قلب در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = قلب | عنوان مدخل = قلب | مداخل مرتبط = قلب در لغت - قلب در قرآن - قلب در نهج البلاغه - قلب در معارف دعا و زیارات - قلب در معارف و سیره علوی - قلب در معارف و سیره سجادی - قلب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی | پرسش م...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۴۰: خط ۴۰:
'''انمیاث (ذوب شدن و محو گشتن)''': انمیاث از ریشه «میث» سه بار در [[نهج البلاغه]] تکرار شده که معنای آن، ذوب شدن و محو گشتن چیزی در چیز دیگر است؛ چنان‌که نمک در آب محو می‌شود: {{عربی|كما يمات الملح في الماء}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰.</ref>.
'''انمیاث (ذوب شدن و محو گشتن)''': انمیاث از ریشه «میث» سه بار در [[نهج البلاغه]] تکرار شده که معنای آن، ذوب شدن و محو گشتن چیزی در چیز دیگر است؛ چنان‌که نمک در آب محو می‌شود: {{عربی|كما يمات الملح في الماء}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰.</ref>.
[[امام]] برای این که [[ارزش]] [[نعمت‌های الهی]] را به رخ [[انسان]] بکشد، می‌فرماید: اگر [[قلب]] شما گداخته و ذوب شده و از چشم‌هایتان سیل [[اشک]] جاری شود، هرگز با نعمت‌های الهی و حتی فقط با [[نعمت]] [[ایمان]] [[برابری]] نمی‌کند<ref>برگرفته از نهج البلاغه، خطبه ۵۲، ص۱۴۰. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۳۲.</ref>، بنابراین، اگر [[مؤمن]] تا وقتی [[دنیا]] باقی است، بگرید و از [[شوق]] سر از پا نشناسد، از [[شکر نعمت]] ایمان خود هم برنیامده است، تا چه رسد به دیگر [[نعمت‌ها]].<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۶۶.</ref>
[[امام]] برای این که [[ارزش]] [[نعمت‌های الهی]] را به رخ [[انسان]] بکشد، می‌فرماید: اگر [[قلب]] شما گداخته و ذوب شده و از چشم‌هایتان سیل [[اشک]] جاری شود، هرگز با نعمت‌های الهی و حتی فقط با [[نعمت]] [[ایمان]] [[برابری]] نمی‌کند<ref>برگرفته از نهج البلاغه، خطبه ۵۲، ص۱۴۰. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۳۲.</ref>، بنابراین، اگر [[مؤمن]] تا وقتی [[دنیا]] باقی است، بگرید و از [[شوق]] سر از پا نشناسد، از [[شکر نعمت]] ایمان خود هم برنیامده است، تا چه رسد به دیگر [[نعمت‌ها]].<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۶۶.</ref>
==ویژگی‌های ادراکی [[قلب]]==
در سخنان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} پاره‌ای ویژگی‌های [[معرفتی]] به قلب نسبت داده شده و از این [[واقعیت]] حاکی است که قلب، بعد دیگری دارد؛ لذا قلب فقط «منبع [[احساسات]] و [[عواطف]]» و محل یک سلسله حالات و اوصاف [[نفسانی]] نیست؛ بلکه جنبه دیگر آن، [[شناخت]] امور و [[حقایق]] است؛ لذا به چیزی قلب می‌گویند که هم به [[معرفت]] نایل می‌شود و هم بعد [[احساس]] دارد. اوصاف شناختاری در [[سخنان امام]] به گونه‌های مختلفی است.
===بهره‌مندی از لب===
یکی از ویژگی‌های معرفتی قلب، دارا بودن [[لُب]] است. لُب در لغت به [[خالص]] هر چیز گفته می‌شود<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۴۶؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲ و ۱، ص۱۶۶ - ۱۶۴؛ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۱، ص۱۴۵.</ref>. از این رو، به [[عقل]] لُب می‌گویند؛ چون خالص‌ترین بعد [[انسانی]] است. لب در [[قرآن]]، یعنی [[عقلی]] که در آن هیچ شائبه و ناخالصی نباشد و به [[خلوص]] محض رسیده باشد و به تعبیری، عقل محض باشد. عقل محض، عقلی است که تحت تأثیر [[شهوت]]، [[غضب]]، تخیلات و اوهام قرار نگیرد؛ بلکه آنها را تحت [[سیطره]] خویش درآورد:
گویند: ما به همه آن کتاب گرویدیم که از جانب [[پروردگار]] ما آمده و بر این [[دانش]] و بر این معنا فقط [[خردمندان]] عالم آگاهند<ref>{{متن قرآن|يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}} «می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>.
لُب در شانزده [[آیه]] [[قرآن کریم]] به همین معنا آمده است، و چنین عقلی به [[حکمت]] می‌رسد<ref>{{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}} «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. جالب است بدانیم که بیش‌ترین ویژگی افراد لبیب در [[قرآن]] آن است که [[اهل]] تذکرند. [[تذکر]] نوعی انتقال از مقدمات به مطلوب است. این گونه انتقال‌ها برای صاحبان لب، به سرعت و به سهولت دست می‌دهد؛ از این رو آنان [[حق]] را از [[باطل]] تمیز داده، به سمت حق و صاحبان آن جذب می‌شوند. قرآن بیش از این گفته است: «و منحصراً [[خردمندان]] متذکر این مطلبند»<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}} «تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref>. مطلب این نیست که انسان‌های لبیب، اهل تذکرند؛ بلکه سخن در این است که فقط و فقط صاحبان «[[خرد]] [[ناب]]» تذکر می‌پذیرند و فقط واجدان «[[عقل]] محض» به [[حقایق]] اشیا ([[حکمت]]) و تمیز سره از ناسره نایل می‌شوند<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۳۹۶، ۳۹۵ و ج۳، ص۲۹ و ج۶، ص۱۵۰، ۱۴۹؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ص۸۵ و ۷۸ و ۵۵؛ طبرسی، ابو علی، مجمع البیان، ج۸، ص۴۹۳ و ۴۵۱.</ref>.
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} یادآور می‌شود که [[قلب]] لبیب با دیده خود «اَمَد» و پایان کار خویش را می‌نگرد، نشیب و فراز [[آینده]] را می‌بیند و خود را به [[زمان]] حال محدود نمی‌کند<ref>برگرفته از نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳، ص۴۷۹. </ref>. قلب [[عاقل]] هم به گذشته نظر دارد؛ اما به نظر اعتبار؛ یعنی با مطالعه احوال گذشتگان، [[عمر]] خود را طولانی می‌کند و به اندازه‌ای که از آنان [[تجربه]] برگیرد، صاحب لب شده است که گاه [[انسانی]] هزار ساله خواهد شد. به عبارت دیگر، سن، دو گونه شناسنامه‌ای و [[واقعی]] است. انسان‌های لبیب، سن واقعی و بسیار دارند. عاقل به آینده نیز نظر دارد؛ اما به نظر [[بصیرت]]، و مهم‌ترین نقطه آینده، لحظه پایان و [[حیات]] دوم است. بدین جمله توجه کنید: {{متن حدیث|وَ مَا كُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ وَ لَا كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ وَ لَا كُلُّ ذِي نَاظِرِ عَيْنٍ بِبَصِيرٍ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷، ص۲۱۹. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۳۴ - ۱۳۳.</ref>؛ [[امام]] پندهای خویش را ارائه داد تا اهل [[عبرت]] [[آگاه]] شوند. اگر [[قلبی]] لبیب باشد، [[حقایق]] را خواهد فهمید و اگر گوشی شنوا داشته باشد، [[حق]] را خواهد پذیرفت و اگر صاحب چشمی [[بینا]] باشد، با [[مشاهده]] حوادث، متنبه خواهد شد. پس برای اعتبار، [[قلب]] لبیب و گوش شنوا و چشم بینا لازم است.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۶۹.</ref>
===بهره‌مندی از اُذُن===
[[امام علی]]{{ع}} در یکی از [[خطبه‌ها]] با اشاره به قدر و [[منزلت امامان]]، خود را به چراغی [[تشبیه]] می‌کند که در ظلمت‌ها روشنی می‌بخشد. اگر [[انسان]] بار [[گناهان]] خویش را به [[زمین]] گذارد و از [[سلاطین جور]] [[پیروی]] نکند، قدری به خود آمده، از گذشته خویش پشیمان شود و درصدد برافروختن [[آتش فتنه]] نباشد و [[مسلمانان]] از او نرنجند، می‌تواند [[پند]] [[امام]] را [[حفظ]] کند و گوش [[جان]] خویش را برای پندهای او مهیا ساخته، اشارات و رموز سخنان [[نور]] را بفهمد: {{متن حدیث|إنّما مثلي بينكم مثل السّراج في الظّلمة ليستضي‌ء به من ولجها، فاسمعوا أيّها النّاس وعوا، و أحضروا آذان قلوبكم تفهموا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۹، ص۷۵۶.</ref>؛ بدین لحاظ در این عبارت برای قلب، هم گوش و هم [[فهم]] ثابت شده است.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۰.</ref>
===بهره‌مندی از [[سمع]]===
امام در [[خطبه]] [[همام]] آنجا که ویژگی‌های [[پارسایان]] را برمی‌شمرد، به این فرازها می‌رسد که [[پرهیزگاران]]، شب را فرصتی مغتنم می‌دانند. آنان شب‌ها به [[نماز]] ایستاده، [[قرآن]] را با [[تأمل]] [[تلاوت]] می‌کنند. وقتی به آیه‌ای بر می‌خورند که در آن [[امید]] است، در نفس آنان [[شوق]] و طمعی پیدا می‌شود و اگر با آیه‌ای مواجه شوند که در آن [[بیم]] و [[ترس]] باشد، گوش جانشان را به آن می‌گشایند و چنان [[شیون]] و فریاد سر می‌دهند که گویی فریاد [[دوزخ]] در بُن گوش آنان است<ref>برگرفته از نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴، ص۶۱۳.</ref>. حضرت در این خطبه از تعبیر «[[ظن]]» استفاده کرده است. یکی از معانی ظن در قرآن [[یقین]] است<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۵۲؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، ص۳۰؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص، ۳۳؛ همو، مجمع البیان، ج۵، ص۸۰.</ref>. [[خداوند]] فرموده است: «آنان‌که می‌دانند در پیشگاه [[خدا]] حاضر خواهند شد»<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ}} «همان کسان که می‌دانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید» سوره بقره، آیه ۴۶.</ref>. بر این اساس می‌توان گفت که [[اهل تقوا]] به [[آخرت]] [[یقین]] یافته و به تعبیری، به «[[عین الیقین]]» نایل شده‌اند. عین الیقین با [[رؤیت]] و [[شهود]] ملازم است: «حقاً اگر به طور یقین می‌دانستید، البته [[دوزخ]] را [[مشاهده]] خواهید کرد؛ سپس به چشم یقین می‌بینید»<ref>{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}} «هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، * به راستی دوزخ را خواهید دید * سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.</ref>. بنابراین، گوش [[جان]] [[پارسایان]] هنگام مرور [[آیات]] [[انذار]] به [[حقیقت]] فریاد [[جهنم]] را می‌شنود؛ چنان که چشم جانشان واقعاً به رؤیت [[اهل]] [[جحیم]] می‌رسد. اینان به ظاهر در دنیایند، اما به واقع در آخرتند.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۱.</ref>
===بهره‌مندی از یقین===
[[شریف رضی]] در بخش [[حکمت‌های نهج البلاغه]] از [[تاریخ]] [[طبری]] و طبری نیز از [[عبدالرحمان بن ابی لیلی]] [[فقیه]]، روایتی نقل می‌کند که گفت: در [[جنگ صفین]] از [[امام علی]]{{ع}} درباره [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[تحریض]] وی به [[جهاد]] [[حدیثی]] شنیدم که بر [[انکار]] منکر با [[قلب]] و زبان و دست تأکید دارد. بیش‌ترین [[مقام]] از آن کسی است که برای تعالی [[کلمة الله]] و [[انحطاط]] کلمه [[ظلم]] [[قیام]] کند. او بر [[سبیل]] [[هدایت]] است و سرانجام: {{متن حدیث|نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ‌}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۵، ص۱۲۶۲.</ref>؛
در این تعبیر به دو نکته برمی‌خوریم: نخست، قلب او به یقین رسیده و دوم، یقین از جنس [[نور]] است و قلب او با یقین، نور شده است.
بنابراین، قلب‌ها دو دسته‌اند: نور و [[ظلمت]]، نه اینکه بگوییم: [[نورانی]] و ظلمانی؛ بلکه قلب عین نور می‌شود. در [[دعاها]] به ویژه دعاهای [[ماه مبارک رمضان]]، با تعبیر مباشرت یقین با قلب فراوان مواجه می‌شویم: {{متن حدیث|أَنْ تَهَبَ لِي يَقِيناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي‌}}<ref>کلیات مفاتیح الجنان، اعمال روزهای ماه مبارک رمضان، ص۳۳۸.</ref>. [[امام]] نیز درباره [[اهل]] [[تشبیه]] فرموده است: قلبشان با [[یقین]]، مباشر و همراه نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۰، ص۲۳۵. </ref>.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۱.</ref>
===مألوس (زوال [[عقل]])===
پس از [[جنگ]] [[خوارج]] در [[نهروان]]، [[امام علی]]{{ع}} [[مردم]] را در «نُخَیله» گرد آورد تا آنان را برای جنگ با مردم [[شام]] آماده سازد؛ اما مردم [[لشکرگاه]] را خالی کرده، امام را تنها گذاشتند. حضرت، آنان را با [[عتاب]] [[سرزنش]] کرد و فرمود: آن‌گاه که شما را به [[جهاد]] فرامی‌خوانم، مضطرب شده، چشم‌هایتان می‌چرخد و متحیر می‌شوید و مانند کسی که عقل او زایل دیوانه می‌شوید؛ پس شما هیچ نمی‌فهمید<ref>برگرفته از نهج البلاغه، خطبه ۳۴، ص۱۱۳.</ref>.
این پاره‌ای از ویژگی‌های [[معرفتی]] [[قلب]] بود. اینک به اختصار به دیگر تعابیر امام توجه کنید:
[[عقد]] قلب ([[خطبه ۸۴]])، [[احاطه علمی]] (خطبه ۸۴)، [[احتجاج]] ([[خطبه ۱۰۷]])، [[عمی]] (خطبه ۱۰۷ و [[نامه]] ۳۳ و [[حکمت]] ۱۸۴)، ذکر ([[خطبه ۱۱۲]])، [[درک]] [[حق]] ([[خطبه ۱۷۸]])، [[عرفان]] (نامه ۲۸ و حکمت ۳۶۷)، [[بصیرت]] ([[خطبه ۱۶۴]] و ۴۹)، [[تعقل]] ([[خطبه ۱۷۶]] و حکمت ۳۹)، [[تفکر]] ([[خطبه ۸۲]]) و [[شک]] (حکمت ۱۳۹).
با توجه به مطالب پیش‌گفته به این نتیجه می‌رسیم که قلب، دو نوع ویژگی دارد: اوصاف معرفتی و اوصاف احساسی؛ بنابراین تاکنون دو بعد برای قلب به دست آمد. مسئله به همین جا پایان نمی‌پذیرد؛ بلکه می‌توان ابعاد دیگری را از مجموع [[سخنان امام]] به دست آورد و از این طریق، تصویر [[ذهنی]] خود را از ماهیت قلب گسترش داد.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۲.</ref>
==ابعاد دیگر قلب==
#'''[[افعال]]''': در پاره‌ای از سخنان [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، انتساب افعال به قلب دیده می‌شود؛ پس می‌توان گفت: قلب به جز آن‌که [[احساس]] و حالات و [[ادراک]] و [[شعور]] دارد، فاعل است و می‌تواند منشأ صدور [[رفتاری]] شود.
#'''استعمال''': امام علی{{ع}} در یکی از سخنان خویش احوال [[عارفان]] را وصف می‌فرماید. این وصف تا بدان پایه بلند و والا است که می‌توان آن را «[[وحی]] آسا» دانست. سخنی که با این جمله‌های [[نورانی]] آغاز می‌شود {{متن حدیث|قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ}} تا آنجا که فرمود: {{متن حدیث|بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰، ص۶۹۲.</ref>. [[مؤمن واقعی]] و [[عارف]] [[راستین]] کسی است که [[عقل]] خویش را زنده کرد و در برابر، نفس خویش را میراند و... چنین شخصی گام‌هایش ثابت است؛ [[اهل]] [[آرامش]] بوده، در جای [[امن]] و راحت قرار دارد. او این همه را فقط از طریق [[اعمال]] [[قلبی]] و [[خشنود]] ساختن پروردگارش به دست آورده است؛ لذا [[حیات]] [[عقلی]]، [[شهود]] برق، [[ابانه]] طریق و [[آرامش روانی]]، رهین [[رفتار]] [[آدمی]] است؛ [[رفتاری]] که فقط با [[نیت]] [[رضایت الهی]] صورت گیرد، و [[انسان]] از این راه به «[[حیات طیب]]» دست می‌یابد؛ «هر کس از مرد و [[زن]]، کار [[نیکی]]، به شرط [[ایمان به خدا]] به جای آرد ما او را در زندگانی خوش و با [[سعادت]] زنده می‌گردانیم»<ref>{{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً}} «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>.
#'''تشاجر ([[دشمنی]])''': {{متن حدیث|وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷، ص۳۲۴.</ref>؛ «[[دوستی]] [[مردم]] به زبان و دشمنی مردم با [[دل]] است». این [[خطبه]] درباره احوال مردم [[آخرالزمان]] است. در آن [[زمان]]، [[علم]] [[گمراهی]] برافراشته می‌شود، شعبه‌های آن پراکنده و پرچم‌داران گمراهی فراوان می‌شوند. [[گناه]]، محور [[اتحاد]] مردم، و [[دین]]، ملاک [[اختلاف]] آنان می‌شود. [[دوستی‌ها]] با [[دروغ]] و [[دشمنی‌ها]] با [[راستی]] در می‌آمیزد. اهل آن زمان چون گرگانند. [[پادشاهان]]، درنده، و انسان‌های [[ضعیف]] طعمه‌اند.
بر اساس مطالب پیش گفته، اولاً [[قلب]] ویژگی‌هایی احساسی و [[عاطفی]] دارد؛ ثانیاً از امتیاز [[درک]] و [[شعور]] بهره‌مند است؛ ثالثاً بُعد رفتاری نیز دارد. از سوی دیگر، می‌دانیم که [[روح انسانی]] هم دارای همین ابعاد است؛ یعنی [[احساسات]]، [[ادراکات]] و افعالی دارد. بنابراین، به این نتیجه مطلوب می‌توان رسید که از دیدگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[قلب]] چیزی جز [[روح]] و نفس نیست. بدین سبب، قلب تمام [[هویت انسان]] بوده، کلیه ابعاد [[انسانی]] را در بر می‌گیرد. برای تکمیل بحث می‌توان مواردی را در [[سخنان امام]] نشان داد که در آنها با [[صراحت]]، قلب با نفس برابر نهاده شده است.
در اینجا فقط به یک نمونه از آنها اشاره می‌شود و آن واژه [[فطرت]] است. [[امام]] برای [[آموزش]] [[درود فرستادن]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، خطبه‌ای را ایراد و در آغاز آن، مطالبی را درباره [[حضرت باری تعالی]] [[القا]] کرده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ وَ وَ دَاعِمَ الْمَسْمُوكَاتِ وَ جَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۷۱، ص۱۶۸.</ref>؛«بارخدایا! ای کسی که [[زمین‌ها]] را گستراندی و [[آسمان‌ها]] را نگه داشتی و قلب‌ها را بر فطرتشان قرار دادی و آنها را جبلت بخشیدی».
[[خداوند]] با ایجاد و [[خلق]] واحد و بسیط، هم قلب را آفرید و هم به آن فطرت و سرشتی خاص بخشید. در این تعبیر، قلب دارای فطرت تلقی شده است. از سوی دیگر، می‌دانیم که فطرت به [[روح آدمی]] مربوط است. این کاربرد در [[قرآن]] هم آمده:
پس تو مستقیم روی به جانب [[آیین پاک]] [[اسلام]] آور و پیوسته از طریق [[دین خدا]] که فطرت خلق را بر آن [[آفریده]] است، [[پیروی]] کن<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا}} «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
مراد از فطرت در این [[آیه]]، [[حقیقت]] انسانی، یعنی همان روح او است؛ در نتیجه، قلب همان روح به شمار می‌رود. حال که قلب در [[احادیث]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} با نفس و روح برابر است، می‌توان گفت اصطلاح قلب در قرآن و کلمات امام بر یکدیگر منطبق است. از سوی دیگر، این اصطلاح با اطلاق [[عرفانی]] مغایرت دارد.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۳.</ref>
==[[ارتباط]] قلب و زبان==
[[امام علی]]{{ع}} در دو مورد، لسان و [[قلب]] [[مؤمن]] را از یک سو و لسان و قلب [[منافق]] را از سوی دیگر مقایسه کرده است. وی می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵، ص۵۷۰.</ref>. مفاد این بخش این است که اگر مؤمن بخواهد سخنی بر زبان جاری سازد، نخست در آن [[اندیشه]] می‌کند و در صورتی که [[نیک]] و [[صلاح]] بود، به زبان می‌آورد و اگر آن را ناروا دید، از آن چشم می‌پوشد؛ اما منافق بی‌تأمل سخن بر زبان جاری کرده، در آن هیچ نمی‌اندیشد و [[سود]] و زیانش را نمی‌داند. بر این اساس، قلب و [[عقل]] مؤمن بر زبان تقدم دارد.
سخن فوق، بار دیگری نیز دارد و آن اینکه منافق، [[اعتقاد]] اصلی خویش را در قلب نگه داشته، آن را پنهان می‌کند و به زبان نمی‌آورد؛ اما گفته‌های مؤمن از اعتقادش حکایت دارد. به دیگر سخن، زبان و قلب مؤمن یکی است؛ اما منافق دوگانه است و به تعبیر کلی‌تر، مؤمن بر خلاف منافق ظاهر و باطنش همگونی دارد. پس زبان [[اهل]] [[ایمان]] همیشه صادق و سخن اهل [[نفاق]] همیشه کاذب است. حال با توجه به ادامه سخنان حضرت، احتمال نخست، [[اولویت]] می‌یابد:
{{متن حدیث|لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ يَتَكَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ لَا يَدْرِي مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَيْهِ}}.
[[امام علی]]{{ع}} در مورد دیگری می‌فرماید: {{متن حدیث|لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹، ص۱۱۰۶. ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۰۹.</ref>. او در سخن پیشین از تعبیر منافق و در اینجا از واژه احمق استفاده کرده است که می‌تواند دلالتی روشن بر [[وحدت]] آن دو داشته باشد. بر این اساس، می‌توان به این نکته توجه کرد که اگر منافق اندیشه هم بکند و از روی [[تأمل]] سخنی بگوید، سخن و اندیشه‌اش احمقانه است. به بیان دیگر، سخن‌ها و [[اندیشه‌ها]] دو دسته‌اند: درست و احمقانه. [[اندیشه]] اگر [[حق]] و [[سود]] [[راستین]] را تشخیص دهد، بر صواب است؛ در غیر این صورت، [[فکر]] و سخن، هر دو، حماقتی بیش نیست، و [[انسان]] جز بر پایه [[ایمان]]، به حق و سود راستین نمی‌رسد؛ زیرا ایمان است که انسان را [[بینا]] می‌کند.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۵.</ref>
==[[درک]] حق==
[[حضرت امیر]]{{ع}} در یکی از سخنان خویش بر درک حق صحه گذاشته، آن را [[تأیید]] می‌کند: {{متن حدیث|لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸، ص۵۸۲.</ref>؛ درک، از دو راه چشم و [[قلب]] ممکن است. اگر [[خدا]] متعلق [[ادراک انسان]] باشد، راه نخست مسدود و فقط راه دوم مفتوح است. پس، قلب می‌تواند به درک [[مقام ربوبی]] نایل شود؛ اما آن‌چه این [[توانایی]] را به فعلیت نزدیک می‌کند، [[ایمان حقیقی]] است.
حضرت در موضعی دیگر می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ امْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ فَلَا عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْكِرُهُ وَ لَا قَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۹، ص۱۳۶.</ref>؛ نتیجه آن‌که دیدن او با چشم محال است؛ زیرا چشم فقط [[امور مادی]] و محسوس را می‌بیند و ذات حق، از [[حس]] و ماده [[منزه]] است؛ اما اگر چشم انسان به او نرسید، نمی‌توان او را [[انکار]] کرد و اگر قلب او را [[اثبات]] کرد، او را نمی‌توان دید. [[امام]] در سخن پیشین درک را برای قلب ثابت می‌کند؛ اما در اینجا آن را سلب نموده است. این تناقض نیست؛ زیرا می‌توان گفت آنجا که [[شناخت]] ممتنع شمرده شده، مقصود [[شناخت حسی]] است؛ ولی آنجا که تأیید شده، منظور [[معرفت]] درونی و [[عرفان]] [[شهودی]] و [[ایمانی]] است. وجه دوم اینکه شناخت کنه ذات او محال است؛ اما معرفت غیرذات هر چند به صورت شهودی باشد، امکان دارد. البته این امکان همیشه به فعلیت نخواهد رسید که در این صورت، قلب [[آدمی]] [[نابینا]] است:
[[پیامبر]] طبیبی [[روحانی]] است که با [[طب]] خویش برای درمان [[بیماری‌های روحی]] همواره گردش می‌کند و مرهم‌هایش را آماده و ابزارها را سرخ کرده است تا بر جان‌های مجروح و نیازمند درمان مرهم گذارد؛ دل‌های [[کور]]، گوش‌های کر و زبان‌های لال<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷، ص۳۲۲؛ ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۱۸۴، ص۱۱۷۵.</ref>.
مسئله نسبت [[قلب]] و [[معرفت]] به گونه‌هایی دیگر هم مطرح شده است؛ از جمله: [[خداوند]] با حجت‌های خویش بر قلب ظاهر می‌شود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷.</ref>؛ قلب‌های [[مؤمنان]] با [[فضایل اهل بیت]] آشنایند<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸، ص۸۹۴.</ref>؛ قلب‌ها دو دسته‌اند: لبیب و غیر لبیب<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳ و ۸۷.</ref>؛ برخی [[عقل‌ها]] دائم به [[تفکر]] مشغولند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۲.</ref>؛ پاره‌ای قلب‌ها به [[نور]] [[یقین]] منورند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۵.</ref>؛ و با نخستین [[شبهه]]، [[شک]] در برخی [[قلوب]] ظاهر می‌شود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۳۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فعالی|فعالی، محمد تقی]]، [[قلب و معرفت قلبی (مقاله)|مقاله «قلب و معرفت قلبی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۷۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۲٬۸۱۲

ویرایش