←هویت امت
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
*در این بین در آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ}}﴾}}<ref> و از آن دو (زندانی) کسی که رهایی یافته و پس از مدّتی (یوسف را) به یاد آورده بود گفت: من شما را از تعبیر آن آگاه میکنم، مرا (به زندان یوسف) بفرستید!؛ سوره یوسف، آیه: ۴۵.</ref> و نیز آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ}}﴾}}<ref> و اگر عذاب را از آنان چندگاهی پس افکنیم به یقین میگویند: چه آن را باز داشت؟ آگاه باشید روزی که به آنان برسد از ایشان بازگردانده نمیشود و آنچه به ریشخند میگرفتند آنها را فرا میگیرد؛ سوره هود، آیه: ۸.</ref> امّت به معنای پارهای از زمان (سالها) آمده است. راغب معتقد است گرچه در این آیه به خود زمان امّت اطلاق شده؛ اما در حقیقت گذار گروهی از مردم در یک دوره زمانی یا گذار گروهی از اهل یک [[دین]] اراده شده است، بر این اساس امّت به همان معنای حقیقی خود "گروهِ همسانی از مردم در زمان و مکان یا [[دین]]" بهکار رفته است<ref>مفردات، ص ۸۶ ، «امم».</ref>؛ همچنین باید دانست که در [[قرآن]] از امت به معنای همسانی زمانی یا مکانی گاه با واژه "قرن" یا "قریه" یاد شده است؛ نظیر آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ}}﴾}}<ref> و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۱.</ref> و آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَى}}﴾}}<ref> آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسلها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانههای آنان راه میروند؟ بیگمان در این، نشانههایی برای (پندگیری) خردمندان است؛ سوره طه، آیه:۱۲۸.</ref> در آیه نخست قریه ناظر به مکانی است که گروهی از مردم را در خود جای داده است و خداوند به اقتضای اسم قاصم ـ یا قاصم الجبابرة<ref>بحارالانوار، ج ۸۲ ، ص ۲۲۲.</ref>، یا قاصم کل جبار عنید<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۲۰؛ ج ۸۳ ، ص ۳۲۴.</ref> و براساس سنت خود هر امّت ستمگر را از بین برده و گروهی دیگر را پدید میآورد. در آیه بعدی قرن حکایتگر عصر و زمانی است که جماعتی از مردم را دربرگرفته است. | *در این بین در آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ}}﴾}}<ref> و از آن دو (زندانی) کسی که رهایی یافته و پس از مدّتی (یوسف را) به یاد آورده بود گفت: من شما را از تعبیر آن آگاه میکنم، مرا (به زندان یوسف) بفرستید!؛ سوره یوسف، آیه: ۴۵.</ref> و نیز آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ}}﴾}}<ref> و اگر عذاب را از آنان چندگاهی پس افکنیم به یقین میگویند: چه آن را باز داشت؟ آگاه باشید روزی که به آنان برسد از ایشان بازگردانده نمیشود و آنچه به ریشخند میگرفتند آنها را فرا میگیرد؛ سوره هود، آیه: ۸.</ref> امّت به معنای پارهای از زمان (سالها) آمده است. راغب معتقد است گرچه در این آیه به خود زمان امّت اطلاق شده؛ اما در حقیقت گذار گروهی از مردم در یک دوره زمانی یا گذار گروهی از اهل یک [[دین]] اراده شده است، بر این اساس امّت به همان معنای حقیقی خود "گروهِ همسانی از مردم در زمان و مکان یا [[دین]]" بهکار رفته است<ref>مفردات، ص ۸۶ ، «امم».</ref>؛ همچنین باید دانست که در [[قرآن]] از امت به معنای همسانی زمانی یا مکانی گاه با واژه "قرن" یا "قریه" یاد شده است؛ نظیر آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ}}﴾}}<ref> و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۱.</ref> و آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَى}}﴾}}<ref> آیا برای آنان راهگشا نبوده است که پیش از آنها چه بسیار نسلها را از میان بردیم که (اینان اکنون) در خانههای آنان راه میروند؟ بیگمان در این، نشانههایی برای (پندگیری) خردمندان است؛ سوره طه، آیه:۱۲۸.</ref> در آیه نخست قریه ناظر به مکانی است که گروهی از مردم را در خود جای داده است و خداوند به اقتضای اسم قاصم ـ یا قاصم الجبابرة<ref>بحارالانوار، ج ۸۲ ، ص ۲۲۲.</ref>، یا قاصم کل جبار عنید<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۲۰؛ ج ۸۳ ، ص ۳۲۴.</ref> و براساس سنت خود هر امّت ستمگر را از بین برده و گروهی دیگر را پدید میآورد. در آیه بعدی قرن حکایتگر عصر و زمانی است که جماعتی از مردم را دربرگرفته است. | ||
==هویت امت== | ==هویت امت== | ||
*بیتردید امت | *بیتردید امت "جامعه" از افرادی با هویت و عینیت خارجی ترکیب یافته است. حال جای این پرسش است که ترکیب یاد شده چه نوع ترکیبی است؟ در اینباره چندگونه نظریه میتوان ابراز کرد: | ||
#ترکیب جامعه از افراد ترکیب اعتباری است؛ یعنی واقعاً ترکیبی صورت نگرفته است. ترکیب واقعی آنگاه صورت میگیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر کند و از یکدیگر متأثر گردد و بر اثر آن تأثیر و تأثرها پدیدهای نو با آثاری ویژه پدید آید، آنگونه که در ترکیبهای شیمیایی میبینیم. | |||
#جامعه مرکب حقیقی صناعی است؛ مانند یک ماشین که دستگاهی است که اجزای آن با یکدیگر ارتباط دارد، بدون آنکه اجزا هویت خود را از دست بدهد. | |||
#جامعه مرکب حقیقی طبیعی است؛ ولی ترکیب روحها، اندیشهها، عاطفهها، خواستها و ارادههاست؛ نه ترکیب تنها و اندامها. افراد انسان که هر کدام با سرمایهای فطری و سرمایهای اکتسابی وارد زندگی اجتماعی میشوند روحاً در یکدیگر ادغام میشوند و هویت روحی جدیدی، موسوم به روح جمعی مییابند. این ترکیب، خود یک نوع ترکیب طبیعی ویژه است که برای آن نظیری نمیتوان یافت. ترکیب مذکور از آن جهت که اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر میگردند و هویت جدیدی مییابند ترکیب طبیعی و عینی است؛ اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان یک واحد واقعی که کثرتها در آن حل شده باشد وجود ندارد، با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد، زیرا انسان الکل همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد؛ ولی در سایر مرکبات طبیعی افزون بر آنکه ترکیب حقیقی است و اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر واقعی دارند و هویت افراد هویت دیگر میگردد مرکب هم یک واحد واقعی است؛ یعنی صرفاً هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا به وحدت کل تبدیل شده است. | |||
#جامعه مرکب حقیقیای است بالاتر از مرکبات طبیعی. در مرکبات طبیعی اجزا قبل از ترکیب از خود هویت و آثاری دارند و بر اثر تأثیر و تأثر در یکدیگر و از یکدیگر زمینه پدیدهای جدید پیدا میشود؛ اما افراد انسان در مرحله قبل از وجود اجتماعی هیچ هویت انسانی ندارند، بلکه ظروفی تهی هستند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند. انسانها با قطع نظر از وجود اجتماعی، حیوان محضاند که تنها استعداد انسانیت دارند و انسانیت انسان، تفکر و اندیشه وی، عواطف انسانی و بالأخره آنچه از احساسها، تمایلات، گرایشها و اندیشهها که به انسانیت مربوط میشود در پرتو روح جمعی پیدا میشود و روح جمعی است که این ظروف خالی را پر میکند و "شخص" را به صورت "شخصیت" درمیآورد. | |||
آیات کریمه قرآن نظریه سوم را تأیید میکند | *آیات کریمه [[قرآن]] نظریه سوم را تأیید میکند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۳ـ۳۴۳، «جامعه وتاریخ».</ref>، زیرا مسائل مربوط به جامعه و فرد را بهگونهای بیان میکند که نه استقلال و مسئولیت فرد زیر سؤال میرود و نه وجود جامعه به عنوان یک امر عینی که خود دارای احکامی است مورد غفلت واقع میشود. | ||
به عنوان مثال آیه ۳۴ اعراف | *به عنوان مثال آیه ۳۴ سوره اعراف برای امت حیات و زندگی قائل است که لحظه پایان دارد و تخلفناپذیر است؛ نه پیشافتادنی است و نه پس افتادنی: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ}}﴾}}<ref> و هر امّتی را زمانهای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس میروند و نه پیش میافتند؛ سوره اعراف، آیه: ۳۴.</ref> براساس برخی از آیات افزون بر افراد که هر یک کتاب و نوشته و دفتری مخصوص به خود دارند جامعهها نیز از آن جهت که در شمار موجودات زنده، شاعر، مکلف و قابل تخاطباند و اراده و اختیار دارند نامه عمل دارند و به سوی عمل خود خوانده میشوند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}﴾}}<ref> و هر گروهی را میبینی که به زانو درآمده است، هر گروهی به سوی کارنامهاش فرا خوانده میشود، امروز برابر با آنچه میکردهاید پاداش میبینید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۸.</ref> یا هر امتی دارای فهم و شعور و ادراک ویژه است، ازاینرو بسا کارها که در دیده امتی زیبا و در دیده امتی دیگر نازیباست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ }}﴾}}<ref> و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراستهایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام میدادهاند آگاه میگرداند؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۸.</ref> [[قرآن]] کیفر یک تصمیم و اراده ناشایست اجتماعی را که برای معارضه بیهوده با حق است عذاب عمومی و اجتماعی بیان میکند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}﴾}}<ref> پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروههایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود؛ سوره غافر، آیه: ۵.</ref>. | ||
در برخی از آیات تصریح شده که حکم امّت و گروه گاه چنان فراگیر است که همه افراد را در بر میگیرد؛ نظیر فتنهها و آشوبهای اجتماعی که در عین اختصاص به ستمکاران از مؤمنین، خطاب متوجه همه مؤمنان شده است، زیرا آثار سوء آن گریبانگیر همه میشود: | *در برخی از آیات تصریح شده که حکم امّت و گروه گاه چنان فراگیر است که همه افراد را در بر میگیرد؛ نظیر فتنهها و آشوبهای اجتماعی که در عین اختصاص به ستمکاران از مؤمنین، خطاب متوجه همه مؤمنان شده است، زیرا آثار سوء آن گریبانگیر همه میشود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}﴾}}<ref> و از فتنهای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمیرسد (بلکه دامنگیر همه میشود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است؛ سوره انفال، آیه: ۲۵.</ref><ref>التبیان، ج۵ ، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۹، ص ۵۰ ـ ۵۱ .</ref> و نیز مانند عذابهای الهی که به هنگام نزول در برخی از موارد حتی اشخاص فاقد نقش را نیز در بر گرفت و تنها ناهیان از منکر نجات یافتند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ }}﴾}}<ref> آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۶۵.</ref><ref>الکافی، ج۸ ، ص۱۵۸؛ مجمعالبیان، ج۴، ص ۷۵۸.</ref> | ||
حتی در برخی آیات گاهی کار یک فردبه همه افراد جامعه نسبت داده میشود؛ مانند داستان قوم ثمود که شتر صالح را تنها یک نفر از آنان پی کرد؛ اما قرآن آن را به همه قوم نسبت میدهد: | *حتی در برخی آیات گاهی کار یک فردبه همه افراد جامعه نسبت داده میشود؛ مانند داستان قوم ثمود که شتر صالح را تنها یک نفر از آنان پی کرد؛ اما قرآن آن را به همه قوم نسبت میدهد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا }}﴾}}<ref> اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد؛ سوره شمس، آیه: ۱۴.</ref>، زیرا اگر حمایت جمعی نبود یا اگر همگان به وظیفه خویش چنانکه باید، عمل میکردند هیچگاه چنان حادثهای رخ نمیداد. | ||
در قرآن گاهی کار یک نسل به نسلهای بعدی نسبت داده شده است، چنانکه اعمال گذشته قوم بنیاسرائیل را به مردمان زمان پیغمبر اسلام | *در [[قرآن]] گاهی کار یک نسل به نسلهای بعدی نسبت داده شده است، چنانکه اعمال گذشته قوم بنیاسرائیل را به مردمان زمان [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} نسبت میدهد و میگوید: چرا هرگاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد کبر ورزیدید و گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید؟ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ}}﴾}}<ref> و بیگمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را میکشتید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۷.</ref> این بدان جهت است که اینها از نظر [[قرآن]] ادامه و امتداد همان نسلهای پیشین، بلکه از نظر روح جمعی عین آنها هستند که هنوز هم ادامه دارند؛ ولی با وجود همه آنچه گفته شد فرد در جامعه بهطور مطلق ذوب نمیشود، بلکه بر سرپیچی از فرمان جمع تواناست و ازاینرو [[قرآن]] بر وجود فطرت الهی در افراد تکیه کرده و تعلیماتش یکسره براساس مسئولیت هر یک از فرد و جامعه است. توصیه به امر به معروف و نهی از منکر نیز فرمان طغیان فرد علیه فساد و تبهکاری جامعه است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۷ـ۳۴۸، «جامعه وتاریخ».</ref>. | ||
==وحدت یا تکثر امت== | |||
وحدت یا تکثر | *از نگاه قرآن انسانها در آغاز امت واحد بودهاند: «کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ» (بقره/۲، ۲۱۳) بسیاری از مفسران معتقدند که مقصود از وحدت در این آیه همسانی در دین و عقیده است.[۱۴] برخی دیگر از مفسران مراد از وحدت را همرنگی و همزیستی مسالمتآمیز اجتماعی مردم بر اثر سادگی زندگی اولیه انسانها دانستهاند.[۱۵] بیشتر مفسران در این جهت هم عقیدهاند که در آیه مَجاز حذف رخ داده و در واقع آیه چنین بوده است: «کان الناس امّة واحدة واختلفوا فبعث الله ...»[۱۶]؛ یعنی پس از وحدت و همزیستی مسالمتآمیز دچار اختلاف و تفرقه شدند و خداوند برای رفع این اختلاف پیامبران(علیه السلام)را گسیل داشت. آیه «و ما کانَ النّاسُ اِلاّ اُمَّةً واحِدَةً فَاختَلَفوا» (یونس/۱۰، ۱۹) این تقدیر را تأیید میکند.[۱۷] در این صورت از آیه میتوان برداشت کرد که خواست اولیه فطرت و طبع انسانی که بنیان آفرینش بر آن متکی است، وحدت* و همسانی امتهاست، و اختلاف و چندگانگی به عنوان پدیدهای عارضی و غیر الهی این وحدت را از هم میگسلد. از سوی دیگر بهرغم مطلب مزبور، از مفهوم برخی آیات استفاده میشود که مشیت الهی به سبب علل و مصالحی چند از جمله اصل اختیار و آزادی انسانها و گزینش راهها و مرامها، بر وحدت امّت انسانی تعلق نگرفته است: «ولَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکم اُمَّةً واحِدَةً» (مائده/۵ ، ۴۸)، «ولَو شاءَ رَبُّک لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةً واحِدَةً» (هود/۱۱،۱۱۸) مصلحت مذکور در آیه «و لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکم اُمَّةً واحِدَةً ولـکن لِیبلُوَکم فی ما ءاتکم» (مائده/۵ ،۴۸) ابتلا و آزمایش مردم دانسته شده است. مقصود از این مشیت، مشیت تکوینی خداست که در صورت تحقق آن، متعلق مشیت یعنی یکپارچگی امتها ضرورتاً تحقق خواهد یافت؛ ولی در عین حال خدا در اراده تشریعی خود همچنان بر پرهیز از هرگونه اختلاف و تفرقه در میان پیروان ادیان یا گردآمدن همه انسانها زیر پرچم اسلام پای فشرده است (شوری/۴۲، ۱۳؛ آلعمران/۳، ۱۰۳۳)، چنانکه در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) با برچیده شدن همه مرزهای جغرافیایی، نژادی و سیاسی و برپایی یک نظام سیاسی همسان، حاکمیت و غلبه یک دین و آیین یعنی اسلام بر همه ادیان آسمانی و غیر آسمانی خواسته یا ناخواسته تحقق خواهد یافت: «هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی ودینِ الحَقِّ لِیظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ» (توبه/۹، ۳۳) شایان ذکر است که وحدت یاد شده با تشکیل انسانها از گروهها، نژادها، رنگها، زبانهای گوناگون منافاتی ندارد، بلکه این تکثر و اختلاف امری ضروری، کاملا طبیعی و برخاسته از مقتضیات زندگی اجتماعی انسانهاست، چنانکه قرآن شعبه شعبه کردن انسانها را برای شناسایی یکدیگر، به خداوند منسوب میداند: «یـاَیهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکم مِن ذَکر واُنثی وجَعَلنـکم شُعوبـًا وقَبائلَ لِتَعارَفوا» (حجرات/۴۹،۱۳) و اختلاف رنگ و زبان را از جمله نشانههای تدبیر الهی میشمارد: «ومِن ءایـتِهِ خَلقُ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفُ اَلسِنَتِکم واَلونِکم» (روم/۳۰، ۲۲) و در جای دیگر تقسیم کردن بنیاسرائیل را به ۱۲ امت و تیره، به عدد ۱۲ فرزند یعقوب به خدا نسبت میدهد: «و قَطَّعنـهُمُ اثنَتَی عَشرَةَ اَسباطـًا اُمَمـًا» (اعراف/۷،۱۶۰) | ||
از نگاه قرآن انسانها در آغاز امت واحد بودهاند: «کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ» (بقره/۲، ۲۱۳) بسیاری از مفسران معتقدند که مقصود از وحدت در این آیه همسانی در دین و عقیده است.[۱۴] برخی دیگر از مفسران مراد از وحدت را همرنگی و همزیستی مسالمتآمیز اجتماعی مردم بر اثر سادگی زندگی اولیه انسانها دانستهاند.[۱۵] بیشتر مفسران در این جهت هم عقیدهاند که در آیه مَجاز حذف رخ داده و در واقع آیه چنین بوده است: «کان الناس امّة واحدة واختلفوا فبعث الله ...»[۱۶]؛ یعنی پس از وحدت و همزیستی مسالمتآمیز دچار اختلاف و تفرقه شدند و خداوند برای رفع این اختلاف پیامبران(علیه السلام)را گسیل داشت. آیه «و ما کانَ النّاسُ اِلاّ اُمَّةً واحِدَةً فَاختَلَفوا» (یونس/۱۰، ۱۹) این تقدیر را تأیید میکند.[۱۷] در این صورت از آیه میتوان برداشت کرد که خواست اولیه فطرت و طبع انسانی که بنیان آفرینش بر آن متکی است، وحدت* و همسانی امتهاست، و اختلاف و چندگانگی به عنوان پدیدهای عارضی و غیر الهی این وحدت را از هم میگسلد. از سوی دیگر بهرغم مطلب مزبور، از مفهوم برخی آیات استفاده میشود که مشیت الهی به سبب علل و مصالحی چند از جمله اصل اختیار و آزادی انسانها و گزینش راهها و مرامها، بر وحدت امّت انسانی تعلق نگرفته است: «ولَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکم اُمَّةً واحِدَةً» (مائده/۵ ، ۴۸)، «ولَو شاءَ رَبُّک لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةً واحِدَةً» (هود/۱۱،۱۱۸) مصلحت مذکور در آیه «و لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکم اُمَّةً واحِدَةً ولـکن لِیبلُوَکم فی ما ءاتکم» (مائده/۵ ،۴۸) ابتلا و آزمایش مردم دانسته شده است. مقصود از این مشیت، مشیت تکوینی خداست که در صورت تحقق آن، متعلق مشیت یعنی یکپارچگی امتها ضرورتاً تحقق خواهد یافت؛ ولی در عین حال خدا در اراده تشریعی خود همچنان بر پرهیز از هرگونه اختلاف و تفرقه در میان پیروان ادیان یا گردآمدن همه انسانها زیر پرچم اسلام پای فشرده است (شوری/۴۲، ۱۳؛ آلعمران/۳، ۱۰۳۳)، چنانکه در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) با برچیده شدن همه مرزهای جغرافیایی، نژادی و سیاسی و برپایی یک نظام سیاسی همسان، حاکمیت و غلبه یک دین و آیین یعنی اسلام بر همه ادیان آسمانی و غیر آسمانی خواسته یا ناخواسته تحقق خواهد یافت: «هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی ودینِ الحَقِّ لِیظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ» (توبه/۹، ۳۳) شایان ذکر است که وحدت یاد شده با تشکیل انسانها از گروهها، نژادها، رنگها، زبانهای گوناگون منافاتی ندارد، بلکه این تکثر و اختلاف امری ضروری، کاملا طبیعی و برخاسته از مقتضیات زندگی اجتماعی انسانهاست، چنانکه قرآن شعبه شعبه کردن انسانها را برای شناسایی یکدیگر، به خداوند منسوب میداند: «یـاَیهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکم مِن ذَکر واُنثی وجَعَلنـکم شُعوبـًا وقَبائلَ لِتَعارَفوا» (حجرات/۴۹،۱۳) و اختلاف رنگ و زبان را از جمله نشانههای تدبیر الهی میشمارد: «ومِن ءایـتِهِ خَلقُ السَّمـوتِ والاَرضِ واختِلـفُ اَلسِنَتِکم واَلونِکم» (روم/۳۰، ۲۲) و در جای دیگر تقسیم کردن بنیاسرائیل را به ۱۲ امت و تیره، به عدد ۱۲ فرزند یعقوب به خدا نسبت میدهد: «و قَطَّعنـهُمُ اثنَتَی عَشرَةَ اَسباطـًا اُمَمـًا» (اعراف/۷،۱۶۰) | |||
تشابه امّتها: | تشابه امّتها: |