بحث:عدل الهی در کلام اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  • کلمه "عدل" را دو معنای متضاد است: یکی تناسب و موزونیت، برابری، ادای حق دیگران، ارج نهادن و توجه به قابلیت‌ها و استحقاق‌ها، پاکسازی و تزکیه. دوم، کژی و ناراستی[۱][۲].
  • عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیت و لیاقت آنها را نادیده نینگاشته است. تناسب و موزونیت از ویژگی‌های نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیده‌ها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیده‌های جهان بر اساس حکمت الهی تفاوت‌هایی وجود دارد که از برابری حکایت نمی‌کنند؛ اما عادلانه‌اند[۳].

جایگاه عدل در عقاید شیعه

دلایل اثبات عدل الهی

  1. دلایل عقلی: بنابر اصل حُسن و قبح، ظلم قبیح است و خداوند حکیم از فعل قبیح پاک است؛ زیرا فعل قبیح سزاوار ملامت است و حکیم به چنین فعلی دست نمی‌یازد. ریشه‌های ظلم در نیازمندی و جهل و خودخواهی و ضعف و انتقام‌جویی و حسد است و این صفات گونه‌ای نقصان‌اند و به ساحت ذات الهی، هیچ نقصی راه ندارد؛ زیرا او کمال مطلق است. از خداوند جز خیر و عدالت و رأفت و رحمت سر نمی‌زند و کیفری که به بدکاران می‌رسد، بازتاب عمل خود آنان است.
  2. دلایل نقلی: آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی می‌دهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه می‌کنند[۸][۹].

عدل الهی در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

معانی عدل

  • مجموعاً چهار معنی برای عدل[۱۵] گفته شده است:
  • ۱. موزون بودن: جهان، "موزون" و "متعادل" است. در غیر این صورت، پابرجا نمی‌ماند و نظم و حساب و جریان معین و مشخصی بر جهان حکمفرما نبود. در قرآن کریم آمده است: وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ[۱۶].
  • همان‌طور که مفسران گفته‌اند، مقصود آیه این است که در ساختمان جهان، رعایت تعادل شده، در هر چیز، از هر ماده‌ای به قدر لازم استفاده شده است، در حدیث نبوی آمده است: « بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْأَرْضُ»[۱۷]. نقطه مقابل عدل، به این معنی، بی‌تناسبی است نه ظلم.
  • بسیاری از کسانی که خواسته‌اند به اشکالات مربوط به عدل الهی، از نظر تبعیض‌ها، تفاوت‌ها و بدی‌ها جواب دهند، به جای آنکه مسئله را از نظر عدل و ظلم طرح کنند، از نظر تناسب و عدم تناسب طرح کرده، این‌گونه گفته‌اند که همه این تبعیض‌ها، تفاوت‌ها و بدی‌ها از نظر نظام کلی عالم، ضروری است. بحث عدل، به معنی تناسب، در مقابل بی‌تناسبی، از نظر کل و مجموع نظام عالم است؛ ولی بحث عدل در مقابل ظلم، از نظر هر فرد و هر جزء از اجزای دیگر مجزاست. در عدل به مفهوم اول، یعنی تناسب، "مصلحت" کل مطرح است و در عدل به مفهوم نقطه مقابل ظلم، مسئله "حق فرد" مطرح می‌‌شود. لذا اشکال‌کننده ممکن است بگوید: من منکر اصل تناسب در کل جهان نیستم، ولی از آنجا که رعایت این تناسب، خواه ناخواه مستلزم برخی تبعیض‌ها می‌‌گردد، از نظر جزء ناروایی صورت گرفته است، هرچند وجود این تبعیض‌ها از نظر کل روا باشد.
  • عدل به معنی تناسب و توازن، از شئون حکیم بودن و علیم بودن خداوند است. خداوند علیم و حکیم به مقتضای علم بی‌نهایت و حکمتِ فراگیر خود می‌‌داند که برای ترکیب ساختمان هر موجودی، از هر چیزی چه اندازه ضروری است و همان اندازه در آن قرار می‌دهد.
  • ۲. تساوی و نفی هرگونه تبعیض: برخی معنای عدل را "تساوی و نفی هرگونه تبعیض" عنوان کرده‌اند. بدون تردید اگر مقصود آنها این باشد که عدالت ایجاب می‌‌کند که هیچ‌گونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه کس به یک چشم نظر شود، این نگاه و این اندیشه عین ظلم است. اگر اعطای بالسویه، عدل باشد، منع بالسویه هم عدل خواهد بود.
  • اما اگر مقصود آنها این باشد که عدالت، یعنی رعایت تساوی در شرایط وجود استحقاق‌های متساوی؛ معنی کاملاً درستی است. عدل، چنین مساواتی را ایجاب می‌‌کند و چنین مساواتی از لوازم عدل است. بازگشت این معنی به معنای سومی است که ذکر خواهد شد.
  • ٣. رعایت حقوق افراد: عدل، یعنی رعایت حقوق افراد و عطا کردن حق هر ذی حقی، به خودش؛ و ظلم عبارت است از: پایمال کردن حقوق افراد و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران[۱۸].
  • ۴. رعایت استحقاق‌ها: عدل، یعنی رعایت استحقاق‌ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد.
  • طبق این نظریه، عدل الهی در نظام تکوین، به آن معناست که هر موجودی، هر درجه از وجود و کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد، دریافت می‌‌کند. ظلم، یعنی منع فیض و امساک وجود از وجودی که استحقاق دارد[۱۹].

شاخه‌های کلی عدل الهی

  • آنچه گفته شد، مربوط به ماهیت کلی عدل بود. اما شاخه‌های کلی عدل الهی را می‌‌توان در سه عنوان عمومی زیر خلاصه نمود:
  1. عدل تکوینی؛ یعنی اعطای فیض خداوند به موجودات براساس ظرفیت و توان آنها. برخی دیگر از ریزتعریف‌هایی که برای عدل گفته می‌‌شود، در زیرشاخه‌های عدل تکوینی جای می‌‌گیرد؛ مانند موزون بودن، یا حدیث نبوی که می‌‌فرماید: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْأَرْضُ»[۲۰]، یا تعریف مشهوری که از نهج‌البلاغه به دست می‌‌آید و عدل را قرار دادن هر چیز در جای خودش معنا کرده است[۲۱].
  2. عدل تشریعی؛ یعنی خداوند در وضع تکالیف و آنچه سعادت بشر در گرو آن است، اهمال نمی‌ورزد. علاوه بر آن، خداوند انسان را بیش از توان و طاقتش مکلف نمی‌سازد. شریعت الهی به هر دو معنای یادشده عادلانه است. موضوع بحث در رسائل کلامی، عدل تشریعی است.
  3. عدل جزایی؛ عدل جزایی[۲۲] به این معناست که خداوند جزای هر انسانی را متناسب با اعمال و افعال صورت گرفته توسط او در نظر می‌‌گیرد: «إِعْطَاءِ كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ»، و هیچ انسانی را به سبب تکلیفی که به او ابلاغ نشده، مجازات نمی‌کند[۲۳].

دیدگاه‌ها درباره عدل

  • درباره عدل دیدگاه‌هایی وجود دارد که در ادامه به مهم‌ترین آنها اشاره می‌‌شود:
  1. دیدگاه اشاعره: اشاعره در مورد عدل معتقدند: هر فعلی در ذات خود نه عدل است و نه ظلم. هر فعلی از آن جهت عدل است که فعل خداست. از نظر این گروه برای شناخت عادلانه یا ظالمانه بودن فعل، هیچ ضابطه‌ای در کار نیست. اگر خداوند نیکوکاران را پاداش دهد و بدکاران را کیفر، عدل خواهد بود، و اگر به عکس این رفتار کند، باز عین عدل است. این گروه مدعی انکار عدل نیستند، ولی با توجیهی که از عدل کرده‌اند، عملاً منکر عدل می‌‌باشند.
  2. دیدگاه عدلیه: متکلمان شیعی و معتزلی، عدل را به عنوان حقیقتی واقعی در جریانات عالم، قطع‌ نظر از انتساب و عدم انتساب جریانات به خداوند، پذیرفته و به حسن و قبح عقلی و ذاتی قائل شده‌اند. این متکلمان معتقدند که اصل "حسن و قبح اشیا"، همان‌طور که معیار و مقیاس کارهای بشری است، می‌‌تواند معیار و مقیاس افعال ربوبی قرار گیرد. این گروه با توجه به این اصل و توجه به بدیهی بودن حسن عدل و قبح ظلم، این مسئله را به شکل یک اصل اخلاقی، ولی در سطح ربوبی، مطرح می‌‌نمایند. آنها معتقدند: عدل ذاتاً نیک و ظلم ذاتاً زشت است. خداوند که عقل غیر متناهی، بلکه فیض‌بخش همه عقل‌هاست، هرگز کاری را که عقل، نیک می‌‌شناسد، ترک نمی‌کند و کاری را که عقل زشت می‌شمارد، انجام نمی‌دهد.
  3. دیدگاه فلاسفه: حکمای الهی، در عین اینکه از لحاظ توحید افعالی شرک در خالقیت را نفی می‌‌کنند، فاعلیت را به ذات حق منحصر نمی‌دانند؛ و در عین اینکه حسن و قبح را متأخر از مرتبه فعل حق و منتزع از نظام وجود می‌‌دانند، خداوند را از ظلم تنزیه می‌‌کنند. حکمای الهی منکر حسن و قبح عقلی نیستند و نظر اشاعره را مردود می‌‌شمارند؛ اما محدوده این مفاهیم را حوزه زندگی بشری می‌‌دانند و بس.

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. معجم مقائیس اللغة، ۴/ ۲۴۶؛ پیام قرآن‌، ۴/ ۴۰۱.
  2. فرهنگ شیعه، ص 334.
  3. فرهنگ شیعه، ص 334.
  4. ر.ک: پیام قرآن‌، ۴/ ۴۱۸ و ۴۹۹.
  5. شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ سوره آل عمران، آیه ۱۸؛ وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ؛ سوره رحمن، آیه ۷.
  6. مجموعه آثار، ۱/ ۶۵- ۵۹.
  7. فرهنگ شیعه، ص 335.
  8. به عنوان نمونه: إِنَّ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ؛ سوره یونس، آیه ۴۴؛ وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلا كَبِيرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا ؛ سوره کهف، آیه ۴۹؛ كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ؛ سوره توبه، آیه ۷؛ أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ؛ سوره روم، آیه ۹؛ تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ ؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۸؛ وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ؛ سوره انبیاء، آیه ۴۷؛ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ ؛ سوره فصلت، آیه ۴۶؛ نهج البلاغه‌، خ ۱۸۵، ۱۹۱ و ۲۱۴؛ بحارالانوار، ۳/ ۳۰۶ و ۵/ ۵۱؛ پیام قرآن‌، ۴/ ۴۳۰- ۴۲۰.
  9. فرهنگ شیعه، ص 335.
  10. بنگرید به: پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص۲۱۸ - ۱۵۷.
  11. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۳۹.
  12. لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول و اعتقادات، ص۵۷.
  13. مطهری، عدل الهی، ص۸۶.
  14. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۰.
  15. به نظر برخی محققین معاصر عبارت «توسط بین افراط و تفریط» را به گونه‌ای که خالی از نقصان و زیادت باشد، می‌‌توان جامع‌ترین مفهوم عدل و وجه مشترک میان تمام معانی آن دانست. (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۸، ص۵۵)
  16. «و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت» سوره الرحمن، آیه ۷.
  17. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ذیل آیه فوق، ج۲، ص۶۳۸.
  18. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۱.
  19. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.
  20. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۲، ص۶۲۸.
  21. نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۷.
  22. عدل جزایی در حقیقت زیرمجموعه دو شاخه قبل قرار می‌‌گیرد.
  23. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.
  24. مطهری، عدل الهی، ص۱۴۳ - ۱۴۴.