←قبایل بصره
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
باید به این نکته توجه کرد که [[مورخان]] و وقایعنگاران [[فتوحات اسلامی]] که [[فتوحات]] سده اول [[هجری]] را به رشته تحریر درآوردهاند، کتابهای خود را معمولاً در سدههای سوم و چهارم و پنجم نگاشتهاند و طبیعی است که آنان موقعیتهای جغرافیایی که در [[قرن اول]]، فتوحات در آنجا واقع شده است را با نام معروف و متداولی که در زمانهای بعد به آن مکانها داده شده، یاد کنند و این خطای بزرگی است؛ زیرا این مناطق، بعدها به این نامها مشهور شدهاند نه اینکه در هنگام فتح، شهری به این نام وجود داشته باشد.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص۶۲.</ref> | باید به این نکته توجه کرد که [[مورخان]] و وقایعنگاران [[فتوحات اسلامی]] که [[فتوحات]] سده اول [[هجری]] را به رشته تحریر درآوردهاند، کتابهای خود را معمولاً در سدههای سوم و چهارم و پنجم نگاشتهاند و طبیعی است که آنان موقعیتهای جغرافیایی که در [[قرن اول]]، فتوحات در آنجا واقع شده است را با نام معروف و متداولی که در زمانهای بعد به آن مکانها داده شده، یاد کنند و این خطای بزرگی است؛ زیرا این مناطق، بعدها به این نامها مشهور شدهاند نه اینکه در هنگام فتح، شهری به این نام وجود داشته باشد.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص۶۲.</ref> | ||
== | ==قبایل بصره== | ||
{{اصلی|قبایل بصره}} | |||
در بصره پنج [[اتحاد]] قبیلهای تشکیل شد که به آنها اخماس گفته میشد: | در بصره پنج [[اتحاد]] قبیلهای تشکیل شد که به آنها اخماس گفته میشد: | ||
# [[ | # [[بنیتمیم]] در اتحاد با [[ضبه]] و [[رباب]]؛ | ||
#[[بنی بکر بن وائل]]، اصلیترین شاخه [[ربیعه]]؛ | #[[بنی بکر بن وائل]]، اصلیترین شاخه [[قبیله ربیعه|ربیعه]]؛ | ||
#[[ | #[[بنیعبدالقیس]]، دیگر شعبه ربیعه؛ | ||
# [[بنی ازد]]، تنها [[قبیله]] مستقل [[یمنی]]؛ | # [[بنی ازد]]، تنها [[قبیله]] مستقل [[یمنی]]؛ | ||
# [[اهلالعالیه]]<ref>کلمه عالیه به معنی بیرون شهر و اطراف شهر است و مردم قبایل و گروههای بیرون اردوگاه کوفه و بصره را به این نام میخواندهاند.</ref> که اتحادیهای متنوع بود؛ این اتحادیه، شکلی توسعهیافته از اتحادیه پیشین [[احلاف]] بود که دو قبیله [[اسد]] و [[غطفان]] را [[متحد]] میکرد<ref>نظام قبیلهای و خاستگاه خوارج نخستین، ص۹۷.</ref>. | # [[اهلالعالیه]]<ref>کلمه عالیه به معنی بیرون شهر و اطراف شهر است و مردم قبایل و گروههای بیرون اردوگاه کوفه و بصره را به این نام میخواندهاند.</ref> که اتحادیهای متنوع بود؛ این اتحادیه، شکلی توسعهیافته از اتحادیه پیشین [[احلاف]] بود که دو قبیله [[بنیاسد|اسد]] و [[غطفان]] را [[متحد]] میکرد<ref>نظام قبیلهای و خاستگاه خوارج نخستین، ص۹۷.</ref>. | ||
اما بهطورکلی میتوان بیان کرد بصره، هم در ترکیب قبایل [[عربی]] و هم در ترکیب [[ | اما بهطورکلی میتوان بیان کرد بصره، هم در ترکیب قبایل [[عربی]] و هم در ترکیب [[عربها]] با [[اقوام]] بومی که از پیش در [[عراق]] ساکن بودهاند نسبت به [[کوفه]]، ترکیب یکنواختتری داشت. | ||
همه قبایل تشکیلدهنده یک [[اتحادیه]](اخماس) از اهمیت یکسان و [[برابری]] برخوردار نبودند. در هر [[خمس]]، یک قبیله به عنوان قبیله محوری و اصلی ایفای نقش میکرد و قبایل دیگر در اطراف آن بودند و نقش اقماری داشتند. پس به نظر میرسد که باید قبایل را نیز به سه گروه قبایل [[رهبر]] و قبایل پیرو و قبایل ناسازگار تقسیم کرد؛ قبایل رهبر، قبایلی بودند که نقش محوری داشتند و از امتیازی حداکثری برخوردار بودند. قبایل پیرو، قبایلی بودند که روش و مسلک خود را بر اساس سازگاری با قبایل دیگر قرار داده بودند و قبایل ناسازگار، قبایلی بودند که وضعیت موجود در اتحادیه را قبول نداشتند. این [[ناسازگاری]] گاهی در سطح [[روابط]] بین قبایل متحد خود را نشان میداد و گاهی در سطح روابط درون قبیلهای، آشکار میشد؛ بهگونهای که مثلاً شعبهای از یک قبیله از حیث برتریهای قبیلهای بهطور سنتی در موضع [[ضعف]] قرار داشت و همیشه پیرو بودن و در حاشیه قرار داشتن برای آنها [[آزاردهنده]] شده بود؛ مانند، [[عنزه]] که به عنوان شعبهای از قبیله بزرگ ربیعه شناخته میشد<ref>نظام قبیلهای و خاستگاه خوارج نخستین، ص۹۷.</ref>. | همه قبایل تشکیلدهنده یک [[اتحادیه]](اخماس) از اهمیت یکسان و [[برابری]] برخوردار نبودند. در هر [[خمس]]، یک قبیله به عنوان قبیله محوری و اصلی ایفای نقش میکرد و قبایل دیگر در اطراف آن بودند و نقش اقماری داشتند. پس به نظر میرسد که باید قبایل را نیز به سه گروه قبایل [[رهبر]] و قبایل پیرو و قبایل ناسازگار تقسیم کرد؛ قبایل رهبر، قبایلی بودند که نقش محوری داشتند و از امتیازی حداکثری برخوردار بودند. قبایل پیرو، قبایلی بودند که روش و مسلک خود را بر اساس سازگاری با قبایل دیگر قرار داده بودند و قبایل ناسازگار، قبایلی بودند که وضعیت موجود در اتحادیه را قبول نداشتند. این [[ناسازگاری]] گاهی در سطح [[روابط]] بین قبایل متحد خود را نشان میداد و گاهی در سطح روابط درون قبیلهای، آشکار میشد؛ بهگونهای که مثلاً شعبهای از یک قبیله از حیث برتریهای قبیلهای بهطور سنتی در موضع [[ضعف]] قرار داشت و همیشه پیرو بودن و در حاشیه قرار داشتن برای آنها [[آزاردهنده]] شده بود؛ مانند، [[عنزه]] که به عنوان شعبهای از قبیله بزرگ ربیعه شناخته میشد<ref>نظام قبیلهای و خاستگاه خوارج نخستین، ص۹۷.</ref>. | ||
اما آنچه که حائز اهمیت است، ناتوانایی برای جدا شدن شعبه یا [[قبیله]] حاشیهای از یک قبیله محوری و وارد شدن آنها در اتحادیه دیگر بود. این موضوع علاوه بر این که مشکل آنها را حل نمیکرد، بلکه آنان را از یک حاشیه به حاشیهای دیگر منتقل میکرد و دشواریهای فراوانی را برای آنها به وجود میآورد. و زمانی این [[مشکلات]] مضاعف میشد که قبیله یا شعبهای از قبیله، در گذشته، خود یک قبیلهٔ محوری و اصلی به حساب میآمد؛ ولی اکنون یک قبیله پیرو شناخته میشد. | اما آنچه که حائز اهمیت است، ناتوانایی برای جدا شدن شعبه یا [[قبیله]] حاشیهای از یک قبیله محوری و وارد شدن آنها در اتحادیه دیگر بود. این موضوع علاوه بر این که مشکل آنها را حل نمیکرد، بلکه آنان را از یک حاشیه به حاشیهای دیگر منتقل میکرد و دشواریهای فراوانی را برای آنها به وجود میآورد. و زمانی این [[مشکلات]] مضاعف میشد که قبیله یا شعبهای از قبیله، در گذشته، خود یک قبیلهٔ محوری و اصلی به حساب میآمد؛ ولی اکنون یک قبیله پیرو شناخته میشد. |