آرامش‌بخشی و احساس آرامش به عنوان یکی از آثار روان‌شناختی انتظار در بعد ارتقای بهداشت روانی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حیات' به 'حیات'
جز (جایگزینی متن - 'امامی' به 'امامی')
جز (جایگزینی متن - 'حیات' به 'حیات')
خط ۵۹: خط ۵۹:
::::::امروزه استرس و نگرانی‌های [[انسان]] از [[آینده]] مبهم و [[هراس]] از نابودی توسط تسلیحات اتمی، میکروبی و بیولوژیک که در دسترس ارتش‌های مدرن و گروه‌های تروریستی قرار دارد، استرس و نگرانی‌های دایمی از [[فقر]] و [[بیکاری]] و [[ترس]] از عدم تأمین نیازهای [[زندگی]] بر اثر شکاف روزافزون طبقاتی، استرس و فشارروانی ناشی از ترافیک و آلودگی‌های گسترده زیست محیطی که توسط شرکت‌های بزرگ بر اثر [[ثروت اندوزی]] و بر داشت بی‌رویه از منابع طبیعی ایجاد می‌شود، [[ترس]] و [[نگرانی]] از [[خشونت]] و [[تبعیض]] گسترده [[اجتماعی]]، استرس و [[نگرانی]] از [[تبعیض]] فراگیر [[سیاسی]]، [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] که همه این فرایندِ فرساینده و مخرّب، بر اثر سیاست‌های دنیاگرانه نظام‌های [[سلطه]] جو و فاسدِ [[حاکم]] بر [[جهان]] إعمال می‌گردد، [[آرامش]] را از [[انسان‌ها]] گرفته و [[زندگی]] را به کام [[جوامع بشری]] تلخ نموده و روزنه‌های [[امید]] به [[نجات]] از این چرخه ویران‌گر [[ستم]] پیشه را بر روی وی بسته است. هر روز که می‌گذرد بر ابعاد ویرانی و [[تباهی]] [[زندگی]] [[انسان]] در زیر یوغ [[حاکمیت]] [[ظلم]] و [[الحاد]] بر [[جهان]] افزوده می‌شود و فریادهای توده‌های [[مستضعف]] در سراسر [[جهان]] در [[شأن]]تاژ رسانه [[نظام]] [[سلطه]]، محو و نابود می‌گردد.
::::::امروزه استرس و نگرانی‌های [[انسان]] از [[آینده]] مبهم و [[هراس]] از نابودی توسط تسلیحات اتمی، میکروبی و بیولوژیک که در دسترس ارتش‌های مدرن و گروه‌های تروریستی قرار دارد، استرس و نگرانی‌های دایمی از [[فقر]] و [[بیکاری]] و [[ترس]] از عدم تأمین نیازهای [[زندگی]] بر اثر شکاف روزافزون طبقاتی، استرس و فشارروانی ناشی از ترافیک و آلودگی‌های گسترده زیست محیطی که توسط شرکت‌های بزرگ بر اثر [[ثروت اندوزی]] و بر داشت بی‌رویه از منابع طبیعی ایجاد می‌شود، [[ترس]] و [[نگرانی]] از [[خشونت]] و [[تبعیض]] گسترده [[اجتماعی]]، استرس و [[نگرانی]] از [[تبعیض]] فراگیر [[سیاسی]]، [[فرهنگی]]، [[اقتصادی]] که همه این فرایندِ فرساینده و مخرّب، بر اثر سیاست‌های دنیاگرانه نظام‌های [[سلطه]] جو و فاسدِ [[حاکم]] بر [[جهان]] إعمال می‌گردد، [[آرامش]] را از [[انسان‌ها]] گرفته و [[زندگی]] را به کام [[جوامع بشری]] تلخ نموده و روزنه‌های [[امید]] به [[نجات]] از این چرخه ویران‌گر [[ستم]] پیشه را بر روی وی بسته است. هر روز که می‌گذرد بر ابعاد ویرانی و [[تباهی]] [[زندگی]] [[انسان]] در زیر یوغ [[حاکمیت]] [[ظلم]] و [[الحاد]] بر [[جهان]] افزوده می‌شود و فریادهای توده‌های [[مستضعف]] در سراسر [[جهان]] در [[شأن]]تاژ رسانه [[نظام]] [[سلطه]]، محو و نابود می‌گردد.
::::::در این شب هراس‌انگیز، که ستاره‌های [[آسمان]] [[تفکر]] انسانی یکی پس از دیگری در کام [[تاریکی]] فرو می‌روند و [[آرزوی آدمی]] به [[نجات]] و دل‌بستگی او به [[سعادت]] توسط نظام‌های سیاسیِ [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]] به نفرت و انزجار تبدیل می‌شود؛ [[ایمان]] به "مُنجی" و [[امید به ظهور]] آخرین [[ذخیره]] خیر و [[هدایت الهی]] و برچیده شدن دایمی طومار نظام‌های [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]]، یگانه افق روشنی است که فردای روشن را برای [[بشریت]] نوید می‌دهد و استرس و نگرانی‌ها را از [[روح]] و [[جان]] او ستُرده و به وی [[آرامش]] می‌دهد. همین [[باور]] و [[ایمان]] است که فرایند طولانی [[مبارزات]] بشری علیه [[ستم]] و [[استبداد]] را با [[غلبه]] نهایی جریان [[حق]] و [[عدالت]] زنده، پویا و معنا دار می‌نماید و موجی از [[امید]] و [[شهامت]]، شور و [[اشتیاق]]، و [[استقامت]] و [[پایداری]] و [[امنیت]] و [[آرامش]] در [[دل]] توده‌های دردمند و [[مستضعف]] می‌آفریند.
::::::در این شب هراس‌انگیز، که ستاره‌های [[آسمان]] [[تفکر]] انسانی یکی پس از دیگری در کام [[تاریکی]] فرو می‌روند و [[آرزوی آدمی]] به [[نجات]] و دل‌بستگی او به [[سعادت]] توسط نظام‌های سیاسیِ [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]] به نفرت و انزجار تبدیل می‌شود؛ [[ایمان]] به "مُنجی" و [[امید به ظهور]] آخرین [[ذخیره]] خیر و [[هدایت الهی]] و برچیده شدن دایمی طومار نظام‌های [[فاسد]] [[حاکم]] بر [[جهان]]، یگانه افق روشنی است که فردای روشن را برای [[بشریت]] نوید می‌دهد و استرس و نگرانی‌ها را از [[روح]] و [[جان]] او ستُرده و به وی [[آرامش]] می‌دهد. همین [[باور]] و [[ایمان]] است که فرایند طولانی [[مبارزات]] بشری علیه [[ستم]] و [[استبداد]] را با [[غلبه]] نهایی جریان [[حق]] و [[عدالت]] زنده، پویا و معنا دار می‌نماید و موجی از [[امید]] و [[شهامت]]، شور و [[اشتیاق]]، و [[استقامت]] و [[پایداری]] و [[امنیت]] و [[آرامش]] در [[دل]] توده‌های دردمند و [[مستضعف]] می‌آفریند.
::::::'''[[آینده]] جهان‏''': یکی از عواملی که [[آرامش]] را در [[جهان]] معاصر از [[انسان]] گرفته است [[ترس]] و بد بینی نسبت به [[آینده]] است. [[شهید مطهری]] این [[ترس]] و [[نگرانی]] را که برخواسته از جهان‌بینی‌های مادی معاصر است به خوبی [[تبیین]] نموده است: "ما به [[دلیل]] اینکه [[مؤمن]] و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد که: "[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام"، هر چه در [[دنیا]] پیشامدهایی می‌‏شود هرگز احساس خطر [[عظیم]]، خطری که احیاناً بشریّت را نیست و نابود کند و کره [[زمین]] را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریّت را کأن لم یکن نماید نمی‏‌کنیم. در تهِ [[دل]] خودمان [[باور]] داریم که سال‌های سال، قرن‌ها، شاید میلیون‌ها سال دیگر، در روی این [[زمین]] [[زندگی]] و حیات موج خواهد زد. [[فکر]] می‏‌کنیم بعد از ما آن‌قدر [[مسلمان‌ها]] بیایند و [[زندگی]] کنند و بروند که فقط [[خدا]] عدد آنها را می‏‌داند. آری، ما در تهِ [[دل]] خود اینطور [[فکر]] می‏‌کنیم و هرگز این [[اندیشه]] را به خود راه نمی‏‌دهیم که ممکن است [[عمر]] [[جهان]] یعنی [[عمر]] [[بشر]] و [[عمر]] [[زمین]] ما به پایان رسیده باشد.  
::::::'''[[آینده]] جهان‏''': یکی از عواملی که [[آرامش]] را در [[جهان]] معاصر از [[انسان]] گرفته است [[ترس]] و بد بینی نسبت به [[آینده]] است. [[شهید مطهری]] این [[ترس]] و [[نگرانی]] را که برخواسته از جهان‌بینی‌های مادی معاصر است به خوبی [[تبیین]] نموده است: "ما به [[دلیل]] اینکه [[مؤمن]] و مسلمانیم و در عمق ضمیرمان این اصل وجود دارد که: "[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام"، هر چه در [[دنیا]] پیشامدهایی می‌‏شود هرگز احساس خطر [[عظیم]]، خطری که احیاناً بشریّت را نیست و نابود کند و کره [[زمین]] را تبدیل به توده خاکستر کند و زحمات چند هزار ساله بشریّت را کأن لم یکن نماید نمی‏‌کنیم. در تهِ [[دل]] خودمان [[باور]] داریم که سال‌های سال، قرن‌ها، شاید میلیون‌ها سال دیگر، در روی این [[زمین]] [[زندگی]] و [[حیات]] موج خواهد زد. [[فکر]] می‏‌کنیم بعد از ما آن‌قدر [[مسلمان‌ها]] بیایند و [[زندگی]] کنند و بروند که فقط [[خدا]] عدد آنها را می‏‌داند. آری، ما در تهِ [[دل]] خود اینطور [[فکر]] می‏‌کنیم و هرگز این [[اندیشه]] را به خود راه نمی‏‌دهیم که ممکن است [[عمر]] [[جهان]] یعنی [[عمر]] [[بشر]] و [[عمر]] [[زمین]] ما به پایان رسیده باشد.  
::::::تعلیمات [[انبیاء]]، نوعی [[امنیّت]] و [[اطمینان]] خاطر به ما داده است و در واقع در تهِ [[قلب]] خود به مددهای غیبی [[ایمان]] و اتّکا داریم. اگر به ما بگویند یک [[ستاره]] [[عظیم]] در فضا در حرکت است و تا شش [[ماه]] دیگر به مدار [[زمین]] می‏‌رسد و با [[زمین]] ما برخورد می‌‏کند و در یک لحظه [[زمین]] ما به یک توده خاکستر تبدیل می‌‏شود، باز هم با همه [[ایمان]] و [[اعتقادی]] که به پیش بینی‏‌های [[دانشمندان]] داریم به خود [[ترس]] راه نمی‌‏دهیم، در تهِ دلمان یک نوع [[ایمان]] و اطمینانی هست که، بنا نیست بوستان بشریّت که تازه شکفته است در اثر [[باد]] حوادث ویران گردد. آری، همان طوری که [[باور]] نمی‏‌کنیم [[زمین]] ما به وسیله یک [[ستاره]]، یک حادثه جوّی نیست و نابود شود، [[باور]] نمی‌کنیم که بشریّت به دست خود [[بشر]] و به وسیله نیروهای مخرّبی که به دست [[بشر]] ساخته شده منهدم گردد. آری، ما به [[حکم]] یک [[الهام]] [[معنوی]] که از [[مکتب]] [[انبیاء]] گرفته‏‌ایم [[باور]] نمی‌‏کنیم. دیگران چطور؟ آیا آنها هم [[باور]] نمی‌کنند؟ آیا همین [[اطمینان]] و [[خوشبینی]] نسبت به [[آینده انسان]] و [[زمین]] و [[زندگی]] و تمدّن و [[خوشبختی]] و بهروزی و [[عدالت]] و [[آزادی]] در آنها وجود دارد؟ ابداً.
::::::تعلیمات [[انبیاء]]، نوعی [[امنیّت]] و [[اطمینان]] خاطر به ما داده است و در واقع در تهِ [[قلب]] خود به مددهای غیبی [[ایمان]] و اتّکا داریم. اگر به ما بگویند یک [[ستاره]] [[عظیم]] در فضا در حرکت است و تا شش [[ماه]] دیگر به مدار [[زمین]] می‏‌رسد و با [[زمین]] ما برخورد می‌‏کند و در یک لحظه [[زمین]] ما به یک توده خاکستر تبدیل می‌‏شود، باز هم با همه [[ایمان]] و [[اعتقادی]] که به پیش بینی‏‌های [[دانشمندان]] داریم به خود [[ترس]] راه نمی‌‏دهیم، در تهِ دلمان یک نوع [[ایمان]] و اطمینانی هست که، بنا نیست بوستان بشریّت که تازه شکفته است در اثر [[باد]] حوادث ویران گردد. آری، همان طوری که [[باور]] نمی‏‌کنیم [[زمین]] ما به وسیله یک [[ستاره]]، یک حادثه جوّی نیست و نابود شود، [[باور]] نمی‌کنیم که بشریّت به دست خود [[بشر]] و به وسیله نیروهای مخرّبی که به دست [[بشر]] ساخته شده منهدم گردد. آری، ما به [[حکم]] یک [[الهام]] [[معنوی]] که از [[مکتب]] [[انبیاء]] گرفته‏‌ایم [[باور]] نمی‌‏کنیم. دیگران چطور؟ آیا آنها هم [[باور]] نمی‌کنند؟ آیا همین [[اطمینان]] و [[خوشبینی]] نسبت به [[آینده انسان]] و [[زمین]] و [[زندگی]] و تمدّن و [[خوشبختی]] و بهروزی و [[عدالت]] و [[آزادی]] در آنها وجود دارد؟ ابداً.
::::::هر چندی یک بار در روزنامه‏‌ها، در نطق‌ها و سخنرانی‌های گردانندگان [[سیاست]] [[جهان]]، (فیلم‌های اخرالزمانی هالیوودی)، آثار [[بدبینی]] شومی نسبت به [[آینده]] بشریّت و نابودی تمدّن‌ها مشاهده می‌‏کنیم. اگر از آن درسی که [[دین]] به ما آموخته صرف نظر کنیم و [[ایمان]] به مددهای غیبی را از دست بدهیم و تنها بر اساس [[علل]] ظاهری [[حکم]] کنیم باید به آنها [[حق]] بدهیم که بدبین باشند. چرا بدبین نباشند؟ در [[دنیایی]] که سرنوشتش بستگی پیدا کرده به دگمه‌‏ای که انسانی فشار دهد و پشت سرش وسائل مخرّب که [[قدرت]] آنها را [[خدا]] می‏‌داند به کار بیفتد، در [[دنیایی]] که به [[راستی]] بر روی انباری از باروت قرار گرفته و جرقّه‏‌ای کافی است که یک حریق جهانی به وجود بیاورد، چه جای [[خوشبینی]] به [[آینده]] است؟ راسل در کتاب امیدهای نو می‏‌گوید: «زمان حاضر، زمانی است که در آن حسّ [[حیرت]] توأم با [[ضعف]] و [[ناتوانی]] همه را فرا گرفته است. می‏‌بینیم به طرف [[جنگی]] پیش می‏‌رویم که تقریباً هیچکس خواهان آن نیست؛ [[جنگی]] که همه می‌‏دانیم قسمت اعظم نوع [[بشر]] را به دیار نیستی خواهد فرستاد. و با وجود این مانند خرگوشی که در برابر مار افسون شده باشد خیره خیره به خطر نگاه می‌‏کنیم بدون آنکه بدانیم برای جلوگیری از آن چه باید کرد؟
::::::هر چندی یک بار در روزنامه‏‌ها، در نطق‌ها و سخنرانی‌های گردانندگان [[سیاست]] [[جهان]]، (فیلم‌های اخرالزمانی هالیوودی)، آثار [[بدبینی]] شومی نسبت به [[آینده]] بشریّت و نابودی تمدّن‌ها مشاهده می‌‏کنیم. اگر از آن درسی که [[دین]] به ما آموخته صرف نظر کنیم و [[ایمان]] به مددهای غیبی را از دست بدهیم و تنها بر اساس [[علل]] ظاهری [[حکم]] کنیم باید به آنها [[حق]] بدهیم که بدبین باشند. چرا بدبین نباشند؟ در [[دنیایی]] که سرنوشتش بستگی پیدا کرده به دگمه‌‏ای که انسانی فشار دهد و پشت سرش وسائل مخرّب که [[قدرت]] آنها را [[خدا]] می‏‌داند به کار بیفتد، در [[دنیایی]] که به [[راستی]] بر روی انباری از باروت قرار گرفته و جرقّه‏‌ای کافی است که یک حریق جهانی به وجود بیاورد، چه جای [[خوشبینی]] به [[آینده]] است؟ راسل در کتاب امیدهای نو می‏‌گوید: «زمان حاضر، زمانی است که در آن حسّ [[حیرت]] توأم با [[ضعف]] و [[ناتوانی]] همه را فرا گرفته است. می‏‌بینیم به طرف [[جنگی]] پیش می‏‌رویم که تقریباً هیچکس خواهان آن نیست؛ [[جنگی]] که همه می‌‏دانیم قسمت اعظم نوع [[بشر]] را به دیار نیستی خواهد فرستاد. و با وجود این مانند خرگوشی که در برابر مار افسون شده باشد خیره خیره به خطر نگاه می‌‏کنیم بدون آنکه بدانیم برای جلوگیری از آن چه باید کرد؟
::::::در همه جا داستان‌های مخوف از بمب اتمی و هیدروژنی و شهرهای با خاک‏ یکسان شده و [[قحطی]] و سبعیّت و درنده خویی برای یکدیگر [[نقل]] می‏‌کنیم؛ ولی با اینکه [[عقل]] [[حکم]] می‏‌کند که از مشاهده چنین دورنمایی بر خود بلرزیم، چون جزئی از وجودمان از آن لذّت می‌‏برد و شکافی عمیق [[روح]] ما را به دو قسمت سالم و ناسالم تقسیم می‌‏کند، برای جلوگیری از [[بدبختی]] تصمیم قاطعی نمی‏‌گیریم<ref>برتراند راسل، امیدهای نو، بخش سرگردانی‌های ما، ص۲، به نقل از شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶۰.</ref>.
::::::در همه جا داستان‌های مخوف از بمب اتمی و هیدروژنی و شهرهای با خاک‏ یکسان شده و [[قحطی]] و سبعیّت و درنده خویی برای یکدیگر [[نقل]] می‏‌کنیم؛ ولی با اینکه [[عقل]] [[حکم]] می‏‌کند که از مشاهده چنین دورنمایی بر خود بلرزیم، چون جزئی از وجودمان از آن لذّت می‌‏برد و شکافی عمیق [[روح]] ما را به دو قسمت سالم و ناسالم تقسیم می‌‏کند، برای جلوگیری از [[بدبختی]] تصمیم قاطعی نمی‏‌گیریم<ref>برتراند راسل، امیدهای نو، بخش سرگردانی‌های ما، ص۲، به نقل از شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶۰.</ref>.
::::::چه تصمیمی؟ مگر [[بشر]] [[قادر]] است چنین تصمیمی بگیرد؟ هم او می‏‌گوید: دوره به وجود آمدن [[انسان]] نسبت به دوره [[تاریخی]]، طولانی، ولی نسبت به دوره‌‏های زمین‌شناسی کوتاه است. تصوّر می‏‌کنند [[انسان]] یک میلیون سال است که به وجود آمده. اشخاصی هستند و از آن جمله اینشتاین که به زعم آنها بسیار محتمل است که [[انسان]] دوره حیات خود را طی کرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفّق شود با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خویشتن را نابود کند<ref>راسل، پیشین، بخش تسلط بر طبیعت، ص۲۶، به نقل از شهید مطهری، همان.</ref>.
::::::چه تصمیمی؟ مگر [[بشر]] [[قادر]] است چنین تصمیمی بگیرد؟ هم او می‏‌گوید: دوره به وجود آمدن [[انسان]] نسبت به دوره [[تاریخی]]، طولانی، ولی نسبت به دوره‌‏های زمین‌شناسی کوتاه است. تصوّر می‏‌کنند [[انسان]] یک میلیون سال است که به وجود آمده. اشخاصی هستند و از آن جمله اینشتاین که به زعم آنها بسیار محتمل است که [[انسان]] دوره [[حیات]] خود را طی کرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفّق شود با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خویشتن را نابود کند<ref>راسل، پیشین، بخش تسلط بر طبیعت، ص۲۶، به نقل از شهید مطهری، همان.</ref>.
::::::انصافاً اگر بر اساس [[علل]] مادّی و ظاهری [[قضاوت]] کنیم این بدبینی‌‏ها بسیار به‌جاست. فقط یک [[ایمان]] [[معنوی]]، [[ایمان]] به «[[امدادهای غیبی]]» و اینکه «[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام» لازم است که این بدبینی‌‏ها را زایل و تبدیل به [[خوشبینی]] کند و بگوید بر عکس، [[سعادت]] بشریّت، [[رفاه]] و کمال بشریّت، [[زندگی]] انسانی و [[زندگی]] مقرون به [[عدل]] و [[آزادی]] و امن و [[خوشی]] [[بشر]]، در [[آینده]] است و [[انتظار]] [[بشر]] را می‏‌کشد. اگر این [[بدبینی]] را بپذیریم واقعاً مسأله صورت عجیب و مضحکی به خود می‏‌گیرد؛ مثَل [[بشر]]، مثَل طفلی می‌‏شود که در اوّلین لحظه‌‏ای که [[قادر]] می‏‌شود چاقو به دست بگیرد، آن را به شکم خود می‏‌زند، خودکشی می‏‌کند و کوچک‌ترین حظّی از وجود خود نمی‌‏برد.
::::::انصافاً اگر بر اساس [[علل]] مادّی و ظاهری [[قضاوت]] کنیم این بدبینی‌‏ها بسیار به‌جاست. فقط یک [[ایمان]] [[معنوی]]، [[ایمان]] به «[[امدادهای غیبی]]» و اینکه «[[جهان]] را صاحبی است [[خدا]] نام» لازم است که این بدبینی‌‏ها را زایل و تبدیل به [[خوشبینی]] کند و بگوید بر عکس، [[سعادت]] بشریّت، [[رفاه]] و کمال بشریّت، [[زندگی]] انسانی و [[زندگی]] مقرون به [[عدل]] و [[آزادی]] و امن و [[خوشی]] [[بشر]]، در [[آینده]] است و [[انتظار]] [[بشر]] را می‏‌کشد. اگر این [[بدبینی]] را بپذیریم واقعاً مسأله صورت عجیب و مضحکی به خود می‏‌گیرد؛ مثَل [[بشر]]، مثَل طفلی می‌‏شود که در اوّلین لحظه‌‏ای که [[قادر]] می‏‌شود چاقو به دست بگیرد، آن را به شکم خود می‏‌زند، خودکشی می‏‌کند و کوچک‌ترین حظّی از وجود خود نمی‌‏برد.
::::::حالا اگر بنا باشد که [[انسان]] به همین زودی با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خود را نابود کند و اگر واقعاً [[انسان]] با [[قدرت]] [[علمی]] خود [[گور]] خود را به دست خود [[کنده]] باشد و چند گامی بیشتر تا [[گور]] خود فاصله نداشته باشد؛ اگر واقعاً چنین خودکشی [[اجتماعی]] در [[انتظار]] بشر باشد باید بگوییم [[خلقت]] این موجود بسی بیهوده و عبث بوده است.
::::::حالا اگر بنا باشد که [[انسان]] به همین زودی با مهارت شگرف [[علمی]] خود، خود را نابود کند و اگر واقعاً [[انسان]] با [[قدرت]] [[علمی]] خود [[گور]] خود را به دست خود [[کنده]] باشد و چند گامی بیشتر تا [[گور]] خود فاصله نداشته باشد؛ اگر واقعاً چنین خودکشی [[اجتماعی]] در [[انتظار]] بشر باشد باید بگوییم [[خلقت]] این موجود بسی بیهوده و عبث بوده است.
۲۱۸٬۶۶۰

ویرایش