←خبر دادن از غذای مسموم
خط ۷۳۳: | خط ۷۳۳: | ||
نامهها فرستاده شد، همه در [[انتظار]] بازگشت پاسخ روزشماری میکردند. پس از گذشت چند [[روز]]، پاسخ نامهها رسید، هرکسی نامه خودش را میگرفت و مشغول خواندن پاسخ آن میشد. همه نامهها همراه پاسخها به دست صاحبانشان رسیده بود، مگر یک نامه و آن هم نامه همان فرد واقفی مذهب بود که [[امام]] {{ع}} آن را بدون پاسخ برگردانده بود<ref>خرایج و جرایح، ج۲، ص۶۷۰، ح۱۷؛ بحارالانوار، ج۵، ص۴۶، ح۱۹.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۷۷.</ref> | نامهها فرستاده شد، همه در [[انتظار]] بازگشت پاسخ روزشماری میکردند. پس از گذشت چند [[روز]]، پاسخ نامهها رسید، هرکسی نامه خودش را میگرفت و مشغول خواندن پاسخ آن میشد. همه نامهها همراه پاسخها به دست صاحبانشان رسیده بود، مگر یک نامه و آن هم نامه همان فرد واقفی مذهب بود که [[امام]] {{ع}} آن را بدون پاسخ برگردانده بود<ref>خرایج و جرایح، ج۲، ص۶۷۰، ح۱۷؛ بحارالانوار، ج۵، ص۴۶، ح۱۹.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۷۷.</ref> | ||
=== خبر دادن از غذای | === خبر دادن از غذای مسموم === | ||
[[عمر بن فرج]] میگوید: در محضر [[امام جواد]] {{ع}} [[شاهد]] واقعهای عجیب بودم که اگر برادرم «محمد» به جای من بود، آن را مخفی میکرد تا دیگران از آن مطلع نشوند! | [[عمر بن فرج]] میگوید: در محضر [[امام جواد]] {{ع}} [[شاهد]] واقعهای عجیب بودم که اگر برادرم «محمد» به جای من بود، آن را مخفی میکرد تا دیگران از آن مطلع نشوند! | ||
گفتم: آن واقعه عجیب چیست؟ | گفتم: آن واقعه عجیب چیست؟ |