بحث:معرفت و شناخت امام مهدی چه ضرورتی دارد؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۰۰
، ۹ ژوئن ۲۰۲۰جایگزینی متن - 'لطیف' به 'لطیف'
جز (جایگزینی متن - 'لطیف' به 'لطیف') |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
*ادلۀ [[نقلی]] [[ضرورت شناخت امام]] عبارت است از: | *ادلۀ [[نقلی]] [[ضرورت شناخت امام]] عبارت است از: | ||
#'''[[شناخت امام]] عامل [[اطاعت]] [[شناخت]] و [[اطاعت]] از [[خداوند]]''': [[هدف]] از [[آفرینش]]، [[بندگی]] [[خداوند متعال]] است و اساس و پایه [[بندگی]]، [[شناخت]] خداست. عالیترین تبلور این [[معرفت]]، [[شناخت پیامبر]] {{صل}} و اوصیای او است. بیگمان یکی از [[وظایف]] مهم [[بندگان]] در مقابل [[پروردگار]]، [[شناخت]] آن وجود [[مقدس]] است. این [[معرفت]] زمانی به کمال میرسد که [[پیامبران]] [[خداوند]] ـ به ویژه [[پیامبر خاتم]] {{صل}} ـ را به خوبی شناخته باشند. این مهم نیز حاصل نمیگردد؛ مگر با [[شناخت]] اوصیای او به خصوص [[آخرین حجت الهی]]. [[امام حسین]] {{ع}} به [[اصحاب]] خود فرمود: «ای [[مردم]]! همانا [[خداوند متعال]] [[بندگان]] را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند. پس در آن هنگام که او را شناختند، [[بندگی]] او را خواهند کرد. و آن هنگام که او را [[بندگی]] کردند، با [[عبادت]] او از [[عبادت]] غیر او بینیاز میگردند". شخصی پرسید: "ای پسر [[رسول خدا]]! [[پدر]] و مادرم به فدایت، معنای [[شناخت]] [[خدا]] چیست؟" [[سالار شهیدان]] {{ع}} در پاسخ فرمود: "[[معرفت خدا]] عبارت است از اینکه اهل هر زمان [[امامی]] را که اطاعتش بر آنان [[واجب]] است، بشناسد»<ref>{{متن حدیث|أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ... مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ}}؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۹.</ref>. | #'''[[شناخت امام]] عامل [[اطاعت]] [[شناخت]] و [[اطاعت]] از [[خداوند]]''': [[هدف]] از [[آفرینش]]، [[بندگی]] [[خداوند متعال]] است و اساس و پایه [[بندگی]]، [[شناخت]] خداست. عالیترین تبلور این [[معرفت]]، [[شناخت پیامبر]] {{صل}} و اوصیای او است. بیگمان یکی از [[وظایف]] مهم [[بندگان]] در مقابل [[پروردگار]]، [[شناخت]] آن وجود [[مقدس]] است. این [[معرفت]] زمانی به کمال میرسد که [[پیامبران]] [[خداوند]] ـ به ویژه [[پیامبر خاتم]] {{صل}} ـ را به خوبی شناخته باشند. این مهم نیز حاصل نمیگردد؛ مگر با [[شناخت]] اوصیای او به خصوص [[آخرین حجت الهی]]. [[امام حسین]] {{ع}} به [[اصحاب]] خود فرمود: «ای [[مردم]]! همانا [[خداوند متعال]] [[بندگان]] را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند. پس در آن هنگام که او را شناختند، [[بندگی]] او را خواهند کرد. و آن هنگام که او را [[بندگی]] کردند، با [[عبادت]] او از [[عبادت]] غیر او بینیاز میگردند". شخصی پرسید: "ای پسر [[رسول خدا]]! [[پدر]] و مادرم به فدایت، معنای [[شناخت]] [[خدا]] چیست؟" [[سالار شهیدان]] {{ع}} در پاسخ فرمود: "[[معرفت خدا]] عبارت است از اینکه اهل هر زمان [[امامی]] را که اطاعتش بر آنان [[واجب]] است، بشناسد»<ref>{{متن حدیث|أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ... مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ}}؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۹.</ref>. | ||
#'''جلوگیری از [[انحراف]] و [[گمراهی]]''': [[ضرورت]] [[شناخت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} وقتی احساس میشود که [[انسانها]] در اثر فاصله گرفتن از [[امام]] خود، به [[فساد]] و [[گمراهی]] کشیده شوند و برای رهایی از این دام خطرناک، راهی جز [[پیروی از امام]] نخواهد بود. [[امام کاظم]] {{ع}} میفرماید: «[[امام]]، [[حجت]] [[بندگان]] است، هر که او را رها کند، [[گمراه]] میشود و هر که همراه او باشد، [[نجات]] مییابد و [[رستگار]] میشود»<ref>معجم احادیث الإمام المهدی، ج ۴، ص ۱۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲.</ref> [[معرفت امام]] [[حی]] به قدری با اهمیت است که حتی لحظهای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و [[بخشش]] نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نمیباشد. [[سلیم بن قیس]] [[نقل]] کرده است: مردی نزد [[امیر مؤمنان]]{{ع}} آمد و از آن [[حضرت]] سؤال کرد: کمترین چیزی که [[بنده]] به وسیله آن [[کافر]] میشود چیست؟ [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: "حالا که پرسیدی، پس با دقت پاسخش را بفهم. اما کمتر چیزی که [[بنده]] بدان [[مؤمن]] خواهد بود، آن است که [[خدای تبارک و تعالی]] خودش را به آن [[بنده]] بشناساند، پس آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او [[اقرار]] کند. سپس پیغمبرش را به او بشناساند، پس به [[فرمانبرداری]] از او نیز [[اقرار]] کند. هم چنین [[امام]] و [[حجت]] خود در [[زمین]] و گواهش بر خلق را به او معرفی کند و آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او هم اعتراف کند. سلیم گوید: من به محضر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} عرض کردم: اگر چه همه چیز را به جز آن چه [[بیان]] فرمودی نداند؟ آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: آری، اما در صورتی که هرگاه دستوری به او دهند [[اطاعت]] کند و اگر نهیاش کردند ترک کند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به سبب آن [[کافر]] گردد آن است که کسی چیزی را که [[خدا]] از آن [[نهی]] کرده، جایز پندارد؛ گو این که [[خدا]] به آن [[دستور]] داده است (یعنی بدعتی در [[دین]] گذارد) و آن را [[دین]] خود کند و بر آن بماند و [[گمان]] کند کسی را میپرستد که به آن کار [[دستور]] داده است (یعنی به زعم خود، [[خدا]] را میپرستد) و حال آن که [[شیطان]] را [[پرستش]] میکند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به واسطه آن [[گمراه]] میشود آن است که [[حجت]] [[خدای تعالی]] و [[گواه]] او بر بندگانش را نشناسد، یعنی همان کسی را که [[خدای عزوجل]] [[دستور]] به [[فرمانبرداری]] از او داده و ولایتش را [[واجب]] کرده است. دوباره عرض کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! آنان را برایم توصیف کن؟ [[حضرت]] فرمود: کسانی هستند که [[خدای عزوجل]] [[اطاعت]] آنان را همانند [[اطاعت]] خود و پیغمبرش شمرده و فرموده است: ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! [[خدا]] و [[رسول]] و اولیای امر خود را [[فرمان]] برید. سپس تقاضا کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! [[خدا]] مرا فدای تو گرداند، آشکارتر [[بیان]] فرما، [[حضرت]] فرمود: آنان که [[رسول خدا]] {{صل}} درباره ایشان در آخرین خطبهاش، روزی که [[خدای عزوجل]] روحش را قبض کرد فرمود: همانا من دو چیز در میان شما میگذارم که تا وقتی به آن دو چنگ زنید، هرگز [[گمراه]] نمیشوید، [[کتاب خدا]] و عترتم که [[اهل بیت]] من هستند. خدای | #'''جلوگیری از [[انحراف]] و [[گمراهی]]''': [[ضرورت]] [[شناخت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} وقتی احساس میشود که [[انسانها]] در اثر فاصله گرفتن از [[امام]] خود، به [[فساد]] و [[گمراهی]] کشیده شوند و برای رهایی از این دام خطرناک، راهی جز [[پیروی از امام]] نخواهد بود. [[امام کاظم]] {{ع}} میفرماید: «[[امام]]، [[حجت]] [[بندگان]] است، هر که او را رها کند، [[گمراه]] میشود و هر که همراه او باشد، [[نجات]] مییابد و [[رستگار]] میشود»<ref>معجم احادیث الإمام المهدی، ج ۴، ص ۱۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲.</ref> [[معرفت امام]] [[حی]] به قدری با اهمیت است که حتی لحظهای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و [[بخشش]] نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نمیباشد. [[سلیم بن قیس]] [[نقل]] کرده است: مردی نزد [[امیر مؤمنان]]{{ع}} آمد و از آن [[حضرت]] سؤال کرد: کمترین چیزی که [[بنده]] به وسیله آن [[کافر]] میشود چیست؟ [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: "حالا که پرسیدی، پس با دقت پاسخش را بفهم. اما کمتر چیزی که [[بنده]] بدان [[مؤمن]] خواهد بود، آن است که [[خدای تبارک و تعالی]] خودش را به آن [[بنده]] بشناساند، پس آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او [[اقرار]] کند. سپس پیغمبرش را به او بشناساند، پس به [[فرمانبرداری]] از او نیز [[اقرار]] کند. هم چنین [[امام]] و [[حجت]] خود در [[زمین]] و گواهش بر خلق را به او معرفی کند و آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او هم اعتراف کند. سلیم گوید: من به محضر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} عرض کردم: اگر چه همه چیز را به جز آن چه [[بیان]] فرمودی نداند؟ آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: آری، اما در صورتی که هرگاه دستوری به او دهند [[اطاعت]] کند و اگر نهیاش کردند ترک کند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به سبب آن [[کافر]] گردد آن است که کسی چیزی را که [[خدا]] از آن [[نهی]] کرده، جایز پندارد؛ گو این که [[خدا]] به آن [[دستور]] داده است (یعنی بدعتی در [[دین]] گذارد) و آن را [[دین]] خود کند و بر آن بماند و [[گمان]] کند کسی را میپرستد که به آن کار [[دستور]] داده است (یعنی به زعم خود، [[خدا]] را میپرستد) و حال آن که [[شیطان]] را [[پرستش]] میکند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به واسطه آن [[گمراه]] میشود آن است که [[حجت]] [[خدای تعالی]] و [[گواه]] او بر بندگانش را نشناسد، یعنی همان کسی را که [[خدای عزوجل]] [[دستور]] به [[فرمانبرداری]] از او داده و ولایتش را [[واجب]] کرده است. دوباره عرض کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! آنان را برایم توصیف کن؟ [[حضرت]] فرمود: کسانی هستند که [[خدای عزوجل]] [[اطاعت]] آنان را همانند [[اطاعت]] خود و پیغمبرش شمرده و فرموده است: ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! [[خدا]] و [[رسول]] و اولیای امر خود را [[فرمان]] برید. سپس تقاضا کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! [[خدا]] مرا فدای تو گرداند، آشکارتر [[بیان]] فرما، [[حضرت]] فرمود: آنان که [[رسول خدا]] {{صل}} درباره ایشان در آخرین خطبهاش، روزی که [[خدای عزوجل]] روحش را قبض کرد فرمود: همانا من دو چیز در میان شما میگذارم که تا وقتی به آن دو چنگ زنید، هرگز [[گمراه]] نمیشوید، [[کتاب خدا]] و عترتم که [[اهل بیت]] من هستند. خدای لطیف و [[آگاه]] به من [[وعده]] داده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند و مانند این دو با هم برابرند و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند و نمیگویم مانند این دو انگشت و انگشت سبابه و وسط را به هم چسباند که یکی بر دیگری پیش باشد. پس به هر دوی اینها چنگ زنید تا نلغزید و [[گمراه]] نشوید و از ایشان جلو نیفتید که [[گمراه]] خواهید شد»<ref>{{متن حدیث|وَ أَتَاهُ رَجُلُ فَقَالَ لَهُ مَا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا فَقَالَ لَهُ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ أَمَّا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ یُعَرِّفَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نَفْسَهُ - فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ نَبِیَّهُ{{صل}} فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ قُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنْ جَهِلَ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ إِلَّا مَا وَصَفْتَ قَالَ نَعَمْ إِذَا أُمِرَ أَطَاعَ وَ إِذَا نُهِیَ انْتَهَی وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَیْئاً نَهَی اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دِیناً یَتَوَلَّی عَلَیْهِ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ یَعْبُدُ الَّذِی أَمَرَهُ بِهِ وَ إِنَّمَا یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَا یَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ شَاهِدَهُ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْهُمْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ﴾ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَوْضِحْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِی آخِرِ خُطْبَتِهِ یَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا - کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَی فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا}}؛ الکافی، ج ۲، ص ۴۱۴.</ref>. | ||
#'''[[شناخت امام]] مقدمۀ سایر [[معرفت]] ها''': تأکید ویژۀ [[روایات]] بر [[معرفت امام]] بدین سبب است که [[شناخت امام]]، کلید [[باقی]] معرفتها حتی [[توحید]] است؛ زیرا اگرچه [[معرفت الهی]] اساس دیگر [[معارف]] است، اما [[تبیین]] و بسط حقایق [[توحیدی]] نیز در گرو [[شناخت امام]] و پیوند با اوست. به همین [[دلیل]] [[امام صادق]] {{ع}} به جناب [[زراره]] توصیه فرمود در صورت [[درک]] [[زمان غیبت]] [[قائم]]، این [[دعا]] را مدام بخواند: «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که هر کس [[خدا]] را [[شناخت]]، بر [[خدا]] لازم است که از راه [[لطف]]، بندگانش را [[هدایت]] کند و کسی که [[خدا]] را نشناخت، فرستاده او را هم نخواهد [[شناخت]]). خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من [[حجت]] تو را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که [[امام]] به [[دستور خداوند]]، [[جانشین]] [[پیغمبر]] و دست نشانده اوست و [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] به [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] گذار است. از این جهت، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امام]] باید از لحاظ [[علم]] و عمل و [[اخلاق]] و [[عصمت]] مانند [[پیغمبر]] باشد). خدایا [[حجت]] خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از دینم [[گمراه]] خواهم شد»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی}}؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۳؛ مصباح الزائر، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶؛</ref> در این [[حدیث]]، معرفتهای سهگانه، [[زمینهساز]] رسیدن به [[شناخت پروردگار]] و [[عبودیت]] او معرفی شده؛ اما نکته مهم در [[بیان]] [[حضرت]]، تأکید ویژه بر نقش کلیدی [[معرفت امام]] است؛ زیرا از یک سو [[معرفت]] [[حجت]] به [[شناخت]] [[پیام]] آور [[دین]] و پیوند آن با [[تعالیم]] [[الهی]] مشروط شده، از سویی دیگر، [[هدایت]] و [[نجات]] [[انسان]] در گرو [[دینداری]] او و بیگانگی از [[آموزههای دینی]] سبب [[گمراهی]] او شمرده شده و از سوی آخر، رهایی از [[گمراهی]] تنها در پرتو رهنمودهای [[امام]] و [[حجت الهی]] میسر دانسته شده است. اگرچه این [[دعا]]، [[معرفت خدا]]، [[پیامبر]] و [[امام]] را در پیوندی ناگسستنی معرفی کرده، اما تمرکز اصلی [[انسان منتظر]] را بر خواسته سوم، یعنی [[کسب معرفت امام]] عصر {{ع}} معطوف نموده است؛ زیرا رشتۀ [[دیانت]] و [[هدایت]] [[انسان]]، در گرو [[معرفت]] [[حجت]] عصر است و آن دو [[معرفت]] نیز در سایه [[معرفت امام]] هستند، با این که از نظر رتبه، [[توحید]] و [[نبوت]]، مقدم بر [[امامت]] و ریشه آن به شمار میروند<ref>ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳.</ref>. | #'''[[شناخت امام]] مقدمۀ سایر [[معرفت]] ها''': تأکید ویژۀ [[روایات]] بر [[معرفت امام]] بدین سبب است که [[شناخت امام]]، کلید [[باقی]] معرفتها حتی [[توحید]] است؛ زیرا اگرچه [[معرفت الهی]] اساس دیگر [[معارف]] است، اما [[تبیین]] و بسط حقایق [[توحیدی]] نیز در گرو [[شناخت امام]] و پیوند با اوست. به همین [[دلیل]] [[امام صادق]] {{ع}} به جناب [[زراره]] توصیه فرمود در صورت [[درک]] [[زمان غیبت]] [[قائم]]، این [[دعا]] را مدام بخواند: «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که هر کس [[خدا]] را [[شناخت]]، بر [[خدا]] لازم است که از راه [[لطف]]، بندگانش را [[هدایت]] کند و کسی که [[خدا]] را نشناخت، فرستاده او را هم نخواهد [[شناخت]]). خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من [[حجت]] تو را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که [[امام]] به [[دستور خداوند]]، [[جانشین]] [[پیغمبر]] و دست نشانده اوست و [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] به [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] گذار است. از این جهت، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امام]] باید از لحاظ [[علم]] و عمل و [[اخلاق]] و [[عصمت]] مانند [[پیغمبر]] باشد). خدایا [[حجت]] خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از دینم [[گمراه]] خواهم شد»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی}}؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۳؛ مصباح الزائر، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶؛</ref> در این [[حدیث]]، معرفتهای سهگانه، [[زمینهساز]] رسیدن به [[شناخت پروردگار]] و [[عبودیت]] او معرفی شده؛ اما نکته مهم در [[بیان]] [[حضرت]]، تأکید ویژه بر نقش کلیدی [[معرفت امام]] است؛ زیرا از یک سو [[معرفت]] [[حجت]] به [[شناخت]] [[پیام]] آور [[دین]] و پیوند آن با [[تعالیم]] [[الهی]] مشروط شده، از سویی دیگر، [[هدایت]] و [[نجات]] [[انسان]] در گرو [[دینداری]] او و بیگانگی از [[آموزههای دینی]] سبب [[گمراهی]] او شمرده شده و از سوی آخر، رهایی از [[گمراهی]] تنها در پرتو رهنمودهای [[امام]] و [[حجت الهی]] میسر دانسته شده است. اگرچه این [[دعا]]، [[معرفت خدا]]، [[پیامبر]] و [[امام]] را در پیوندی ناگسستنی معرفی کرده، اما تمرکز اصلی [[انسان منتظر]] را بر خواسته سوم، یعنی [[کسب معرفت امام]] عصر {{ع}} معطوف نموده است؛ زیرا رشتۀ [[دیانت]] و [[هدایت]] [[انسان]]، در گرو [[معرفت]] [[حجت]] عصر است و آن دو [[معرفت]] نیز در سایه [[معرفت امام]] هستند، با این که از نظر رتبه، [[توحید]] و [[نبوت]]، مقدم بر [[امامت]] و ریشه آن به شمار میروند<ref>ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳.</ref>. | ||
#'''جلوگیری از بطلان عمل ([[قبولی اعمال]])''': پذیرش و [[قبولی اعمال]] و جلوگیری از بطلان عمل، در گرو پذیرفتن [[ولایت]] [[امامان معصوم]] {{ع}} است. [[امام باقر]] {{ع}} به [[زراره]] فرمود: «[[اسلام]] بر پنج چیز بنا نهاده شده: [[نماز]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[روزه]] و [[ولایت]]". [[زراره]] میگوید عرض کردم: کدام یک از آنها [[برتر]] است؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: "[[ولایت]]؛ زیرا کلید و [[حاکم]] و راهنمای آنها است. اگر مردی شب تا صبح را به [[نماز]] و روز خود را به [[روزه]] سپری کند و تمام [[ثروت]] خود را [[صدقه]] بدهد و همه ساله به [[حج]] برود، اما [[ولی خدا]] را نشناخته باشد تا از او [[پیروی]] نماید، و تمام کارهایش به [[راهنمایی]] او نباشد، هرگز نزد [[خداوند]] [[اجر]] و ثوابی ندارد و از اهل [[ایمان]] نخواهد بود»<ref>{{متن حدیث|بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ... أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ}}؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۸.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶.</ref> [[محمد بن مسلم]] میگوید شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} میفرمود: «هرکه برای [[خدا]] [[عبادت]] و [[دینداری]] کند در حالی که خود را در آن به [[رنج]] اندازد و بکوشد ولی [[امام]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] برای او نباشد، سعی او پذیرفته نیست و [[گمراه]] و سرگردان است، و [[خداوند]] [[کردار]] او را بد میشمارد، او به مانند گوسفندی است که از چوپان و [[گله]] خود گم شده و شب و روز میجهد و میدود و میرود و میآید و شب [[گله]] غریبی ببیند و بدان [[دل]] نهد و [[فریب]] آن را بخورد و با آن در آغلش شب را بگذراند و چون چوپان [[گله]] خود را ببیند آن چوپان و آن [[گله]] را نشناسد و سرگردان بجهد و چوپان و [[گله]] خود را بطلبد و گلهای با چوپانش ببیند و بدان [[دل]] نهد و فریفته گردد و چوپان به او بانگ زند که تو به چوپان و [[گله]] خودت بپیوند زیرا تو گم شده و [[سرگردانی]] و از چوپانت و گلهات برکناری و آن گوسفند گمشده هراسان و سرگردان و تنها بجهد و [[چوپانی]] ندارد که او را به چراگاه خودش [[رهبری]] کند و یا او را برگرداند، در همین اثنا که حیوان است بناگاه گرگ از گم شدنش استفاده کرده و او را بخورد. به [[خدا]] قسم حال کسی که دراین [[امت]] به دامن [[امامی]] که [[آشکار]] [[پاک]] [[منصوب]] از طرف او بوده باشد دست نزند گمشده و سرگردان است و اگر براین حال بمیرد در [[کفر]] و یا [[نفاق]] مرده است. ای [[محمد]]، بدان که [[امامان]] [[جور]] و پیروانشان از [[دین خدا]] برکنارند، مسلما [[گمراه]] میباشند و [[گمراه کننده]] و همه کارهایشان چون خاکستری است در مقابل گردباد در روز طوفانی، به هیچ وجه برآنچه کسب کردهاند دسترسی ندارند، این است همان [[گمراهی]] دور و دراز»<ref>{{متن حدیث|کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِیهَا وَ قَطِیعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِیَةً یَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّیْلُ بَصُرَتْ بِقَطِیعٍ مَعَ غَیْرِ رَاعِیهَا فَحَنَّتْ إِلَیْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِی رَبْضَتِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِی قَطِیعَهُ أَنْکَرَتْ رَاعِیَهَا وَ قَطِیعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَیِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِیَهَا وَ قَطِیعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِیهَا... وَ کَذَلِکَ وَ اللَّهِ یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِیتَةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا ﴿کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لَا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَی شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ﴾}}؛ کافی، ج۱، ص۳۷۵.</ref>.<ref>ر.ک: الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۱-۱۴.</ref> | #'''جلوگیری از بطلان عمل ([[قبولی اعمال]])''': پذیرش و [[قبولی اعمال]] و جلوگیری از بطلان عمل، در گرو پذیرفتن [[ولایت]] [[امامان معصوم]] {{ع}} است. [[امام باقر]] {{ع}} به [[زراره]] فرمود: «[[اسلام]] بر پنج چیز بنا نهاده شده: [[نماز]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[روزه]] و [[ولایت]]". [[زراره]] میگوید عرض کردم: کدام یک از آنها [[برتر]] است؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: "[[ولایت]]؛ زیرا کلید و [[حاکم]] و راهنمای آنها است. اگر مردی شب تا صبح را به [[نماز]] و روز خود را به [[روزه]] سپری کند و تمام [[ثروت]] خود را [[صدقه]] بدهد و همه ساله به [[حج]] برود، اما [[ولی خدا]] را نشناخته باشد تا از او [[پیروی]] نماید، و تمام کارهایش به [[راهنمایی]] او نباشد، هرگز نزد [[خداوند]] [[اجر]] و ثوابی ندارد و از اهل [[ایمان]] نخواهد بود»<ref>{{متن حدیث|بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ... أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ}}؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۸.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶.</ref> [[محمد بن مسلم]] میگوید شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} میفرمود: «هرکه برای [[خدا]] [[عبادت]] و [[دینداری]] کند در حالی که خود را در آن به [[رنج]] اندازد و بکوشد ولی [[امام]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] برای او نباشد، سعی او پذیرفته نیست و [[گمراه]] و سرگردان است، و [[خداوند]] [[کردار]] او را بد میشمارد، او به مانند گوسفندی است که از چوپان و [[گله]] خود گم شده و شب و روز میجهد و میدود و میرود و میآید و شب [[گله]] غریبی ببیند و بدان [[دل]] نهد و [[فریب]] آن را بخورد و با آن در آغلش شب را بگذراند و چون چوپان [[گله]] خود را ببیند آن چوپان و آن [[گله]] را نشناسد و سرگردان بجهد و چوپان و [[گله]] خود را بطلبد و گلهای با چوپانش ببیند و بدان [[دل]] نهد و فریفته گردد و چوپان به او بانگ زند که تو به چوپان و [[گله]] خودت بپیوند زیرا تو گم شده و [[سرگردانی]] و از چوپانت و گلهات برکناری و آن گوسفند گمشده هراسان و سرگردان و تنها بجهد و [[چوپانی]] ندارد که او را به چراگاه خودش [[رهبری]] کند و یا او را برگرداند، در همین اثنا که حیوان است بناگاه گرگ از گم شدنش استفاده کرده و او را بخورد. به [[خدا]] قسم حال کسی که دراین [[امت]] به دامن [[امامی]] که [[آشکار]] [[پاک]] [[منصوب]] از طرف او بوده باشد دست نزند گمشده و سرگردان است و اگر براین حال بمیرد در [[کفر]] و یا [[نفاق]] مرده است. ای [[محمد]]، بدان که [[امامان]] [[جور]] و پیروانشان از [[دین خدا]] برکنارند، مسلما [[گمراه]] میباشند و [[گمراه کننده]] و همه کارهایشان چون خاکستری است در مقابل گردباد در روز طوفانی، به هیچ وجه برآنچه کسب کردهاند دسترسی ندارند، این است همان [[گمراهی]] دور و دراز»<ref>{{متن حدیث|کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِیهَا وَ قَطِیعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِیَةً یَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّیْلُ بَصُرَتْ بِقَطِیعٍ مَعَ غَیْرِ رَاعِیهَا فَحَنَّتْ إِلَیْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِی رَبْضَتِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِی قَطِیعَهُ أَنْکَرَتْ رَاعِیَهَا وَ قَطِیعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَیِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِیَهَا وَ قَطِیعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِیهَا... وَ کَذَلِکَ وَ اللَّهِ یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِیتَةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا ﴿کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لَا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَی شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ﴾}}؛ کافی، ج۱، ص۳۷۵.</ref>.<ref>ر.ک: الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۱-۱۴.</ref> |