حضرت ابراهیم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = حضرت ابراهیم | عنوان مدخل = حضرت ابراهیم | مداخل مرتبط = حضرت ابراهیم در قرآن - حضرت ابراهیم در علوم قرآنی - حضرت ابراهیم در کلام اسلامی - حضرت ابراهیم در نهج البلاغه - حضرت ابراهیم در معارف دعا و زیارات - حضرت...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = حضرت ابراهیم| عنوان مدخل  = حضرت ابراهیم| مداخل مرتبط = [[حضرت ابراهیم در قرآن]] - [[حضرت ابراهیم در علوم قرآنی]] - [[حضرت ابراهیم در کلام اسلامی]] - [[حضرت ابراهیم در نهج البلاغه]] - [[حضرت ابراهیم در معارف دعا و زیارات]] - [[حضرت ابراهیم در معارف و سیره سجادی]] - [[حضرت ابراهیم در معارف و سیره رضوی]] - [[حضرت ابراهیم در تاریخ اسلامی]]
| موضوع مرتبط = حضرت ابراهیم
| پرسش مرتبط  = }}
| عنوان مدخل  = حضرت ابراهیم
| مداخل مرتبط = [[حضرت ابراهیم در قرآن]] - [[حضرت ابراهیم در علوم قرآنی]] - [[حضرت ابراهیم در کلام اسلامی]] - [[حضرت ابراهیم در نهج البلاغه]] - [[حضرت ابراهیم در معارف دعا و زیارات]] - [[حضرت ابراهیم در معارف و سیره سجادی]] - [[حضرت ابراهیم در معارف و سیره رضوی]] - [[حضرت ابراهیم در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۱۳: خط ۹:
ماجرای [[ابراهیم]] {{ع}} در [[تورات]] از تولّد او در هفتاد سالگی پدرش تارح <ref> کتاب مقدّس، پیدایش: ۱۱: ۲۶.</ref> آغاز و به [[وفات]] [[حضرت]] در ۱۷۵ سالگی و [[دفن]] وی به وسیله [[اسحاق]] و [[اسماعیل]] در حبرون خاتمه یافته است. <ref>کتاب مقدّس، پیدایش: ۲۵: ۷ ـ ۱۰.</ref> بیش‌تر مطالب تورات، درباره ابراهیم داستان [[زندگی شخصی]] حضرت است. شاخص‌ترین مسأله که تورات بر آن تأکید کرده، این است که [[خداوند]] به ابراهیم {{ع}} و ذریّه او که به تصریح تورات از [[نسل]] اسحاق خوانده می‌شود،<ref>کتاب مقدس، ۲۱: ۱۲.</ref> [[وعده]] داده که [[وارث]] [[سرزمین]] کنعانیان،<ref>کتاب مقدس، ۱۲: ۷ و ۱۳: ۱۵ و ۱۵: ۷ و....</ref> از نهر [[مصر]] تا [[فرات]] <ref> کتاب مقدس، ۱۵: ۱۸.</ref> خواهند شد. در [[عهد جدید]] نیز از این وعده یاد شده؛<ref>کتاب مقدس، بومیان: ۴: ۱۳.</ref> با این تفاوت که هرکس به‌مسیح [[ایمان]] آورد، از [[نسل ابراهیم]] شمرده شده است. <ref>کتاب مقدس:، غلاطیان:۳: ۲۹.</ref>
ماجرای [[ابراهیم]] {{ع}} در [[تورات]] از تولّد او در هفتاد سالگی پدرش تارح <ref> کتاب مقدّس، پیدایش: ۱۱: ۲۶.</ref> آغاز و به [[وفات]] [[حضرت]] در ۱۷۵ سالگی و [[دفن]] وی به وسیله [[اسحاق]] و [[اسماعیل]] در حبرون خاتمه یافته است. <ref>کتاب مقدّس، پیدایش: ۲۵: ۷ ـ ۱۰.</ref> بیش‌تر مطالب تورات، درباره ابراهیم داستان [[زندگی شخصی]] حضرت است. شاخص‌ترین مسأله که تورات بر آن تأکید کرده، این است که [[خداوند]] به ابراهیم {{ع}} و ذریّه او که به تصریح تورات از [[نسل]] اسحاق خوانده می‌شود،<ref>کتاب مقدس، ۲۱: ۱۲.</ref> [[وعده]] داده که [[وارث]] [[سرزمین]] کنعانیان،<ref>کتاب مقدس، ۱۲: ۷ و ۱۳: ۱۵ و ۱۵: ۷ و....</ref> از نهر [[مصر]] تا [[فرات]] <ref> کتاب مقدس، ۱۵: ۱۸.</ref> خواهند شد. در [[عهد جدید]] نیز از این وعده یاد شده؛<ref>کتاب مقدس، بومیان: ۴: ۱۳.</ref> با این تفاوت که هرکس به‌مسیح [[ایمان]] آورد، از [[نسل ابراهیم]] شمرده شده است. <ref>کتاب مقدس:، غلاطیان:۳: ۲۹.</ref>


از نظر مقام‌های [[معنوی]]، در تورات بیان شده که ابراهیمِ [[پیامبر]]،<ref> کتاب مقدس، پیدایش: ۲۰: ۷.</ref> [[خداترس]] <ref>کتاب مقدّس، ۲۲: ۱۲.</ref> و [[دوست]] خداوند بوده،<ref>کتاب مقدّس، ۲ ایاماخبار: ۲۰: ۷؛ اشعیا: ۴۱: ۸.</ref> و خداوند او را برگزیده است <ref>کتاب مقدّس، نحمیا: ۹: ۷.</ref> و [[اهل]] خود را به [[عدالت]]، [[انصاف]] و [[حفظ]] [[راه خدا]] [[امر]] کرده <ref>کتاب مقدّس، پیدایش ۱۸: ۱۹.</ref> و [[خدا]] را از [[بی‌انصافی]] منزّه دانسته است. <ref>کتاب مقدّس، ۱۸: ۲۵.</ref> ابراهیم خود [[برکت]] است و خدا به او و هر که او را [[مبارک]] خوانَد، برکت می‌دهد و هر که او را [[ملعون]] خوانَد، [[لعنت]] می‌کند. <ref> کتاب مقدّس، ۱۲: ۳.</ref> تمام امّت‌های [[جهان]] از او [[برکت]] می‌یابند. <ref>کتاب مقدّس، ۱۲: ۳ و ۱۸: ۱۸.</ref> در [[تورات]] سخنی از [[شریعت]] [[ابراهیم]] {{ع}} نرفته و فقط در خطابی از سوی [[خداوند]] به [[اسحاق]] آمده: ابراهیم قول مرا شنید و وصایا و [[اوامر]] و [[فرایض]] و [[احکام]] مرا نگاه داشت <ref>کتاب مقدّس، پیدایش: ۲۶: ۵.</ref> که نشان می‌دهد [[حضرت ابراهیم]] [[شریعت]] داشته است. <ref>الهدی الی دین المصطفی، ج ۱، ص ۷۶.</ref> در [[عهد جدید]]، [[ایمان]] ابراهیم ستوده شده و آمده است که به سبب [[ایمان]]، [[وطن]] خود را ترک و با اسحاق و [[یعقوب]]، غریبانه در خیمه‌ها [[زندگی]] کرد و حاضر شد یگانه پسر خود را [[قربانی]] کند و با آنکه پیش از عملی شدن [[وعده خدا]] مبنی بر [[وراثت]] سرزمینِ کنعان [[وفات]] یافته، وعده خدا را از دور دیده و به آن [[اقرار]] کرده است. <ref>کتاب مقدّس: عبرانیان: ۱۱: ۸ ـ ۱۹.</ref> در تورات و [[انجیل]]، از فرازهای حسّاس زندگی ابراهیم {{ع}} چه از بُعد [[تاریخی]] و چه از بُعد [[معنوی]]، مانند نشان دادن [[ملکوت]] به وی، [[رویارویی]] و [[احتجاج]] با [[مشرکان]]، [[شکستن بت‌ها]]، [[رهایی]] از [[آتش]] [[نمرود]]، عزیمت به [[مکّه]]، [[بنای کعبه]] و [[نزول]] [[کتاب آسمانی]] بر [[حضرت]] یاد نشده است.
از نظر مقام‌های [[معنوی]]، در تورات بیان شده که ابراهیمِ [[پیامبر]]،<ref> کتاب مقدس، پیدایش: ۲۰: ۷.</ref> [[خداترس]] <ref>کتاب مقدّس، ۲۲: ۱۲.</ref> و [[دوست]] خداوند بوده،<ref>کتاب مقدّس، ۲ ایاماخبار: ۲۰: ۷؛ اشعیا: ۴۱: ۸.</ref> و خداوند او را برگزیده است <ref>کتاب مقدّس، نحمیا: ۹: ۷.</ref> و [[اهل]] خود را به [[عدالت]]، [[انصاف]] و [[حفظ]] [[راه خدا]] [[امر]] کرده <ref>کتاب مقدّس، پیدایش ۱۸: ۱۹.</ref> و [[خدا]] را از [[بی‌انصافی]] منزّه دانسته است. <ref>کتاب مقدّس، ۱۸: ۲۵.</ref> ابراهیم خود [[برکت]] است و خدا به او و هر که او را [[مبارک]] خوانَد، برکت می‌دهد و هر که او را [[ملعون]] خوانَد، [[لعنت]] می‌کند. <ref> کتاب مقدّس، ۱۲: ۳.</ref> تمام امّت‌های [[جهان]] از او [[برکت]] می‌یابند. <ref>کتاب مقدّس، ۱۲: ۳ و ۱۸: ۱۸.</ref> در [[تورات]] سخنی از [[شریعت]] [[ابراهیم]] {{ع}} نرفته و فقط در خطابی از سوی [[خداوند]] به [[اسحاق]] آمده: ابراهیم قول مرا شنید و وصایا و [[اوامر]] و [[فرایض]] و [[احکام]] مرا نگاه داشت <ref>کتاب مقدّس، پیدایش: ۲۶: ۵.</ref> که نشان می‌دهد [[حضرت ابراهیم]] [[شریعت]] داشته است. <ref>الهدی الی دین المصطفی، ج ۱، ص ۷۶.</ref> در [[عهد جدید]]، [[ایمان]] ابراهیم ستوده شده و آمده است که به سبب [[ایمان]]، [[وطن]] خود را ترک و با اسحاق و [[یعقوب]]، غریبانه در خیمه‌ها [[زندگی]] کرد و حاضر شد یگانه پسر خود را [[قربانی]] کند و با آنکه پیش از عملی شدن [[وعده خدا]] مبنی بر [[وراثت]] سرزمینِ کنعان [[وفات]] یافته، وعده خدا را از دور دیده و به آن [[اقرار]] کرده است. <ref>کتاب مقدّس: عبرانیان: ۱۱: ۸ ـ ۱۹.</ref> در تورات و [[انجیل]]، از فرازهای حسّاس زندگی ابراهیم {{ع}} چه از بُعد [[تاریخی]] و چه از بُعد [[معنوی]]، مانند نشان دادن [[ملکوت]] به وی، [[رویارویی]] و [[احتجاج]] با [[مشرکان]]، [[شکستن بت‌ها]]، [[رهایی]] از [[آتش]] [[نمرود]]، عزیمت به [[مکّه]]، [[بنای کعبه]] و [[نزول]] [[کتاب آسمانی]] بر [[حضرت]] یاد نشده است.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 477-479.</ref>


== اتفاق [[ملل]] در گرامی داشت ابراهیم {{ع}} ==
== اتفاق [[ملل]] در گرامی داشت ابراهیم {{ع}} ==
بعضی در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا}}<ref>«و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.</ref>، {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ}}<ref>«و برای من در میان آیندگان، نامی نیکو بر جای بگذار» سوره شعراء، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲.</ref>، {{متن قرآن|وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ}}<ref>«و در میان آیندگان از وی (نامی نیکو) بر جای نهادیم» سوره صافات، آیه ۷۸.</ref> مقصود از {{متن قرآن|لِسَانَ صِدْقٍ}}<ref>جامع‌البیان، مج ۹، ج۱۶، ص۱۱۷ و مج ۱۱، ج ۱۹، ص۱۰۷؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۷۹۹ و ج ۸، ص ۳۰۴.</ref> و [[اجر]] <ref>الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۴۵۹.</ref> و [[حسنه]] در [[دنیا]] <ref> التفسیرالکبیر، ج۲۰، ص ۱۳۵؛ جامع‌البیان، مج ۸، ج ۱۴، ص۲۵۰.</ref> و ابقا در میان آیندگان را <ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۶؛ تبیان، ج ۸، ص ۵۲۰.</ref> که به [[ابراهیم]] [[عطا]] شده، مقبولیّت وی نزد همه [[ملل]] دانسته‌اند. بنابه قولی، [[سلام]] [[خداوند]] بر ابراهیم در {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.</ref> به این معنا است که وی در همه [[زمین]] جز به [[نیکی]] یاد نشود. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۱۰۶.</ref> گذشته از [[آیات]] یاد شده، واقعیّت خارجی نشان می‌دهد که همه [[ادیان توحیدی]] به [[دلیل]] آنکه پیامبرانشان از [[نسل]] ابراهیمند، زیرا ابراهیم نیای‌همه <ref> قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۲۵؛ قصص الانبیاء، ابن‌کثیر، ص ۱۲۰.</ref> یا بیش‌تر <ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۷.</ref> پس از خود بوده است، [[پیامبران]] [[شخصیّت]] او را گرامی می‌‌دارند؛ حتّی [[مشرکان]] [[عرب]] هم از آنجا که بیش‌تر آنها [[قریش]] و از [[نسل ابراهیم]] بوده <ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۰.</ref> و ریشه سایر [[عدنانیان]] نیز به [[اسماعیل]] می‌رسد، به ابراهیم {{ع}} [[احترام]] می‌گذاشتند؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۷۶.</ref> به همین دلیل، [[قرآن]]، داستان ابراهیم را بارها بیان کرده تا آنها را به [[توحید]] که منادی آن ابراهیم بوده<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۰.</ref> و همه گروه‌ها حقّانیّت او را می‌پذیرند،<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۶۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۳۴.</ref> [[ترغیب]] کند.
بعضی در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا}}<ref>«و به آنان از بخشایش خویش ارزانی داشتیم و برای آنان نام و آوازه نیکوی بلندی پدید آوردیم» سوره مریم، آیه ۵۰.</ref>، {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ}}<ref>«و برای من در میان آیندگان، نامی نیکو بر جای بگذار» سوره شعراء، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۲.</ref>، {{متن قرآن|وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ}}<ref>«و در میان آیندگان از وی (نامی نیکو) بر جای نهادیم» سوره صافات، آیه ۷۸.</ref> مقصود از {{متن قرآن|لِسَانَ صِدْقٍ}}<ref>جامع‌البیان، مج ۹، ج۱۶، ص۱۱۷ و مج ۱۱، ج ۱۹، ص۱۰۷؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۷۹۹ و ج ۸، ص ۳۰۴.</ref> و [[اجر]] <ref>الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۴۵۹.</ref> و [[حسنه]] در [[دنیا]] <ref> التفسیرالکبیر، ج۲۰، ص ۱۳۵؛ جامع‌البیان، مج ۸، ج ۱۴، ص۲۵۰.</ref> و ابقا در میان آیندگان را <ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۶؛ تبیان، ج ۸، ص ۵۲۰.</ref> که به [[ابراهیم]] [[عطا]] شده، مقبولیّت وی نزد همه [[ملل]] دانسته‌اند. بنابه قولی، [[سلام]] [[خداوند]] بر ابراهیم در {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>«درود بر ابراهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹.</ref> به این معنا است که وی در همه [[زمین]] جز به [[نیکی]] یاد نشود. <ref>جامع البیان، ج ۱۲، ص ۱۰۶.</ref> گذشته از [[آیات]] یاد شده، واقعیّت خارجی نشان می‌دهد که همه [[ادیان توحیدی]] به [[دلیل]] آنکه پیامبرانشان از [[نسل]] ابراهیمند، زیرا ابراهیم نیای‌همه <ref> قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۲۵؛ قصص الانبیاء، ابن‌کثیر، ص ۱۲۰.</ref> یا بیش‌تر <ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۷.</ref> پس از خود بوده است، [[پیامبران]] [[شخصیّت]] او را گرامی می‌‌دارند؛ حتّی [[مشرکان]] [[عرب]] هم از آنجا که بیش‌تر آنها [[قریش]] و از [[نسل ابراهیم]] بوده <ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۰.</ref> و ریشه سایر [[عدنانیان]] نیز به [[اسماعیل]] می‌رسد، به ابراهیم {{ع}} [[احترام]] می‌گذاشتند؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۷۶.</ref> به همین دلیل، [[قرآن]]، داستان ابراهیم را بارها بیان کرده تا آنها را به [[توحید]] که منادی آن ابراهیم بوده<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۰.</ref> و همه گروه‌ها حقّانیّت او را می‌پذیرند،<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۶۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۳۴.</ref> [[ترغیب]] کند.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 479-480.</ref>


== [[اهل کتاب]] و ابراهیم {{ع}} ==
== [[اهل کتاب]] و ابراهیم {{ع}} ==
مقبولیّت ابراهیم نزد همگان سبب شد تا در [[عصر پیامبر]] {{صل}} هر یک از [[یهود]] و نصارا <ref>التبیان، ج۲، ص۴۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۸، ص ۹۳.</ref> خودرا به ابراهیم یا حتّی ابراهیم را به خود منتسب سازند تا بدین وسیله، [[آیین]] نوظهور [[اسلام]] را که بر پیوند خود با آیین ابراهیم {{ع}} تأکید داشت، در مقابل [[دین ابراهیم]] قرار داده، [[مردم]] را که به ابراهیم [[احترام]] می‌گذاشتند، از [[گرایش]] به اسلام بازدارند. {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«یا می‌گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهی‌یی را که از خداوند نزد اوست پنهان می‌دارد؟ و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰.</ref>،{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا می‌کنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا می‌کنید؟ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره آل عمران، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref> قرآن، ادّعا و [[احتجاج]] اهل کتاب را در این زمینه تفصیل نداده؛ به همین [[دلیل]]، [[مفسّران]] در توضیح این [[آیات]] بر یک [[رأی]] نیستند. بعضی برآنند که هریک از [[یهود]] و [[نصارا]] ادّعا داشتند که بر [[دین ابراهیم]] بوده‌اند و دیگران از جمله [[مسلمانان]]، بر دین ابراهیم نیستند. دلیل آنها در برابر [[اسلام]] این بود که اسلام اموری را به [[شریعت]] [[ابراهیم]] افزوده و [[قرآن]] با توجّه به انحصار [[علم]] [[اهل]] کتاب به [[تورات]] و [[انجیل]] که هر دو بعد از ابراهیم نازل شده‌اند، این ادّعا را رد کرده است: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا می‌کنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.</ref><ref> التحریر و التنویر، ج ۳، ص ۲۷۱.</ref> به نظری دیگر، هر یک از یهود و نصارا در آغاز ادّعا داشتند که ابراهیم {{ع}} از ما است؛ امّا رفته رفته مدّعی [[یهودی]] یا [[مسیحی]] بودن وی شدند <ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۱.</ref> و به گفته‌ای، از آغاز چنین ادّعایی داشتند. <ref> جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۱۶؛ قرطبی، ج ۴، ص ۶۹.</ref> [[استدلال]] هر دو گروه این بود که [[دین حق]] یکی است و آن هم [[دین]] ما است؛ درنتیجه، [[یهودیان]]، ابراهیم را یهودی، و [[مسیحیان]]، وی را مسیحی می‌شمردند.
مقبولیّت ابراهیم نزد همگان سبب شد تا در [[عصر پیامبر]] {{صل}} هر یک از [[یهود]] و نصارا <ref>التبیان، ج۲، ص۴۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۸، ص ۹۳.</ref> خودرا به ابراهیم یا حتّی ابراهیم را به خود منتسب سازند تا بدین وسیله، [[آیین]] نوظهور [[اسلام]] را که بر پیوند خود با آیین ابراهیم {{ع}} تأکید داشت، در مقابل [[دین ابراهیم]] قرار داده، [[مردم]] را که به ابراهیم [[احترام]] می‌گذاشتند، از [[گرایش]] به اسلام بازدارند. {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«یا می‌گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهی‌یی را که از خداوند نزد اوست پنهان می‌دارد؟ و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰.</ref>،{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا می‌کنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا می‌کنید؟ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره آل عمران، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref> قرآن، ادّعا و [[احتجاج]] اهل کتاب را در این زمینه تفصیل نداده؛ به همین [[دلیل]]، [[مفسّران]] در توضیح این [[آیات]] بر یک [[رأی]] نیستند. بعضی برآنند که هریک از [[یهود]] و [[نصارا]] ادّعا داشتند که بر [[دین ابراهیم]] بوده‌اند و دیگران از جمله [[مسلمانان]]، بر دین ابراهیم نیستند. دلیل آنها در برابر [[اسلام]] این بود که اسلام اموری را به [[شریعت]] [[ابراهیم]] افزوده و [[قرآن]] با توجّه به انحصار [[علم]] [[اهل]] کتاب به [[تورات]] و [[انجیل]] که هر دو بعد از ابراهیم نازل شده‌اند، این ادّعا را رد کرده است: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا می‌کنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.</ref><ref> التحریر و التنویر، ج ۳، ص ۲۷۱.</ref> به نظری دیگر، هر یک از یهود و نصارا در آغاز ادّعا داشتند که ابراهیم {{ع}} از ما است؛ امّا رفته رفته مدّعی [[یهودی]] یا [[مسیحی]] بودن وی شدند <ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۱.</ref> و به گفته‌ای، از آغاز چنین ادّعایی داشتند. <ref> جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۱۶؛ قرطبی، ج ۴، ص ۶۹.</ref> [[استدلال]] هر دو گروه این بود که [[دین حق]] یکی است و آن هم [[دین]] ما است؛ درنتیجه، [[یهودیان]]، ابراهیم را یهودی، و [[مسیحیان]]، وی را مسیحی می‌شمردند.


پاسخ قرآن این است: [[دین]] [[خداوند]] که ابراهیم {{ع}} نیز بر آن بوده، بیش از یکی نیست و آن [[تسلیم]] در برابر خداوند است {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> پس شریعت [[موسی]] و [[عیسی]] {{ع}} ریشه در دین ابراهیم دارد، نه اینکه ابراهیم، یهودی یا مسیحی باشد؛<ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref> به همین دلیل اگر بنا باشد انحصار دینِ [[حق]] در [[یهودیّت]] یا نصرانیّت را بپذیریم، باید بگوییم که ابراهیم بر حق نیست؛ زیرا او نه یهودی بوده و نه مسیحی؛ حال آنکه هر دو گروه در حقّانیّت وی اتّفاق نظر دارند: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref><ref>المنار، ج ۱، ص ۴۸۰ و ۴۸۲.</ref> و اگر [[قرآن]] [[ابراهیم]] را مُسلِم نامیده {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> مقصود، [[تسلیم]] بودن وی در برابر [[خداوند]] است؛<ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref> پس این اشکال<ref>التبیان، ج ۲، ص ۴۹۲.</ref> که قرآن پس از ابراهیم نازل شده و معنا ندارد که ابراهیم، [[مُسْلِم]] نامیده شود، اشکال بی‌اساسی است. <ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref> برخی [[آیه]] {{متن قرآن|أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.</ref> را نیز پاسخ به ادّعای [[اهل کتاب]] مبنی بر [[یهودی]] یا [[نصرانی]] بودن ابراهیم و [[یعقوب]] {{ع}} دانسته‌اند. <ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۸۱.</ref> آیه {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref> تعریضی کنایه‌آمیز به اهل کتاب است که [[شایسته‌ترین]] افراد به ابراهیم کسانی‌اند که در زمینه [[پیروی از حق]] و [[پذیرش دین]] او با وی مشترکند و این معنا در [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[پیروان]] وی مصداق می‌یابد. <ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۴.</ref> گفته شده: آیه پیشین در پی آن نازل شد که [[رهبران]] [[یهود]]، ادّعا کردند از [[پیامبر]] و دیگران به [[دین ابراهیم]] {{ع}} شایسته‌ترند؛<ref> قرطبی، ج ۴، ص ۷۰.</ref> چنان که آیه {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref> را به پافشاری یهود و [[نصارا]] بر ادّعای مزبور و [[نکوهش]] آنان ناظر دانسته‌اند. <ref>قرطبی، ص ۸۲.</ref> قرآن به موازات ردّ ادعای اهل کتاب مبنی بر انتساب به ابراهیم {{ع}} به طور مکرّر پیوند عمیق میان [[آیین]] [[محمدی]] {{صل}} و [[ملّت]] ابراهیم {{ع}} را گوشزد کرده است. {{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>، {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>
پاسخ قرآن این است: [[دین]] [[خداوند]] که ابراهیم {{ع}} نیز بر آن بوده، بیش از یکی نیست و آن [[تسلیم]] در برابر خداوند است {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> پس شریعت [[موسی]] و [[عیسی]] {{ع}} ریشه در دین ابراهیم دارد، نه اینکه ابراهیم، یهودی یا مسیحی باشد؛<ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref> به همین دلیل اگر بنا باشد انحصار دینِ [[حق]] در [[یهودیّت]] یا نصرانیّت را بپذیریم، باید بگوییم که ابراهیم بر حق نیست؛ زیرا او نه یهودی بوده و نه مسیحی؛ حال آنکه هر دو گروه در حقّانیّت وی اتّفاق نظر دارند: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref><ref>المنار، ج ۱، ص ۴۸۰ و ۴۸۲.</ref> و اگر [[قرآن]] [[ابراهیم]] را مُسلِم نامیده {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> مقصود، [[تسلیم]] بودن وی در برابر [[خداوند]] است؛<ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref> پس این اشکال<ref>التبیان، ج ۲، ص ۴۹۲.</ref> که قرآن پس از ابراهیم نازل شده و معنا ندارد که ابراهیم، [[مُسْلِم]] نامیده شود، اشکال بی‌اساسی است. <ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۳.</ref> برخی [[آیه]] {{متن قرآن|أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.</ref> را نیز پاسخ به ادّعای [[اهل کتاب]] مبنی بر [[یهودی]] یا [[نصرانی]] بودن ابراهیم و [[یعقوب]] {{ع}} دانسته‌اند. <ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۸۱.</ref> آیه {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref> تعریضی کنایه‌آمیز به اهل کتاب است که [[شایسته‌ترین]] افراد به ابراهیم کسانی‌اند که در زمینه [[پیروی از حق]] و [[پذیرش دین]] او با وی مشترکند و این معنا در [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[پیروان]] وی مصداق می‌یابد. <ref>المیزان، ج ۳، ص ۲۵۴.</ref> گفته شده: آیه پیشین در پی آن نازل شد که [[رهبران]] [[یهود]]، ادّعا کردند از [[پیامبر]] و دیگران به [[دین ابراهیم]] {{ع}} شایسته‌ترند؛<ref> قرطبی، ج ۴، ص ۷۰.</ref> چنان که آیه {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۸۳.</ref> را به پافشاری یهود و [[نصارا]] بر ادّعای مزبور و [[نکوهش]] آنان ناظر دانسته‌اند. <ref>قرطبی، ص ۸۲.</ref> قرآن به موازات ردّ ادعای اهل کتاب مبنی بر انتساب به ابراهیم {{ع}} به طور مکرّر پیوند عمیق میان [[آیین]] [[محمدی]] {{صل}} و [[ملّت]] ابراهیم {{ع}} را گوشزد کرده است. {{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>، {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 480-481.</ref>


== [[صحف ابراهیم]] ==
== [[صحف ابراهیم]] ==
قرآن دوبار از صحف ابراهیم {{ع}} یاد کرده و بخشی از محتویات آنها را آورده است. {{متن قرآن|أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الأَوْفَى وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الأُخْرَى وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}}<ref>«یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟ که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود. و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود. سپس او را برابر آن کیفری هر چه تمام‌تر می‌دهند. و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست. و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند. و اینکه او دو گونه نر و ماده را آفرید ... از نطفه‌ای، آنگاه که فرو ریخته شود. و اینکه آفرینش جهان دیگر با اوست. و اوست که بی‌نیاز می‌گرداند و سرمایه می‌بخشد. و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است. و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد. و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد. و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۳۶-۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن| قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الأُولَى صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى}}<ref>«بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد، و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد. بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید. با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است. این (حقیقت) بی‌گمان در صحیفه‌های (آسمانی) پیشین (نیز آمده) است. صحیفه‌های ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۹.</ref> تعبیر {{متن قرآن|صُحُفِ}} با لفظ جمع می‌رساند که [[کتاب آسمانی]] ابراهیم، دارای بخش‌هایی<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۵.</ref> (براساس بعضی از [[روایات]] ده <ref>الدرّالمنثور، ج۸، ص۴۸۹؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۷۲.</ref> و به [[نقلی]] بیست [[صحیفه]])<ref>البرهان، ج ۵، ص ۶۳۹.</ref> بوده است.
قرآن دوبار از صحف ابراهیم {{ع}} یاد کرده و بخشی از محتویات آنها را آورده است. {{متن قرآن|أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الأَوْفَى وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الأُخْرَى وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الأُولَى وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى}}<ref>«یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟ که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد. و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود. و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود. سپس او را برابر آن کیفری هر چه تمام‌تر می‌دهند. و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست. و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند. و اینکه او دو گونه نر و ماده را آفرید ... از نطفه‌ای، آنگاه که فرو ریخته شود. و اینکه آفرینش جهان دیگر با اوست. و اوست که بی‌نیاز می‌گرداند و سرمایه می‌بخشد. و اوست که پروردگار (ستاره) شعری است. و اوست که قوم نخستین عاد را نابود کرد. و (نیز) ثمود را که (چیزی از آنها) بر جای ننهاد. و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکش‌تر بودند» سوره نجم، آیه ۳۶-۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن| قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الأُولَى صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى}}<ref>«بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد، و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد. بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید. با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است. این (حقیقت) بی‌گمان در صحیفه‌های (آسمانی) پیشین (نیز آمده) است. صحیفه‌های ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۹.</ref> تعبیر {{متن قرآن|صُحُفِ}} با لفظ جمع می‌رساند که [[کتاب آسمانی]] ابراهیم، دارای بخش‌هایی<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۵.</ref> (براساس بعضی از [[روایات]] ده <ref>الدرّالمنثور، ج۸، ص۴۸۹؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۷۲.</ref> و به [[نقلی]] بیست [[صحیفه]])<ref>البرهان، ج ۵، ص ۶۳۹.</ref> بوده است.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 481-482.</ref>


== [[ملت]] [[ابراهیم]] ==  
== [[ملت]] [[ابراهیم]] ==  
[[ملّت]] ابراهیم" هشت بار در [[قرآن]] به کار رفته است. مقصود از ملّت ابراهیم چنان که از [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.</ref> نیز استفاده می‌شود، [[آیین]] [[حضرت]] است. از [[آیات قرآن]] می‌توان سیمای کلّی آیین ابراهیم {{ع}} را در ابعاد [[اعتقادی]] و عملی ترسیم کرد.
[[ملّت]] ابراهیم" هشت بار در [[قرآن]] به کار رفته است. مقصود از ملّت ابراهیم چنان که از [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان پروردگارم مرا به راهی راست راهنمایی کرده است، به دینی استوار، آیین ابراهیم درست‌آیین و (او) از مشرکان نبود» سوره انعام، آیه ۱۶۱.</ref> نیز استفاده می‌شود، [[آیین]] [[حضرت]] است. از [[آیات قرآن]] می‌توان سیمای کلّی آیین ابراهیم {{ع}} را در ابعاد [[اعتقادی]] و عملی ترسیم کرد.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 482.</ref>


== دین حضرت ابراهیم ==
== دین حضرت ابراهیم ==
خط ۴۷: خط ۴۳:
# در [[گفت‌وگو]] با آزر خود را سعادت‌مند و او را شقاوت‌مند نخواند؛ بلکه با این جمله که شاید من با [[عبادت]] خداوند دچار [[شقاوت]] نباشم: {{متن قرآن|عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا}}<ref>«باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.</ref> ضمن بیان مطلب، [[ادب]] را نیز رعایت کرد.<ref> منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۱۸.</ref> در منابع معتبر، پس از این، جز هنگام پرتاب ابراهیم در [[آتش]]،<ref>قمی، ج ۲، ص ۴۸.</ref>
# در [[گفت‌وگو]] با آزر خود را سعادت‌مند و او را شقاوت‌مند نخواند؛ بلکه با این جمله که شاید من با [[عبادت]] خداوند دچار [[شقاوت]] نباشم: {{متن قرآن|عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا}}<ref>«باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.</ref> ضمن بیان مطلب، [[ادب]] را نیز رعایت کرد.<ref> منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۱۸.</ref> در منابع معتبر، پس از این، جز هنگام پرتاب ابراهیم در [[آتش]]،<ref>قمی، ج ۲، ص ۴۸.</ref>


اثری از برخورد ابراهیم با آزر نمی‌بینیم. گفته شده: از آنجا که در [[آیات]] {{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا يَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا }}<ref>«ای پدر! بی‌گمان من به چیزی از دانش دست یافته‌ام که تو بدان دست نیافته‌ای؛ بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راهی درست رهنمون گردم ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است. ای پدر! من می‌هراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۳-۴۵.</ref>، [[سخن]] ابراهیم {{ع}} در برابر آزر، شدّت و [[غلظت]] ندارد، ولی در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>، سخن او با [[تندی]] همراه است، به دست می‌آید که آیات [[سوره مریم]]، به برخوردهای نخستین [[ابراهیم]] با [[آزر]] مربوط بوده است و [[آیه]] [[سوره انعام]]، برخورد او را پس از پافشاری آزر بر [[باطل]] که شرح آن در [[سوره مریم]] رفته، بیان می‌دارد؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۴۰؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۳۱۲.</ref> ولی بعضی، آیه ۷۴ انعام را به نخستین برخورد ابراهیم با آزر ناظر دانسته‌اند که ماجرا را به صورت چکیده بیان کرده است. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۱۶۹.</ref>
اثری از برخورد ابراهیم با آزر نمی‌بینیم. گفته شده: از آنجا که در [[آیات]] {{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا يَا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا }}<ref>«ای پدر! بی‌گمان من به چیزی از دانش دست یافته‌ام که تو بدان دست نیافته‌ای؛ بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راهی درست رهنمون گردم ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است. ای پدر! من می‌هراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۳-۴۵.</ref>، [[سخن]] ابراهیم {{ع}} در برابر آزر، شدّت و [[غلظت]] ندارد، ولی در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>، سخن او با [[تندی]] همراه است، به دست می‌آید که آیات [[سوره مریم]]، به برخوردهای نخستین [[ابراهیم]] با [[آزر]] مربوط بوده است و [[آیه]] [[سوره انعام]]، برخورد او را پس از پافشاری آزر بر [[باطل]] که شرح آن در [[سوره مریم]] رفته، بیان می‌دارد؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۴۰؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۳۱۲.</ref> ولی بعضی، آیه ۷۴ انعام را به نخستین برخورد ابراهیم با آزر ناظر دانسته‌اند که ماجرا را به صورت چکیده بیان کرده است. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۱۶۹.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 482-486.</ref>


== ویژگی‌های قوم ابراهیم {{ع}} ==
== ویژگی‌های قوم ابراهیم {{ع}} ==
خط ۵۸: خط ۵۴:
[[روایات]] نیز به [[صراحت]] بیان داشته که [[پرستش]] غیر [[خداوند]] در همه [[جهان]] آن [[روز]] فراگیر بوده؛ به گونه‌ای که ابراهیم در ابتدای امر، یگانه [[خداپرست]] روی [[زمین]] به شمار می‌آمده و خداوند به همین [[دلیل]]، او را [[امّت]] نامیده است <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۳۵ و ۸۲.</ref> صابئیّه که اجرام آسمانی را می‌پرستیدند، در آن [[زمان]] از [[ادیان]] مشهور جهان بوده است و [[تاریخ]] شیوع آن را در کنار شیوع [[بت‌پرستی]] در [[بابل]] ذکر کرده‌اند. در لوحه‌های [[آیین]] حمورابی (ششمین [[پادشاه]] سلسله اوّل بابل و پدید آورنده قدیم‌ترین [[قانون]] مدوّن جهان) <ref>فرهنگ فارسی، ج ۵، ص ۴۶۸.</ref> که از خرابه‌های بابل استخراج شده، از خدای [[خورشید و ماه]] یاد شده و می‌دانیم که حمورابی به عصر ابراهیم {{ع}} نزدیک است؛ با وجود این به طور [[قاطع]] نمی‌توان گفت که ابراهیم در امر کواکب با [[صابئان]] روبه رو بوده و با آنها [[احتجاج]] کرده است؛ زیرا [[منابع تاریخی]] نشان می‌دهد که [[بت‌پرستان]] همان گونه که بت‌هایی از [[خدایان]] و ربّ‌النّوع‌ها را می‌پرستیدند، بت‌هایی از کواکب و خورشید و ماه را نیز می‌پرستیده، معابدی به نام این کواکب داشتند؛ همان‌طور که صابئان نیز از بت‌پرستی [[بیگانه]] نبوده و گاهی معابدی را برای عبادت غیر کواکب مانند علّت اُولی، [[عقل]] و نفس، ساخته، آنها را عبادت می‌کردند؛ بنابراین، [[احتجاج]] ابراهیم می‌تواند با صابئان باشد؛ چنان که می‌تواند با بت‌پرستانی باشد که کواکب وبت‌های منسوب به آنها را می‌پرستیدند. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۳۶.</ref> [[بت‌پرستان]]، وجود [[خداوند]] را در جای‌گاه یگانه [[آفریدگار]] هستی قبول داشتند؛ ولی به نظر آنان، [[پرستش]] او بدون واسطه غیر ممکن بود؛ به گونه‌ای که اگر پرستش او ممکن می‌بود، یگانه [[معبود]] به شمار می‌رفت؛ به همین‌دلیل در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ابراهیم را (یاد کن) هنگامی که به قوم خود گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا کنید» سوره عنکبوت، آیه ۱۶.</ref> که سخن [[ابراهیم]] را در [[دعوت به توحید]] بازگفته، ادات [[حصر]] به کار نرفته است. <ref> المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵ و ۱۲۰.</ref> گفته می‌شود: [[کاهنان]] [[مذاهب]] [[بت‌پرستی]]، خودبه [[توحید]] [[معتقد]] بودند؛ ولی‌آن‌را از عامّه [[مردم]] پنهان می‌کردند. <ref>المنار، ج۷، ص ۵۶۵.</ref> گرچه [[رهبران]] بت‌پرستی برای توجیه پرستش [[بت‌ها]]، استدلال‌هایی را ارائه می‌دادند،<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵ و ۱۲۰.</ref>
[[روایات]] نیز به [[صراحت]] بیان داشته که [[پرستش]] غیر [[خداوند]] در همه [[جهان]] آن [[روز]] فراگیر بوده؛ به گونه‌ای که ابراهیم در ابتدای امر، یگانه [[خداپرست]] روی [[زمین]] به شمار می‌آمده و خداوند به همین [[دلیل]]، او را [[امّت]] نامیده است <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۳۵ و ۸۲.</ref> صابئیّه که اجرام آسمانی را می‌پرستیدند، در آن [[زمان]] از [[ادیان]] مشهور جهان بوده است و [[تاریخ]] شیوع آن را در کنار شیوع [[بت‌پرستی]] در [[بابل]] ذکر کرده‌اند. در لوحه‌های [[آیین]] حمورابی (ششمین [[پادشاه]] سلسله اوّل بابل و پدید آورنده قدیم‌ترین [[قانون]] مدوّن جهان) <ref>فرهنگ فارسی، ج ۵، ص ۴۶۸.</ref> که از خرابه‌های بابل استخراج شده، از خدای [[خورشید و ماه]] یاد شده و می‌دانیم که حمورابی به عصر ابراهیم {{ع}} نزدیک است؛ با وجود این به طور [[قاطع]] نمی‌توان گفت که ابراهیم در امر کواکب با [[صابئان]] روبه رو بوده و با آنها [[احتجاج]] کرده است؛ زیرا [[منابع تاریخی]] نشان می‌دهد که [[بت‌پرستان]] همان گونه که بت‌هایی از [[خدایان]] و ربّ‌النّوع‌ها را می‌پرستیدند، بت‌هایی از کواکب و خورشید و ماه را نیز می‌پرستیده، معابدی به نام این کواکب داشتند؛ همان‌طور که صابئان نیز از بت‌پرستی [[بیگانه]] نبوده و گاهی معابدی را برای عبادت غیر کواکب مانند علّت اُولی، [[عقل]] و نفس، ساخته، آنها را عبادت می‌کردند؛ بنابراین، [[احتجاج]] ابراهیم می‌تواند با صابئان باشد؛ چنان که می‌تواند با بت‌پرستانی باشد که کواکب وبت‌های منسوب به آنها را می‌پرستیدند. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۳۶.</ref> [[بت‌پرستان]]، وجود [[خداوند]] را در جای‌گاه یگانه [[آفریدگار]] هستی قبول داشتند؛ ولی به نظر آنان، [[پرستش]] او بدون واسطه غیر ممکن بود؛ به گونه‌ای که اگر پرستش او ممکن می‌بود، یگانه [[معبود]] به شمار می‌رفت؛ به همین‌دلیل در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ابراهیم را (یاد کن) هنگامی که به قوم خود گفت: خداوند را بپرستید و از او پروا کنید» سوره عنکبوت، آیه ۱۶.</ref> که سخن [[ابراهیم]] را در [[دعوت به توحید]] بازگفته، ادات [[حصر]] به کار نرفته است. <ref> المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵ و ۱۲۰.</ref> گفته می‌شود: [[کاهنان]] [[مذاهب]] [[بت‌پرستی]]، خودبه [[توحید]] [[معتقد]] بودند؛ ولی‌آن‌را از عامّه [[مردم]] پنهان می‌کردند. <ref>المنار، ج۷، ص ۵۶۵.</ref> گرچه [[رهبران]] بت‌پرستی برای توجیه پرستش [[بت‌ها]]، استدلال‌هایی را ارائه می‌دادند،<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵ و ۱۲۰.</ref>


[[آیات قرآن]] نشان می‌دهد که بت‌پرستی مردم به [[دلیل]] پذیرش این استدلال‌ها نبوده؛ بلکه در این زمینه سه عامل وجود داشته است: یکی پیوندهای متقابل [[اجتماعی]] میان افراد مجتمع <ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۲۰.</ref> در [[مقام]] [[قوم]] یا [[ملّت]] واحد، برای [[حفظ]] [[غرور]] ملّی و قومی در برابر [[اقوام]] دیگر: {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.</ref> و دیگر، [[ترس]] از [[خدایان]] خیالی، زیرا ابراهیم {{ع}} را به [[انتقام]] خدایان [[تهدید]] کردند که روشن می‌شود خود، به علّت ترس از خدایان، آنها را [[عبادت]] می‌کردند: {{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بهراسم در حالی که خود نمی‌هراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار داده‌اید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref><ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۲.</ref> و سوم، [[امید]] رسیدن خیر از سوی خدایان به آنها: {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref><ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵.</ref>
[[آیات قرآن]] نشان می‌دهد که بت‌پرستی مردم به [[دلیل]] پذیرش این استدلال‌ها نبوده؛ بلکه در این زمینه سه عامل وجود داشته است: یکی پیوندهای متقابل [[اجتماعی]] میان افراد مجتمع <ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۲۰.</ref> در [[مقام]] [[قوم]] یا [[ملّت]] واحد، برای [[حفظ]] [[غرور]] ملّی و قومی در برابر [[اقوام]] دیگر: {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.</ref> و دیگر، [[ترس]] از [[خدایان]] خیالی، زیرا ابراهیم {{ع}} را به [[انتقام]] خدایان [[تهدید]] کردند که روشن می‌شود خود، به علّت ترس از خدایان، آنها را [[عبادت]] می‌کردند: {{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بهراسم در حالی که خود نمی‌هراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار داده‌اید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref><ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۲.</ref> و سوم، [[امید]] رسیدن خیر از سوی خدایان به آنها: {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref><ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 486-487.</ref>
=== تعصب قومی ===
=== تعصب قومی ===
همان‌گونه که آیه {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.</ref> [[گواهی]] می‌دهد، یکی از بارزترین ویژگی‌های [[قوم ابراهیم]]، [[تعصّب]] قومی و زیر بنا بودن این تعصّب در پدیده‌های اجتماعی بوده است؛ بلکه براساس یکی از وجوه در ترکیب آیه مزبور، [[سخن]] ابراهیم آن است که معبود شما همان دوستی‌های متقابل درون قومی است <ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۳۶.</ref>
همان‌گونه که آیه {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.</ref> [[گواهی]] می‌دهد، یکی از بارزترین ویژگی‌های [[قوم ابراهیم]]، [[تعصّب]] قومی و زیر بنا بودن این تعصّب در پدیده‌های اجتماعی بوده است؛ بلکه براساس یکی از وجوه در ترکیب آیه مزبور، [[سخن]] ابراهیم آن است که معبود شما همان دوستی‌های متقابل درون قومی است <ref>مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۳۶.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 487-488.</ref>


=== [[ضعف]] [[فکری]] ===
=== [[ضعف]] [[فکری]] ===
[[قوم]] [[ابراهیم]] پیش‌تازان تمدّن [[مادّی]] در عصر خویش بوده‌اند.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref> وجود تمدّن باستانی در [[بابل]] مورد پذیرش همه بوده، نیازی به [[اثبات]] ندارد؛ با وجود این، [[انحطاط]] در ابعاد [[معرفتی]] و [[انسانی]]، از مشخّصات عمومی [[قوم ابراهیم]] است تا آنجا که طبق برداشتی از [[آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref> حتّی ابراهیم {{ع}} این [[درجه]] از انحطاط فکری و [[آشفتگی]] تعقّل را از آنان [[باور]] نداشت. در ماجرای [[احتجاج]] با [[نمرود]] که در حضور گروهی انجام شد، ابراهیم می‌کوشید [[برهان]] خود را به صورتی ساده اقامه کند تا [[عوام]] فریبی نمرود نتواند احتجاج او را در نظر [[مردم]] عقیم سازد؛ به همین [[دلیل]]، پایه برهان را نیاز مجموعه [[آفرینش]] به صانع قرار نداد؛ زیرا می‌دانست سطح تعقّل مردم [[پایین‌تر]] از آن است که حتّی این امر [[فطری]] را به [[شایستگی]] دریابند؛ بلکه احتجاج خویش را بر محور زنده کردن و میراندن قرار داد؛ با این حال، نمرود به [[سادگی]] توانست آنان را به دام مغالطه خویش گرفتار آورد و ابراهیم‌به ناچار حجّتی آشکارتر برگزید.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref> [[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز در دعایی به این ویژگی قوم ابراهیم اشاره کرده است: یا من [[نجی]] ابراهیم من القوم الجاهلین <ref> بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۵.</ref>
[[قوم]] [[ابراهیم]] پیش‌تازان تمدّن [[مادّی]] در عصر خویش بوده‌اند.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref> وجود تمدّن باستانی در [[بابل]] مورد پذیرش همه بوده، نیازی به [[اثبات]] ندارد؛ با وجود این، [[انحطاط]] در ابعاد [[معرفتی]] و [[انسانی]]، از مشخّصات عمومی [[قوم ابراهیم]] است تا آنجا که طبق برداشتی از [[آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.</ref> حتّی ابراهیم {{ع}} این [[درجه]] از انحطاط فکری و [[آشفتگی]] تعقّل را از آنان [[باور]] نداشت. در ماجرای [[احتجاج]] با [[نمرود]] که در حضور گروهی انجام شد، ابراهیم می‌کوشید [[برهان]] خود را به صورتی ساده اقامه کند تا [[عوام]] فریبی نمرود نتواند احتجاج او را در نظر [[مردم]] عقیم سازد؛ به همین [[دلیل]]، پایه برهان را نیاز مجموعه [[آفرینش]] به صانع قرار نداد؛ زیرا می‌دانست سطح تعقّل مردم [[پایین‌تر]] از آن است که حتّی این امر [[فطری]] را به [[شایستگی]] دریابند؛ بلکه احتجاج خویش را بر محور زنده کردن و میراندن قرار داد؛ با این حال، نمرود به [[سادگی]] توانست آنان را به دام مغالطه خویش گرفتار آورد و ابراهیم‌به ناچار حجّتی آشکارتر برگزید.<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref> [[امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز در دعایی به این ویژگی قوم ابراهیم اشاره کرده است: یا من [[نجی]] ابراهیم من القوم الجاهلین <ref> بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۱۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 488.</ref>
=== [[دست]] یابی به [[علم]] نجوم ===
=== دست‌یابی به [[علم]] نجوم ===
از دیگر ویژگی‌های قوم ابراهیم، دست‌یابی آنان به علم نجوم است. آنان از این علم، هم برای محاسبات فلکی جهت تعیین اموری مانند [[کسوف]] و [[خسوف]]، و هم به منظور [[آگاهی]] از [[حوادث آینده]] استفاده می‌کردند. [[یعقوبی]] از مردی به نام "للطق" (در اصل منبع بدون نقطه ضبط شده) نام می‌برد که این علم را به نمرود آموخته بود.<ref>یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳.</ref> گفته می‌شود: [[صابئان]] در زمینه آگاهی از حوادث با استفاده از نجوم، بسیار کوشا بوده‌اند <ref>یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳.</ref> و بخشی از جای‌گاه رفیع [[آزر]] در [[حکومت]] [[نمرود]]، به [[دلیل]] تبحّر وی در این زمینه بوده است. اقدام‌های پیش‌گیرانه‌ای که نمرود در پی [[پیش‌بینی]] آزر، برای جلوگیری از تکوّن [[ابراهیم]] {{ع}} به عمل آورد، [[شاهد]] توجّه فراوان به این [[علم]] در عصر ابراهیم است. یکی از وجوهی که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.</ref> ذکر شده، آن است که چون [[قوم ابراهیم]] [[اهل]] [[نجوم]] بودند، ابراهیم به [[آسمان]] نگریست و وانمود کرد که به محاسبات نجومی مشغول است <ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۸۰۲.</ref>.
از دیگر ویژگی‌های قوم ابراهیم، دست‌یابی آنان به علم نجوم است. آنان از این علم، هم برای محاسبات فلکی جهت تعیین اموری مانند [[کسوف]] و [[خسوف]]، و هم به منظور [[آگاهی]] از [[حوادث آینده]] استفاده می‌کردند. [[یعقوبی]] از مردی به نام "للطق" (در اصل منبع بدون نقطه ضبط شده) نام می‌برد که این علم را به نمرود آموخته بود.<ref>یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳.</ref> گفته می‌شود: [[صابئان]] در زمینه آگاهی از حوادث با استفاده از نجوم، بسیار کوشا بوده‌اند <ref>یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳.</ref> و بخشی از جای‌گاه رفیع [[آزر]] در [[حکومت]] [[نمرود]]، به [[دلیل]] تبحّر وی در این زمینه بوده است. اقدام‌های پیش‌گیرانه‌ای که نمرود در پی [[پیش‌بینی]] آزر، برای جلوگیری از تکوّن [[ابراهیم]] {{ع}} به عمل آورد، [[شاهد]] توجّه فراوان به این [[علم]] در عصر ابراهیم است. یکی از وجوهی که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.</ref> ذکر شده، آن است که چون [[قوم ابراهیم]] [[اهل]] [[نجوم]] بودند، ابراهیم به [[آسمان]] نگریست و وانمود کرد که به محاسبات نجومی مشغول است <ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۸۰۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 488.</ref>


== نشان دادن [[ملکوت]] به ابراهیم {{ع}} ==
== نشان دادن [[ملکوت]] به ابراهیم {{ع}} ==
یکی از [[مقامات معنوی]] ابراهیم این است که [[خداوند]]، ملکوت [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را به او نشان داده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref> {{متن قرآن|مَلَكُوتَ}} صیغه [[مبالغه]] از "[[مُلک]]" و به معنای [[تسلط]] گسترده و همه جانبه است؛<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۶۳.</ref> زیرا آسمان‌ها و زمین دارای یک وجهه ظاهری و ملکی ویک وجهه [[باطنی]] و [[ملکوتی]] است که وجهه باطنی، بر وجهه ظاهری آنها محیط است و خداوند، بر وجهه باطنی آنها احاطه دارد که لازمه آن، احاطه بر وجهه ظاهری آنها نیز هست؛ بنابراین ملکوت اشیا، [[سلطه]] [[حقیقی]] (و نه اعتباری) خداوند بر ظاهر و [[باطن]] موجودات به شمار می‌رود که امکان زوال یا انتقال آن به دیگری منتفی است؛ زیرا این [[سلطه]]، از [[آفرینش]] موجودات و [[قائم]] بودن آنها در ذات، بقا و آثار وجودیشان به ذات [[حق]] سرچشمه می‌گیرد؛<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۰.</ref> به تعبیر دیگر، ملکوت اشیا، همان حکومت مطلق خداوند بر سراسر هستی <ref>نمونه، ج ۵، ص ۳۰۹.</ref> و [[وابستگی]] هستی به [[قدرت مطلق الهی]] و ملکیّت حقیقی موجودات برای خداوند <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۳۳.</ref> است.
یکی از [[مقامات معنوی]] ابراهیم این است که [[خداوند]]، ملکوت [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را به او نشان داده است: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref> {{متن قرآن|مَلَكُوتَ}} صیغه [[مبالغه]] از "[[مُلک]]" و به معنای [[تسلط]] گسترده و همه جانبه است؛<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۶۳.</ref> زیرا آسمان‌ها و زمین دارای یک وجهه ظاهری و ملکی ویک وجهه [[باطنی]] و [[ملکوتی]] است که وجهه باطنی، بر وجهه ظاهری آنها محیط است و خداوند، بر وجهه باطنی آنها احاطه دارد که لازمه آن، احاطه بر وجهه ظاهری آنها نیز هست؛ بنابراین ملکوت اشیا، [[سلطه]] [[حقیقی]] (و نه اعتباری) خداوند بر ظاهر و [[باطن]] موجودات به شمار می‌رود که امکان زوال یا انتقال آن به دیگری منتفی است؛ زیرا این [[سلطه]]، از [[آفرینش]] موجودات و [[قائم]] بودن آنها در ذات، بقا و آثار وجودیشان به ذات [[حق]] سرچشمه می‌گیرد؛<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۰.</ref> به تعبیر دیگر، ملکوت اشیا، همان حکومت مطلق خداوند بر سراسر هستی <ref>نمونه، ج ۵، ص ۳۰۹.</ref> و [[وابستگی]] هستی به [[قدرت مطلق الهی]] و ملکیّت حقیقی موجودات برای خداوند <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۳۳.</ref> است.


ارائه ملکوت به ابراهیم {{ع}} به این معنا است که خداوند، [[چشم]] [[جان]] او را همواره به [[مشاهده]] این واقعیّت در موجودات گشوده، و چون در این زمینه، شرکت دیگری با [[خداوند]] غیر ممکن است، [[مشاهده]] کننده بی‌درنگ به‌این قضاوت‌آشکار می‌رسد که هیچ‌یک از [[آفریدگان]]، توان عهده‌داری [[تدبیر]] و [[ربوبیّت]] دیگری را ندارد. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> طبیعی است که [[درک]] همه جانبه این واقعیّت، با [[شناخت]] ابعاد گوناگون موجودات و نیز شناخت [[نظام حاکم]] بر آنها برای آشنا شدن با چگونگی جریان [[تدبیر الهی]] درباره آنها و [[تسلیم]] همگانی در برابر این تدبیر ملازم است؛ چنان که نمی‌تواند از شناخت عوامل مؤثّر در [[نظام]] تدبیر الهی جدا باشد؛ به همین [[دلیل]] می‌توان این [[تفسیر]] را با ترسیم [[روایات]] از ارائه [[ملکوت]] هماهنگ دانست؛ زیرا در روایات مزبور، گاه سخن از پرده برداری خداوند از [[زمین]] و [[آسمان]] و موجودات در آن از جمله [[ملائکه]] است <ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۸ و ۲۹.</ref> و گاه سخن از توان‌مند ساختن فوق‌العاده دید [[ابراهیم]] به‌گونه‌ای که پنهان و آشکار، از جمله [[اعمال]] [[آدمیان]] را ببیند. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۰.</ref>[[اختلاف]] تعبیرها در روایات نشان می‌دهد که این تعابیر، کنایی بوده، مقصود از ارائه ملکوت، همان آشناسازی ابراهیم {{ع}} با [[روابط]] موجود در [[باطن]] نظام در [[ارتباط]] [[با تدبیر]] هستی و پدیده‌های آن (از جمله [[اعمال انسان]]) به شمار می‌رود که از حسّ مخفی و در شمار [[غیب]] است. قرار دادن مشاهده چگونگی زنده کردن [[مردگان]] از سوی خداوند، در شمار مصادیق ارائه ملکوت،<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۰.</ref> [[شاهد]] قاطعی بر این معنا است. [[علاّمه مجلسی]] نیز حاصل این روایات را [[احاطه علمی]] ابراهیم به موجودات و حوادث [[جهان]] دانسته است؛<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۲.</ref> بنابراین، توضیح ارائه ملکوت به ارائه چگونگی [[خلقت]] [[آسمان‌ها]] و زمین <ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۱۸.</ref> یا عبرت‌ها و [[آیات الهی]] در [[آفرینش]] <ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۱۹؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۴۰۲؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۵۱۰.</ref> و [[الهام]] چگونگی [[استدلال]] از طریق این [[آیات]] به [[ابراهیم]] {{ع}} <ref>کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۰۲؛ مجمع‌البیان، ص ۵۱۰.</ref> یا شگفتی‌های [[آفرینش آسمان]] و [[زمین]] <ref>مراغی، مج ۳، ج ۷، ص ۱۶۹.</ref> یا [[نور]] جلال [[خدای متعال]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۴۲.</ref> و یا اشراف بر [[اعمال]] [[مردم]] <ref>کشف الاسرار، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> می‌تواند بیان‌گر بخشی از گستره [[ملکوت]] باشد که خداوند به ابراهیم نشان داده است؛ امّا برخی منظور از آن را دیدن [[حسّی]] طبقات گوناگون زمین و [[آسمان]] دانسته‌اند <ref>التفسیرالکبیر، ج۱۳، ص۴۳؛ المنار، ج۷، ص ۵۵۴.</ref> که [[بصیرت]] به [[حق]] را در پی داشت؛<ref>المنار، ج ۷، ص ۵۵۴.</ref> ولی این سخن پذیرفته نیست؛ چنان که توضیح ارائه ملکوت به نگاه [[عبرت]] گیرانه به کواکب آسمان و موجودات زمینی، با ظاهر [[روایات]] انطباق ندارد. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۲.</ref> براساس [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>، از ارائه ملکوت به ابراهیم {{ع}} اهدافی، از جمله رساندن وی به [[یقین]] در نظر بوده است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> هرچند در آیه، متعلّق یقین بیان نشده، قراین نشان می‌دهد که مراد، یقین به [[معارف الهی]] بوده است. [[مفسّران]] در توضیح، از اموری مانند یقین به خالقیّت و [[مالکیّت]] [[خدا]] بر مجموعه [[آفرینش]]،<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۹۸.</ref> [[توحید]]،<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۲۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵۶؛ المنار، ج ۷، ص ۵۵۶.</ref> [[گمراهی]] [[مشرکان]] <ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۲۱.</ref> و یقین به آیات [[الهی]] که یقین به [[اسما]] و [[صفات خداوند]] را در پی دارد،<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> یاد کرده‌اند؛ امّا مقصود، یقین به وجود خدا یا یقین به خداوند به معنای [[احاطه علمی]] به ذات متعالی نبوده است؛ زیرا [[قرآن]]، خداوند را [[برتر]] از آن می‌داند که در وجود او تردید راه یابد یا آنکه مورد احاطه علمی واقع شود. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> افزون بر رساندن ابراهیم {{ع}} به یقین، توانا ساختن او در [[احتجاج]] با [[مشرکان]] نیز از اهداف ارائه [[ملکوت]] شمرده شده است. <ref> المنار، ج۷، ص۵۵۶؛ مراغی، مج۳، ج۷، ص ۱۶۹.</ref> جمله {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ}} که به [[آگاهی]] از [[گمراهی]] [[بت‌پرستان]] و ردّ الوهیّت [[بت‌ها]] <ref> التبیان، ج ۴، ص ۱۷۶؛ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۴۰۲؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۳۱.</ref> در [[آیه]] پیشین اشاره دارد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> به ضمیمه تعبیر {{متن قرآن|فَلَمَّا}} در آیه بعد (با توجّه به حرف "ف" که بیان‌گر ترتیب است) {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref> که [[ارتباط]] مابعد به ماقبل را می‌رساند، نشان می‌دهد که [[آیات]] به هم مربوط بوده؛ در نتیجه، کلمه {{متن قرآن|نُرِي}} جریانی را باز می‌گوید که در گذشته واقع شده و هم‌چنان ادامه یافته است؛<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۶۹.</ref> پس ارائه ملکوت، امری مداوم بوده <ref> التفسیرالکبیر، ج۱۳، ص۴۳؛ المنار، ج۷، ص ۵۵۴.</ref> که [[خداوند]] با آن، [[ابراهیم]] را در [[رویارویی]] با مشرکان [[پشتیبانی]] می‌کرده است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۶۱.</ref> در [[روایات]] نیز از ارائه ملکوت در مقاطع گوناگون [[زندگی]] ابراهیم یاد شده <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴۰ و ۶۰ و ۶۱.</ref> که تداوم در ارائه ملکوت را [[تأیید]] می‌کند.
ارائه ملکوت به ابراهیم {{ع}} به این معنا است که خداوند، [[چشم]] [[جان]] او را همواره به [[مشاهده]] این واقعیّت در موجودات گشوده، و چون در این زمینه، شرکت دیگری با [[خداوند]] غیر ممکن است، [[مشاهده]] کننده بی‌درنگ به‌این قضاوت‌آشکار می‌رسد که هیچ‌یک از [[آفریدگان]]، توان عهده‌داری [[تدبیر]] و [[ربوبیّت]] دیگری را ندارد. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> طبیعی است که [[درک]] همه جانبه این واقعیّت، با [[شناخت]] ابعاد گوناگون موجودات و نیز شناخت [[نظام حاکم]] بر آنها برای آشنا شدن با چگونگی جریان [[تدبیر الهی]] درباره آنها و [[تسلیم]] همگانی در برابر این تدبیر ملازم است؛ چنان که نمی‌تواند از شناخت عوامل مؤثّر در [[نظام]] تدبیر الهی جدا باشد؛ به همین [[دلیل]] می‌توان این [[تفسیر]] را با ترسیم [[روایات]] از ارائه [[ملکوت]] هماهنگ دانست؛ زیرا در روایات مزبور، گاه سخن از پرده برداری خداوند از [[زمین]] و [[آسمان]] و موجودات در آن از جمله [[ملائکه]] است <ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۸ و ۲۹.</ref> و گاه سخن از توان‌مند ساختن فوق‌العاده دید [[ابراهیم]] به‌گونه‌ای که پنهان و آشکار، از جمله [[اعمال]] [[آدمیان]] را ببیند. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۰.</ref>[[اختلاف]] تعبیرها در روایات نشان می‌دهد که این تعابیر، کنایی بوده، مقصود از ارائه ملکوت، همان آشناسازی ابراهیم {{ع}} با [[روابط]] موجود در [[باطن]] نظام در [[ارتباط]] [[با تدبیر]] هستی و پدیده‌های آن (از جمله [[اعمال انسان]]) به شمار می‌رود که از حسّ مخفی و در شمار [[غیب]] است. قرار دادن مشاهده چگونگی زنده کردن [[مردگان]] از سوی خداوند، در شمار مصادیق ارائه ملکوت،<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۰.</ref> [[شاهد]] قاطعی بر این معنا است. [[علاّمه مجلسی]] نیز حاصل این روایات را [[احاطه علمی]] ابراهیم به موجودات و حوادث [[جهان]] دانسته است؛<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۲.</ref> بنابراین، توضیح ارائه ملکوت به ارائه چگونگی [[خلقت]] [[آسمان‌ها]] و زمین <ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۱۸.</ref> یا عبرت‌ها و [[آیات الهی]] در [[آفرینش]] <ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۱۹؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۴۰۲؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۵۱۰.</ref> و [[الهام]] چگونگی [[استدلال]] از طریق این [[آیات]] به [[ابراهیم]] {{ع}} <ref>کشف‌الاسرار، ج۳، ص۴۰۲؛ مجمع‌البیان، ص ۵۱۰.</ref> یا شگفتی‌های [[آفرینش آسمان]] و [[زمین]] <ref>مراغی، مج ۳، ج ۷، ص ۱۶۹.</ref> یا [[نور]] جلال [[خدای متعال]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۴۲.</ref> و یا اشراف بر [[اعمال]] [[مردم]] <ref>کشف الاسرار، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> می‌تواند بیان‌گر بخشی از گستره [[ملکوت]] باشد که خداوند به ابراهیم نشان داده است؛ امّا برخی منظور از آن را دیدن [[حسّی]] طبقات گوناگون زمین و [[آسمان]] دانسته‌اند <ref>التفسیرالکبیر، ج۱۳، ص۴۳؛ المنار، ج۷، ص ۵۵۴.</ref> که [[بصیرت]] به [[حق]] را در پی داشت؛<ref>المنار، ج ۷، ص ۵۵۴.</ref> ولی این سخن پذیرفته نیست؛ چنان که توضیح ارائه ملکوت به نگاه [[عبرت]] گیرانه به کواکب آسمان و موجودات زمینی، با ظاهر [[روایات]] انطباق ندارد. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۲.</ref> براساس [[آیه]] {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>، از ارائه ملکوت به ابراهیم {{ع}} اهدافی، از جمله رساندن وی به [[یقین]] در نظر بوده است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> هرچند در آیه، متعلّق یقین بیان نشده، قراین نشان می‌دهد که مراد، یقین به [[معارف الهی]] بوده است. [[مفسّران]] در توضیح، از اموری مانند یقین به خالقیّت و [[مالکیّت]] [[خدا]] بر مجموعه [[آفرینش]]،<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۹۸.</ref> [[توحید]]،<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۲۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵۶؛ المنار، ج ۷، ص ۵۵۶.</ref> [[گمراهی]] [[مشرکان]] <ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۷، ص ۳۲۱.</ref> و یقین به آیات [[الهی]] که یقین به [[اسما]] و [[صفات خداوند]] را در پی دارد،<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> یاد کرده‌اند؛ امّا مقصود، یقین به وجود خدا یا یقین به خداوند به معنای [[احاطه علمی]] به ذات متعالی نبوده است؛ زیرا [[قرآن]]، خداوند را [[برتر]] از آن می‌داند که در وجود او تردید راه یابد یا آنکه مورد احاطه علمی واقع شود. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۷۲.</ref> افزون بر رساندن ابراهیم {{ع}} به یقین، توانا ساختن او در [[احتجاج]] با [[مشرکان]] نیز از اهداف ارائه [[ملکوت]] شمرده شده است. <ref> المنار، ج۷، ص۵۵۶؛ مراغی، مج۳، ج۷، ص ۱۶۹.</ref> جمله {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ}} که به [[آگاهی]] از [[گمراهی]] [[بت‌پرستان]] و ردّ الوهیّت [[بت‌ها]] <ref> التبیان، ج ۴، ص ۱۷۶؛ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۴۰۲؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۳۱.</ref> در [[آیه]] پیشین اشاره دارد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> به ضمیمه تعبیر {{متن قرآن|فَلَمَّا}} در آیه بعد (با توجّه به حرف "ف" که بیان‌گر ترتیب است) {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref> که [[ارتباط]] مابعد به ماقبل را می‌رساند، نشان می‌دهد که [[آیات]] به هم مربوط بوده؛ در نتیجه، کلمه {{متن قرآن|نُرِي}} جریانی را باز می‌گوید که در گذشته واقع شده و هم‌چنان ادامه یافته است؛<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۶۹.</ref> پس ارائه ملکوت، امری مداوم بوده <ref> التفسیرالکبیر، ج۱۳، ص۴۳؛ المنار، ج۷، ص ۵۵۴.</ref> که [[خداوند]] با آن، [[ابراهیم]] را در [[رویارویی]] با مشرکان [[پشتیبانی]] می‌کرده است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۶۱.</ref> در [[روایات]] نیز از ارائه ملکوت در مقاطع گوناگون [[زندگی]] ابراهیم یاد شده <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴۰ و ۶۰ و ۶۱.</ref> که تداوم در ارائه ملکوت را [[تأیید]] می‌کند.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 488-491.</ref>


== احتجاج‌های ابراهیم {{ع}} ==
== احتجاج‌های ابراهیم {{ع}} ==
احتجاج‌های ابراهیم در ردّ [[بت‌پرستی]] در آیات {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا}}<ref>«هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ به کار تو می‌آید؟» سوره مریم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیس‌ها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟» سوره انبیاء، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن| قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ }}<ref>«گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم ابراهیم) گفت: آیا چون فرا می‌خوانید (شان صدای) شما را می‌شنوند؟ یا به شما سود یا زیان می‌رسانند؟» سوره شعراء، آیه ۷۱-۷۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ}}<ref>«آنگاه که به پدر و قوم خویش گفت: چه می‌پرستید؟» سوره صافات، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه می‌پرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه ۲۶.</ref> و [[استدلال]] او بر بطلان [[پرستش]] اجرام آسمانی در آیات {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بی‌گمان از گروه گمراهان خواهم بود. هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم. من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۶-۷۹.</ref> انعام بیان شده است.
احتجاج‌های ابراهیم در ردّ [[بت‌پرستی]] در آیات {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا}}<ref>«هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ به کار تو می‌آید؟» سوره مریم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیس‌ها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟» سوره انبیاء، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن| قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ }}<ref>«گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم ابراهیم) گفت: آیا چون فرا می‌خوانید (شان صدای) شما را می‌شنوند؟ یا به شما سود یا زیان می‌رسانند؟» سوره شعراء، آیه ۷۱-۷۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت» سوره عنکبوت، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ}}<ref>«آنگاه که به پدر و قوم خویش گفت: چه می‌پرستید؟» سوره صافات، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه می‌پرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه ۲۶.</ref> و [[استدلال]] او بر بطلان [[پرستش]] اجرام آسمانی در آیات {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بی‌گمان از گروه گمراهان خواهم بود. هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم. من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۶-۷۹.</ref> انعام بیان شده است.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 491.</ref>


== برهان‌های ابراهیم {{ع}} بر [[نفی]] [[بت پرستی]] ==
== برهان‌های ابراهیم {{ع}} بر [[نفی]] [[بت پرستی]] ==
خط ۸۷: خط ۸۳:
ابراهیم {{ع}} افزون بر راه برهان، از موعظه و انذار نیز برای [[هدایت]] قومش بهره می‌برد؛ چنان‌که به [[آزر]] هشدار داد، [[بت‌پرستی]] ریشه در [[وسوسه]] [[شیطان]] داشته، به [[انقطاع]] شخص از [[ولایت الهی]] و در نهایت، [[ولایت شیطان]] بر شخص خواهد انجامید که به معنای نابودی و [[خذلان]] است<ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۵۹.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا}}<ref>«ای پدر! من می‌هراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۵.</ref> در آیه ۷۱ عنکبوت نیز ابراهیم {{ع}} به [[مشرکان]] که خدایانِ خود را می‌پرستیدند تا به [[خیال]] خود، آنها را [[خشنود]] ساخته، از آنان [[رزق]] دریافت دارند، تذّکر داده که انسان به سوی خداوند بازگشته، خداوند به حساب او رسیدگی خواهد کرد و [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[شکر]] [[خداوند]] باید بازگشت به سوی او باشد، نه دریافت [[رزق]]؛ زیرا عبادت خداوند یا غیر خداوند، بر [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] در [[آخرت]] تأثیر مستقیم خواهد داشت <ref> المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.</ref> و [[بت‌پرستان]] پس از حضور در پیش‌گاه خداوند، [[مجازات]] [[بت‌پرستی]] خود را خواهند دید: {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref><ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۴۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۳۵.</ref> در [[آیه]] {{متن قرآن| وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ }}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت. آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است. و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است. و لوط را (یاد کن) آنگاه که به قوم خود گفت: شما آن کار زشت را می‌کنید که در آن هیچ کس از جهانیان، از شما پیش نیفتاده است. آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۵-۲۹.</ref>، [[ابراهیم]] {{ع}} به [[مشرکان]] هشدار داده که بت‌پرستی به [[دشمنی]] و بیزاری‌شان از یک‌دیگر در آخرت خواهد انجامید و آنان را در [[آتش دوزخ]] فرود خواهد برد. بعضی سخن ابراهیم {{ع}} در آیه {{متن قرآن|فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟» سوره صافات، آیه ۸۷.</ref> را نیز در همین جهت، نوعی هشدار معنا کرده‌اند که [[گمان]] می‌کنید خداوند با شما چه خواهد کرد؟<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۴۷؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۰۲؛ قرطبی، ج۱۵، ص ۶۲.</ref> در آیه {{متن قرآن|فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«اینان (همه) دشمن منند جز پروردگار جهانیان» سوره شعراء، آیه ۷۷.</ref> ابراهیم در [[گفت‌وگو]] با مشرکان، [[بت‌ها]] را [[دشمن]] خویش دانسته است. در این که چگونه ممکن است بت‌ها دشمن کسی باشند، گفته شده: مقصود ابراهیم آن است که [[عبادت بت‌ها]] موجب نابودی شخص می‌شود؛ از همین رو آنها دشمن [[انسان]] به شمار می‌آیند.<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۲.</ref> آیه {{متن قرآن|وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش می‌ورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار می‌دهید نمی‌هراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمی‌پذیرید؟» سوره انعام، آیه ۸۰.</ref> نشان می‌دهد که مشرکان نیز ابراهیم {{ع}} را از عواقب [[رویارویی]] با [[خدایان]] خود برحذر می‌داشتند <ref>مجمع‌البیان، ج۴، ص۵۰۵؛ التبیان، ج ۴، ص ۱۸۸؛ المیزان، ج۷، ص۱۹۳.</ref> و در برابر آنها ابراهیم {{ع}} نیز تأکید کرده که [[امنیّت]] [[انسان]] در گرو [[توحید]] است.
ابراهیم {{ع}} افزون بر راه برهان، از موعظه و انذار نیز برای [[هدایت]] قومش بهره می‌برد؛ چنان‌که به [[آزر]] هشدار داد، [[بت‌پرستی]] ریشه در [[وسوسه]] [[شیطان]] داشته، به [[انقطاع]] شخص از [[ولایت الهی]] و در نهایت، [[ولایت شیطان]] بر شخص خواهد انجامید که به معنای نابودی و [[خذلان]] است<ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۵۹.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا}}<ref>«ای پدر! من می‌هراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۵.</ref> در آیه ۷۱ عنکبوت نیز ابراهیم {{ع}} به [[مشرکان]] که خدایانِ خود را می‌پرستیدند تا به [[خیال]] خود، آنها را [[خشنود]] ساخته، از آنان [[رزق]] دریافت دارند، تذّکر داده که انسان به سوی خداوند بازگشته، خداوند به حساب او رسیدگی خواهد کرد و [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[شکر]] [[خداوند]] باید بازگشت به سوی او باشد، نه دریافت [[رزق]]؛ زیرا عبادت خداوند یا غیر خداوند، بر [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] در [[آخرت]] تأثیر مستقیم خواهد داشت <ref> المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.</ref> و [[بت‌پرستان]] پس از حضور در پیش‌گاه خداوند، [[مجازات]] [[بت‌پرستی]] خود را خواهند دید: {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref><ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۴۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۳۵.</ref> در [[آیه]] {{متن قرآن| وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ }}<ref>«و گفت: جز این نیست که به جای خداوند بت‌هایی را از سر دوستی میان یکدیگر در زندگی این جهان (به پرستش) گرفته‌اید سپس در روز رستخیز هر یک از شما دیگری را انکار می‌کند و هر یک از شما به دیگری لعنت می‌فرستد و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و یاوری نخواهید داشت. آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است. و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است. و لوط را (یاد کن) آنگاه که به قوم خود گفت: شما آن کار زشت را می‌کنید که در آن هیچ کس از جهانیان، از شما پیش نیفتاده است. آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۵-۲۹.</ref>، [[ابراهیم]] {{ع}} به [[مشرکان]] هشدار داده که بت‌پرستی به [[دشمنی]] و بیزاری‌شان از یک‌دیگر در آخرت خواهد انجامید و آنان را در [[آتش دوزخ]] فرود خواهد برد. بعضی سخن ابراهیم {{ع}} در آیه {{متن قرآن|فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟» سوره صافات، آیه ۸۷.</ref> را نیز در همین جهت، نوعی هشدار معنا کرده‌اند که [[گمان]] می‌کنید خداوند با شما چه خواهد کرد؟<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۴۷؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۰۲؛ قرطبی، ج۱۵، ص ۶۲.</ref> در آیه {{متن قرآن|فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«اینان (همه) دشمن منند جز پروردگار جهانیان» سوره شعراء، آیه ۷۷.</ref> ابراهیم در [[گفت‌وگو]] با مشرکان، [[بت‌ها]] را [[دشمن]] خویش دانسته است. در این که چگونه ممکن است بت‌ها دشمن کسی باشند، گفته شده: مقصود ابراهیم آن است که [[عبادت بت‌ها]] موجب نابودی شخص می‌شود؛ از همین رو آنها دشمن [[انسان]] به شمار می‌آیند.<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۲.</ref> آیه {{متن قرآن|وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش می‌ورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار می‌دهید نمی‌هراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمی‌پذیرید؟» سوره انعام، آیه ۸۰.</ref> نشان می‌دهد که مشرکان نیز ابراهیم {{ع}} را از عواقب [[رویارویی]] با [[خدایان]] خود برحذر می‌داشتند <ref>مجمع‌البیان، ج۴، ص۵۰۵؛ التبیان، ج ۴، ص ۱۸۸؛ المیزان، ج۷، ص۱۹۳.</ref> و در برابر آنها ابراهیم {{ع}} نیز تأکید کرده که [[امنیّت]] [[انسان]] در گرو [[توحید]] است.
=== عدم [[دلیل]] بر واگذاری [[ربوبیت]] از طرف خداوند به دیگران ===
=== عدم [[دلیل]] بر واگذاری [[ربوبیت]] از طرف خداوند به دیگران ===
با توجّه به این که مشرکان وجود [[آفریدگار]] [[یکتا]] را پذیرفته، ولی [[معتقد]] بودند خداوند، [[امر]] [[تدبیر]] را به بعضی از [[مخلوقات]] خویش سپرده است که بت‌ها نمایه آنها به شمار می‌آمدند، <ref>المیزان، ج۱۵، ص۲۸۱.</ref> ابراهیم {{ع}} بارها با تعبیرهای گوناگون گوشزد کرد که این مطلب، ادّعایی بدون [[دلیل]] و ساخته و پرداخته شما بوده و دروغی بیش نیست. در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref> واژه {{متن قرآن|أَوْثَانًا}} به صورت نکره آورده شده تا بی‌ارزشی [[بت‌ها]] را نشان دهد و بیان کند که داستان خدایی بت‌ها، فقط ادّعای محض بوده، حقیقتی ورای این ادّعا وجود ندارد و آن‌گاه با آوردن جمله {{متن قرآن|تَخْلُقُونَ إِفْكًا}} بیان داشته که [[خدا]] نامیدن و آن‌گاه [[عبادت بت‌ها]] [[دروغ‌پردازی]] است؛<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵.</ref> هم‌چنین در آیه {{متن قرآن|أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ}}<ref>«آیا خدایانی دروغین به جای خداوند می‌جویید؟» سوره صافات، آیه ۸۶.</ref> خدا نامیدن غیرِ "[[اللّه]]" را زشت‌ترین [[دروغ]] نامیده است.<ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۱.</ref> در آیه {{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بهراسم در حالی که خود نمی‌هراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار داده‌اید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref> نیز [[ابراهیم]] {{ع}} بر این مطلب تأکید کرده که اگر خدا، [[عبادت]] برخی از [[آفریدگان]] را بر ما [[واجب]] کرده بود، به طور قطع [[حجّت]] و برهانی برای آن قرار می‌داد و این [[دستور]] را به ما [[ابلاغ]] می‌کرد؛ حال آنکه چنین نیست. بنا به قولی، مقصود ابراهیم {{ع}} در آیه {{متن قرآن|فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟» سوره صافات، آیه ۸۷.</ref> نیز این است که آیا [[گمان]] می‌برید [[پروردگار]] جهانیان اجازه داده که شما این جمادات را در معبودیّت [[شریک]] او قرار دهید؟<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۴۷.</ref>
با توجّه به این که مشرکان وجود [[آفریدگار]] [[یکتا]] را پذیرفته، ولی [[معتقد]] بودند خداوند، [[امر]] [[تدبیر]] را به بعضی از [[مخلوقات]] خویش سپرده است که بت‌ها نمایه آنها به شمار می‌آمدند، <ref>المیزان، ج۱۵، ص۲۸۱.</ref> ابراهیم {{ع}} بارها با تعبیرهای گوناگون گوشزد کرد که این مطلب، ادّعایی بدون [[دلیل]] و ساخته و پرداخته شما بوده و دروغی بیش نیست. در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.</ref> واژه {{متن قرآن|أَوْثَانًا}} به صورت نکره آورده شده تا بی‌ارزشی [[بت‌ها]] را نشان دهد و بیان کند که داستان خدایی بت‌ها، فقط ادّعای محض بوده، حقیقتی ورای این ادّعا وجود ندارد و آن‌گاه با آوردن جمله {{متن قرآن|تَخْلُقُونَ إِفْكًا}} بیان داشته که [[خدا]] نامیدن و آن‌گاه [[عبادت بت‌ها]] [[دروغ‌پردازی]] است؛<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۱۵.</ref> هم‌چنین در آیه {{متن قرآن|أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ}}<ref>«آیا خدایانی دروغین به جای خداوند می‌جویید؟» سوره صافات، آیه ۸۶.</ref> خدا نامیدن غیرِ "[[اللّه]]" را زشت‌ترین [[دروغ]] نامیده است.<ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۱.</ref> در آیه {{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بهراسم در حالی که خود نمی‌هراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار داده‌اید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref> نیز [[ابراهیم]] {{ع}} بر این مطلب تأکید کرده که اگر خدا، [[عبادت]] برخی از [[آفریدگان]] را بر ما [[واجب]] کرده بود، به طور قطع [[حجّت]] و برهانی برای آن قرار می‌داد و این [[دستور]] را به ما [[ابلاغ]] می‌کرد؛ حال آنکه چنین نیست. بنا به قولی، مقصود ابراهیم {{ع}} در آیه {{متن قرآن|فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟» سوره صافات، آیه ۸۷.</ref> نیز این است که آیا [[گمان]] می‌برید [[پروردگار]] جهانیان اجازه داده که شما این جمادات را در معبودیّت [[شریک]] او قرار دهید؟<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۴۷.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 491-494.</ref>
 
== [[برهان]] ابراهیم {{ع}} در رد [[ربوبیت]] اجرام آسمانی ==
== [[برهان]] ابراهیم {{ع}} در رد [[ربوبیت]] اجرام آسمانی ==
[[قرآن کریم]] این برهان را در قالب یک جمله کوتاه بازگفته است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref> [[مفسّران]] در توضیح این [[استدلال]] وجوهی را به شرح ذیل ارائه داده‌اند:  
[[قرآن کریم]] این برهان را در قالب یک جمله کوتاه بازگفته است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref> [[مفسّران]] در توضیح این [[استدلال]] وجوهی را به شرح ذیل ارائه داده‌اند:  
خط ۹۴: خط ۸۹:
# شخص عاقلی که از [[فطرت]] [[سلیم]] برخوردار باشد، به چیزی که از او پنهان می‌شود، حتّی [[محبّت]] عادی نخواهد یافت؛ چه رسد به محبّت در حدّ [[عبادت]] که فقط [[شایسته]] ربّی است که همواره حاضر باشد؛ بنابر این، اجرام آسمانی را که محجوب شده و از حال پرستنده خود بی‌خبر می‌مانند نمی‌توان پرستید؛ پس پایه سخن [[ابراهیم]] {{ع}} منافات افول (خفا و احتجاب) با [[ربوبیّت]] است؛ به دلیل آنکه با بی‌خبری از [[عابد]] ملازم است؛ به همین دلیل، ابراهیم {{ع}} به [[ظهور]] و طلوع این اجرام استناد نکرده (با وجود آنکه طلوع نیز مانند افول گونه‌ای جابه‌جایی است)، چه اینکه ظهور و طلوع با [[ربوبیّت]] منافاتی ندارد. <ref> المنار، ج ۷، ص ۵۵۸ الی ۵۶۰.</ref>
# شخص عاقلی که از [[فطرت]] [[سلیم]] برخوردار باشد، به چیزی که از او پنهان می‌شود، حتّی [[محبّت]] عادی نخواهد یافت؛ چه رسد به محبّت در حدّ [[عبادت]] که فقط [[شایسته]] ربّی است که همواره حاضر باشد؛ بنابر این، اجرام آسمانی را که محجوب شده و از حال پرستنده خود بی‌خبر می‌مانند نمی‌توان پرستید؛ پس پایه سخن [[ابراهیم]] {{ع}} منافات افول (خفا و احتجاب) با [[ربوبیّت]] است؛ به دلیل آنکه با بی‌خبری از [[عابد]] ملازم است؛ به همین دلیل، ابراهیم {{ع}} به [[ظهور]] و طلوع این اجرام استناد نکرده (با وجود آنکه طلوع نیز مانند افول گونه‌ای جابه‌جایی است)، چه اینکه ظهور و طلوع با [[ربوبیّت]] منافاتی ندارد. <ref> المنار، ج ۷، ص ۵۵۸ الی ۵۶۰.</ref>
# پایه [[برهان]] افول و وجه دلالت آن بر [[نفی]] ربوبیّت اجرام آسمانی، دلالت افول بر حدوث و امکان و در نتیجه، نیاز آفل به [[محدث]] و [[واجب]] الوجود بالذّات است؛<ref> کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۴۰۹؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۵۰۰؛ قرطبی، ج ۷، ص ۱۸.</ref> زیرا افول، حرکت، و حرکت متوقّف بر متحرّک، و هر متحرّک، حادث است و هر حادث، به قدیم نیاز دارد. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۵۲.</ref>
# پایه [[برهان]] افول و وجه دلالت آن بر [[نفی]] ربوبیّت اجرام آسمانی، دلالت افول بر حدوث و امکان و در نتیجه، نیاز آفل به [[محدث]] و [[واجب]] الوجود بالذّات است؛<ref> کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۴۰۹؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۵۰۰؛ قرطبی، ج ۷، ص ۱۸.</ref> زیرا افول، حرکت، و حرکت متوقّف بر متحرّک، و هر متحرّک، حادث است و هر حادث، به قدیم نیاز دارد. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۵۲.</ref>
# افول، حرکت است و هر حرکتی محرّکی دارد و سلسله محرّک‌ها به ناچار باید به یک محرّک غیر متحرّک خاتمه یابد و آن ذات [[باری‌تعالی]] است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۸۶.</ref> به سه توضیح اخیر از سخن [[ابراهیم]] {{ع}} اشکال شده که موضوع [[احتجاج]] در این توضیحات، ابطال خالقیّت اجرام آسمانی و [[اثبات]] آن برای [[خدای متعال]] فرض شده؛ حال آنکه محور سخن در این احتجاج "[[رب]]" است،<ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۲۵.</ref> و مقصود از [[ربّ]] در جمله {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} [[خالق]] هستی نیست؛ بلکه زمام‌دار امر [[تدبیر]] موجودات به شمار می‌رود؛<ref> المیزان، ج ۷، ص ۱۷۴.</ref> امّا آن‌چه در [[حدیثی]] از [[امام رضا]] {{ع}} آمده که ابراهیم گفت: آفل را [[دوست]] ندارم، زیرا افول از صفات حادث است، نه از صفات قدیم،<ref>عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۹۹ و۴۰۰؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۹.</ref> چنین معنا نمی‌دهد که پایه [[استدلال]]، افول حادث است؛ بلکه پایه استدلال، همان عدم [[حبّ]] است و در بیان معیار عدم [[حب]] فرموده: افول از صفات حادث است و حادث سزاوار آن نیست که متعلّق حبّ [[انسان]] قرار گیرد. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۰۶.</ref>
# افول، حرکت است و هر حرکتی محرّکی دارد و سلسله محرّک‌ها به ناچار باید به یک محرّک غیر متحرّک خاتمه یابد و آن ذات [[باری‌تعالی]] است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۸۶.</ref> به سه توضیح اخیر از سخن [[ابراهیم]] {{ع}} اشکال شده که موضوع [[احتجاج]] در این توضیحات، ابطال خالقیّت اجرام آسمانی و [[اثبات]] آن برای [[خدای متعال]] فرض شده؛ حال آنکه محور سخن در این احتجاج "[[رب]]" است،<ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۲۵.</ref> و مقصود از [[ربّ]] در جمله {{متن قرآن|هَذَا رَبِّي}} [[خالق]] هستی نیست؛ بلکه زمام‌دار امر [[تدبیر]] موجودات به شمار می‌رود؛<ref> المیزان، ج ۷، ص ۱۷۴.</ref> امّا آن‌چه در [[حدیثی]] از [[امام رضا]] {{ع}} آمده که ابراهیم گفت: آفل را [[دوست]] ندارم، زیرا افول از صفات حادث است، نه از صفات قدیم،<ref>عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۹۹ و۴۰۰؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۷۹.</ref> چنین معنا نمی‌دهد که پایه [[استدلال]]، افول حادث است؛ بلکه پایه استدلال، همان عدم [[حبّ]] است و در بیان معیار عدم [[حب]] فرموده: افول از صفات حادث است و حادث سزاوار آن نیست که متعلّق حبّ [[انسان]] قرار گیرد. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۰۶.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 494-495.</ref>


== نکاتی مربوط به احتجاج ابراهیم {{ع}} در [[سوره انعام]] ==
== نکاتی مربوط به احتجاج ابراهیم {{ع}} در [[سوره انعام]] ==
خط ۱۰۶: خط ۱۰۱:
## بسیار بعید به نظر می‌رسد که [[انسانی]] سال‌ها درون غاری [[زندگی]] کند و حتّی در یک شب تاریک نیز گام بیرون نگذارد. <ref>نمونه، ج ۵، ص ۳۱۱.</ref>
## بسیار بعید به نظر می‌رسد که [[انسانی]] سال‌ها درون غاری [[زندگی]] کند و حتّی در یک شب تاریک نیز گام بیرون نگذارد. <ref>نمونه، ج ۵، ص ۳۱۱.</ref>
## ممکن است شیوه سخن او با آزر و [[قوم]] درباره بتان، از سر تحقیر آنها باشد و این با [[رعایت ادب]] در برابر آزر منافاتی ندارد. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۳۱.</ref>
## ممکن است شیوه سخن او با آزر و [[قوم]] درباره بتان، از سر تحقیر آنها باشد و این با [[رعایت ادب]] در برابر آزر منافاتی ندارد. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۳۱.</ref>
## [[سخن]] او در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> خطاب به آزر به سخن کسی می‌ماند که مدّت‌ها با مخاطب خود مأنوس بوده و به همین [[دلیل]]، یک‌سره [[انتقاد]] می‌کند؛ از همین جا می‌توان به دست آورد که او با اجرام آسمانی نیز ناآشنا نبوده؛ زیرا جریان احتجاج با ستاره‌پرستان، پس از [[محاجّه]] با آزر رخ داده است؛<ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۳۱.</ref> افزون بر این در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} تصریح شده که ابراهیم {{ع}} مدّتی در کنار آزر ماند و پس از آن در برابر [[بت‌ها]] واکنش نشان داد <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۶.</ref> و بر اساس [[آیات]] [[سوره انعام]]، [[احتجاج]] با ستاره‌پرستان پس از [[احتجاج]] با [[بت‌پرستان]] بوده است؛<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۶۰.</ref> حتّی برخی احتمال داده‌اند که احتجاج با کوکب‌پرستان بعد از ترک [[بابل]] به مقصد [[شام]]<ref> نمونه، ج ۵، ص ۳۱۲.</ref> و با [[مردم]] حران بوده؛ زیرا [[اهل]] حران اجرام آسمانی را می‌پرستیدند و مردم بابل [[بت‌پرست]] بودند <ref>قصص الانبیاء، ابن‌کثیر، ص ۱۱۱.</ref> و [[ابراهیم]] که [[لجاجت]] [[مشرکان]] بابل را آزموده بود، این بار برای مقابله با اجرام‌پرستان به شیوه [[مدارا]] و [[تظاهر]] به هم [[فکری]] به آنان روی آورد؛<ref> نمونه، ج ۵، ص ۳۱۲.</ref> بنابراین، ماجرای احتجاج، مدّت‌ها پس از ترک مخفی‌گاه صورت پذیرفته است؛ ولی این احتمال با ظاهر روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} <ref>بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۷۹.</ref> ناسازگار است و بعضی، آن را [[مخالف]] ظاهر [[آیات قرآن]] نیز دانسته‌اند. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۲۳۹ و ۲۴۰.</ref>
## [[سخن]] او در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> خطاب به آزر به سخن کسی می‌ماند که مدّت‌ها با مخاطب خود مأنوس بوده و به همین [[دلیل]]، یک‌سره [[انتقاد]] می‌کند؛ از همین جا می‌توان به دست آورد که او با اجرام آسمانی نیز ناآشنا نبوده؛ زیرا جریان احتجاج با ستاره‌پرستان، پس از [[محاجّه]] با آزر رخ داده است؛<ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۳۱.</ref> افزون بر این در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} تصریح شده که ابراهیم {{ع}} مدّتی در کنار آزر ماند و پس از آن در برابر [[بت‌ها]] واکنش نشان داد <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۶.</ref> و بر اساس [[آیات]] [[سوره انعام]]، [[احتجاج]] با ستاره‌پرستان پس از [[احتجاج]] با [[بت‌پرستان]] بوده است؛<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۶۰.</ref> حتّی برخی احتمال داده‌اند که احتجاج با کوکب‌پرستان بعد از ترک [[بابل]] به مقصد [[شام]]<ref> نمونه، ج ۵، ص ۳۱۲.</ref> و با [[مردم]] حران بوده؛ زیرا [[اهل]] حران اجرام آسمانی را می‌پرستیدند و مردم بابل [[بت‌پرست]] بودند <ref>قصص الانبیاء، ابن‌کثیر، ص ۱۱۱.</ref> و [[ابراهیم]] که [[لجاجت]] [[مشرکان]] بابل را آزموده بود، این بار برای مقابله با اجرام‌پرستان به شیوه [[مدارا]] و [[تظاهر]] به هم [[فکری]] به آنان روی آورد؛<ref> نمونه، ج ۵، ص ۳۱۲.</ref> بنابراین، ماجرای احتجاج، مدّت‌ها پس از ترک مخفی‌گاه صورت پذیرفته است؛ ولی این احتمال با ظاهر روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} <ref>بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۷۹.</ref> ناسازگار است و بعضی، آن را [[مخالف]] ظاهر [[آیات قرآن]] نیز دانسته‌اند. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۲۳۹ و ۲۴۰.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 495-499.</ref>


== پاسخ‌های ابراهیم {{ع}} به احتجاج و بهانه مشرکان ==
== پاسخ‌های ابراهیم {{ع}} به احتجاج و بهانه مشرکان ==
خط ۱۱۸: خط ۱۱۳:
##{{متن قرآن|وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ}} من ترسی از [[خدایان]] شما ندارم؛ زیرا خدایان شما همگی آفریدگانی تحت تدبیرند که هیچ سود و زیانی ندارند؛ پس [[ترس]] از آنها بی‌معنا است و چون از آنها نمی‌ترسم، [[دلیل]] شما از اعتبار ساقط است؛ زیرا دلیل شما مبتنی بر آن است که من از روی ترس و برای آنکه زیانی به من نرسانند، آنها را [[عبادت]] کنم و این در گرو آن است که ترسی در من وجود داشته باشد؛ ولی وقتی ترسی وجود ندارد، [[حجّت]] شما از پایه ویران است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۴.</ref> این فراز از سخن [[ابراهیم]] {{ع}} افزون بر [[استدلال]] یاد شده، راه را بر خدشه احتمالی درباره استدلال اوّل نیز بسته است؛ چه اینکه در برابر استدلال اوّل ابراهیم، امکان داشت [[مشرکان]] [[اعتقاد به توحید]] و ردّ خدایان را به [[بت‌ها]] یا اجرام آسمانی نسبت داده، بگویند: خدایان ما بر تو [[خشم]] گرفته و این استدلال‌ها را به تو [[القا]] کرده‌اند تا تو را از خویش دور سازند. ابراهیم با این بیان گوشزد کرده که به دلیل [[ناتوانی]] خدایان مشرکان از این خطر که بتوانند چیزی را به او القا کنند یا تأثیری بر او داشته باشند، آسوده خاطر است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۴.</ref>
##{{متن قرآن|وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ}} من ترسی از [[خدایان]] شما ندارم؛ زیرا خدایان شما همگی آفریدگانی تحت تدبیرند که هیچ سود و زیانی ندارند؛ پس [[ترس]] از آنها بی‌معنا است و چون از آنها نمی‌ترسم، [[دلیل]] شما از اعتبار ساقط است؛ زیرا دلیل شما مبتنی بر آن است که من از روی ترس و برای آنکه زیانی به من نرسانند، آنها را [[عبادت]] کنم و این در گرو آن است که ترسی در من وجود داشته باشد؛ ولی وقتی ترسی وجود ندارد، [[حجّت]] شما از پایه ویران است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۴.</ref> این فراز از سخن [[ابراهیم]] {{ع}} افزون بر [[استدلال]] یاد شده، راه را بر خدشه احتمالی درباره استدلال اوّل نیز بسته است؛ چه اینکه در برابر استدلال اوّل ابراهیم، امکان داشت [[مشرکان]] [[اعتقاد به توحید]] و ردّ خدایان را به [[بت‌ها]] یا اجرام آسمانی نسبت داده، بگویند: خدایان ما بر تو [[خشم]] گرفته و این استدلال‌ها را به تو [[القا]] کرده‌اند تا تو را از خویش دور سازند. ابراهیم با این بیان گوشزد کرده که به دلیل [[ناتوانی]] خدایان مشرکان از این خطر که بتوانند چیزی را به او القا کنند یا تأثیری بر او داشته باشند، آسوده خاطر است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۴.</ref>
##{{متن قرآن|إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا}} این استدلال مبتنی بر فرض است؛ به این بیان که اگربر فرض، ترسی از خدایان شما در [[دل]] من راه یابد، این ترس پدیده‌ای است که به هر حال، [[آفریده]] [[خدا]] بوده، به [[مشیّت]] او مستند است. جمله {{متن قرآن|وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا}} ارائه دلیل بر این ادّعا است؛ به این صورت که [[خداوند]] [[مالک]] همه هستی بوده، از آن‌چه در [[ملک]] او رخ می‌دهد، [[آگاه]] است؛ از همین رو امکان ندارد پدیده‌ای بدون [[اذن]] او تحقق یابد؛ بنابراین، از آنجا که [[ترس]] مفروض با اجازه [[خداوند]] در من پدید آمده، خود [[دلیل]] بر آن است که من تحت [[ربوبیّت]] و [[تدبیر]] [[خداوند متعال]] قرار دارم؛ پس همین ترس، [[ربوبیّت خداوند]] را [[اثبات]] و آن را از دیگران [[نفی]] می‌کند. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۵.</ref>
##{{متن قرآن|إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا}} این استدلال مبتنی بر فرض است؛ به این بیان که اگربر فرض، ترسی از خدایان شما در [[دل]] من راه یابد، این ترس پدیده‌ای است که به هر حال، [[آفریده]] [[خدا]] بوده، به [[مشیّت]] او مستند است. جمله {{متن قرآن|وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا}} ارائه دلیل بر این ادّعا است؛ به این صورت که [[خداوند]] [[مالک]] همه هستی بوده، از آن‌چه در [[ملک]] او رخ می‌دهد، [[آگاه]] است؛ از همین رو امکان ندارد پدیده‌ای بدون [[اذن]] او تحقق یابد؛ بنابراین، از آنجا که [[ترس]] مفروض با اجازه [[خداوند]] در من پدید آمده، خود [[دلیل]] بر آن است که من تحت [[ربوبیّت]] و [[تدبیر]] [[خداوند متعال]] قرار دارم؛ پس همین ترس، [[ربوبیّت خداوند]] را [[اثبات]] و آن را از دیگران [[نفی]] می‌کند. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۵.</ref>
##{{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بهراسم در حالی که خود نمی‌هراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار داده‌اید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref> شما کسانی را [[شریک]] ربوبیّت [[خداوند متعال]] قرار داده‌اید که نه خود زمام‌دار سود و زیانی هستند که ترس از آنان را توجیه کند و نه دلیلی وجود دارد که نشان دهد [[آفریدگار]]، آنها را شریک خود قرار داده است و شما پذیرفته‌اید که همه موجودات، حتّی [[خدایان]] شما [[آفریده]] اویند؛ پس او صاحب همه چیز است و اگر در امر تدبیر و اداره [[جهان]] برای خویش شریکی قرار داده و [[عبادت]] او را بر ما [[واجب]] کرده بود، راه آن بود که از [[طریق وحی]] یا برهانی متّکی بر آثار خارجی یا نشانه‌هایی یقین‌آور، این امر را برای [[انسان‌ها]] روشن می‌ساخت؛ حال آنکه از هیچ یک خبری نیست. در چنین وضعیّتی شما خود بگویید: کدام یک از ما از خطر دورتر و به [[امن]] نزدیک‌تر است و از آنجا که پاسخ روشن، و مخاطب نیز به آن معترف بوده، [[ابراهیم]] {{ع}} خود پاسخ داده است: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref> شما به ربّی که دلیلی بر ربوبیّت آن نیست و من به ربّی که بر ربوبیّتش دلیل اقامه شده، [[باور]] داریم. [[ایمان]]، به اصل ربوبیّت گرچه [[حق]] است؛ ولی هرگونه [[ایمانی]]، [[آدمی]] را از [[عذاب]] جاوید در [[امان]] نمی‌دارد؛ بلکه امن‌آوری [[ایمان]]، منوط به آن است که اثر آن با "[[ظلم]]" از بین نرفته باشد و ظلم (فاصله گرفتن از محور [[عدل]]) در زمینه [[اعتقاد]]، همواره به معنای [[باور]] داشتن امری بدون واقعیّت خارجی است که از بارزترین مصادیق آن، [[اعتقاد]] به [[ربوبیّت]] [[خدایان دروغین]] به شمار می‌رود. [[احتجاجات]] گذشته [[ابراهیم]] به [[قدر]] کافی روشن ساخته که ربوبیّت غیر [[خداوند]] نه تنها دلیلی ندارد، بلکه [[دلیل]] بر خلاف آن وجود دارد؛ پس [[ایمان]] پیراسته از [[ظلم]]، فقط ایمان به [[ربوبیت]] [[آفریدگار]] است؛ در نتیجه، [[امن]] فقط در سایه ایمان به ربوبیّت آفریدگار [[یکتا]] امکان‌دارد: {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.</ref><ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۹ الی ص ۲۰۴.</ref>
##{{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بهراسم در حالی که خود نمی‌هراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار داده‌اید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدام‌یک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref> شما کسانی را [[شریک]] ربوبیّت [[خداوند متعال]] قرار داده‌اید که نه خود زمام‌دار سود و زیانی هستند که ترس از آنان را توجیه کند و نه دلیلی وجود دارد که نشان دهد [[آفریدگار]]، آنها را شریک خود قرار داده است و شما پذیرفته‌اید که همه موجودات، حتّی [[خدایان]] شما [[آفریده]] اویند؛ پس او صاحب همه چیز است و اگر در امر تدبیر و اداره [[جهان]] برای خویش شریکی قرار داده و [[عبادت]] او را بر ما [[واجب]] کرده بود، راه آن بود که از [[طریق وحی]] یا برهانی متّکی بر آثار خارجی یا نشانه‌هایی یقین‌آور، این امر را برای [[انسان‌ها]] روشن می‌ساخت؛ حال آنکه از هیچ یک خبری نیست. در چنین وضعیّتی شما خود بگویید: کدام یک از ما از خطر دورتر و به [[امن]] نزدیک‌تر است و از آنجا که پاسخ روشن، و مخاطب نیز به آن معترف بوده، [[ابراهیم]] {{ع}} خود پاسخ داده است: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref> شما به ربّی که دلیلی بر ربوبیّت آن نیست و من به ربّی که بر ربوبیّتش دلیل اقامه شده، [[باور]] داریم. [[ایمان]]، به اصل ربوبیّت گرچه [[حق]] است؛ ولی هرگونه [[ایمانی]]، [[آدمی]] را از [[عذاب]] جاوید در [[امان]] نمی‌دارد؛ بلکه امن‌آوری [[ایمان]]، منوط به آن است که اثر آن با "[[ظلم]]" از بین نرفته باشد و ظلم (فاصله گرفتن از محور [[عدل]]) در زمینه [[اعتقاد]]، همواره به معنای [[باور]] داشتن امری بدون واقعیّت خارجی است که از بارزترین مصادیق آن، [[اعتقاد]] به [[ربوبیّت]] [[خدایان دروغین]] به شمار می‌رود. [[احتجاجات]] گذشته [[ابراهیم]] به [[قدر]] کافی روشن ساخته که ربوبیّت غیر [[خداوند]] نه تنها دلیلی ندارد، بلکه [[دلیل]] بر خلاف آن وجود دارد؛ پس [[ایمان]] پیراسته از [[ظلم]]، فقط ایمان به [[ربوبیت]] [[آفریدگار]] است؛ در نتیجه، [[امن]] فقط در سایه ایمان به ربوبیّت آفریدگار [[یکتا]] امکان‌دارد: {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست» سوره انعام، آیه ۸۳.</ref><ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۹۹ الی ص ۲۰۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 499-505.</ref>


== پاسخ ابراهیم {{ع}} به بهانه [[قوم]] خود برای توجیه [[بت پرستی]] ==
== پاسخ ابراهیم {{ع}} به بهانه [[قوم]] خود برای توجیه [[بت پرستی]] ==
یگانه بهانه [[قوم ابراهیم]] برای توجیه [[بت‌پرستی]]، در برابر احتجاج‌های [[حضرت]]، [[تقلید]] از نیاکان بوده است: {{متن قرآن|قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفتند: (نه) بلکه دریافته‌ایم که پدرانمان چنین می‌کردند!» سوره شعراء، آیه ۷۴.</ref> و پاسخ ابراهیم این بود: {{متن قرآن| قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«(ابراهیم) گفت: آیا آنچه را می‌پرستیدید دیده‌اید؟ شما و نیاکانتان؟ اینان (همه) دشمن منند جز پروردگار جهانیان» سوره شعراء، آیه ۷۵-۷۷.</ref> [[پذیرش مردم]] خواه از سوی نسل‌های گذشته یا [[نسل]] موجود، هرگز نمی‌تواند باطلی را به [[حق]] یا حقّی را به [[باطل]] تبدیل کند، و عبادتِ معبودهای [[دروغین]]، مایه نابودی است؛ بدون آنکه پذیرش چندین نسل در این واقعیّت تغییری پدید آورد <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۴۲؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۳.</ref>
یگانه بهانه [[قوم ابراهیم]] برای توجیه [[بت‌پرستی]]، در برابر احتجاج‌های [[حضرت]]، [[تقلید]] از نیاکان بوده است: {{متن قرآن|قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفتند: (نه) بلکه دریافته‌ایم که پدرانمان چنین می‌کردند!» سوره شعراء، آیه ۷۴.</ref> و پاسخ ابراهیم این بود: {{متن قرآن| قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«(ابراهیم) گفت: آیا آنچه را می‌پرستیدید دیده‌اید؟ شما و نیاکانتان؟ اینان (همه) دشمن منند جز پروردگار جهانیان» سوره شعراء، آیه ۷۵-۷۷.</ref> [[پذیرش مردم]] خواه از سوی نسل‌های گذشته یا [[نسل]] موجود، هرگز نمی‌تواند باطلی را به [[حق]] یا حقّی را به [[باطل]] تبدیل کند، و عبادتِ معبودهای [[دروغین]]، مایه نابودی است؛ بدون آنکه پذیرش چندین نسل در این واقعیّت تغییری پدید آورد <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۴۲؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۳.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 505.</ref>


== [[بت]] شکنی ابراهیم {{ع}} ==
== بت‌شکنی ابراهیم {{ع}} ==
[[قرآن کریم]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ }}<ref>«و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بت‌هایتان چاره‌ای خواهم کرد آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بی‌گمان او از ستمگران است. گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم می‌گویند از آنان یاد می‌کرد. گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید. سپس (دوباره) به اندیشه‌های باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بی‌شک می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند. گفت: آیا به جای خداوند چیزی را می‌پرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۵۷-۶۷.</ref> و {{متن قرآن|فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْكُلُونَ مَا لَكُمْ لا تَنطِقُونَ فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند) آنگاه نهانی رو به خدایان آنها آورد و گفت: چرا چیزی نمی‌خورید؟ چرا سخن نمی‌گویید؟ و در نهان با دست راست ضربه‌ای سخت بر آنان کوفت. آنگاه (بت‌پرستان) به شتاب رو به او آوردند. (ابراهیم) گفت: آیا چیزی را که خود می‌تراشید می‌پرستید؟ در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که می‌سازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۰-۹۶.</ref> ماجرای [[شکستن بت‌ها]] به وسیله ابراهیم را باز گفته است. آیات [[سوره انبیاء]] بیان می‌کند که [[مشرکان]]، [[قیام]] او بر ضدّ بت‌پرستی را جدّی نگرفته بودند: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ}}<ref>«گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.</ref> ابراهیم {{ع}} طبق [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم» سوره انبیاء، آیه ۵۶.</ref> [[جدّیت]] خود را اعلام داشته و در آیه {{متن قرآن|وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ}}<ref>«و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بت‌هایتان چاره‌ای خواهم کرد» سوره انبیاء، آیه ۵۷.</ref>از قول او بازگو شده. گفته شده که این آیه، فقط [[تصمیم]] درونی ابراهیم {{ع}} را باز گفته است؛<ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۶.</ref> چه اینکه او در برابر امّتی [[مشرک]]، [[متعصّب]] و [[مقتدر]] قرار داشته؛ بنابراین، معنا ندارد که [[تصمیم]] خویش را آن هم با [[تعیین زمان]] اجرای آن {{متن قرآن|بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ}} [[اعلان]] داشته باشد. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۸.</ref> [[ابراهیم]] تصمیم خویش را به زمانی موکول ساخت که بتواند در [[شهر]] تنها باشد. احتمال داده شده که مقصود از این جمله، خروج [[بت‌پرستان]] از بتکده باشد، نه از شهر؛<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۵؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۸.</ref> ولی نظر به مجموعه ماجرا، این احتمال را منتفی می‌سازد. طبیعی است که اگر بنابر [[تخلیه]] [[معبد]] بود، [[عذر]] [[بیماری]] را برای باقی ماندن در معبد از ابراهیم نمی‌پذیرفتند. [[آیات]] {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند. و گفت: من بیمارم. و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند)» سوره صافات، آیه ۸۸-۹۰.</ref> بیان می‌کند که این [[فرصت]] فرا رسید و [[مردم]] آماده شده بودند تا شهر را برای [[شرکت در مراسم]] [[عید]] <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> ترک کنند؛ امّا ابراهیم عذر آورد که [[بیمار]] است؛ در نتیجه آنها از شهر بیرون رفتند و او در آنجا ماند: {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}. تعبیر {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}. می‌رساند که چه بسا عید آنان در تابستان واقع می‌شده و شب برای اجرای [[مراسم]] مناسب‌تر بوده است. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۴۶.</ref> پس از آنکه مردم از او دور شدند، به سراغ [[بت‌ها]] آمده، از سر استهزای بت‌ها <ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۸۶.</ref> یا تقبیح [[بت پرستان]] <ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۳.</ref> و یا از سر [[خشم]]،<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۹.</ref> از آنها خواست تا از غذایی که [[مشرکان]] برای تبرّک پیش آنها نهاده بودند، بخورند: {{متن قرآن|فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْكُلُونَ مَا لَكُمْ لا تَنطِقُونَ}}<ref>«آنگاه نهانی رو به خدایان آنها آورد و گفت: چرا چیزی نمی‌خورید؟ چرا سخن نمی‌گویید؟» سوره صافات، آیه ۹۱-۹۲.</ref> آن‌گاه با تیشه نجّاری <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> یا تبر <ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۴؛ جامع البیان، مج۱۰، ج ۱۷، ص۵۱.</ref> به طرف [[بت‌ها]] رفت: {{متن قرآن|فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ}}<ref>«و در نهان با دست راست ضربه‌ای سخت بر آنان کوفت» سوره صافات، آیه ۹۳.</ref> و با ضربه‌های خویش، آنها را قطعه قطعه کرد: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref><ref>قمی، ج ۲، ص ۷۱؛ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> امّا از تعرّض به [[بت]] بزرگ (افلون) <ref> بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۵۳.</ref> خودداری نمود: {{متن قرآن|إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ}} در اینکه بزرگ‌تر بودن این بت از نظر [[منزلت]] نزد [[بت‌پرستان]] یا از نظر جثّه و حجم بوده، دو احتمال داده شده است. <ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۴؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۷.</ref> [[قرآن]]، [[انگیزه]] [[ابراهیم]] {{ع}} را در عدم تعرض به بت بزرگ، چنین بیان داشته: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}} گرچه به احتمالی، [[مرجع]] ضمیر {{متن قرآن|إِلَيْهِ}}، بت بزرگ<ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۷.</ref> یا [[خدای متعال]] <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۹.</ref> است، بیش‌تر [[مفسّران]]، مرجع ضمیر را ابراهیم {{ع}} دانسته‌اند؛<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۹.</ref> بنابراین، انگیزه ابراهیم {{ع}} آن بوده که [[مردم]] برای دست‌گیری وی به سراغ او آمده و او با آنها [[محاجّه]] کند و بطلان خدایی بت‌ها را آشکار سازد <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۳.</ref> یا آنکه به [[عقیده]] ابراهیم درآمده، از [[باطل]] دست بکشند. <ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۳.</ref> ابراهیم پس از [[شکستن بت‌ها]]، تبر خویش را به گردن بت بزرگ آویخت و از بتکده خارج شد. <ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۱؛ مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۴.</ref>[[مشرکان]] پس از بازگشت و روبه‌رو شدن با صحنه بتکده، عامل این کار را [[ستم‌گر]] خوانده، به جست‌وجوی او پرداختند: {{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بی‌گمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref> احتمال داده شده که {{متن قرآن|مَنْ}} در این [[آیه]]، موصوله و در نتیجه مفاد آیه، پرس و جو از عامل نباشد؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۸۴.</ref> ولی به [[دلیل]] آنکه در [[آیه]] بعد، پاسخ گروهی از [[مشرکان]] [[نقل]] شده که {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم می‌گویند از آنان یاد می‌کرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.</ref> این احتمال [[نادرست]] می‌نماید. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۹ و ۳۰۰.</ref> در پی معرّفی [[ابراهیم]]، [[تصمیم]] بر آن شد تا او را در [[اجتماع]] مشرکان حاضر کنند {{متن قرآن|قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ}}<ref>«گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند» سوره انبیاء، آیه ۶۱.</ref> و به این منظور، به سرعت به سوی او شتافتند: {{متن قرآن|فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ}}<ref>«آنگاه (بت‌پرستان) به شتاب رو به او آوردند» سوره صافات، آیه ۹۴.</ref> از کلمه {{متن قرآن|هَذَا}} در آیه {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا}} به دست می‌آید که این اجتماع در همان محل بتکده بوده است. <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref> [[انگیزه]] مشرکان از احضار ابراهیم در برابر اجتماع [[مردم]]، آن بوده که اگر کسی او را در حال [[شکستن بت‌ها]] دیده، [[گواهی]] دهد <ref> قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۸.</ref> یا آنان‌که سخنان او را بر ضدّ [[بت‌ها]] شنیده‌اند، گواهی داده، ازاین راه از ابراهیم [[اقرار]] بگیرند <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref> یا نظر بر آن بوده که مردم [[مجازات]] او را ببینند تا درس عبرتی برای همگان باشد: {{متن قرآن|قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ}}<ref>«گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند» سوره انبیاء، آیه ۶۱.</ref> <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۴.</ref> سرانجام ابراهیم {{ع}} دست‌گیر شد و به [[نقلی]]، او را نزد [[نمرود]] آورده،<ref> قمی، ج ۲، ص ۷۱.</ref> از وی پرسیدند آیا تو با [[خدایان]] ما چنین کرده‌ای؟ {{متن قرآن|قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟» سوره انبیاء، آیه ۶۲.</ref> ابراهیم پاسخ داد: بلکه [[بت]] بزرگ که تبر را نیز به گردن دارد با دیگر بت‌ها چنین کرده است: {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> و سپس ادامه داد: اگر بت‌ها به [[سخن گفتن]] توانا هستند، از خود آنان بپرسید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> [[آیات]] بعدی نشان می‌دهد که پاسخ ابراهیم {{ع}} [[حقیقت]] را برای مشرکان روشن <ref> قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۶.</ref> و [[حجّت]] را بر آنها تمام کرد <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۱.</ref> و کسانی که لحظاتی پیش، [[ابراهیم]] را [[ستم‌گر]] می‌دانستند، به خود آمده، به [[عقل]]<ref> جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۴.</ref> و [[فطرت]] <ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۴۰.</ref> خویش بازگشتند و به ستم‌کاری خویش به [[دلیل]] [[عبادت بت‌ها]] <ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۶؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۰۱.</ref> اعتراف کردند: {{متن قرآن|فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۴.</ref> و این [[پیروزی]] بزرگی بود. [[قرآن]]، واکنش [[مشرکان]] پس از رسیدن به این حالت درونی را چنین توضیح داده است: {{متن قرآن|فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۴.</ref> آن‌گاه آنان بر سرهای خود واژگون شدند که البتّه مقصود نه واژگونی خود آنان، بلکه منکوس شدن [[احتجاج]] آنان است و احتجاج منکوس، دلیلی است که به جای [[اثبات]] مدّعای مستدلّ، مدّعای طرف مقابل را اثبات می‌کند که مشرکان به آن دچار شده، در برابر ابراهیم {{ع}} گفتند: {{متن قرآن|لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ}}<ref>«سپس (دوباره) به اندیشه‌های باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بی‌شک می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند» سوره انبیاء، آیه ۶۵.</ref><ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۵.</ref> و این‌گونه، به [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] [[اقرار]] کردند. بعضی دیگر، [[آیه]] را چنین توضیح داده‌اند که مشرکان در برابر ابراهیم متحیّر ماندند؛ در نتیجه سرها را از [[خجالت]] به‌زیر انداخته، بر ضدّ خویش اعتراف کردند: {{متن قرآن|لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ}}<ref>«سپس (دوباره) به اندیشه‌های باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بی‌شک می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند» سوره انبیاء، آیه ۶۵.</ref><ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۶۰؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص ۱۸۶.</ref> بنا به قولی، منظور آن است که مشرکان با وجود [[درک]] [[حقیقت]]، در برابر ابراهیم {{ع}} به [[مجادله]] [[باطل]] <ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۶.</ref> و [[مخاصمه]] پرداخته، با توجّه به ناتوانی بت‌ها از تکلّم، [[سخن]] ابراهیم را اعتراف به [[شکستن بت‌ها]] به شمار آورده، اثبات[[جرم]] ابراهیم را اعلام داشتند؛<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۲.</ref> امّا برخی، این جمله مشرکان را چنین معنا کرده‌اند که: تو می‌دانی [[بت‌ها]] همیشه خاموشند و ابّهت [[سکوت]] را نمی‌شکنند بنابراین معنا، [[سخن]] آنان کوششی برای عذر آوردن از سوی بت‌ها بوده است تا بدین وسیله، [[ضعف]] و [[زبونی]] آنها را [[کتمان]] کنند. <ref> نمونه، ج ۱۳، ص ۴۴۱.</ref> [[ابراهیم]] {{ع}} با استناد به اعتراف آنان، به بیان بطلان [[بت‌پرستی]] پرداخت که سخن نگفتن بت‌ها به این معنا است که آنها چیزی نمی‌دانند و بر کاری [[قادر]] نیستند و [[تدبیر]] سود و زیان شما به دست بت‌ها نیست؛ پس [[عبادت]] آنها [[بیهوده]] است: {{متن قرآن|قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ}}<ref>«گفت: آیا به جای خداوند چیزی را می‌پرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟» سوره انبیاء، آیه ۶۶.</ref> و آن‌گاه بی‌زاری خود را از [[بت‌پرستان]] و بت‌های آنان [[اعلان]] و آنان را [[سرزنش]] کرد: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref><ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۲.</ref>
[[قرآن کریم]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلاَّ كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلا يَضُرُّكُمْ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ }}<ref>«و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بت‌هایتان چاره‌ای خواهم کرد آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بی‌گمان او از ستمگران است. گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم می‌گویند از آنان یاد می‌کرد. گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید. سپس (دوباره) به اندیشه‌های باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بی‌شک می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند. گفت: آیا به جای خداوند چیزی را می‌پرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟ ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۵۷-۶۷.</ref> و {{متن قرآن|فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْكُلُونَ مَا لَكُمْ لا تَنطِقُونَ فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند) آنگاه نهانی رو به خدایان آنها آورد و گفت: چرا چیزی نمی‌خورید؟ چرا سخن نمی‌گویید؟ و در نهان با دست راست ضربه‌ای سخت بر آنان کوفت. آنگاه (بت‌پرستان) به شتاب رو به او آوردند. (ابراهیم) گفت: آیا چیزی را که خود می‌تراشید می‌پرستید؟ در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که می‌سازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۰-۹۶.</ref> ماجرای [[شکستن بت‌ها]] به وسیله ابراهیم را باز گفته است. آیات [[سوره انبیاء]] بیان می‌کند که [[مشرکان]]، [[قیام]] او بر ضدّ بت‌پرستی را جدّی نگرفته بودند: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ}}<ref>«گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.</ref> ابراهیم {{ع}} طبق [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم» سوره انبیاء، آیه ۵۶.</ref> [[جدّیت]] خود را اعلام داشته و در آیه {{متن قرآن|وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ}}<ref>«و سوگند به خداوند تا سر بگردانید در کار بت‌هایتان چاره‌ای خواهم کرد» سوره انبیاء، آیه ۵۷.</ref>از قول او بازگو شده. گفته شده که این آیه، فقط [[تصمیم]] درونی ابراهیم {{ع}} را باز گفته است؛<ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۶.</ref> چه اینکه او در برابر امّتی [[مشرک]]، [[متعصّب]] و [[مقتدر]] قرار داشته؛ بنابراین، معنا ندارد که [[تصمیم]] خویش را آن هم با [[تعیین زمان]] اجرای آن {{متن قرآن|بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ}} [[اعلان]] داشته باشد. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۸.</ref> [[ابراهیم]] تصمیم خویش را به زمانی موکول ساخت که بتواند در [[شهر]] تنها باشد. احتمال داده شده که مقصود از این جمله، خروج [[بت‌پرستان]] از بتکده باشد، نه از شهر؛<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۵؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۸.</ref> ولی نظر به مجموعه ماجرا، این احتمال را منتفی می‌سازد. طبیعی است که اگر بنابر [[تخلیه]] [[معبد]] بود، [[عذر]] [[بیماری]] را برای باقی ماندن در معبد از ابراهیم نمی‌پذیرفتند. [[آیات]] {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند. و گفت: من بیمارم. و (آنان) پشت‌کنان روی از او گرداندند (و رفتند)» سوره صافات، آیه ۸۸-۹۰.</ref> بیان می‌کند که این [[فرصت]] فرا رسید و [[مردم]] آماده شده بودند تا شهر را برای [[شرکت در مراسم]] [[عید]] <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> ترک کنند؛ امّا ابراهیم عذر آورد که [[بیمار]] است؛ در نتیجه آنها از شهر بیرون رفتند و او در آنجا ماند: {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}. تعبیر {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}. می‌رساند که چه بسا عید آنان در تابستان واقع می‌شده و شب برای اجرای [[مراسم]] مناسب‌تر بوده است. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۴۶.</ref> پس از آنکه مردم از او دور شدند، به سراغ [[بت‌ها]] آمده، از سر استهزای بت‌ها <ref>جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۸۶.</ref> یا تقبیح [[بت پرستان]] <ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۳.</ref> و یا از سر [[خشم]]،<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۹.</ref> از آنها خواست تا از غذایی که [[مشرکان]] برای تبرّک پیش آنها نهاده بودند، بخورند: {{متن قرآن|فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلا تَأْكُلُونَ مَا لَكُمْ لا تَنطِقُونَ}}<ref>«آنگاه نهانی رو به خدایان آنها آورد و گفت: چرا چیزی نمی‌خورید؟ چرا سخن نمی‌گویید؟» سوره صافات، آیه ۹۱-۹۲.</ref> آن‌گاه با تیشه نجّاری <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> یا تبر <ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۴؛ جامع البیان، مج۱۰، ج ۱۷، ص۵۱.</ref> به طرف [[بت‌ها]] رفت: {{متن قرآن|فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ}}<ref>«و در نهان با دست راست ضربه‌ای سخت بر آنان کوفت» سوره صافات، آیه ۹۳.</ref> و با ضربه‌های خویش، آنها را قطعه قطعه کرد: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref><ref>قمی، ج ۲، ص ۷۱؛ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۱.</ref> امّا از تعرّض به [[بت]] بزرگ (افلون) <ref> بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۵۳.</ref> خودداری نمود: {{متن قرآن|إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ}} در اینکه بزرگ‌تر بودن این بت از نظر [[منزلت]] نزد [[بت‌پرستان]] یا از نظر جثّه و حجم بوده، دو احتمال داده شده است. <ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۴؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۷.</ref> [[قرآن]]، [[انگیزه]] [[ابراهیم]] {{ع}} را در عدم تعرض به بت بزرگ، چنین بیان داشته: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}} گرچه به احتمالی، [[مرجع]] ضمیر {{متن قرآن|إِلَيْهِ}}، بت بزرگ<ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۷.</ref> یا [[خدای متعال]] <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۹.</ref> است، بیش‌تر [[مفسّران]]، مرجع ضمیر را ابراهیم {{ع}} دانسته‌اند؛<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۹.</ref> بنابراین، انگیزه ابراهیم {{ع}} آن بوده که [[مردم]] برای دست‌گیری وی به سراغ او آمده و او با آنها [[محاجّه]] کند و بطلان خدایی بت‌ها را آشکار سازد <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۳.</ref> یا آنکه به [[عقیده]] ابراهیم درآمده، از [[باطل]] دست بکشند. <ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۳.</ref> ابراهیم پس از [[شکستن بت‌ها]]، تبر خویش را به گردن بت بزرگ آویخت و از بتکده خارج شد. <ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۱؛ مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۴.</ref>[[مشرکان]] پس از بازگشت و روبه‌رو شدن با صحنه بتکده، عامل این کار را [[ستم‌گر]] خوانده، به جست‌وجوی او پرداختند: {{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بی‌گمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه ۵۹.</ref> احتمال داده شده که {{متن قرآن|مَنْ}} در این [[آیه]]، موصوله و در نتیجه مفاد آیه، پرس و جو از عامل نباشد؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۸۴.</ref> ولی به [[دلیل]] آنکه در [[آیه]] بعد، پاسخ گروهی از [[مشرکان]] [[نقل]] شده که {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم می‌گویند از آنان یاد می‌کرد» سوره انبیاء، آیه ۶۰.</ref> این احتمال [[نادرست]] می‌نماید. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۲۹۹ و ۳۰۰.</ref> در پی معرّفی [[ابراهیم]]، [[تصمیم]] بر آن شد تا او را در [[اجتماع]] مشرکان حاضر کنند {{متن قرآن|قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ}}<ref>«گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند» سوره انبیاء، آیه ۶۱.</ref> و به این منظور، به سرعت به سوی او شتافتند: {{متن قرآن|فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ}}<ref>«آنگاه (بت‌پرستان) به شتاب رو به او آوردند» سوره صافات، آیه ۹۴.</ref> از کلمه {{متن قرآن|هَذَا}} در آیه {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا}} به دست می‌آید که این اجتماع در همان محل بتکده بوده است. <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref> [[انگیزه]] مشرکان از احضار ابراهیم در برابر اجتماع [[مردم]]، آن بوده که اگر کسی او را در حال [[شکستن بت‌ها]] دیده، [[گواهی]] دهد <ref> قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۹۸.</ref> یا آنان‌که سخنان او را بر ضدّ [[بت‌ها]] شنیده‌اند، گواهی داده، ازاین راه از ابراهیم [[اقرار]] بگیرند <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref> یا نظر بر آن بوده که مردم [[مجازات]] او را ببینند تا درس عبرتی برای همگان باشد: {{متن قرآن|قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ}}<ref>«گفتند: او را پیش چشم مردم آورید باشد که گواهی دهند» سوره انبیاء، آیه ۶۱.</ref> <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۴.</ref> سرانجام ابراهیم {{ع}} دست‌گیر شد و به [[نقلی]]، او را نزد [[نمرود]] آورده،<ref> قمی، ج ۲، ص ۷۱.</ref> از وی پرسیدند آیا تو با [[خدایان]] ما چنین کرده‌ای؟ {{متن قرآن|قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟» سوره انبیاء، آیه ۶۲.</ref> ابراهیم پاسخ داد: بلکه [[بت]] بزرگ که تبر را نیز به گردن دارد با دیگر بت‌ها چنین کرده است: {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> و سپس ادامه داد: اگر بت‌ها به [[سخن گفتن]] توانا هستند، از خود آنان بپرسید: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> [[آیات]] بعدی نشان می‌دهد که پاسخ ابراهیم {{ع}} [[حقیقت]] را برای مشرکان روشن <ref> قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۶.</ref> و [[حجّت]] را بر آنها تمام کرد <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۱.</ref> و کسانی که لحظاتی پیش، [[ابراهیم]] را [[ستم‌گر]] می‌دانستند، به خود آمده، به [[عقل]]<ref> جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۴.</ref> و [[فطرت]] <ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۴۰.</ref> خویش بازگشتند و به ستم‌کاری خویش به [[دلیل]] [[عبادت بت‌ها]] <ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۶؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۰۱.</ref> اعتراف کردند: {{متن قرآن|فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۴.</ref> و این [[پیروزی]] بزرگی بود. [[قرآن]]، واکنش [[مشرکان]] پس از رسیدن به این حالت درونی را چنین توضیح داده است: {{متن قرآن|فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۴.</ref> آن‌گاه آنان بر سرهای خود واژگون شدند که البتّه مقصود نه واژگونی خود آنان، بلکه منکوس شدن [[احتجاج]] آنان است و احتجاج منکوس، دلیلی است که به جای [[اثبات]] مدّعای مستدلّ، مدّعای طرف مقابل را اثبات می‌کند که مشرکان به آن دچار شده، در برابر ابراهیم {{ع}} گفتند: {{متن قرآن|لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ}}<ref>«سپس (دوباره) به اندیشه‌های باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بی‌شک می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند» سوره انبیاء، آیه ۶۵.</ref><ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۵.</ref> و این‌گونه، به [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] [[اقرار]] کردند. بعضی دیگر، [[آیه]] را چنین توضیح داده‌اند که مشرکان در برابر ابراهیم متحیّر ماندند؛ در نتیجه سرها را از [[خجالت]] به‌زیر انداخته، بر ضدّ خویش اعتراف کردند: {{متن قرآن|لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ}}<ref>«سپس (دوباره) به اندیشه‌های باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بی‌شک می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند» سوره انبیاء، آیه ۶۵.</ref><ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۶۰؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص ۱۸۶.</ref> بنا به قولی، منظور آن است که مشرکان با وجود [[درک]] [[حقیقت]]، در برابر ابراهیم {{ع}} به [[مجادله]] [[باطل]] <ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۸۶.</ref> و [[مخاصمه]] پرداخته، با توجّه به ناتوانی بت‌ها از تکلّم، [[سخن]] ابراهیم را اعتراف به [[شکستن بت‌ها]] به شمار آورده، اثبات[[جرم]] ابراهیم را اعلام داشتند؛<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۲.</ref> امّا برخی، این جمله مشرکان را چنین معنا کرده‌اند که: تو می‌دانی [[بت‌ها]] همیشه خاموشند و ابّهت [[سکوت]] را نمی‌شکنند بنابراین معنا، [[سخن]] آنان کوششی برای عذر آوردن از سوی بت‌ها بوده است تا بدین وسیله، [[ضعف]] و [[زبونی]] آنها را [[کتمان]] کنند. <ref> نمونه، ج ۱۳، ص ۴۴۱.</ref> [[ابراهیم]] {{ع}} با استناد به اعتراف آنان، به بیان بطلان [[بت‌پرستی]] پرداخت که سخن نگفتن بت‌ها به این معنا است که آنها چیزی نمی‌دانند و بر کاری [[قادر]] نیستند و [[تدبیر]] سود و زیان شما به دست بت‌ها نیست؛ پس [[عبادت]] آنها [[بیهوده]] است: {{متن قرآن|قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ}}<ref>«گفت: آیا به جای خداوند چیزی را می‌پرستید که برای شما هیچ سودی و زیانی ندارد؟» سوره انبیاء، آیه ۶۶.</ref> و آن‌گاه بی‌زاری خود را از [[بت‌پرستان]] و بت‌های آنان [[اعلان]] و آنان را [[سرزنش]] کرد: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref><ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۲.</ref>


درباره سخنان‌ابراهیم {{ع}} در ماجرای [[شکستن بت‌ها]] دو اشکال مطرح شده که به پاسخ آنها می‌پردازیم:  
درباره سخنان‌ابراهیم {{ع}} در ماجرای [[شکستن بت‌ها]] دو اشکال مطرح شده که به پاسخ آنها می‌پردازیم:  
# درباره [[آیات]] {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> و {{متن قرآن| فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ }}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۸-۸۹.</ref> این [[پرسش]] طرح شده که آیا این سخنان، گفته‌هایی خلاف واقع و [[دروغ]] نبوده است؟ ریشه این توهّم در ظاهر دو [[روایت]] از [[ابوهریره]] است که در آنها ابراهیم به [[کذب]] متّهم شده. برخی از [[اهل سنّت]] با این [[استدلال]] که [[زشتی]] کذب ذاتی نبوده،<ref> التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۵۸.</ref> محال نیست که [[خداوند]] به ابراهیم {{ع}} در خصوص‌این موارد، اجازه دروغ گفتن داده باشد،<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۴.</ref> روایت را به ظاهر آن پذیرفته و حتی بعضی، [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}}<ref>«و همان که امید می‌برم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref> را اشاره به اموری از جمله این دو مورد دانسته‌اند؛<ref>جامع‌البیان، مج۱۱، ج۱۹، ص ۱۰۶؛ قرطبی، ج ۱۹، ص۷۶ و ج۲۳، ص۶۳؛ الدرّالمنثور، ج۶، ص۳۰۶.</ref> ولی برخی، مقصود از کذب را توریه دانسته و اظهار داشته‌اند که این موارد به طور مجازی [[کذب]] نامیده شده است. <ref>قرطبی، ج ۲۳، ص ۶۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۵.</ref> [[مفسّران]] [[شیعه]] احتمال کذب را منتفی دانسته <ref>التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹، مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵ و ۸۶.</ref> و حتی بعضی احتمال توریه را نیز رد کرده <ref> المیزان، ج ۱۷، ص۱۴۹.</ref> و یادآور شده‌اند که در این دو [[روایت]]، به [[ابراهیم]] {{ع}} نسبت کذب داده شده؛ به همین [[دلیل]]، با صریح [[آیه]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> [[مخالف]] و از اعتبار ساقط است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۲۲۹.</ref> دقّت در [[آیات]] نشان می‌دهد که خلاف واقع در سخنان ابراهیم وجود ندارد؛ چه اینکه جمله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} که به شکل خبر بیان شده با توجّه به قراین حالیّه،<ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵.</ref> جمله‌ای بر مبنای فرض و مقدّمه‌ای برای سخن بعدی {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}} است و به این منظور گفته شده که [[مشرکان]] را به اعتراف وا دارد؛ بنابراین [وقتی اخباری وجود نداشته باشد] چگونه می‌شود سخن را [[دروغ]] یا توریه شمرد. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۲۸.</ref> در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز تصریح شده که این جمله برای نشان دادن [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] به کار برده شده و کذب نیست؛<ref> الکافی، ج ۲، ص ۳۴۲.</ref> پس [[شبهه]] از اساس بی‌پایه و حاصل سخن این است که چرا [[شکستن بت‌ها]] به وسیله [[بت]] بزرگ را [[انکار]] می‌کنید؛ حال آنکه این لازمه باورهای شما است؟<ref>التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵.</ref> اما این احتمال که جمله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} به {{متن قرآن|إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}} مقیّد است و می‌رساند که اگر آنها سخن می‌گویند، عامل، بت بزرگ است و الاّ نه <ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۴.</ref> یا اینکه {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ هَذَا}} ابتدای جمله بوده و تقدیر چنین باشد که {{عربی|"فعله من فعله، كبيرهم هـذا، فاسئلوهم"}}<ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵.</ref>احتمال‌هایی تکلّف‌آمیز و ملازم با قبول تعقید در [[قرآن]] بوده، قابل پذیرش نیستند. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۱.</ref> درباره [[آیه]] ۸۹ صافات {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}} نیز قرآن ما را [[آگاه]] ساخته که [[ابراهیم]] {{ع}} این جمله را گفته و در آیه {{متن قرآن|إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.</ref> او را به [[قلب سلیم]] وصف کرده و قلب سلیم با [[کذب]] و [[لغو]] سازگار نیست. <ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۸.</ref> قرینه‌ای هم وجود ندارد که برساند ابراهیم [[بیمار]] نبوده؛ بلکه شاید او بیمار بوده؛ ولی نه به گونه‌ای که او را از [[شکستن بت‌ها]] باز دارد. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۲۲۸.</ref> در عین حال، [[مفسّران]] بر اساس این فرض که سخن ابراهیم، از موارد توریه باشد، در توضیح مقصود [[واقعی]] [[حضرت]]، احتمال‌های گوناگونی را طرح کرده‌اند. <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۱۵؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۸۵ و ۸۶؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۶.</ref>
# درباره [[آیات]] {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref> و {{متن قرآن| فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ }}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۸-۸۹.</ref> این [[پرسش]] طرح شده که آیا این سخنان، گفته‌هایی خلاف واقع و [[دروغ]] نبوده است؟ ریشه این توهّم در ظاهر دو [[روایت]] از [[ابوهریره]] است که در آنها ابراهیم به [[کذب]] متّهم شده. برخی از [[اهل سنّت]] با این [[استدلال]] که [[زشتی]] کذب ذاتی نبوده،<ref> التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۵۸.</ref> محال نیست که [[خداوند]] به ابراهیم {{ع}} در خصوص‌این موارد، اجازه دروغ گفتن داده باشد،<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۴.</ref> روایت را به ظاهر آن پذیرفته و حتی بعضی، [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}}<ref>«و همان که امید می‌برم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref> را اشاره به اموری از جمله این دو مورد دانسته‌اند؛<ref>جامع‌البیان، مج۱۱، ج۱۹، ص ۱۰۶؛ قرطبی، ج ۱۹، ص۷۶ و ج۲۳، ص۶۳؛ الدرّالمنثور، ج۶، ص۳۰۶.</ref> ولی برخی، مقصود از کذب را توریه دانسته و اظهار داشته‌اند که این موارد به طور مجازی [[کذب]] نامیده شده است. <ref>قرطبی، ج ۲۳، ص ۶۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۵.</ref> [[مفسّران]] [[شیعه]] احتمال کذب را منتفی دانسته <ref>التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹، مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵ و ۸۶.</ref> و حتی بعضی احتمال توریه را نیز رد کرده <ref> المیزان، ج ۱۷، ص۱۴۹.</ref> و یادآور شده‌اند که در این دو [[روایت]]، به [[ابراهیم]] {{ع}} نسبت کذب داده شده؛ به همین [[دلیل]]، با صریح [[آیه]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref> [[مخالف]] و از اعتبار ساقط است. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۲۲۹.</ref> دقّت در [[آیات]] نشان می‌دهد که خلاف واقع در سخنان ابراهیم وجود ندارد؛ چه اینکه جمله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} که به شکل خبر بیان شده با توجّه به قراین حالیّه،<ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵.</ref> جمله‌ای بر مبنای فرض و مقدّمه‌ای برای سخن بعدی {{متن قرآن|فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}} است و به این منظور گفته شده که [[مشرکان]] را به اعتراف وا دارد؛ بنابراین [وقتی اخباری وجود نداشته باشد] چگونه می‌شود سخن را [[دروغ]] یا توریه شمرد. <ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۲۸.</ref> در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز تصریح شده که این جمله برای نشان دادن [[ناتوانی]] [[بت‌ها]] به کار برده شده و کذب نیست؛<ref> الکافی، ج ۲، ص ۳۴۲.</ref> پس [[شبهه]] از اساس بی‌پایه و حاصل سخن این است که چرا [[شکستن بت‌ها]] به وسیله [[بت]] بزرگ را [[انکار]] می‌کنید؛ حال آنکه این لازمه باورهای شما است؟<ref>التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵.</ref> اما این احتمال که جمله {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ}} به {{متن قرآن|إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}} مقیّد است و می‌رساند که اگر آنها سخن می‌گویند، عامل، بت بزرگ است و الاّ نه <ref> التبیان، ج ۷، ص ۲۵۹؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۴.</ref> یا اینکه {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ هَذَا}} ابتدای جمله بوده و تقدیر چنین باشد که {{عربی|"فعله من فعله، كبيرهم هـذا، فاسئلوهم"}}<ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۵.</ref>احتمال‌هایی تکلّف‌آمیز و ملازم با قبول تعقید در [[قرآن]] بوده، قابل پذیرش نیستند. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۱.</ref> درباره [[آیه]] ۸۹ صافات {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}} نیز قرآن ما را [[آگاه]] ساخته که [[ابراهیم]] {{ع}} این جمله را گفته و در آیه {{متن قرآن|إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.</ref> او را به [[قلب سلیم]] وصف کرده و قلب سلیم با [[کذب]] و [[لغو]] سازگار نیست. <ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۸.</ref> قرینه‌ای هم وجود ندارد که برساند ابراهیم [[بیمار]] نبوده؛ بلکه شاید او بیمار بوده؛ ولی نه به گونه‌ای که او را از [[شکستن بت‌ها]] باز دارد. <ref>المیزان، ج ۷، ص ۲۲۸.</ref> در عین حال، [[مفسّران]] بر اساس این فرض که سخن ابراهیم، از موارد توریه باشد، در توضیح مقصود [[واقعی]] [[حضرت]]، احتمال‌های گوناگونی را طرح کرده‌اند. <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۱۵؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۸۵ و ۸۶؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۶.</ref>
# درباره آیه {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.</ref> این اشکال طرح شده که چرا ابراهیم {{ع}} از [[علم]] [[نجوم]] برای [[پیش‌بینی]] مریضی خویش در [[آینده]] استفاده کرده است؛ در حالی که این عمل جایز نیست؛ افزون بر اینکه عدم جواز تنجیم در بین [[فقیهان]] مورد [[اختلاف]] است و عدّه‌ای قول به عدم جواز را به صورت مطلق نپذیرفته‌اند و آن‌را صحیح نمی‌دانند؛ بلکه [[حرمت]] آن‌را به شروطی مقیّد می‌کنند. <ref>مستندالشیعه، ج۱۴، ص۱۱۸ و ۱۱۹؛ مصباح‌الفقاهه، ج ۱، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۸؛ مستند تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۳۰.</ref> برخی گفته‌اند: نظر ابراهیم در [[ستارگان]]، نظر منجّم برای [[آگاهی]] از حوادث نبوده؛<ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۰۹.</ref> بلکه ابراهیم با نگاه در ستارگان، فقط وانمود کرد که به محاسبه‌های نجومی مشغول است. <ref> النور المبین، ص ۱۰۹.</ref> برخی دیگر مقصود از این نظر را همان [[رؤیت]] [[ستاره]]، ماه و [[خورشید]] دانسته‌اند که در [[سوره انعام]] به آن اشاره شده و در [[زمان]] مهلت برای [[معرفت]] [[حق]] [پیش از [[بلوغ]]] بوده است؛ بنابراین، منظور از سقم نیز [[بیماری قلب]] و اشاره به عدم معرفت [[پروردگار]] است. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۴۷. </ref> این قول از آن رو که با [[سیاق آیات]] سازگار نیست، مردود دانسته شده؛ زیرا در این [[آیات]] ابتدا آمده که [[ابراهیم]] با [[قلبی]] پیراسته از [[شرک]] رو به سوی [[خداوند]] آورد و [[مشرکان]] را مورد [[عتاب]] قرار داد: {{متن قرآن|أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ}}<ref>«آیا خدایانی دروغین به جای خداوند می‌جویید؟» سوره صافات، آیه ۸۶.</ref> سپس جریان نظر در [[نجوم]] بیان شده است. <ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۰۹؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۸</ref> در رأیی دیگر تأکید شده که بر اساس ظاهر [[آیه]]، خبر دادن از [[بیماری]]، مبتنی به نظر در نجوم و متفرّع بر آن بوده است؛<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۸.</ref> بنابراین، نظر در نجوم ممکن است به منظور تشخیص وقت و [[ساعت]] باشد؛ به طور مثال در فواصل زمانی معیّن تبی بر او عارض می‌شد که وقت آن را با طلوع یا غروب یا وضع خاصّ ستاره‌ای مشخّص کرده بود و می‌خواست از وقت آن [[آگاهی]] یابد <ref> تنزیه الانبیاء، ص۴۶، التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۴۷.</ref> یا اینکه خداوند به او خبر داده بود که در [[آینده]] مریض خواهد شد و علامت آن را طلوع ستاره‌ای قرار داده بود. <ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۲؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۶.</ref> در این زمینه، هم‌چنین توجیهاتی بر اساس آنکه مقصود از [[نجم]] در آیه، [[ستاره]] نباشد، ارائه شده که با ظاهر آیه [[سازگاری]] ندارد <ref>تنزیه الانبیاء، ص ۴۷.</ref>.
# درباره آیه {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.</ref> این اشکال طرح شده که چرا ابراهیم {{ع}} از [[علم]] [[نجوم]] برای [[پیش‌بینی]] مریضی خویش در [[آینده]] استفاده کرده است؛ در حالی که این عمل جایز نیست؛ افزون بر اینکه عدم جواز تنجیم در بین [[فقیهان]] مورد [[اختلاف]] است و عدّه‌ای قول به عدم جواز را به صورت مطلق نپذیرفته‌اند و آن‌را صحیح نمی‌دانند؛ بلکه [[حرمت]] آن‌را به شروطی مقیّد می‌کنند. <ref>مستندالشیعه، ج۱۴، ص۱۱۸ و ۱۱۹؛ مصباح‌الفقاهه، ج ۱، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۸؛ مستند تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۳۰.</ref> برخی گفته‌اند: نظر ابراهیم در [[ستارگان]]، نظر منجّم برای [[آگاهی]] از حوادث نبوده؛<ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۰۹.</ref> بلکه ابراهیم با نگاه در ستارگان، فقط وانمود کرد که به محاسبه‌های نجومی مشغول است. <ref> النور المبین، ص ۱۰۹.</ref> برخی دیگر مقصود از این نظر را همان [[رؤیت]] [[ستاره]]، ماه و [[خورشید]] دانسته‌اند که در [[سوره انعام]] به آن اشاره شده و در [[زمان]] مهلت برای [[معرفت]] [[حق]] [پیش از [[بلوغ]]] بوده است؛ بنابراین، منظور از سقم نیز [[بیماری قلب]] و اشاره به عدم معرفت [[پروردگار]] است. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۴۷. </ref> این قول از آن رو که با [[سیاق آیات]] سازگار نیست، مردود دانسته شده؛ زیرا در این [[آیات]] ابتدا آمده که [[ابراهیم]] با [[قلبی]] پیراسته از [[شرک]] رو به سوی [[خداوند]] آورد و [[مشرکان]] را مورد [[عتاب]] قرار داد: {{متن قرآن|أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ}}<ref>«آیا خدایانی دروغین به جای خداوند می‌جویید؟» سوره صافات، آیه ۸۶.</ref> سپس جریان نظر در [[نجوم]] بیان شده است. <ref> التبیان، ج ۸، ص ۵۰۹؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۸</ref> در رأیی دیگر تأکید شده که بر اساس ظاهر [[آیه]]، خبر دادن از [[بیماری]]، مبتنی به نظر در نجوم و متفرّع بر آن بوده است؛<ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۴۸.</ref> بنابراین، نظر در نجوم ممکن است به منظور تشخیص وقت و [[ساعت]] باشد؛ به طور مثال در فواصل زمانی معیّن تبی بر او عارض می‌شد که وقت آن را با طلوع یا غروب یا وضع خاصّ ستاره‌ای مشخّص کرده بود و می‌خواست از وقت آن [[آگاهی]] یابد <ref> تنزیه الانبیاء، ص۴۶، التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۴۷.</ref> یا اینکه خداوند به او خبر داده بود که در [[آینده]] مریض خواهد شد و علامت آن را طلوع ستاره‌ای قرار داده بود. <ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۲؛ تنزیه الانبیاء، ص ۴۶.</ref> در این زمینه، هم‌چنین توجیهاتی بر اساس آنکه مقصود از [[نجم]] در آیه، [[ستاره]] نباشد، ارائه شده که با ظاهر آیه [[سازگاری]] ندارد <ref>تنزیه الانبیاء، ص ۴۷.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 505-511.</ref>


== ابراهیم {{ع}} در [[آتش]] ==
== ابراهیم {{ع}} در [[آتش]] ==
مشرکان برای [[اثبات]] [[شکستن بت‌ها]] به وسیله ابراهیم {{ع}} به عدم [[انکار]] او بسنده کرده، او را [[مجرم]] شناختند و برای [[حمایت]] از خدایانشان {{متن قرآن|قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>«گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید» سوره انبیاء، آیه ۶۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ}}<ref>«گفتند: برآورده‌ای (پر آتش) برایش بسازید و او را در آتش افکنید» سوره صافات، آیه ۹۷.</ref> بعضی پیشنهاد اعدام و گروهی پیشنهاد [[سوزاندن]] وی را ارائه دادند: {{متن قرآن|فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.</ref> و در نهایت، به [پیشنهاد [[نمرود]] <ref>الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۵؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref> و] اتّفاق آرا، [[تصمیم]] بر آن شد که [[ابراهیم]] {{ع}} سوزانده شود. <ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۲۰ و ج ۱۴، ص ۳۰۳</ref> برای اجرای این تصمیم، قرار شد حصاری بلند بنا نهاده، در آن آتشی [[عظیم]] فراهم آورند تا ابراهیم {{ع}} را در میان انبوهی از [[آتش]] ([[جحیم]]) <ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۴؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۰.</ref> بیندازند: {{متن قرآن|قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ}}<ref>«گفتند: برآورده‌ای (پر آتش) برایش بسازید و او را در آتش افکنید» سوره صافات، آیه ۹۷.</ref> زیرا تشکیلات [[مشرکان]] می‌کوشید تا [[مراسم]] [[سوزاندن]] ابراهیم را به گونه‌ای پر آوازه برگزار کند <ref> الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۶.</ref> تا شاید ضربه‌ای که بر پایه‌های [[اعتقاد]] به خدایی [[بت‌ها]] از [[اقدام]] ابراهیم وارد شده بود، جبران گردد و، بدین وسیله وانمود کنند که اعتقاد به [[بت‌پرستی]] هم‌چنان پابرجا است. بعضی، نکره بودن واژه {{متن قرآن|كَيْدًا}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ}}<ref>«و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ}}<ref>«و خواستند نیرنگی در کار او کنند اما ما آنان را فروتر نهادیم» سوره صافات، آیه ۹۸.</ref> را بیان‌گر [[عظمت]] [[کید]] و اشاره به نقشه گسترده مشرکان بر ضدّ ابراهیم برای جبران ضربه‌های او بر پیکر بت‌پرستی دانسته‌اند؛<ref> نمونه، ج ۱۹، ص ۱۰۳.</ref> به این منظور، آنهاابراهیم را برای مدّتی [[زندانی]] کرده، به گردآوری هیزم مشغول شدند. <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹ ـ ۳۷۱؛ قمی، ج ۲، ص ۴۷.</ref> (در گزارشی، مدّت بازداشت او هفت سال ذکر شده<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۳۹.</ref> که امر بعیدی است؛ ولی در گزارش‌های دیگر، این مدّت یک ماه،<ref>الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۵؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref> چهل [[روز]] و یک‌سال <ref>کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۲۶۶.</ref> ذکر شده است.) هیزم‌ها را در بنای یاد شده انباشته، آن را آتش زدند؛ آن‌گاه از آنجا که توان نزدیک شدن به آتش نبوده،<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۷؛ قمی، ج ۲، ص ۷۱.</ref> ابراهیم را دست بسته<ref> قرطبی، ج۱۷، ص ۲۰۰؛ الکافی، ج۸، ص۳۷۱.</ref> در منجنیق نهاده،<ref>الکافی، ج۸، ص ۳۶۸ و ۳۶۹، ح۵۵۹؛ مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۷.</ref> به درون [[آتش]] پرتاب کردند. [[نمرود]] و همراهان وی در جای‌گاهی که از پیش برای آنان تهیه شده بود، حاضر شده، تماشاگر ماجرا بودند. <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۸ و ۳۶۹؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۱.</ref> بر اساس [[روایات]]، آرامشی‌وصف‌ناپذیر بر [[ابراهیم]] [[حاکم]] بود <ref>البرهان، ج ۴، ص ۶۱۱ ـ ۶۱۲؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۵.</ref> و [[ملائکه]] [[الهی]] و دیگر موجودات، [[رهایی]] ابراهیم {{ع}} را از [[خدای متعال]] می‌طلبیدند. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۵؛ قمی، ج ۲، ص ۴۷؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref>
مشرکان برای [[اثبات]] [[شکستن بت‌ها]] به وسیله ابراهیم {{ع}} به عدم [[انکار]] او بسنده کرده، او را [[مجرم]] شناختند و برای [[حمایت]] از خدایانشان {{متن قرآن|قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>«گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید» سوره انبیاء، آیه ۶۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ}}<ref>«گفتند: برآورده‌ای (پر آتش) برایش بسازید و او را در آتش افکنید» سوره صافات، آیه ۹۷.</ref> بعضی پیشنهاد اعدام و گروهی پیشنهاد [[سوزاندن]] وی را ارائه دادند: {{متن قرآن|فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.</ref> و در نهایت، به [پیشنهاد [[نمرود]] <ref>الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۵؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref> و] اتّفاق آرا، [[تصمیم]] بر آن شد که [[ابراهیم]] {{ع}} سوزانده شود. <ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۱۲۰ و ج ۱۴، ص ۳۰۳</ref> برای اجرای این تصمیم، قرار شد حصاری بلند بنا نهاده، در آن آتشی [[عظیم]] فراهم آورند تا ابراهیم {{ع}} را در میان انبوهی از [[آتش]] ([[جحیم]]) <ref> مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۰۴؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۰.</ref> بیندازند: {{متن قرآن|قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ}}<ref>«گفتند: برآورده‌ای (پر آتش) برایش بسازید و او را در آتش افکنید» سوره صافات، آیه ۹۷.</ref> زیرا تشکیلات [[مشرکان]] می‌کوشید تا [[مراسم]] [[سوزاندن]] ابراهیم را به گونه‌ای پر آوازه برگزار کند <ref> الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۶.</ref> تا شاید ضربه‌ای که بر پایه‌های [[اعتقاد]] به خدایی [[بت‌ها]] از [[اقدام]] ابراهیم وارد شده بود، جبران گردد و، بدین وسیله وانمود کنند که اعتقاد به [[بت‌پرستی]] هم‌چنان پابرجا است. بعضی، نکره بودن واژه {{متن قرآن|كَيْدًا}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ}}<ref>«و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ}}<ref>«و خواستند نیرنگی در کار او کنند اما ما آنان را فروتر نهادیم» سوره صافات، آیه ۹۸.</ref> را بیان‌گر [[عظمت]] [[کید]] و اشاره به نقشه گسترده مشرکان بر ضدّ ابراهیم برای جبران ضربه‌های او بر پیکر بت‌پرستی دانسته‌اند؛<ref> نمونه، ج ۱۹، ص ۱۰۳.</ref> به این منظور، آنهاابراهیم را برای مدّتی [[زندانی]] کرده، به گردآوری هیزم مشغول شدند. <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹ ـ ۳۷۱؛ قمی، ج ۲، ص ۴۷.</ref> (در گزارشی، مدّت بازداشت او هفت سال ذکر شده<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۳۹.</ref> که امر بعیدی است؛ ولی در گزارش‌های دیگر، این مدّت یک ماه،<ref>الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۵؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref> چهل [[روز]] و یک‌سال <ref>کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۲۶۶.</ref> ذکر شده است.) هیزم‌ها را در بنای یاد شده انباشته، آن را آتش زدند؛ آن‌گاه از آنجا که توان نزدیک شدن به آتش نبوده،<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۷؛ قمی، ج ۲، ص ۷۱.</ref> ابراهیم را دست بسته<ref> قرطبی، ج۱۷، ص ۲۰۰؛ الکافی، ج۸، ص۳۷۱.</ref> در منجنیق نهاده،<ref>الکافی، ج۸، ص ۳۶۸ و ۳۶۹، ح۵۵۹؛ مجمع‌البیان، ج۷، ص۸۷.</ref> به درون [[آتش]] پرتاب کردند. [[نمرود]] و همراهان وی در جای‌گاهی که از پیش برای آنان تهیه شده بود، حاضر شده، تماشاگر ماجرا بودند. <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۸ و ۳۶۹؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۱.</ref> بر اساس [[روایات]]، آرامشی‌وصف‌ناپذیر بر [[ابراهیم]] [[حاکم]] بود <ref>البرهان، ج ۴، ص ۶۱۱ ـ ۶۱۲؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۵.</ref> و [[ملائکه]] [[الهی]] و دیگر موجودات، [[رهایی]] ابراهیم {{ع}} را از [[خدای متعال]] می‌طلبیدند. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۵؛ قمی، ج ۲، ص ۴۷؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref>


[[جبرئیل]] هنگام [[سقوط]] ابراهیم در آتش، به [[امر خداوند]] بر اونازل شد وآمادگی خودرا برای هرگونه کمکی که ابراهیم بطلبد، اعلام داشت؛ امّا ابراهیم سر باز زد و گفت: از غیر خداوند درخواستی نخواهد کرد و این یکی از ادلّه [[خلّت]] ابراهیم {{ع}} به شمار می‌رود. <ref> البرهان، ج۳، ص۸۲۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۳۲؛ الکشّاف، ج۳، ص۱۲۵.</ref> ابراهیم پس از آن مشغول [[دعا]] به درگاه خداوند شد. در [[منابع روایی]]، دعاهای متعدّدی از ابراهیم در این لحظه [[نقل]] شده است. <ref>بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۹ و ۴۰ و ج۱۶، ص۳۶۶ و ج ۹۲، ص ۳۵۵.</ref> ابراهیم به درون آتش پرتاب شد؛ ولی [[خداوند سبحان]]، او را از آتش رهانید: {{متن قرآن|فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.</ref> روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> که مضمون آن در روایات [[عامه]] <ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref> نیز آمده، حاکی از آن است که پس از [[فرمان خداوند]] به آتش: {{متن قرآن|كُونِي بَرْدًا }} دندان‌های ابراهیم از سرما به هم خورد و با افزودن {{متن قرآن|وَسَلَامًا}} ابراهیم آرام گرفت. پس از آنکه ابراهیم {{ع}} به آتش پرتاپ شد، جبرئیل نیز با او فرود آمد و در میان آتش با یک‌دیگر به [[گفت‌وگو]] نشستند. <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> این جریان چنان [[حجّت]] آشکاری بر حقّانیّت [[ابراهیم]] و [[قدرت خداوند]] بود که [[نمرود]] بی‌اختیار به [[ستایش]] خدای ابراهیم پرداخته، گفت: اگر کسی خدایی بر می‌گزیند، باید مثل خدای ابراهیم را برگزیند. یکی از سران [[شرک]] برای پوشاندن این [[رسوایی]] بزرگ به نمرود گفت: من به [[آتش]] [[فرمان]] داده‌ام تا ابراهیم را نسوزاند؛ ولی در پی این سخن، زبانه‌ای از آتش بر آمده، او را سوزاند. <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹ و ۳۷۰.</ref> گفته شده که [[آزر]] نیز با دیدن [[سلامت]] ابراهیم {{ع}} در میان آتش، خدای ابراهیم را ستوده که ای ابراهیم! خدای تو خوب خدایی است. <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref> از ابراهیم {{ع}} [[نقل]] شده: من هیچ‌گاه از [[زمان]] اقامت در آتش خوش‌تر نبودم و [[دوست]] داشتم که همه زندگی‌ام مانند آن زمان می‌بود؛<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۶.</ref> به این ترتیب، طرح سران شرک برای مقابله با ابراهیم {{ع}} ناکام ماند و [[کوشش]] [[مشرکان]]، مایه زیان بیش‌تر آنان شد: {{متن قرآن|وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ}}<ref>«و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۰.</ref> و [[خداوند]]، مشرکان‌را در برابرابراهیم [[پست]] و مغلوب‌ ساخت: {{متن قرآن|فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ}}<ref>«و خواستند نیرنگی در کار او کنند اما ما آنان را فروتر نهادیم» سوره صافات، آیه ۹۸.</ref> محل وقوع حادثه رابابل،<ref>کشف‌الاسرار، ج ۸، ص ۲۸۶.</ref> حوالی ‌بابل <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۰.</ref> و کوثی <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۹.</ref> دانسته‌اند.
[[جبرئیل]] هنگام [[سقوط]] ابراهیم در آتش، به [[امر خداوند]] بر اونازل شد وآمادگی خودرا برای هرگونه کمکی که ابراهیم بطلبد، اعلام داشت؛ امّا ابراهیم سر باز زد و گفت: از غیر خداوند درخواستی نخواهد کرد و این یکی از ادلّه [[خلّت]] ابراهیم {{ع}} به شمار می‌رود. <ref> البرهان، ج۳، ص۸۲۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۳۲؛ الکشّاف، ج۳، ص۱۲۵.</ref> ابراهیم پس از آن مشغول [[دعا]] به درگاه خداوند شد. در [[منابع روایی]]، دعاهای متعدّدی از ابراهیم در این لحظه [[نقل]] شده است. <ref>بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۹ و ۴۰ و ج۱۶، ص۳۶۶ و ج ۹۲، ص ۳۵۵.</ref> ابراهیم به درون آتش پرتاب شد؛ ولی [[خداوند سبحان]]، او را از آتش رهانید: {{متن قرآن|فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.</ref> روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> که مضمون آن در روایات [[عامه]] <ref>قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۰۰.</ref> نیز آمده، حاکی از آن است که پس از [[فرمان خداوند]] به آتش: {{متن قرآن|كُونِي بَرْدًا }} دندان‌های ابراهیم از سرما به هم خورد و با افزودن {{متن قرآن|وَسَلَامًا}} ابراهیم آرام گرفت. پس از آنکه ابراهیم {{ع}} به آتش پرتاپ شد، جبرئیل نیز با او فرود آمد و در میان آتش با یک‌دیگر به [[گفت‌وگو]] نشستند. <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹.</ref> این جریان چنان [[حجّت]] آشکاری بر حقّانیّت [[ابراهیم]] و [[قدرت خداوند]] بود که [[نمرود]] بی‌اختیار به [[ستایش]] خدای ابراهیم پرداخته، گفت: اگر کسی خدایی بر می‌گزیند، باید مثل خدای ابراهیم را برگزیند. یکی از سران [[شرک]] برای پوشاندن این [[رسوایی]] بزرگ به نمرود گفت: من به [[آتش]] [[فرمان]] داده‌ام تا ابراهیم را نسوزاند؛ ولی در پی این سخن، زبانه‌ای از آتش بر آمده، او را سوزاند. <ref> الکافی، ج ۸، ص ۳۶۹ و ۳۷۰.</ref> گفته شده که [[آزر]] نیز با دیدن [[سلامت]] ابراهیم {{ع}} در میان آتش، خدای ابراهیم را ستوده که ای ابراهیم! خدای تو خوب خدایی است. <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref> از ابراهیم {{ع}} [[نقل]] شده: من هیچ‌گاه از [[زمان]] اقامت در آتش خوش‌تر نبودم و [[دوست]] داشتم که همه زندگی‌ام مانند آن زمان می‌بود؛<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۵۶.</ref> به این ترتیب، طرح سران شرک برای مقابله با ابراهیم {{ع}} ناکام ماند و [[کوشش]] [[مشرکان]]، مایه زیان بیش‌تر آنان شد: {{متن قرآن|وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ}}<ref>«و با او نیرنگی ورزیدند ما هم آنان را زیانکارتر گرداندیم» سوره انبیاء، آیه ۷۰.</ref> و [[خداوند]]، مشرکان‌را در برابرابراهیم [[پست]] و مغلوب‌ ساخت: {{متن قرآن|فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ}}<ref>«و خواستند نیرنگی در کار او کنند اما ما آنان را فروتر نهادیم» سوره صافات، آیه ۹۸.</ref> محل وقوع حادثه رابابل،<ref>کشف‌الاسرار، ج ۸، ص ۲۸۶.</ref> حوالی ‌بابل <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۹۰.</ref> و کوثی <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۹.</ref> دانسته‌اند.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 511-513.</ref>


== [[هجرت]] ابراهیم {{ع}} ==
== [[هجرت]] ابراهیم {{ع}} ==
ابراهیم پس از [[رهایی]] از آتش <ref>الکافی، ج۸، ص۳۷۰ و ۳۷۱؛ جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص۱۱۷.</ref> چنان‌که پیش‌تر به آزر [[وعده]] داده بود: {{متن قرآن|وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا}}<ref>«و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید کناره می‌جویم و پروردگارم را می‌خوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.</ref><ref> التبیان، ج ۷، ص ۱۳۱؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۵۱.</ref> از موطن خویش هجرت کرد. در آیات {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا}}<ref>«پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ}}<ref>«و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم می‌روم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره صافات، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است» سوره عنکبوت، آیه ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.</ref> به هجرت ابراهیم اشاره شده است. براساس روایاتی چند،<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۷۱؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۳۹ و ۱۵۴.</ref> [[هجرت]] [[ابراهیم]] در پی [[تبعید]] [[حضرت]] به وسیله [[نمرود]] بوده است. گفته شده: افزون بر [[اجبار]] از [[ناحیه]] نمرود، خود ابراهیم نیز رسالتش را در منطقه [[بابل]] پایان یافته می‌دیده و خواهان منطقه‌ای برای [[دعوت به توحید]] بوده و هر دو عامل در هجرت ابراهیم {{ع}} نقش داشته است. <ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵۳؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۵۶.</ref> از همراهان او در [[سفر]] هجرت در [[قرآن]]، فقط از [[لوط]] نام برده شده است: {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.</ref> به گفته بسیاری از [[مفسّران]]<ref>مجمع‌البیان، ج۸، ص ۴۴۰؛ قرطبی، ج۲۱، ص ۲۲۵؛ قصص‌الانبیاء، ابن کثیر، ص ۱۰۷ و ۱۲۰.</ref> که روایاتی از [[امام باقر]] و امام‌صادق {{ع}}<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۷۰ و ۳۷۱.</ref> آن را [[تأیید]] می‌کند، [[همسر]] ابراهیم، [[ساره]]، از ابتدا با وی در این سفر همراه بوده است، از [[آیه]] {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰.</ref> که در آن ابراهیم {{ع}} از [[خداوند]] درخواست فرزند [[شایسته]] کرده <ref> المیزان، ج۷، ص۲۱۶.</ref> نیز همین استفاده شده است. به گفته‌ای، گروهی از [[ایمان]] آورندگان به ابراهیم {{ع}} نیز با او هجرت کردند. <ref> قصص الانبیاء، راوندی، ص ۱۱۰؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۴.</ref> دراینکه منزل‌گاه‌نهایی ابراهیم {{ع}} در این ‌هجرت [[شام]] بوده، گویا تردیدی وجود ندارد. مقصود از شام، [[سوریه]] بزرگ است که شامل سوریه فعلی، لبنان، [[اردن]] و [[فلسطین]] می‌شود؛<ref>فرهنگ فارسی، ج ۵، ص ۸۲۱.</ref> به همین [[دلیل]]، مقصد ابراهیم‌را شام،.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۷۴؛ الکشّاف، ج۳، ص۱۲۶؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۳.</ref> [[ارض]] [[مقدّس]] <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۹، الدر المنثور، ج ۵، ص ۶۴۳؛ المیزان، ج۷، ص۱۵۱.</ref> فلسطین،<ref>الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۶؛ قرطبی، مج ۱۳، ج ۲۱، ص ۲۲۵؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۵۹.</ref> بیت‌المقدّس،<ref>قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۱۰۸؛ اثبات الوصیه، ص ۴۱.</ref> [[رمله]]،<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۰.</ref> سبع [[فلسطین]] <ref>قصص الانبیاء، ثعلبی، ص ۶۹؛ جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۶۱.</ref> (دو منطقه در نزدیکی بیت‌المقدّس) و شکیم (نابلس) <ref>اعلام القرآن، ص ۲۳.</ref> نیز یاد کرده‌اند؛ بنابراین، هجرت‌گاه [[حضرت]]، فلسطین بوده و این مطلب از [[آیه]] {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.</ref> که هجرت‌گاه [[ابراهیم]] را [[سرزمین]] [[مبارک]] یاد کرده، به ضمیمه آیه {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> که بیت‌المقدّس را مبارک خوانده نیز استفاده می‌شود. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۵۹.</ref> از [[ابن عبّاس]] چنین [[نقل]] شده: با توجّه به اینکه در آیه {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> [[مکّه]] نیز مبارک نامیده شده، [[هجرت]] ابراهیم {{ع}} به مقصد مکّه بوده است. <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۹۹؛ جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۲.</ref> به گفته‌ای، ابراهیم {{ع}} ابتدا به "حران" رفته، مدّتی در آنجا اقامت گزید؛ سپس‌ در هجرتی دوباره از حران، رهسپار فلسطین شد <ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۱؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۲۵ و مج ۱۵، ج ۲۳، ص ۶۵؛ اعلام القرآن، ص ۲۳.</ref> تاآنجا که برخی، [[احتجاج]] با پرستش‌گران اجرام آسمانی.<ref> قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص۱۱۱.</ref> و بعضی [[ازدواج]] با [[ساره]] را در [[حران]]<ref>مع الانبیاء فی القرآن، ص ۱۲۱.</ref> و حتّی برخی ساره را دختر [[پادشاه]] حران دانسته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۲.</ref> که البتّه سخنی [[غریب]] و خلاف مشهور است. <ref> قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص۱۲۰.</ref> ماجرای هجرت وی به حران و اقامت در آنجا، از [[تورات]]<ref>کتاب مقدّس، پیدایش ۱۱، ج ۳۱.</ref> و پاره‌ای ازاسرائیلیات گرفته شده و با [[ظاهر قرآن]]<ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۳۹ و ۲۴۰.</ref> و برخی [[روایات]]<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۷۱.</ref> [[مخالف]] است.
ابراهیم پس از [[رهایی]] از آتش <ref>الکافی، ج۸، ص۳۷۰ و ۳۷۱؛ جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص۱۱۷.</ref> چنان‌که پیش‌تر به آزر [[وعده]] داده بود: {{متن قرآن|وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا}}<ref>«و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید کناره می‌جویم و پروردگارم را می‌خوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸.</ref><ref> التبیان، ج ۷، ص ۱۳۱؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۵۱.</ref> از موطن خویش هجرت کرد. در آیات {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا}}<ref>«پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ}}<ref>«و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم می‌روم که به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره صافات، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است» سوره عنکبوت، آیه ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.</ref> به هجرت ابراهیم اشاره شده است. براساس روایاتی چند،<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۷۱؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۳۹ و ۱۵۴.</ref> [[هجرت]] [[ابراهیم]] در پی [[تبعید]] [[حضرت]] به وسیله [[نمرود]] بوده است. گفته شده: افزون بر [[اجبار]] از [[ناحیه]] نمرود، خود ابراهیم نیز رسالتش را در منطقه [[بابل]] پایان یافته می‌دیده و خواهان منطقه‌ای برای [[دعوت به توحید]] بوده و هر دو عامل در هجرت ابراهیم {{ع}} نقش داشته است. <ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵۳؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۵۶.</ref> از همراهان او در [[سفر]] هجرت در [[قرآن]]، فقط از [[لوط]] نام برده شده است: {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.</ref> به گفته بسیاری از [[مفسّران]]<ref>مجمع‌البیان، ج۸، ص ۴۴۰؛ قرطبی، ج۲۱، ص ۲۲۵؛ قصص‌الانبیاء، ابن کثیر، ص ۱۰۷ و ۱۲۰.</ref> که روایاتی از [[امام باقر]] و امام‌صادق {{ع}}<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۷۰ و ۳۷۱.</ref> آن را [[تأیید]] می‌کند، [[همسر]] ابراهیم، [[ساره]]، از ابتدا با وی در این سفر همراه بوده است، از [[آیه]] {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰.</ref> که در آن ابراهیم {{ع}} از [[خداوند]] درخواست فرزند [[شایسته]] کرده <ref> المیزان، ج۷، ص۲۱۶.</ref> نیز همین استفاده شده است. به گفته‌ای، گروهی از [[ایمان]] آورندگان به ابراهیم {{ع}} نیز با او هجرت کردند. <ref> قصص الانبیاء، راوندی، ص ۱۱۰؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۴.</ref> دراینکه منزل‌گاه‌نهایی ابراهیم {{ع}} در این ‌هجرت [[شام]] بوده، گویا تردیدی وجود ندارد. مقصود از شام، [[سوریه]] بزرگ است که شامل سوریه فعلی، لبنان، [[اردن]] و [[فلسطین]] می‌شود؛<ref>فرهنگ فارسی، ج ۵، ص ۸۲۱.</ref> به همین [[دلیل]]، مقصد ابراهیم‌را شام،.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۷۴؛ الکشّاف، ج۳، ص۱۲۶؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۳.</ref> [[ارض]] [[مقدّس]] <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۸۹، الدر المنثور، ج ۵، ص ۶۴۳؛ المیزان، ج۷، ص۱۵۱.</ref> فلسطین،<ref>الکشّاف، ج ۳، ص ۱۲۶؛ قرطبی، مج ۱۳، ج ۲۱، ص ۲۲۵؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۵۹.</ref> بیت‌المقدّس،<ref>قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۱۰۸؛ اثبات الوصیه، ص ۴۱.</ref> [[رمله]]،<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۰.</ref> سبع [[فلسطین]] <ref>قصص الانبیاء، ثعلبی، ص ۶۹؛ جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۶۱.</ref> (دو منطقه در نزدیکی بیت‌المقدّس) و شکیم (نابلس) <ref>اعلام القرآن، ص ۲۳.</ref> نیز یاد کرده‌اند؛ بنابراین، هجرت‌گاه [[حضرت]]، فلسطین بوده و این مطلب از [[آیه]] {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.</ref> که هجرت‌گاه [[ابراهیم]] را [[سرزمین]] [[مبارک]] یاد کرده، به ضمیمه آیه {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> که بیت‌المقدّس را مبارک خوانده نیز استفاده می‌شود. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۵۹.</ref> از [[ابن عبّاس]] چنین [[نقل]] شده: با توجّه به اینکه در آیه {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> [[مکّه]] نیز مبارک نامیده شده، [[هجرت]] ابراهیم {{ع}} به مقصد مکّه بوده است. <ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۹۹؛ جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۲.</ref> به گفته‌ای، ابراهیم {{ع}} ابتدا به "حران" رفته، مدّتی در آنجا اقامت گزید؛ سپس‌ در هجرتی دوباره از حران، رهسپار فلسطین شد <ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۱؛ قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۲۵ و مج ۱۵، ج ۲۳، ص ۶۵؛ اعلام القرآن، ص ۲۳.</ref> تاآنجا که برخی، [[احتجاج]] با پرستش‌گران اجرام آسمانی.<ref> قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص۱۱۱.</ref> و بعضی [[ازدواج]] با [[ساره]] را در [[حران]]<ref>مع الانبیاء فی القرآن، ص ۱۲۱.</ref> و حتّی برخی ساره را دختر [[پادشاه]] حران دانسته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۲.</ref> که البتّه سخنی [[غریب]] و خلاف مشهور است. <ref> قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص۱۲۰.</ref> ماجرای هجرت وی به حران و اقامت در آنجا، از [[تورات]]<ref>کتاب مقدّس، پیدایش ۱۱، ج ۳۱.</ref> و پاره‌ای ازاسرائیلیات گرفته شده و با [[ظاهر قرآن]]<ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۳۹ و ۲۴۰.</ref> و برخی [[روایات]]<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۷۱.</ref> [[مخالف]] است.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 513-514.</ref>


== [[تشرف]] به مقام خلت ==
== [[تشرف]] به مقام خلت ==
خط ۱۴۹: خط ۱۴۴:
# [[خداوند]] برای گرامی داشتن [[بنده]] خود، هر نامی را که بخواهد بر او می‌گذارد و چون ابراهیم، [[خالص]] و [[مخلَص]] بوده، او را به این نام نامیده وگرنه [[خلّت]] به معنای متعارف آن بین خداوند و بنده بی‌معنا است. <ref> المنار، ج ۵، ص ۴۳۹.</ref>
# [[خداوند]] برای گرامی داشتن [[بنده]] خود، هر نامی را که بخواهد بر او می‌گذارد و چون ابراهیم، [[خالص]] و [[مخلَص]] بوده، او را به این نام نامیده وگرنه [[خلّت]] به معنای متعارف آن بین خداوند و بنده بی‌معنا است. <ref> المنار، ج ۵، ص ۴۳۹.</ref>
# خلیل به معنای [[فقیر]] است و [[خُلّت]] ابراهیم {{ع}} یعنی که او را به غیرخدا نیازی نبوده است <ref>کشف الاسرار، ج ۲، ص ۷۱۲؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۷۸؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref>.
# خلیل به معنای [[فقیر]] است و [[خُلّت]] ابراهیم {{ع}} یعنی که او را به غیرخدا نیازی نبوده است <ref>کشف الاسرار، ج ۲، ص ۷۱۲؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۷۸؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref>.
# خلیلِ شخص، یعنی صاحب [[اسرار]] او (از خَلّ = لایه دار بودن) و [[خلیل بودن ابراهیم]] ازاین‌رو است که او [[امانت‌دار]] [[اسرار الهی]] و برگزیده او و از الهام‌های [[غیبی]] و [[معارف الهی]] به طور کامل برخوردار بوده است. <ref>التّحقیق، ج ۳، ص ۱۱۵.</ref> در روایتی از [[حضرت رسول]] {{صل}} به این معنا تصریح شده است. <ref>بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۶۰.</ref> عامل [[تشرّف]] ابراهیم {{ع}} به این [[منزلت]]، [[سجده]] فراوان بر [[زمین]]،<ref>علل الشرایع، ص ۴۸.</ref> [[کثرت]] [[صلوات بر محمد و آل محمد]] {{صل}} <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۴.</ref> درخواست نکردن از غیر خداوند،<ref> تفسیرابن کثیر، ج۱، ص ۵۷۳؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۱۳.</ref> پاسخ مثبت به ‌درخواست دیگران،<ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴.</ref> [[اطعام]]،<ref>علل‌الشرایع، ص ۴۹.</ref> [[نماز شب]]، <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص ۵۷۳؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۳.</ref> [[مدارا]] و [[مهربانی]] با [[مساکین]] <ref>اثبات الوصیه، ص ۴۴.</ref> و آشکار ساختن [[سلام]] <ref>قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۷.</ref> دانسته شده است. بنا به قولی، همه این عوامل می‌تواند در خلّت ابراهیم {{ع}} مؤثّر باشد؛ چه اینکه خلّت جز با [[اجتماع]] این ویژگی‌ها در شخص امکان ندارد. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶؛ النور المبین، ص ۹۶.</ref> در نظری دیگر، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و بهدین‌تر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref> می‌رساند که [[تشرّف]] [[ابراهیم]] به [[مقام]] [[خلّت]]، ناشی از شریعتی است که ابراهیم به [[امر خداوند]] آن را [[تشریع]] کرده است؛ زیرا آیه در مقام [[تجلیل]] از [[آیین]] ابراهیم است؛<ref> المیزان، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref> پس [[خداوند]]، ابراهیم را به [[دلیل علم]] و عمل به این [[شریعت]]، [[خلیل]] خویش قرار داده است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۲۳۰.</ref> از همین نکته می‌توان دریافت که تشرّف ابراهیم {{ع}} به مقام خلّت، پس از [[نبوت]] [[حضرت]] بوده است. در [[روایات]] متعدّدی نیز تصریح شده که مقام خلّت، پس از [[نبوّت]] و [[رسالت]] و پیش از [[امامت]] وی بوده است. <ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵ و ج ۴ ص ۱۹۹.</ref> بعضی مقام خلّت را با مقام [[استجابت دعا]] ملازم دانسته‌اند <ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۸۰.</ref> و به قولی، خلّت مرتبه‌ای از مراتب [[محبّت]] بوده و محبّت مراتبی دارد که خلیل {{ع}} به آن راه نیافته و ویژه [[پیامبر اسلام]] {{صل}} است <ref>روح المعانی، مج ۴، ج ۵، ص ۲۲۸.</ref>. [[بشارت]] خلّت را بنا به قولی، [[جبرئیل]] {{ع}}<ref>اثبات الوصیه، ص ۴۴.</ref> و براساس روایتی از [[امام باقر]] {{ع}}<ref>علل‌الشرایع، ص ۴۹؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۴.</ref> ملک‌الموت برای ابراهیم {{ع}} آورده است.
# خلیلِ شخص، یعنی صاحب [[اسرار]] او (از خَلّ = لایه دار بودن) و [[خلیل بودن ابراهیم]] ازاین‌رو است که او [[امانت‌دار]] [[اسرار الهی]] و برگزیده او و از الهام‌های [[غیبی]] و [[معارف الهی]] به طور کامل برخوردار بوده است. <ref>التّحقیق، ج ۳، ص ۱۱۵.</ref> در روایتی از [[حضرت رسول]] {{صل}} به این معنا تصریح شده است. <ref>بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۶۰.</ref> عامل [[تشرّف]] ابراهیم {{ع}} به این [[منزلت]]، [[سجده]] فراوان بر [[زمین]]،<ref>علل الشرایع، ص ۴۸.</ref> [[کثرت]] [[صلوات بر محمد و آل محمد]] {{صل}} <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۴.</ref> درخواست نکردن از غیر خداوند،<ref> تفسیرابن کثیر، ج۱، ص ۵۷۳؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص۱۳.</ref> پاسخ مثبت به ‌درخواست دیگران،<ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۴.</ref> [[اطعام]]،<ref>علل‌الشرایع، ص ۴۹.</ref> [[نماز شب]]، <ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص ۵۷۳؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۳.</ref> [[مدارا]] و [[مهربانی]] با [[مساکین]] <ref>اثبات الوصیه، ص ۴۴.</ref> و آشکار ساختن [[سلام]] <ref>قرطبی، ج ۵، ص ۲۵۷.</ref> دانسته شده است. بنا به قولی، همه این عوامل می‌تواند در خلّت ابراهیم {{ع}} مؤثّر باشد؛ چه اینکه خلّت جز با [[اجتماع]] این ویژگی‌ها در شخص امکان ندارد. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶؛ النور المبین، ص ۹۶.</ref> در نظری دیگر، [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}}<ref>«و بهدین‌تر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref> می‌رساند که [[تشرّف]] [[ابراهیم]] به [[مقام]] [[خلّت]]، ناشی از شریعتی است که ابراهیم به [[امر خداوند]] آن را [[تشریع]] کرده است؛ زیرا آیه در مقام [[تجلیل]] از [[آیین]] ابراهیم است؛<ref> المیزان، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref> پس [[خداوند]]، ابراهیم را به [[دلیل علم]] و عمل به این [[شریعت]]، [[خلیل]] خویش قرار داده است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۲۳۰.</ref> از همین نکته می‌توان دریافت که تشرّف ابراهیم {{ع}} به مقام خلّت، پس از [[نبوت]] [[حضرت]] بوده است. در [[روایات]] متعدّدی نیز تصریح شده که مقام خلّت، پس از [[نبوّت]] و [[رسالت]] و پیش از [[امامت]] وی بوده است. <ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵ و ج ۴ ص ۱۹۹.</ref> بعضی مقام خلّت را با مقام [[استجابت دعا]] ملازم دانسته‌اند <ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۸۰.</ref> و به قولی، خلّت مرتبه‌ای از مراتب [[محبّت]] بوده و محبّت مراتبی دارد که خلیل {{ع}} به آن راه نیافته و ویژه [[پیامبر اسلام]] {{صل}} است <ref>روح المعانی، مج ۴، ج ۵، ص ۲۲۸.</ref>. [[بشارت]] خلّت را بنا به قولی، [[جبرئیل]] {{ع}}<ref>اثبات الوصیه، ص ۴۴.</ref> و براساس روایتی از [[امام باقر]] {{ع}}<ref>علل‌الشرایع، ص ۴۹؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۴.</ref> ملک‌الموت برای ابراهیم {{ع}} آورده است.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 514-516.</ref>
 
== نشان دادن کیفیت زنده ساختن [[مردگان]] به ابراهیم {{ع}} ==
== نشان دادن کیفیت زنده ساختن [[مردگان]] به ابراهیم {{ع}} ==
آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پاره‌ای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref> بیان می‌دارد که، ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟ خداوند فرمود: مگر نه آنکه [[ایمان]] آورده‌ای؟ گفت: آری، ولی برای آنکه قلبم [[آرامش]] یابد. فرمود: پس چهار پرنده را گرفته، [[ذبح]] کن؛ آن‌گاه بر سر هر کوهی بخشی از آنان را قرار ده؛ سپس آنها را فراخوان. آنها با [[شتاب]] به سوی تو می‌آیند و بدان که خداوند [[عزیز]] و [[حکیم]] است. [[ابراهیم]] {{ع}} در پی این [[فرمان]] چهار مرغ را سر [[برید]]. سرها را نگه داشته، بدن‌های آنان را در هاون قرار داد؛ سپس پر، گوشت و استخوان آنها را [[درهم]] آمیخت؛ آن‌گاه آنها را به ده جزء تقسیم کرده، بر سر ده [[کوه]] گذاشت؛ پس از آن، مقداری دانه و آب در برابر خویش نهاد و منقارهای آنان را بین انگشتان خود گرفته، به آنان فرمان داد: به [[اذن خداوند]] پیش آیید. در پی این فرمان، گوشت، پر و استخوان هر یک از مرغانی که فرا خوانده شده بودند، به پرواز درآمده، به یک‌دیگر ملحق شدند و آن‌گاه که [[بدن]] آنان کامل شد، به سوی سر خود آمده به آن ملحق گردیدند. <ref> الصافی، ج۱، ص۲۹۴؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص ۶۳.</ref> در منابع عامّه نیز ماجرا با تفاوت‌هایی در تعداد کوه‌ها <ref>جامع‌البیان، مج ۳، ص ۸۰ و ۸۳؛ الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۲ـ۳۶.</ref> و چگونگی تقسیم پرندگان <ref>الدرّالمنثور، ج۲، ص۳۲و۳۴ و۳۵؛ جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۸۱.</ref> ذکر شده است. [[روایات شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]] درباره طاووس از چهار پرنده مذکور در [[آیه]]، متّفق بوده و در تعیین سه پرنده دیگر از خروس، کبوتر و کلاغ،<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۵.</ref> [[عقاب]]، <ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۵؛ البرهان، ج ۱، ص ۵۳۵.</ref> مرغابی،<ref>البرهان، ج ۱، ص ۵۳۸.</ref> هُدهُد، و رکاک (صرد) <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳.</ref> شترمرغ <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۷۳.</ref> و غرنوق (کرکی) <ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۵؛ الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۴.</ref> نام برده شده است. در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} پس از بیان این که ابراهیم {{ع}} چهار مرغ را گرفته، سر برید و... ، آمده است: [[تفسیر باطنی]] آیه چنین است که ابراهیم {{ع}} [[مأمور]] بوده تا چهار [[انسان]] لایق را [[علم]] آموزد و آنها را برای [[تبلیغ]] از طرف خود اعزام کند و هرگاه خواهان حضور آنان شد، با اسم اکبر [[خداوند]]، آنان را فرا خوانده، نزد او آیند. <ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳؛ البرهان، ج ۱. ص ۵۴۰.</ref> [[صدوق]] در ذیل [[روایات]] اظهار داشته که [[ابراهیم]] {{ع}} به هر دو امر ([[ذبح]] مرغان و اعزام [[مبلغان]]) [[مأمور]] بوده است. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳.</ref> برخلاف [[اجماع]] [[مفسّران]]، [[ابو مسلم اصفهانی]] بر این [[باور]] بوده که ابراهیم به ذبح پرندگان مأمور نشده؛ بلکه [[آیه]] فقط مثلی برای [[حضرت]] ارائه داده و گفته: همان‌گونه که اگر تو پرندگانی را به خود مأنوس کنی و بعد هر یک را سر کوهی قرار داده، آنها را بخوانی، نزد تو خواهند آمد، مثال زنده کردن [[مردگان]] نزد خداوند نیز چنین است که آنها را با کلمه "کن" فرا خوانده، دوباره زنده خواهند شد. <ref>تنزیه الانبیاء، ص ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴۴.</ref> این نظر از [[مجاهد]] نیز [[نقل]] شده است. <ref> جامع البیان، مج ۳، ج ۳ ص ۸۲.</ref> از متأخّران نیز [[عبده]] در المنار آن را پذیرفته است؛<ref> المنار، ج ۳، ص ۵۷ و ۵۸.</ref> ولی سایر مفسّران آن را ردّ کرده‌اند. از ادلّه رازی در ردّ این نظریّه، [[مخالفت]] آن با اجماع مفسّران است..<ref> التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴۴.</ref> علّت روی‌کرد ابومسلم به این نظریّه آن بوده که اگر ابراهیم را مأمور به ذبح مرغان بدانیم، جمله {{متن قرآن|ثُمَّ ادْعُهُنَّ}} در آیه بی‌معنا خواهد شد؛ زیرا اگر مقصود، فراخوانی آنان پس از زنده شدن است، خواندن بهیمه، امری [[ناپسند]] و اگر مراد، فراخوانی اجزای متفرّق آنان باشد، ناپسندی آن آشکارتر است؛<ref>تنزیه الانبیا، ص ۵۳.</ref> [[غافل]] از این که امر یاد شده، فرمانی [[تکوینی]] است و نه [[تشریعی]] تا در گرو وجود ([[عینی]]) مخاطب باشد؛<ref>جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۸۴؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۷۰.</ref> گذشته از آنکه درخواست [[ابراهیم]] {{ع}} [[مشاهده]] کیفیّت اِحیا بوده و بنا بر نظر ابومسلم، درخواست ابراهیم [[اجابت]] نشده است. <ref> تنزیه الانبیاء، ص ۵۴؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۶؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۸۱ و ۲۸۲.</ref> مطابق ظاهر [[آیه]] و برداشت بسیاری از [[مفسّران]]، آرامش‌ قلبی مطلوب ابراهیم {{ع}} {{متن قرآن|لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}} درباره [[معاد]] بوده؛ ولی نه به این معنا که [[حضرت]] در این زمینه تردید داشته است؛ زیرا {{متن قرآن|أَوَلَمْ تُؤْمِنْ}} استفهام تقریری است؛ یعنی تو که [[ایمان]] آورده‌ای، چرا این را می‌پرسی؟<ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> و اگر احتمال تردید ابراهیم وجود داشت، تعبیر آیه باید این می‌بود که {{متن قرآن|أَوَلَمْ تُؤْمِنْ}} تا حاکی از [[عتاب]] باشد <ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۳.</ref> یا اصولاً این استفهام به منظور [[ثبت]] پاسخ ابراهیم {{ع}} ایراد شده تا همگان بدانند که [[پرسش]] او از سر تردید نبوده است؛<ref>التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴۲؛ قرطبی، ج ۳، ص ۲۹۳؛ الصافی، ج ۱، ص۲۹۲؛ علل‌الشرایع، ص ۵۱.</ref> برخی مفسّران [[آرامش]] مطلوب ابراهیم {{ع}} را امور دیگری چون [[اطمینان]] به [[خُلّت]] (از آنجا که [[احیا]] به وسیله شخص، نشانه [[خلّت]] بوده است) <ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۲؛ البرهان، ج ۱. ص ۵۳۵.</ref> یا نشان دادن [[قدرت الهی]] به [[نمرود]] <ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> یا اطمینان به [[رهایی]] از دست نمرود <ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> یا زدودن تردیدهای [[مردم]] دانسته‌اند.<ref> تنزیه الانبیا، ص ۵۰.</ref> رازی پس از ذکر دوازده احتمال، این نظر را برگزیده که [[هدف]]، اطمینان یافتن از [[نبوّت]] بوده تا بداند با [[فرشته وحی]] مواجه است و [[کلامی]] را که می‌شنود، [[کلام خداوند]] است، نه [[شیطان]]. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۳۵ و ج ۷، ص ۴۱.</ref> این نظر بر فرض پذیرش، مبتنی بر آن است که ماجرا را به ابتدای نبوّت حضرت مربوط بدانیم؛ ولی به نظری، از آنجا که [[سرزمین]] [[بابل]]، دشتی هموار است و در آن کوهی وجود ندارد، این ماجرا پس از [[هجرت]] به [[سوریه]] بوده است. <ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۷۷؛ نمونه، ج ۲، ص ۳۰۷.</ref> در سخنی از ابن‌عبّاس نیز [[زمان]] واقعه، پیش از فرزند دار شدن [[ابراهیم]] و [[نزول]] [[صحف]] بر وی دانسته شده <ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۶.</ref> پس ماجرا دست کم مدّتی نسبتا طولانی پس از [[نبوّت]] بوده است؛ امّا مفسّرانی که [[هدف]] ابراهیم را [[اطمینان قلب]] درباره زنده کردن [[مردگان]] دانسته‌اند، در توضیح {{متن قرآن|لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}} وجوهی را ذکر کرده‌اند که عبارت است از: [[ازدیاد یقین]] یا [[ایمان]]، یا [[رهایی]] از دغدغه و [[تفکّر]] در زمینه چگونگی زنده ساختن که آن را [[اعتقاد]] داشته <ref> قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۵.</ref> یا [[آرامش]] [[قلبی]] ناشی از علم‌العیان و زوال خواطر و وساوس [[شیطانی]]<ref> مجمع‌البیان، ج۲، ص۶۴۴؛ الصافی، ج۱، ص ۲۹۳.</ref> و به عبارتی، پایان دادن به خطورات قوای وهمی که به [[دلیل]] [[انس]] این قوا با [[حس]]، در برابر پذیرفته‌های [[عقلی]] [[انسان]] [[مقاومت]] کرده، موجب ایذای نفس می‌شود و گرچه با ایمان منافاتی ندارد، [[آرامش نفس]] را سلب می‌کند. <ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۴.</ref> در روایتی از [[معصوم]] {{ع}} تصریح شده که [[پرسش]] ابراهیم {{ع}} نه از سر تردید، بلکه درحال [[یقین]] و برای ازدیاد ایمان <ref> الکافی، ج۲، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳.</ref> و یقین <ref> بحارالانوار، ج۱۲، ص۷۳؛ البرهان، ج۱، ص ۵۳۷.</ref> بوده است. در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} آمده که ابهام ابراهیم فقط در زمینه چگونگی [[فعل خداوند]] بوده؛ لذا با ایمان منافاتی نداشته و در [[توحید]] ابراهیم {{ع}} نقصی نبوده است. <ref> البرهان، ج ۱، ص ۵۳۵.</ref> درباره خواسته ابراهیم، به قولی، درخواست او [[مشاهده]] چگونگی [[احیا]] به معنای چگونگی تجمّع اجزا در بازگشت به صورت اوّل و کیفیّت پذیرش دوباره [[حیات]] بوده است. طبق این نظر، خواست ابراهیم فقط [[آگاهی]] از چگونگی [[انفعال]] حاصل در موجود، هنگام احیای [[مجدّد]] بوده، نه اینکه بخواهد با چگونگی [[فعل خداوند]] آشنا شود؛ به عبارت دیگر، او در پی آشنایی با سبب نبوده؛ بلکه فقط آشنایی با مُسَبَّب را خواستار شده است؛<ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۱.</ref> ولی بنا به گفته‌ای، [[پرسش]] [[ابراهیم]] {{ع}} دو ویژگی دارد: نخست آنکه او [[مشاهده]] چگونگی [[افاضه]] [[حیات]] ازسوی [[خداوند]] را خواستار شده. این معنا، آشکارا از [[روایت]] [[امام صادق]] {{ع}} نیز قابل استفاده است.<ref> البرهان، ج ۱، ص ۵۳۵.</ref> [[گواه]] این امر، تعبیر [[آیه]] است که چگونه [[مردگان]] را زنده می‌کنی؟ و نپرسیده: چگونه مردگان زنده می‌شوند؟ بنابراین، پرسش به کیفیّت تأثیر سبب مربوط بوده که به گونه‌ای به [[ملکوت]] اشیا و نه [[ظهور]] [[مادّی]] آن [[ارتباط]] دارد. روایتی از امام صادق نیز بیان‌گر ارتباط این ماجرا به جریان ارائه ملکوت است.<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۱.</ref> دوم آنکه سؤال از مشاهده کیفیّت احیای مردگان (به لفظ جمع) است و ویژگی فراوانی و تعدّد مردگان نیز در آن دخیل بوده؛ زیرا زنده کردن مرده می‌تواند بر زنده کردن [[جسد]] سالمی بی‌روح انطباق یابد؛ امّا زنده کردن مردگان، این ویژگی را می‌رساند که اجزای جسد، پراکنده شده و صورتِ نخستین [[تغییر]] و حالت تمیّز و تشخّص خود را از دست داده و به [[فراموشی]] سپرده شده است؛ در نتیجه نه در خارج و نه در [[ذهن]]، چیزی (یک واحد) وجود ندارد تا متعلّق [[احیا]] قرار گیرد و او خواستار مشاهده کیفیّت افاضه حیات از سوی خداوند در چنین وضعیّتی بوده است. پاسخی که به ابراهیم {{ع}} ارائه شده، هر دو ویژگی را دربردارد. بر اساس ویژگی نخست، خداوند خود بدون واسطه، مرده‌ای را زنده نکرد تا ابراهیم فقط تماشاگر باشد و همین نشان می‌دهد که جریان به آن [[سادگی]] که دیگران پنداشته‌اند، نبوده؛ بلکه متصدّی احیا را خود ابراهیم قرار داد تا درخواست او [[اجابت]] شده، کیفیّت احیا را [[شهود]] کند و پاسخ با [[پرسش]] منطبق باشد. نکته مهم آن است که [[خداوند]]، [[احیا]] را متفرع بر فراخوانی [[ابراهیم]] قرار داد: {{متن قرآن|ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا}}؛ پس این فراخوانی سبب [[افاضه]] [[حیات]] بر پرندگان شده است و چون احیا بدون [[امر خداوند]] امکان ندارد، روشن می‌شود فراخوانی ابراهیم به گونه‌ای با [[فرمان الهی]] "کُن" که حیات را در موجودات پدید می‌آورد، اتّصال یافته و همین‌جا بوده که ابراهیم، چگونگی فیضان حیات از [[فرمان]] "کن" را [[مشاهده]] کرده است؛ بنابراین، احیای [[مردگان]]، ناشی از اثری نبوده که خداوند در لفظ قرار داده باشد؛ بلکه گونه‌ای اتّصال [[باطنی]] به نیرو و [[قدرت]] نامتناهی [[الهی]] است که در [[حقیقت]] همان نیرو کارساز است. بر اساس ویژگی دوم، به او فرمان داده شد تا چهار پرنده گوناگون را گرفته، به طور کامل [[شناسایی]]، آنها را [[ذبح]] و اجزای آنها را کاملاً با هم مخلوط کند؛ سپس آنها را تقسیم و هر بخشی را بر کوهی نهد تا هر گونه تمیّز و تشخّص از میان برود؛ آن‌گاه آنها را فرا خوانَد تا به سوی او بشتابند. در پرتو این تجربه عملی برای او آشکار شد که تمیّز و تشخّص موجود و بازگشت به [[زندگی]]، بر فراخوانی نفس و [[روح]] موجود زنده متفرّع است؛ یعنی [[بدن]] تابع روح است، نه برعکس. میان روح و اجزای مادّه، رابطه خاصّی وجود دارد که فقط خداوند از آن [[آگاه]] است و برای [[بشر]]، [[احاطه علمی]] به آن میسور نیست؛ به همین [[دلیل]]، با فرا خوانی روح، اجزای [[جسد]] از روح [[پیروی]] کرده، حاضر می‌شوند؛<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۶ و ۳۷۹.</ref> بنابراین، چکیده پاسخ به دغدغه ابراهیم، آشکار ساختن [[تبعیت]] بدن از روح بوده است. <ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۹.</ref>
آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پاره‌ای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref> بیان می‌دارد که، ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟ خداوند فرمود: مگر نه آنکه [[ایمان]] آورده‌ای؟ گفت: آری، ولی برای آنکه قلبم [[آرامش]] یابد. فرمود: پس چهار پرنده را گرفته، [[ذبح]] کن؛ آن‌گاه بر سر هر کوهی بخشی از آنان را قرار ده؛ سپس آنها را فراخوان. آنها با [[شتاب]] به سوی تو می‌آیند و بدان که خداوند [[عزیز]] و [[حکیم]] است. [[ابراهیم]] {{ع}} در پی این [[فرمان]] چهار مرغ را سر [[برید]]. سرها را نگه داشته، بدن‌های آنان را در هاون قرار داد؛ سپس پر، گوشت و استخوان آنها را [[درهم]] آمیخت؛ آن‌گاه آنها را به ده جزء تقسیم کرده، بر سر ده [[کوه]] گذاشت؛ پس از آن، مقداری دانه و آب در برابر خویش نهاد و منقارهای آنان را بین انگشتان خود گرفته، به آنان فرمان داد: به [[اذن خداوند]] پیش آیید. در پی این فرمان، گوشت، پر و استخوان هر یک از مرغانی که فرا خوانده شده بودند، به پرواز درآمده، به یک‌دیگر ملحق شدند و آن‌گاه که [[بدن]] آنان کامل شد، به سوی سر خود آمده به آن ملحق گردیدند. <ref> الصافی، ج۱، ص۲۹۴؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص ۶۳.</ref> در منابع عامّه نیز ماجرا با تفاوت‌هایی در تعداد کوه‌ها <ref>جامع‌البیان، مج ۳، ص ۸۰ و ۸۳؛ الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۲ـ۳۶.</ref> و چگونگی تقسیم پرندگان <ref>الدرّالمنثور، ج۲، ص۳۲و۳۴ و۳۵؛ جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۸۱.</ref> ذکر شده است. [[روایات شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]] درباره طاووس از چهار پرنده مذکور در [[آیه]]، متّفق بوده و در تعیین سه پرنده دیگر از خروس، کبوتر و کلاغ،<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۵.</ref> [[عقاب]]، <ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۵؛ البرهان، ج ۱، ص ۵۳۵.</ref> مرغابی،<ref>البرهان، ج ۱، ص ۵۳۸.</ref> هُدهُد، و رکاک (صرد) <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳.</ref> شترمرغ <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۷۳.</ref> و غرنوق (کرکی) <ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۵؛ الدرّالمنثور، ج ۲، ص ۳۴.</ref> نام برده شده است. در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} پس از بیان این که ابراهیم {{ع}} چهار مرغ را گرفته، سر برید و... ، آمده است: [[تفسیر باطنی]] آیه چنین است که ابراهیم {{ع}} [[مأمور]] بوده تا چهار [[انسان]] لایق را [[علم]] آموزد و آنها را برای [[تبلیغ]] از طرف خود اعزام کند و هرگاه خواهان حضور آنان شد، با اسم اکبر [[خداوند]]، آنان را فرا خوانده، نزد او آیند. <ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳؛ البرهان، ج ۱. ص ۵۴۰.</ref> [[صدوق]] در ذیل [[روایات]] اظهار داشته که [[ابراهیم]] {{ع}} به هر دو امر ([[ذبح]] مرغان و اعزام [[مبلغان]]) [[مأمور]] بوده است. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳.</ref> برخلاف [[اجماع]] [[مفسّران]]، [[ابو مسلم اصفهانی]] بر این [[باور]] بوده که ابراهیم به ذبح پرندگان مأمور نشده؛ بلکه [[آیه]] فقط مثلی برای [[حضرت]] ارائه داده و گفته: همان‌گونه که اگر تو پرندگانی را به خود مأنوس کنی و بعد هر یک را سر کوهی قرار داده، آنها را بخوانی، نزد تو خواهند آمد، مثال زنده کردن [[مردگان]] نزد خداوند نیز چنین است که آنها را با کلمه "کن" فرا خوانده، دوباره زنده خواهند شد. <ref>تنزیه الانبیاء، ص ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴۴.</ref> این نظر از [[مجاهد]] نیز [[نقل]] شده است. <ref> جامع البیان، مج ۳، ج ۳ ص ۸۲.</ref> از متأخّران نیز [[عبده]] در المنار آن را پذیرفته است؛<ref> المنار، ج ۳، ص ۵۷ و ۵۸.</ref> ولی سایر مفسّران آن را ردّ کرده‌اند. از ادلّه رازی در ردّ این نظریّه، [[مخالفت]] آن با اجماع مفسّران است..<ref> التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴۴.</ref> علّت روی‌کرد ابومسلم به این نظریّه آن بوده که اگر ابراهیم را مأمور به ذبح مرغان بدانیم، جمله {{متن قرآن|ثُمَّ ادْعُهُنَّ}} در آیه بی‌معنا خواهد شد؛ زیرا اگر مقصود، فراخوانی آنان پس از زنده شدن است، خواندن بهیمه، امری [[ناپسند]] و اگر مراد، فراخوانی اجزای متفرّق آنان باشد، ناپسندی آن آشکارتر است؛<ref>تنزیه الانبیا، ص ۵۳.</ref> [[غافل]] از این که امر یاد شده، فرمانی [[تکوینی]] است و نه [[تشریعی]] تا در گرو وجود ([[عینی]]) مخاطب باشد؛<ref>جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۸۴؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۷۰.</ref> گذشته از آنکه درخواست [[ابراهیم]] {{ع}} [[مشاهده]] کیفیّت اِحیا بوده و بنا بر نظر ابومسلم، درخواست ابراهیم [[اجابت]] نشده است. <ref> تنزیه الانبیاء، ص ۵۴؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۶؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۸۱ و ۲۸۲.</ref> مطابق ظاهر [[آیه]] و برداشت بسیاری از [[مفسّران]]، آرامش‌ قلبی مطلوب ابراهیم {{ع}} {{متن قرآن|لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}} درباره [[معاد]] بوده؛ ولی نه به این معنا که [[حضرت]] در این زمینه تردید داشته است؛ زیرا {{متن قرآن|أَوَلَمْ تُؤْمِنْ}} استفهام تقریری است؛ یعنی تو که [[ایمان]] آورده‌ای، چرا این را می‌پرسی؟<ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> و اگر احتمال تردید ابراهیم وجود داشت، تعبیر آیه باید این می‌بود که {{متن قرآن|أَوَلَمْ تُؤْمِنْ}} تا حاکی از [[عتاب]] باشد <ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۳.</ref> یا اصولاً این استفهام به منظور [[ثبت]] پاسخ ابراهیم {{ع}} ایراد شده تا همگان بدانند که [[پرسش]] او از سر تردید نبوده است؛<ref>التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴۲؛ قرطبی، ج ۳، ص ۲۹۳؛ الصافی، ج ۱، ص۲۹۲؛ علل‌الشرایع، ص ۵۱.</ref> برخی مفسّران [[آرامش]] مطلوب ابراهیم {{ع}} را امور دیگری چون [[اطمینان]] به [[خُلّت]] (از آنجا که [[احیا]] به وسیله شخص، نشانه [[خلّت]] بوده است) <ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۲؛ البرهان، ج ۱. ص ۵۳۵.</ref> یا نشان دادن [[قدرت الهی]] به [[نمرود]] <ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> یا اطمینان به [[رهایی]] از دست نمرود <ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> یا زدودن تردیدهای [[مردم]] دانسته‌اند.<ref> تنزیه الانبیا، ص ۵۰.</ref> رازی پس از ذکر دوازده احتمال، این نظر را برگزیده که [[هدف]]، اطمینان یافتن از [[نبوّت]] بوده تا بداند با [[فرشته وحی]] مواجه است و [[کلامی]] را که می‌شنود، [[کلام خداوند]] است، نه [[شیطان]]. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۳۵ و ج ۷، ص ۴۱.</ref> این نظر بر فرض پذیرش، مبتنی بر آن است که ماجرا را به ابتدای نبوّت حضرت مربوط بدانیم؛ ولی به نظری، از آنجا که [[سرزمین]] [[بابل]]، دشتی هموار است و در آن کوهی وجود ندارد، این ماجرا پس از [[هجرت]] به [[سوریه]] بوده است. <ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۷۷؛ نمونه، ج ۲، ص ۳۰۷.</ref> در سخنی از ابن‌عبّاس نیز [[زمان]] واقعه، پیش از فرزند دار شدن [[ابراهیم]] و [[نزول]] [[صحف]] بر وی دانسته شده <ref>قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۶.</ref> پس ماجرا دست کم مدّتی نسبتا طولانی پس از [[نبوّت]] بوده است؛ امّا مفسّرانی که [[هدف]] ابراهیم را [[اطمینان قلب]] درباره زنده کردن [[مردگان]] دانسته‌اند، در توضیح {{متن قرآن|لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}} وجوهی را ذکر کرده‌اند که عبارت است از: [[ازدیاد یقین]] یا [[ایمان]]، یا [[رهایی]] از دغدغه و [[تفکّر]] در زمینه چگونگی زنده ساختن که آن را [[اعتقاد]] داشته <ref> قرطبی، ج ۳، ص ۱۹۵.</ref> یا [[آرامش]] [[قلبی]] ناشی از علم‌العیان و زوال خواطر و وساوس [[شیطانی]]<ref> مجمع‌البیان، ج۲، ص۶۴۴؛ الصافی، ج۱، ص ۲۹۳.</ref> و به عبارتی، پایان دادن به خطورات قوای وهمی که به [[دلیل]] [[انس]] این قوا با [[حس]]، در برابر پذیرفته‌های [[عقلی]] [[انسان]] [[مقاومت]] کرده، موجب ایذای نفس می‌شود و گرچه با ایمان منافاتی ندارد، [[آرامش نفس]] را سلب می‌کند. <ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۴.</ref> در روایتی از [[معصوم]] {{ع}} تصریح شده که [[پرسش]] ابراهیم {{ع}} نه از سر تردید، بلکه درحال [[یقین]] و برای ازدیاد ایمان <ref> الکافی، ج۲، ص۳۹۹؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۳.</ref> و یقین <ref> بحارالانوار، ج۱۲، ص۷۳؛ البرهان، ج۱، ص ۵۳۷.</ref> بوده است. در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} آمده که ابهام ابراهیم فقط در زمینه چگونگی [[فعل خداوند]] بوده؛ لذا با ایمان منافاتی نداشته و در [[توحید]] ابراهیم {{ع}} نقصی نبوده است. <ref> البرهان، ج ۱، ص ۵۳۵.</ref> درباره خواسته ابراهیم، به قولی، درخواست او [[مشاهده]] چگونگی [[احیا]] به معنای چگونگی تجمّع اجزا در بازگشت به صورت اوّل و کیفیّت پذیرش دوباره [[حیات]] بوده است. طبق این نظر، خواست ابراهیم فقط [[آگاهی]] از چگونگی [[انفعال]] حاصل در موجود، هنگام احیای [[مجدّد]] بوده، نه اینکه بخواهد با چگونگی [[فعل خداوند]] آشنا شود؛ به عبارت دیگر، او در پی آشنایی با سبب نبوده؛ بلکه فقط آشنایی با مُسَبَّب را خواستار شده است؛<ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۱.</ref> ولی بنا به گفته‌ای، [[پرسش]] [[ابراهیم]] {{ع}} دو ویژگی دارد: نخست آنکه او [[مشاهده]] چگونگی [[افاضه]] [[حیات]] ازسوی [[خداوند]] را خواستار شده. این معنا، آشکارا از [[روایت]] [[امام صادق]] {{ع}} نیز قابل استفاده است.<ref> البرهان، ج ۱، ص ۵۳۵.</ref> [[گواه]] این امر، تعبیر [[آیه]] است که چگونه [[مردگان]] را زنده می‌کنی؟ و نپرسیده: چگونه مردگان زنده می‌شوند؟ بنابراین، پرسش به کیفیّت تأثیر سبب مربوط بوده که به گونه‌ای به [[ملکوت]] اشیا و نه [[ظهور]] [[مادّی]] آن [[ارتباط]] دارد. روایتی از امام صادق نیز بیان‌گر ارتباط این ماجرا به جریان ارائه ملکوت است.<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۱.</ref> دوم آنکه سؤال از مشاهده کیفیّت احیای مردگان (به لفظ جمع) است و ویژگی فراوانی و تعدّد مردگان نیز در آن دخیل بوده؛ زیرا زنده کردن مرده می‌تواند بر زنده کردن [[جسد]] سالمی بی‌روح انطباق یابد؛ امّا زنده کردن مردگان، این ویژگی را می‌رساند که اجزای جسد، پراکنده شده و صورتِ نخستین [[تغییر]] و حالت تمیّز و تشخّص خود را از دست داده و به [[فراموشی]] سپرده شده است؛ در نتیجه نه در خارج و نه در [[ذهن]]، چیزی (یک واحد) وجود ندارد تا متعلّق [[احیا]] قرار گیرد و او خواستار مشاهده کیفیّت افاضه حیات از سوی خداوند در چنین وضعیّتی بوده است. پاسخی که به ابراهیم {{ع}} ارائه شده، هر دو ویژگی را دربردارد. بر اساس ویژگی نخست، خداوند خود بدون واسطه، مرده‌ای را زنده نکرد تا ابراهیم فقط تماشاگر باشد و همین نشان می‌دهد که جریان به آن [[سادگی]] که دیگران پنداشته‌اند، نبوده؛ بلکه متصدّی احیا را خود ابراهیم قرار داد تا درخواست او [[اجابت]] شده، کیفیّت احیا را [[شهود]] کند و پاسخ با [[پرسش]] منطبق باشد. نکته مهم آن است که [[خداوند]]، [[احیا]] را متفرع بر فراخوانی [[ابراهیم]] قرار داد: {{متن قرآن|ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا}}؛ پس این فراخوانی سبب [[افاضه]] [[حیات]] بر پرندگان شده است و چون احیا بدون [[امر خداوند]] امکان ندارد، روشن می‌شود فراخوانی ابراهیم به گونه‌ای با [[فرمان الهی]] "کُن" که حیات را در موجودات پدید می‌آورد، اتّصال یافته و همین‌جا بوده که ابراهیم، چگونگی فیضان حیات از [[فرمان]] "کن" را [[مشاهده]] کرده است؛ بنابراین، احیای [[مردگان]]، ناشی از اثری نبوده که خداوند در لفظ قرار داده باشد؛ بلکه گونه‌ای اتّصال [[باطنی]] به نیرو و [[قدرت]] نامتناهی [[الهی]] است که در [[حقیقت]] همان نیرو کارساز است. بر اساس ویژگی دوم، به او فرمان داده شد تا چهار پرنده گوناگون را گرفته، به طور کامل [[شناسایی]]، آنها را [[ذبح]] و اجزای آنها را کاملاً با هم مخلوط کند؛ سپس آنها را تقسیم و هر بخشی را بر کوهی نهد تا هر گونه تمیّز و تشخّص از میان برود؛ آن‌گاه آنها را فرا خوانَد تا به سوی او بشتابند. در پرتو این تجربه عملی برای او آشکار شد که تمیّز و تشخّص موجود و بازگشت به [[زندگی]]، بر فراخوانی نفس و [[روح]] موجود زنده متفرّع است؛ یعنی [[بدن]] تابع روح است، نه برعکس. میان روح و اجزای مادّه، رابطه خاصّی وجود دارد که فقط خداوند از آن [[آگاه]] است و برای [[بشر]]، [[احاطه علمی]] به آن میسور نیست؛ به همین [[دلیل]]، با فرا خوانی روح، اجزای [[جسد]] از روح [[پیروی]] کرده، حاضر می‌شوند؛<ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۶ و ۳۷۹.</ref> بنابراین، چکیده پاسخ به دغدغه ابراهیم، آشکار ساختن [[تبعیت]] بدن از روح بوده است. <ref> المیزان، ج ۲، ص ۳۷۹.</ref><ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 516-520.</ref>


== ابراهیم و [[لوط]] ==
== ابراهیم و [[لوط]] ==
لوط از خویشان نزدیک ابراهیم {{ع}} بود که پس از [[رهایی]] وی از [[آتش]]،<ref>قمی، ج ۲، ص ۱۴۹.</ref> به او [[ایمان]] آورد؛ {{متن قرآن|فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است» سوره عنکبوت، آیه ۲۶.</ref> سپس باابراهیم به [[فلسطین]] [[هجرت]] کرد. با آنکه [[لوط]] {{ع}} خود [[مقام]] [[پیامبری]] داشته، بر [[آیین]] [[ابراهیم]] بوده <ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۸۳.</ref> و ابراهیم {{ع}} بر او [[امامت]] داشته است.<ref> الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> ابراهیم پس‌از هجرت به فلسطین، در بخش ‌بالایی [[شامات]] مستقر شد و لوط را در بخش پایینی آن به فاصله هشت فرسنگ از خود برجای گذاشت.<ref> اثبات الوصیه، ص ۴۱.</ref> با شیوع [[فحشا]] در سدوم <ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۶۲.</ref> و [[شکایت]] گروهی از [[مردم]] به ابراهیم، وی لوط را به دیار آنان فرستاده، لوط نسبت خود با ابراهیم را برای مردم بیان‌کرد وبه [[انذار]] آنان پرداخت؛<ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۵۵.</ref> امّا مردم هم‌چنان بر فحشا [[اصرار]] می‌ورزیدند و ابراهیم و لوط، هر لحظه [[انتظار]] [[عذاب]] آنان را می‌کشیدند. سرانجام [[خداوند]] که به [[احترام]] ابراهیم و لوط بارها ازعذاب آنان چشم پوشیده بود، آنها را از بین برد.<ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۴۸.</ref>
لوط از خویشان نزدیک ابراهیم {{ع}} بود که پس از [[رهایی]] وی از [[آتش]]،<ref>قمی، ج ۲، ص ۱۴۹.</ref> به او [[ایمان]] آورد؛ {{متن قرآن|فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«آنگاه لوط به او گروید و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که اوست که پیروزمند فرزانه است» سوره عنکبوت، آیه ۲۶.</ref> سپس باابراهیم به [[فلسطین]] [[هجرت]] کرد. با آنکه [[لوط]] {{ع}} خود [[مقام]] [[پیامبری]] داشته، بر [[آیین]] [[ابراهیم]] بوده <ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۸۳.</ref> و ابراهیم {{ع}} بر او [[امامت]] داشته است.<ref> الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> ابراهیم پس‌از هجرت به فلسطین، در بخش ‌بالایی [[شامات]] مستقر شد و لوط را در بخش پایینی آن به فاصله هشت فرسنگ از خود برجای گذاشت.<ref> اثبات الوصیه، ص ۴۱.</ref> با شیوع [[فحشا]] در سدوم <ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۶۲.</ref> و [[شکایت]] گروهی از [[مردم]] به ابراهیم، وی لوط را به دیار آنان فرستاده، لوط نسبت خود با ابراهیم را برای مردم بیان‌کرد وبه [[انذار]] آنان پرداخت؛<ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۵۵.</ref> امّا مردم هم‌چنان بر فحشا [[اصرار]] می‌ورزیدند و ابراهیم و لوط، هر لحظه [[انتظار]] [[عذاب]] آنان را می‌کشیدند. سرانجام [[خداوند]] که به [[احترام]] ابراهیم و لوط بارها ازعذاب آنان چشم پوشیده بود، آنها را از بین برد.<ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۴۸.</ref><ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 520.</ref>


== وارد شدن فرشتگانی به صورت میهمان ==
== وارد شدن فرشتگانی به صورت میهمان ==
خط ۱۶۱: خط ۱۵۵:
# [[مقام]] نبوّ ت ملازم با [[عصمت از گناه]] و منافی باصفات [[ناپسند]] از جمله ترسی است که [[مقاومت]] نفس را گرفته، توان [[تدبیر]] را از آدمی‌سلب می‌کند و [در کتاب‌های [[اخلاق]]] از آن به [[جبن]] که [[تفریط]] در به‌کارگیری قوّه غضبیّه است، تعبیر می‌شود؛ چنان که تهوّر یعنی عدم تأثّر از [[مشاهده]] [[مکروه]] به طور مطلق، [[افراط]] در به‌کارگیری قوّه غضبیّه، و در شمار [[رذایل اخلاقی]] است. عصمت در [[انبیا]]، ملازم با [[شجاعت]] است و آن [[اعتدال]] در به‌کارگیری قوّه غضبیّه به شمار می‌رود و شجاعت صفتی در برابر جبن است، نه [[خوف]] <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۱.</ref>.
# [[مقام]] نبوّ ت ملازم با [[عصمت از گناه]] و منافی باصفات [[ناپسند]] از جمله ترسی است که [[مقاومت]] نفس را گرفته، توان [[تدبیر]] را از آدمی‌سلب می‌کند و [در کتاب‌های [[اخلاق]]] از آن به [[جبن]] که [[تفریط]] در به‌کارگیری قوّه غضبیّه است، تعبیر می‌شود؛ چنان که تهوّر یعنی عدم تأثّر از [[مشاهده]] [[مکروه]] به طور مطلق، [[افراط]] در به‌کارگیری قوّه غضبیّه، و در شمار [[رذایل اخلاقی]] است. عصمت در [[انبیا]]، ملازم با [[شجاعت]] است و آن [[اعتدال]] در به‌کارگیری قوّه غضبیّه به شمار می‌رود و شجاعت صفتی در برابر جبن است، نه [[خوف]] <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۱.</ref>.
# گفته شده که [[آیات]] [[بشارت]]، دو ماجرا را باز می‌گوید: یکی هنگام عزیمت به سوی قوم لوط و بشارت [[اسماعیل]]، و دیگری هنگام بازگشت و بشارت [[اسحاق]]؛ زیرا تردیدی نیست که آیات [[سوره ذاریات]] به قرینه [[آیه]] {{متن قرآن|فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ}}<ref>«و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!» سوره ذاریات، آیه ۲۹.</ref>. بازگو کننده بشارت اسحاق به [[ابراهیم]] است و آیات پس از آن {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الأَلِيمَ}}<ref>«گفتند: ما برای گروهی گنهکار فرستاده شده‌ایم. تا بر آنان سنگ‌هایی از گل بباریم. که نزد پروردگارت برای گزافکاران نشانه‌دار شده است. آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم. و در آن نشانه‌ای برای آنان که از عذاب دردناک می‌هراسند وانهادیم» سوره ذاریات، آیه ۳۲-۳۷.</ref> به خوبی نشان می‌دهد که این‌ بشارت پس از نابودی قوم‌ لوط بوده است. در [[سوره هود]] نیز که به نام اسحاق تصریح شده، مانند سوره ذاریات، ملائکه لفظ ماضی را به کار برده‌اند: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ}}<ref>«و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم» سوره هود، آیه ۷۰.</ref> ولی آیات [[سوره حجر]]: {{متن قرآن|إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ}}<ref>«بجز خاندان لوط، که ما بی‌گمان همه آنان را رهایی می‌بخشیم مگر همسرش را که معیّن کرده‌ایم او از بازماندگان (در عذاب) باشد» سوره حجر، آیه ۵۹-۶۰.</ref> و نیز [[آیات]] [[سوره عنکبوت]]: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند» سوره عنکبوت، آیه ۳۱.</ref> آشکارا نشان می‌دهد که ماجرای [[بشارت]] در آن دو [[سوره]]، پیش از نابودی [[قوم لوط]] رخ داده است؛ هم‌چنین در [[سوره ذاریات]]، [[سخن]] ازپذیرایی میهمانان باگوساله بریان است و [[ترس]] [[ابراهیم]] پس از [[پرهیز]] آنان از خوردن [[غذا]] بوده؛ ولی در آیات [[سوره حجر]]، سخنی از [[پذیرایی]] نیست که خود قرینه‌ای بر تعدّد ماجرا به شمار می‌آید. <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۴.</ref> این معنا در روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} نیز تصریح شده‌است؛<ref> البرهان، ج ۳، ص ۱۲۳؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۷۰.</ref> ولی بعضی به‌عللی ازجمله آنکه آیات [[سوره هود]] از سویی بشارت به [[اسحاق]] را تصریح کرده و از سویی [[کوشش]] ابراهیم برای رفع [[عذاب]] از قوم لوط را بیان داشته، بر آنند که بشارت اسحاق به طور قطع، پیش از عذاب قوم لوط بوده و در نتیجه، همه آیات بشارت در ماجرای [[نزول فرشتگان]]، به اسحاق مربوط است. به‌کارگیری لفظ ماضی {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا}} در آیات سوره ذاریات نیز نمی‌تواند [[دلیل]] باشد که این آیات بازگو کننده ماجرا پس از وقوع عذاب بر قوم لوط است؛ زیرا همین تعبیر در سوره حجر نیز آمده و به طور مسلّم، آیات سوره حجر، به زمانی مربوط است که [[ملائکه]] هنوز از عذاب قوم لوط فارغ نشده بودند؛ افزون بر این که تعبیر {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا}} از سوی ملائکه‌ای که در مسیر عزیمت به سوی قوم لوط هستند، از نظر لغت و عرف کاملاً بلامانع است؛ امّا آیات {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الأَلِيمَ}}<ref>«آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم و در آن نشانه‌ای برای آنان که از عذاب دردناک می‌هراسند وانهادیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵-۳۷.</ref>، سخن [[خداوند]] است و نه ملائکه؛ بنابراین، خود آیات [[شاهد]] است که ملائکه در این ماجرا یک بار و آن هم پیش از عزیمت به سوی قوم لوط با ابراهیم [[دیدار]] کرده‌اند؛ به همین دلیل، [[روایت]] یاد شده نیز قابل [[اعتماد]] نیست. <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۱ و ۳۳۵.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref> [[بشارت]] [[فرزندی]] (به نام [[اسماعیل]]) به [[ابراهیم]] را بیان داشته است <ref>التبیان، ج۸، ص ۵۱۵؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۱۱۸؛ المیزان، ج۷، ص۲۳۲.</ref>
# گفته شده که [[آیات]] [[بشارت]]، دو ماجرا را باز می‌گوید: یکی هنگام عزیمت به سوی قوم لوط و بشارت [[اسماعیل]]، و دیگری هنگام بازگشت و بشارت [[اسحاق]]؛ زیرا تردیدی نیست که آیات [[سوره ذاریات]] به قرینه [[آیه]] {{متن قرآن|فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ}}<ref>«و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!» سوره ذاریات، آیه ۲۹.</ref>. بازگو کننده بشارت اسحاق به [[ابراهیم]] است و آیات پس از آن {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الأَلِيمَ}}<ref>«گفتند: ما برای گروهی گنهکار فرستاده شده‌ایم. تا بر آنان سنگ‌هایی از گل بباریم. که نزد پروردگارت برای گزافکاران نشانه‌دار شده است. آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم. و در آن نشانه‌ای برای آنان که از عذاب دردناک می‌هراسند وانهادیم» سوره ذاریات، آیه ۳۲-۳۷.</ref> به خوبی نشان می‌دهد که این‌ بشارت پس از نابودی قوم‌ لوط بوده است. در [[سوره هود]] نیز که به نام اسحاق تصریح شده، مانند سوره ذاریات، ملائکه لفظ ماضی را به کار برده‌اند: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ}}<ref>«و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم» سوره هود، آیه ۷۰.</ref> ولی آیات [[سوره حجر]]: {{متن قرآن|إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ}}<ref>«بجز خاندان لوط، که ما بی‌گمان همه آنان را رهایی می‌بخشیم مگر همسرش را که معیّن کرده‌ایم او از بازماندگان (در عذاب) باشد» سوره حجر، آیه ۵۹-۶۰.</ref> و نیز [[آیات]] [[سوره عنکبوت]]: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند» سوره عنکبوت، آیه ۳۱.</ref> آشکارا نشان می‌دهد که ماجرای [[بشارت]] در آن دو [[سوره]]، پیش از نابودی [[قوم لوط]] رخ داده است؛ هم‌چنین در [[سوره ذاریات]]، [[سخن]] ازپذیرایی میهمانان باگوساله بریان است و [[ترس]] [[ابراهیم]] پس از [[پرهیز]] آنان از خوردن [[غذا]] بوده؛ ولی در آیات [[سوره حجر]]، سخنی از [[پذیرایی]] نیست که خود قرینه‌ای بر تعدّد ماجرا به شمار می‌آید. <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۴.</ref> این معنا در روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} نیز تصریح شده‌است؛<ref> البرهان، ج ۳، ص ۱۲۳؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۷۰.</ref> ولی بعضی به‌عللی ازجمله آنکه آیات [[سوره هود]] از سویی بشارت به [[اسحاق]] را تصریح کرده و از سویی [[کوشش]] ابراهیم برای رفع [[عذاب]] از قوم لوط را بیان داشته، بر آنند که بشارت اسحاق به طور قطع، پیش از عذاب قوم لوط بوده و در نتیجه، همه آیات بشارت در ماجرای [[نزول فرشتگان]]، به اسحاق مربوط است. به‌کارگیری لفظ ماضی {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا}} در آیات سوره ذاریات نیز نمی‌تواند [[دلیل]] باشد که این آیات بازگو کننده ماجرا پس از وقوع عذاب بر قوم لوط است؛ زیرا همین تعبیر در سوره حجر نیز آمده و به طور مسلّم، آیات سوره حجر، به زمانی مربوط است که [[ملائکه]] هنوز از عذاب قوم لوط فارغ نشده بودند؛ افزون بر این که تعبیر {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا}} از سوی ملائکه‌ای که در مسیر عزیمت به سوی قوم لوط هستند، از نظر لغت و عرف کاملاً بلامانع است؛ امّا آیات {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الأَلِيمَ}}<ref>«آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم و در آن نشانه‌ای برای آنان که از عذاب دردناک می‌هراسند وانهادیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵-۳۷.</ref>، سخن [[خداوند]] است و نه ملائکه؛ بنابراین، خود آیات [[شاهد]] است که ملائکه در این ماجرا یک بار و آن هم پیش از عزیمت به سوی قوم لوط با ابراهیم [[دیدار]] کرده‌اند؛ به همین دلیل، [[روایت]] یاد شده نیز قابل [[اعتماد]] نیست. <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۱ و ۳۳۵.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref> [[بشارت]] [[فرزندی]] (به نام [[اسماعیل]]) به [[ابراهیم]] را بیان داشته است <ref>التبیان، ج۸، ص ۵۱۵؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۱۱۸؛ المیزان، ج۷، ص۲۳۲.</ref>
# درباره [[مجادله]] ابراهیم {{ع}} گفته شده: این مجادله در [[حقیقت]] [[پرسش]] ابراهیم از [[فرشتگان]] برای [[آگاهی]] از این بوده که آیا [[عذاب]]، همه را در بر می‌گیرد یا نه و آیا در حدّ [[ترساندن]] است یا نابودی و این که [[لوط]] چگونه [[نجات]] خواهد یافت که این استفهام، به طور مجازی مجادله نامیده شده است <ref> تنزیه‌الانبیاء سید مرتضی، ص ۶۰.</ref> یا این که مقصود، مجادله با فرشتگان برای رفع عذاب از [[قوم لوط]] به [[امید]] بازگشت آنان بوده است؛<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۶.</ref> زیرا هنوز روشن نبوده که [[فرمان]] عذاب [[قطعی]] است، و فرشتگان، او را از حتمیّت فرمان [[آگاه]] ساختند: {{متن قرآن|يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ}}<ref>«(گفتند:) ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید» سوره هود، آیه ۷۶.</ref><ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۶ و ۳۲۷؛ نمونه، ج ۹، ص ۱۷۶.</ref> به هر حال، آیه {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ}}<ref>«ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.</ref> که [[مدح]] ابراهیم {{ع}} در جهت بیان علّت مجادله [[حضرت]] است، نشان می‌دهد که این مجادله، امری [[پسندیده]] برای تأخیر عذاب از قوم‌لوط <ref> مجمع‌البیان، ج۵، ص ۳۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۳۰؛ المیزان، ج۱۰، ص ۳۲۰ ـ ۳۲۸.</ref> و ناشی ازخصال [[نیک]] [[بردباری]]، دل‌سوزی، تأثّر از [[گمراهی]] [[مردم]] و [[رجوع]] مکرر او به [[خداوند]] برای [[رهایی]] [[گمراهان]] بوده است. <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۶ و ۳۲۷.</ref> مفاد این مجادله را آیه {{متن قرآن|قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ}}<ref>«(ابراهیم) گفت: لوط در آن است؛ گفتند: ما بهتر می‌دانیم چه کسی در آن است، ما او و خانواده‌اش را می‌رهانیم جز همسرش را که از بازماندگان (در عذاب) است» سوره عنکبوت، آیه ۳۲.</ref> بیان کرده<ref>المیزان، ج ۱۰،ص ۳۲۶.</ref> در روایتی از [[امام ‌صادق]] {{ع}} <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۲۷؛ البرهان، ج ۳، ص ۱۱۹.</ref> که مضمون آن در روایات [[‌اهل‌ سنّت]] نیز آمده،<ref>جامع‌البیان، مج ۷، ج ۱۲، ص ۱۰۲و ۱۰۳.</ref> مجادله ابراهیم {{ع}} چنین بیان شده که به فرشتگان فرمود: اگردر بین آنان صد مؤمن باشند، آیا بازهم آنان‌را نابودمی‌کنید؟ گفتند: نه. گفت: او این رقم را پایین آورد تا به یک نفر رسید؛ آن‌گاه گفت: {{متن قرآن|إِنَّ فِيهَا لُوطًا}}
# درباره [[مجادله]] ابراهیم {{ع}} گفته شده: این مجادله در [[حقیقت]] [[پرسش]] ابراهیم از [[فرشتگان]] برای [[آگاهی]] از این بوده که آیا [[عذاب]]، همه را در بر می‌گیرد یا نه و آیا در حدّ [[ترساندن]] است یا نابودی و این که [[لوط]] چگونه [[نجات]] خواهد یافت که این استفهام، به طور مجازی مجادله نامیده شده است <ref> تنزیه‌الانبیاء سید مرتضی، ص ۶۰.</ref> یا این که مقصود، مجادله با فرشتگان برای رفع عذاب از [[قوم لوط]] به [[امید]] بازگشت آنان بوده است؛<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۶.</ref> زیرا هنوز روشن نبوده که [[فرمان]] عذاب [[قطعی]] است، و فرشتگان، او را از حتمیّت فرمان [[آگاه]] ساختند: {{متن قرآن|يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ}}<ref>«(گفتند:) ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید» سوره هود، آیه ۷۶.</ref><ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۶ و ۳۲۷؛ نمونه، ج ۹، ص ۱۷۶.</ref> به هر حال، آیه {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ}}<ref>«ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.</ref> که [[مدح]] ابراهیم {{ع}} در جهت بیان علّت مجادله [[حضرت]] است، نشان می‌دهد که این مجادله، امری [[پسندیده]] برای تأخیر عذاب از قوم‌لوط <ref> مجمع‌البیان، ج۵، ص ۳۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۳۰؛ المیزان، ج۱۰، ص ۳۲۰ ـ ۳۲۸.</ref> و ناشی ازخصال [[نیک]] [[بردباری]]، دل‌سوزی، تأثّر از [[گمراهی]] [[مردم]] و [[رجوع]] مکرر او به [[خداوند]] برای [[رهایی]] [[گمراهان]] بوده است. <ref> المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۶ و ۳۲۷.</ref> مفاد این مجادله را آیه {{متن قرآن|قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ}}<ref>«(ابراهیم) گفت: لوط در آن است؛ گفتند: ما بهتر می‌دانیم چه کسی در آن است، ما او و خانواده‌اش را می‌رهانیم جز همسرش را که از بازماندگان (در عذاب) است» سوره عنکبوت، آیه ۳۲.</ref> بیان کرده<ref>المیزان، ج ۱۰،ص ۳۲۶.</ref> در روایتی از [[امام ‌صادق]] {{ع}} <ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۲۷؛ البرهان، ج ۳، ص ۱۱۹.</ref> که مضمون آن در روایات [[‌اهل‌ سنّت]] نیز آمده،<ref>جامع‌البیان، مج ۷، ج ۱۲، ص ۱۰۲و ۱۰۳.</ref> مجادله ابراهیم {{ع}} چنین بیان شده که به فرشتگان فرمود: اگردر بین آنان صد مؤمن باشند، آیا بازهم آنان‌را نابودمی‌کنید؟ گفتند: نه. گفت: او این رقم را پایین آورد تا به یک نفر رسید؛ آن‌گاه گفت: {{متن قرآن|إِنَّ فِيهَا لُوطًا}}<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 520-524.</ref>
 
== عزیمت به [[مکه]] ==
== عزیمت به [[مکه]] ==
از [[آیات قرآن]] استفاده می‌شود که [[ابراهیم]] به همراه [[اسماعیل]] به [[مکّه]] عزیمت کرده، وی را در مکّه اسکان داد: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> زمینه‌ساز این [[تصمیم]]، [[ناسازگاری]] [[ساره]] [[همسر]] ابراهیم با [[هاجر]] ([[مادر]] اسماعیل) پیش از تولّد [[اسحاق]] بود که این امر، ابراهیم {{ع}} را آزرد و در پی شِکوه به [[خداوند]]، [[دستور]] یافت تا اسماعیل و مادرش هاجر را در مکّه اسکان دهد.<ref>قمی، ج ۱، ص ۶۹.</ref> [[آیات]] مربوط به این ماجرا، به ویژه [[آیه]] {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> و{{متن قرآن|وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>. نشان می‌دهد که [[هدف]] اصلی از این حرکت، ایجاد پایگاهی [[استوار]] برای نشر [[توحید]] بوده؛ چنان‌که [[حوادث آینده]]، از جمله درخواست [[تشریع]] [[امنیّت]] [[حرم]] نیز این مطلب را به خوبی [[اثبات]] کرده است. آیه {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ}}<ref>«سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.</ref>. [[دلیل]] آن است که ابراهیم {{ع}} در سنین [[پیری]] (حداقل در ۶۴ سالگی <ref>الکشّاف، ج۲، ص۵۶۰.</ref> و حداکثر در ۱۱۷ سالگی)<ref> مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۴۹۱.</ref> فرزند دار شده؛ بنابراین، عزیمت ابراهیم {{ع}} به مکّه نیز در همین سنین بوده است. از [[نیایش]] [[حضرت]] در آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوه‌ها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم» سوره بقره، آیه ۱۲۶.</ref> استفاده شده که هنگام ورود او به [[سرزمین]] مکّه، در آن محل، شهری نبوده و اسکان اسماعیل و هاجر در آن سرزمین، زمینه‌ساز تأسیس [[شهر]] مکّه بوده و دعای ابراهیم در آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref> نشان می‌دهد که در [[زمان]] خود ابراهیم {{ع}} در آن مکان، [[شهر]] مکّه شکل گرفته بوده است.<ref>المیزان، ج۱۲، ص۶۸.</ref>
از [[آیات قرآن]] استفاده می‌شود که [[ابراهیم]] به همراه [[اسماعیل]] به [[مکّه]] عزیمت کرده، وی را در مکّه اسکان داد: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> زمینه‌ساز این [[تصمیم]]، [[ناسازگاری]] [[ساره]] [[همسر]] ابراهیم با [[هاجر]] ([[مادر]] اسماعیل) پیش از تولّد [[اسحاق]] بود که این امر، ابراهیم {{ع}} را آزرد و در پی شِکوه به [[خداوند]]، [[دستور]] یافت تا اسماعیل و مادرش هاجر را در مکّه اسکان دهد.<ref>قمی، ج ۱، ص ۶۹.</ref> [[آیات]] مربوط به این ماجرا، به ویژه [[آیه]] {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> و{{متن قرآن|وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>. نشان می‌دهد که [[هدف]] اصلی از این حرکت، ایجاد پایگاهی [[استوار]] برای نشر [[توحید]] بوده؛ چنان‌که [[حوادث آینده]]، از جمله درخواست [[تشریع]] [[امنیّت]] [[حرم]] نیز این مطلب را به خوبی [[اثبات]] کرده است. آیه {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ}}<ref>«سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.</ref>. [[دلیل]] آن است که ابراهیم {{ع}} در سنین [[پیری]] (حداقل در ۶۴ سالگی <ref>الکشّاف، ج۲، ص۵۶۰.</ref> و حداکثر در ۱۱۷ سالگی)<ref> مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۴۹۱.</ref> فرزند دار شده؛ بنابراین، عزیمت ابراهیم {{ع}} به مکّه نیز در همین سنین بوده است. از [[نیایش]] [[حضرت]] در آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوه‌ها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم» سوره بقره، آیه ۱۲۶.</ref> استفاده شده که هنگام ورود او به [[سرزمین]] مکّه، در آن محل، شهری نبوده و اسکان اسماعیل و هاجر در آن سرزمین، زمینه‌ساز تأسیس [[شهر]] مکّه بوده و دعای ابراهیم در آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref> نشان می‌دهد که در [[زمان]] خود ابراهیم {{ع}} در آن مکان، [[شهر]] مکّه شکل گرفته بوده است.<ref>المیزان، ج۱۲، ص۶۸.</ref><ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 524-525.</ref>


== بنای [[کعبه]] ==
== بنای [[کعبه]] ==
بیش‌تر [[مفسّران]] برآنند که [[کعبه]] پیش از [[ابراهیم]] وجود داشته است. <ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۶۲؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۲۸؛ نمونه، ج۱، ص ۴۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۵۷؛ الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۰؛ قرطبی، ج۱۲، ص۲۵؛ جامع‌البیان، مج۱، ج ۱، ص ۷۴۹؛ قصص‌الانبیاء، شعراوی، ج ۱، ص ۵۵۳.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.</ref> نشان می‌دهد که پایه‌های [[خانه کعبه]] قبل از ابراهیم موجود بوده <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۵۷؛ نمونه، ج ۱، ص ۴۵۴.</ref> و آیه {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> نیز [[مؤیّد]] همین مطلب است. <ref>نمونه، ج۳، ص۱۱ و ج ۱، ص ۴۵۴؛ قصص الانبیاء، شعراوی، ج۱، ص ۵۵۵.</ref> بعضی در این زمینه به آیه {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> تمسّک جسته‌اند؛ زیرا {{متن قرآن|عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ}} نشان می‌دهد که هنگام عزیمت ابراهیم با [[اسماعیل]] و [[هاجر]] به [[مکّه]]، اثری از کعبه وجود داشته است. <ref>نمونه، ج ۱، ص ۴۵۴؛ قصص‌الانبیاء، شعراوی، ج ۱، ص۵۵۳.</ref> این [[استدلال]] در صورتی پذیرفته است که [[ثابت]] شود سخن مزبور هنگام آوردن اسماعیل و هاجر به مکّه گفته شده باشد؛ ولی بعضی [[زمان]] این سخن را پس از [[بنای کعبه]] و تأسیس [[شهر]] مکّه و در اواخر [[عمر]] [[حضرت]] دانسته‌اند. <ref>المیزان، ج۱۲، ص۷۶.</ref> از [[روایات]] متعدّدی برمی‌آید که محل کعبه مشخّص نبوده و ابراهیم {{ع}} با ترسیم [[جبرئیل]] <ref>قمی، ج ۱، ص ۶۹.</ref> یا وزش طوفانی<ref>مجمع‌البیان، ج۲، ص۱۲۸؛ قرطبی، ج۲، ص۸۳؛ الدرّالمنثور، ج۶، ص۳۰.</ref> که از آن به [[سکینه]] تعبیر شده <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۲.</ref> یا قطعه ابری که به محلّ کعبه سایه افکند،<ref>الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۶.</ref> محل کعبه را شناخته و آن را بنا نهاده است. گروهی، آیه {{متن قرآن|وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم را در خانه (کعبه) مستقر ساختیم (و گفتیم) که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار پاکیزه بدار!» سوره حج، آیه ۲۶.</ref> را اشاره به این ماجرا دانسته‌اند. <ref>نمونه، ج۱۴، ص۶۷؛ منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۶۹.</ref> این نظر، مبتنی بر آن است که مقصود از واژه {{متن قرآن|بَوَّأْنَا}}، شناساندن محلّ [[کعبه]] <ref>قمی، ج۲، ص۵۸.</ref> یا [[آماده‌سازی]] آن برای [[ابراهیم]] {{ع}} باشد؛<ref> نمونه، ج۱۴، ص۶۷.</ref> ولی بعضی این معنا را نپذیرفته و [[آیه]] را چنین معنا کرده‌اند: ما به ابراهیم [[وحی]] کردیم تا محلّ کعبه را [[معبد]] خویش قرار دهد؛<ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۶۷.</ref> بنابراین از آیه برنمی‌آید که محلّ کعبه مشخص نبوده؛ هرچند می‌رساند که بنایی وجود نداشته است. [[مؤیّد]] این برداشت، روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} است که براساس آن، ابراهیم نخستین بار که به [[مکّه]] آمد (در حالی‌که [[بنای کعبه]] ویران بود) به [[حج]] [[مأموریت]] یافته، آن‌را به‌جای آورد و سال بعد به بنای کعبه [[مأمور]] شد. در این [[روایت]]، تصریح شده که با وجود ویرانی کعبه، حدود آن مشخّص بود <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۹۳ و ۹۴.</ref>. [[آیات قرآن]]، [[فرمان]] بنای کعبه به ابراهیم {{ع}} را به [[صراحت]] باز نگفته؛ ولی در [[روایات]] آمده که ابراهیم از سوی [[خداوند]] مأمور بنای کعبه شد. <ref>قمی، ج۱، ص۶۹ تا ۷۱؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۹۹.</ref> بیش‌تر [[مفسّران]] با توجّه به آیه {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.</ref> برآنند که ابراهیم و [[اسماعیل]] کعبه را به [[یاری]] یک‌دیگر بنا کرده‌اند؛<ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۶۲؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۹؛ قرطبی، ج۲، ص۸۳؛ جامع‌البیان، مج۱، ج۱، ص۷۶۷.</ref> بلکه در روایتی از امام صادق {{ع}} تصریح شده که ابراهیم و اسماعیل {{ع}} هر دو به این کار مأمور بوده‌اند. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۵.</ref> آن دو مأمور بوده‌اند [[خانه کعبه]] را [[پاکیزه]] دارند: {{متن قرآن|وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم را در خانه (کعبه) مستقر ساختیم (و گفتیم) که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار پاکیزه بدار!» سوره حج، آیه ۲۶.</ref> مقصود از [[طهارت]] می‌تواند فقط طهارت [[معنوی]] یا طهارت معنوی و ظاهری باشد؛ ولی به قرینه [[سیاق]]، منظور [[طهارت]] [[معنوی]] است؛ به این معنا که [[ابراهیم]] راه [[عبادت]] پیراسته از [[شرک]] را به [[مردم]] نشان دهد. <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۸۱ و ج ۱۴، ص ۳۶۷.</ref>
بیش‌تر [[مفسّران]] برآنند که [[کعبه]] پیش از [[ابراهیم]] وجود داشته است. <ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۶۲؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۲۸؛ نمونه، ج۱، ص ۴۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۵۷؛ الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۰؛ قرطبی، ج۱۲، ص۲۵؛ جامع‌البیان، مج۱، ج ۱، ص ۷۴۹؛ قصص‌الانبیاء، شعراوی، ج ۱، ص ۵۵۳.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.</ref> نشان می‌دهد که پایه‌های [[خانه کعبه]] قبل از ابراهیم موجود بوده <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۵۷؛ نمونه، ج ۱، ص ۴۵۴.</ref> و آیه {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> نیز [[مؤیّد]] همین مطلب است. <ref>نمونه، ج۳، ص۱۱ و ج ۱، ص ۴۵۴؛ قصص الانبیاء، شعراوی، ج۱، ص ۵۵۵.</ref> بعضی در این زمینه به آیه {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> تمسّک جسته‌اند؛ زیرا {{متن قرآن|عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ}} نشان می‌دهد که هنگام عزیمت ابراهیم با [[اسماعیل]] و [[هاجر]] به [[مکّه]]، اثری از کعبه وجود داشته است. <ref>نمونه، ج ۱، ص ۴۵۴؛ قصص‌الانبیاء، شعراوی، ج ۱، ص۵۵۳.</ref> این [[استدلال]] در صورتی پذیرفته است که [[ثابت]] شود سخن مزبور هنگام آوردن اسماعیل و هاجر به مکّه گفته شده باشد؛ ولی بعضی [[زمان]] این سخن را پس از [[بنای کعبه]] و تأسیس [[شهر]] مکّه و در اواخر [[عمر]] [[حضرت]] دانسته‌اند. <ref>المیزان، ج۱۲، ص۷۶.</ref> از [[روایات]] متعدّدی برمی‌آید که محل کعبه مشخّص نبوده و ابراهیم {{ع}} با ترسیم [[جبرئیل]] <ref>قمی، ج ۱، ص ۶۹.</ref> یا وزش طوفانی<ref>مجمع‌البیان، ج۲، ص۱۲۸؛ قرطبی، ج۲، ص۸۳؛ الدرّالمنثور، ج۶، ص۳۰.</ref> که از آن به [[سکینه]] تعبیر شده <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۲.</ref> یا قطعه ابری که به محلّ کعبه سایه افکند،<ref>الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۶.</ref> محل کعبه را شناخته و آن را بنا نهاده است. گروهی، آیه {{متن قرآن|وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم را در خانه (کعبه) مستقر ساختیم (و گفتیم) که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار پاکیزه بدار!» سوره حج، آیه ۲۶.</ref> را اشاره به این ماجرا دانسته‌اند. <ref>نمونه، ج۱۴، ص۶۷؛ منشور جاوید، ج۱۱، ص۲۶۹.</ref> این نظر، مبتنی بر آن است که مقصود از واژه {{متن قرآن|بَوَّأْنَا}}، شناساندن محلّ [[کعبه]] <ref>قمی، ج۲، ص۵۸.</ref> یا [[آماده‌سازی]] آن برای [[ابراهیم]] {{ع}} باشد؛<ref> نمونه، ج۱۴، ص۶۷.</ref> ولی بعضی این معنا را نپذیرفته و [[آیه]] را چنین معنا کرده‌اند: ما به ابراهیم [[وحی]] کردیم تا محلّ کعبه را [[معبد]] خویش قرار دهد؛<ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۶۷.</ref> بنابراین از آیه برنمی‌آید که محلّ کعبه مشخص نبوده؛ هرچند می‌رساند که بنایی وجود نداشته است. [[مؤیّد]] این برداشت، روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} است که براساس آن، ابراهیم نخستین بار که به [[مکّه]] آمد (در حالی‌که [[بنای کعبه]] ویران بود) به [[حج]] [[مأموریت]] یافته، آن‌را به‌جای آورد و سال بعد به بنای کعبه [[مأمور]] شد. در این [[روایت]]، تصریح شده که با وجود ویرانی کعبه، حدود آن مشخّص بود <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۹۳ و ۹۴.</ref>. [[آیات قرآن]]، [[فرمان]] بنای کعبه به ابراهیم {{ع}} را به [[صراحت]] باز نگفته؛ ولی در [[روایات]] آمده که ابراهیم از سوی [[خداوند]] مأمور بنای کعبه شد. <ref>قمی، ج۱، ص۶۹ تا ۷۱؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۹۹.</ref> بیش‌تر [[مفسّران]] با توجّه به آیه {{متن قرآن|وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را فرا می‌بردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بی‌گمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.</ref> برآنند که ابراهیم و [[اسماعیل]] کعبه را به [[یاری]] یک‌دیگر بنا کرده‌اند؛<ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۶۲؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۹؛ قرطبی، ج۲، ص۸۳؛ جامع‌البیان، مج۱، ج۱، ص۷۶۷.</ref> بلکه در روایتی از امام صادق {{ع}} تصریح شده که ابراهیم و اسماعیل {{ع}} هر دو به این کار مأمور بوده‌اند. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۵.</ref> آن دو مأمور بوده‌اند [[خانه کعبه]] را [[پاکیزه]] دارند: {{متن قرآن|وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم را در خانه (کعبه) مستقر ساختیم (و گفتیم) که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار پاکیزه بدار!» سوره حج، آیه ۲۶.</ref> مقصود از [[طهارت]] می‌تواند فقط طهارت [[معنوی]] یا طهارت معنوی و ظاهری باشد؛ ولی به قرینه [[سیاق]]، منظور [[طهارت]] [[معنوی]] است؛ به این معنا که [[ابراهیم]] راه [[عبادت]] پیراسته از [[شرک]] را به [[مردم]] نشان دهد. <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۸۱ و ج ۱۴، ص ۳۶۷.</ref><ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 525-526.</ref>


== فراخوانی مردم به [[حج]] ==
== فراخوانی مردم به [[حج]] ==
پس‌ از اتمام [[بنای کعبه]] <ref>قمی، ج ۲، ص ۵۸؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۷.</ref> و به گفته‌ای بعد از انجام [[مناسک]] [[حج]] و [[اقدام]] به [[قربانی]] [[اسماعیل]]،<ref>اثبات الوصیه، ص۴۲.</ref> ابراهیم {{ع}} از سوی [[خداوند]] [[فرمان]] یافت تا مردم را به حج فرا خواند: {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ}}<ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.</ref> پس از این فرمان، ابراهیم {{ع}} بر [[کوه ابوقبیس]]<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۲۹؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۱۵؛ قرطبی، ج ۱۲، ص ۲۶.</ref> یا [[کوه صفا]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۷.</ref> یا یکی از ارکان [[کعبه]] <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۵.</ref> یا [[حجر]] <ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۸۹.</ref> یا [[مقام]] <ref>قمی، ج ۲، ص ۵۸؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۷.</ref> و به گفته‌ای، در [[روز]] دوازده ذی‌حجّه بر [[کوه]] ثبیر <ref>قرطبی، ج ۲، ص ۸۷.</ref> ایستاد و مردم را ندا داد. مراد از ندا به حج، ممکن است فراخوانی مردم به انجام مناسک حج یا قصد کردن [[خانه کعبه]] (مثلاً برای [[زیارت]]) باشد. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۶۹.</ref>
پس‌ از اتمام [[بنای کعبه]] <ref>قمی، ج ۲، ص ۵۸؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۷.</ref> و به گفته‌ای بعد از انجام [[مناسک]] [[حج]] و [[اقدام]] به [[قربانی]] [[اسماعیل]]،<ref>اثبات الوصیه، ص۴۲.</ref> ابراهیم {{ع}} از سوی [[خداوند]] [[فرمان]] یافت تا مردم را به حج فرا خواند: {{متن قرآن|وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ}}<ref>«و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند» سوره حج، آیه ۲۷.</ref> پس از این فرمان، ابراهیم {{ع}} بر [[کوه ابوقبیس]]<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۲۹؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۱۵؛ قرطبی، ج ۱۲، ص ۲۶.</ref> یا [[کوه صفا]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۷.</ref> یا یکی از ارکان [[کعبه]] <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۵.</ref> یا [[حجر]] <ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۸۹.</ref> یا [[مقام]] <ref>قمی، ج ۲، ص ۵۸؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۷.</ref> و به گفته‌ای، در [[روز]] دوازده ذی‌حجّه بر [[کوه]] ثبیر <ref>قرطبی، ج ۲، ص ۸۷.</ref> ایستاد و مردم را ندا داد. مراد از ندا به حج، ممکن است فراخوانی مردم به انجام مناسک حج یا قصد کردن [[خانه کعبه]] (مثلاً برای [[زیارت]]) باشد. <ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۳۶۹.</ref><ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 526.</ref>


== انجام مناسک حج ==
== انجام مناسک حج ==
چنان‌چه مقصود از مناسک در [[آیه]]{{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref> مناسک حج<ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۶۹؛ التبیان، ج ۱، ص ۲۶۴؛ قرطبی، ج ۲، ص ۸۷.</ref> و منظور از سعی در آیه {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>، سعی [[صفا و مروه]] باشد <ref>اثبات الوصیه، ص ۴۲.</ref> و نه احتمال‌های دیگر،<ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۶۹؛ التبیان، ج ۱، ص ۴۶۴؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۸۴.</ref> دو آیه یاد شده، به انجام حج از سوی ابراهیم و [[اسماعیل]] اشاره دارد.
چنان‌چه مقصود از مناسک در [[آیه]]{{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref> مناسک حج<ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۶۹؛ التبیان، ج ۱، ص ۲۶۴؛ قرطبی، ج ۲، ص ۸۷.</ref> و منظور از سعی در آیه {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>، سعی [[صفا و مروه]] باشد <ref>اثبات الوصیه، ص ۴۲.</ref> و نه احتمال‌های دیگر،<ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۶۹؛ التبیان، ج ۱، ص ۴۶۴؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۸۴.</ref> دو آیه یاد شده، به انجام حج از سوی ابراهیم و [[اسماعیل]] اشاره دارد.


بنا به روایتی، [[ابراهیم]] و اسماعیل، نخستین [[حجّ]] خود را پیش از [[بنای کعبه]] انجام داده‌اند؛<ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۹۳.</ref> ولی ظاهر روایاتی دیگر نشان می‌دهد که نخستین حجّ ابراهیم، پس از بنای کعبه بوده است. <ref>الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۱ و ۳۲.</ref> به تصریح [[روایات]]، [[جبرئیل]] {{ع}} در طول [[مناسک]] با ابراهیم و اسماعیل {{ع}} همراه بود و مناسک را به آنان می‌آموخت. <ref>الکافی، ج ۴، ص ۲۰۲؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۹۳ تا ۹۶؛ الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۱.</ref> بعضی، نخستین [[حج]] را به ابراهیم نسبت‌می‌دهند؛<ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۶۲.</ref> ولی در منابع متعدّدی، نخستین حج‌گزار، [[آدم]] {{ع}} معرّفی شده است؛<ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۹؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص۳۵۸.</ref> حتّی بر اساس روایتی، قبل از عزیمت ابراهیم {{ع}} به [[مکّه]]، با وجود آنکه [[خانه کعبه]] ویران بوده، [[مردم]] [[عرب]] [[حج]] می‌گزارده‌اند. <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۹۴.</ref>
بنا به روایتی، [[ابراهیم]] و اسماعیل، نخستین [[حجّ]] خود را پیش از [[بنای کعبه]] انجام داده‌اند؛<ref> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۹۳.</ref> ولی ظاهر روایاتی دیگر نشان می‌دهد که نخستین حجّ ابراهیم، پس از بنای کعبه بوده است. <ref>الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۱ و ۳۲.</ref> به تصریح [[روایات]]، [[جبرئیل]] {{ع}} در طول [[مناسک]] با ابراهیم و اسماعیل {{ع}} همراه بود و مناسک را به آنان می‌آموخت. <ref>الکافی، ج ۴، ص ۲۰۲؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۹۳ تا ۹۶؛ الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۱.</ref> بعضی، نخستین [[حج]] را به ابراهیم نسبت‌می‌دهند؛<ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۶۲.</ref> ولی در منابع متعدّدی، نخستین حج‌گزار، [[آدم]] {{ع}} معرّفی شده است؛<ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۹؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص۳۵۸.</ref> حتّی بر اساس روایتی، قبل از عزیمت ابراهیم {{ع}} به [[مکّه]]، با وجود آنکه [[خانه کعبه]] ویران بوده، [[مردم]] [[عرب]] [[حج]] می‌گزارده‌اند. <ref>بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۹۴.</ref><ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 526-527.</ref>


== ابتلائات ==
== ابتلائات ==
[[خداوند]] ابراهیم {{ع}} را به صورت‌های گوناگونی‌ آزمود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[ابتلا]] به معنای [[آزمایش]]<ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۲۹؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۶؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸.</ref> و مقصود از کلمات، ماجراهای [[سختی]] است که ابراهیم در طول [[زندگی]] به آن دچار شده و نیز [[پیمان‌های الهی]] که [[وفا]] به آن از او خواسته شده <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> و به قولی، [[الزام]] او به آن‌چه همراه با سختی و [[رنج]] بوده <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۸.</ref> یا [[وظایف]] و [[اوامر و نواهی]] خداوند <ref>جامع ‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۰؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۸؛ قرطبی، ج ۲، ص ۶۷.</ref> است. بعضی، فاعل (ضمیر [[مستتر]]) در {{متن قرآن|فَأَتَمَّهُنَّ}} را به ابراهیم <ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶، التبیان، ج ۱، ص ۴۴۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۹.</ref> و بعضی به خداوند <ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۹؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> بر گردانده‌اند. در صورت نخست، معنا چنین است که [[ابراهیم]]، به خوبی از عهده این آزمایش‌ها برآمد <ref>نمونه، ج ۱، ص ۴۳۶.</ref> و [[وظایف]] محوّل را چنان که از او خواسته شده بود به پایان رساند و [[امتثال]] کرد. <ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۹؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> در صورت دوم، مقصود آن است که [[خداوند]]، ابراهیم را در عمل به آن [[توفیق]] و مساعدت داده،<ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> یاآنکه باافزودن‌امامت ونیز منع [[امامت]] از [[ذریه]] [[ظالم]] او، کلمات را پایان بخشیده است <ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۴۶.</ref>. از آنجا که [[هدف]] [[آیه]]، بیان مصادیق "کلمات" نبوده، درباره آن [[سکوت]] کرده؛ ولی بر اساس ترتّب امامت بر این کلمات اموری بوده‌اند که [[لیاقت]] ابراهیم را برای احراز [[مقام امامت]] [[اثبات]] کرده‌اند. <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> روایتی از [[امام ‌صادق]] {{ع}} نیز نشان می‌دهد که آن‌چه ابراهیم به آن دچار شده، [[فرمان]] یافتن به [[ذبح]] [[اسماعیل]] بوده و اعطای امامت به [[حضرت]] به [[دلیل]] [[تسلیم]] ابراهیم در برابر این فرمان بوده است. <ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۷.</ref> [[مفسّران]] در بیان مصادیق کلمات، امور متعدّدی از جمله موارد ذیل را یادآور شده‌اند: [[ابتلا]] به [[ستارگان]]، [[بت‌ها]]، [[آتش]]، [[هجرت]]، [[قربانی]] فرزند،<ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> اسکان اسماعیل و [[هاجر]] در بیابان بی‌آب و علف [[مکّه]]،<ref> نمونه، ج ۱، ص ۴۳۷.</ref> [[ایستادگی]] در برابر انبوه [[عظیم]] [[مشرکان]] به [[تنهایی]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، پاسخ دادن [[بدی]] [[آزر]] به نیکویی، بازداشت [[همسر]] او به وسیله [[پادشاه]] قبطی و تعرّض به [[حریم]] ابراهیم {{ع}}، [[صبر]] بر [[بدخلقی]] [[ساره]]،<ref>الخصال، ج ۱، ص ۳۰۵ تا ۳۰۷؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۷ و۶۸.</ref> [[التزام]] به "طهارت‌های ده‌گانه" از جمله: چیدن شارب، گرفتن ناخن، ازاله موهای زاید [[بدن]]، شستن محل بول و غائط...) که به حنیفیّه معروف است؛ [[مناسک]] [[حج]]، [[ختنه]]،<ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۰ الی ۷۳۵.</ref> [[محاجّه]] با [[نمرود]]،<ref> الدرالمنثور، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> فرمان یافتن به [[اسلام]]: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، [[مأمور]] شدن به میهمانی کردن، [[نماز]]، [[روزه]]، تقسیم [[غنایم]]<ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۸.</ref> و کسب [[فضایل]] و ویژگی‌هایی که در [[آیات]] {{متن قرآن|التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان، نمازگزاران، سجده‌کنندگان، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند. و آنان که از یاوه رویگردانند. و آنان که دهنده زکاتند. و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند. پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند. و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند. و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راست‌گفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می‌کنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref> و {{متن قرآن|إِلاَّ الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«جز نمازگزاران، آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند. و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، برای پرسنده (ی مستمند) و بی‌بهره، و آنان که روز پاداش و کیفر را راست می‌شمارند، و آنان که از عذاب پروردگارشان در هراسند. بی‌گمان عذاب پروردگارشان ایمنی‌ناپذیر است. و آنان که پاکدامنند، جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند. پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند. و آنان که سپرده‌های نزد خود و پیمان خویش را پاس می‌دارند. و آنان که به ادای گواهی‌های خود برمی‌خیزند. و آنان که بر نماز خویش نگهداشت دارند» سوره معارج، آیه ۲۲-۳۴.</ref> آمده است. <ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۰؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۸.</ref> در این زمینه از [[یقین]]، [[معرفت]]، [[توحید]]، [[خطا]] شمردن [[پیش بینی]] از طریق [[نجوم]]، [[حلم]]، [[سخاوت]]، [[توکّل]]، کوچک شمردن نفس در [[طاعت]] [[خداوند]]، تنزّه از [[یهودی]] بودن یا [[نصرانی]] بودن، [[شهادت]] خداوند بر [[گزینش]] او در [[دنیا]] و قرار داشتن در زمره [[صالحان]] در [[آخرت]] و [[مقتدا]] بودن برای [[پیامبران]] بعدی، [[استجابت]] درخواست او در زمینه نشان دادن کیفیّت زنده ساختن [[مردگان]] به وی نیز یاد شده است. <ref>الخصال، ج ۱، ص ۳۰۵ الی ۳۰۸.</ref> قرار دادن این موارد در شمار کلمات، نشان می‌دهد که ابتلای [[ابراهیم]] {{ع}} به کلمات، این گونه فرض شده که او [[وظیفه]] داشته، این فضایل را در خویش پدید آورد و به گونه‌ای عمل کند تا اقتدای معاصران و آیندگان به او امکان‌پذیر باشد. به گفته‌ای، مقصود از کلمات، سخنانی بوده که ابراهیم وظیفه داشته آن را به [[قوم]] خویش [[ابلاغ]] کند. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۷.</ref> بنا به نظر دیگر، مقصود از کلمات، اموری است که در آیات بعد آمده و عبارت است از: [[امامت]]، [[تطهیر]] [[کعبه]]، بالا بردن پایه‌های کعبه و [[دعا]] برای [[برانگیخته شدن]] [[پیامبر]] {{صل}} که لازمه آن، [[اخلاص]] و تطهیر کامل [[قلب]] از [[حسد]] است. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۷.</ref> روایتی از [[تفسیر عیّاشی]] <ref>عیّاشی، ج ۱، ص ۵۷.</ref> نیز می‌رساند که منظور از {{متن قرآن|كَلِمَةً}}، امامت است که خداوند آن را به [[امامت]] [[رسول]] {{صل}} و [[اهل‌بیت]] {{عم}} اتمام بخشیده است که بنابراین، {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> {{متن قرآن|كَلِمَاتٍ}} را [[تفسیر]] کرده است؛ چنان‌که در دیگر [[روایات]]، {{متن قرآن|كَلِمَةً}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> به [[امامت]] تفسیر شده است. <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref> در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است که مقصود از کلمات، کلماتی است که [[خداوند]]، [[توبه]] [[آدم]] را با آن پذیرفت که عبارت است از: {{متن حدیث|يَا رَبِّ أَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ اِلاّ تُبْتَ عَلَيَّ }} و مراد از {{متن قرآن|فَأَتَمَّهُنَّ}} آن است که خداوند، نام نُه [[امام]] دیگر را به آن افزود؛<ref>الخصال، ج ۱، ص ۳۰۵؛ البرهان، ج ۱، ص ۳۱۷؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص ۳۷۸.</ref> بنابراین، معنای [[ابتلا]] به کلمات، عرضه [[ولایت]] و [[شفاعت]] [[محمد و آل محمد]] {{صل}} به [[حضرت]] بوده که با پذیرش آن، [[امامت]] به [[ابراهیم]] {{ع}} [[عطا]] شده است.
[[خداوند]] ابراهیم {{ع}} را به صورت‌های گوناگونی‌ آزمود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[ابتلا]] به معنای [[آزمایش]]<ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۲۹؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۶؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸.</ref> و مقصود از کلمات، ماجراهای [[سختی]] است که ابراهیم در طول [[زندگی]] به آن دچار شده و نیز [[پیمان‌های الهی]] که [[وفا]] به آن از او خواسته شده <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> و به قولی، [[الزام]] او به آن‌چه همراه با سختی و [[رنج]] بوده <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۸.</ref> یا [[وظایف]] و [[اوامر و نواهی]] خداوند <ref>جامع ‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۰؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۸؛ قرطبی، ج ۲، ص ۶۷.</ref> است. بعضی، فاعل (ضمیر [[مستتر]]) در {{متن قرآن|فَأَتَمَّهُنَّ}} را به ابراهیم <ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶، التبیان، ج ۱، ص ۴۴۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۹.</ref> و بعضی به خداوند <ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۹؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> بر گردانده‌اند. در صورت نخست، معنا چنین است که [[ابراهیم]]، به خوبی از عهده این آزمایش‌ها برآمد <ref>نمونه، ج ۱، ص ۴۳۶.</ref> و [[وظایف]] محوّل را چنان که از او خواسته شده بود به پایان رساند و [[امتثال]] کرد. <ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۹؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> در صورت دوم، مقصود آن است که [[خداوند]]، ابراهیم را در عمل به آن [[توفیق]] و مساعدت داده،<ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> یاآنکه باافزودن‌امامت ونیز منع [[امامت]] از [[ذریه]] [[ظالم]] او، کلمات را پایان بخشیده است <ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۴۶.</ref>. از آنجا که [[هدف]] [[آیه]]، بیان مصادیق "کلمات" نبوده، درباره آن [[سکوت]] کرده؛ ولی بر اساس ترتّب امامت بر این کلمات اموری بوده‌اند که [[لیاقت]] ابراهیم را برای احراز [[مقام امامت]] [[اثبات]] کرده‌اند. <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> روایتی از [[امام ‌صادق]] {{ع}} نیز نشان می‌دهد که آن‌چه ابراهیم به آن دچار شده، [[فرمان]] یافتن به [[ذبح]] [[اسماعیل]] بوده و اعطای امامت به [[حضرت]] به [[دلیل]] [[تسلیم]] ابراهیم در برابر این فرمان بوده است. <ref>مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۷.</ref> [[مفسّران]] در بیان مصادیق کلمات، امور متعدّدی از جمله موارد ذیل را یادآور شده‌اند: [[ابتلا]] به [[ستارگان]]، [[بت‌ها]]، [[آتش]]، [[هجرت]]، [[قربانی]] فرزند،<ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref> اسکان اسماعیل و [[هاجر]] در بیابان بی‌آب و علف [[مکّه]]،<ref> نمونه، ج ۱، ص ۴۳۷.</ref> [[ایستادگی]] در برابر انبوه [[عظیم]] [[مشرکان]] به [[تنهایی]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، پاسخ دادن [[بدی]] [[آزر]] به نیکویی، بازداشت [[همسر]] او به وسیله [[پادشاه]] قبطی و تعرّض به [[حریم]] ابراهیم {{ع}}، [[صبر]] بر [[بدخلقی]] [[ساره]]،<ref>الخصال، ج ۱، ص ۳۰۵ تا ۳۰۷؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۶۷ و۶۸.</ref> [[التزام]] به "طهارت‌های ده‌گانه" از جمله: چیدن شارب، گرفتن ناخن، ازاله موهای زاید [[بدن]]، شستن محل بول و غائط...) که به حنیفیّه معروف است؛ [[مناسک]] [[حج]]، [[ختنه]]،<ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۰ الی ۷۳۵.</ref> [[محاجّه]] با [[نمرود]]،<ref> الدرالمنثور، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> فرمان یافتن به [[اسلام]]: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، [[مأمور]] شدن به میهمانی کردن، [[نماز]]، [[روزه]]، تقسیم [[غنایم]]<ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۸.</ref> و کسب [[فضایل]] و ویژگی‌هایی که در [[آیات]] {{متن قرآن|التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان، نمازگزاران، سجده‌کنندگان، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند. و آنان که از یاوه رویگردانند. و آنان که دهنده زکاتند. و آنان که پاکدامنند جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند. پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند. و آنان که سپرده‌های نزد خویش و پیمان خود را پاس می‌دارند. و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راست‌گفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می‌کنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۳۵.</ref> و {{متن قرآن|إِلاَّ الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«جز نمازگزاران، آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند. و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، برای پرسنده (ی مستمند) و بی‌بهره، و آنان که روز پاداش و کیفر را راست می‌شمارند، و آنان که از عذاب پروردگارشان در هراسند. بی‌گمان عذاب پروردگارشان ایمنی‌ناپذیر است. و آنان که پاکدامنند، جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند. پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند. و آنان که سپرده‌های نزد خود و پیمان خویش را پاس می‌دارند. و آنان که به ادای گواهی‌های خود برمی‌خیزند. و آنان که بر نماز خویش نگهداشت دارند» سوره معارج، آیه ۲۲-۳۴.</ref> آمده است. <ref>جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۰؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۷۸.</ref> در این زمینه از [[یقین]]، [[معرفت]]، [[توحید]]، [[خطا]] شمردن [[پیش بینی]] از طریق [[نجوم]]، [[حلم]]، [[سخاوت]]، [[توکّل]]، کوچک شمردن نفس در [[طاعت]] [[خداوند]]، تنزّه از [[یهودی]] بودن یا [[نصرانی]] بودن، [[شهادت]] خداوند بر [[گزینش]] او در [[دنیا]] و قرار داشتن در زمره [[صالحان]] در [[آخرت]] و [[مقتدا]] بودن برای [[پیامبران]] بعدی، [[استجابت]] درخواست او در زمینه نشان دادن کیفیّت زنده ساختن [[مردگان]] به وی نیز یاد شده است. <ref>الخصال، ج ۱، ص ۳۰۵ الی ۳۰۸.</ref> قرار دادن این موارد در شمار کلمات، نشان می‌دهد که ابتلای [[ابراهیم]] {{ع}} به کلمات، این گونه فرض شده که او [[وظیفه]] داشته، این فضایل را در خویش پدید آورد و به گونه‌ای عمل کند تا اقتدای معاصران و آیندگان به او امکان‌پذیر باشد. به گفته‌ای، مقصود از کلمات، سخنانی بوده که ابراهیم وظیفه داشته آن را به [[قوم]] خویش [[ابلاغ]] کند. <ref>التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۷.</ref> بنا به نظر دیگر، مقصود از کلمات، اموری است که در آیات بعد آمده و عبارت است از: [[امامت]]، [[تطهیر]] [[کعبه]]، بالا بردن پایه‌های کعبه و [[دعا]] برای [[برانگیخته شدن]] [[پیامبر]] {{صل}} که لازمه آن، [[اخلاص]] و تطهیر کامل [[قلب]] از [[حسد]] است. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۷.</ref> روایتی از [[تفسیر عیّاشی]] <ref>عیّاشی، ج ۱، ص ۵۷.</ref> نیز می‌رساند که منظور از {{متن قرآن|كَلِمَةً}}، امامت است که خداوند آن را به [[امامت]] [[رسول]] {{صل}} و [[اهل‌بیت]] {{عم}} اتمام بخشیده است که بنابراین، {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> {{متن قرآن|كَلِمَاتٍ}} را [[تفسیر]] کرده است؛ چنان‌که در دیگر [[روایات]]، {{متن قرآن|كَلِمَةً}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> به [[امامت]] تفسیر شده است. <ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref> در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است که مقصود از کلمات، کلماتی است که [[خداوند]]، [[توبه]] [[آدم]] را با آن پذیرفت که عبارت است از: {{متن حدیث|يَا رَبِّ أَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ اِلاّ تُبْتَ عَلَيَّ }} و مراد از {{متن قرآن|فَأَتَمَّهُنَّ}} آن است که خداوند، نام نُه [[امام]] دیگر را به آن افزود؛<ref>الخصال، ج ۱، ص ۳۰۵؛ البرهان، ج ۱، ص ۳۱۷؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص ۳۷۸.</ref> بنابراین، معنای [[ابتلا]] به کلمات، عرضه [[ولایت]] و [[شفاعت]] [[محمد و آل محمد]] {{صل}} به [[حضرت]] بوده که با پذیرش آن، [[امامت]] به [[ابراهیم]] {{ع}} [[عطا]] شده است.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 527-529.</ref>


== [[قربانی کردن]] فرزند ==
== [[قربانی کردن]] فرزند ==
خط ۱۹۱: خط ۱۸۴:
# آیه {{متن قرآن|وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا}} پایان [[مأموریت]] را به ابراهیم {{ع}} [[ابلاغ]] و او را [[آگاه]] کرده که این فرمان، [[دستوری]] برای [[آزمون]] (امر امتحانی) بوده که در [[امتثال]] آن، [[آمادگی]] برای اجرای فرمان و آغاز به کار کافی است <ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> درباره این آیه، بحث [[نسخ]] و دلالت یا عدم دلالت ماجرای [[ذبح]] بر جواز نسخ [[حکم]]، پیش از عمل، طرح و در ضمن آن، این احتمال که مأموریّت ابراهیم {{ع}} فقط انجام مقدّمات ذبح بوده و نه خود ذبح، مطرح شده است. <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۸؛ قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۸ و ۶۹.</ref> برخی معتقدند آن‌چه در واقع ابراهیم {{ع}} بدان مأموریّت یافت، ذبح کبش (قوچ) بود که در [[رؤیا]] به صورت فرزند برای وی ظاهر شد،<ref>شرح فصوص الحکم، ص ۶۱۷.</ref> و [[محبّت]] شدید ابراهیم به خداوند مانع از آن شد که او رؤیای خود را تعبیر کند؛ زیرا [[عشق]] فراوان وی به محبوبش ایجاب می‌کرد که آن‌چه را بیش‌تر به آن علاقه دارد، در راه او [[فدا]] نماید. <ref>شرح فصوص‌الحکم، ص ۶۱۷.</ref>
# آیه {{متن قرآن|وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا}} پایان [[مأموریت]] را به ابراهیم {{ع}} [[ابلاغ]] و او را [[آگاه]] کرده که این فرمان، [[دستوری]] برای [[آزمون]] (امر امتحانی) بوده که در [[امتثال]] آن، [[آمادگی]] برای اجرای فرمان و آغاز به کار کافی است <ref> المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> درباره این آیه، بحث [[نسخ]] و دلالت یا عدم دلالت ماجرای [[ذبح]] بر جواز نسخ [[حکم]]، پیش از عمل، طرح و در ضمن آن، این احتمال که مأموریّت ابراهیم {{ع}} فقط انجام مقدّمات ذبح بوده و نه خود ذبح، مطرح شده است. <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۸؛ قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۸ و ۶۹.</ref> برخی معتقدند آن‌چه در واقع ابراهیم {{ع}} بدان مأموریّت یافت، ذبح کبش (قوچ) بود که در [[رؤیا]] به صورت فرزند برای وی ظاهر شد،<ref>شرح فصوص الحکم، ص ۶۱۷.</ref> و [[محبّت]] شدید ابراهیم به خداوند مانع از آن شد که او رؤیای خود را تعبیر کند؛ زیرا [[عشق]] فراوان وی به محبوبش ایجاب می‌کرد که آن‌چه را بیش‌تر به آن علاقه دارد، در راه او [[فدا]] نماید. <ref>شرح فصوص‌الحکم، ص ۶۱۷.</ref>
# ماجرای [[ذبح]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}}<ref>«بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود» سوره صافات، آیه ۱۰۶.</ref> نامیده شده که بیان‌گر اهمّیّت و [[سختی]] این [[امتحان]] است.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۹۵؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> طبق [[منابع شیعه]] و [[سنّی]]، [[شیطان]] در این ماجرا بر [[ابراهیم]] {{ع}} ظاهر شده و به شکل‌های گوناگون کوشیده تا او را از اجرای [[فرمان الهی]] باز دارد <ref>قمی، ج ۲، ص ۱۹۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۷.</ref>.
# ماجرای [[ذبح]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ}}<ref>«بی‌گمان این همان آزمایش آشکار بود» سوره صافات، آیه ۱۰۶.</ref> نامیده شده که بیان‌گر اهمّیّت و [[سختی]] این [[امتحان]] است.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۹۵؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> طبق [[منابع شیعه]] و [[سنّی]]، [[شیطان]] در این ماجرا بر [[ابراهیم]] {{ع}} ظاهر شده و به شکل‌های گوناگون کوشیده تا او را از اجرای [[فرمان الهی]] باز دارد <ref>قمی، ج ۲، ص ۱۹۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۷.</ref>.
# ذبح عظیمی که فدای [[اسماعیل]] شد، قوچی بود که [[جبرئیل]] {{ع}} آن را از [[آسمان]] آورد؛<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> قوچی که از [[مادر]] تولّد نیافته؛ بلکه با [[فرمان]] "کن" ایجاد شده بود. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۲۳.</ref> بعضی آن را بز کوهی دانسته‌اند. <ref>زاد المسیر، ج ۷، ص ۷۷؛ جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۵؛ قرطبی، ج ۱۵، ص ۷۱.</ref> گفته می‌شود در [[صدر اسلام]] سر این [[قربانی]] به صورت خشک شده، کنار ناودان [[کعبه]] آویزان بوده است. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۴.</ref> وصف آن به [[عظیم]]، به [[دلیل]] آن است که از [[ناحیه]] [[خدای سبحان]] بوده و فدای ذبیح قرار گرفته <ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> یا به دلیل پذیرفته شدن آن در درگاه [[خداوند]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۵۵. </ref> یا چریدن در [[بهشت]] <ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۵.<</ref>/ref> است. طبق روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} ابراهیم در [[سرزمین]] [[منی]] [[آرزو]] کرده است که خداوند، قوچی را فدای اسماعیل قرار دهد <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۸.</ref> و از آن رو که [[پیامبر]] و [[امامان]] [[طاهر]] {{عم}} در صلب اسماعیل بوده‌اند، این آرزو برآورده شده است. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۲۲.</ref>
# ذبح عظیمی که فدای [[اسماعیل]] شد، قوچی بود که [[جبرئیل]] {{ع}} آن را از [[آسمان]] آورد؛<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> قوچی که از [[مادر]] تولّد نیافته؛ بلکه با [[فرمان]] "کن" ایجاد شده بود. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۲۳.</ref> بعضی آن را بز کوهی دانسته‌اند. <ref>زاد المسیر، ج ۷، ص ۷۷؛ جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۵؛ قرطبی، ج ۱۵، ص ۷۱.</ref> گفته می‌شود در [[صدر اسلام]] سر این [[قربانی]] به صورت خشک شده، کنار ناودان [[کعبه]] آویزان بوده است. <ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۴.</ref> وصف آن به [[عظیم]]، به [[دلیل]] آن است که از [[ناحیه]] [[خدای سبحان]] بوده و فدای ذبیح قرار گرفته <ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۳.</ref> یا به دلیل پذیرفته شدن آن در درگاه [[خداوند]] <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۵۵. </ref> یا چریدن در [[بهشت]] <ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۱۰۵.<</ref>/ref> است. طبق روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} ابراهیم در [[سرزمین]] [[منی]] [[آرزو]] کرده است که خداوند، قوچی را فدای اسماعیل قرار دهد <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۰۸.</ref> و از آن رو که [[پیامبر]] و [[امامان]] [[طاهر]] {{عم}} در صلب اسماعیل بوده‌اند، این آرزو برآورده شده است. <ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۲۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 529-532.</ref>


== [[امامت]] ابراهیم {{ع}} ==
== [[امامت]] ابراهیم {{ع}} ==
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[مفسّران]] [[اهل]] [[سنّت]]، مقصود از [[امامت]] [[ابراهیم]] بر [[مردم]] را [[پیشوایی]] [[حضرت]] برای دیگران در زمینه طهارت‌های عَشر <ref>قرطبی، ج ۲، ص ۷۳.</ref> یا [[پیروی]] آیندگان از ابراهیم <ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۳۴۶.</ref> و بعضی، مراد از امامت وی را [[نبوّت]] دانسته‌اند. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۹؛ المنار، ج ۱، ص ۴۵۵.</ref> [[تفسیر]] امامت به نبوّت از سوی مفسّران [[شیعه]] ردّ شده؛ زیرا از نظر ادبی، کلمه {{متن قرآن|جَاعِلُكَ}} عامل در کلمه {{متن قرآن|إِمَامًا}} به شمار می‌رود و اسم فاعل اگر به معنای ماضی باشد، هرگز به جای فعل عمل نمی‌کند؛ [مگر با شرایطی که در این جمله وجود ندارد] پس این خطاب، بازگو کننده ماجرایی در گذشته نبوده و به ناچار باید بیان کننده [[جعل امامت]] برای حضرت در همان حال یا در [[آینده]] باشد و از آنجا که ابراهیم {{ع}} پیش از مخاطب شدن به این خطاب، [[پیامبر]] بوده، منظور از امامت، نبوّت نیست. <ref> مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰ و ۲۷۱.</ref>[[شاهد]] [[قطعی]] بر [[پیامبری]] ابراهیم {{ع}} قبل از این خطاب، درخواست امامت برای ذرّیّه است که نشان می‌دهد در آن حال، فرزند دار بوده و روشن است که ابراهیم {{ع}} در سنین [[پیری]] فرزنددار شده است. <ref> المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۸۵.</ref> "رازی" که خود در این [[آیه]]، [[امامت]] را به نبوّت تفسیر کرده، در جای دیگر تصریح می‌کند که امامت حضرت، معلول اتمام کلمات بوده و سخن او نشان می‌دهد که مقصود او از اتمام کلمات، [[علم]] حضرت به [[شریعت]] خود و عمل به آن بوده است؛<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۵۸.</ref> هم‌چنین به تصریح [[طبری]]، درباره اینکه امامت ابراهیم {{ع}} پس از [[هجرت]] و در [[شام]] بوده، [[اجماع]] وجود دارد <ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۲و۶۳.</ref> و بسیار روشن است که دریافت [[شریعت]] پیش از [[نبوّت]]، بی‌معنا است؛ همان‌گونه که [[هجرت]] [[حضرت]]، مدّت‌ها پس از نبوّت بوده است.
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[مفسّران]] [[اهل]] [[سنّت]]، مقصود از [[امامت]] [[ابراهیم]] بر [[مردم]] را [[پیشوایی]] [[حضرت]] برای دیگران در زمینه طهارت‌های عَشر <ref>قرطبی، ج ۲، ص ۷۳.</ref> یا [[پیروی]] آیندگان از ابراهیم <ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۳۴۶.</ref> و بعضی، مراد از امامت وی را [[نبوّت]] دانسته‌اند. <ref> التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۹؛ المنار، ج ۱، ص ۴۵۵.</ref> [[تفسیر]] امامت به نبوّت از سوی مفسّران [[شیعه]] ردّ شده؛ زیرا از نظر ادبی، کلمه {{متن قرآن|جَاعِلُكَ}} عامل در کلمه {{متن قرآن|إِمَامًا}} به شمار می‌رود و اسم فاعل اگر به معنای ماضی باشد، هرگز به جای فعل عمل نمی‌کند؛ [مگر با شرایطی که در این جمله وجود ندارد] پس این خطاب، بازگو کننده ماجرایی در گذشته نبوده و به ناچار باید بیان کننده [[جعل امامت]] برای حضرت در همان حال یا در [[آینده]] باشد و از آنجا که ابراهیم {{ع}} پیش از مخاطب شدن به این خطاب، [[پیامبر]] بوده، منظور از امامت، نبوّت نیست. <ref> مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۰؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۷۰ و ۲۷۱.</ref>[[شاهد]] [[قطعی]] بر [[پیامبری]] ابراهیم {{ع}} قبل از این خطاب، درخواست امامت برای ذرّیّه است که نشان می‌دهد در آن حال، فرزند دار بوده و روشن است که ابراهیم {{ع}} در سنین [[پیری]] فرزنددار شده است. <ref> المیزان، ج ۱، ص ۲۶۸؛ منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۸۵.</ref> "رازی" که خود در این [[آیه]]، [[امامت]] را به نبوّت تفسیر کرده، در جای دیگر تصریح می‌کند که امامت حضرت، معلول اتمام کلمات بوده و سخن او نشان می‌دهد که مقصود او از اتمام کلمات، [[علم]] حضرت به [[شریعت]] خود و عمل به آن بوده است؛<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۵۸.</ref> هم‌چنین به تصریح [[طبری]]، درباره اینکه امامت ابراهیم {{ع}} پس از [[هجرت]] و در [[شام]] بوده، [[اجماع]] وجود دارد <ref>جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۶۲و۶۳.</ref> و بسیار روشن است که دریافت [[شریعت]] پیش از [[نبوّت]]، بی‌معنا است؛ همان‌گونه که [[هجرت]] [[حضرت]]، مدّت‌ها پس از نبوّت بوده است.


[[مفسّران]] [[شیعه]] تأکید دارند که [[منصب امامت]]، غیر از [[منصب]] نبوّت <ref> التبیان، ج ۱، ص ۴۴۹.</ref> است و واپسین مرحله [[تکامل]] [[ابراهیم]] {{ع}} به شمار می‌آید. <ref> نمونه، ج ۱، ص ۴۴۱.</ref> روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} بیان داشته که [[خداوند]] ابتدا ابراهیم را به [[بندگی]] برگزید؛ سپس نبوّت، [[رسالت]]، [[خلّت]]، و در نهایت، منصب امامت را به وی [[عطا]] فرمود. <ref> الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> بعضی، منصب امامت ابراهیم {{ع}} را به معنای [[تدبیر]] [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[امّت]] دانسته‌اند <ref> مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۰.</ref> و به گفته‌ای، درخواست ابراهیم (و من ذرّیّتی) به ضمیمه تحقّق [[حکومت]] [[یوسف]]، [[داوود]]، [[سلیمان]] و [[طالوت]] {{عم}} که در [[قرآن]] بیان شده، نشان می‌دهد که حکومت آنان، مصداق [[استجابت]] این درخواست است؛ بنابراین، [[امامت]] ابراهیم که آن را برای ذرّیّه خود نیز خواسته، همان حکومت و [[زمام‌داری]] است که برای گسترش شریعت، امری الزامی بوده است. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۸۷ الی ۲۹۰.</ref> در مقابل، گفته شده که [[تفسیر]] [[امامت]] به نبوّت، [[مطاع]] بودن، [[پیشوایی]]، [[ریاست]] [[دینی]] و [[دنیایی]] و امثال آن، ناشی از [[سبک شمردن]] معانی الفاظ قرآن است. [[آیات قرآن]] خود نشان می‌دهد که منصب امامت منصب [[هدایت‌گری]] است؛ با این تفاوت که [[امام]]، [[هدایت]] کننده‌ای است که [[هادی]] بودن او مانند هدایت‌گری [[مؤمنان]] عادی یا حتّی [[نبی]] و [[رسول]]، فقط نشان دادن راه نیست؛ بلکه اهمّیّت آن در [[هدایت تکوینی]] [[انسان‌ها]] به سوی خداوند به معنای ایصال به مطلوب و قرار دادن آنها در درجات [[قرب]] است؛<ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۲ و ۲۷۳ و ج ۱۸، ص۱۰۶؛ نمونه، ج ۱، ص۴۳۸ و ۴۳۹.</ref> البتّه بسیاری از [[پیامبران]] دارای [[مقام امامت]] نیز بوده‌اند <ref>نمونه، ج ۱، ص ۴۴۱.</ref> که از آن جمله، به امامت ابراهیم {{ع}}، [[اسحاق]] و [[یعقوب]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> تصریح شده است. <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۴.</ref>
[[مفسّران]] [[شیعه]] تأکید دارند که [[منصب امامت]]، غیر از [[منصب]] نبوّت <ref> التبیان، ج ۱، ص ۴۴۹.</ref> است و واپسین مرحله [[تکامل]] [[ابراهیم]] {{ع}} به شمار می‌آید. <ref> نمونه، ج ۱، ص ۴۴۱.</ref> روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} بیان داشته که [[خداوند]] ابتدا ابراهیم را به [[بندگی]] برگزید؛ سپس نبوّت، [[رسالت]]، [[خلّت]]، و در نهایت، منصب امامت را به وی [[عطا]] فرمود. <ref> الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> بعضی، منصب امامت ابراهیم {{ع}} را به معنای [[تدبیر]] [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[امّت]] دانسته‌اند <ref> مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۸۰.</ref> و به گفته‌ای، درخواست ابراهیم (و من ذرّیّتی) به ضمیمه تحقّق [[حکومت]] [[یوسف]]، [[داوود]]، [[سلیمان]] و [[طالوت]] {{عم}} که در [[قرآن]] بیان شده، نشان می‌دهد که حکومت آنان، مصداق [[استجابت]] این درخواست است؛ بنابراین، [[امامت]] ابراهیم که آن را برای ذرّیّه خود نیز خواسته، همان حکومت و [[زمام‌داری]] است که برای گسترش شریعت، امری الزامی بوده است. <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۸۷ الی ۲۹۰.</ref> در مقابل، گفته شده که [[تفسیر]] [[امامت]] به نبوّت، [[مطاع]] بودن، [[پیشوایی]]، [[ریاست]] [[دینی]] و [[دنیایی]] و امثال آن، ناشی از [[سبک شمردن]] معانی الفاظ قرآن است. [[آیات قرآن]] خود نشان می‌دهد که منصب امامت منصب [[هدایت‌گری]] است؛ با این تفاوت که [[امام]]، [[هدایت]] کننده‌ای است که [[هادی]] بودن او مانند هدایت‌گری [[مؤمنان]] عادی یا حتّی [[نبی]] و [[رسول]]، فقط نشان دادن راه نیست؛ بلکه اهمّیّت آن در [[هدایت تکوینی]] [[انسان‌ها]] به سوی خداوند به معنای ایصال به مطلوب و قرار دادن آنها در درجات [[قرب]] است؛<ref>المیزان، ج ۱، ص ۲۷۲ و ۲۷۳ و ج ۱۸، ص۱۰۶؛ نمونه، ج ۱، ص۴۳۸ و ۴۳۹.</ref> البتّه بسیاری از [[پیامبران]] دارای [[مقام امامت]] نیز بوده‌اند <ref>نمونه، ج ۱، ص ۴۴۱.</ref> که از آن جمله، به امامت ابراهیم {{ع}}، [[اسحاق]] و [[یعقوب]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> تصریح شده است. <ref> المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 532-533.</ref>


== درخواست‌های [[ابراهیم]] {{ع}} از [[خداوند]] ==
== درخواست‌های [[ابراهیم]] {{ع}} از [[خداوند]] ==
خط ۲۳۲: خط ۲۲۵:
# '''محفوظ ماندن از [[رسوایی]] در [[قیامت]]:''' {{متن قرآن|وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ}}<ref>«و مرا در روزی که (همه) برانگیخته می‌گردند، خوار مکن» سوره شعراء، آیه ۸۷.</ref> "[[خزی]]" [[پشتیبانی]] نشدن از سوی کسی است که به [[یاری]] اوامید دارند <ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۷.</ref> یاشکست روحی‌و [[شرمساری]] است.<ref>نمونه، ج ۱۵، ص ۲۶۴.</ref> روایاتی از [[اهل]] [[سنّت]] این درخواست را به شرمساری ابراهیم {{ع}} در [[آخرت]] به دلیل [[مشرک]] بودن پدرش آزر ناظر دانسته‌اند.<ref> قرطبی، ج ۱۳، ص ۷۷؛ الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۰۷.</ref> در برابرآن، گفته شده: چون‌این‌روایات مبتنی برآن است که آزر پدرصلبی‌ابراهیم {{ع}} باشد، بانصّ [[قرآن]] در [[آیه]] رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ [[مخالف]] [و از اعتبار ساقط] است <ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۹۲.</ref>
# '''محفوظ ماندن از [[رسوایی]] در [[قیامت]]:''' {{متن قرآن|وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ}}<ref>«و مرا در روزی که (همه) برانگیخته می‌گردند، خوار مکن» سوره شعراء، آیه ۸۷.</ref> "[[خزی]]" [[پشتیبانی]] نشدن از سوی کسی است که به [[یاری]] اوامید دارند <ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۲۸۷.</ref> یاشکست روحی‌و [[شرمساری]] است.<ref>نمونه، ج ۱۵، ص ۲۶۴.</ref> روایاتی از [[اهل]] [[سنّت]] این درخواست را به شرمساری ابراهیم {{ع}} در [[آخرت]] به دلیل [[مشرک]] بودن پدرش آزر ناظر دانسته‌اند.<ref> قرطبی، ج ۱۳، ص ۷۷؛ الدرّالمنثور، ج ۶، ص ۳۰۷.</ref> در برابرآن، گفته شده: چون‌این‌روایات مبتنی برآن است که آزر پدرصلبی‌ابراهیم {{ع}} باشد، بانصّ [[قرآن]] در [[آیه]] رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ [[مخالف]] [و از اعتبار ساقط] است <ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۲۹۲.</ref>
# '''[[فرزندان]] [[صالح]]:''' {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰.</ref> [[سخن]] ابراهیم در آیه {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ}}<ref>«سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.</ref> نشان می‌دهد که هر دو فرزند او، [[موهبت الهی]] در سنین [[یأس]] از فرزند دار شدن و هر دو، حاصل برآورده شدن خواسته ابراهیمند. در [[آیات]] {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم» سوره حجر، آیه ۵۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند» سوره عنکبوت، آیه ۳۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref>، {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref> و {{متن قرآن|مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«که نزد پروردگارت برای گزافکاران نشانه‌دار شده است» سوره ذاریات، آیه ۳۴.</ref> [[بشارت]] فرزند به [[ابراهیم]] از سوی [[خداوند]] بیان، و در [[آیه]] {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref> و {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref> به نام [[اسحاق]] در این زمینه تصریح شده است. بعضی برآنند که همه [[آیات]] بشارت، به اسحاق [[ارتباط]] دارد و تولّد [[اسماعیل]] هرگز مورد بشارت نبوده است <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۰؛ قرطبی، ج ۱۵، ص ۷۵.</ref> و بعضی، آیات [[سوره حجر]] و عنکبوت را بشارت اسماعیل و بقیه آیات را بشارت اسحاق به ابراهیم می‌دانند. <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۴.</ref> به نظری دیگر، فقط آیه {{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref> درباره اسماعیل {{ع}} است <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۲۱؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۵ و ج ۷، ص ۲۳۲؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۱۱۸.</ref> که روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز همین امر را [[تأیید]] می‌کند. <ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۱۱.</ref> در اینکه اسماعیل، سالیانی پیش از اسحاق متولّد شده، اتّفاق نظر وجود دارد. <ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۷۵؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۵.</ref> در روایتی از امام صادق {{ع}} فاصله [[سنّی]] اسماعیل و اسحاق پنج سال ذکر شده است؛<ref>قصص‌الأنبیاء، راوندی، ص ۱۱۲.</ref> با وجود این، بعضی تولّد اسماعیل از [[هاجر]]، و اسحاق از [[ساره]] را هم‌زمان شمرده‌اند<ref>کشف‌الأسرار، ج ۵، ص ۲۶۹.</ref> و بعضی با وجود اعتراف به اتّفاق نظر یاد شده، به استناد آیه {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا}}<ref>«پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.</ref> اسحاق را بزرگ‌تر از اسماعیل دانسته‌اند. <ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۷.</ref> این برداشت، با استناد به [[سیاق آیات]] [[سوره صافات]] رد، و با کمک آیه {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا}}<ref>«پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.</ref> چنین تبیین شده: مقصود آن است که پس از [[هجرت]]، اسحاق را به او [[عطا]] کردیم، نه اینکه بی‌درنگ پس از هجرت، اسحاق تولّد یافته باشد <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۶۴.</ref>.
# '''[[فرزندان]] [[صالح]]:''' {{متن قرآن|رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰.</ref> [[سخن]] ابراهیم در آیه {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ}}<ref>«سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.</ref> نشان می‌دهد که هر دو فرزند او، [[موهبت الهی]] در سنین [[یأس]] از فرزند دار شدن و هر دو، حاصل برآورده شدن خواسته ابراهیمند. در [[آیات]] {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم» سوره حجر، آیه ۵۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ}}<ref>«و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند» سوره عنکبوت، آیه ۳۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref>، {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref> و {{متن قرآن|مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«که نزد پروردگارت برای گزافکاران نشانه‌دار شده است» سوره ذاریات، آیه ۳۴.</ref> [[بشارت]] فرزند به [[ابراهیم]] از سوی [[خداوند]] بیان، و در [[آیه]] {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref> و {{متن قرآن|وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.</ref> به نام [[اسحاق]] در این زمینه تصریح شده است. بعضی برآنند که همه [[آیات]] بشارت، به اسحاق [[ارتباط]] دارد و تولّد [[اسماعیل]] هرگز مورد بشارت نبوده است <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۰؛ قرطبی، ج ۱۵، ص ۷۵.</ref> و بعضی، آیات [[سوره حجر]] و عنکبوت را بشارت اسماعیل و بقیه آیات را بشارت اسحاق به ابراهیم می‌دانند. <ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۴.</ref> به نظری دیگر، فقط آیه {{متن قرآن|فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ}}<ref>«پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.</ref> درباره اسماعیل {{ع}} است <ref>التبیان، ج ۸، ص ۵۲۱؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۵ و ج ۷، ص ۲۳۲؛ نمونه، ج ۱۹، ص ۱۱۸.</ref> که روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نیز همین امر را [[تأیید]] می‌کند. <ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۱۱.</ref> در اینکه اسماعیل، سالیانی پیش از اسحاق متولّد شده، اتّفاق نظر وجود دارد. <ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۷۵؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۳۵.</ref> در روایتی از امام صادق {{ع}} فاصله [[سنّی]] اسماعیل و اسحاق پنج سال ذکر شده است؛<ref>قصص‌الأنبیاء، راوندی، ص ۱۱۲.</ref> با وجود این، بعضی تولّد اسماعیل از [[هاجر]]، و اسحاق از [[ساره]] را هم‌زمان شمرده‌اند<ref>کشف‌الأسرار، ج ۵، ص ۲۶۹.</ref> و بعضی با وجود اعتراف به اتّفاق نظر یاد شده، به استناد آیه {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا}}<ref>«پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.</ref> اسحاق را بزرگ‌تر از اسماعیل دانسته‌اند. <ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۷.</ref> این برداشت، با استناد به [[سیاق آیات]] [[سوره صافات]] رد، و با کمک آیه {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا}}<ref>«پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.</ref> چنین تبیین شده: مقصود آن است که پس از [[هجرت]]، اسحاق را به او [[عطا]] کردیم، نه اینکه بی‌درنگ پس از هجرت، اسحاق تولّد یافته باشد <ref>منشور جاوید، ج ۱۱، ص ۲۶۴.</ref>.
# '''محفوظ ماندن از پیامدهای [[تبری]] از [[مشرکان]]:''' {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای کافران مگردان و از ما درگذر! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره ممتحنه، آیه ۵.</ref> این خواسته [[ابراهیم]] در ضمن [[نیایش]] و در پی [[بیزاری]] ابراهیم و همراهان او از [[مشرکان]] است. در ابتدا آنان حال خود را بیان کرده‌اند که پروردگارا! ما [[تدبیر امور]] خویش را به تو می‌سپاریم {{متن قرآن|عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا}} و خودمان را نیز در [[اختیار]] تو قرار می‌دهیم {{متن قرآن|إِلَيْكَ أَنَبْنَا}} سپس از [[خداوند]] خواسته‌اند که آنها را از پیامدهای [[تبرّی]] از [[کافران]] [[پناه]] دهد و آنها را بیامرزد: {{متن قرآن|رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا}}<ref>«پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای کافران مگردان» سوره ممتحنه، آیه ۵.</ref> [[فتنه]]، وسیله [[امتحان]] و منظور از {{متن قرآن|لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً}} آن است که ما را وسیله امتحان کافران قرار مده که بر ما مسلّط شده، همه توان خود را برای ایذای ما به کار گیرند.<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۲۳۳.</ref> بعضی، فتنه را به معنای [[گمراهی]] دانسته و چنین توضیح داده‌اند که خدایا! ما را وسیله گمراهی کافران قرار نده؛ یعنی ما را مغلوب آنها مساز که آنها [[غلبه]] خود را بر ما، نشان [[حق]] بودن خود دانسته، در نتیجه [[گمراه]] شوند<ref>نمونه، ج ۲۴، ص ۲۲.</ref>
# '''محفوظ ماندن از پیامدهای [[تبری]] از [[مشرکان]]:''' {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای کافران مگردان و از ما درگذر! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره ممتحنه، آیه ۵.</ref> این خواسته [[ابراهیم]] در ضمن [[نیایش]] و در پی [[بیزاری]] ابراهیم و همراهان او از [[مشرکان]] است. در ابتدا آنان حال خود را بیان کرده‌اند که پروردگارا! ما [[تدبیر امور]] خویش را به تو می‌سپاریم {{متن قرآن|عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا}} و خودمان را نیز در [[اختیار]] تو قرار می‌دهیم {{متن قرآن|إِلَيْكَ أَنَبْنَا}} سپس از [[خداوند]] خواسته‌اند که آنها را از پیامدهای [[تبرّی]] از [[کافران]] [[پناه]] دهد و آنها را بیامرزد: {{متن قرآن|رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا}}<ref>«پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای کافران مگردان» سوره ممتحنه، آیه ۵.</ref> [[فتنه]]، وسیله [[امتحان]] و منظور از {{متن قرآن|لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً}} آن است که ما را وسیله امتحان کافران قرار مده که بر ما مسلّط شده، همه توان خود را برای ایذای ما به کار گیرند.<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۲۳۳.</ref> بعضی، فتنه را به معنای [[گمراهی]] دانسته و چنین توضیح داده‌اند که خدایا! ما را وسیله گمراهی کافران قرار نده؛ یعنی ما را مغلوب آنها مساز که آنها [[غلبه]] خود را بر ما، نشان [[حق]] بودن خود دانسته، در نتیجه [[گمراه]] شوند<ref>نمونه، ج ۲۴، ص ۲۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 533-542</ref>


== [[فضایل]] ابراهیم {{ع}} ==
== [[فضایل]] ابراهیم {{ع}} ==
خط ۲۸۸: خط ۲۸۱:
# '''[[نزول]] [[کتاب آسمانی]] بر [[ابراهیم]]:''' {{متن قرآن|أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى}}<ref>«یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟» سوره نجم، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى}}<ref>«صحیفه‌های ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گمارده‌ایم که بدان کفر نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>.
# '''[[نزول]] [[کتاب آسمانی]] بر [[ابراهیم]]:''' {{متن قرآن|أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى}}<ref>«یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟» سوره نجم، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى}}<ref>«صحیفه‌های ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گمارده‌ایم که بدان کفر نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>.
# '''ادای [[حق بندگی]]:''' {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref> "توفیه" [[ادای حق]] به تمام و کمال است؛ بنابراین، مقصود آن است که او آن‌چه را در زمینه [[بندگی]] بر عهده داشته، به تمام و کمال ادا کرده است؛ همان‌گونه که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> نیز به آن اشاره شده است. <ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۵ و ۴۶.</ref> [[مفسّران]] در این زمینه نمونه یا نمونه‌هایی ذکر کرده‌اند؛ ولی اطلاق {{متن قرآن|وَفَّى}} نشان می‌دهدکه اودرهمه زمینه‌ها [[وظیفه]] خود را ادا کرده است؛<ref> جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۹۶ و ۹۷.</ref> به گونه‌ای که هرگز [[وظایف]] بزرگ‌تر، او را از عمل به وظایف کوچک‌تر باز نداشته است. <ref> قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۱۵۲.</ref>
# '''ادای [[حق بندگی]]:''' {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref> "توفیه" [[ادای حق]] به تمام و کمال است؛ بنابراین، مقصود آن است که او آن‌چه را در زمینه [[بندگی]] بر عهده داشته، به تمام و کمال ادا کرده است؛ همان‌گونه که در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> نیز به آن اشاره شده است. <ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۵ و ۴۶.</ref> [[مفسّران]] در این زمینه نمونه یا نمونه‌هایی ذکر کرده‌اند؛ ولی اطلاق {{متن قرآن|وَفَّى}} نشان می‌دهدکه اودرهمه زمینه‌ها [[وظیفه]] خود را ادا کرده است؛<ref> جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۷، ص ۹۶ و ۹۷.</ref> به گونه‌ای که هرگز [[وظایف]] بزرگ‌تر، او را از عمل به وظایف کوچک‌تر باز نداشته است. <ref> قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۱۵۲.</ref>
# '''[[اسوه]] بودن برای [[مسلمانان]] در زمینه [[تبری]] از [[مشرکان]]:''' {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref> هم‌چنین، [[مجاهدت]]، [[شجاعت]]، [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[خارق‌العاده]] در زمینه [[هدایتگری]] و ملموس ساختن [[گمراهی]] مشرکان در ماجرای [[شکستن بت‌ها]] و نیز در شیوه احتیاج، [[پرهیز]] از [[مراء]] در بحث، [[تحمّل]] سخنان استهزاآمیز، [[تکذیب]] [[قوم]] و [[آتش]] [[نمرود]]، [[توکل]] و [[اعتماد]] فراوان به [[خدای متعال]]، [[عصمت از گناه]]، [[آرمان]] بلند و [[همت]] بی‌نظیر، دل‌واپسی و [[نگرانی]] از گمراهی انسان‌های معاصر و حتی انسان‌های پس از خود تا دوردست‌های [[تاریخ]]، [[آرامش]] خاطر در [[پناه]] [[ایمان]]، [[عشق به خداوند]] که در جریان [[قربانی]] [[اسماعیل]] جلوه‌ای تمام یافت، [[سخاوت]]، [[میهمان نوازی]]، [[دوست داشتن]] بندگانِ [[شایسته]] [[خداوند]] و [[بغض]] و [[کینه]] به [[دشمنان]] [[حضرت حق]]، تأدّب به [[ادب الهی]] در برابر خداوند هنگام [[نیایش]] و ثنا و با [[مردم]] در [[معاشرت]] و تفهیمِ [[گمراهی]] و [[احتجاج]] برای [[هدایت]] آنان که از نمونه‌های آن، [[رفتار]] [[پسندیده]] او با [[آزر]] است، [[حمایت]] بی دریغ خداوند از او در جریان [[سوزاندن]] [[حضرت]] که [[معجزه]] بی‌نظیر سرد شدن [[آتش]] را باعث شد و نیز یادگارهای [[خجسته]] و جاوید او مانند [[حج]] و... ازمواردی است که در [[قرآن کریم]] بازگو شده و هرچند بسیاری ازاین موارد، [[ستایش]] از [[ابراهیم]] نباشد، آشکار کننده گوشه‌هایی دیگر از [[عظمت]] [[شخصیت]] این [[پیامبر]] بزرگ است.
# '''[[اسوه]] بودن برای [[مسلمانان]] در زمینه [[تبری]] از [[مشرکان]]:''' {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref> هم‌چنین، [[مجاهدت]]، [[شجاعت]]، [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[خارق‌العاده]] در زمینه [[هدایتگری]] و ملموس ساختن [[گمراهی]] مشرکان در ماجرای [[شکستن بت‌ها]] و نیز در شیوه احتیاج، [[پرهیز]] از [[مراء]] در بحث، [[تحمّل]] سخنان استهزاآمیز، [[تکذیب]] [[قوم]] و [[آتش]] [[نمرود]]، [[توکل]] و [[اعتماد]] فراوان به [[خدای متعال]]، [[عصمت از گناه]]، [[آرمان]] بلند و [[همت]] بی‌نظیر، دل‌واپسی و [[نگرانی]] از گمراهی انسان‌های معاصر و حتی انسان‌های پس از خود تا دوردست‌های [[تاریخ]]، [[آرامش]] خاطر در [[پناه]] [[ایمان]]، [[عشق به خداوند]] که در جریان [[قربانی]] [[اسماعیل]] جلوه‌ای تمام یافت، [[سخاوت]]، [[میهمان نوازی]]، [[دوست داشتن]] بندگانِ [[شایسته]] [[خداوند]] و [[بغض]] و [[کینه]] به [[دشمنان]] [[حضرت حق]]، تأدّب به [[ادب الهی]] در برابر خداوند هنگام [[نیایش]] و ثنا و با [[مردم]] در [[معاشرت]] و تفهیمِ [[گمراهی]] و [[احتجاج]] برای [[هدایت]] آنان که از نمونه‌های آن، [[رفتار]] [[پسندیده]] او با [[آزر]] است، [[حمایت]] بی دریغ خداوند از او در جریان [[سوزاندن]] [[حضرت]] که [[معجزه]] بی‌نظیر سرد شدن [[آتش]] را باعث شد و نیز یادگارهای [[خجسته]] و جاوید او مانند [[حج]] و... ازمواردی است که در [[قرآن کریم]] بازگو شده و هرچند بسیاری ازاین موارد، [[ستایش]] از [[ابراهیم]] نباشد، آشکار کننده گوشه‌هایی دیگر از [[عظمت]] [[شخصیت]] این [[پیامبر]] بزرگ است.<ref>[[محمد صادق صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد صادق]]، [[ابراهیم - صالحی‌منش (مقاله)|مقاله «ابراهیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص: 543-554.</ref>


== ابراهیم در دانشنامه معاصر قرآن کریم ==
== ابراهیم در دانشنامه معاصر قرآن کریم ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش