←پانویس
(←پانویس) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==[[امام]]{{ع}} و [[فقه]] و [[کلام]]== | ==[[امام]]{{ع}} و [[فقه]] و [[کلام]]== | ||
[[فقه اسلامی]] با تدوین [[سنت نبوی]] نظاممند شد و در دوره [[امام صادق]]{{ع}} دو [[مکتب فقهی]] [[حجاز]] به [[نمایندگی]] [[اهل حدیث]] و [[مالک بن انس]] و [[عراق]] به نمایندگی [[ابوحنیفه]] رویاروی هم قرار گرفتند. فقه [[مدینه]] متکی به [[ظواهر]] و در [[تقابل]] با فقه عراق بود که از [[اجتهاد]] و [[قیاس]] بهره میگرفت. امام{{ع}} با دو [[مکتب]] حجاز و مدینه [[مخالفت]] کرد. مخالفت آن [[حضرت]] در شیوه [[استدلال]] و منابع فقه بود. امام فقط به [[احادیث اهل بیت]]{{عم}} بسنده میکرد و با [[رأی]] و قیاس [[افراطی]] نیز مخالفت داشت و بیان حکمِ [[حلال و حرام]] را در [[قرآن]] و [[سنت]] میدانست و اعلام کرد که حکمی فروگذار نشده تا چنین گفته شود: ای کاش این [[حکم]] در قرآن وجود میداشت؛ ریشه تمام [[احکام]] در قرآن است<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۰.</ref>. | [[فقه اسلامی]] با تدوین [[سنت نبوی]] نظاممند شد و در دوره [[امام صادق]]{{ع}} دو [[مکتب فقهی]] [[حجاز]] به [[نمایندگی]] [[اهل حدیث]] و [[مالک بن انس]] و [[عراق]] به نمایندگی [[ابوحنیفه]] رویاروی هم قرار گرفتند. فقه [[مدینه]] متکی به [[ظواهر]] و در [[تقابل]] با فقه عراق بود که از [[اجتهاد]] و [[قیاس]] بهره میگرفت. امام{{ع}} با دو [[مکتب]] حجاز و مدینه [[مخالفت]] کرد. مخالفت آن [[حضرت]] در شیوه [[استدلال]] و منابع فقه بود. امام فقط به [[احادیث اهل بیت]]{{عم}} بسنده میکرد و با [[رأی]] و قیاس [[افراطی]] نیز مخالفت داشت و بیان حکمِ [[حلال و حرام]] را در [[قرآن]] و [[سنت]] میدانست و اعلام کرد که حکمی فروگذار نشده تا چنین گفته شود: ای کاش این [[حکم]] در قرآن وجود میداشت؛ ریشه تمام [[احکام]] در قرآن است<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۰.</ref>. | ||
بر این اساس، امام{{ع}} [[فقه شیعه]] را بر پایه قرآن و نیز بر اساس سنت بیان شده از طریق [[معصومان]]{{عم}} پایهگذاری کرد و از [[عقلگرایی]] افراطی [[پرهیز]] داد و قیاس را عامل نابودی [[دین]] دانست. [[شیطان]] را نخستین کسی دانست که با بهرهگیری از قیاس، [[آفرینش]] خود را با [[آدم]]{{ع}} مقایسه و در نتیجه با [[خداوند]] مخالفت کرد<ref>برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۱۵؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶ - ۵۸.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۲۹۷.</ref> | بر این اساس، امام{{ع}} [[فقه شیعه]] را بر پایه قرآن و نیز بر اساس سنت بیان شده از طریق [[معصومان]]{{عم}} پایهگذاری کرد و از [[عقلگرایی]] افراطی [[پرهیز]] داد و قیاس را عامل نابودی [[دین]] دانست. [[شیطان]] را نخستین کسی دانست که با بهرهگیری از قیاس، [[آفرینش]] خود را با [[آدم]]{{ع}} مقایسه و در نتیجه با [[خداوند]] مخالفت کرد<ref>برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۱۵؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶ - ۵۸.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۲۹۷.</ref> | ||
==روشهای | ==روشهای برخورد امام{{ع}} در برابر [[اهل سنت]]== | ||
#[[نفی]] مبانی؛ امام{{ع}} مواضع [[فکری]] خود را آشکارا، محترمانه و با استدلال بیان میکرد. حضرت قیاس را به عنوان منبع [[استنباط]] [[حکم شرعی]] [[باطل]] دانست<ref>وکیع، اخبار القضاة، ج۳، ص۷۷.</ref> و به جای استناد به [[احادیث]] [[صحابه]] به [[روایات اهل بیت]]{{عم}} استناد کرد، راه استفاده صحیح از سنت را نهادینه نمود و این سبب پیدایش فقه شیعه و تمایز آن از فقه [[مدنی]] و عراقی شد که به فقه [[جعفری]] [[شهرت]] یافت. | #[[نفی]] مبانی؛ امام{{ع}} مواضع [[فکری]] خود را آشکارا، محترمانه و با استدلال بیان میکرد. حضرت قیاس را به عنوان منبع [[استنباط]] [[حکم شرعی]] [[باطل]] دانست<ref>وکیع، اخبار القضاة، ج۳، ص۷۷.</ref> و به جای استناد به [[احادیث]] [[صحابه]] به [[روایات اهل بیت]]{{عم}} استناد کرد، راه استفاده صحیح از سنت را نهادینه نمود و این سبب پیدایش فقه شیعه و تمایز آن از فقه [[مدنی]] و عراقی شد که به فقه [[جعفری]] [[شهرت]] یافت. | ||
#[[تدریس]] و شاگردپروری؛ امام{{ع}} مهمترین [[وظیفه]] خود را تبیین آشکار اندیشههای [[کلامی]] و [[فقهی]] قرار داد که به [[تربیت]] شاگردانی برجسته انجامید. [[امام]]{{ع}} در عرصه [[فقه]] اصحابی مانند زُراره، [[محمد بن مسلم]]، [[جمیل بن دراج]]، [[حمران بن اعین]]، [[ابوبصیر]]، [[عبدالله بن سنان]] و [[ابان بن تغلب]] و در حوزه [[کلام]] [[هشام بن حکم]]، [[هشام بن سالم]] و [[مؤمن طاق]] را [[تربیت]] کرد. [[ابان بن تغلب]] با نقل سی هزار [[حدیث]] از [[امام صادق]]{{ع}}، نقش [[علمی]] امام{{ع}} را در [[جامعه]] برجسته کرد و امام{{ع}} نیز دستور داد تا [[احادیث]] او را به مثابه [[روایات]] خود امام{{ع}} [[روایت]] کنند<ref>نجاشی، رجال، ص۱۲ – ۱۳.</ref>. محمد بن مسلم شانزده هزار حدیث از امام پرسید<ref>مفید، الاختصاص (منسوب)، ص۲۰۱؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۸۶.</ref> و امام صادق{{ع}} [[زراره]] را از [[حافظان]] نشانههای [[نبوت]] و احادیث [[امام باقر]]{{ع}} شمرد و [[اجازه]] نداد احادیث وی با تردید و [[نفی]] روبهرو شود<ref>مفید، الاختصاص (منسوب)، ص۶۶؛ ر.ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۶.</ref>. امام{{ع}}، زراره، ابوبصیر مُرادی، محمد بن مسلم و [[برید بن معاویه]] را حاملان حدیث، احیاگران نام [[اهل بیت]]{{عم}}، [[ستارگان]] [[شیعه]] و نفیکننده [[بدعتها]]، جعلها و [[تأویلگرایی]] [[غالیان]] خواند. آوازه علمی امام{{ع}}، سبب جذب [[دانشوران]] زیادی شد، حتی [[مخالفان]] [[فکری]] از جاهای دور و نزدیک به [[حضرت]] پیوستند. حضرت بیشترین [[شاگردان]] را به خود اختصاص داد، به گونهای که تعداد [[راویان]] آن حضرت را با گرایشهای مختلف فکری تا چهار هزار [[راوی]] گفتهاند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۹.</ref>. شخصیتهای برجستهای از [[اهل سنت]] مانند ابن جُرَیج، سفیان ثوری، [[مالک بن انس]] نیز در میان این راویان بودند<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۵-۷۶؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۲۵۶.</ref>. | #[[تدریس]] و شاگردپروری؛ امام{{ع}} مهمترین [[وظیفه]] خود را تبیین آشکار اندیشههای [[کلامی]] و [[فقهی]] قرار داد که به [[تربیت]] شاگردانی برجسته انجامید. [[امام]]{{ع}} در عرصه [[فقه]] اصحابی مانند زُراره، [[محمد بن مسلم]]، [[جمیل بن دراج]]، [[حمران بن اعین]]، [[ابوبصیر]]، [[عبدالله بن سنان]] و [[ابان بن تغلب]] و در حوزه [[کلام]] [[هشام بن حکم]]، [[هشام بن سالم]] و [[مؤمن طاق]] را [[تربیت]] کرد. [[ابان بن تغلب]] با نقل سی هزار [[حدیث]] از [[امام صادق]]{{ع}}، نقش [[علمی]] امام{{ع}} را در [[جامعه]] برجسته کرد و امام{{ع}} نیز دستور داد تا [[احادیث]] او را به مثابه [[روایات]] خود امام{{ع}} [[روایت]] کنند<ref>نجاشی، رجال، ص۱۲ – ۱۳.</ref>. محمد بن مسلم شانزده هزار حدیث از امام پرسید<ref>مفید، الاختصاص (منسوب)، ص۲۰۱؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۸۶.</ref> و امام صادق{{ع}} [[زراره]] را از [[حافظان]] نشانههای [[نبوت]] و احادیث [[امام باقر]]{{ع}} شمرد و [[اجازه]] نداد احادیث وی با تردید و [[نفی]] روبهرو شود<ref>مفید، الاختصاص (منسوب)، ص۶۶؛ ر.ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۶.</ref>. امام{{ع}}، زراره، ابوبصیر مُرادی، محمد بن مسلم و [[برید بن معاویه]] را حاملان حدیث، احیاگران نام [[اهل بیت]]{{عم}}، [[ستارگان]] [[شیعه]] و نفیکننده [[بدعتها]]، جعلها و [[تأویلگرایی]] [[غالیان]] خواند. آوازه علمی امام{{ع}}، سبب جذب [[دانشوران]] زیادی شد، حتی [[مخالفان]] [[فکری]] از جاهای دور و نزدیک به [[حضرت]] پیوستند. حضرت بیشترین [[شاگردان]] را به خود اختصاص داد، به گونهای که تعداد [[راویان]] آن حضرت را با گرایشهای مختلف فکری تا چهار هزار [[راوی]] گفتهاند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۹.</ref>. شخصیتهای برجستهای از [[اهل سنت]] مانند ابن جُرَیج، سفیان ثوری، [[مالک بن انس]] نیز در میان این راویان بودند<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۵-۷۶؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۲۵۶.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۸: | ||
==میراث علمی== | ==میراث علمی== | ||
تحولآفرینی حضرت در حوزههای [[فقه]] و [[کلام]] و [[تفسیر]] و نیز [[تربیت]] شاگردانی برجسته در عرصههای مختلف [[علمی]] مهمترین میراث علمی آن حضرت است. [[زراره]]، بُکَیر و حِمران [[فرزندان]] اَعیَن، [[جمیل بن دراج]]، [[محمد بن مسلم]]، [[برید بن معاویه]]، [[هشام بن سالم]]، [[هشام بن حکم]]، [[ابوبصیر]]، عبیدالله و محمد و [[عمران حلبی]]، [[عبدالله بن سنان]] و [[ابوصباح کنانی]] برخی از شاخصترین [[شاگردان]] و [[راویان]] [[امام]]{{ع}} بودند<ref>حلی (محقق)، المعتبر، ج۱، ص۲۶.</ref>. تعداد راویان را تا چهار هزار نفر<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۹. قَرشی رقم راویان را ۳۶۵۲ تن و شبستری ۳۷۵۹ نفر را در سه جلد فهرست کرده است؛ شریف قَرشی، موسوعة الامام صادق{{ع}}، ج۶، همه صفحات و شبستری، الفائق فی روات و اصحاب الامام لاصادق{{ع}}، ج۱، ص۲۱ - ۶۹۹؛ ج۲، ص۵ - ۶۹۱؛ ج۳، ص۵ - ۵۳۵.</ref> عراقی، حجازی، [[خراسانی]] و شامی یاد کردهاند<ref>شهید اول، ذکری، ج۱، ص۵۸.</ref>. | تحولآفرینی حضرت در حوزههای [[فقه]] و [[کلام]] و [[تفسیر]] و نیز [[تربیت]] شاگردانی برجسته در عرصههای مختلف [[علمی]] مهمترین میراث علمی آن حضرت است. [[زراره]]، بُکَیر و حِمران [[فرزندان]] اَعیَن، [[جمیل بن دراج]]، [[محمد بن مسلم]]، [[برید بن معاویه]]، [[هشام بن سالم]]، [[هشام بن حکم]]، [[ابوبصیر]]، عبیدالله و محمد و [[عمران حلبی]]، [[عبدالله بن سنان]] و [[ابوصباح کنانی]] برخی از شاخصترین [[شاگردان]] و [[راویان]] [[امام]]{{ع}} بودند<ref>حلی (محقق)، المعتبر، ج۱، ص۲۶.</ref>. تعداد راویان را تا چهار هزار نفر<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۹. قَرشی رقم راویان را ۳۶۵۲ تن و شبستری ۳۷۵۹ نفر را در سه جلد فهرست کرده است؛ شریف قَرشی، موسوعة الامام صادق{{ع}}، ج۶، همه صفحات و شبستری، الفائق فی روات و اصحاب الامام لاصادق{{ع}}، ج۱، ص۲۱ - ۶۹۹؛ ج۲، ص۵ - ۶۹۱؛ ج۳، ص۵ - ۵۳۵.</ref> عراقی، حجازی، [[خراسانی]] و شامی یاد کردهاند<ref>شهید اول، ذکری، ج۱، ص۵۸.</ref>. | ||
تنوع [[فکری]]، راویان را شامل | تنوع [[فکری]]، راویان را شامل عامیمذهبان ([[اهل سنت]])، [[کیسانیه]]، [[زیدیه]]، [[غالیان]]، صوفیان و [[شیعیان]] ([[پیروان]]) قرار میداد. خود صحابیانِ [[شیعی]] نیز هم در برخورد با مخالف، به واگرا و همگرا تقسیم میشدند و هم در [[بینش سیاسی]]، برخی طرفدار و برخی دیگر مخالف قیام علیه [[خلیفه]] یا [[همکاری با حکومت]] بودند. | ||
تنوع علمی نیز راویان را به [[محدثان]]، [[فقیهان]]، [[مفسران]]، [[متکلمان]]، [[سیرهنگاران]] و [[تاریخنویسان]] تقسیم میکرد که هر یک با تدوین آثاری به گسترش [[فرهنگ شیعی]] کمک کردند. | تنوع علمی نیز راویان را به [[محدثان]]، [[فقیهان]]، [[مفسران]]، [[متکلمان]]، [[سیرهنگاران]] و [[تاریخنویسان]] تقسیم میکرد که هر یک با تدوین آثاری به گسترش [[فرهنگ شیعی]] کمک کردند. | ||
گفته شده که از پاسخهای علمی آن امام{{ع}} نیز چهارصد رساله از چهارصد مؤلف بـه نـام اصول نوشته شده است<ref>طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۲۰۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۲، ص۴۳؛ ابن طاووس، فتح الابواب، ص۶۴؛ اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۳۱۸؛ شهید اول، ذکری، ج۱، ص۵۸.</ref>. اما [[شیخ مفید]] [[نگارش]] چهارصد اصل را در دوره زمانی [[امام علی]]{{ع}} تا [[امام حسن عسکری]]{{ع}} بیان کرده است<ref>ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۳۹.</ref> که گویا منظور از اصل در [[کلام]] مفید، مجموع نگاشتههای اصلی و بنیادین [[شیعه]] باشد. در این میان، [[امین]] ۲۴ کتاب و رساله برای امام صادق{{ع}} نام برده که حتی در انتساب برخی از آنها تردید است<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۶۸ - ۶۶۹.</ref> و کتابشناسان و فهرستنگاران متقدّم از آن آثار خبری ندادهاند. | گفته شده که از پاسخهای علمی آن امام{{ع}} نیز چهارصد رساله از چهارصد مؤلف بـه نـام اصول نوشته شده است<ref>طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۲۰۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۲، ص۴۳؛ ابن طاووس، فتح الابواب، ص۶۴؛ اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۳۱۸؛ شهید اول، ذکری، ج۱، ص۵۸.</ref>. اما [[شیخ مفید]] [[نگارش]] چهارصد اصل را در دوره زمانی [[امام علی]]{{ع}} تا [[امام حسن عسکری]]{{ع}} بیان کرده است<ref>ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۳۹.</ref> که گویا منظور از اصل در [[کلام]] مفید، مجموع نگاشتههای اصلی و بنیادین [[شیعه]] باشد. در این میان، [[امین]] ۲۴ کتاب و رساله برای امام صادق{{ع}} نام برده که حتی در انتساب برخی از آنها تردید است<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۶۸ - ۶۶۹.</ref> و کتابشناسان و فهرستنگاران متقدّم از آن آثار خبری ندادهاند. | ||
[[نجاشی]] نیز تصریح کرده که جز [[نامه امام]]{{ع}} به عبدالله بن نجاشی، حاکم اهواز، اثر مکتوب دیگری برای [[امام]]{{ع}} ندیده است<ref>نجاشی، رجال، ص۱۰۱ و ۲۱۳؛ نک: آقابزرگ، الذریعه، ج۲، ص۴۸۵.</ref>. در کتاب یا [[نامه]] بودن برخی مکتوبات امام{{ع}} نیز [[اختلاف]] نظر است. برای نمونه، [[حدیث]] اِهلیجه که [[گفتگوی امام صادق]]{{ع}} یا مُفَضَّل با طبیب [[هندی]] بود، گاهی به نام کتاب [[مفضل]] یا کتاب [[امام صادق]]{{ع}} یاد شده است<ref>ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۵۹؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص۱۱ - ۲۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۱۵۲.</ref>، اما در منابع و کتابشناسیهای از آن یادی نیست | |||
[[نجاشی]] نیز تصریح کرده که جز [[نامه امام]]{{ع}} به عبدالله بن نجاشی، حاکم اهواز، اثر مکتوب دیگری برای [[امام]]{{ع}} ندیده است<ref>نجاشی، رجال، ص۱۰۱ و ۲۱۳؛ نک: آقابزرگ، الذریعه، ج۲، ص۴۸۵.</ref>. در کتاب یا [[نامه]] بودن برخی مکتوبات امام{{ع}} نیز [[اختلاف]] نظر است. برای نمونه، [[حدیث]] اِهلیجه که [[گفتگوی امام صادق]]{{ع}} یا مُفَضَّل با طبیب [[هندی]] بود، گاهی به نام کتاب [[مفضل]] یا کتاب [[امام صادق]]{{ع}} یاد شده است<ref>ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۵۹؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص۱۱ - ۲۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۱۵۲.</ref>، اما در منابع و کتابشناسیهای از آن یادی نیست<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۲۹۹.</ref>. | |||
===میراث مکتوب=== | ===میراث مکتوب=== | ||
کتاب [[جفر]]؛ روایاتی از وجود جفر نزد امام صادق{{ع}} خبر میدهد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۱.</ref> که نه کتاب خاصی است و نه از جنس [[دانش]] حروف است، بلکه صندوقچهای چرمی مشتمل بر دانش و آثار [[انبیای گذشته]] و [[حوادث آینده]] بوده است. [[آقابزرگ]] احتمال داده که «الجفر الصادقی» و «الجفر الأسود» [[املای امام]] صادق{{ع}} بر جابر بن حَیّان باشد<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۵، ص۱۲۰ - ۱۲۱.</ref>. | کتاب [[جفر]]؛ روایاتی از وجود جفر نزد امام صادق{{ع}} خبر میدهد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۱.</ref> که نه کتاب خاصی است و نه از جنس [[دانش]] حروف است، بلکه صندوقچهای چرمی مشتمل بر دانش و آثار [[انبیای گذشته]] و [[حوادث آینده]] بوده است. [[آقابزرگ]] احتمال داده که «الجفر الصادقی» و «الجفر الأسود» [[املای امام]] صادق{{ع}} بر جابر بن حَیّان باشد<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۵، ص۱۲۰ - ۱۲۱.</ref>. | ||
کتاب اختلاج اعضاء؛ به معنای [[پیشگویی]] [[آینده]] بر پایه لرزش اعضای [[بدن]]، اثری منسوب به امام صادق{{ع}} است که [[بحرانی]] (م ۱۱۸۶ق) آن را در ۱۰۲ بند از امام صادق{{ع}} نقل کرده است<ref>بحرانی، الکشکول، ج۲، ص۸۴.</ref>. | کتاب اختلاج اعضاء؛ به معنای [[پیشگویی]] [[آینده]] بر پایه لرزش اعضای [[بدن]]، اثری منسوب به امام صادق{{ع}} است که [[بحرانی]] (م ۱۱۸۶ق) آن را در ۱۰۲ بند از امام صادق{{ع}} نقل کرده است<ref>بحرانی، الکشکول، ج۲، ص۸۴.</ref>. | ||
کتاب [[طب]]؛ ابن بسطام ۱۰۸ [[روایت]] طبی از امام صادق{{ع}} نقل کرده است<ref>ابن بسطام، طب الائمه{{عم}}، ص۴ - ۱۳۹ در بابهای مختلف.</ref> که از آن به «[[طب]] [[الصادق]]{{ع}}» یاد شده است. بر پایه [[روایات]] طبی، [[یوحنّا]] بن ماسویه، از پزشکان [[مسیحی]]، وقتی تقسیم طبایع را از [[حضرت]] شنید، چنان متأثر شد که قسم خورد جالینوس چنین ترسیم نیکویی از طبایع نداشته است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۸۲؛ نک: مجلسی، بحارالانوار، ج۵۹، ص۱۱۸.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} نیز قسم یاد کرد که چیزی از کتابهای [[پزشکی]] نخوانده است و آنها را از پدرانش از [[رسول خدا]]{{صل}} از [[جبرئیل]] از [[پروردگار]] فراگرفته است<ref>صدوق، الاعتقادات، ص۱۱۵ - ۱۱۶.</ref>. با این حال، [[شیخ صدوق]] به روایات طبی، جز در مواردی خاص [[اعتماد]] ندارد و حتی برخی از آنها را [[تدلیس]] [[مخالفان اهل بیت]]{{عم}} برای زشتنمایی [[مذهب شیعه]] دانسته است<ref>مسعودی، «روایات طبی، تبار و اعتبار»، علوم حدیث، سال ۲۳، ش۸۷، ص۳ - ۲۳.</ref>. [[عبدالهادی مسعودی]]، تبار و اعتبار آنها را بررسی کرده است<ref>نجاشی، رجال، ص۴۳۳.</ref>. | کتاب [[طب]]؛ ابن بسطام ۱۰۸ [[روایت]] طبی از امام صادق{{ع}} نقل کرده است<ref>ابن بسطام، طب الائمه{{عم}}، ص۴ - ۱۳۹ در بابهای مختلف.</ref> که از آن به «[[طب]] [[الصادق]]{{ع}}» یاد شده است. بر پایه [[روایات]] طبی، [[یوحنّا]] بن ماسویه، از پزشکان [[مسیحی]]، وقتی تقسیم طبایع را از [[حضرت]] شنید، چنان متأثر شد که قسم خورد جالینوس چنین ترسیم نیکویی از طبایع نداشته است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۸۲؛ نک: مجلسی، بحارالانوار، ج۵۹، ص۱۱۸.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} نیز قسم یاد کرد که چیزی از کتابهای [[پزشکی]] نخوانده است و آنها را از پدرانش از [[رسول خدا]]{{صل}} از [[جبرئیل]] از [[پروردگار]] فراگرفته است<ref>صدوق، الاعتقادات، ص۱۱۵ - ۱۱۶.</ref>. با این حال، [[شیخ صدوق]] به روایات طبی، جز در مواردی خاص [[اعتماد]] ندارد و حتی برخی از آنها را [[تدلیس]] [[مخالفان اهل بیت]]{{عم}} برای زشتنمایی [[مذهب شیعه]] دانسته است<ref>مسعودی، «روایات طبی، تبار و اعتبار»، علوم حدیث، سال ۲۳، ش۸۷، ص۳ - ۲۳.</ref>. [[عبدالهادی مسعودی]]، تبار و اعتبار آنها را بررسی کرده است<ref>نجاشی، رجال، ص۴۳۳.</ref>. | ||
کتاب [[تفسیر]]؛ [[هشام بن سالم]] [[روایات تفسیری]] امام صادق{{ع}} را گرد آورده و کتابی به نام تفسیر نگاشته است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹۰، ص۱ - ۹۷.</ref>. [[علامه مجلسی]] روایات تفسیری [[امام]]{{ع}} را به [[روایت]] [[نعمانی]] نقل کرده است<ref>قمی، تفسیر، ص۶ مقدمه آقابزرگ تهرانی.</ref>. [[آقابزرگ تهرانی]] نیز بخشی از تفسیر [[علی بن ابراهیم قمی]] (م. ح۳۲۹ق) را گردآوری روایات تفسیری امام صادق{{ع}} دانسته است<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۴، ص۲۴۵؛ ج۲۰، ص۱۹۰.</ref> که شاید از این رهگذر برخی کتاب [[تفسیر قمی]] یا خلاصه آن را به قلم ابن عتایقی حِلّی (م. ح ۷۸۶ق) کتاب [[تفسیر امام صادق]]{{ع}} یاد کنند<ref>ابن طاووس، الامان من أخطار الاسفار، ص۹۲؛ شهید ثانی، کشف الریبه، ص۶۹.</ref>. | کتاب [[تفسیر]]؛ [[هشام بن سالم]] [[روایات تفسیری]] امام صادق{{ع}} را گرد آورده و کتابی به نام تفسیر نگاشته است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹۰، ص۱ - ۹۷.</ref>. [[علامه مجلسی]] روایات تفسیری [[امام]]{{ع}} را به [[روایت]] [[نعمانی]] نقل کرده است<ref>قمی، تفسیر، ص۶ مقدمه آقابزرگ تهرانی.</ref>. [[آقابزرگ تهرانی]] نیز بخشی از تفسیر [[علی بن ابراهیم قمی]] (م. ح۳۲۹ق) را گردآوری روایات تفسیری امام صادق{{ع}} دانسته است<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۴، ص۲۴۵؛ ج۲۰، ص۱۹۰.</ref> که شاید از این رهگذر برخی کتاب [[تفسیر قمی]] یا خلاصه آن را به قلم ابن عتایقی حِلّی (م. ح ۷۸۶ق) کتاب [[تفسیر امام صادق]]{{ع}} یاد کنند<ref>ابن طاووس، الامان من أخطار الاسفار، ص۹۲؛ شهید ثانی، کشف الریبه، ص۶۹.</ref>. | ||
کتاب [[مصباح الشریعه]]؛ [[روایات اخلاقی]] فراوانی از امام صادق{{ع}} نقل شده و کتاب مصباح الشریعه با یکصد باب به آنها پرداخته است. [[ابن طاووس]] (م ۶۶۴ق) آن کتاب را تدوین امام{{ع}} دانسته و [[شهید ثانی]] (م ۹۶۵ق) بر آن اعتماد نموده<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱؛ ر.ک: آقابزرگ، الذریعه، ج۲۱، ص۱۱۱.</ref>، اما علامه مجلسی (م ۱۱۱۰ق) آن را نگاشته شَقیق [[بلخی]] [[خراسانی]] [[صوفی]] (م ۱۹۴ق) و [[راوی]] کتاب را [[مالک بن دینار]] (م ۱۲۳ق) از [[صوفیان]] خراسانی دانسته است<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۷۰.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۳۰۱.</ref> | کتاب [[مصباح الشریعه]]؛ [[روایات اخلاقی]] فراوانی از امام صادق{{ع}} نقل شده و کتاب مصباح الشریعه با یکصد باب به آنها پرداخته است. [[ابن طاووس]] (م ۶۶۴ق) آن کتاب را تدوین امام{{ع}} دانسته و [[شهید ثانی]] (م ۹۶۵ق) بر آن اعتماد نموده<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱؛ ر.ک: آقابزرگ، الذریعه، ج۲۱، ص۱۱۱.</ref>، اما علامه مجلسی (م ۱۱۱۰ق) آن را نگاشته شَقیق [[بلخی]] [[خراسانی]] [[صوفی]] (م ۱۹۴ق) و [[راوی]] کتاب را [[مالک بن دینار]] (م ۱۲۳ق) از [[صوفیان]] خراسانی دانسته است<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۷۰.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۳۰۱.</ref> | ||
== نامههای امام صادق == | |||
[[امام صادق]]{{ع}} به دلیل داشتن [[مرجعیت علمی]] پاسخگوی مسائل مختلف [[مردم]] بود و از سویی پراکندگی جغرافیایی [[شیعه]] و دوری مسافت، [[ارتباط با امام]]{{ع}} را دشوار میکرد. بدین ترتیب، [[نامهنگاری]] بهترین گزینه بود و امام{{ع}} بنا بر [[روایت]] [[عبدالله بن سنان]] پاسخ [[نامه]] را مانند جواب سلام بر خود واجب میدانست<ref>نک: محقق داماد، الرواشح السماویة، ص۱۲۷.</ref>. [[نامههای امام]]{{ع}} با صرفنظر از نقدها و بحث سندی برخی پاسخِ نامه و برخی نامههای ابتدایی بوده که در پاسخ به کسی نگاشته نشده است: | |||
=== پاسخنامهها === | |||
[[نامه امام]]{{ع}} درباره [[انحراف عقیدتی]] برخی [[شیعیان]] عراقی از پاسخنامههای کلامی است که [[خداوند]] را به [[آفریده]] [[تشبیه]] میکردند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۰۰.</ref>. پاسخ امام{{ع}} درباره تفاوت [[فهم]] [[معصومان]]{{عم}} با دیگران از [[قرآن]]، نمونهای از نامههای [[تفسیری]] [[حضرت]] است<ref>برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۶۸.</ref>. از پاسخنامههای [[فقهی]] و [[اقتصادی]] میتوان به [[غُسل]] مسّ میّت برای [[امام علی]]{{ع}} پس از [[غسل]] دادن [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۱۰۰؛ همو، تهذیب، ج۱، ص۱۰۸ و ۴۶۹.</ref> و نیز چگونه خرجکردن [[بیتالمال]] در پاسخ به [[عبدالله بن نجاشی]]، [[استاندار]] [[شیعی]] [[اهواز]] از سوی [[منصور عباسی]]<ref>شهید ثانی، کشف الریبه، ص۸۶ - ۹۶؛ همو، رسائل، ص۳۲۸ - ۳۳۳.</ref> کرد. | |||
امام{{ع}} در پاسخ به [[پرسش]] دیگری، به بیان [[معاملات]] چهارگانه: شامل دادوستد با [[حاکمان]]، [[تجارت]]، صنعتگری و [[اجاره]] و نیز [[احکام فقهی]] آنها و گونههای [[حلال و حرام]] هر یک پرداخت و در واقع، شیوۀ گذران [[زندگی]] و راههای درآمد و سودآوری را به عنوان [[سبک زندگی]] اقتصادی مردم بیان داشت<ref>ابن شعبه، تحف العقول، ص۳۳۶ – ۳۳۹.</ref>. نامه دیگری از امام{{ع}} درباره [[تقسیم غنایم]] و [[خمس]] آنها در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} است<ref>ابن شعبه، تحف العقول، ص۳۳۹ - ۳۴۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۲۰۴.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۳۰۳.</ref> | |||
=== نامههای ابتدایی === | |||
این بخش از [[نامهها]] شامل موضوعات [[اخلاقی]]، کلامی و [[سیاسی]] و امور شخص است. | |||
[[پرهیز]] از [[جدال]] و [[کشمکش]] با [[عالمان]] و سـتیز با [[سفیهان]]<ref>کلینی، الکافی، ج۵، ص۸۶.</ref>، [[لزوم]] [[دوستی]] و [[مهربانی]] با بزرگسالان و [[رفتار]] خردمندانه با [[جاهلان]] و ریاستطلبان، از نامههای [[اخلاقی]] آن حضـرت است<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۵۸.</ref>. در [[نامه]] دیگری که [[امام صادق]]{{ع}} [[فرمان]] داد [[شیعه]] آن را [[آموزش]] دهد، در [[حفظ]] آن بکوشد و به آن عمل کند. [[شیعیان]] نیز آن را در [[مساجد]] منازلشان گذاشتند و پس از هر نمازی خواندند. در این نامه به اموری مانند [[رفتار]] اجتماعیِ [[شایسته]] با مخالفانِ ستیزهجو، رعایت [[اخلاق فردی]] و [[اجتماعی]]، [[پرهیز]] از زشتگویی و زشتکرداری، [[نیایش]] به [[درگاه الهی]]، [[مقاومت]] در برابر اندیشههای مخالف، [[پیروی از اهل بیت]]{{عم}} و [[نهی]] از [[نافرمانی]] آنان، باطلشماری [[قیاس]]، [[نوع دوستی]] و کمک به [[فرودستان]] سفارش شده است<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۲ - ۱۴. محمد باقر انصاری این نامه را با همکاری انتشارات دلیل ما در ۶۴ صفحه منتشر کرده است.</ref>. | |||
[[امام]]{{ع}} به [[عبدالله بن جندب]] نیز وصیتنامه اخلاقی مشتمل بر این امور نوشت: | |||
پرهیز از [[دامهای شیطان]]، جایگاه سرای جاوید در نگاه [[خوبان]]، [[محاسبه]] روزانه نفس، عدم [[غبطه]] بر [[خوشی]] [[خطاکاران]]، سرگرم نشدن به آرزوهای [[دروغین]]، [[راز]] نگهداری دعوتگران، گسترش [[جهل]] با بازیچه شدن [[دین]]، [[ثابتقدم]] و درخشندهبودن شیعه، خیرگویی از [[گناهکاران]]، [[بهشت]] رفتن با گفتن دانستهها و خودداری از نادانستهها، [[هلاکت]] کنشگرانِ بدون توجه به [[قدرت الهی]]، نابودی [[گناهکاران]] متکی بر [[رحمت الهی]]، [[پاداش]] دلشادگران، بر آورندگان نیازهای [[مردم]]، کمسپاسی چشم و زبان، بیان انواع دامهای [[شیطانی]]، تلاش جز برای آزادسازی نفس سودی ناچیز دارد و [[دوزخ]] سزای [[خیانت]]، [[حسادت]] و [[تحقیر]] دیگران است. | |||
در این نامه راههای همجواری با [[خداوند]] چنین آمده است: آنگونه به خداوند [[امیدوار]] باش که [[گناه]] نکنی؛ چندان ترسان باش که [[ناامید]] نشوی؛ با کارشناسان امور [[نزاع]] مکن؛ پیش از هر عملی راه ورود و خروج آن را [[شناسایی]] کن؛ [[شکیبایی]] و ترک [[شهوت]] راه رسیدن به خواستههاست؛ به جای نگاه اربابمآبانه به [[بدی]] دیگران، بدیهای خود را بندهوار بررسی کن؛ عفوپذیر باش؛ از [[خودنمایی]] و [[ریا]] بپرهیز و بدان کسی که کردارش مانند [[تبهکاران]] است شایسته نیست به جایگاه [[نیکان]] [[طمع]] ورزد. هر چیزی را بنیانی است و بنیان [[اسلام]]، [[دوستی]] ما [[اهل بیت]]{{عم}} است<ref>ابن شعبه، تحف العقول، ص۳۰۱ - ۳۰۹.</ref>. از نامههای کلامی آن حضرت نیز یکی نامه به [[ابوالخطّاب]] است که اهل بیت{{عم}} را بنمایه [[کرامت]] و [[نیکی]] و [[دشمنان اهل بیت]]{{عم}} را عامل [[تباهی]] و [[عصیانگری]] شمرد و به تبیین رابطه [[اطاعت]] و [[شناخت]] پرداخت<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۵۶.</ref>. نامه دیگر حضرت به [[پیروان]] [[رأی]] و [[قیاس]] بود که بنیان آن [[اندیشه]] را [[نفی]] نمود و ادعای [[فهم]] همه امور با [[عقل]] را [[بینیازی]] از [[علم الهی]]، ناسازگار با [[فلسفه ارسال پیامبران]] و نتیجه آن را نیز دوری از [[خداوند]] خواند<ref>برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۱۰.</ref>. | |||
از نامههای [[سیاسی]] [[اجتماعی]]، فقط میتوان به تعزیتنامه [[امام]]{{ع}} به [[عبدالله بن حسن]] یاد کرد. حضرت پس از [[شکست]] [[حسنیان]] از منصور، خود را در غم آنان شریک دانست و آنان را به [[مقاومت]] [[فرمان]] داد. امام{{ع}} شکست آنان را مظلومانه شمرد، با [[شهادت]] [[حضرت زکریا]]، [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} [[تشبیه]] کرد و عبدالله بن حسن را [[عبد صالح]] و [[نسل]] [[پاک]] خواند. این نامه در آثار متقدمان نیامده، محتوای آن نیز با موضعگیری امام{{ع}} در برابر حسنیان سازگاری ندارد و خویی دشواریهای سندی و محتوایی نامه را بیان کرده است<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۷۵؛ نک: امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ج۱، ص۷۱.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۳۰۳.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۸: | خط ۶۰: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:امام صادق]] | |||
[[رده:مرجعیت علمی]] |