←چیستی عدل و اقسام آن
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
===چیستی [[عدل]] و اقسام آن=== | ===چیستی [[عدل]] و اقسام آن=== | ||
*[[عدل الهی]] از [[اصول مذهب شیعه]] به شمار میرود، بدینمعنا که [[خداوند]] از هرگونه [[ظلم و ستم]] منزه است. [[خداوند متعال]] به عنوان [[خالق]] [[انسانها]] به هیچیک از [[بندگان]] خود [[ظلم]] نمیکند و با همگان بر اساس صفت [[عدالت]] عمل خواهد کرد<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۵.</ref>. | *[[عدل الهی]] از [[اصول مذهب شیعه]] به شمار میرود، بدینمعنا که [[خداوند]] از هرگونه [[ظلم و ستم]] منزه است. [[خداوند متعال]] به عنوان [[خالق]] [[انسانها]] به هیچیک از [[بندگان]] خود [[ظلم]] نمیکند و با همگان بر اساس صفت [[عدالت]] عمل خواهد کرد<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۵.</ref>. | ||
[[عدل]] دارای دو معنای متضاد است: یکی تناسب و موزونیت، [[برابری]]، ادای [[حق]] دیگران، ارج نهادن و توجه به قابلیتها و استحقاقها، پاکسازی و [[تزکیه]]؛ دوم، کژی و ناراستی<ref>ر.ک: معجم مقائیس اللغة، ج۴، ص ۲۴۶؛ پیام قرآن، ج۴، ص۴۰۱. </ref>. [[عدل الهی]] آن است که [[خداوند]] در افاضۀ وجود و کمال به موجودات، قابلیت و [[لیاقت]] آنها را نادیده نگرفته است. تناسب و موزونیت از ویژگیهای [[نظام آفرینش]] است. در این [[نظام]]، توازن و تناسب پدیدهها در نظر آمده است. [[عدل الهی]] بهمعنای تساوی بین [[بندگان]] نیست. میان پدیدههای [[جهان]] بر اساس [[حکمت الهی]] تفاوتهایی وجود دارد که از [[برابری]] حکایت نمیکنند اما عادلانهاند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۴.</ref>. بلکه بدینمعناست که هر موجودی به اندازۀ قابلیتها و استحقاقش [[کمالات]] دریافت میکند<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۹.</ref> | *[[عدل]] دارای دو معنای متضاد است: یکی تناسب و موزونیت، [[برابری]]، ادای [[حق]] دیگران، ارج نهادن و توجه به قابلیتها و استحقاقها، پاکسازی و [[تزکیه]]؛ دوم، کژی و ناراستی<ref>ر.ک: معجم مقائیس اللغة، ج۴، ص ۲۴۶؛ پیام قرآن، ج۴، ص۴۰۱. </ref>. [[عدل الهی]] آن است که [[خداوند]] در افاضۀ وجود و کمال به موجودات، قابلیت و [[لیاقت]] آنها را نادیده نگرفته است. تناسب و موزونیت از ویژگیهای [[نظام آفرینش]] است. در این [[نظام]]، توازن و تناسب پدیدهها در نظر آمده است. [[عدل الهی]] بهمعنای تساوی بین [[بندگان]] نیست. میان پدیدههای [[جهان]] بر اساس [[حکمت الهی]] تفاوتهایی وجود دارد که از [[برابری]] حکایت نمیکنند اما عادلانهاند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۴.</ref>. بلکه بدینمعناست که هر موجودی به اندازۀ قابلیتها و استحقاقش [[کمالات]] دریافت میکند<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۹.</ref> | ||
*مجموعاً چهار معنی برای [[عدل]] گفته شده است: | *مجموعاً چهار معنی برای [[عدل]] گفته شده است: | ||
#موزون بودن: [[جهان]]، موزون و [[متعادل]] است در غیر این صورت، پابرجا نمیماند و [[نظم]] و حساب و جریان معین و مشخصی بر [[جهان]] حکمفرما نبود. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ}}<ref>«و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت» سوره الرحمن، آیه ۷.</ref>، مقصود [[آیه]] این است در ساختمان [[جهان]] رعایت [[تعادل]] شده و در هر چیز از هر مادهای به [[قدر]] لازم استفاده شده است. در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْأَرْضُ}}<ref>ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر صافی، ذیل آیه فوق، ج۲، ص۶۳۸.</ref>. نقطۀ مقابل [[عدل]] به این معنی، بیتناسبی است نه [[ظلم]]. [[عدل]] به معنی تناسب و توازن از [[شئون]] [[حکیم]] بودن و علیم بودن [[خداوند]] است. [[خداوند]] علیم و [[حکیم]] به مقتضای [[علم]] بینهایت و حکمتِ فراگیر خود میداند که برای ترکیب ساختمان هر موجودی از هر چیزی چه اندازه ضروری است و همان اندازه در آن قرار میدهد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۱.</ref>. | #موزون بودن: [[جهان]]، موزون و [[متعادل]] است در غیر این صورت، پابرجا نمیماند و [[نظم]] و حساب و جریان معین و مشخصی بر [[جهان]] حکمفرما نبود. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ}}<ref>«و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت» سوره الرحمن، آیه ۷.</ref>، مقصود [[آیه]] این است در ساختمان [[جهان]] رعایت [[تعادل]] شده و در هر چیز از هر مادهای به [[قدر]] لازم استفاده شده است. در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْأَرْضُ}}<ref>ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر صافی، ذیل آیه فوق، ج۲، ص۶۳۸.</ref>. نقطۀ مقابل [[عدل]] به این معنی، بیتناسبی است نه [[ظلم]]. [[عدل]] به معنی تناسب و توازن از [[شئون]] [[حکیم]] بودن و علیم بودن [[خداوند]] است. [[خداوند]] علیم و [[حکیم]] به مقتضای [[علم]] بینهایت و حکمتِ فراگیر خود میداند که برای ترکیب ساختمان هر موجودی از هر چیزی چه اندازه ضروری است و همان اندازه در آن قرار میدهد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۱.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
#رعایت [[حقوق]] افراد: [[عدل]] یعنی رعایت [[حقوق]] افراد و عطا کردن [[حق]] هر ذی حقی به خودش و [[ظلم]] عبارت است از: پایمال کردن [[حقوق]] افراد و [[تجاوز]] و [[تصرف]] در [[حقوق]] دیگران<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۱.</ref>. | #رعایت [[حقوق]] افراد: [[عدل]] یعنی رعایت [[حقوق]] افراد و عطا کردن [[حق]] هر ذی حقی به خودش و [[ظلم]] عبارت است از: پایمال کردن [[حقوق]] افراد و [[تجاوز]] و [[تصرف]] در [[حقوق]] دیگران<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۱.</ref>. | ||
#رعایت استحقاقها: [[عدل]] یعنی رعایت استحقاقها در افاضۀ وجود و امتناع نکردن از [[افاضه]] و [[رحمت]] به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد. طبق این نظریه، [[عدل الهی]] در [[نظام تکوین]] به آن معناست که هر موجودی هر درجه از وجود و کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد، دریافت میکند. [[ظلم]] یعنی منع [[فیض]] و امساک وجود از وجودی که استحقاق دارد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.</ref>. | #رعایت استحقاقها: [[عدل]] یعنی رعایت استحقاقها در افاضۀ وجود و امتناع نکردن از [[افاضه]] و [[رحمت]] به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد. طبق این نظریه، [[عدل الهی]] در [[نظام تکوین]] به آن معناست که هر موجودی هر درجه از وجود و کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد، دریافت میکند. [[ظلم]] یعنی منع [[فیض]] و امساک وجود از وجودی که استحقاق دارد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.</ref>. | ||
===چرایی اهمیت [[عدل]]=== | ===چرایی اهمیت [[عدل]]=== | ||
*مسئلۀ [[عدل الهی]] دارای اهمیتی خاص و موقعیتی بینظیر است و همین اهمیت باعث شده [[علمای اسلامی]] ([[شیعه]] و [[معتزله]]) [[عدل]] را در ردیف "ریشههای [[دین]]" قرار دهند و دومین اصل از اصول پنجگانۀ [[دین]] بشناسند و [[علت]] اصلی از منظر [[شیعه]] که [[عدل]] از [[اصول دین]] شمرده شد این است که [[شیعه]] با [[اهل سنت]] در سایر [[صفات ]][[خداوند]] اختلافی نداشتند و اگر هم اختلافی وجود داشت چندان مطرح نبود ولی در مسئلۀ [[عدل]]، اختلافی شدید داشتند به طوری که [[اعتقاد]] و عدم [[اعتقاد]] به [[عدل]]، علامت و معیار "[[مذاهب]]" شمرده میشد به این نحو که بر مبنای چگونگی [[اعتقاد]] شخص به [[عدل خداوند]] مشخص میشد مثلاً شخص، [[شیعه]] است یا [[سنی]] و اگر [[سنی]] است معتزلی است یا [[اشعری]]<ref>ر.ک: مطهری، عدل الهی، ص۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۰.</ref> | *مسئلۀ [[عدل الهی]] دارای اهمیتی خاص و موقعیتی بینظیر است و همین اهمیت باعث شده [[علمای اسلامی]] ([[شیعه]] و [[معتزله]]) [[عدل]] را در ردیف "ریشههای [[دین]]" قرار دهند و دومین اصل از اصول پنجگانۀ [[دین]] بشناسند و [[علت]] اصلی از منظر [[شیعه]] که [[عدل]] از [[اصول دین]] شمرده شد این است که [[شیعه]] با [[اهل سنت]] در سایر [[صفات ]][[خداوند]] اختلافی نداشتند و اگر هم اختلافی وجود داشت چندان مطرح نبود ولی در مسئلۀ [[عدل]]، اختلافی شدید داشتند به طوری که [[اعتقاد]] و عدم [[اعتقاد]] به [[عدل]]، علامت و معیار "[[مذاهب]]" شمرده میشد به این نحو که بر مبنای چگونگی [[اعتقاد]] شخص به [[عدل خداوند]] مشخص میشد مثلاً شخص، [[شیعه]] است یا [[سنی]] و اگر [[سنی]] است معتزلی است یا [[اشعری]]<ref>ر.ک: مطهری، عدل الهی، ص۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۰.</ref> |