←مخالفان امیر المؤمنین {{ع}}
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
# '''[[میثم تمار]]:''' از جمله شیفتگان [[علی]] {{ع}}، [[میثم تمار]] است که بیست سال پس از [[شهادت]] مولا، بر سر چوبۀ دار از [[علی]] {{ع}} و [[فضایل]] او سخن گفت. در ایامی که سرتاسر [[مملکت اسلامی]] در [[خفقان]] فرو رفته، تمام آزادیها کشته شده و نفسها در سینهها زندانی بود، او از بالای دار فریاد میزد: بیایید تا از [[علی]] برایتان بگویم. [[مردم]] از اطراف برای شنیدن سخنان [[میثم]] [[هجوم]] آوردند. [[حکومت]] قدارهبند [[اموی]] که [[منافع]] خود را در خطر میدید [[دستور]] داد بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزی به حیاتش خاتمه دادند<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] ص ۸۳ تا۹۱.</ref> | # '''[[میثم تمار]]:''' از جمله شیفتگان [[علی]] {{ع}}، [[میثم تمار]] است که بیست سال پس از [[شهادت]] مولا، بر سر چوبۀ دار از [[علی]] {{ع}} و [[فضایل]] او سخن گفت. در ایامی که سرتاسر [[مملکت اسلامی]] در [[خفقان]] فرو رفته، تمام آزادیها کشته شده و نفسها در سینهها زندانی بود، او از بالای دار فریاد میزد: بیایید تا از [[علی]] برایتان بگویم. [[مردم]] از اطراف برای شنیدن سخنان [[میثم]] [[هجوم]] آوردند. [[حکومت]] قدارهبند [[اموی]] که [[منافع]] خود را در خطر میدید [[دستور]] داد بر دهانش لجام زدند و پس از چند روزی به حیاتش خاتمه دادند<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] ص ۸۳ تا۹۱.</ref> | ||
== | == مخالفان [[امیر المؤمنین]] {{ع}} == | ||
[[عدالتمحوری]] و [[دینمداری]] [[امام علی]] {{ع}} سبب [[مخالفت]] گروههایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه [[حبّ]] و [[بغض]] شخصی، بلکه [[مصلحت]] عموم [[مسلمانان]] و [[نظام اسلامی]] را در نظر داشت. | [[عدالتمحوری]] و [[دینمداری]] [[امام علی]] {{ع}} سبب [[مخالفت]] گروههایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه [[حبّ]] و [[بغض]] شخصی، بلکه [[مصلحت]] عموم [[مسلمانان]] و [[نظام اسلامی]] را در نظر داشت. | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۴: | ||
# '''[[امام علی]] و [[مردم]]:''' [[امیرمؤمنان]] {{ع}} گذشته از آنکه [[زمامداران]] [[حکومت]] را به [[مهربانی]] با [[مردم]] [[دعوت]] و [[حقوق مردم]] را گوشزد میکردند، در [[سیره مدیریتی]] خود نیز الگویی از یک [[رهبر]] مردمی برای آیندگان به جا گذاشتند. [[امام علی]] {{ع}} با وجود [[بینیازی]] از [[مشورت]] دیگران، با اطرافیان خود [[مشورت]] میکردند<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۷۹.</ref>. [[حضرت علی]] {{ع}} هیچگاه خود را [[برتر]] از [[مردم]] و جدا از آنها نمیدید. در میان ایشان و مانند آنها [[زندگی]] میکرد و از [[قوانین]] به نفع خود استفاده نمیکرد. روزی در زمان خلافتش در [[کوفه]]، [[زره]] آن بزرگوار گم شد. پس از چندی آن را نزد فردی [[مسیحی]] یافت و او را همراه خود برای اقامۀ دعوی به [[دادگاه]] برد. [[مسیحی]] گفت: [[زره]] از آن من است و ممکن است [[خلیفه]] [[اشتباه]] کرده باشد. [[قاضی]] رو به [[علی]] {{ع}} کرد و گفت: تو مدعی هستی و این شخص منکر است. پس تو باید [[شاهد]] بیاوری. [[علی]] {{ع}} خندید و گفت: [[حق]] با [[قاضی]] است ولی من شاهدی ندارم. [[قاضی]] هم به نفع فرد [[مسیحی]] [[حکم]] کرد. [[مسیحی]] منقلب شد و گفت: این طرز [[حکومت]] و نوع [[رفتار]] [[بشر]] عادی نیست. این شیوه [[حکومت]] [[انبیا]] است و [[اقرار]] کرد [[زره]] برای [[علی]] {{ع}} بوده و از آن پس از [[یاران]] [[فداکار]] [[علی]] {{ع}} شد<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۲۱۵.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} با تشریفات [[مخالف]] بود. در مسیر عزیمت به [[کوفه]] وارد [[شهر انبار]] شد که اهالی آن [[ایرانی]] بودند. ایشان [[خرسند]] از ورود [[خلیفه]] به استقبال او آمده و پس از حرکت مرکب [[علی]] {{ع}} در مقابل او شروع به دویدن کردند. [[علی]] {{ع}} از آنها درباره این کار سؤال کرد و ایشان پاسخ دادند: این نوعی [[احترام]] از سوی ما به [[حاکمان]] و افراد مورد [[احترام]] است. [[امام]] {{ع}} فرمود: چنین [[رفتاری]] شما را در [[دنیا]] به [[رنج]] میاندازد و در [[آخرت]] به [[شقاوت]] میکشاند. از کارهایی که شما را [[پست]] و [[خوار]] میکند [[پرهیز]] کنید. این [[کارها]] سودی به حال آن افراد ندارد<ref>ر.ک: مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۲۰۷.</ref>. در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] توصیه کردند: «ساعاتی را برای رسیدگی شخصی به کارهای [[مردم]] قرار داده و کسی را بین خود و [[مردم]] واسطه قرار ندهد»<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص ۲۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] ص ۶۳ تا۷۵.</ref> | # '''[[امام علی]] و [[مردم]]:''' [[امیرمؤمنان]] {{ع}} گذشته از آنکه [[زمامداران]] [[حکومت]] را به [[مهربانی]] با [[مردم]] [[دعوت]] و [[حقوق مردم]] را گوشزد میکردند، در [[سیره مدیریتی]] خود نیز الگویی از یک [[رهبر]] مردمی برای آیندگان به جا گذاشتند. [[امام علی]] {{ع}} با وجود [[بینیازی]] از [[مشورت]] دیگران، با اطرافیان خود [[مشورت]] میکردند<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیری در نهج البلاغه]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۷۹.</ref>. [[حضرت علی]] {{ع}} هیچگاه خود را [[برتر]] از [[مردم]] و جدا از آنها نمیدید. در میان ایشان و مانند آنها [[زندگی]] میکرد و از [[قوانین]] به نفع خود استفاده نمیکرد. روزی در زمان خلافتش در [[کوفه]]، [[زره]] آن بزرگوار گم شد. پس از چندی آن را نزد فردی [[مسیحی]] یافت و او را همراه خود برای اقامۀ دعوی به [[دادگاه]] برد. [[مسیحی]] گفت: [[زره]] از آن من است و ممکن است [[خلیفه]] [[اشتباه]] کرده باشد. [[قاضی]] رو به [[علی]] {{ع}} کرد و گفت: تو مدعی هستی و این شخص منکر است. پس تو باید [[شاهد]] بیاوری. [[علی]] {{ع}} خندید و گفت: [[حق]] با [[قاضی]] است ولی من شاهدی ندارم. [[قاضی]] هم به نفع فرد [[مسیحی]] [[حکم]] کرد. [[مسیحی]] منقلب شد و گفت: این طرز [[حکومت]] و نوع [[رفتار]] [[بشر]] عادی نیست. این شیوه [[حکومت]] [[انبیا]] است و [[اقرار]] کرد [[زره]] برای [[علی]] {{ع}} بوده و از آن پس از [[یاران]] [[فداکار]] [[علی]] {{ع}} شد<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۲۱۵.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} با تشریفات [[مخالف]] بود. در مسیر عزیمت به [[کوفه]] وارد [[شهر انبار]] شد که اهالی آن [[ایرانی]] بودند. ایشان [[خرسند]] از ورود [[خلیفه]] به استقبال او آمده و پس از حرکت مرکب [[علی]] {{ع}} در مقابل او شروع به دویدن کردند. [[علی]] {{ع}} از آنها درباره این کار سؤال کرد و ایشان پاسخ دادند: این نوعی [[احترام]] از سوی ما به [[حاکمان]] و افراد مورد [[احترام]] است. [[امام]] {{ع}} فرمود: چنین [[رفتاری]] شما را در [[دنیا]] به [[رنج]] میاندازد و در [[آخرت]] به [[شقاوت]] میکشاند. از کارهایی که شما را [[پست]] و [[خوار]] میکند [[پرهیز]] کنید. این [[کارها]] سودی به حال آن افراد ندارد<ref>ر.ک: مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۲۰۷.</ref>. در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] توصیه کردند: «ساعاتی را برای رسیدگی شخصی به کارهای [[مردم]] قرار داده و کسی را بین خود و [[مردم]] واسطه قرار ندهد»<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص ۲۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] ص ۶۳ تا۷۵.</ref> | ||
== [[مکتب]] [[فلسفی]] [[امام علی]] {{ع}} == | |||
[[کلمات امام علی]] {{ع}} تنها به [[وعظ]] و [[نصایح]] سازنده منحصر نیست، بلکه [[میراث]] به جای مانده از آن [[امام]] {{ع}} کلمات گوهرباری است که میتواند منشأ نظریهپردازی و [[نظامسازی]] باشد. اندیشۀ والای [[امام علی]] {{ع}} پایههای مکتبی [[فکری]] را تشکیل داده است که نظیر آن را جز در [[پیامبران]] نمیتوان یافت. در اینجا به ویژگیهای منحصر به فرد [[نظام]] [[فلسفی]]، [[نظام حقوقی]]، [[نظام اخلاقی]] و [[سیاسی]] آن حضرت اشاره میشود: | [[کلمات امام علی]] {{ع}} تنها به [[وعظ]] و [[نصایح]] سازنده منحصر نیست، بلکه [[میراث]] به جای مانده از آن [[امام]] {{ع}} کلمات گوهرباری است که میتواند منشأ نظریهپردازی و [[نظامسازی]] باشد. اندیشۀ والای [[امام علی]] {{ع}} پایههای مکتبی [[فکری]] را تشکیل داده است که نظیر آن را جز در [[پیامبران]] نمیتوان یافت. در اینجا به ویژگیهای منحصر به فرد [[نظام]] [[فلسفی]]، [[نظام حقوقی]]، [[نظام اخلاقی]] و [[سیاسی]] آن حضرت اشاره میشود: | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
## [[خودشناسی]] مقدمه [[اخلاق]] و در [[مکتب]] [[اخلاقی]] [[علی]] {{ع}} مقدمه [[خداشناسی]] و [[حقیقت]] [[عبادت]] است<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمتها و اندرزها (کتاب)|حکمتها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، صص ۴۱۵ و ۴۲۹.</ref>. یکی از [[آثار خودشناسی]]، [[کرامت نفس]] است که اساس و محور [[اخلاق اسلامی]] است و مقابله با [[غرایز]] را آسان میکند<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمتها و اندرزها (کتاب)|حکمتها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۳۹۶.</ref>. در نقطه مقابل [[بردگی]] [[روح]] و نفس نسبت به [[مال]] و [[ثروت]] است<ref>ر.ک: گفتارهای معنوی، ص ۳۷.</ref>. | ## [[خودشناسی]] مقدمه [[اخلاق]] و در [[مکتب]] [[اخلاقی]] [[علی]] {{ع}} مقدمه [[خداشناسی]] و [[حقیقت]] [[عبادت]] است<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمتها و اندرزها (کتاب)|حکمتها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، صص ۴۱۵ و ۴۲۹.</ref>. یکی از [[آثار خودشناسی]]، [[کرامت نفس]] است که اساس و محور [[اخلاق اسلامی]] است و مقابله با [[غرایز]] را آسان میکند<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[حکمتها و اندرزها (کتاب)|حکمتها و اندرزها]]، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۳۹۶.</ref>. در نقطه مقابل [[بردگی]] [[روح]] و نفس نسبت به [[مال]] و [[ثروت]] است<ref>ر.ک: گفتارهای معنوی، ص ۳۷.</ref>. | ||
## [[زهد]] و [[دنیا]]: از جمله امتیازات [[مکتب]] [[اخلاقی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بررسی جامع و دقیق مفاهیم [[اخلاقی]] است. حضرت [[زهد]] را به [[تنبلی]] به بهانۀ [[ترک دنیا]] [[تفسیر]] نمیکند، بلکه [[روحیه]] [[ثبات]] در برابر از دست دادن و به دست آوردن [[دنیا]] است<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۷۰.</ref>. همچنین حضرت در مورد [[دنیا]] با تفکیک نعمتهای موجود در دنیال و [[دلبستگی]] به [[دنیا]]، میفرماید: «[[دنیا]] کسی را [[فریب]] نمیدهد بلکه [[انسان]] با [[هوای نفس]] [[فریب]] میخورد، [[دنیا]] [[مسجد]] [[دوستان]] خداست»<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[انسان کامل (کتاب)|انسان کامل]]، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۲۹۴؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] ص ۳۵ تا۶۳.</ref>. | ## [[زهد]] و [[دنیا]]: از جمله امتیازات [[مکتب]] [[اخلاقی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بررسی جامع و دقیق مفاهیم [[اخلاقی]] است. حضرت [[زهد]] را به [[تنبلی]] به بهانۀ [[ترک دنیا]] [[تفسیر]] نمیکند، بلکه [[روحیه]] [[ثبات]] در برابر از دست دادن و به دست آوردن [[دنیا]] است<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۷۰.</ref>. همچنین حضرت در مورد [[دنیا]] با تفکیک نعمتهای موجود در دنیال و [[دلبستگی]] به [[دنیا]]، میفرماید: «[[دنیا]] کسی را [[فریب]] نمیدهد بلکه [[انسان]] با [[هوای نفس]] [[فریب]] میخورد، [[دنیا]] [[مسجد]] [[دوستان]] خداست»<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[انسان کامل (کتاب)|انسان کامل]]، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۲۹۴؛ [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]] ص ۳۵ تا۶۳.</ref>. | ||
== دیدگاه [[ابن ابی الحدید]] درباره [[امام علی]] {{ع}} == | |||
[[ابن ابی الحدید]] درباره [[حضرت]] مطالبی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: | |||
۱. [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[اهل]] [[دنیا]] نبود... {{متن حدیث|... و إنما كان رجلا متألها صاحب حق}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳.</ref>. | |||
مرد متأله، غیر از مرد [[الهی]] است. آن کس که متوغل در [[معرفت الهی]] باشد، متأله است. | |||
٢. {{متن حدیث|و اعلم أن التوحيد و العدل و المباحث الشريفة الإلهية ما عرفت إلا من كلام هذا الرجل و أن كلام غيره من أكابر الصحابة لم يتضمن شيئا من ذلك أصلا و لا كانوا يتصورونه و لو تصوروه لذكروه و هذه الفضيلة عندي أعظم فضائله}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۴۶.</ref>. | |||
[[معارف]] بلند [[توحید]] [[خدا]]، [[عدل]] خدا و سایر مطالب [[شریف]] الهی، فقط از [[کلام]] علی {{ع}} به دست آمد و با آن شناخته شد و کلام دیگران و بزرگان [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} متضمن چیزی از مسائل [[اصول اعتقادی]] نبود و آنان یعنی سایر [[صحابه]]، هرگز این معالی امور و مطالب گرانبها را [[تصور]] نمیکردند (چه رسد به [[تصدیق]] و تبیین آن)؛ زیرا اگر مبادی [[تصوری]] این معارف عمیق برای آنان روشن بود و [[توفیق]] [[ادراک]] مبادی [[تصدیقی]] این مطالب بلند را مییافتند، آن را باز میگفتند و چون هیچ اثری از اینگونه مفاهیم در کلام آنان یافت نمیشود، روشن است که این معارف برای خود آنها مجهول بوده است. فقط علی بن ابی طالب {{ع}} بود که فاتح این میدان و کاشف این کان و مبتکر و فنآور این کانون و صحنه [[معرفتی]] بود و این [[فضیلت]] [[علمی]] نزد من عظیمترین [[فضیلت علی]] {{ع}} است. | |||
سر فضیلت اصل [[معرفت]] آن است که مرز محدودی برای [[علم]] نیست؛ برخلاف عمل که قلمرو آن متناهی و بسته است. برخی از [[علوم]]، کمال نفسی است؛ زیرا مقدمه چیزی نیست تا کمال آنها مقدمی و ابزاری باشد؛ مانند [[معرفت خدا]] و علم به [[اسمای الهی]]؛ از این رو ذاتاً شریف است. مقصود [[ابن ابی الحدید]] از این [[حصر]]، مطلق نیست؛ بلکه اضافی است. یعنی غیر از [[رسول خدا]] {{صل}} کسی [[معارف الهی]] را این چنین تبیین نکرده، به دلیل آنکه گفت: {{عربی|من أکابر الصحابه}}؛ پس منظور، بررسی [[رجال]] [[علمی]] خصوص [[امت]] است، نه اعم از [[پیامبر]] و امت. | |||
آنچه [[ابن ابی الحدید]] گفت، نزدیک به گفتار بلند [[ابن سینا]] است؛ زیرا بنابر تعبیر [[بوعلی]]، [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در بین [[اصحاب پیامبر]] مانند معقول بین محسوس بود و بنا به تعبیر ابن ابی الحدید، آنچه را که [[حضرت]] [[تصدیق]] و [[تعلیم]] کرد، دیگران اصلاً آن را [[تصور]] نمیکردند؛ یعنی همان طور که حواس، هرگز معقول را [[ادراک]] نمیکنند، [[صحابه]]، [[معارف]] عِلوی را اصلاً ادراک نمیکردند. ابن ابی الحدید میگوید: | |||
٣. {{عربی|و أما الحكمة و البحث في الأمور الإلهية فلم يكن من فن أحد من العرب و لا نقل في جهاد أكابرهم و أصاغرهم شيء من ذلك أصلا و هذا فن كانت اليونان و أوائل الحكماء و أساطين الحكمة ينفردون به و أول من خاض فيه من العرب علي {{ع}} و لهذا تجد المباحث الدقيقة في التوحيد و العدل مبثوثة عنه في فرش كلامه و [[خطبه]] و لا تجد في كلام [[أحد]] من الصحابة و التابعين كلمة [[واحدة]] من ذلك و لا يتصورونه و لو فهموه لم يفهموه و أنى للعرب ذلك}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ص۳۷۰ و ۳۷۱.</ref>؛ «[[حکمت]] و [[جهانبینی]] استدلالی و بحث در معارف الهی، فن هیچ [[عرب]] نبود و از بزرگ و کوچک نژاد عرب چیزی در این زمینه نقل نشده و فقط دانشوران یونان و پیشینیان از [[اهل]] حکمت و اسطوانههای [[معرفت الهی]] به این فن میپرداختند. اول کسی که از [[قوم عرب]] به اینگونه معارف بلند پرداخت، [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} بود؛ از این رو مباحث دقیق [[توحید]] [[خدا]] و [[عدل الهی]] را در پهنه [[پیام]] [[علوی]] و گستره [[کلام]] و خطبههای حضرت منشور و فراوان مییابی. در کلام هیچ [[صحابی]] و هیج تابع [[اصحاب]] (یعنی دو [[نسل]] رسمی [[صدر اسلام]]) اصلاً سخنی از اینگونه [[معارف]] بلند را نمییابی و این دو نسل آنها را [[تصور]] و [[ادراک]] نمیکردند و اگر کسی آن معارف را برای اینان [[تدریس]] و به آنها تفهیم میکرد، باز از [[فهم]] آن مطالب عاجز بودند؛ زیرا نژاد [[عرب]] (بدون [[وحی الهی]] و [[الهام]] [[نبوی]] و [[علوی]]) توان [[تحمل]] این معالی را ندارد». | |||
آنچه از این [[کلام]] افزون بر مطالب مستفاد از کلام گذشته وی بر میآید، این است که علی {{ع}} در بین [[امت اسلامی]] مبتکر [[معارف الهی]] بود و هیچ کدام از [[صحابه]] و [[تابعان]] (معاصران و متأخران) توان ارائه چنین مطالبی را نداشتند، و همچنین هیچ یک از آنان [[قدرت]] تلمذ و [[آموختن]] آنها را نداشتند. این تعبیر نیز با تعبیر [[ابن سینا]] هماهنگ است؛ زیرا کسی که در مرتبه [[حس]] به سر میبرد؛ نه تنها مبتکر [[ادراک معقول]] نیست، بلکه [[شاگرد]] [[مکتب]] [[عقل]] هم نخواهد بود؛ به طوری که اگر عاقلی بخواهد مطلب معقولی را به حسگرا و موجود [[حسی]] بفهماند، او نمیفهمد. [[ابن ابی الحدید]] میگوید: | |||
۴. همه [[متکلمان اسلامی]] که در دریای معقولات وارد شدند، [[دانش]] خود را از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} گرفتند و به آن [[حضرت]] انتساب دارند و او را استاد و [[رئیس]] خود نامیدند. [[اصحاب]] ما [[معتزله]]، به [[واصل بن عطا]] انتما و انتساب دارند و واصل [[تلمیذ]] [[ابوهاشم]] فرزند [[محمد بن حنفیه]] بود و ابوهاشم، شاگرد پدرش محمد بود و محمد بن حنفیه شاگرد پدرش علی {{ع}} بود. انتساب [[شیعه]] اعم از [[امامیه]] و [[زیدیه]] و [[کیسانیه]] به علی {{ع}} ظاهر است. | |||
انتمای [[اشاعره]] به علی {{ع}} از این راه است که آنان به [[ابوالحسن اشعری]] منتسبند و او شاگرد [[ابوعلی]] است و ابوعلی تلمیذ ابویعقوب شحام است و ابویعقوب شاگرد ابوالهُذیل است و [[ابوالهذیل]] تلمیذ ابوعثمان طویل به شمار میرود و ابوعثمان طویل، تلمیذ واصل بن عطاست. پس سرانجام [[فرقه]] [[اشعری]] به علی بن ابی طالب {{ع}} منتهی میشود. | |||
انتساب [[کرامیه]] به علی {{ع}} برابر آنچه ابن هیصم در کتاب المقالات یاد کرده، این است که [[عقیده]] آنان از دو طریق به علی {{ع}} منتهی میشود. | |||
انتمای [[کلامی]] [[خوارج]] به علی {{ع}} روشن است؛ زیرا اینان [[اصحاب]] [[حضرت]] بودند و از وی جدا شدند و بر او خروج کردند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ص۳۷۱ و ۳۷۲.</ref>. | |||
۵. علی {{ع}} از [[اولیای الهی]] است که گاهی با دست و [[شمشیر]] و زمانی با زبان و بیان و گاهی با [[قلب]] و [[فکر]]، [[اسلام]] را [[یاری]] کرد. اگر [[جهاد]] و [[جنگ]] مطرح شود، آن حضرت سیدالمجاهدین است و اگر نامی از [[وعظ]] برده شود، وی ابلغ الواعظین است و اگر [[فقه]] و [[تفسیر]] طرح شود، او [[رئیس]] الفقهاء و المفسرین به شمار میرود و اگر [[عدل]] و [[توحید]] مطرح گردد، وی [[امام]] [[اهل]] عدل و توحید است. | |||
{{عربی|ليس على الله بمستنكر أن يجمع العالم في واحد}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۰۳.</ref>. | |||
۶. [[سیره]] علی {{ع}} درباره [[بیتالمال]] این بود که هر [[جمعه]] بیتالمال را جارو میکرد و پس از اقامه دو رکعت [[نماز]] در آن، میفرمود: «این [[خانه]] برای من در [[قیامت]] [[شهادت]] دهد»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۹۹.</ref>؛ یعنی به عدم اکتناز و نزاهت از [[اختلاس]] و [[برائت]] از امتیاز ناروا و [[تبعیض]] ناعادلانه و مانند آن شهادت دهد. | |||
۷. چون [[تاریخ]] پیش از [[طوفان نوح]] مُدَون نیست و مجهول است، نمیشود به لحاظ آن سخن گفت؛ ولی به لحاظ تاریخ پس از [[طوفان]] میتوان گفت: در سراسر [[گیتی]] و همه [[اقوام]] و [[ملل]] از ترک و [[فارس]] و [[عرب]] و [[روم]] و دیگران کسی یافت نشد که از لحاظ [[شجاعت]] چونان [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} باشد که [[قتل]] با شمشیر نزد او از [[حیات]] مطلوبتر باشد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۰۱.</ref>. | |||
لازم است [[عنایت]] شود که آنچه عناصر محوری معرفی [[ابن ابی الحدید]] را درباره [[امیرمؤمنان]] {{ع}} تشکیل میدهد، در بخش عمل از محدوده [[عبادت]] و [[زهد]] و [[شجاعت]] و [[سخاوت]] و... نمیگذرد و در بخش [[علم]] نیز از قلمرو [[حکمت]] و [[کلام]] [[تجاوز]] نمیکند؛ بنابراین، با تعابیر این شارح معتزلی، [[اثبات]] [[حیات]] عارفانه [[حضرت]] [[سهل]] نیست؛ البته بخش دیگری از سخنان او درباره حضرت میتواند زمینه [[استنباط]] [[زندگی]] شاهدانه [[امام]] را تبیین کند؛ نظیر گفتار وی در شرح خطبهای که حضرت پس از [[تلاوت]] [[آیه]] {{متن قرآن|أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ}}<ref>«زیادهخواهی شما را سرگرم داشت * تا با گورها دیدار کردید» سوره تکاثر، آیه ۱-۲.</ref> ایراد فرمود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱.</ref>: | |||
# هر کس در این فصل [[تأمل]] کند، [[صدق]] سخن [[معاویه]] را میفهمد که گفت: «[[سوگند]] به [[خدا]] غیر از علی {{ع}} هیچ کس [[فصاحت]] را برای [[قریش]] [[سنت]] و روش قرار نداد». | |||
# سزاوار است در صورت [[اجتماع]] همه فصحای [[عرب]] در مجلس معین و تلاوت این [[خطبه]] بر آنان همگی برای این کلام [[سجده]] کنند؛ زیرا... ادبای [[شعر]] میگویند: ما جای سجده شعر را میدانیم، همان طور که شما جای سجده [[قرآن]] را میدانید. | |||
# من در شگفتم از مردی که گفتارش در [[جنگ]] نشان آن است که [[خوی]] وی طبع شیر و پلنگ است و در همان موقف معین، گفتاری در [[پند]] و [[اندرز]] دارد که نشان میدهد خوی وی طبع [[راهب]] [[تارک دنیا]] است که اصلاً خونی نریخته است. گاهی در صورت [[بسطام بن قیس شیبانی]] و [[عُتیبة بن حارث]] یربوعی و [[عامر بن طفیل عامری]]، [[ظهور]] میکند و زمانی در صورت سقراط حِبر یونانی و [[یوحنا]] معمدان و [[مسیح]] بن [[مریم]] [[الهی]] ظاهر میشود. | |||
# من سوگند یاد میکنم به کسی که تمام [[امتها]] به او قسم یاد میکنند که این خطبه را از پنجاه سال پیش تاکنون بیش از هزار بار قرائت کردم، و هیچگاه آن را نخواندم، مگر اینکه در [[دل]] و اعضایم اثر کرد و در آن تأمل نکردم، مگر اینکه مردگانم را متذکر شدم و خود را مصداق سخن آن [[حضرت]] که درباره مرده ایراد فرمود، پنداشتم. واعظان و [[خطیبان]] و فصیحان در این زمینه زیاد گفتند و من نیز مکرر بر آنها واقف شدم و در هیچ یک از آنها تأثیر این [[کلام]] را نیافتم. آیا این اثر خاص برای [[عقیده]] مخصوص من درباره حضرت است یا [[نیت صالح]] و [[یقین]] ثابت و [[اخلاص]] محض گوینده این کلام است...<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۵۲ و ۱۵۳.</ref>. | |||
وقتی از استادمان، حضرت [[سید محمد حسین طباطبایی]] تبریزی، معروف به [[علامه طباطبایی]] پرسیدم: گفتار [[ابن ابی الحدید]] را درباره [[خطبه]] مزبور که گفته است: [[شایسته]] است فصیحان [[عرب]] در برابر آن [[سجده]] کنند، چگونه ارزیابی میکنید، فرمود: | |||
این کلام نه [[افراط]] است، نه اغراق؛ زیرا [[ظهور]] [[معارف قرآن]] و تجلی [[کلام خدا]] در خطبه [[امیرمؤمنان]] {{ع}} باعث چنین فروغی شده است و در [[حقیقت]]، سجده ادیبانی [[فصاحت]] شناس برای [[قرآن]] است؛ هر چند به صورت خطبه [[علوی]] متبلور شده است. | |||
آنچه مورد اشاره قرار گرفته بود که برخی از تعابیر [[شارح نهج البلاغه]]، زمینه استظهار [[حیات]] عارفانه علوی را فراهم میکند، از این گفتار آشکار میشود؛ زیرا آن حضرت جریان برزخیان را کاملاً [[مشاهده]] میکرد و از جزئیات اوضاع آنان [[آگاه]] بود؛ چنان که داستان [[حبه]] عُرَنی<ref>مجلسی، محمدباقر، بحا الانوار، ج۶، ص۲۶۷.</ref> [[گواه]] آن است<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[حیات عارفانه امام علی (مقاله)| مقاله «حیات عارفانه امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۸۴-۹۰.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |