ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
# غزوۀ «[[ذات الرقاع]]»: امامت جماعت مدینه به جای پیامبر و جانشینی حضرت را برعهده داشت<ref>الفتوح، ج ۲، ص۵۵۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوذر غفاری - واسعی (مقاله)|مقاله «ابوذر غفاری»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۶۶۵.</ref>
# غزوۀ «[[ذات الرقاع]]»: امامت جماعت مدینه به جای پیامبر و جانشینی حضرت را برعهده داشت<ref>الفتوح، ج ۲، ص۵۵۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوذر غفاری - واسعی (مقاله)|مقاله «ابوذر غفاری»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۶۶۵.</ref>
# [[غزوۀ تبوک]]: در [[جنگ تبوک]] افرادی بودند که از [[لشکر]] عقب می‌ماندند. [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} وقتی می‌دیدند شخصی عقب مانده به [[رسول خدا]]{{صل}} گزارش می‌دادند که فلان کس عقب مانده است. [[حضرت]] در پاسخ آنها می‌فرمود: «او را به حال خود واگذارید، اگر در او خیری باشد [[خدا]] او را به شما ملحق می‌سازد». تا آن‌که به [[پیامبر]]{{صل}} گفتند: [[ابوذر]] هم عقب مانده، پیامبر{{صل}} فرمودند: «او را رها کنید که اگر در او خیری باشد [[خداوند]] او را به شما ملحق خواهد ساخت و در غیر این صورت، خدا این‌طور خواسته است». هنگامی که ابوذر از شترش [[مأیوس]] شد بارش را به دوش گرفت و شتر را رها نمود و به دنبال لشکر، پیاده به راه افتاد. پیامبر{{صل}} در یکی از منازل راه فرود آمده بود که یکی از [[مسلمانان]] به راه نگاه کرد و گفت: یا [[رسول الله]]! یک نفر پیاده به طرف ما می‌آید، حضرت فرمودند: «خدا کند ابوذر باشد» و چون خوب دقت کردند دیدند که ابوذر است، سپس حضرت فرمودند: «خدا بیامرزد ابوذر را، تنها راه می‌رود، تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود». همین که پیامبر{{صل}} او را دید، فرمودند: «به او آب دهید که [[تشنه]] است»، پس او را [[سیراب]] کردند. اما هنگامی که [[خدمت]] پیامبر{{صل}} رسید، دیدند ظرف آبی همراه دارد، حضرت به او فرمودند: «ابوذر! آب به همراه داشتی و [[تشنگی]] کشیدی؟» ابوذر گفت: آری، یا رسول الله، [[پدر]] و مادرم به قربانت، در راه به آبی رسیدم و وقتی چشیدم دیدم آب سرد و گوارایی است ولی نخوردم و با خود گفتم: از این آب نمی‌خورم مگر آن‌که پیامبر بخورد. حضرت فرمودند: «ابوذر! خدا تو را بیامرزد! تنها [[زندگی]] می‌کنی و غریبانه می‌میری و تنها داخل [[بهشت]] می‌شوی و مردمی به خاطر تو [[سعادتمند]] می‌شوند»<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۴.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[ابوذر غفاری (مقاله)|مقاله «ابوذر غفاری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۳.</ref>
# [[غزوۀ تبوک]]: در [[جنگ تبوک]] افرادی بودند که از [[لشکر]] عقب می‌ماندند. [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} وقتی می‌دیدند شخصی عقب مانده به [[رسول خدا]]{{صل}} گزارش می‌دادند که فلان کس عقب مانده است. [[حضرت]] در پاسخ آنها می‌فرمود: «او را به حال خود واگذارید، اگر در او خیری باشد [[خدا]] او را به شما ملحق می‌سازد». تا آن‌که به [[پیامبر]]{{صل}} گفتند: [[ابوذر]] هم عقب مانده، پیامبر{{صل}} فرمودند: «او را رها کنید که اگر در او خیری باشد [[خداوند]] او را به شما ملحق خواهد ساخت و در غیر این صورت، خدا این‌طور خواسته است». هنگامی که ابوذر از شترش [[مأیوس]] شد بارش را به دوش گرفت و شتر را رها نمود و به دنبال لشکر، پیاده به راه افتاد. پیامبر{{صل}} در یکی از منازل راه فرود آمده بود که یکی از [[مسلمانان]] به راه نگاه کرد و گفت: یا [[رسول الله]]! یک نفر پیاده به طرف ما می‌آید، حضرت فرمودند: «خدا کند ابوذر باشد» و چون خوب دقت کردند دیدند که ابوذر است، سپس حضرت فرمودند: «خدا بیامرزد ابوذر را، تنها راه می‌رود، تنها می‌میرد و تنها برانگیخته می‌شود». همین که پیامبر{{صل}} او را دید، فرمودند: «به او آب دهید که [[تشنه]] است»، پس او را [[سیراب]] کردند. اما هنگامی که [[خدمت]] پیامبر{{صل}} رسید، دیدند ظرف آبی همراه دارد، حضرت به او فرمودند: «ابوذر! آب به همراه داشتی و [[تشنگی]] کشیدی؟» ابوذر گفت: آری، یا رسول الله، [[پدر]] و مادرم به قربانت، در راه به آبی رسیدم و وقتی چشیدم دیدم آب سرد و گوارایی است ولی نخوردم و با خود گفتم: از این آب نمی‌خورم مگر آن‌که پیامبر بخورد. حضرت فرمودند: «ابوذر! خدا تو را بیامرزد! تنها [[زندگی]] می‌کنی و غریبانه می‌میری و تنها داخل [[بهشت]] می‌شوی و مردمی به خاطر تو [[سعادتمند]] می‌شوند»<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۴.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[ابوذر غفاری (مقاله)|مقاله «ابوذر غفاری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۳.</ref>
=== [[ابوذر]] و [[اهل بیت]]{{عم}} ===
ابوذر هرگز در راه [[حق]] از [[سرزنش]] ملامت کنندگان نهراسید و در راه [[ایمان]] و [[عقیده]] [[راستین]] خود در مواجهه با [[دشواری‌ها]] و در مقابله با [[تبعیض‌ها]] کمترین انعطافی از خود نشان نداد و هرگز تزلزلی به [[اراده]] [[استوار]] او راه نیافت. وی به تمام [[پیمان‌ها]] و تعهدات خود در قبال [[اسلام]] و شخص [[نبی اکرم]]{{صل}} [[وفادار]] ماند. او به همه [[دستورها]] و وصایای [[رسول خدا]]{{صل}} عمل کرد و تا آخرین لحظه زندگیش از این روش [[عدول]] نکرد. وی یکی از حواریونی بود که تا آخر [[عمر]] از [[سیره]] سیدالمرسلین{{صل}} [[منحرف]] نشد.
او در بیشترین جنگ‌های [[عصر رسالت]] در رکاب [[پیامبر اسلام]]{{صل}} علیه [[کفار]] و [[مشرکان]] [[شمشیر]] زد و پس از [[رحلت]] آن بزرگوار نیز بر اساس سفارش‌های آشکار و [[نهان]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} از ملازمان راستین [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود و آشکارا [[مناقب]] و [[فضائل]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} را [[ترویج]] می‌کرد. وی به [[راستی]] مصداق، معروف پیامبر اسلام{{صل}} بود که فرمود: «در زیر [[آسمان]] کبود و در پهنه [[زمین]]، راستگوتر از ابوذر یافت نمی‌شود». ابوذر با برخورداری از چنین معنای بی‌نظیری به [[نشر معارف]] [[آل پیامبر]] و ترویج و [[تحکیم]] [[منزلت]] آنان پرداخت و در [[گرایش]] [[مردم]] به اهل بیت نقش مهمی ایفا کرد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۲.</ref>.
از آنجا که ابوذر همواره امیرالمؤمنین علی{{ع}} را اول [[مسلمان]] می‌دانست و از هر نظر او را بر دیگران [[برتری]] می‌داد<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۱۶.</ref>، مردم را به برتری آن [[امام]]{{ع}} سفارش می‌نمودند و در هر فرصتی که پیش می‌آمد، این [[حقیقت]] را بازگو می‌کرد تا [[حجت]] بر همگان تمام شود.
روزی علی{{ع}} در [[مسجد]] مشغول [[نماز]] بود و [[ابوذر]] نیز در گوشه‌ای نشسته بود، مردی نزد او رفت و گفت: «چه کسی را از همه بیشتر [[دوست]] می‌داری؟ زیرا به [[خدا]] [[سوگند]]، می‌دانم که محبوب‌ترین فرد نزد تو محبوب‌ترین فرد نزد [[رسول]] خداست». ابوذر جواب داد: «آری، همین‌طور است که گفتی، به خدا سوگند، آن شخص همان است که در حال [[نماز]] است» و به علی{{ع}} اشاره کرد<ref>المناقب، خوارزمی، ص۶۹؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۱۰۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۹، ص۲۷۶؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۷ – ۳۶۵.</ref>.
[[ابن ابی الحدید]] از [[ابو رافع]] [[صحابی پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کند: من برای [[عیادت]] ابوذر به صحرای [[ربذه]] رفتم، چون می‌خواستم با او [[وداع]] کنم و برگردم، به من و همراهانم گفت: به زودی فتنه‌ای به پا خواهد شد؛ بنابراین از خدا بترسید و بر شما باد بر آن پیر بزرگوار [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، از دامن او دست برندارید و از او [[پیروی]] کنید؛ چراکه از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که به او می‌فرمود: «ای علی، تو نخستین کسی بودی که به من [[ایمان]] آورده‌ای و اولین کسی خواهی بود که در [[روز قیامت]] با من دست خواهی داد، تو [[صدیق اکبر]] و [[فاروق]] اعظمی که میان [[حق و باطل]] جدایی می‌اندازی و تو سالار مؤمنانی و [[اموال]] [[دنیوی]] سالار [[کافران]] است، تو [[برادر]] من و [[وزیر]] [[منی]]، تو بهترین بازمانده منی که [[دین]] مرا ادا می‌کنی و وعده‌های مرا برآورده خواهی کرد»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ، وَ أَنْتَ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَكْبَرُ، وَ أَنْتَ اَلْفَارُوقُ تُفَرِّقُ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ، وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ، وَ أَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي، وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُ بَعْدِي تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ مَوْعِدِي}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۲۸.</ref>.
ابن ابی الحدید در [[شرح نهج البلاغه]] می‌گوید: بعد از ماجرای [[سقیفه بنی ساعده]]، علی{{ع}} شب‌ها [[فاطمه]]{{س}} را بر مرکب سوار می‌کردند و در حالی که دو فرزندش نیز همراه آنها بودند، نزد [[انصار]] می‌رفتند و از آنها [[یاری]] و کمک می‌خواستند. در این ماجرا چهل نفر [[وعده]] یاری و [[همکاری]] دادند و تا پای [[جان]] با وی [[بیعت]] کردند. علی{{ع}} به آنها فرمود: «شما هنگام صبح با سرهای تراشیده و [[سلاح]] به دست مقابل [[منزل]] من حاضر شوید». وقتی سپیده دمید از آن گروه تنها چهار نفر آمدند که عبارت بودند از: [[زبیر]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]] و [[سلمان]]<ref>کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ص۲۱۶.</ref>. علی{{ع}} می‌فرماید: «زمین به خاطر هفت نفر [[خلق]] شد و به [[برکت]] اینها [[باران]] نازل می‌شود و [[رزق]] [[الهی]] و [[امداد الهی]] به خاطر اینها می‌رسد، این هفت نفر عبارت‌اند از: ابوذر، سلمان، مقداد، [[عمار]]، [[حذیفه]] و عبدالله بن مسعود». سپس [[حضرت]] فرمود: «من [[امام]] اینهایم و اینها کسانی بودند که در [[نماز]] بر زهرا{{س}} حاضر بودند». [[شیخ صدوق]] در توضیح این [[حدیث]] می‌گوید: این حدیث به این معنا نیست که از ابتدا تا انتهای [[خلقت]]، این اشخاص مؤثر باشند بلکه به این معناست که در آن [[زمان]] تمام فوائدی که به [[زمین]] می‌رسید به خاطر اینها بود، چون در نماز بر زهرا{{س}} حاضر بودند. پس منظور از خلقت در [[کلام امام]] [[خلقت]] تقدیری است نه خلقت [[تکوینی]]<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref>.
ابی سخیله نقل می‌کند که به همراه [[سلمان بن ربیعه]] عازم [[حج]] بودیم، در راه به [[ربذه]] رفتیم و ابوذر را [[ملاقات]] کردیم. ابوذر به ما گفت: به شما توصیه می‌کنم که در زمان [[فتنه]] به [[کتاب خداوند]] و [[علی بن ابی‌طالب]] [[رجوع]] کنید که من از [[رسول خدا]] شنیدم که فرمود: «اولین کسی که به من [[ایمان]] آورد و مرا [[تصدیق]] کرد و اولین کسی که در [[قیامت]] با من خواهد بود، علی است، او [[صدیق اکبر]] است و جداکننده [[حق]] از [[باطل]] بعد از من است»<ref>رجال الکشی، کشی جزء اول، ص۲۷.</ref>.
از مجموع آنچه در این بخش گذشت، به خوبی پیداست که [[ابوذر غفاری]] در طول زندگانی و [[عمر]] با [[برکت]] خود [[مطیع]] و پیرو امیرالمؤمنین علی{{ع}} بوده و او را [[امام]] و پیشوای خود و همه [[مسلمانان]] می‌دانسته و در راه [[دفاع از ولایت]] و [[حقانیت]] آن [[حضرت]] هیچ‌گاه و در هیچ شرایطی کوتاهی نکرده و لب فرو نبسته است. حتی در [[وصیت]] [[ابوذر]] هم سفارش درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وجود دارد.
داوود بن أبی [[عوف]] می‌گوید: [[معاویة]] بن [[ثعلبه]] لیثی به من گفت: آیا می‌خواهی تو را به [[حدیثی]] که در آن شکی نیست، [[آگاه]] سازم؟ گفتم: آری. گفت: هنگامی که ابوذر [[بیمار]] شد، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را [[وصی]] خود قرار داد و کارهایش را به وی واگذار کرد، برخی از کسانی که به عیادتش رفته بودند به او گفتند: ای ابوذر بهتر و زیبنده‌تر آن بود که امیرالمؤمنین [[عثمان]] را وصی خود قرار می‌دادی؟ ابوذر گفت: من به [[حق]]، امیرالمؤمنین را وصی خود قرار داده‌ام؛ به [[خدا]] [[سوگند]] که وی (علی{{ع}}) [[بهار]] [[دل]] و آرام [[جان]] است، اگر روزی سایه‌اش برسرتان نباشد، نه [[زمین]] را خواهید [[شناخت]] و نه [[اهل]] آن را<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۴؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۲-۹۳.</ref>.
او از معدود کسانی است که در آن هنگامۀ آمیخته به [[رنج]] و [[غم]] بر پیکر [[فاطمه زهرا]]{{س}} [[نماز]] خواند. [[خروش]] او علیه [[بیداد]]، شُهره [[تاریخ]] است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۲۳.</ref>.
==== [[دفاع]] از [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} ====
هنگامی که [[ابوبکر]] با آن صحنه‌سازی عجیب روی کار آمد و خود را [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} معرفی کرد، [[دوازده نفر]] از [[صحابه پیامبر]] [[تصمیم]] گرفتند به او [[اعتراض]] نمایند. هر یک جملاتی را گفتند تا آنکه ابوذر برخاست و گفت: «ای [[جماعت]] [[قریش]]! خلاف بزرگی را مرتکب شدید و [[احترام]] [[رسول اکرم]] را رعایت نکردید. به [[خدا]] قسم، گروهی از [[عرب]] به دلیل این عمل، از [[دین]] خارج می‌شوند و دسته‌ای هم در دین [[متزلزل]] و مضطرب خواهند شد. اگر [[خلافت]] را در [[خانواده]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار می‌دادید هرگز اختلافی در میان [[مسلمانان]] رخ نمی‌داد؛ پس از این، هر کس به این امر [[طمع]] می‌ورزد و چشم‌های [[مردم]] [[دنیاپرست]] به سوی آن متوجه خواهد شد و خون‌های زیادی در راه به دست آوردن آن به [[زمین]] خواهد ریخت و [[اهل]] [[دنیا]] آن را با [[جنگ]] و [[حکم]] به یکدیگر به دست خواهند آورد.
شما همه می‌دانید و مردم [[صالح]] هم گواهند که رسول اکرم{{صل}} فرمود: «[[خلیفه]]، پس از من [[علی بن ابی‌طالب]] است و پس از او فرزندانم حسن و حسین هستند و پس از آنها نیز از میان [[فرزندان]] [[پاک]] من خواهد بود». شما گفته پیامبر{{صل}} را نادیده گرفتید و [[عهد]] و [[وصیت]] او را فراموش کردید، از لذت‌های [[زندگی دنیا]] [[پیروی]] نمودید و از نعمت‌های پاینده و [[زندگی]] همیشگی [[آخرت]] دست کشیدید. شما نیز چون امت‌های گذشته که پس از درگذشت [[پیامبران الهی]]، گفته‌های آنان را فراموش کرده، [[دستورها]] و وصیت‌های ایشان را ترک نمودند و از راه دین و [[حقیقت]] [[منحرف]] شدند، وصیت‌های پیامبرتان را ترک کردید و [[آیین]] و [[احکام]] او را [[تحریف]] کردید، اما به زودی به [[کیفر]] [[اعمال ناشایست]] خود خواهید رسید»<ref>الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۰۰ – ۹۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۵.</ref>


=== در عصر [[خلفا]] ===
=== در عصر [[خلفا]] ===
۲۱۸٬۶۶۰

ویرایش