←عصر جاهلیت عصر عدم علم و دانش
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
===[[عصر جاهلیت]] عصر عدم [[علم]] و [[دانش]]=== | ===[[عصر جاهلیت]] عصر عدم [[علم]] و [[دانش]]=== | ||
* [[بلاذری]] درباره وضعیت [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] هنگام [[بعثت]] مینویسد: در هنگام [[طلوع]] [[ستاره]] [[اسلام]] در [[مکه]] و در میان [[قریش]] فقط هفده نفر و در [[مدینه]] و در میان گروه [[اوس]] و [[خزرج]] تنها یازده نفر توان [[خواندن و نوشتن]] داشتند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۷۱.</ref>. [[علیبنابیطالب]]{{ع}} که بخشی از [[دوران جاهلیت]] را دیده، اما هیچگاه به آن [[آلوده]] نشده است، در بیان پارهای از ویژگیهای آن دوره میفرماید: [[خداوند]] هنگامی [[محمد]]{{صل}} را برانگیخت که از [[عرب]] کسی نبود که کتابی بخواند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳.</ref>. | * [[بلاذری]] درباره وضعیت [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] هنگام [[بعثت]] مینویسد: در هنگام [[طلوع]] [[ستاره]] [[اسلام]] در [[مکه]] و در میان [[قریش]] فقط هفده نفر و در [[مدینه]] و در میان گروه [[اوس]] و [[خزرج]] تنها یازده نفر توان [[خواندن و نوشتن]] داشتند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۷۱.</ref>. [[علیبنابیطالب]]{{ع}} که بخشی از [[دوران جاهلیت]] را دیده، اما هیچگاه به آن [[آلوده]] نشده است، در بیان پارهای از ویژگیهای آن دوره میفرماید: [[خداوند]] هنگامی [[محمد]]{{صل}} را برانگیخت که از [[عرب]] کسی نبود که کتابی بخواند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳.</ref>. | ||
بعضی مورخان وجود برخی مظاهر [[علم]] و [[دانش]]، مانند [[تعیین]] طلوع و [[غروب]] [[ستارگان]] و مسیر حرکت سیارات، [[تسلط]] در [[شعر]] و ایراد [[خطبه]]، [[تعیین زمان]] [[ریزش باران]] و... را [[علم]] ندانستهاند و آنها را مولد احتیاج و از روی تجربه میدانند. ابنالعبری در مورد [[دانش]] [[اعراب]] میگوید: [[اعراب]] از [[دانش]]، [[حکمت]] و [[فلسفه]] بیبهره بودند و طبیعتاً [[آمادگی]] [[فراگیری]] آن را هم نداشتند<ref>ابنالعبری، تاریخ مختصرالدول، ص۱۵۲.</ref>. | *بعضی مورخان وجود برخی مظاهر [[علم]] و [[دانش]]، مانند [[تعیین]] طلوع و [[غروب]] [[ستارگان]] و مسیر حرکت سیارات، [[تسلط]] در [[شعر]] و ایراد [[خطبه]]، [[تعیین زمان]] [[ریزش باران]] و... را [[علم]] ندانستهاند و آنها را مولد احتیاج و از روی تجربه میدانند. ابنالعبری در مورد [[دانش]] [[اعراب]] میگوید: [[اعراب]] از [[دانش]]، [[حکمت]] و [[فلسفه]] بیبهره بودند و طبیعتاً [[آمادگی]] [[فراگیری]] آن را هم نداشتند<ref>ابنالعبری، تاریخ مختصرالدول، ص۱۵۲.</ref>. | ||
*چنین به نظر میرسد که [[حجاز]] [[عصر جاهلیت]] عاری از [[دانش]] و [[علم]] و [[تمدن]] بوده است و [[تسلط]] ایشان در [[شعر]] و بیان [[خطبه]] منافاتی با [[علم]] و [[دانش]] ندارد، زیرا در بسیاری از [[علوم]] [[جهل]] داشتند و با وجود [[قوت]] [[ادب]] [[عربی]]، تعداد باسوادان ایشان اندک بوده است<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | *چنین به نظر میرسد که [[حجاز]] [[عصر جاهلیت]] عاری از [[دانش]] و [[علم]] و [[تمدن]] بوده است و [[تسلط]] ایشان در [[شعر]] و بیان [[خطبه]] منافاتی با [[علم]] و [[دانش]] ندارد، زیرا در بسیاری از [[علوم]] [[جهل]] داشتند و با وجود [[قوت]] [[ادب]] [[عربی]]، تعداد باسوادان ایشان اندک بوده است<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | ||
===[[عصر جاهلیت]] عصر [[سفاهت]]، [[خشونت]]، سبکسری و...=== | ===[[عصر جاهلیت]] عصر [[سفاهت]]، [[خشونت]]، سبکسری و...=== | ||
*برخی از محققان، واژه [[جهل]] را نه در مقابل [[علم]]، بلکه در مقابل [[حلم]] که یکی از [[شعب]] [[عقل]] است، دانستهاند و معتقدند به دلایلی چون [[تحدی قرآن]]، [[هدف بعثت]]، [[معجزه]] [[پیامبر اسلام]] و [[لزوم]] تناسب آن با عصر خود، غنای ادبی و وجود برخی مظاهر [[علمی]] و... در این دوره، [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[عرب]] در سطحی معقول قرار داشته است. آنان معتقدند که رفتارهای بیخردانه و عدم [[تعقل]] از جمله [[سفاهت]]، [[خشم]] و [[تکبر]]، [[خشونت]]، افتخارات بیجا، [[زنده به گور کردن دختران]]، [[بتپرستی]] و... موجب انتساب این دوره به [[عصر جاهلیت]] شده است. سخنان جعفربنابیطالب در نزد [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]، هنگام [[مهاجرت]] به این دیار، در توصیف [[عصر جاهلیت]] راهگشا است. [[جعفر]] گفت: «ای [[پادشاه]] بدان که ما قومی از [[اهل]] [[جاهلیت]] بودیم و بتان را میپرستیدیم و مردار میخوردیم و مرتکب فواحش میشدیم، [[قطع]] [[ارحام]] میکردیم و رنجانیدن خاص و عام و [[ظلم]] بر [[ضعفا]] و عدم رعایت [[حقوق]] [[همسایه]] کار ما بود»<ref>ابنهشام، سیرت رسولالله، ج ۱، ۳۱۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵-۵۴؛ نویری، نهایهالارب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۳۸.</ref>. | *برخی از محققان، واژه [[جهل]] را نه در مقابل [[علم]]، بلکه در مقابل [[حلم]] که یکی از [[شعب]] [[عقل]] است، دانستهاند و معتقدند به دلایلی چون [[تحدی قرآن]]، [[هدف بعثت]]، [[معجزه]] [[پیامبر اسلام]] و [[لزوم]] تناسب آن با عصر خود، غنای ادبی و وجود برخی مظاهر [[علمی]] و... در این دوره، [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[عرب]] در سطحی معقول قرار داشته است. آنان معتقدند که رفتارهای بیخردانه و عدم [[تعقل]] از جمله [[سفاهت]]، [[خشم]] و [[تکبر]]، [[خشونت]]، افتخارات بیجا، [[زنده به گور کردن دختران]]، [[بتپرستی]] و... موجب انتساب این دوره به [[عصر جاهلیت]] شده است. سخنان جعفربنابیطالب در نزد [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]، هنگام [[مهاجرت]] به این دیار، در توصیف [[عصر جاهلیت]] راهگشا است. [[جعفر]] گفت: «ای [[پادشاه]] بدان که ما قومی از [[اهل]] [[جاهلیت]] بودیم و بتان را میپرستیدیم و مردار میخوردیم و مرتکب فواحش میشدیم، [[قطع]] [[ارحام]] میکردیم و رنجانیدن خاص و عام و [[ظلم]] بر [[ضعفا]] و عدم رعایت [[حقوق]] [[همسایه]] کار ما بود»<ref>ابنهشام، سیرت رسولالله، ج ۱، ۳۱۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵-۵۴؛ نویری، نهایهالارب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۳۸.</ref>. |