←پاسخ نامه فراموش شده و خبر از بیماری
خط ۶۰۰: | خط ۶۰۰: | ||
=== پاسخ [[نامه]] فراموش شده و خبر از [[بیماری]] === | === پاسخ [[نامه]] فراموش شده و خبر از [[بیماری]] === | ||
[[محمد بن فضیل صیرفی]] نامهای به امام جواد {{ع}} نوشت و در آن سؤال کرد: آیا [[سلاح پیامبر]] نزد شما است؟ ولی فراموش کرد نامه را به | [[محمد بن فضیل صیرفی]] نامهای به امام جواد {{ع}} نوشت و در آن سؤال کرد: آیا [[سلاح پیامبر]] نزد شما است؟ ولی فراموش کرد نامه را به خدمت حضرت بفرستد. | ||
او میگوید: در کمال ناباوری شخصی از طرف حضرت آمد و نامهای که در آن دستور فرموده بود تا بعضی از احتیاجات حضرتش را فراهم نمایم، نوشته بود: سلاح پیامبر {{صل}} نزد من است و این [[سلاح]] همانند [[تابوت]] در میان [[قوم بنی اسرائیل]] است. وقتی که هر امامی از ما از دنیا میرود، آن را به [[دست امام]] پس از خود میسپارد. | او میگوید: در کمال ناباوری شخصی از طرف حضرت آمد و نامهای که در آن دستور فرموده بود تا بعضی از احتیاجات حضرتش را فراهم نمایم، نوشته بود: سلاح پیامبر {{صل}} نزد من است و این [[سلاح]] همانند [[تابوت]] در میان [[قوم بنی اسرائیل]] است. وقتی که هر امامی از ما از دنیا میرود، آن را به [[دست امام]] پس از خود میسپارد. | ||
او میگوید: برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] به [[مکه]] مشرف شدم و پس از آن قصد [[زیارت]] [[حرم]] [[نبوی]] در [[مدینه]] را داشتم. من در مکه بودم و [[امام جواد]] {{ع}} در مدینه. مطلبی در [[ذهن]] داشتم که غیر از [[خدا]] هیچ کس از آن باخبر نبود. | او میگوید: برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] به [[مکه]] مشرف شدم و پس از آن قصد [[زیارت]] [[حرم]] [[نبوی]] در [[مدینه]] را داشتم. من در مکه بودم و [[امام جواد]] {{ع}} در مدینه. مطلبی در [[ذهن]] داشتم که غیر از [[خدا]] هیچ کس از آن باخبر نبود. |