آیه اذان: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۵: خط ۷۵:
پاسخ: پاسخ این [[پرسش]] واضح است؛ [[پیامبر]]{{صل}} هر دو کار را آگاهانه انجام داد و هدفش این بود که شخصی که [[برترین]] و [[افضل]] است را معرّفی کند و ذهن [[مردم]] را از کسی که تصوّر می‌کردند برترین است، به سوی برترین [[حقیقی]] و واقعی [[هدایت]] کند. بدین جهت در ابتدا این مأموریّت را به أبوبکر سپرد و سپس او را عزل کرد و علی{{ع}} را [[مأمور]] این کار نمود، تا به مردم بفهماند علی{{ع}} افضل و شایسته‌تر از أبو بکر و همه [[مسلمانان]] است.
پاسخ: پاسخ این [[پرسش]] واضح است؛ [[پیامبر]]{{صل}} هر دو کار را آگاهانه انجام داد و هدفش این بود که شخصی که [[برترین]] و [[افضل]] است را معرّفی کند و ذهن [[مردم]] را از کسی که تصوّر می‌کردند برترین است، به سوی برترین [[حقیقی]] و واقعی [[هدایت]] کند. بدین جهت در ابتدا این مأموریّت را به أبوبکر سپرد و سپس او را عزل کرد و علی{{ع}} را [[مأمور]] این کار نمود، تا به مردم بفهماند علی{{ع}} افضل و شایسته‌تر از أبو بکر و همه [[مسلمانان]] است.


این اوّلین مرتبه‌ای نبود که [[حضرت رسول]]{{صل}} چنین کاری می‌کرد، بلکه قبلًا نیز بارها شبیه این کار را ـ برای تبیین [[هدف]] مذکور ـ انجام داده بود. مثلًا، حضرت در [[جنگ خیبر]] یک [[روز]] [[پرچم]] را به دست أبو بکر می‌دهد، تا [[قلعه خیبر]] را فتح کند، وی تا عصر هر چه در توان دارد سعی و تلاش می‌کند، ولی موفّق به فتح قلعه محکم [[خیبر]] نمی‌شود؛ روز دوم پرچم را به [[عمر]] می‌سپارد، او نیز در فتح قلعه خیبر ناکام می‌ماند. در شب سوم می‌فرماید: «فردا پرچم را به دست شخصی می‌دهم که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] می‌دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست می‌دارند، وی مرتّب به [[دشمن]] [[حمله]] می‌کند و هرگز [[فرار]] نمی‌نماید. او قلعه خیبر را فتح خواهد کرد».
این اوّلین مرتبه‌ای نبود که [[حضرت رسول]]{{صل}} چنین کاری می‌کرد، بلکه قبلًا نیز بارها شبیه این کار را ـ برای تبیین [[هدف]] مذکور ـ انجام داده بود. مثلًا، حضرت در [[جنگ خیبر]] یک [[روز]] [[پرچم]] را به دست أبو بکر می‌دهد، تا قلعه خیبر را فتح کند، وی تا عصر هر چه در توان دارد سعی و تلاش می‌کند، ولی موفّق به فتح قلعه محکم [[خیبر]] نمی‌شود؛ روز دوم پرچم را به [[عمر]] می‌سپارد، او نیز در فتح قلعه خیبر ناکام می‌ماند. در شب سوم می‌فرماید: «فردا پرچم را به دست شخصی می‌دهم که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] می‌دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست می‌دارند، وی مرتّب به [[دشمن]] حمله می‌کند و هرگز فرار نمی‌نماید. او قلعه خیبر را فتح خواهد کرد».


[[اصحاب]] که متوجّه منظور حضرت شده بودند، عرض کردند: اگر منظورتان [[حضرت علی]] است، او هم اکنون سخت مبتلا به چشم درد است. پیامبر{{صل}} فرمود: علی را حاضر کنید. علی به خدمت پیامبر رسید، حضرت مقداری از آب دهانش را به چشمان علی مالید، به [[اذن الهی]] چشمان علی [[شفا]] یافت! پیامبر{{صل}} روز بعد پرچم را به دست او سپرد و آن حضرت [[قلعه خیبر]] را فتح کرد.
[[اصحاب]] که متوجّه منظور حضرت شده بودند، عرض کردند: اگر منظورتان [[حضرت علی]] است، او هم اکنون سخت مبتلا به چشم درد است. پیامبر{{صل}} فرمود: علی را حاضر کنید. علی به خدمت پیامبر رسید، حضرت مقداری از آب دهانش را به چشمان علی مالید، به [[اذن الهی]] چشمان علی [[شفا]] یافت! پیامبر{{صل}} روز بعد پرچم را به دست او سپرد و آن حضرت قلعه خیبر را فتح کرد.


چرا [[رسول اکرم]]{{صل}} ابتدا [[پرچم]] را به دست دو تن دیگر از [[اصحاب]] داد و سپس به علی سپرد؟ پاسخ این سؤال روشن است، حضرت می‌خواهد عملًا [[افضلیّت]] و [[برتری علی]]{{ع}} را نشان دهد.
چرا [[رسول اکرم]]{{صل}} ابتدا [[پرچم]] را به دست دو تن دیگر از [[اصحاب]] داد و سپس به علی سپرد؟ پاسخ این سؤال روشن است، حضرت می‌خواهد عملًا [[افضلیّت]] و [[برتری علی]]{{ع}} را نشان دهد.


در [[جنگ احزاب]] نیز شبیه این جریان رخ داد. هنگامی که [[عمرو بن عبدود]]، آن قهرمان پرآوازه [[مشرکان]] و [[بت‌پرستان]]، از [[خندق]] عبور کرد و در مقابل [[مسلمانان]] قرار گرفت و هماورد و مبارز‌طلبید، کسی جز علی اعلام آمادگی نکرد. [[پیامبر]] فرمود: علی [[جان]] شما بنشینید! برای بار دوم [[عمرو بن عبدود]] مبارز‌طلبید، باز کسی جز علی از جا برنخاست. پیامبر{{صل}} فرمود: شما بنشینید! «عمرو» در مرتبه سوم سخن [[زشتی]] گفت: از بس که مبارز‌ طلبیدم خسته شدم و صدایم گرفت، آیا کسی از بین شما مسلمانان [[مشتاق]] رفتن به [[بهشت]] نیست، تا او را به بهشت بفرستم! باز جز علی کسی برنخاست! این بار پیامبر{{صل}} [[اجازه]] داد که علی به میدان برود و در کمال تعجّب و [[حیرت]] همگان بر عمرو بن عبدود غالب و [[پیروز]] گردد<ref>فروغ ابدیّت، ج ۲، ص۱۳۵ به بعد.</ref>. در اینجا نیز پیامبر{{صل}} برای [[اثبات]] [[برتری]] و افضلیّت علی{{ع}} بدین شکل عمل کرد، تا عملًا جایگاه و موقعیّت [[اجتماعی]] علی{{ع}} را استحکام بخشد<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| آیات ولایت در قرآن]]، ص۳۴۱ ـ ۳۴۲.</ref>.
در [[جنگ احزاب]] نیز شبیه این جریان رخ داد. هنگامی که عمرو بن عبدود، آن قهرمان پرآوازه [[مشرکان]] و [[بت‌پرستان]]، از [[خندق]] عبور کرد و در مقابل [[مسلمانان]] قرار گرفت و هماورد و مبارز‌ طلبید، کسی جز علی اعلام آمادگی نکرد. [[پیامبر]] فرمود: علی [[جان]] شما بنشینید! برای بار دوم عمرو بن عبدود مبارز‌ طلبید، باز کسی جز علی از جا برنخاست. پیامبر{{صل}} فرمود: شما بنشینید! «عمرو» در مرتبه سوم سخن [[زشتی]] گفت: از بس که مبارز‌ طلبیدم خسته شدم و صدایم گرفت، آیا کسی از بین شما مسلمانان [[مشتاق]] رفتن به [[بهشت]] نیست، تا او را به بهشت بفرستم! باز جز علی کسی برنخاست! این بار پیامبر{{صل}} [[اجازه]] داد که علی به میدان برود و در کمال تعجّب و [[حیرت]] همگان بر عمرو بن عبدود غالب و [[پیروز]] گردد<ref>فروغ ابدیّت، ج ۲، ص۱۳۵ به بعد.</ref>. در اینجا نیز پیامبر{{صل}} برای [[اثبات]] [[برتری]] و افضلیّت علی{{ع}} بدین شکل عمل کرد، تا عملًا جایگاه و موقعیّت [[اجتماعی]] علی{{ع}} را استحکام بخشد<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن - مکارم شیرازی (کتاب)| آیات ولایت در قرآن]]، ص۳۴۱ ـ ۳۴۲.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۴٬۸۷۷

ویرایش