←ولادت و نیاکان
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
[[کلینی]] در [[اصول کافی]]<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۴۲ - ۲۴۴ و ۲۴۷.</ref> و صفار در [[بصائر الدرجات]] دعاهایی نیز از الیاس و الیا نقل کردهاند که [[ائمه]]{{عم}} آن [[دعاها]] را میخواندهاند. [[ثعلبی]] در عرائس الفنون داستانی از مردی از [[اهل]] [[عسقلان]] نقل کرده که الیاس را در بیابان [[اردن]] دیده و سؤالاتی از او کرده و پاسخهایی شنید که در مجموع بعید به نظر میرسد. | [[کلینی]] در [[اصول کافی]]<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۴۲ - ۲۴۴ و ۲۴۷.</ref> و صفار در [[بصائر الدرجات]] دعاهایی نیز از الیاس و الیا نقل کردهاند که [[ائمه]]{{عم}} آن [[دعاها]] را میخواندهاند. [[ثعلبی]] در عرائس الفنون داستانی از مردی از [[اهل]] [[عسقلان]] نقل کرده که الیاس را در بیابان [[اردن]] دیده و سؤالاتی از او کرده و پاسخهایی شنید که در مجموع بعید به نظر میرسد. | ||
از [[قصص]] الانبیاء راوندی<ref>بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۹۳؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص۲۴۴.</ref> نیز در کتاب [[بحارالانوار]] داستانی درباره الیاس نقل شده که چون سندش به [[وهب بن منبه]] میرسد، خالی از اعتبارست؛ لذا از نقل آن خودداری شد.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۴۸۹.</ref> | از [[قصص]] الانبیاء راوندی<ref>بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۹۳؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص۲۴۴.</ref> نیز در کتاب [[بحارالانوار]] داستانی درباره الیاس نقل شده که چون سندش به [[وهب بن منبه]] میرسد، خالی از اعتبارست؛ لذا از نقل آن خودداری شد.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۴۸۹.</ref> | ||
==حضرت الیاس== | |||
در اینکه «[[الیاس]]» یکی از [[پیامبران]] بزرگ [[خدا]] است تردیدی نیست، و [[آیات قرآن]] با [[صراحت]] این مسأله را بیان کرده، آنجا که میگوید: (الیاس از [[رسولان]] ما بود)<ref>{{متن قرآن|وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ}} «و نیز الیاس از پیامبران بود» سوره صافات، آیه ۱۲۳.</ref>. | |||
نام این [[پیامبر]] در دو [[آیه]] از [[قرآن مجید]] آمده است: یکی در [[سوره]] «صافات» و دیگری در سورۀ «انعام» همراه گروه دیگری از پیامبران. | |||
ولی در این که الیاس نام دیگر، یکی از پیامبرانی است که در [[قرآن]] نامشان آمده، یا مستقلاً نام [[پیغمبری]] است، و ویژگیهای او کدام است؟ نظرات گوناگونی وجود دارد: | |||
#بعضی معتقدند «الیاس» همان «[[ادریس]]» است (زیرا ادریس، ادراس نیز تلفظ شده، و با [[تغییر]] مختصری الیاس شده است). | |||
# الیاس از [[پیامبران بنیاسرائیل]] است، فرزند «[[یاسین]]» از نوادههای [[هارون]] [[برادر]] [[موسی]]{{ع}}. | |||
# الیاس همان [[خضر]] است، در حالی که بعضی دیگر معتقدند الیاس از [[دوستان]] خضر است، و هر دو زندهاند، با این تفاوت که الیاس مأموریتی در خشکی دارد، ولی خضر در جزائر و دریاها، بعضی دیگر [[مأموریت]] الیاس را در بیابانها و مأموریت خضر را در کوهها میدانند، و برای هر دو [[عمر]] جاودان قائلند، بعضی نیز الیاس را فرزند «[[الیسع]]» دانستهاند. | |||
# الیاس همان «[[ایلیا]]» پیامبر [[بنیاسرائیل]] معاصر «آجاب» [[پادشاه]] بنیاسرائیل بود که [[خداوند]] او را برای [[تخویف]] و [[هدایت]] این پادشاه [[جبار]] فرستاده. | |||
بعضی او را نیز «[[یحیی]]» تعمید دهنده [[مسیح]] دانستهاند. | |||
اما آنچه با [[ظاهر قرآن]] هماهنگ است این است که این کلمه مستقلاً نام یکی از پیامبران است (غیر از آنها که نامشان در قرآن آمده)، که برای هدایت یک [[قوم]] [[بتپرست]] [[مأمور]] گردید، و [[اکثریت]] آن قوم به [[تکذیب]] او برخاستند، اما گروهی از [[مؤمنان مخلص]] به او گرویدند. | |||
بعضی با توجه به اینکه نام [[بت]] بزرگ این قوم «بعل» بوده معتقدند که این پیامبر از سر [[زمین]] «[[شامات]]» برخاست، و مرکز فعالیت او را [[شهر]] «بعلبک» میدانند که امروز جزء لبنان است و در مرز [[سوریه]] قرار دارد. | |||
به هر حال درباره این [[پیامبر]] داستانهای مختلفی در کتابها آمده است و چون مورد [[اعتماد]] و [[اطمینان]] نبود از نقل آن صرف نظر میکنیم.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۰۵.</ref> | |||
===[[پیامبر خدا]] [[الیاس]] در برابر [[مشرکان]]=== | |||
[[قرآن کریم]] در ذکر داستان الیاس میفرماید: | |||
«به خاطر بیاور هنگامی که الیاس به قومش هشدار داد و گفت: آیا [[پرهیزگاری]] پیشه نمیکنید؟»<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که به قوم خود گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره صافات، آیه ۱۲۴.</ref>. | |||
«آیا [[بت]] «بعل» را میخوانید و بهترین خالقها را رها میسازید؟!»<ref>{{متن قرآن|أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ}} «آیا (بت) بعل را (به پرستش) میخوانید و بهترین آفریدگاران را وا مینهید؟» سوره صافات، آیه ۱۲۵.</ref>. | |||
و از اینجا روشن میشود که آنها بت معروفی به نام «بعل» داشتند که در مقابل آن [[سجده]] میکردند، «الیاس» آنها را از این عمل [[زشت]] باز داشت، و به سوی [[آفریدگار]] بزرگ [[جهان]] و [[توحید]] [[خالص]] [[دعوت]] کرد. | |||
و از همین جا است که جمعی معتقدند مرکز فعالیت «الیاس» [[شهر]] «بعلبک» از شهرهای [[شامات]] بود. | |||
زیرا «بعل» نام آن بت مخصوص و «بک» به معنی شهر بود، و از ترکیب این دو «بعلبک» به وجود آمد، گفتهاند این بت طلائی به قدری بزرگ بود که طولش به ۲۰ ذراع میرسید! و چهار صورت داشت، و خدمه او بالغ بر چهار صد نفر بود! | |||
ولی بعضی «بعل» را اسم بت معینی ندانسته بلکه به معنی مطلق بت گرفتهاند ولی بعضی دیگر آن را به معنی «[[رب]] و [[معبود]]» میدانند. | |||
به هر حال «الیاس» این [[قوم]] [[بتپرست]] را سخت [[نکوهش]] کرد، و ادامه داد: «خدایی را رها میکنید که [[پروردگار]] شما و پروردگار نیاکان شما است»<ref>{{متن قرآن|اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ}} «خداوند را که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست؟» سوره صافات، آیه ۱۲۶.</ref>. | |||
مالک و مربی همه شما او بوده و هست، هر نعمتی دارید از او است، و حل هر مشکلی با دست [[قدرت]] او میسر است، غیر از او نه سرچشمه خیر و برکتی وجود دارد و نه دفعکننده [[شر]] و آفتی.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۰۶.</ref> | |||
===عکسالعمل [[قوم الیاس]]=== | |||
اما این قوم [[خیره]] سر و [[خودخواه]] گوش به اندرزهای مستدل، و هدایتهای روشن این [[پیامبر بزرگ الهی]] فرا ندادند، «و به [[تکذیب]] او برخاستند»<ref>{{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ}} «پس او را دروغگو انگاشتند از این رو آنان را (در دوزخ) حاضر میگردانند» سوره صافات، آیه ۱۲۷.</ref>. | |||
[[خداوند]] هم [[مجازات]] آنها را در یک جمله کوتاه بیان کرده میفرماید: «آنها در [[دادگاه]] [[عدل الهی]]، احضار میشوند»<ref>{{متن قرآن|فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ}} «پس او را دروغگو انگاشتند از این رو آنان را (در دوزخ) حاضر میگردانند» سوره صافات، آیه ۱۲۷.</ref>. | |||
و به [[کیفر]] [[اعمال زشت]] و شوم خود خواهند رسید. | |||
ولی ظاهراً گروه اندکی از [[پاکان]] [[نیکان]] و [[خالصان]] به [[الیاس]] [[ایمان]] آوردند، برای آنکه [[حق]] آنها فراموش نگردد، بلافاصله میفرماید: «مگر [[بندگان]] [[مخلص]] [[خدا]]»<ref>{{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}} «مگر بندگان ناب خداوند،» سوره صافات، آیه ۱۲۸.</ref>. | |||
[[قرآن]] در پایان این داستان نخست میفرماید: «ما [[نام نیک]] الیاس را در میان امتهای بعد باقی گذاردیم»<ref>{{متن قرآن|وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ}} «و در میان آیندگان از وی (نامی نیکو) بر جای نهادیم» سوره صافات، آیه ۱۲۹.</ref>. | |||
در مرحلۀ دوم میافزاید: «[[سلام]] و [[درود]] بر [[الیاسین]]»<ref>{{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ}} «و درود بر ال یاسین» سوره صافات، آیه ۱۳۰.</ref>.<ref>تعبیر به «الیاسین» به جای «الیاس» یا به خاطر این است که الیاسین لغتی در واژه «الیاس» بود، و هر دو به یک معنی است، و با اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.</ref> | |||
در مرحلۀ سوم میفرماید: «ما اینگونه [[نیکوکاران]] را [[پاداش]] میدهیم»<ref>{{متن قرآن|إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}} «بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره صافات، آیه ۱۳۱.</ref>. | |||
و در مرحلۀ چهارم ریشه اصلی همۀ اینها را که «ایمان» است مطرح میکند و میگوید: «او از بندگان [[مؤمن]] ماست»<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ}} «بیگمان او از بندگان مؤمن ما بود» سوره صافات، آیه ۱۳۲.</ref>. | |||
«ایمان» و «[[عبودیت]]» سرچشمۀ [[احسان]]، و احسان عامل قرار گرفتن در صف مخلصین است و مشمول سلام خدا شدن.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۰۷.</ref> | |||
== ولادت و نیاکان == | == ولادت و نیاکان == |