مقداد بن اسود کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۲: خط ۵۲:


=== [[جنگ بدر]] ===
=== [[جنگ بدر]] ===
[[عبدالله بن مسعود]]، [[صحابی]] بزرگ پیامبر {{صل}} درباره نقش [[مقداد]] در جنگ بدر می‌گوید: حالتی را از مقداد دیدم که اگر من آن را داشتم، نزد من از تمام [[دنیا]] محبوب‌تر بود<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۴۳۴.</ref>. پیش از آغاز جنگ بدر، پیامبر {{صل}} هم‌چنان به راه خود ادامه می‌داد و چون به نزدیکی [[بدر]] رسید از آمدن [[قریش]] [[آگاه]] شد و [[سپاه]] را از آمدن قریش آگاه کرد. پس با [[مردم]] [[مشورت]] فرمود و آرای ایشان را پرسید. نخست [[ابوبکر]] به پا خاست و سخنانی گفت. سپس [[عمر]] برخاست و گفت: "ای رسول خدا، به خدا قسم، این سپاه، [[سپاه قریش]] است و از آن‌گاه که [[عزیز]] شده هیچ‌گاه [[خوار]] نشده است و به خدا قسم از هنگامی که [[کافر]] شده، [[ایمان]] نیاورده است، و به خدا هرگز عزتش را از دست نمی‌دهد و با شدت خواهد جنگید. شما هم باید به طور [[شایسته]] و در کمال [[آمادگی]] با آنها جنگ کنی". سپس مقداد بن عمرو برخاست و گفت: "ای رسول خدا برای انجام [[فرمان الهی]] برو، ما همراه تو هستیم. به خدا قسم، ما به شما هم‌چون [[بنی‌اسرائیل]] که به پیامبر خود گفتند: {{متن قرآن|فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ}}<ref>«گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۴.</ref>، نمی‌گوییم؛ بلکه می‌گوییم، تو و خدایت بروید و [[جنگ]] کنید و ما هم همراه شما جنگ می‌کنیم. [[سوگند]] به آن کس که تو را به [[حق]] فرستاده است، اگر ما را به برک الغِماد<ref>برک الغماد، از راه ساحلی پنج شب از مکه فاصله دارد و به نقل دیگر سرزمینی در یمن است که عبدالله بن جدعان تیمی قریشی در آنجا دفن شده است. معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۱، ص۳۹۹. </ref> ببری، همراه تو خواهیم آمد". [[پیامبر]] {{صل}} در پاسخ، برایش آرزوی خیر فرمود<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۴۸؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۱۵.</ref>.
[[عبدالله بن مسعود]]، [[صحابی]] بزرگ پیامبر {{صل}} درباره نقش [[مقداد]] در جنگ بدر می‌گوید: حالتی را از مقداد دیدم که اگر من آن را داشتم، نزد من از تمام [[دنیا]] محبوب‌تر بود<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۴۳۴.</ref>. پیش از آغاز جنگ بدر، پیامبر {{صل}} هم‌چنان به راه خود ادامه می‌داد و چون به نزدیکی [[بدر]] رسید از آمدن [[قریش]] [[آگاه]] شد و [[سپاه]] را از آمدن قریش آگاه کرد. پس با [[مردم]] [[مشورت]] فرمود و آرای ایشان را پرسید. نخست [[ابوبکر]] به پا خاست و سخنانی گفت. سپس [[عمر]] برخاست و گفت: "ای رسول خدا، به خدا قسم، این سپاه، سپاه قریش است و از آن‌گاه که عزیز شده هیچ‌گاه خوار نشده است و به خدا قسم از هنگامی که [[کافر]] شده، [[ایمان]] نیاورده است، و به خدا هرگز عزتش را از دست نمی‌دهد و با شدت خواهد جنگید. شما هم باید به طور شایسته و در کمال آمادگی با آنها جنگ کنی". سپس مقداد بن عمرو برخاست و گفت: "ای رسول خدا برای انجام [[فرمان الهی]] برو، ما همراه تو هستیم. به خدا قسم، ما به شما هم‌چون [[بنی‌اسرائیل]] که به پیامبر خود گفتند: {{متن قرآن|فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ}}<ref>«گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۴.</ref>، نمی‌گوییم؛ بلکه می‌گوییم، تو و خدایت بروید و [[جنگ]] کنید و ما هم همراه شما جنگ می‌کنیم. [[سوگند]] به آن کس که تو را به [[حق]] فرستاده است، اگر ما را به برک الغِماد<ref>برک الغماد، از راه ساحلی پنج شب از مکه فاصله دارد و به نقل دیگر سرزمینی در یمن است که عبدالله بن جدعان تیمی قریشی در آنجا دفن شده است. معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۱، ص۳۹۹. </ref> ببری، همراه تو خواهیم آمد". [[پیامبر]] {{صل}} در پاسخ، برایش آرزوی خیر فرمود<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۴۸؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۱۵.</ref>.


در [[جنگ بدر]] [[مشرکان]] صد اسب داشتند و در میان [[لشکر اسلام]] فقط سه اسب بود؛ یکی به نام "سبل" که از آن [[مرثد بن ابی مرثد]] بود، دیگری به نام "بعزجه" که از آن [[مقداد بن عمرو]] بود و سومی "یعسوب" که از آن [[زبیر بن عوام]] بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۶۶. واقدی به نقل از ضباعه، همسر مقداد می‌نویسد: مقداد می‌گفت: همراه من اسبی به نام سبحه بود. هم‌چنین واقدی در ادامه این گونه می‌نویسد: مسلمانان دو اسب داشتند، یکی از آن مرثد بن ابی‌مرثد و دیگری از آن مقداد بن عمرو بود و نقل شده اسبی هم از آن زبیر بود. در هر صورت دو اسب وجود داشته و اختلافی نیست که یک اسب از آن مقداد بود. (المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۷).</ref>.
در [[جنگ بدر]] [[مشرکان]] صد اسب داشتند و در میان [[لشکر اسلام]] فقط سه اسب بود؛ یکی به نام "سبل" که از آن [[مرثد بن ابی مرثد]] بود، دیگری به نام "بعزجه" که از آن [[مقداد بن عمرو]] بود و سومی "یعسوب" که از آن [[زبیر بن عوام]] بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۶۶۶. واقدی به نقل از ضباعه، همسر مقداد می‌نویسد: مقداد می‌گفت: همراه من اسبی به نام سبحه بود. هم‌چنین واقدی در ادامه این گونه می‌نویسد: مسلمانان دو اسب داشتند، یکی از آن مرثد بن ابی‌مرثد و دیگری از آن مقداد بن عمرو بود و نقل شده اسبی هم از آن زبیر بود. در هر صورت دو اسب وجود داشته و اختلافی نیست که یک اسب از آن مقداد بود. (المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۷).</ref>.
۱۱۴٬۴۸۰

ویرایش