بحث:عصمت در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۳۴: خط ۶۳۴:
پاسخ این [[شبهه]] روشن است. در [[علم اصول]] -که [[اهل سنت]] مدعی تأسیس آن هستند - قاعده‌ای عام وجود دارد که مورد قبول همه [[علما]] است و تخصیص‌پذیر نیز نمی‌باشد و آن قاعده این است که «مورد، مخصّص نیست».
پاسخ این [[شبهه]] روشن است. در [[علم اصول]] -که [[اهل سنت]] مدعی تأسیس آن هستند - قاعده‌ای عام وجود دارد که مورد قبول همه [[علما]] است و تخصیص‌پذیر نیز نمی‌باشد و آن قاعده این است که «مورد، مخصّص نیست».
بر اساس این قاعده، حتی اگر [[حدیث منزلت]] فقط در آن شرائط صادر شده باشد اختصاص به آن مورد نخواهد داشت، لیکن این [[حدیث شریف]] بیش از ده بار و در جایگاه‌های مختلف<ref>برای اطلاع بیشتر از این موارد ر.ک: نفحات الأزهار، جلد ۱۷.</ref> وارد شده است. به عبارت دیگر حضرت رسول این [[کلام]] را از ابتدای [[بعثت]] تا پایان عمر شریفشان، در موارد مختلف و به مناسبت‌های گوناگون فرموده‌اند. پس شبهه از اساس مردود است<ref>«حدیث ثقلین» و حدیث «من کنت مولاه» را بارها و بارها پیامبر{{صل}} فرموده‌اند و اختصاص به موارد خاصی ندارد. هر چند حدیث «من کنت مولاه» در روز غدیر خم از مواردی است که مشهور و معروف گشته است. مواردی را که حدیث منزلت از دو لب گوهربار پیامبر صادر شده است را در رساله‌ای به رشته تحریر در آورده‌ایم.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۴۸-۱۶۱.</ref>.
بر اساس این قاعده، حتی اگر [[حدیث منزلت]] فقط در آن شرائط صادر شده باشد اختصاص به آن مورد نخواهد داشت، لیکن این [[حدیث شریف]] بیش از ده بار و در جایگاه‌های مختلف<ref>برای اطلاع بیشتر از این موارد ر.ک: نفحات الأزهار، جلد ۱۷.</ref> وارد شده است. به عبارت دیگر حضرت رسول این [[کلام]] را از ابتدای [[بعثت]] تا پایان عمر شریفشان، در موارد مختلف و به مناسبت‌های گوناگون فرموده‌اند. پس شبهه از اساس مردود است<ref>«حدیث ثقلین» و حدیث «من کنت مولاه» را بارها و بارها پیامبر{{صل}} فرموده‌اند و اختصاص به موارد خاصی ندارد. هر چند حدیث «من کنت مولاه» در روز غدیر خم از مواردی است که مشهور و معروف گشته است. مواردی را که حدیث منزلت از دو لب گوهربار پیامبر صادر شده است را در رساله‌ای به رشته تحریر در آورده‌ایم.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۴۸-۱۶۱.</ref>.
===[[حدیث]] چهارم: {{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ}}===
از جمله احادیثی که بر [[عصمت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دلالت دارد حدیث {{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ}} است.
[[راویان]] این [[حدیث شریف]] عبارتند از:
# [[ابن ابی شیبه]]؛
# [[ابو یعلی موصلی]]؛
# [[دار قطنی بغدادی]]؛
# [[ابو القاسم طبرانی]]؛
# [[حاکم نیشابوری]]؛
# [[ابوبکر بیهقی]]؛
# [[ابن مردویه اصفهانی]]؛
# [[شهردار دیلمی]]؛
# [[شمس الدین ذهبی]]؛
# [[نورالدین هیثمی]]؛
# [[ابن حجر مکی]]؛
# [[جلال الدین سیوطی]]؛
# [[علی متقی هندی]]؛
# [[عبدالرئوف مناوی]].
غالباً سندهای این راویان به حضرت [[اُم سلمه]] منتهی می‌شود. در برخی از سندها نیز به [[حضرت زهرا]]{{س}} و [[امام مجتبی]]{{ع}} منتهی می‌شود که این دو [[بزرگوار]] از [[پیامبر]]{{صل}} این حدیث را [[روایت]] می‌کنند.
'''متن چند حدیث''': حاکم نیشابوری به سند خود از [[ابوسعید تیمی]]، و او از [[ابو ثابت]] - [[غلام ابوذر]] - روایت می‌کند که ابو ثابت گفت:
{{عربی|كنت مع علي رضي الله عنه يوم الجمل، فلما رأيت عايشة واقفة دخلني بعض ما يدخل الناس، فكشف الله عني ذلك عند صلاة الظهر فقاتلت مع امير المؤمنين، فلما فرغ ذهبت إلى المدينة فأتيت أم سلمة فقلت: إني والله ما جئت أسأل طعاماً ولا شراباً ولكني مولى لأبي ذر فقالت مرحباً فقصصت عليها قصتي، فقالت أين كنت حين طارت القلوب مطائرها؟ قلت: إلى حيث كشف الله ذلك عني عند زوال الشمس، قال: أحسنت سمعت رسول الله{{صل}} يقول: {{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}}}؛
در [[روز]] [[واقعه جمل]] با علی{{ع}} بودم. در آن هنگام که [[عایشه]] ایستاده بود و نگاه من به او افتاد. شکی که در [[قلوب]] بعضی از [[مردم]] بود در من نیز به وجود آمد. آن‌گاه [[خداوند متعال]] این [[شک]] را به هنگام [[نماز ظهر]] از من برطرف نمود تا در رکاب [[امیرالمؤمنین]] به [[جنگ]] پرداختم. زمانی که جنگ تمام شد و به [[مدینه]] بازگشتم، به نزد [[أم سلمه]] رفتم و گفتم: [[سوگند]] به [[خدا]]، به [[درستی]] که من برای آب و غذا به اینجا نیامدم؛ چراکه من [[غلام ابوذر]] هستم. [[ام سلمه]] گفت: آفرین. سپس داستان جَمَل و آن [[شک]] را تعریف کردم. ام سلمه گفت: از کجا به [[حق]] رسیدی در آن وقتی که قلب‌ها در کشاکش تردید به سر می‌برد؟
گفتم: از آن جایی که [[خداوند متعال]] به هنگام زوال ظهر مرا [[نجات]] داد و تردید را از من برطرف نمود. [[أم سلمه]] گفت: احسنت، شنیدم که [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرمود: «علی با [[قرآن]] همراه است و قرآن با او تا این که هر دو در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند.
[[حاکم]] در پایان این [[حدیث]] می‌گوید:
{{عربی|هذا حديث صحيح الإسناد. وأبو سعيد التيمي هو عقيصاء ثقة مأمون، ولم يخرجاه}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴.</ref>؛
سند این [[حدیث صحیح]] است و [[ابوسعید تیمی]] که عقیصاء نام دارد مورد [[اطمینان]] است، هر چند که این حدیث را مسلم و [[بخاری]] نیاورده‌اند.
[[ذهبی]] نیز در [[تلخیص المستدرک]] به [[صحت]] این اسناد [[اقرار]] می‌کند<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، ش۴۶۲۸.</ref>.
آری! به [[راستی]] چه حسابی در کار است که هم علی با قرآن و هم قرآن با علی است؟ مگر برای [[همراهی]] این دو گفتن {{عربی|علي مع القرآن}} کفایت نمی‌کرد، پس چرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دوباره تکرار می‌کند و می‌فرماید {{عربی|والقرآن مع علي}}؟
شاید این تکرار برای تأکید و دفع شک و [[شبهه]] باشد؛ زیرا ممکن است دیگری هم این ادعا را داشته باشد که اقوال و [[افعال]] او مطابق قرآن است و از قرآن جدا نیست، لکن [[رسول الله]] می‌خواهد بفرماید که قرآن نیز همراه علی و مصدِّق افعال و اقوال او است و [[تصدیق]] قرآن همان تصدیق [[خدا]] است؛ چراکه قرآن [[کلام الهی]] است، پس «علی{{ع}}» در همه احوال، أقوال و افعال مورد قبول و تصدیق خدا است.
'''[[روایت]] [[ابن عقده]]''': بنا به [[دستور پیامبر]]، تمامی [[مردم]] باید با [[لشکر اسامه]] [[حرکت]] کنند و خارج از [[مدینه]] [[اردو]] بزنند. کسانی که از این [[فرمان]] سر باز زنند مورد [[لعن]] [[پیامبر]] هستند. [[عایشه]] خبر مریضی پیامبر را به [[ابوبکر]] می‌رساند. با رسیدن این خبر، ابوبکر به همراه عده بسیاری از [[دستور پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} [[سرپیچی]] کرده و با ترک [[لشکر اسامه]] نزد [[پیامبر]] آمدند. پیامبر در بستر [[احتضار]] و در لحظات آخر عمر خویش [[مردم]] را به [[تمسک به اهل بیت]]{{عم}} سفارش می‌کند و [[مقام امیرالمؤمنین]]{{ع}} را یادآور می‌شود. [[ابن عقده]] می‌نویسد: [[حضرت زهرا]]{{س}} که در موقع [[رحلت پیامبر]] در کنار ایشان حضور داشته‌اند، از پدر بزرگوارشان نقل می‌کنند که فرمود:
{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ، يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعاً فَيَنْطَلِقَ بِي، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ‌، أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي. ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ{{ع}} فَرَفَعَهَا فَقَالَ: هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَأَسْأَلُهُمَا مَا ذَا خُلِّفْتُ فِيهِمَا}}<ref>کتاب الولایة، ص۲۴۲.</ref>؛
ای [[مردمان]]، به زودی و به سرعت [[قبض روح]] من فرامی‌رسد و [[کلامی]] را برای شما مقدم می‌کنم که جای هیچ عذری نماند. همانا من در میان شما کتاب [[پروردگار]] و [[اهل بیت]] خودم را به جای می‌گذارم، سپس دست علی را گرفت و گفت: این علی با [[قرآن]] است و قرآن با اوست، جدایی نمی‌پذیرند تا این که در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند و در آن [[روز]] من از شما سؤال می‌کنم که با آن دو بعد از من چگونه بودید؟
این [[روایت]] در [[ینابیع المودة]]<ref>ینابیع المودة، ج۱، ص۱۲۴، ش۵۶.</ref> نیز به همین صورت آمده است، ولی [[ابن حجر]] در صواعق محرقه، پس از تصرفاتی در روایت می‌نویسد:
{{متن حدیث|و في رواية أنه قال في مرض موته: أيها الناس، يوشك أن أقبض قبضا سريعا فينطلق بي وقد قدمت إليكم القول معذرة إليكم. ألا إني مخلف فيكم كتاب ربي و عترتي أهل بيتي ثم أخذ بيد علي فرفعها فقال: هذا «علي مع القرآن والقرآن مع علي لا يفترقان حتى يردا علي الحوض فأسألهما ما خلفت فيهما}}<ref>الصواعق المحرقة، ج۲، ص۳۶۶.</ref>.
ابن حجر مکی نام [[صدیقه]] [[طاهره]] را که ناقل [[حدیث]] است نمی‌آورد و می‌گوید: «فی روایة».
وی همچنین از [[اجتماع]] [[اصحاب]] داخل [[حجره]] [[پیامبر]] سخنی به میان نمی‌آورد. وی همچنین واژه «فأسألکم»؛ شما را بازخواست می‌کنم را به «فأسألهما»؛ آن دو را مورد سؤال قرار می‌دهم [[تغییر]] می‌دهد.
به هر صورت، این حدیث را که [[حاکم نیشابوری]] با سند خود نقل کرده صحیح است و دلالت آن بر [[عصمت]] بر کسی پوشیده نیست؛ چراکه اگر کسی با [[قرآن]] باشد و قرآن هم از او جدا نشود، [[معصوم]] خواهد بود؛ [[قرآنی]] که خود نیز معصوم است:
{{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۱۶۱-۱۶۴.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۷۲

ویرایش