←ابوذر در کتابهای حدیث
خط ۳۱۲: | خط ۳۱۲: | ||
بیمقداری [[دنیا]] در نگاهش، سبب بزرگی وی نزد من بود. از قلمرو [[حاکمیت]] شکم بیرون بود. به نیافتهها [[تمایل]] نداشت و در یافتهها [[زیاده روی]] نمیکرد. بیشتر [[روزگار]] را به [[سکوت]] میگذراند، ولی به هنگام [[سخن گفتن]]، گویندگان را خاموش میکرد و [[عطش]] [[پرسشگران]] را فرو مینشاند. افتادهای بود در دیدهها [[ناتوان]]، ولی به هنگام کار، مانند شیر بیشه و مار بیابان بود. [[حجت]] جز در نزد [[قاضی]] نمیآورد. صاحبان عذر را سرزنش نمیکرد تا عذر آنان را بشنود. از درد، جز پس از بهبود یافتن شکوه نمیکرد. آنچه میگفت، به آن عمل میکرد و آنچه نمیکرد، نمیگفت. اگر در گفتار مغلوب میشد، در سکوت بر وی چیره نمیشدند. بر شنیدن حریصتر از گفتن بود. در [[تزاحم]] دو کار، با کاری که هوای نفسش با آن موافق بود، [[مخالفت]] میکرد. | بیمقداری [[دنیا]] در نگاهش، سبب بزرگی وی نزد من بود. از قلمرو [[حاکمیت]] شکم بیرون بود. به نیافتهها [[تمایل]] نداشت و در یافتهها [[زیاده روی]] نمیکرد. بیشتر [[روزگار]] را به [[سکوت]] میگذراند، ولی به هنگام [[سخن گفتن]]، گویندگان را خاموش میکرد و [[عطش]] [[پرسشگران]] را فرو مینشاند. افتادهای بود در دیدهها [[ناتوان]]، ولی به هنگام کار، مانند شیر بیشه و مار بیابان بود. [[حجت]] جز در نزد [[قاضی]] نمیآورد. صاحبان عذر را سرزنش نمیکرد تا عذر آنان را بشنود. از درد، جز پس از بهبود یافتن شکوه نمیکرد. آنچه میگفت، به آن عمل میکرد و آنچه نمیکرد، نمیگفت. اگر در گفتار مغلوب میشد، در سکوت بر وی چیره نمیشدند. بر شنیدن حریصتر از گفتن بود. در [[تزاحم]] دو کار، با کاری که هوای نفسش با آن موافق بود، [[مخالفت]] میکرد. | ||
== [[شکنجه]] [[ابوذر]] == | == [[شکنجه]] [[ابوذر]] == | ||
هنگامی که ابوذر [[اسلام]] آورد، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به طور پنهانی [[مردم]] را به سوی اسلام [[دعوت]] میکرد و هنوز زمینه دعوت آشکار، فراهم نشده بود. آن [[روز]] [[پیروان اسلام]]، منحصر به خود [[پیامبر]] {{صل}} و پنج نفری بود که به او [[ایمان]] آورده بودند. با توجه به این شرایط، بر حسب ظاهر در برابر ابوذر جز این راهی نبود که ایمان خود را پنهان نموده و بیسر و صدا [[مکه]] را به سوی [[قبیله]] خود ترک گوید. | هنگامی که ابوذر [[اسلام]] آورد، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به طور پنهانی [[مردم]] را به سوی اسلام [[دعوت]] میکرد و هنوز زمینه دعوت آشکار، فراهم نشده بود. آن [[روز]] [[پیروان اسلام]]، منحصر به خود [[پیامبر]] {{صل}} و پنج نفری بود که به او [[ایمان]] آورده بودند. با توجه به این شرایط، بر حسب ظاهر در برابر ابوذر جز این راهی نبود که ایمان خود را پنهان نموده و بیسر و صدا [[مکه]] را به سوی [[قبیله]] خود ترک گوید. |