←پانویس
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[') |
(←پانویس) |
||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
قبل از [[مرگ]]، از او پرسیدند: آیا حاجتی داری؟ گفت: “حاجت [[دنیوی]] ندارم اما تا میتوانید جنازهام را به طرف [[قسطنطنیه]] پیش ببرید؛ زیرا از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "مقابل حصار [[قسطنطنیه]] مرد صالحی از امتم مدفون میگردد"، و امیدوارم که آن [[مرد]] [[صالح]] من باشم”. | قبل از [[مرگ]]، از او پرسیدند: آیا حاجتی داری؟ گفت: “حاجت [[دنیوی]] ندارم اما تا میتوانید جنازهام را به طرف [[قسطنطنیه]] پیش ببرید؛ زیرا از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "مقابل حصار [[قسطنطنیه]] مرد صالحی از امتم مدفون میگردد"، و امیدوارم که آن [[مرد]] [[صالح]] من باشم”. | ||
پس [[مسلمانان]] او را در تابوتی نهاده و همراه [[لشکر]] حمل میکردند. [[قیصر روم]] [[پیام]] فرستاد که این [[تابوت]] چیست؟ گفتند: مردی از [[یاران]] [[رسول خدا]]{{صل}} که [[پیامبر]] ما [[وصیت]] کرده است تا او را در [[خاک]] [[سرزمین]] شما [[دفن]] کنیم. [[قیصر روم]] گفت: “اگر چنین کنید وقتی بروید، جنازه او را بیرون میآوریم”، [[مسلمانان]] نیز گفتند: اگر چنین کنید در تمام [[سرزمین]] [[عرب]] نه یک [[نصرانی]] زنده خواهیم گذاشت و نه یک [[کلیسا]] باقی خواهد ماند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۲۵.</ref><ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۶۴.</ref>. | پس [[مسلمانان]] او را در تابوتی نهاده و همراه [[لشکر]] حمل میکردند. [[قیصر روم]] [[پیام]] فرستاد که این [[تابوت]] چیست؟ گفتند: مردی از [[یاران]] [[رسول خدا]]{{صل}} که [[پیامبر]] ما [[وصیت]] کرده است تا او را در [[خاک]] [[سرزمین]] شما [[دفن]] کنیم. [[قیصر روم]] گفت: “اگر چنین کنید وقتی بروید، جنازه او را بیرون میآوریم”، [[مسلمانان]] نیز گفتند: اگر چنین کنید در تمام [[سرزمین]] [[عرب]] نه یک [[نصرانی]] زنده خواهیم گذاشت و نه یک [[کلیسا]] باقی خواهد ماند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۲۵.</ref><ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۶۴.</ref>. | ||
==ابوایوب انصاری== | |||
«ابوایوب»<ref>نامش «خالد بن زید» و کنیهاش ابوایوب است. حدود ۲۰ سال قبل از بعثت در میان قبیله بنی نجار در مدینه به دنیا آمد و در سال ۱۳ بعثت در پیمان عقبه دوم حضور یافت و با رسول الله{{صل}} بیعت نمود.</ref> از مشاهیر [[صحابه رسول خدا]]{{صل}} همان مرد شایستهای است که [[پیامبر]]{{صل}} در آغاز ورود به [[مدینه]] به [[خانه]] او وارد شد و در خانه وی بود تا [[مسجد]] و خانههای اطراف آن بنا گردید و مادرش که [[نابینا]] بود به [[معجزه]] آن حضرت [[بینا]] شد. وی در تمام [[غزوات پیامبر]]{{صل}} شرکت جست و مردانه جنگید و پس از [[رحلت]] آن حضرت از جمله [[دوازده]] نفری بود که در [[داستان سقیفه]] به [[خلیفه اول]] [[اعتراض]] کرد. در [[عهد]] [[خلفا]] در [[فتوحات]] [[مسلمانان]] شرکت داشت. پس از [[قتل عثمان]] از نخستین کسانی بود که با [[امیرالمؤمنین]] [[بیعت]] کرد و در هر سه [[جنگ]]<ref>جنگهای آن حضرت عبارتند از: جمل، صفین، نهروان.</ref> آن حضرت شرکت نمود و در [[صفین]] به خصوص، [[نبرد]] شایانی کرد که صف [[لشکریان]] را شکافت و به سراپرده [[معاویه]] نزدیک شد. | |||
«ابوایوب» در [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} مدتی [[حکومت مدینه]] را به عهده داشت، اما چون «[[بسر بن ارطاة]]» از امرای [[سپاه معاویه]] در رأس سه هزار [[مرد]] [[جنگی]] به مدینه نزدیک شد، وی [[شهر]] را ترک کرد و به [[عراق]] نزد [[امام]]{{ع}} شتافت<ref>معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی، ص۳۵۸.</ref>. | |||
ابوایوب انصاری تنها [[سرمایه]] خود بزغاله منزلش را به [[برکت]] تشریف فرمایی [[رسول خدا]]{{صل}} [[قربانی]] کرد و به جهت علاقه وافر به [[خاندان وحی]]، در هنگام [[مراسم]] [[جشن]] [[عروسی فاطمه]] زهرا{{س}} گوسفندی به پیامبر{{صل}} [[هدیه]] کرد. رسول خدا{{صل}} به هنگام مراسم [[اخوت اسلامی]]، بین او و [[مصعب بن عمیر]] [[پیمان برادری]] [[استوار]] ساخت. ابوایوب در تمام غزوات پیامبر{{صل}} حضور داشت. او در [[جنگ خیبر]] از [[خیمه]] رسول خدا{{صل}} [[حفاظت]] و [[نگهبانی]] میکرد.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۶۹.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |