب]] که نفسانیات مسئلهداری داشتند در این [[روایت]] به ترسیم کشیده شده وقتی در عصر [[حیات پیامبر]] {{صل}} از علی این گونه [[انتقاد]] کنند و در مجالسشان پچ پچ نمایند، طبیعی است که بعد از فوت پیامبر {{صل}} باید [[خانهنشین]] شود. | ||
[[عمرو]] بن [[شاس]] الاسلمی گفت: در [[سفر]] یمن با علی{{ع}} بودم و از ایشان چیزهایی در [[دل]] من بود تا به مدینه که رسیدم، بعضی جاها شروع کردم از علی [[بدگویی]] کردن، تا اینکه روزی نظر [[رسول خدا]] به من افتاد، به حالت [[خشم]] چشم خود را به طرف من خواباند و فرمود: ای [[عمرو]] چقدر مرا [[اذیت]] میکنی؟ گفتم: [[پناه]] میبرم به [[خدا]] از اینکه من شما را اذیت کنم! فرمود: بلی هر کس علی را اذیت کند مرا اذیت نموده است. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref><ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۴۰۰؛ حاکم در مستدرک، ج۳، ص۴۸۳؛ ابن حجر، در اصابه، ج۴؛ استیعاب، ج۲، ص۴۴۲؛ کنز العمال، ج۶، ص۱۵۳؛ اسدالغابه، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | [[عمرو]] بن [[شاس]] الاسلمی گفت: در [[سفر]] یمن با علی {{ع}} بودم و از ایشان چیزهایی در [[دل]] من بود تا به مدینه که رسیدم، بعضی جاها شروع کردم از علی [[بدگویی]] کردن، تا اینکه روزی نظر [[رسول خدا]] به من افتاد، به حالت [[خشم]] چشم خود را به طرف من خواباند و فرمود: ای [[عمرو]] چقدر مرا [[اذیت]] میکنی؟ گفتم: [[پناه]] میبرم به [[خدا]] از اینکه من شما را اذیت کنم! فرمود: بلی هر کس علی را اذیت کند مرا اذیت نموده است. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref><ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۴۰۰؛ حاکم در مستدرک، ج۳، ص۴۸۳؛ ابن حجر، در اصابه، ج۴؛ استیعاب، ج۲، ص۴۴۲؛ کنز العمال، ج۶، ص۱۵۳؛ اسدالغابه، ج۴، ص۱۱۳.</ref>. | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|یَا عَلِیُّ اتَّقِ الضَّغَائِنَ الَّتِي لَكَ فِي صُدُورِ مَنْ لَا يُظْهِرُهَا إِلَّا بَعْدَ مَوْتِي {{متن قرآن|أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>«خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref> ثُمَّ بَكَى النَّبِيُّ وَ قَالَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ{{ع}} أَنَّهُمْ يَظْلِمُونَهُ بَعْدِي وَ إِنَّ ذَلِكَ الظُّلْم یَبْقَي إِذَا قَامَ قَائِمُمْ}}؛ [[پیامبر]]{{صل}} به علی{{ع}} فرمود: [[حذر]] کن از کینههای نهانی که از تو در دلهای [[دشمنان]] توست و آشکار نمیکنند [[کینه]] خود را مگر بعد از [[مرگ]] من. {{متن قرآن|أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>«خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref>. پس آن [[حضرت]] [[گریه]] آغاز کرد، عرض کردند: چرا گریه میکنی یا [[رسول الله]]؟ فرمود: [[جبرئیل]] مرا خبر داد که پس از من بر علی [[ظلم]] خواهند کرد و او را از حقش منع مینمایند و با او [[قتال]] نمایند و [[اولاد]] او را [[شهید]] کنند و پس از او بر ایشان [[ستم]] نمایند و باز جبرئیل از جانب [[رب]] جلیل مرا خبر داد که این [[ستم و جور]] برطرف نگردد تا آن [[زمان]] که [[قائم]] ایشان خروج کند<ref>کفایة الخصام، ص۳۸۱؛ ینابیع الموده، باب ۷۵.</ref>. | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|یَا عَلِیُّ اتَّقِ الضَّغَائِنَ الَّتِي لَكَ فِي صُدُورِ مَنْ لَا يُظْهِرُهَا إِلَّا بَعْدَ مَوْتِي {{متن قرآن|أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>«خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref> ثُمَّ بَكَى النَّبِيُّ وَ قَالَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ {{ع}} أَنَّهُمْ يَظْلِمُونَهُ بَعْدِي وَ إِنَّ ذَلِكَ الظُّلْم یَبْقَي إِذَا قَامَ قَائِمُمْ}}؛ [[پیامبر]] {{صل}} به علی {{ع}} فرمود: [[حذر]] کن از کینههای نهانی که از تو در دلهای [[دشمنان]] توست و آشکار نمیکنند [[کینه]] خود را مگر بعد از [[مرگ]] من. {{متن قرآن|أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ}}<ref>«خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.</ref>. پس آن [[حضرت]] [[گریه]] آغاز کرد، عرض کردند: چرا گریه میکنی یا [[رسول الله]]؟ فرمود: [[جبرئیل]] مرا خبر داد که پس از من بر علی [[ظلم]] خواهند کرد و او را از حقش منع مینمایند و با او [[قتال]] نمایند و [[اولاد]] او را [[شهید]] کنند و پس از او بر ایشان [[ستم]] نمایند و باز جبرئیل از جانب [[رب]] جلیل مرا خبر داد که این [[ستم و جور]] برطرف نگردد تا آن [[زمان]] که [[قائم]] ایشان خروج کند<ref>کفایة الخصام، ص۳۸۱؛ ینابیع الموده، باب ۷۵.</ref>. | ||
[[ابوسعید خدری]] گوید که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: ای [[مردم]] «[[مؤمنان]]»! علی را [[دوست]] بدارید زیرا که گوشت او گوشت من و [[خون]] او خون من است، [[خداوند]] [[لعنت]] کند دستههایی از [[امت]] مرا که [[پیمان]] مرا درباره او تباه ساختند و سفارش مرا دربارهاش به [[فراموشی]] سپردند، به [[راستی]] که آنان هیچگونه بهرهای نزد [[خدا]] ندارند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: مَعَاشِرَ النَّاسِ أَحِبُّوا عَلِيّاً فَإِنَّ لَحْمَهُ لَحْمِي وَ دَمَهُ دَمِي لَعَنَ اللَّهُ أَقْوَاماً مِنْ أُمَّتِي ضَيَّعُوا فِيهِ عَهْدِي وَ نَسُوا فِيهِ وَصِيَّتِي مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ}}؛ امالی المفید، ص۲۹۴.</ref>. | [[ابوسعید خدری]] گوید که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: ای [[مردم]] «[[مؤمنان]]»! علی را [[دوست]] بدارید زیرا که گوشت او گوشت من و [[خون]] او خون من است، [[خداوند]] [[لعنت]] کند دستههایی از [[امت]] مرا که [[پیمان]] مرا درباره او تباه ساختند و سفارش مرا دربارهاش به [[فراموشی]] سپردند، به [[راستی]] که آنان هیچگونه بهرهای نزد [[خدا]] ندارند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: مَعَاشِرَ النَّاسِ أَحِبُّوا عَلِيّاً فَإِنَّ لَحْمَهُ لَحْمِي وَ دَمَهُ دَمِي لَعَنَ اللَّهُ أَقْوَاماً مِنْ أُمَّتِي ضَيَّعُوا فِيهِ عَهْدِي وَ نَسُوا فِيهِ وَصِيَّتِي مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ}}؛ امالی المفید، ص۲۹۴.</ref>. | ||
در «مودة القربی» میرسیدعلی [[همدانی]] ([[مودّت]] ۵) آمده که از [[عمر]] نقل شده گفت: {{عربی|نصب رسول الله عَليّاً عَلَماً}} یعنی [[پیامبر]]{{صل}} علی را بزرگ و راهنمای [[قوم]] معرفی نمود و بعد از [[دعا]] درباره [[دوستان]] و [[دشمنان]] آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|اللهم أنت شهيدي عليهم}} خدایا تو [[گواه]] [[منی]] بر ایشان. در آن حال [[جوان]] [[زیبایی]] به احسن صورت و بوی خوش پهلوی من نشسته بود، به من گفت: {{متن حدیث|لقد عقد رسول الله عقدا لا يحله إلا المنافق فاحذر أن تحله}} پیامبر{{صل}} عهدی بست، عهدی محکم که [[نقص]] آن [[عهد]] نمیکند مگر [[منافق]] پس [[حذر]] کن عمر که تو ناقض آن نباشی. من به [[رسول الله]] عرض کردم: وقتی شما درباره علی سخن میگفتی، پهلوی من جوان خوشرو و خوشبوبی نشسته بود و به من چنین گفت، حضرت فرمود: {{متن حدیث|انه ليس من ولد آدم لكنه جبرئيل اراد ان يؤكد عليكم ما قلته في عليّ}} او از [[اولاد آدم]] نبوده بلکه [[جبرئیل امین]] بود که میخواست بر شما آنچه را گفتم تاکید نماید<ref>شبهای پیشاور، ص۶۰۶؛ نهج الخطابه، ج۱، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۳۶۹.</ref>. | در «مودة القربی» میرسیدعلی [[همدانی]] ([[مودّت]] ۵) آمده که از [[عمر]] نقل شده گفت: {{عربی|نصب رسول الله عَليّاً عَلَماً}} یعنی [[پیامبر]] {{صل}} علی را بزرگ و راهنمای [[قوم]] معرفی نمود و بعد از [[دعا]] درباره [[دوستان]] و [[دشمنان]] آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|اللهم أنت شهيدي عليهم}} خدایا تو [[گواه]] [[منی]] بر ایشان. در آن حال [[جوان]] [[زیبایی]] به احسن صورت و بوی خوش پهلوی من نشسته بود، به من گفت: {{متن حدیث|لقد عقد رسول الله عقدا لا يحله إلا المنافق فاحذر أن تحله}} پیامبر {{صل}} عهدی بست، عهدی محکم که [[نقص]] آن [[عهد]] نمیکند مگر [[منافق]] پس [[حذر]] کن عمر که تو ناقض آن نباشی. من به [[رسول الله]] عرض کردم: وقتی شما درباره علی سخن میگفتی، پهلوی من جوان خوشرو و خوشبوبی نشسته بود و به من چنین گفت، حضرت فرمود: {{متن حدیث|انه ليس من ولد آدم لكنه جبرئيل اراد ان يؤكد عليكم ما قلته في عليّ}} او از [[اولاد آدم]] نبوده بلکه [[جبرئیل امین]] بود که میخواست بر شما آنچه را گفتم تاکید نماید<ref>شبهای پیشاور، ص۶۰۶؛ نهج الخطابه، ج۱، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۳۶۹.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |