معنویت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۰
، ۱ دسامبر ۲۰۲۲←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۲: | ||
همه فعالیتهای دنیوی به شرط توجه به خداوند و [[قصد قرب]] او به ذکر تبدیل میشود و موجب شکلگیری [[ارتباط]] نزدیک و درونی با خداست. به این ترتیب روح معنویت در ساحتهای گوناگون زندگی دمیده میشود و دنیا و آخرت از [[تقابل]] و دوگانگی به [[وحدت]] و [[یگانگی]] میرسد و انسان [[حقیقت]] زندگی را درک کرده به ژرفای وجود خود دست یافته است و حقیقت خویش را در [[یکپارچگی]] کامل میبیند. حقیقتی [[ابدی]]، یکپارچه و سرشار از زندگی و [[روشنایی]] که در پرتو [[نور خدا]] و توجه و [[ارتباط]] با او [[کشف]] میشود. | همه فعالیتهای دنیوی به شرط توجه به خداوند و [[قصد قرب]] او به ذکر تبدیل میشود و موجب شکلگیری [[ارتباط]] نزدیک و درونی با خداست. به این ترتیب روح معنویت در ساحتهای گوناگون زندگی دمیده میشود و دنیا و آخرت از [[تقابل]] و دوگانگی به [[وحدت]] و [[یگانگی]] میرسد و انسان [[حقیقت]] زندگی را درک کرده به ژرفای وجود خود دست یافته است و حقیقت خویش را در [[یکپارچگی]] کامل میبیند. حقیقتی [[ابدی]]، یکپارچه و سرشار از زندگی و [[روشنایی]] که در پرتو [[نور خدا]] و توجه و [[ارتباط]] با او [[کشف]] میشود. | ||
[[زندگی دنیوی]] یک [[آزمون]] بزرگ است که رمز [[موفقیت]] در آن [[معنویت]] است. در این آزمون [[انسان]] باید با توجهات [[قلبی]] و [[ارتباط با خداوند]]، خود را به صورتی یکپارچه در برابر نور خدا قرار دهد و با تمام وجودش که [[تسلیم]] [[خدا]] شده، او را ببیند و در این ارتباط همه ابعاد [[زندگی]] را به [[یگانگی]] برساند. «اگر [[آخرت]] را به خاطر [[دنیا]] ترک کردید در این [[امتحان]] مردودید؛ اگر دنیا را هم به خاطر آخرت ترک کردید در این امتحان مردودید»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۲/۱۳۸۷.</ref>.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۶۱-۳۶۷.</ref> | [[زندگی دنیوی]] یک [[آزمون]] بزرگ است که رمز [[موفقیت]] در آن [[معنویت]] است. در این آزمون [[انسان]] باید با توجهات [[قلبی]] و [[ارتباط با خداوند]]، خود را به صورتی یکپارچه در برابر نور خدا قرار دهد و با تمام وجودش که [[تسلیم]] [[خدا]] شده، او را ببیند و در این ارتباط همه ابعاد [[زندگی]] را به [[یگانگی]] برساند. «اگر [[آخرت]] را به خاطر [[دنیا]] ترک کردید در این [[امتحان]] مردودید؛ اگر دنیا را هم به خاطر آخرت ترک کردید در این امتحان مردودید»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۷/۲/۱۳۸۷.</ref>.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۶۱-۳۶۷.</ref> | ||
==مبانی [[معنویت]]== | |||
===[[خداشناسی]]=== | |||
اساس معنویت [[ارتباط]] با خداست و این ارتباط در گرو [[معرفت]] اوست؛ البته اگر [[معرفت خدا]] درست بررسی شود، خواهیم دید که ارتباط با او همان معرفت اوست؛ زیرا معرفت خدا هنگامی در شکلگیری معنویت مؤثر است، که صرفاً [[ذهنی]] و نظری نباشد، بلکه هستی و [[حیات انسان]] را دگرگون کند و او را در [[نور الهی]] [[غرق]] سازد. ([[توحید]]، اقیانوس بیکرانهای است که [[اولیای خدا]] در آن غرق میشوند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۲/۱/۱۳۶۹.</ref> و همه نمودهای هستی را [[آیت]] و جلوه [[خدا]] میبینند و به هر سوی که مینگرند، [[نور خدا]] و جلوههای او چشم و دلشان را پر میکند. درست مثل کسی که در میان اقیانوس است، و در هر سو غیر از بیکرانگی نمیبیند. [[درک]] وجود و معرفت حضور [[خداوند]] به گونهای است، که اگر به [[درستی]] حاصل شود، چیزی در عالم مستقل از او به نظر نمیآید و این نظرگاهی صادقانه و منطبق بر [[واقعیت]] هستی است. | |||
[[ارتباط با خدا]] از منظر [[معنویت اسلامی]] از نوع [[روابط]] اعتباری و قراردادی که در [[روابط اجتماعی]] بین [[انسانها]] شکل میگیرد نیست. همچنین از نوع برخی روابط [[تکوینی]] میان پدیدهها و مبتنی بر تعلق و [[وابستگی]] دوطرفه نیست، بلکه ربطی قاهرانه است که در آن همه پدیدههای هستی از جمله وجود [[انسان]] به صورت جلوهای از [[اراده خداوند]] دیده میشود و اصالت و [[استقلال]] همه در اراده خداوند محو میشود. از این منظر «هر چه هست از [[خدای متعال]] است؛ از [[اراده]] [[ذات مقدس]] [[ربوبی]] است. ما عجز محض هستیم»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۷/۱۱/۱۳۷۲.</ref>. عمق این پیوند با افزایش معرفت و [[بصیرت]] [[معنوی]] بیشتر میشود، تا جایی که از مرحله ربط قاهرانه به مرحله ربط ظلی میرسد و معلوم میشود که «مایی وجود ندارد. هر چه هست اوست»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۷/۱۱/۱۳۷۲.</ref>. به این ترتیب همه [[افعال]] و اوصاف و هستی انسان در پیشگاه هستی و اراده خداوند رنگ میبازد و معلوم میشود که [[انسان]] و سایر [[آفرینش]] چیزی جز نیاز و [[فقر]] و ربط و تعلق به و [[جود]] [[خداوند]] و [[اراده الهی]] نیست. | |||
همه عالم لبریز از [[نور]] و حضور و [[لطف]] و [[رحمت الهی]] است و کسی که این [[حقیقت]] را دریابد، در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] قرار میگیرد. جاذبهای که توهم [[استقلال]] پدیدههای هستی را از [[دل]] و [[اندیشه]] میزداید و [[نور خدا]] را در همه جا مینماید. [[واقعیت]] و حقیقت موجودات عالم تعلق و ربط و نیاز به خداست و چیزی جز تجلیات نور او در عالم آشکار نشده است. از این رو بدون [[معرفت]] او هیچ چیز به [[درستی]] شناخته نمیشود و اگر از یاد برود، خودمان را هم به درستی نخواهیم [[شناخت]] و حقیقت خود را نیز از یاد خواهیم برد؛ زیرا «[[خدای متعال]] [[روح]] هستی و حقیقت هستی است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۰/۹/۱۳۸۳.</ref>. | |||
زمینهسازی گشوده شدن این افق از [[معرفت خدا]] با [[تزکیه نفس]] انجام میشود و این زلال معرفت [[حق]] در صورت وجود زمینه مناسب، از سوی [[پروردگار]] [[عنایت]] و [[افاضه]] میشود. «[[اراده]] و [[قدرت]] و خواست اوست که [[دلها]] را نرم و [[جانها]] را به [[حقایق]] متمایل میکند و نور [[معنویت]] را به بعضی دلها میتاباند. کسانی را به [[عبودیت]] خدای متعال مبتهج میکند که دیگر هیچ چیز در [[دنیا]] برای آنها [[لذت]] [[بنده]] [[خدا]] بودن را ندارد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۷/۱۱/۱۳۷۲.</ref>. | |||
[[خداشناسی]] در فضای [[معنویت اسلامی]] سرشار از [[احساس]] و ابتهاج و لذت و است، «اما در چنین [[وادی]] با عظمتی، باز از [[مؤمنین]] و [[مسلمین]] و موحدین خواستهاند که با تکیه به [[تفکر]] و [[تدبر]] و [[تعقل]]، پیش بروند. واقعاً هم [[عقل]] و تفکر میتواند انسان را پیش ببرد. البته در مراحل مختلف، عقل به نور [[وحی]] و نور معرفت و آموزشهای [[اولیای خدا]]، [[تجهیز]] و [[تغذیه]] میشود؛ لیکن بالاخره آنچه که پیش میرود، عقل است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۲/۱/۱۳۶۹.</ref>. | |||
جذبه و [[سرور]] و [[لذت]] و بهجتی که در [[خداشناسی]] وجود دارد، مجوز این نیست که حدود [[بندگی]] زیر پا گذاشته شود و [[عبد]] مملوکی که همه هستی و [[حیات]] و قدرتش برای خداست، به شطحگویی زبان گشاید و گردن برکشد. [[بنده]] در حالی که از [[نعمت]] لذت [[عشق]] و بهجت [[قرب]] و سرور [[معرفت خداوند]] برخوردار است، نباید نعمت [[خرد]] و [[اندیشه]] را [[کفران]] کند و راه [[ناسپاسی]] پیش بگیرد؛ بلکه باید به شکرانه نعمت خرد از آن به [[درستی]] و [[شایستگی]] استفاده کند. «[[شکر]]، شناختن نعمت، از [[خدا]] دانستن نعمت و به کار بردن نعمت در آن جائی است که خدا خواسته است؛ این معنای عملی و کامل شکر است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۴/۱۳۸۹.</ref>. معرفت خداوند نعمت بزرگی است که شکر آن از یک سو این است که [[قلب]] را با [[تزکیه]] و [[طهارت]] سرشار از [[نور]] و حضور او کنیم، و از سوی دیگر در لذت [[معرفت]] و سرور حضورش خرد و [[تعقل]] را فرونگذاریم، طهارت [[دل]] و [[نورانیت]] خرد موجب میشود که در [[مقام]] معرفت نه [[خلوص]] [[وحدت]] ذات احدی به کثرت انانیت [[آلوده]] شود و نه منظره کثرت جلوههای [[الهی]]، با ندیدن حدود [[فقر]] و بندگی، [[غفلت]] به بار آورد. | |||
[[معرفت خدا]] و [[ایمان]] [[خالص]] تنها در دل نیست، بلکه به درستی بر زبان جاری میشود و به شایستگی در [[اعمال]] و [[رفتار]] و [[زندگی]] جریان مییابد. [[توسعه]] [[توحید]] و خداشناسی در همه ابعاد زندگی و هستی [[انسان]] در گرو پیوند و [[همراهی]] دل و خرد در [[راه معرفت]] اوست. به دنبال این پیوند توحید [[ناب]] در گفتار و [[کردار]] آشکار میشود و زبان از [[تظاهر]] به [[کفر]] باز میماند و اعضا و جوارح از [[گرایش]] به [[تسلیم]] در برابر غیر او [[حفظ]] میشود. از این رو توحید و خداشناسی معیار عمل و زندگی انسان در ابعاد مختلف [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] میشود و معنایی بسیار گسترده و مؤثر پیدا میکند. «[[توحید]] یعنی [[رهایی]] [[انسان]] از [[عبودیت]] و [[اطاعت]] و [[تسلیم]] در برابر هر چیز و هرکس به جز [[خدا]]؛ یعنی [[گسستن]] بندهای [[سلطه]] نظامهای بشری»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات معظم له، ۱۰/۳/۱۳۶۹.</ref>. | |||
گاهی پیوند میان [[دل]] و [[عقل]] بر اساس عقل عبودیت نبوده و حول عقل تبیینگر نظری بر قرار میشود. در این صورت به پدید آمدن اندیشههای [[زیبا]] و تشریفاتی در باب [[خداشناسی]] منجر شده و هیچ تحولی در [[زندگی]] و [[جامعه بشری]] به وجود نمیآورد. این پیوند عقیم و بیاثر میان دل و [[خرد]] نیز به کار نمیآید و از [[معنویت]] اصیل [[اسلامی]] فاصله دارد. «[[پیامبر]] توحید را مانند راهی جلوی پای [[مردم]] میگذاشت و [[اسلام]] دورههای بعد، آن را چون نظریهای در محافل بحث و [[مجادله]] مطرح میساخت. آنجا سخن از [[بینش]] تازهای درباره [[جهان]] و [[تئوری]] تازهای برای حرکت و تلاش زندگی بود، و اینجا بحث از ریزهکاریهای [[کلامی]]، باب اوقات تفنن و [[فراغت]]»<ref>توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۸.</ref>. | |||
خداشناسی باید پس از ساماندهی [[فکری]] و انگیزش درونی و [[تحول]] [[عاطفی]]، به [[تغییر]] [[رفتار]] و زندگی برسد و [[توانایی]] به زیر آوردن [[مستکبران]] و [[سلطهگران]] را داشته باشد. «توحید [[صلح]] کل، [[توحیدی]] که با همه «انداد» و رقیبان خدا بسازد، توحیدی که فقط فرضیه پذیرفته شدهای در [[ذهن]] باشد، چیزی فراتر از یک نقش بدلی از توحید [[انبیاء]] نیست. بسی طبیعی خواهد بود اگر دینامیسم [[دعوت انبیاء]] در چنین توحیدی وجود نداشته باشد»<ref>توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۸.</ref>. | |||
توحید یک نظریه زیربنایی در مورد انسان و جهان، و نیز یک دکترین [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] است که ابعاد گسترده آن فرد و [[جامعه]] را دگرگون میکند و از [[نور خدا]] و [[بیم و امید]] و [[عشق]] و تسلیم او بودن سرشار میسازد. توحید از دیدگاه [[خط مشی]] اجتماعی صلاحیت هر گونه طراحی و کارگردانی مستقل و خودسرانه در امور جهان و انسان را از هر کسی جز [[خدا]] سلب میکند و «[[حق ولایت]] و [[سرپرستی]] [[جامعه]] و [[زمامداری]] [[زندگی]] [[انسان]] را نیز از هر کسی به جز خدا [[نفی]] میکند»<ref>توحید نفی عبودیت غیر خدا، ص۱۱و۱۲.</ref>. | |||
به همین علت در طول [[تاریخ]] همراه قدرتهای [[سلطهگر]] که برخوردار از [[زر و زور]] بودهاند، در برابر [[پیامبران خدا]] ایستادند و [[مردم]] را از شنیدن [[دعوت]] آنها به سوی [[توحید]]، بازداشتند.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۶۷.</ref> | |||
===[[جهانشناسی]] [[معنوی]]=== | |||
[[جهان بینی]] معنوی، توجه و [[ارتباط با خدا]] را تسهیل میکند و عالم را یکسر پژواک [[نور خدا]] مینماید و ذکر توحید و [[تسبیح]] را از هر ذرهای به گوش میرساند. «همه هستی [[آفریده]] خداست و جلوهگاه [[علم]] و [[قدرت]] او و پوینده به سوی اوست»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.</ref>. هر چه هست، پر از [[نور]] و حضور او و [[غرق]] در ذکر و یاد خداست و هیچ چیز بدون خدا معنا و حقیقتی ندارد. موجودات [[جهان هستی]] با همه تفاوتها و تنوعی که دارند، «مثل کاروانی است که به طرف یک مقصد حرکت میکند و آن مقصد خداست»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۸/۷/۱۳۷۵.</ref>. | |||
[[خداوند]]، نه تنها آغاز و آفریننده [[جهان]]، بلکه همراه و [[نگهدارنده]] آن و مقصد و سرانجام جهان است. همه جهان برپا به [[عشق]] و قدرت و [[دانش بیکران]] اوست و به سوی او میرود. کسی که خود را در میان این حرکت پر از [[شور]] و [[روشنایی]] مییابد، میفهمد که همه عالم او را به سوی خدا میراند. همان طور که [[امام حسین]] در [[دعای عرفه]] به خداوند عرض میکند: {{متن حدیث|فَقَدْ دَفَعَتْنِي الْعَوَالِمُ إِلَيْكَ}} به [[راستی]] که همه جهانها مرا به سوی تو میراند. | |||
از منظر [[معنویت اسلامی]] نه تنها هر پدیدهای در [[آفرینش]] نشانهای از خداست، بلکه هر پدیده در هر لحظه یک نشانه است و اگر حجات [[عادت]] کنار رود خواهیم دید که تکراری در کار نیست و عالم همواره نو و سرشار از نشانههای تازه و بینظیر [[الهی]] است. «احوال گوناگون [[طبیعت]]، پی در پی میآیند و [[تغییر]] پیدا میکنند؛ اینها همهاش [[آیات الهی]] است. ما [[عادت]] کردیم، اهمیت آنها را نمیفهمیم؛ و الا اگر [[انسان]] به این تغییر و تحولی که در [[طبیعت]] وجود دارد، عادت نکرده باشد و بار اولی باشد که اینها را میبیند، خواهد دید که خیلی حوادث شگفتآوری است. همین روئیدن گیاهان، نوشدن طبیعت، بارور شدن درختان، اینها همه علائم [[قدرت الهی]] است که همین طور ما با چشم عادت کرده خودمان از اینها آسان میگذریم»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۷/۱/۱۳۸۹.</ref>. | |||
[[عالم آفرینش]] سرشار از [[نور]] و نشانه خداست و انسان هم به عنوان یک پدیده در این عالم نام و نشان اوست و هماهنگ با کل هستی به سوی او در حرکت است. به این ترتیب «با نگاه و نگرش [[توحیدی]]، اشیاء و اجزای عالم و حیوانات و جمادات و [[آسمان]] و [[زمین]] و همه چیز، به یکدیگر متصل و مرتبطاند و همه با انسان خویشاوندند. بنابراین، همه آنچه که انسان میبیند و [[احساس]] و [[درک]] میکند، یک افق و یک عالم و یک مجموعه است که در یک دنیای سالم و یک محیط [[امن]] قرار میگیرد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.</ref>. [[امنیت]] و [[آرامش]] با درک [[هماهنگی]] عالم و اینکه همه هستی دست [[قدرت]] و [[رحمت]] خداست، حاصل میشود. این [[احساس آرامش]] به عمیقترین لایههای هستی انسان میرسد و به گستردگی کل [[جهان هستی]] است. [[جهانی]] که همه چیزش در هر لحظه یاد و [[نام خدا]] و سرشار از نور و حضور اوست.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۷۱.</ref> | |||
===[[خودشناسی]]=== | |||
[[حقیقت انسان]]، بسیار [[عظیم]] و با [[شکوه]] است و [[شناخت]] او با [[شناخت خداوند]] گره خورده است. «انسان [[برترین]] [[آفریده]] و [[جانشین]] اوست» و استعدادهای بزرگ و بیپایان [[آدمی]] به حدی است، که بسیاری از مکاتب و جریانهای [[فکری]] و [[معنوی]] [[خدا]] را در انسان و نه از راه انسان جستجو میکنند. | |||
برای شناختن درست و [[شایسته]] انسان باید به [[خداوند]] [[پناه]] برد و در پرتو نور بیکران او همه [[حقیقت انسان]] را دید. «[[انسانها]] بر اثر [[غفلت]] از [[خدای متعال]] - که [[روح]] هستی و [[حقیقت]] هستی است - از خودشان، از دلشان و از حقیقتشان [[غافل]] میشوند؛ {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref> [[حقیقت انسان]] بسیار فراتر از این عالم محدود مادی است و در افق استعدادها و آرزوهای [[دنیوی]] به [[درستی]] شناخته نمیشود. [[انسان]] منهای [[خدا]] هیچ چیز نخواهد بود، مگر [[حیوانی]] که به طور مرموزی پیچیدهتر به نظر میرسد و همین رازآمیزی منشأ [[تئوری]] پردازیهای مبهمی در باره ناخودآگاه فردی و جمعی شده است. انسان «در [[سایه]] [[توجه به خدا]]، حقیقت خود را خواهد [[شناخت]] و برای کنار زدن پردههای [[جهل]] و ابهام از خویش تنها راهش [[دعا]] و [[عبادت]] و [[تضرع]] است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۰/۹/۱۳۸۳.</ref>. | |||
انسان ترکیبی از استعدادهای بزرگ و بیشمار و [[ضعفها]] و هوسهای [[فریبنده]] و جذاب است. این دو به هم آمیختهاند و انسان را به صورت معمایی دشوار در آوردهاند. («[[بشر]] خصوصیتش این است که مجموعه [[انگیزهها]] و [[غرایز]] متضادی است و [[مکلف]] است که در خلال این انگیزههای گوناگون، [[راه کمال]] را بپیماید»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۵/۶/۱۳۸۰.</ref>. ترکیب شگفتانگیزی که به نام انسان میشناسیم میتواند [[مظهر]] [[برترین]] و [[زیباترین]] [[حقایق]] هستی باشد، و گاه میتواند محل بروز [[زشتیها]] و پستیهای بیهمانند شود. کسانی که [[انسانشناسی]] را منهای [[خداشناسی]] دنبال کردهاند، این ظرفیتها و استعدادهای والا و [[پست]] را در ابهامی رازآلود به ضمیر ناخودآگاه نسبت دادهاند، اما از منظر [[معنویت اسلامی]] [[رسالت]] انسان در [[زندگی]] این است که معمای وجود خود را حل کند و با [[غلبه]] بر ضعفها و پستیها و [[هوسها]]، عظمتها و زیباییهای [[الهی]] را پرورش دهد. «انسان میتواند با استخراج گنجینههای [[استعداد]] - که در نهاد اوست - خود را و [[جهان]] را که برای او [[آفریده]] شده به زیباترین وجهی بسازد و بیاراید، و با دو بال [[علم]] و [[ایمان]] به [[عروج]] [[معنوی]] و مادی نائل آید، و میتواند با تضییع یا به [[انحراف]] کشاندن این استعدادها [[جهنمی]] از [[ظلم]] و [[فساد]] در [[جهان]] بیافریند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.</ref>. | |||
[[خودشناسی]] محصول [[تحول]] و [[خودسازی]] است. وقتی با تکیه بر [[آگاهی]] و [[عقلانیت]] که [[سرمایه]] [[عبودیت]] است، [[هوسها]] و [[ضعفها]] [[مدیریت]] شود و [[دعا]] و ذکر و [[تضرع]]، استعدادهای درونی را بیدار و شکوفا سازد، خود [[حقیقی]] و [[حقیقت انسان]] شناخته خواهد شد. در این صورت خواهد دید که آنچه به عنوان نیمه تاریک وجود و ناخودآگاه شناخته میشد، به سرچشمه [[نور]] بیکران پیوسته است و تنها پرده تاریک هوسها، درون لبریز از نور [[انسان]] را به [[تاریکی]] تبدیل کرده بود. در این فرایند خودسازی که به خودشناسی میرسد، انسان به [[زندگی]] دیگری وارد میشود که [[قرآن کریم]] آن را [[حیات طیبه]] مینامد. در این افق متعالی از زندگی، انسان تمام هستی خود را لمس میکند و [[روشنایی]] [[الهی]] را در درون [[مشاهده]] میکند. | |||
«[[خلقت]] ما برای تعالی معنوی و تعالی [[روحی]] است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۷/۷/۱۳۸۴.</ref>. و امکان و [[استعداد]] این تعالی و [[تکامل]] در وجود ما نهاده شده است. نور و [[عشق]] و [[قدرت]] بیکران [[خدا]] در [[درون انسان]] است و کلید دستیابی به آن [[تسلیم]] و [[تعبد]] در برابر [[خداوند]] و مهار هوسهای پوچ و گذراست. در صورتی که پرده تاریک هوسها و نفسانیات کنار رود، [[حقیقت توحید]] که با تعبد و [[بندگی]] و تسلیم آغاز میشود و با [[کشف]] و [[شکوفایی]] استعدادهای [[عظیم]] و باشکوه درونی در پیوند با خداوند ادامه پیدا میکند. «از همه [[بتها]] خطرناکتر، این بتی است که در درون و وجود ماست. این [[خودخواهی]]، این [[هوی و هوس]]، این [[خواهشهای نفسانی]] مخالف [[حکم الهی]] را که در ما هست، اگر [[اطاعت]] کردیم، [[اسیر]] نفس خود شدهایم و این، با حضور در حصار [[توحید الهی]]، منافات دارد. وارد شدن در [[حصن]] [[خدا]]، یعنی با تمام وجود وارد شدن»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۱.</ref>. | |||
این راه با «تکیه بر اقتدارات بینهایتی که [[خداوند]] در نهاد [[انسان]] قرارداده و از او بهکارگیری آنها را همچون فریضهای [[تخلف]] ناپذیر، [[طلب]] کرده است» طی میشود. یعنی خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال [[قدرت]] و [[حکمت الهی]] دیدن و به سمت [[هدف]] [[اعلی]]، با [[امید]] و بیتشویش شتافتن»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۰/۳/۱۳۶۹.</ref> و مقصد این راه بیانتهاست. رفتن در این راه یعنی راه [[شکوفایی]] [[حقیقت]] وجود انسان که با جریان [[لطف]] و [[دانش]] و [[عشق]] و [[قدرت الهی]] پیش میرود، خود مقصود است و هر گام که در این راه برداشته میشود، رهاوردی دارد.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۷۲.</ref> | |||
===[[دینشناسی]]=== | |||
«[[اسلام]] یک [[دین]] [[معنوی]] است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۱۰/۱۳۷۲.</ref> و اساس آن بر [[ارتباط با خداوند]] و قرار گرفتن در [[جاذبه]] [[لطف الهی]] [[استوار]] شده است. انسان فطرتاً خداجوست و اسلام به این [[گرایش فطری]] پاسخ میدهد، که با نیازهای گوناگون [[بشر]] [[هماهنگی]] کامل دارد. در [[تعالیم اسلام]] خداگرایی در [[تعارض]] با نیازهای [[جسمانی]] و [[لذتها]] و بهره از نعمتهای مادی نیست. همچنین [[معنویت اسلامی]] انسان را وادار نمیکند که در برابر [[حقوق سیاسی]] خود [[سکوت]] و [[عزلت]] پیشه کند و در برابر متعرضان از در [[تسلیم]] و [[دوستی]] در آید. «اسلام، پیامآور [[امنیت]] و [[صلح]] و [[سلامت]] است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. در اسلام صلح و [[آرامش]] درونی بر اساس [[ارتباط]] و [[پیوند با خدا]] تعریف و تأمین میشود و دامنه آن به همه ابعاد [[زندگی]] گسترش مییابد. «از محیط درونی [[قلبی]] انسان بگیرید تا محیط [[جامعه]]، محیط [[خانواده]]، محیط [[کسب و کار]]، محیط زندگی جمعی، تا محیط بینالمللی»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. | |||
آرامش و صلح از یک سو بستر مناسب برای [[بالندگی]] و شکوفایی معنوی و از سوی دیگر ثمره [[رشد معنوی]] است. بنابراین از دیدگاه اسلام صلح و آرامش هم [[ارزش]] ابزاری دارد و هم ارزش غایی. [[انسان]] با سکون و [[ایمان]] و [[آرامش]] میتواند [[سلوک]] خوبی به سوی [[خدا]] داشته باشد و از دستاوردهای این سلوک رسیدن به درجات بالاتر ایمان و آرامش و [[نفس مطمئنه]] خواهد بود. | |||
نقش و جایگاه سازنده آرامش و [[صلح]] در تعالی [[انسانی]] به حدی است که [[دشمنان]] آرامش و صلح در [[حقیقت]] دشمنان تعالی و [[شکوفایی]] انسانی هستند و [[اسلام]] حذف این موانع را به طور اکید سفارش میکند. «آنچه که در اسلام به عنوان [[هدف]] [[دشمنی]] معرفی شده است، دقیقاً عبارت است از آن نقاطی که با این خطوط اصلی [[زندگی]] [[بشر]] در معارضه هستند. کسانی که با [[عدالت]] مخالفاند، کسانی که با صلح و [[امنیت]] و آرامش مخالفاند، کسانی که با [[صفا]] و [[روح]] مصفا و متعالی انسانی مخالفاند، اینها نقطه مقابل [[دعوت]] پیغمبرند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.</ref>. | |||
[[اسلام ناب]] و [[حقیقی]] [[اسلامی]] است که «به [[فکر]] طبقات [[مستضعف]] و [[محروم]] است، نه اسلامی که در [[خدمت]] [[قدرتمندان]] و اغنیاست». «در [[دنیا]] کسان دیگری هستند که ادعای اسلام میکنند؛ اما اسلام آنها اسلام محمد نیست؛ اسلام [[ابوجهل]] و [[ابولهب]] است؛ اسلام آمریکاست. کسانی هستند که ادعای اسلام و اسم اسلام را وسیلهای برای چاپیدن و [[سوء]] استفاده و [[تحمیق]] بیشتر قرار دادهاند. آن اسلام، اسلامی است که به نفع [[سرمایهداران]] و [[زراندوزان]] و صاحبان میلیاردها دلار در بانکهای خارجی است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۱/۱۳۸۹.</ref>. | |||
[[معنویت]] اسلام روی یک خط [[تعادل]] است و در حقیقت راه میانه و مستقیمی را فرا روی انسان میگشاید، به طوری که نه با [[طمع]] [[قدرت]] و [[ثروت]] آرامش و معنویت را کنار بگذارد و نه با بهانه صلح و آرامش و معنویت از میدان زندگی کنار رود. [[حفظ]] این تعادل در گرو [[حاکمیت]] و قدرت است و بدون تحقق نقش حاکمیتی اسلام در زندگی بشر، هیچگاه به [[زندگی معنوی]] مورد نظر اسلام نخواهیم رسید. | |||
دنیا که بخش کوچکی از [[جهان آفرینش]] است، سراسر [[آیات]] و نعمات [[الهی]] است که [[انسان]] [[معنوی]] به قصد [[سیر]] در [[آیات]] و [[تجربه]] نعمات به [[دنیا]] رو میآورد و این روی آوری عین روی آوری به [[خدا]]، [[معنویت]] و [[ابدیت]] است. «همه این مواهبی که [[خدای متعال]] در عرصه [[گیتی]] [[آفریده]] است، مجموعه چیزهایی هستند که دنیا را تشکیل میدهند.... یک دسته از [[روایات]] اینهاست: {{متن حدیث|الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ}}، {{متن حدیث|مَتْجَرُ عِبَادِ اللَّهِ}}؛ از این قبیل تعبیرات وجود دارد که اینها همه، نگاه مثبت به دنیا را نشان میدهد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.</ref>. | |||
نگاه مثبت به دنیا برای کسانی امکان دارد که بر اساس معنویت با دنیا [[ارتباط]] برقرار میکنند و دنیا برای آنان [[هدف]] نیست، بلکه وسیلهای برای [[شکوفایی]] معنوی است. معیار تشخیص دنیانگری مبتنی بر معنویت [[راستین]]، [[تعبد]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]] است که با دو شاخص سنجیده میشود. نخست این که در بهرهبری از نعمات [[دنیوی]] [[حدود شرعی]] و [[خواست خداوند]] زیر پاگذاشته نمیشود و دوم اینکه در هنگامی که دنیا با [[دین]] و [[شریعت]] در [[تعارض]] قرار گیرد، [[آمادگی]] دست کشیدن از دنیا و [[نعمتها]] و کامیابیهای آن وجود دارد. در این صورت ارتباطی که بسترساز شکوفایی معنوی است، با دنیا ایجاد شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۳/۱۳۷۵.</ref>. | |||
شاخصهای دنیانگری [[ضد]] معنوی این است که شخص هوسهای خود را توجیه میکند و اگر این [[هوسها]] در تعارض با [[تعالیم دینی]] و خواست خدا و حتی [[وجدان]] [[اخلاقی]] قرار گیرد، [[انگیزه]] و آمادگی برای دست کشیدن از دنیا وجود ندارد، بلکه به جای [[پرهیزکاری]] باب توجیه هوسها و دست کشیدن از هنجارهای [[دینی]] و اخلاقی را میگشاید. معنویتهای [[ستم]] پذیرانه معمولاً این نوع نگرش به دنیا را به نام معنویت معرفی میکنند. از نگاه آنها دنیا همهاش معنوی و باید از آن بهره برد و برای این بهره بری تنها معیار [[لذت]] و [[شادی]] است و [[راهنمایی]] غیر از ندای درون و خواستهای [[نفسانی]] وجود ندارد. از این منظر هوسها و نفسانیات [[مقدس]] تلقی میشوند و [[لذت]] و [[خوشی]] فراتر از لذتهای [[دنیوی]] [[تصور]] نمیشود. | |||
وقتی معیار [[زندگی]] و [[معنویت]] لذت و [[شادمانی]] باشد، در این صورت نمیتوان مطمئن بود که [[توانگران]] به [[ناتوانان]] تعرض نمیکنند و چه بسا که زندگی از [[ستم]] و [[فساد]] و [[تبعیض]] پر شود. اما «در [[اندیشه]] [[الهی]] [[اسلام]] افراد [[بشر]]، [[برادران]] و [[خواهران]] یکدیگر و همه [[بندگان]] خدایند.»..<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.</ref>. «[[انسانها]] – چه سیاه و چه سفید و چه دارای خونهای مختلف و نژادهای گوناگون و [[وضعیت اجتماعی]] مختلف - با یکدیگر خویشاوندند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۹/۱۳۶۸.</ref>. به این ترتیب [[حیات طیبه]] هم بعد [[معنوی]] زندگی را سامان میدهد و هم بعد مادی را و از سوی دیگر هم در ساحت [[حیات]] فردی [[پاک]] و سازنده است و هم در ساحت [[حیات اجتماعی]] ستم و فساد و تبعیض را برطرف میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۴/۴/۱۳۸۹ و ۲۲/۷/۱۳۷۴.</ref>. | |||
برای دستیابی به حیات طیبه [[انسان]] به [[تنهایی]] نمیتواند پیش رود و کشمکشهای درونی او از یک سو و فعالیت گروهی که [[روحیه]] استکباری دارند و نقش [[سلطهگری]] را ایفا میکنند، موجب میشود که حیات بشری از معیارهای حیات طیبه فاصله گیرد و [[شکوفایی]] معنویاش به خطر بیافتد. بنابراین حضور [[پیامبران]] که [[پرچمدار]] ولایتاند و راه [[مبارزه]] با هوسهای درونی و [[ایستادگی]] در برابر [[سلطهگران]] خارجی را به [[مردم]] میآموزند [[ضرورت]] دارد. البته در صورتی که مردم پذیرای [[تربیت]] و [[هدایت]] پیامبران و [[اولیای خدا]] باشند، حیات طیبه تحقق پیدا خواهد کرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۸/۱۰/۱۳۷۷.</ref>. | |||
در دنیای امروز [[انقلاب اسلامی ایران]] گام بلندی بود برای گذر از [[حیات دنیوی]] محض و رسیدن به حیات طیبه «[[امام]] راه رسیدن به حیات طیبه را به ما آموخت و اساس [[تعالیم]] او این بود که «[[دنیا]] را وسیلهای در دست انسان برای [[رسیدن به کمال]]» میدانست<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۸۴.</ref>.<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۷۵.</ref> | |||
===[[ولایتشناسی]]=== | |||
«[[ولایت]] یعنی پیوند و [[ارتباط]] تنگاتنگ و مستحکم»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۹/۱۳۶۸.</ref> این پیوند نزدیک اول در ربط [[انسان]] [[موحد]] با [[خداوند]] پدید میآید و سپس [[روابط اجتماعی]] میان [[موحدان]] و [[مؤمنان]] را شکل میدهد. ریشه [[ولایت]] در [[توحید]] است. تأثیرگذاری [[ایمان]] و توحید در رابطه با خداوند، به صورت [[هدایتپذیری]]، [[عشق]] و [[دوستی]]، [[یاری]] و [[نصرت الهی]] پدیدار میشود و در [[روابط]] میان [[انسانها]] به شکل عشق و [[محبت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، رسیدگی به امور دیگران و برپایی [[نظام اجتماعی]] عادلانه بروز مینماید. «و [[جامعه]] را به صورت یک جامعه هماهنگ و مرتبط به یکدیگر و متصل و برخوردار از [[وحدت]] (وحدت جهت و وحدت حرکت و وحدت [[هدف]]) میسازد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۹/۱۳۶۸.</ref>. | |||
[[نور]] و حضور خداوند همه هستی را فراگرفته است و انسان موحد و [[مؤمن]] این نور را [[درک]] کرده و به سوی آن جذب شده است و با یاد خداوند وجودش را از نور و حضور او سرشار میسازد؛ آنگاه دلهایی که با [[نور خدا]] آشناست و حضور سرشار از عشق و [[روشنایی]] او را درک میکنند، به هم نزدیک میشوند و پیوندی مستحکم و تنگاتنگ میانشان ایجاد میشود. به این ترتیب از سرچشمه توحید، ولایت جاری میشود. «کسانی که به [[خدا]] ایمان پیدا کنند، خداوند آنها را [[هدایت]] میکند و به راههای [[سلم]] و [[همزیستی]] سوق میدهد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۹/۱۳۶۸.</ref> هر جا که در میان مؤمنان [[اختلاف]] باشد، [[ولایت الهی]] [[سست]] شده است، منشأ این [[سستی]] و رنگ باختگی یا از درون نفس است و یا از خارج، حتی ممکن است این شیطنتها و [[اختلافها]] از خارج [[جامعه اسلامی]] باشد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۹/۱۳۶۸.</ref>. | |||
[[ولایت عام]] خدا همه عالم را در برگرفته و [[نیکان]] و بدان و تمام پدیدههای هستی به اندازه ظرفیتشان در [[ولایت خداوند]] هستند. نور و حضور او همه عالم را پر کرده است، اما [[ولایت خاص]] او شامل حال [[اهل]] ایمان است و هدایت و [[نعمت]] و [[رحمت]] ویژه را در [[اختیار]] کسانی میگذارد، که [[آمادگی]] دریافت آنها را دارند. مهمترین کارکرد [[ولایت خاص]] [[تربیت]] و [[پرورش معنوی]] انسانهاست. به طوری که پیش از رسیدن به [[بهشت اخروی]] «[[بهشت]] [[صفا]] و [[آرامش]]» را به [[بشر]] ارزانی میدارد و به این منظور از یک سو فرد را از «تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتیدن در لجنزار [[فساد اخلاقی]] برحذر» میدارد و از سوی دیگر «سرچشمههای [[فضیلت]] و [[راستی]] و [[محبت]] و کار و [[ابتکار]] و [[دانش]] و [[آگاهی]] را در او جاری ساختند، و [[یاد خدا]] و [[عشق]] به او را تلقین میکند»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۸.</ref>. | |||
یکی از ویژگیهای ولایت خاص [[خداوند]] این است که با [[برائت]] همراه است. یعنی در اینجا دیگر همه برابر نیستند و کسانی که [[نور]] و حضور خداوند را [[درک]] کردهاند، از دیگران که در [[گناه]] و بیخبری به سر میبرند و دیگران را نیز به [[ظلم]] و [[فساد]] میکشند، جدا میشوند. وقتی [[انسانها]] دلهاشان را با [[معرفت]] و [[ایمان]] آباد کنند، خداوند نوری به آنها میبخشد که با آن میتوانند «دنیای ظلمانی را پر از نور کنند». {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref> «این، [[نور ایمان]]، نور [[اسلام]]، نور محبت و نور [[دلسوزی]] برای [[انسان]] و [[انسانیت]] است. نور دیدن و شناختن ظلم و [[زشت]] شمردن [[ظالم]] است»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۷/۸/۱۳۷۴.</ref>. وقتی [[توحید]] در [[دل]] [[اهل]] ایمان [[رسوخ]] میکند، [[ولایت]] را میپرورد و این ولایت به صورت محبت و [[شفقت]] با [[مردم]] و [[مبارزه با ظلم]] و [[ظلمت]] آشکار میشود. این کیفیت نشان میدهد که ولایت با برائت همراه است و این دو مکمل هستند. ولایت بدون برائت ناتمام است و برائت ثمره طبیعی ولایت است. | |||
ولایت دو افق دارد: افق [[باطنی]] و افق ظاهری. ولایت در افق باطنی عشق به [[خدا]] و [[بندگان]] خداست که در دلهای پر از [[ایمان]] طلوع میکند و [[نور]] وهدایت را جریان میدهد. افق ظاهری [[ولایت]] [[قیام]] و [[مبارزه]] برای [[مردم]] است، تا امور زندگیشان به سامان آید و زمینههای [[هدایت]] و شکوفاییشان فراهم شود. [[ولایت ظاهری]] ریشه در [[ولایت باطنی]] دارد و کسی که [[عشق]] خدا و [[بندگان خدا]] را نچشیده باشد، نمیتواند برای آنان مبارزه کند. [[هدف پیامبران]] [[آموختن]] و [[تزکیه]] بوده است، تا از این راه «[[تحول]] درونی [[انسان]]» ایجاد شود و به «[[هدف خلقت]] خود برسد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۱۱/۱۳۷۱.</ref> و [[پیامبران]] برای این [[اهداف]] مبارزه میکردند و این مبارزهها از بلندای معنویتی میجوشید، که پیامبران را به [[توحید]] و [[خداشناسی]] و سپس عشق به مردم و [[عزم]] سامان دهی به امور آنها رسانده بود. | |||
پیامبران بنابر عمق ولایت باطنیشان و [[صفا]] و [[ثبات]] معنویشان، شعاع ولایت ظاهری گستردهتری داشته و تأثیر بیشتری گذاشتهاند. ولایت [[پیامبر اسلام]] در طول ده سال توانست تحولاتی به وجود آورد، که [[تاریخ]] به دو بخش پیش از [[اسلام]] و پس از اسلام تقسیم شود. عامل اصلی این تحول، «وجود خود [[پیغمبر]] است»، «که سرشار بود از [[معنویت]]<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۹/۵/۱۳۸۷.</ref>، [[ولایت معنوی]] [[پیامبر]] مطلق است و هر وقت زمینه عالم و [[زندگی]] [[بشر]] از معنویت تهی شود، همین [[معارف قرآن]] [[کریم]] میتواند آن خلأ را پر کند. «نیرویی در درون این مجموعه قانونی و مجموعه [[معارف]] وجود دارد که در همه شرایط میتواند خلاهای [[معنوی]] را پر کند و به [[بشریت]] امکان زیستن در فضای معنوی را بدهد»<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۱۰/۱۳۷۲.</ref>. [[قرآن کریم]] [[رحمت]] و ولایت ماندگار خداست که در وجود پیامبر اسلام جریان داشت و برای همیشه تحول آفرین، سازنده و زندگی بخش است. [[ولایت پیامبر]] در [[قرآن]] مجسم و ماندگار شد و در [[اهل بیت]] او تداوم یافت. | |||
[[اولیای خدا]] که جلوهگاه ولایت الهیاند هدایت و [[یاری]] و [[تدبیر امور]] [[مسلمین]] را به دست میگیرند و بلکه به لحاظ [[ولایت]] و پیوندشان با [[خداوند]]، [[اطاعت]] و [[تسلیم]] در برابرشان موضوعیت پیدا میکند و در هر دورهای همان طور که [[رضایت خدا]] را باید در نظر گرفت، [[رضایت]] [[اولیاء]] را باید در نظر گرفت<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳/۳/۱۳۸۸.</ref>؛ زیرا توجه به [[اولیای خدا]] وسیلهای است برای توجه به خداوند و [[رشد]] و [[شکوفایی]] [[معنوی]].<ref>[[حمید رضا مظاهریسیف|مظاهریسیف، حمید رضا]]، [[نظام معنویت اسلامی - مظاهریسیف (مقاله)|مقاله «نظام معنویت اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۳۷۹.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |