←بجلیان و فتوحات اسلامی
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و با [[شورش]] برخی [[قبایل]] علیه [[حکومت مدینه]]، بسیاری از [[اعراب]] منطقه [[یمن]] راه [[ارتداد]] پیمودند که از جمله آنان برخی از مردم [[قبیله]] بجیله بودند. [[ابوبکر]]، با فرا خواندن [[جریر بن عبدالله بجلی]]، او را بار دیگر نزد [[قوم]] خود بجیله فرستاد تا آنان را که پس از [[پذیرش اسلام]] بر [[ایمان]] خود ثابت ماندند، علیه کسانی که راه ارتداد پیموده بودند، [[بسیج]] نماید. سپس نزد [[خثعم]] برود و با کسانی که [[ذوالخلصه]] را [[یاری]] کردند و به [[حمایت]] از آن کمر بسته بودند، بستیزد. او نیز چنین کرد و سپس به نزد [[قبیله خثعم]] رفت اما جز اندکی، کسی در برابر او [[مقاومت]] نکرد پس او با کشتن آنها مأموریت خود را به انجام رسانید.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۵.</ref> همچنین در برخی منابع، تجمعی از مردم بَجيله در یمن همراه با ازدیان و خثعم در شنوءه به [[فرماندهی]] حُميضة بن يمان علیه [[حکومت]] مرکزی [[مدینه]] گزارش شده است. در پی این تجمع، عامل [[طائف]]، گروهی را برای سرکوبیشان فرستاد. این [[سپاه]]، با متفرق کردن [[جماعت]] اطراف [[حمیضه]]، بار دیگر آنان را به اسلام بازگرداند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۵.</ref> | بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و با [[شورش]] برخی [[قبایل]] علیه [[حکومت مدینه]]، بسیاری از [[اعراب]] منطقه [[یمن]] راه [[ارتداد]] پیمودند که از جمله آنان برخی از مردم [[قبیله]] بجیله بودند. [[ابوبکر]]، با فرا خواندن [[جریر بن عبدالله بجلی]]، او را بار دیگر نزد [[قوم]] خود بجیله فرستاد تا آنان را که پس از [[پذیرش اسلام]] بر [[ایمان]] خود ثابت ماندند، علیه کسانی که راه ارتداد پیموده بودند، [[بسیج]] نماید. سپس نزد [[خثعم]] برود و با کسانی که [[ذوالخلصه]] را [[یاری]] کردند و به [[حمایت]] از آن کمر بسته بودند، بستیزد. او نیز چنین کرد و سپس به نزد [[قبیله خثعم]] رفت اما جز اندکی، کسی در برابر او [[مقاومت]] نکرد پس او با کشتن آنها مأموریت خود را به انجام رسانید.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۵.</ref> همچنین در برخی منابع، تجمعی از مردم بَجيله در یمن همراه با ازدیان و خثعم در شنوءه به [[فرماندهی]] حُميضة بن يمان علیه [[حکومت]] مرکزی [[مدینه]] گزارش شده است. در پی این تجمع، عامل [[طائف]]، گروهی را برای سرکوبیشان فرستاد. این [[سپاه]]، با متفرق کردن [[جماعت]] اطراف [[حمیضه]]، بار دیگر آنان را به اسلام بازگرداند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۵.</ref> | ||
== بجلیان و [[ | == بجلیان و فتوحات [[اسلامی]] == | ||
در جریان فتوحات اسلامی و در ایام [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]، زمانی که یک سال از [[شکست]] [[مسلمانان]] در [[نبرد جسر]] میگذشت و آنان رغبتی به انجام [[فتوحات]] در [[عراق]] و [[نبرد]] با قوای ساسانی نداشتند، [[جریر بن عبدالله بجلی]] و قبیلهاش جهت امر فتوحات از سراة نزد [[عمر]] رفتند. وی شرط حضور خود و قبیلهاش در فتوحات را بازگرداندن شاخههای پراکنده آن از میان دیگر [[قبایل]] قرار داد و عمر نیز با شرط او موافقت کرد و از قبایل مختلف خواست تا بجلیان حاضر در قبایل خود را نزد او بفرستند. <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۱.</ref> با جمع شدن بجلیان، عمر [[ریاست]] آنان را به [[جریر]] سپرد و از آنها خواست تا جهت امر فتوحات به عراق بروند. اما آنان نپذیرفتند و خواستند برای فتوحات به [[شام]] بروند. عمر ناچار با این امتیاز که یک چهارم [[خمس]] اموالی که از مناطق [[فتح]] شده عراق از آن این [[قبیله]] باشد،<ref> منابع تاریخی اشاره دارد که یک چهارم سپاه اسلام را در جنگ قادسیه، نیروهای قبیله بجیله تشکیل میدادند. هنگام توزیع غنایم، شرط یک چهارمی که این قبیله نهاده بود مشکلساز شد و در حالی که سپاهیان بجلی توقع یک چهارم خمس غنایم را داشتند، سعد بن ابی وقاص (فرمانده جنگ قادسیه) این شرط را محدود به جنگ قادسیه دانست. پس از دخالت عمر برای حل این اختلاف، سپاهیان بجلی به سهم مساوی با دیگر سپاهیان رضایت دادند. با این حال شرط مذکور همواره مایه افتخار بجیله بوده است.</ref> آنها را روانه عراق کرد.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۴۹.</ref> | در جریان فتوحات اسلامی و در ایام [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]، زمانی که یک سال از [[شکست]] [[مسلمانان]] در [[نبرد جسر]] میگذشت و آنان رغبتی به انجام [[فتوحات]] در [[عراق]] و [[نبرد]] با قوای ساسانی نداشتند، [[جریر بن عبدالله بجلی]] و قبیلهاش جهت امر فتوحات از سراة نزد [[عمر]] رفتند. وی شرط حضور خود و قبیلهاش در فتوحات را بازگرداندن شاخههای پراکنده آن از میان دیگر [[قبایل]] قرار داد و عمر نیز با شرط او موافقت کرد و از قبایل مختلف خواست تا بجلیان حاضر در قبایل خود را نزد او بفرستند. <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۱.</ref> با جمع شدن بجلیان، عمر [[ریاست]] آنان را به [[جریر]] سپرد و از آنها خواست تا جهت امر فتوحات به عراق بروند. اما آنان نپذیرفتند و خواستند برای فتوحات به [[شام]] بروند. عمر ناچار با این امتیاز که یک چهارم [[خمس]] اموالی که از مناطق [[فتح]] شده عراق از آن این [[قبیله]] باشد،<ref> منابع تاریخی اشاره دارد که یک چهارم سپاه اسلام را در جنگ قادسیه، نیروهای قبیله بجیله تشکیل میدادند. هنگام توزیع غنایم، شرط یک چهارمی که این قبیله نهاده بود مشکلساز شد و در حالی که سپاهیان بجلی توقع یک چهارم خمس غنایم را داشتند، سعد بن ابی وقاص (فرمانده جنگ قادسیه) این شرط را محدود به جنگ قادسیه دانست. پس از دخالت عمر برای حل این اختلاف، سپاهیان بجلی به سهم مساوی با دیگر سپاهیان رضایت دادند. با این حال شرط مذکور همواره مایه افتخار بجیله بوده است.</ref> آنها را روانه عراق کرد.<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۴۹.</ref> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
بجلیان در [[فتح]] [[تستر]] (شوشتر) نیز نقش آفرین برخی حوادث بودند. در یکی از برهههای این [[جنگ]]، وی در حالی که [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه]] بود.<ref> ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۲۱۷.</ref> از طرف [[عمار]] [[مأموریت]] یافت تا به کمک سپاه [[ابوموسی]] رود. وی نیز پس از فتح آن به ابوموسی پیوست<ref> حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، ص۲۹۹.</ref> از جمله [[فتوحات]] وی در [[زمان عمر]]، فتح بواریج [[انبار]] بود که به [[فرماندهی]] وی گشوده شد و [[مردم]] آن شهر در قبال ادای چهارصد هزار درهم و هزار [[عبای قطوانی]] در هر سال با [[جریر]] [[صلح]] کردند<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۳۵۲.</ref> او در [[جنگ نهاوند]] در رکاب نعمان جنگید.<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۹، ص۹.</ref> | بجلیان در [[فتح]] [[تستر]] (شوشتر) نیز نقش آفرین برخی حوادث بودند. در یکی از برهههای این [[جنگ]]، وی در حالی که [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه]] بود.<ref> ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۲۱۷.</ref> از طرف [[عمار]] [[مأموریت]] یافت تا به کمک سپاه [[ابوموسی]] رود. وی نیز پس از فتح آن به ابوموسی پیوست<ref> حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، ص۲۹۹.</ref> از جمله [[فتوحات]] وی در [[زمان عمر]]، فتح بواریج [[انبار]] بود که به [[فرماندهی]] وی گشوده شد و [[مردم]] آن شهر در قبال ادای چهارصد هزار درهم و هزار [[عبای قطوانی]] در هر سال با [[جریر]] [[صلح]] کردند<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۳۵۲.</ref> او در [[جنگ نهاوند]] در رکاب نعمان جنگید.<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۹، ص۹.</ref> | ||
بعد از فتح [[جلولاء]]، [[عمرو بن مالک]] وی را همراه با چهار هزار سوار در جلولاء باقی گذاشت تا پایگاهی باشد که از [[نفوذ]] [[ایرانیان]] به نواحی [[عراق]] جلوگیری کند.<ref> دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص۱۶۳.</ref> در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] هم وی به کار خود ادامه داد و در این دوره در ادامه [[فتح ایران]] به اروینیه رفت و آنجا را نیز فتح نمود<ref> مقدسی، البدء و التاریخ (آفرینش و تاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج۲، ص۸۶۸.</ref> در سال بیست و سوم [[هجری]]، [[مغیرة بن شعبه]] که عامل [[کوفه]] شده بود، [[جریر]] را به [[همدان]] فرستاد و این [[شهر]] نیز به دست وی [[فتح]] گردید. در این [[جنگ]]، تیری به چشم جریر برخورد کرد و او یکی از چشمانش را از دست داد. <ref> ابن فقیه همدانی؛ ترجمه مختصر البلدان، ترجمه ح. مسعود، ص۳۵ـ ۳۶.</ref> جریر، در ایام [[خلافت عثمان]] به [[فرمانداری]] [[همدان]] [[انتخاب]] شد<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۷۴.</ref> و تا آخر خلافت عثمان بر این [[مقام]] باقی بود<ref> ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، ص۳۹۷.</ref> | بعد از فتح [[جلولاء]]، [[عمرو بن مالک]] وی را همراه با چهار هزار سوار در جلولاء باقی گذاشت تا پایگاهی باشد که از [[نفوذ]] [[ایرانیان]] به نواحی [[عراق]] جلوگیری کند.<ref> دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ص۱۶۳.</ref> در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] هم وی به کار خود ادامه داد و در این دوره در ادامه [[فتح ایران]] به اروینیه رفت و آنجا را نیز فتح نمود<ref> مقدسی، البدء و التاریخ (آفرینش و تاریخ)، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج۲، ص۸۶۸.</ref> در سال بیست و سوم [[هجری]]، [[مغیرة بن شعبه]] که عامل [[کوفه]] شده بود، [[جریر]] را به [[همدان]] فرستاد و این [[شهر]] نیز به دست وی [[فتح]] گردید. در این [[جنگ]]، تیری به چشم جریر برخورد کرد و او یکی از چشمانش را از دست داد. <ref> ابن فقیه همدانی؛ ترجمه مختصر البلدان، ترجمه ح. مسعود، ص۳۵ـ ۳۶.</ref> جریر، در ایام [[خلافت عثمان]] به [[فرمانداری]] [[همدان]] [[انتخاب]] شد<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۷۴.</ref> و تا آخر خلافت عثمان بر این [[مقام]] باقی بود<ref> ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، ص۳۹۷.</ref> | ||
== [[بجیله]] و حضور در شهرهای [[اسلامی]] == | == [[بجیله]] و حضور در شهرهای [[اسلامی]] == |