←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
در بیرون سمرقند [[قبر]] [[قثم بن عباس بن عبد المطلب]] واقع است که در [[فتح]] سمرقند کشته شده و مردم شهر شبهای [[دوشنبه]] و [[جمعه]] به [[زیارت]] او میروند، تاتارها هم این [[زیارتگاه]] را [[احترام]] میگذارند و نذورات زیاد از گاو و گوسفند و [[درهم]] و [[دینار]] به آنجا میآورند که [[خرج]] مصارف [[زوار]] و خدام میشود. قبر قثم بن عباس گنبدی دارد که روی چهار پایه قرار گرفته و هر پایه از دو ستون مرمری به رنگهای سیاه و سفید و سبز و سرخ تشکیل شده است. دیوارهای [[مقبره]] هم از قطعات مرمر الوان مذهبکاری ساخته شده و سقف آن از ارزیز است. صندوق [[قبر]] از چوب آبنوس مرصعی است که چهار رکن آن را با صفحات نقره پوشاندهاند. روی این صندوق سه قندیل نقره گذاشتهاند و فرشهای [[مقبره]] از پشم و پنبه بافته شده است. بیرون مقبره نهر بزرگی است که از وسط خانقاهی عبور میکند. در دو سوی نهر درختان و نهالهای مو و یاسمن نشاندهاند و در [[خانقاه]] مذکور منازلی برای سکونت مسافرین موجود است. تاتارها در روزگاری که به [[مذهب]] [[کفر]] بودند تغییری در وضع این بنای [[مبارک]] ندادند بلکه به واسطه کراماتی که میدیدند به آن [[تبرک]] میجستند<ref>رحله ابن بطوطه، ابن بطوطه (ترجمه: محمد علی موحد)، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[قثم بن عباس (مقاله)|مقاله «قثم بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۴.</ref> | در بیرون سمرقند [[قبر]] [[قثم بن عباس بن عبد المطلب]] واقع است که در [[فتح]] سمرقند کشته شده و مردم شهر شبهای [[دوشنبه]] و [[جمعه]] به [[زیارت]] او میروند، تاتارها هم این [[زیارتگاه]] را [[احترام]] میگذارند و نذورات زیاد از گاو و گوسفند و [[درهم]] و [[دینار]] به آنجا میآورند که [[خرج]] مصارف [[زوار]] و خدام میشود. قبر قثم بن عباس گنبدی دارد که روی چهار پایه قرار گرفته و هر پایه از دو ستون مرمری به رنگهای سیاه و سفید و سبز و سرخ تشکیل شده است. دیوارهای [[مقبره]] هم از قطعات مرمر الوان مذهبکاری ساخته شده و سقف آن از ارزیز است. صندوق [[قبر]] از چوب آبنوس مرصعی است که چهار رکن آن را با صفحات نقره پوشاندهاند. روی این صندوق سه قندیل نقره گذاشتهاند و فرشهای [[مقبره]] از پشم و پنبه بافته شده است. بیرون مقبره نهر بزرگی است که از وسط خانقاهی عبور میکند. در دو سوی نهر درختان و نهالهای مو و یاسمن نشاندهاند و در [[خانقاه]] مذکور منازلی برای سکونت مسافرین موجود است. تاتارها در روزگاری که به [[مذهب]] [[کفر]] بودند تغییری در وضع این بنای [[مبارک]] ندادند بلکه به واسطه کراماتی که میدیدند به آن [[تبرک]] میجستند<ref>رحله ابن بطوطه، ابن بطوطه (ترجمه: محمد علی موحد)، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[قثم بن عباس (مقاله)|مقاله «قثم بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۳۴.</ref> | ||
==[[قُثَم بن عباس]]، [[استاندار]] [[مکه]] و [[طائف]]== | |||
[[قثم بن عباس]]، [[والی]] و استاندار مکه بود که [[حضرت امیر]]{{ع}} او را بعد از [[عزل]] [[ابوقتاده]]، به این سمت نشاند. وی در این سمت باقی ماند تا این که حضرت به [[شهادت]] رسید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۴۰؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۲، ص۲۱۱.</ref>. | |||
[[خلیفة بن خیاط]] مینویسد: پس از برکناری خالد، علی{{ع}} ابوقتاده را بر مکه گمارد، آنگاه وی را عزل نموده و [[قثم]] را بر مکه گمارد<ref>تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۲.</ref>. [[طبری]] قثم را [[کارگزار مکه]] و طائف دانسته است<ref>تاریخ طبری (هشت جلدی)، ج۴، ص۶۹؛ ابن دمشقی، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی{{ع}}، ج۲، ص۱۲۵.</ref>. | |||
در گفتوگویی که [[مأمون]] با [[زینب]] دختر [[سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس]] دارد در پاسخ به [[اعتراض]] زینب درباره [[پوشیدن لباس]] سبز و مانند آن، مأمون به [[نیکی]] [[امام علی]]{{ع}} به [[خاندان]] عباس اشاره میکند که حضرت وقتی به [[حکومت]] رسید عبدالله بن عباس را بر [[بصره]] و عبیدالله را بر [[یمن]] گمارد و [[معبد]] را بر مکه و قثم را بر [[بحرین]] [[ولایت]] داد و هر یک از منسوبین به عباس را به کاری گمارد و من این [[محبت]] را جبران کردم<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۵۵.</ref>. | |||
این گزارش دقیق نیست؛ زیرا «معبد» و برادرش «عبدالرحمان» به نقل بیشتر رجالدانان در سال سی و پنج در [[خلافت عثمان]] در [[جنگ]] [[آفریقا]] به [[فرماندهی]] [[عبدالله بن سعد بن ابی سرح]]، به شهادت رسیدند<ref>ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۴۲۷؛ الإصابه، ج۱، ص۶۶۴ و ج۶، ص۶۰۷؛ ابن اثیر، أسدالغابه، ج۳، ص۴۶۵ و ج۵، ص۲۲۱؛ شیرازی، درجات الرفیعه، ص۱۵۲؛ زرکلی، الإعلام، ج۷، ص۲۶۴؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۳۰، با توجه به این که در این کتاب و دیگر منابع جنگ آفریقا را در سال ۲۷ یا ۲۸ یا ۲۹ دانستهاند و معبد در آن حضور داشته، باید شهادت وی را قبل از سال سی در یکی از این سالها دانست، نبرد صواری هم در سال ۳۱ یا ۳۴ بوده است (ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۷۷).</ref>. قثم [[حاکم مکه]] بوده نه [[بحرین]] و [[تمام بن عباس]] هم [[حاکم مدینه]] که خواهد آمد. گفته شده که حضرت وی را بر [[مدینه]] گمارد<ref>ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۲، ص۱۶۸، شماره ۲۱۷۷.</ref>. | |||
[[قثم بن عباس]] مادرش [[ام الفضل]] بود. در استیعاب، از [[عبدالله بن جعفر]] نقل کرده است: من، عبیدالله و قثم، [[فرزندان]] عباس، با یکدیگر [[بازی]] میکردیم که [[رسول خدا]]{{صل}} در حالی که سوار بر مرکب بود، آمد و فرمود: این [[جوان]]؛ یعنی، قثم را بالا کنید. [[پیامبر]] او را پشت سر خود و مرا در جلو خود بر مرکب سوار و در [[حق]] ما [[دعا]] کرد<ref>ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۲، ص۱۶۸، شماره ۲۱۷۷؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۴۰.</ref>. | |||
دعای رسول خدا{{صل}} در حق قثم، دلیل بر [[استواری]] و [[استقامت]] او در راه حق و [[حقیقت]] است؛ زیرا کسی که پیامبر درباره او دعا کند، راه [[انحرافی]] را نمیپیماید؛ مگر این که دعای حضرت خاص باشد و مشروط به شرط خاص مثل دعای حضرت در حق [[حسان بن ثابت]] که پس از خواندن اشعارش در [[غدیر خم]] رسول خدا{{صل}} فرمود: ای حسان همیشه مؤید به [[روح القدس]] هستی تا زمانی که ما را با زبانت [[یاری]] میکنی.<ref>{{متن حدیث|لَا تَزَالُ يَا حَسَّانُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ}}؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۷ و ۳۴.</ref> | |||
قثم بن عباس به پیامبر شباهت داشت و از [[جود]] و [[بخشش]] بسیار برخوردار بود و در این باره از او [[ستایش]] زیادی شده است. [[ابوالفرج]] در کتاب اقاصیص، داستانهایی از [[سخاوت]] و [[کرم]] او آورده است<ref>مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۸.</ref>. | |||
برخی او را جزو یازده نفر از [[بنی هاشم]] دانستهاند که مانند علی{{ع}} در [[جنگ حنین]] در کنار پیامبر ایستادند و فرار نکردند<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۸۳، به نقل از: جوامع السیرة النبویه، ابن حزم اندلسی، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 123 - 125.</ref> | |||
==قثم، آخرین کسی که با [[پیامبر]] [[وداع]] کرد== | |||
کسانی که [[مسئولیت]] [[غسل]] پیامبر را به عهده داشتند عبارت بودند از: [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، [[عباس بن عبدالمطلب]]، فضل و قثم، [[فرزندان]] عباس، [[اسامة بن زید]] و [[شقران]]، [[غلام رسول خدا]]{{صل}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۳۷.</ref>؛ اما کسانی که وارد [[قبر]] حضرت شدند، علی{{ع}}، فضل و قثم، فرزندان عباس بودند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۶۰.</ref>. | |||
[[عبدالله بن حارث بن نوفل]] گوید: همراه با علی بن ابی طالب در [[عمره]] بودم که گروهی از [[مردم عراق]] بر او وارد شدند و گفتند: ای [[ابوالحسن]]! ما نزد تو آمدهایم از امری سؤال کنیم که [[دوست]] داریم ما را از آن [[آگاه]] سازی. حضرت که متوجه سؤال شد، فرمود: [[تصور]] میکنم مغیره ادعا کرده و به شما گفته است که او جدیدترین [[عهد]] [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را دارد؛ یعنی، او آخرین نفری است که پیامبر را دیده است، گفتند: آری! ما آمدهایم این را از شما سؤال کنیم. حضرت فرمود: مغیره [[دروغ]] گفته است؛ زیرا جدیدترین عهد دیدار با پیامبر از آن [[قثم بن عباس]] است، چون او آخرین نفر از ما بود که از [[قبر پیامبر]] خارج گردید <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۴۱؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۸.</ref>. | |||
[[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب علی]]{{ع}} دانسته<ref>رجال طوسی، ص۵۵.</ref>. زمانی که [[کارگزار مکه]] بود، حضرت در نامههایی، او را از دسیسههای [[معاویه]] آگاه ساخت و در نامهای دیگر مسئولیت [[حج]] را به عهده او گذارد. | |||
در سال سی و هشتم [[هجری]] قشم از سوی علی{{ع}} به عنوان [[امیرالحاج]] برگزیده شد<ref>تاریخ طبری، (هشت جلدی) ج۴، ص۱۰۲.</ref>. چون از [[زمان]] [[پیامبر گرامی اسلام]]، [[رهبر]] و [[خلیفه مسلمین]]، هر سال فردی را به عنوان امیرالحاج [[انتخاب]] میکرد تا در [[مراسم حج]] [[نظارت]] داشته، [[مشکلات]] [[حاجیان]] را برطرف نماید و در عین حال پاسخگوی سؤالهای مذهبی آنها در این زمینه باشد. [[مسعودی]] در کتاب [[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]، افرادی را که در سالهای مختلف [[امیرالحاج]] بودهاند، نامبرده است<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۱، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی، برای مراسم حج، امیرالحاج تعیین کردند که عبارت بودند از: حجج اسلام شهید محلاتی، سید محمد موسوی خوئینیها و سپس مهدی کروبی و از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی آیة الله خامنهای، حجة الاسلام آقای محمدی ری شهری به این سمت برگزیده شد.</ref>. | |||
امیرالحاج از سوی حضرت در سال سی و [[ششم هجری]]، [[عبدالله بن عباس]] و در سال سی و هفتم [[عبیدالله بن عباس]] بودند <ref>تاریخ طبری (هشت جلدی) ج۴، ص۱۰۲.</ref>. در سال سی و هشتم [[قثم بن عباس]] و در سال سی و نهم [[اختلاف]] رخ داد، چون معاویه فردی را به [[مکه]] فرستاده بود. ولی از سوی [[امام علی]]، قثم بن عباس امیرالحاج بود. | |||
زمانی از قشم پرسیدند: چگونه علی{{ع}} از [[پیامبر]] [[ارث]] میبرد اما شما ارث نمیبرید؟ گفت: زیرا او اولین کسی بود که به پیامبر{{صل}} پیوست و از همه بیشتر با وی بود<ref>{{عربی|لأنه كان أولنا لحوقا و أشدنا به لزوقة}}، حاکم، مستدرک، ج۳، ص۱۲۵؛ عاملی شرف الدین، المراجعات، نامه ۶۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۴۰۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 125 - 127.</ref> | |||
==[[نامه]] علی{{ع}} به [[قثم]] درباره [[مراسم حج]]== | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این [[نامه]] که به [[قثم بن عباس]]، [[استاندار]] و [[والی]] خود در [[مکه]] نوشته است، نکات مهمی را یادآوری کرده و به او دستور [[پیروی]] از آنها را داده است: | |||
#حضرت به او دستور میدهد که مسائل [[فقهی]] را برای [[مردم]] بازگو کند و با [[علما]] گفت وگو نماید و به سؤالهای مردم پاسخ دهد. | |||
#او را از داشتن [[حاجب]] و [[دربان]] [[نهی]] میکند. | |||
#روش [[مصرف اموال]] بیت المال را برای او بیان کرده است. | |||
#از او خواسته است که مردم مکه را به [[خوش رفتاری]] با [[حاجیان]] [[ترغیب]] نموده از آنها کرایه نگیرند. | |||
اکنون به [[ترجمه]] نامه میپردازیم: | |||
اما بعد: [[حج]] را بر پا دار و به ایشان روزهای [[خدا]] (ایام [[تاریخی]]) را یادآوری نما و در بامداد و سر شب با آنها بنشین و [[فتوا]] بده کسی را که حکمی (از [[احکام دین]]) بپرسد و [[نادان]] را بیاموز و با [[دانا]] گفتوگو کن و باید تو را پیش مردم، نمایندهای جز زبانت نباشد و نه [[دربانی]] جز [[رؤیت]] (و خودت به طور مستقیم با آنها در [[ارتباط]] باشی) و درخواست کنندهای را از [[ملاقات]] و [[دیدار]] خود، جلوگیری مکن؛ زیرا آن درخواست اگر در ابتدای کار از طریق درهای مقرر روا و برآورده نشود، برای روا و برآوردن آن در آخر کار، مورد [[ستایش]] واقع نمیشوی و بنگر به آن چه از [[مال]] خدا، بیت المال [[مسلمانان]] نزد تو گرد میآید، پس آن را به کسان عیالمند و گرسنه، در منطقه خود بده. در حالی که آن را به آنان که محتاج بیچیز و فقیرند داده و رسانده باشی و آن چه از [[مصرف]] آن زیاده آید، نزد ما بفرست تا آن را در میان کسانی که نزد ما هستند، تقسیم نماییم. و به [[اهل مکه]] [[فرمان]] ده که از ساکن (آنان که از مکانهای دیگر برای [[حج]] به [[مکه]] آمدهاند) مزد و کرایه نستانند؛ زیرا [[خداوند سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ}}<ref> برای بومی و غیر بومی یکسان قرار دادهایم؛ سوره حج، آیه ۲۵.</ref>. که پس مراد از عاکف، مقیم مکه و مراد از بادی، کسی است که به حج میرود و از اهل آن سامان نیست [[خداوند]] ما و شما را برای آنچه [[دوست]] دارد، موفق بدارد و [[السلام]].<ref>{{متن حدیث|وَ مِنْ کِتَابٍ لَهُ{{ع}}، إِلَی قُثَمِ بنِ الْعَبَّاس وَ هُوَ عَامِلُهُ عَلَی مَکَّةَ. | |||
أَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ- {{متن قرآن|وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ}} وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ وَ لَا يَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِيرٌ إِلَّا لِسَانُكَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِيدَتْ عَنْ أَبْوَابِكَ فِي أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِيمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا. | |||
وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ [الْمَفَاقِرِ] الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ إِلَيْنَا لِنَقْسِمَهُ فِيمَنْ قِبَلَنَا. | |||
وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلَّا يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ- {{متن قرآن|سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ}} فَالْعَاكِفُ الْمُقِيمُ بِهِ وَ الْبَادِي الَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِمَحَابِّهِ وَ السَّلَامُ}}نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۶۷، ص۱۰۶۳؛ صبحی صالح، ص۴۵۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 127 - 129.</ref> | |||
==محدوده [[مسجدالحرام]]== | |||
[[شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان]] درباره [[تفسیر]] [[آیه شریفه]]، از [[ابن عباس]]، [[قتاده]] و [[سعید بن جُبَیر]] نقل میکند که ایشان گفتهاند: کرایه دادن و فروختن خانههای مکه [[حرام]] است و مراد از مسجدالحرام، همه [[حرم]] است مانند قول خداوند در آغاز [[سوره اسراء]]: {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى}}<ref>پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد سوره اسراء، آیه ۱.</ref>. | |||
مرحوم [[طبرسی]] گوید: بیشتر [[مفسران]] گفتهاند که [[رسول خدا]]{{صل}} آن شب در [[خانه]] ام هانی، [[خواهر]] علی{{ع}} - که شوهرش، [[هُبَیرة بن ابی وهب مخزومی]] نام داشت - خوابیده بود و از آنجا به [[معراج]] رفت. | |||
بنابراین، مراد از مسجدالحرام در این جا، تمام مکه است و مکه و [[حرم]]، هر دو [[مسجد]] محسوب میشوند، چون [[خانه]] [[ام هانی]] داخل [[مسجدالحرام]] نبوده است<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۷، ص۸۰ و ج۶، ص۳۹۶.</ref>. | |||
در [[مجمع البحرین]] در لغت عَکَف گوید: از [[حضرت صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: سزاوار نبود که برای خانههای [[مکه]] در [[نصب]] کنند؛ زیرا برای [[حاجیان]] است که فرود آیند با [[اهل]] خود در خانههایشان، تا [[اعمال]] [[حج]] خود را به جا آورند و نخستین کسی که برای خانههای مکه در نصب کرد، [[معاویه]] بود<ref>طریحی، مجمع البحرین، چاپ سنگی، ص۳۸۶؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۴؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۶، ص۸۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 129 - 130.</ref> | |||
==[[نامه]] دیگری از [[امام علی]]{{ع}} به [[قثم بن عباس]]== | |||
[[ابن میثم]] و [[ابن ابی الحدید]]<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۳۸؛ ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۷۲.</ref> نوشتهاند: معاویه هنگام [[مراسم حج]]، جمعی را به مکه فرستاد تا [[مردم]] را به [[اطاعت]] او [[دعوت]] نموده، از [[یاری علی]]{{ع}} بازدارند و این گونه در میان مردم شایع کنند که [[امام]] یا کشنده [[عثمان]] است، یا این که به جهت کوتاهی کردن در کمک او، باعث [[خواری]] عثمان گردیده است و به هر جهت، کسی که [[قاتل]] یا خوارکننده [[خلیفه]] شده است، برای [[خلافت]] [[شایستگی]] ندارد. آنها در ضمن [[وظیفه]] داشتند [[محاسن]] و نیکیهای معاویه را به [[گمان]] خود، با خوش خوییها و روش او نقل کنند. از این روی، امام علی{{ع}} نامهای را برای قثم فرستاد و او را از [[دسیسه]] معاویه [[آگاه]] ساخت و از او خواست که با [[سیاست]] و [[تدبیر]] و [[اندیشه]] عمل کند. از آنجا که در مراسم حج، عده زیادی از [[مسلمانان]] از سرتاسر [[کشور]] پهناور [[اسلامی]] شرکت میکردند و عدهای از آنها از مسائل [[سیاسی]] که در مرکز [[حکومت اسلامی]] اتفاق میافتاد، اطلاع دقیقی نداشتند، معاویه میخواست با این کار زمینه را برای [[حکومت]] و [[ریاست]] خود فراهم نماید و مردم را از یاری علی{{ع}} بازدارد. | |||
و از نامههای حضرت به [[قثم بن عباس]] است که [[کارگزار]] وی بر [[مکه]] بود. | |||
بعد از [[حمد]] [[الهی]]، [[مأمور مخفی]] من در [[مغرب]] ([[شام]]) به من گزارش داده و برای من نوشته است که مردمی از [[اهل شام]] به سوی [[حج]] گسیل گشتهاند کوردل، کر و [[نابینا]]؛ کسانی که [[حق]] را از راه [[باطل]] میجویند و در [[معصیت]] آفریننده و [[نافرمانی خدا]]، از [[آفریده]] شده و مخلوق [[پیروی]] میکنند و به بهانه [[دین]]، شیر [[دنیا]] را میدوشند و دنیای حاضر را به عوض [[آخرت]] [[نیکوکاران]] [[پرهیزگار]] میخرند و هرگز به خیر و [[نیکی]] نرسد، مگر [[نیکوکار]] و هرگز [[کیفر]] [[بدی]] نیابد، مگر بد [[کردار]]. | |||
پس بر آنچه در دو دست توست ([[حکومت]] مکه و [[حفظ نظام]] و [[آرامش]] آن) [[پایداری]] و [[ایستادگی]] کن؛ ایستادگی شخص دوراندیش [[استوار]] و [[پند]] دهنده [[خردمند]] که پیرو [[سلطان]] و [[فرمانبردار]] [[امام]] و پیشوایش میباشد. و برحذر باش از کاری که به [[عذرخواهی]] بکشد و در هنگام خوشیهای فراوان، زیاد شادمان و در هنگام [[سختیها]]، هراسان و [[دل]] باخته مباش و [[السلام]].<ref>{{متن حدیث|وَ مِنْ کِتَابٍ لَهُ{{ع}}، إِلَی قُثَمِ بنِ الْعَبَّاس وَ هُوَ عَامِلُهُ عَلَی مَکَّةَ. | |||
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ عَيْنِي بِالْمَغْرِبِ كَتَبَ إِلَيَّ يُعْلِمُنِي أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى الْمَوْسِمِ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ الْعُمْيِ الْقُلُوبِ الصُّمِّ الْأَسْمَاعِ الْكُمْهِ الْأَبْصَارِ الَّذِينَ يَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ يُطِيعُونَ الْمَخْلُوقَ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ وَ يَحْتَلِبُونَ الدُّنْيَا دَرَّهَا بِالدِّينِ وَ يَشْتَرُونَ عَاجِلَهَا بِآجِلِ الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ وَ لَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ إِلَّا عَامِلُهُ وَ لَا يُجْزَى جَزَاءَ الشَّرِّ إِلَّا فَاعِلُهُ. | |||
فَأَقِمْ عَلَى مَا فِي يَدَيْكَ قِيَامَ الْحَازِمِ [الطَّبِيبِ] الصَّلِيبِ وَ النَّاصِحِ اللَّبِيبِ التَّابِعِ لِسُلْطَانِهِ الْمُطِيعِ لِإِمَامِهِ وَ إِيَّاكَ وَ مَا يُعْتَذَرُ مِنْهُ وَ لَا تَكُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِراً وَ لَا عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلًا وَ السَّلَامُ}}؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۳۳، ص۹۴۲؛ صبحی صالح، ص۴۰۶ - ۴۰۷.</ref>. | |||
نکته جالب این است که [[حضرت علی]]{{ع}} نیروی اطلاعاتی در مرکز [[حکومت معاویه]] در شام داشته و او حضرت را از حرکت نیروهای طرفدار [[معاویه]] [[آگاه]] ساخته است. بعضی از شارحان نهج البلاغه، علت دیگری برای [[نوشتن]] این [[نامه]] ذکر کردهاند و آنچه را که از [[ابن ابی الحدید]] و ابن [[میثم]] نقل شده نپذیرفتهاند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 130 - 132.</ref> | |||
==[[یورش]] [[یزید بن شجره]] به [[مکه]]== | |||
نوشتهاند که [[معاویه]] در سال سی و نُه [[هجری]]، [[یزید بن شجره]] را به [[فرماندهی]] سه هزار [[نیروی نظامی]] مجرب و کاردان، برگزید و به او [[فرمان]] داد که آشکارا وارد مکه شده، [[حج]] را از سوی او به جا آورد و در ضمن [[کارگزار علی]]{{ع}} را [[اخراج]] کرده، برای معاویه، از [[مردم]] و حاضران در [[مکه مکرمه]] [[بیعت]] بگیرد، اما با او شرط کرد که اجرای این [[دستورها]]، بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] باشد. | |||
زمانی که [[قثم بن عباس]] از ورود [[لشکر]] یزید بن شجره به جُحفَه [[آگاه]] شد، [[تصمیم]] گرفت که از مکه فرار کرده، به کوهها [[پناهنده]] شود، اما [[صحابی]] مشهور و بزرگ، [[ابوسعید خدری]]، او را از این کار برحذر داشت. | |||
[[یزید]] وارد مکه شد و در [[منی]] فرود آمد و به [[ابوسعید]] [[پیام]] داد که قصد جنگ ندارد، اما مردم [[راضی]] به [[امامت]] [[قثم]] برای انجام [[مراسم حج]] نیستند و او با [[امیرالحاج]] بودن قثم مخالف است. از این روی پیشنهاد کرد که مردم، فرد سومی را [[انتخاب]] کنند که هر دو گروه طرفداران علی{{ع}} و معاویه، به او [[اقتدا]] کنند. پس از [[مشورت]]، بر امامت [[شیبة بن عثمان]] [[عبدی]] موافقت کردند. او مراسم حج را به جا آورده، به عنوان [[امام جماعت]] از جانب هر دو گروه [[نماز]] میخواند و بین آن دو، [[جنگی]] اتفاق نیفتاد. بعد از اتمام مراسم حج، یزید همراه با لشکر خود از مکه خارج گردید و این سزاوارتر است که [[حضرت علی]]{{ع}} برای قثم بن عباس درباره آن، نامهای بنویسد<ref>تکملة منهاج البراعه، ج۲۰، ص۵۰.</ref>. | |||
[[شیبة بن عثمان]] - که مورد توافق دو گروه قرار گرفت - از طرفداران معاویه و مورد [[اعتماد]] او بوده است؛ زیرا زمانی که [[بسر بن ارطات]] در [[سال چهلم هجری]] از سوی معاویه به [[مکه]] [[حمله]] آورد و [[قثم بن عباس]] از مکه فرار کرد، بسر بعد از ورود به مکه، [[شیبة بن عثمان]] را بر مکه گمارد و به جانب [[طائف]] و [[یمن]] حرکت کرد؛ ولی بعد قثم بن عباس به مکه بازگشت و بر شیبة بن عثمان [[پیروز]] شد<ref>مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۸؛ امینی، الغدیر، ج۱۱، ص۲۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 132 - 133.</ref> | |||
==درگذشت قثم بن عباس== | |||
قثم تا [[زمان]] [[شهادت]] [[حضرت امیر]]{{ع}}، [[استاندار]] مکه بود و از نظر [[رجال]] دانان، فردی [[ثقه]] و مورد [[اطمینان]] و از [[نیکان]] [[اصحاب]] حضرت بوده است. | |||
بعد از این که [[معاویه]] به [[خلافت]] رسید، [[عبدالرحمان بن زیاد]] را [[والی خراسان]] نمود که درباره او نوشتهاند: معاویه او را به عنوان والی خراسان فرستاد، اما به طور رسمی برای او [[عهد]] [[ولایت]] ننوشت و بعد از مدتی او را برکنار کرد. عبدالرحمان با [[مال]] زیادی برگشت و نقل شده است که میگفت آن قدر مال آوردهام که اگر روزی هزار درهم [[خرج]] کنم تا صد سال مرا کفایت میکند. اما تمام این مال از دست رفت تا این که در زمان [[حجاج]] او را سوار بر الاغی دیدند. | |||
به او گفتند: پس آن مال کجا رفت؟! او پاسخ داد: تنها [[خداوند]] است که [[انسان]] را کفایت میکند و این الاغی که بر آن سوارم، مال من نیست و عاریه است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷.</ref>. | |||
معاویه پس از برکناری او، [[سعید بن عثمان بن عفان]] را به استانداری [[خراسان]] گمارد. او [[جنگ]] و [[جهاد]] را علیه [[کفار]] آغاز کرد و [[نهر]] بلخ را پشت سر گذاشته، خود را به بخارا رساند. در ابتدا خاتون - ([[ملکه]]) [[بخارا]]- درخواست [[صلح]] نمود و سعید به درخواست او پاسخ مثبت داد، سپس از [[تصمیم]] خود برگشت و قصد جنگ با سعید را کرد. از این رو، سعید با آنها جنگید و پیروز شد و عده زیادی از آنها را کشت و به سوی [[سمرقند]] رفت. وی آنجا را محاصره کرد، اما نتوانست [[تصرف]] کند، تا این که بر [[دژ]] و پناهگاهی دست یابید که در آن، [[فرزندان]] [[پادشاهان]] و شاهزادگان بودند. پس از این که آنها تحت [[اختیار]] او قرار گرفتند، [[مردم]] درخواست [[صلح]] کردند، اما او قسم خورد که باید بیدرنگ وارد [[شهر]] بشود دروازه شهر باز شد و او وارد شهر [[سمرقند]] گردید و همراه او [[قثم بن عباس بن عبدالمطلب]] بود. به وسیله سنگی که از بالای قلعه قُهندز <ref>قهندز: کهن دژ، نام تعدادی از قلعههای قدیم از جمله پنج شهر بخارا، سمرقند، بلخ، مرو و نیشابور، در خراسان بود. (فرهنگ معین، ج۶، ص۱۴۸۳).</ref> پرتاب شد، [[قثم]] در سمرقند به [[شهادت]] رسید. وقتی که خبر [[مرگ]] او به [[عبدالله بن عباس]] رسید، گفت: چقدر فاصله است بین زادگاه او، [[مکه]] و محل قبرش در سمرقند! بعد از فتح سمرقند، [[سعید بن عثمان]] به جانب [[معاویه]] رفت و معاویه، [[اسلم بن زرعه]] را به [[جانشینی]] او [[انتخاب]] کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷.</ref>. [[شیخ طوسی]] در کتاب [[رجال]] خود گوید: [[قثم بن عباس]] از [[یاران علی]]{{ع}} و [[قبر]] او در سمرقند است<ref>رجال طوسی، ص۵۵.</ref>. درگذشت وی در [[سال ۵۷ هجری]] بود<ref>زرکلی، الأعلام، ج۵، ص۱۹۰.</ref>. [[رحمت خدا]] بر او باد!<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 133 - 134.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100829.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|'''سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱''']] | |||
#[[پرونده:1100358.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[قثم بن عباس (مقاله)|مقاله «قثم بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||