جز
جایگزینی متن - 'احمدبن' به 'احمد بن'
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
جز (جایگزینی متن - 'احمدبن' به 'احمد بن') |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
در [[قرآن کریم]]، یک بار از مشتقات [[الهام]] استفاده شده است: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۷-۸.</ref>. | در [[قرآن کریم]]، یک بار از مشتقات [[الهام]] استفاده شده است: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۷-۸.</ref>. | ||
مطابق [[آیه]] یادشده، [[خداوند]] [[شناخت]] خوبی و [[بدی]] را به [[نفس انسان]] الهام کرده است. این کاربرد، با معنای لغوی الهام که [[افکندن در قلب]] است، [[هماهنگی]] دارد. الهام کننده در این آیه، [[خداوند متعال]] است<ref>ر. ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵۵؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۹۷؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۴۵: محمد بن احمد قرطبی، الجامع الأحکام القرآن، ج۲۱، ص۷۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۳۱، ص۱۷۷.</ref>. بنابراین، الهام در قرآن نیز همانند معنای لغوی آن، برای اشاره به القائات [[الهی]] به کار رفته است؛ نه هرگونه در [[دل]] افکندنی در روایتی، [[ابن عباس]] الهام را در آیه {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.</ref>. {{متن حدیث|بَيْنَ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ}}<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۱۳۴؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۳۴۳۶، احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۱۳؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۵۸.</ref>؛ [[تفسیر]] کرده است؛ یعنی خداوند [[خیر و شر]] را برای نفس انسان بیان کرد. در نقل دیگری از او آمده است که {{عربی|علمها الطاعة و المعصیة}}<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۱۳۴؛ | مطابق [[آیه]] یادشده، [[خداوند]] [[شناخت]] خوبی و [[بدی]] را به [[نفس انسان]] الهام کرده است. این کاربرد، با معنای لغوی الهام که [[افکندن در قلب]] است، [[هماهنگی]] دارد. الهام کننده در این آیه، [[خداوند متعال]] است<ref>ر. ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵۵؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۹۷؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۴۵: محمد بن احمد قرطبی، الجامع الأحکام القرآن، ج۲۱، ص۷۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۳۱، ص۱۷۷.</ref>. بنابراین، الهام در قرآن نیز همانند معنای لغوی آن، برای اشاره به القائات [[الهی]] به کار رفته است؛ نه هرگونه در [[دل]] افکندنی در روایتی، [[ابن عباس]] الهام را در آیه {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.</ref>. {{متن حدیث|بَيْنَ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ}}<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۱۳۴؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۳۴۳۶، احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۱۳؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۵۸.</ref>؛ [[تفسیر]] کرده است؛ یعنی خداوند [[خیر و شر]] را برای نفس انسان بیان کرد. در نقل دیگری از او آمده است که {{عربی|علمها الطاعة و المعصیة}}<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳۰، ص۱۳۴؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۱۳؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۵۸.</ref>؛ یعنی [[اطاعت]] و [[معصیت]] را به او آموخت. بعید است که مقصود ابن عباس، تبیین و [[تعلیم]] این امور با واسطه [[پیامبران]] باشد. چنین معنایی، مخالف ظاهر لفظ [[الهام]] است. احتمال جدی آن است که او در این نقلها به بیان مصادیق [[علوم]] الهامی پرداخته که در این صورت، با [[سیاق آیه]] - که در ادامه از [[سعادت]] ([[فلاح]]) و [[شقاوت]] نفس سخن میگوید - سازگار است. بسیاری از [[مفسران]] متأخر نیز این علوم الهامی را همان [[شناخت]] درونی [[خیر و شر]] دانستهاند که [[انسانها]] به طور [[فطری]] همراه دارند<ref>ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۹۷؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۴۷، حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنا عشری، ج۱۴، ص۲۲۹؛ سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج۱۲، ص۲۴۵؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۳۱، ص۱۷۷؛ محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۴، ص۷۵۹.</ref>. | ||
چنان که اشاره شد، الهام را میتوان از مصادیق [[وحی الهی]] غیر پیامبرانه معرفی کرد. نمونه این نوع [[وحی]] غیر پیامبرانه (الهام)، وحی به [[مادر موسی]] من است: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.</ref><ref>همچنین ر. ک: طه، ۳۸.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است که مراد از وحی به مادر موسی {{ع}} الهام به ایشان بوده است<ref>ر. ک: عبد الرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۹، ص۲۹۴۱؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۳۷۵؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنشور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۲۰.</ref>. برخی دیگر از مفسران نخستین نیز این وحی را به القادر [[قلب]] معنا کرده و به [[صراحت]] گفتهاند که مقصود از آن، [[وحی پیامبرانه]] نیست<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۰: عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۹، ص۲۹۴۱؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۲۰.</ref>. | چنان که اشاره شد، الهام را میتوان از مصادیق [[وحی الهی]] غیر پیامبرانه معرفی کرد. نمونه این نوع [[وحی]] غیر پیامبرانه (الهام)، وحی به [[مادر موسی]] من است: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.</ref><ref>همچنین ر. ک: طه، ۳۸.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است که مراد از وحی به مادر موسی {{ع}} الهام به ایشان بوده است<ref>ر. ک: عبد الرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۹، ص۲۹۴۱؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۳۷۵؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنشور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۲۰.</ref>. برخی دیگر از مفسران نخستین نیز این وحی را به القادر [[قلب]] معنا کرده و به [[صراحت]] گفتهاند که مقصود از آن، [[وحی پیامبرانه]] نیست<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۰: عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۹، ص۲۹۴۱؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۲۰.</ref>. | ||
نمونه دیگر این نوع [[وحی]]، وحی به حواریان است: {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref>. چنان که در [[منابع تفسیری]] اولیه آمده است، وحی به حواریان نیز به معنای وحی پیامبرانه نیست؛ بلکه مانند وحی به [[مادر موسی]] {{ع}} گاهی از آن به [[الهام]] یاد شده است<ref>ر. ک: محمدین مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۵۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۰۶؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر تهران، ج۷، ص۸۳؛ نصر بن محمد بن احمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۱، ص۴۲۹؛ | نمونه دیگر این نوع [[وحی]]، وحی به حواریان است: {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref>«و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم» سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref>. چنان که در [[منابع تفسیری]] اولیه آمده است، وحی به حواریان نیز به معنای وحی پیامبرانه نیست؛ بلکه مانند وحی به [[مادر موسی]] {{ع}} گاهی از آن به [[الهام]] یاد شده است<ref>ر. ک: محمدین مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۵۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۰۶؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر تهران، ج۷، ص۸۳؛ نصر بن محمد بن احمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۱، ص۴۲۹؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۲۴؛ جلال الدین سیوطی، الدر المثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۳۴۶.</ref>. | ||
افزون بر اینها، در [[قرآن کریم]] از خطاب [[خداوند]] به [[ذوالقرنین]] خبر داده شده است: {{متن قرآن|قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا}}<ref>«گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب میکنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش میگیری» سوره کهف، آیه ۸۶.</ref>. مشهور آن است که جناب ذوالقرنین از [[پیامبران]] نبوده است<ref>این دیدگاه در میان مفسران - به ویژه مفسران شیعه مشهور است. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۳۶۹؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۴۲؛ یعقوب جعفری، کوثر، ج۶، ص۴۵۴؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۴۹۳؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۳۴۶. از روایات نیز میتوان دریافت که جناب ذوالقرنین، پیامبر نبوده است (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷۱)؛ {{عربی|صاحب موسی و ذو القرنین، کانا عالمین و لم یکونا نبین}}؛ همچنین ر. ک: محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۳۳۰ و ۳۴۰؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۷۴۱.</ref>. بنابر این [[سخن گفتن]] [[خداوند]] با او، از نوع [[وحی پیامبرانه]] نبوده است. [[ابن عباس]] خطاب خداوند به [[ذوالقرنین]] را به [[الهام]] به او [[تفسیر]] کرده است<ref>نصر بن محمد بن احمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۳۶۰: {{متن قرآن|قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ...}} {{عربی|قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَلْهَمَهُ اللَّهُ تعالَى}}.</ref>. با توجه به این تفسیر، گاهی خداوند با برگزیدگانش از غیر [[پیامبران]]، [[سخن]] میگوید. این شیوه، شبیه به [[وحی نبوی]] است؛ اما قطعا وحی نبوی با الهام تفاوتهایی دارد که موجب میشود فردی که به او الهام میشود، [[پیامبر]] خوانده نشود<ref>در بحث از روایات این موضوع، به تمایزهای این دو اشاره خواهد شد.</ref>. مجموعه [[آیات]] یادشده به روشنی [[تأیید]] میکنند که [[ارتباط]] بین خداوند و غیر پیامبران، به شیوه الهام ممکن است.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۵.</ref> | افزون بر اینها، در [[قرآن کریم]] از خطاب [[خداوند]] به [[ذوالقرنین]] خبر داده شده است: {{متن قرآن|قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا}}<ref>«گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب میکنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش میگیری» سوره کهف، آیه ۸۶.</ref>. مشهور آن است که جناب ذوالقرنین از [[پیامبران]] نبوده است<ref>این دیدگاه در میان مفسران - به ویژه مفسران شیعه مشهور است. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۳۶۹؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۴۲؛ یعقوب جعفری، کوثر، ج۶، ص۴۵۴؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۴۹۳؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۳۴۶. از روایات نیز میتوان دریافت که جناب ذوالقرنین، پیامبر نبوده است (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷۱)؛ {{عربی|صاحب موسی و ذو القرنین، کانا عالمین و لم یکونا نبین}}؛ همچنین ر. ک: محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۳۳۰ و ۳۴۰؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۷۴۱.</ref>. بنابر این [[سخن گفتن]] [[خداوند]] با او، از نوع [[وحی پیامبرانه]] نبوده است. [[ابن عباس]] خطاب خداوند به [[ذوالقرنین]] را به [[الهام]] به او [[تفسیر]] کرده است<ref>نصر بن محمد بن احمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۳۶۰: {{متن قرآن|قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ...}} {{عربی|قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَلْهَمَهُ اللَّهُ تعالَى}}.</ref>. با توجه به این تفسیر، گاهی خداوند با برگزیدگانش از غیر [[پیامبران]]، [[سخن]] میگوید. این شیوه، شبیه به [[وحی نبوی]] است؛ اما قطعا وحی نبوی با الهام تفاوتهایی دارد که موجب میشود فردی که به او الهام میشود، [[پیامبر]] خوانده نشود<ref>در بحث از روایات این موضوع، به تمایزهای این دو اشاره خواهد شد.</ref>. مجموعه [[آیات]] یادشده به روشنی [[تأیید]] میکنند که [[ارتباط]] بین خداوند و غیر پیامبران، به شیوه الهام ممکن است.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۵.</ref> |