خلافت امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - 'امامت امام علی' به 'امامت امام علی')
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان')
خط ۲۳: خط ۲۳:
#'''تحلیل گزارش [[بکر بن أخت]]:'''یکی از گزارش کنندگان، [[بکربن أخت عبدالواحد بن زیاد]] است، [[رئیس]] [[مذهب]] [[اشاعره]] یعنی شیخ [[ابوالحسن اشعری]] در کتاب خود برخی از آرای ناسازگار وی با [[اسلام]] مانند [[منافق]] بودن، [[عبادت]] [[شیطان]]، ارتکاب [[گناهان کبیره]] وی را برشمرده است که چنین آموزه‌هایی مورد [[پذیرش]] [[اشاعره]] نیست <ref>مقالات الأسلامیین، ص ۲۸۶.</ref>. از آن برمی‌آید که وی از آرای شاذ و خلاف [[پیروی]] می‌کرد و ادعای [[نص]] بر [[ابوبکر]] وی نیز می‌تواند مصداق یکی ازآنها باشد. [[امام نووی]] در شرح مسلم خود بعد از گزارش [[نظریه]] [[بکربن أخت]] و دیگر قائلان [[نص]] آنها را غیرقابل [[وصف]] می‌کند <ref>امام الووی، شرح مسلم، ج۱۲، ص ۲۰۵.</ref>
#'''تحلیل گزارش [[بکر بن أخت]]:'''یکی از گزارش کنندگان، [[بکربن أخت عبدالواحد بن زیاد]] است، [[رئیس]] [[مذهب]] [[اشاعره]] یعنی شیخ [[ابوالحسن اشعری]] در کتاب خود برخی از آرای ناسازگار وی با [[اسلام]] مانند [[منافق]] بودن، [[عبادت]] [[شیطان]]، ارتکاب [[گناهان کبیره]] وی را برشمرده است که چنین آموزه‌هایی مورد [[پذیرش]] [[اشاعره]] نیست <ref>مقالات الأسلامیین، ص ۲۸۶.</ref>. از آن برمی‌آید که وی از آرای شاذ و خلاف [[پیروی]] می‌کرد و ادعای [[نص]] بر [[ابوبکر]] وی نیز می‌تواند مصداق یکی ازآنها باشد. [[امام نووی]] در شرح مسلم خود بعد از گزارش [[نظریه]] [[بکربن أخت]] و دیگر قائلان [[نص]] آنها را غیرقابل [[وصف]] می‌کند <ref>امام الووی، شرح مسلم، ج۱۲، ص ۲۰۵.</ref>
*حاصل آن‌که در خود منابع [[اهل سنت]] [[روایت|روایتی]] از [[صحابه]] مورد [[وثوق]] خود [[اهل سنت]] مبنی بر وجود [[نص]] درباره [[ابوبکر]] وجود ندارد وادعای چنین [[روایت|روایتی]] از عصرهای بعدی پیدا شده است که [[راویان]] آنها دارای [[ضعف]] و اشکالاتی بودند، علاوه آن‌که این سؤال مطرح می‌شود اگر واقعاً چنین روایاتی وجود داشت، چرا توسط [[صحابه]] و درعصر خود [[ابوبکر]] [[نقل]] نشده است تا موجب [[مشروعیت]] [[حکومت]] وی نیز گردد. افزون بر نکات مذکور بعض [[اندیشوران]] [[اهل سنت]] درباره عدم وجود [[نص]] مدعی [[اجماع]] شدند<ref>امام الووی، شرح مسلم، ج۱۲، ص ۲۰۵.</ref> و تنها [[بکربن أخت]] درباره [[نص]] بر [[ابوبکر]] را استثنا می‌کنند و از آن برمی‌آید که [[رأی]] بکر منحصر به فرد و برخلاف مبانی [[اهل سنت]] است.  
*حاصل آن‌که در خود منابع [[اهل سنت]] [[روایت|روایتی]] از [[صحابه]] مورد [[وثوق]] خود [[اهل سنت]] مبنی بر وجود [[نص]] درباره [[ابوبکر]] وجود ندارد وادعای چنین [[روایت|روایتی]] از عصرهای بعدی پیدا شده است که [[راویان]] آنها دارای [[ضعف]] و اشکالاتی بودند، علاوه آن‌که این سؤال مطرح می‌شود اگر واقعاً چنین روایاتی وجود داشت، چرا توسط [[صحابه]] و درعصر خود [[ابوبکر]] [[نقل]] نشده است تا موجب [[مشروعیت]] [[حکومت]] وی نیز گردد. افزون بر نکات مذکور بعض [[اندیشوران]] [[اهل سنت]] درباره عدم وجود [[نص]] مدعی [[اجماع]] شدند<ref>امام الووی، شرح مسلم، ج۱۲، ص ۲۰۵.</ref> و تنها [[بکربن أخت]] درباره [[نص]] بر [[ابوبکر]] را استثنا می‌کنند و از آن برمی‌آید که [[رأی]] بکر منحصر به فرد و برخلاف مبانی [[اهل سنت]] است.  
*'''۳. اعتراف [[اهل سنت]] به عدم [[نص]]:'''[[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[سنّت]] معترف‌اند که درباره [[امامت]] و [[خلافت]] از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} درباره هیچ‌کس حتی درباره [[ابوبکر]] [[نص|نصی]] وارد نشده است، این اعتراف به این معناست که خود [[اهل سنت]] [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نمی‌پذیرند و بر آنها اشکال سندی یا اشکال دلالتی متوجه می‌کنند. به دیگر سخن، اینکه خود [[رقیب]] [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را برنمی‌تابد و آنها را [[حجت]] و معتبر نمی‌شمارند، [[تکلیف]] عدم اعتبار آن روشن می‌شود و لذا چنین روایاتی که خودشان به [[سند]] یا دلالت آنها [[وثوق]] ندارند، چگونه با [[نصوص]] [[امامت حضرت علی]]{{ع}} توان [[تعارض]] را پیدا می‌کند؟ به تقریر دیگر، [[اهل سنت]]ی که [[دوست]] داشتند [[مشروعیت]] [[خلافت]] خلفای خودشان را به هرنحوی که شده به [[شرع]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} مستند کنند، نهایت دلالت [[نصوص]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نه در حد دلالت روشن و شفاف، بلکه در حد [[پنهان]] و خفی [[وصف]] می‌کنند. از اینجا نیز روشن می‌شود روایاتی با حد دلالت خفا توان [[تعارض]] با [[روایات]] شفاف و صریح را ندارند. این اعتراف یعنی عدم [[نص]] درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[مورد اتفاق]] [[اهل سنت]] قرار گرفته است <ref>ر.ک: بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۳۴۹؛ غزالی، قواعد العقائد،ص ۲۲۶؛ نووی، صحیح مسلم، حاشیه نووی، ج۱۲، ص۲۰۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص ۲۱۹.</ref>. با دو نکته فوق اعتبار [[نصوص]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] مخدوش شده و دیگر برای طرح و ارزیابی تک تک [[روایات]] مزبور [[نیاز]] ونیز مجالی نیست <ref>ر.ک: کتب کلامی، ذیل بحث [[امامت]] و نیز: علی اصغر رضوانی، [[امام‌شناسی (کتاب)|امام‌شناسی]]، ج۲، صص ۶۳۴ - ۶۴۵.</ref>
*'''۳. اعتراف [[اهل سنت]] به عدم [[نص]]:'''[[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[سنّت]] معترف‌اند که درباره [[امامت]] و [[خلافت]] از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} درباره هیچ‌کس حتی درباره [[ابوبکر]] [[نص|نصی]] وارد نشده است، این اعتراف به این معناست که خود [[اهل سنت]] [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نمی‌پذیرند و بر آنها اشکال سندی یا اشکال دلالتی متوجه می‌کنند. به دیگر سخن، اینکه خود [[رقیب]] [[روایات]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را برنمی‌تابد و آنها را [[حجت]] و معتبر نمی‌شمارند، [[تکلیف]] عدم اعتبار آن روشن می‌شود و لذا چنین روایاتی که خودشان به [[سند]] یا دلالت آنها [[وثوق]] ندارند، چگونه با [[نصوص]] [[امامت حضرت علی]]{{ع}} توان [[تعارض]] را پیدا می‌کند؟ به تقریر دیگر، [[اهل سنت]]ی که [[دوست]] داشتند [[مشروعیت]] [[خلافت]] خلفای خودشان را به هرنحوی که شده به [[شرع]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} مستند کنند، نهایت دلالت [[نصوص]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] را نه در حد دلالت روشن و شفاف، بلکه در حد پنهان و خفی [[وصف]] می‌کنند. از اینجا نیز روشن می‌شود روایاتی با حد دلالت خفا توان [[تعارض]] با [[روایات]] شفاف و صریح را ندارند. این اعتراف یعنی عدم [[نص]] درباره [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[مورد اتفاق]] [[اهل سنت]] قرار گرفته است <ref>ر.ک: بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۳۴۹؛ غزالی، قواعد العقائد،ص ۲۲۶؛ نووی، صحیح مسلم، حاشیه نووی، ج۱۲، ص۲۰۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص ۲۱۹.</ref>. با دو نکته فوق اعتبار [[نصوص]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] مخدوش شده و دیگر برای طرح و ارزیابی تک تک [[روایات]] مزبور [[نیاز]] ونیز مجالی نیست <ref>ر.ک: کتب کلامی، ذیل بحث [[امامت]] و نیز: علی اصغر رضوانی، [[امام‌شناسی (کتاب)|امام‌شناسی]]، ج۲، صص ۶۳۴ - ۶۴۵.</ref>
*'''۴. عدم استناد [[ابوبکر]] و [[عمر]]:''' [[دلیل]] دیگری که عدم [[نص]] بر [[خلافت]] [[ابوبکر]] را ثابت می‌کند، عدم استناد [[ابوبکر]] و همراه او در [[سقیفه]] یعنی [[عمر]] در تقویت [[خلافت]] [[ابوبکر]] به اصل [[نص]] است. [[ابوبکر]] نهایت در [[سقیفه]] به [[روایت]] مطلق [[نبوی]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْش}} در برابر [[انصار]] استناد می‌کند. روشن است اگر درباره وی از سوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[نص|نصی]] وارد شده بود وی و حامیانش در [[سقیفه]] و موارد دیگر آن را به عنوان [[دلیل]] ذکر می‌کردند. این [[دلیل]] را بعض [[عالمان]] معروف [[اهل سنت]] مانند [[امام نووی]] در رد وجود [[نص]] بر [[ابوبکر]] متذکر شدند<ref> شرح مسلم، حاشیه [[امام]] النووی، ج۱۲، ص۲۰۴.</ref>.
*'''۴. عدم استناد [[ابوبکر]] و [[عمر]]:''' [[دلیل]] دیگری که عدم [[نص]] بر [[خلافت]] [[ابوبکر]] را ثابت می‌کند، عدم استناد [[ابوبکر]] و همراه او در [[سقیفه]] یعنی [[عمر]] در تقویت [[خلافت]] [[ابوبکر]] به اصل [[نص]] است. [[ابوبکر]] نهایت در [[سقیفه]] به [[روایت]] مطلق [[نبوی]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْش}} در برابر [[انصار]] استناد می‌کند. روشن است اگر درباره وی از سوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[نص|نصی]] وارد شده بود وی و حامیانش در [[سقیفه]] و موارد دیگر آن را به عنوان [[دلیل]] ذکر می‌کردند. این [[دلیل]] را بعض [[عالمان]] معروف [[اهل سنت]] مانند [[امام نووی]] در رد وجود [[نص]] بر [[ابوبکر]] متذکر شدند<ref> شرح مسلم، حاشیه [[امام]] النووی، ج۱۲، ص۲۰۴.</ref>.
*'''۵. اعتراف [[خلیفه اول]]:''' [[ابوبکر]] در روزهای آخر عمرش از چند امر اظهار [[تأسف]] می‌کند یکی از این موارد اعتراف به عدم ورود [[نص]] از سوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} درباره امر یعنی [[حکومت]] می‌باشد {{متن حدیث| فَوَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُهُ فِيمَنْ هَذَا الْأَمْرُ، فَكُنَّا لَا نُنَازِعُهُ أَهْلَه‏}} <ref>[[ابوبکر]] احمد الجواهری البغدادی، السقیفه،ص ۴۱، با تحقیق و مقدمه محمدهادی امینی.</ref>. او در همان ایام درباره [[تعیین]] [[خلیفه]] بعدی می‌گفت اگر کسی را [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود قرار ندادم، همانا [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} نیز چنین کرد و اگر کسی را به [[خلافت]] برگزیدم، همانا [[ابوبکر]] نیز چنین نمود<ref>«انی لا استخلف فان [[رسول الله]] لم یستخلف و ان أستخلف فان ابابکر قداستخلف»؛ صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۴۵۵، ح ۱۸۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۷۵۰؛ تاریخ کامل، ج۳، ص۶۵.</ref>. وی در این سخن علاوه براینکه بر وجود [[نزاع]] درباره [[حکومت]] اعتراف می‌کند، بر عدم [[نص]] حداقل درباره خود نیز، معترف است اما اینکه هیچ [[نص|نصی]] از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} وارد نشده، ما خلاف آن را ثابت خواهیم کرد.  
*'''۵. اعتراف [[خلیفه اول]]:''' [[ابوبکر]] در روزهای آخر عمرش از چند امر اظهار [[تأسف]] می‌کند یکی از این موارد اعتراف به عدم ورود [[نص]] از سوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} درباره امر یعنی [[حکومت]] می‌باشد {{متن حدیث| فَوَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُهُ فِيمَنْ هَذَا الْأَمْرُ، فَكُنَّا لَا نُنَازِعُهُ أَهْلَه‏}} <ref>[[ابوبکر]] احمد الجواهری البغدادی، السقیفه،ص ۴۱، با تحقیق و مقدمه محمدهادی امینی.</ref>. او در همان ایام درباره [[تعیین]] [[خلیفه]] بعدی می‌گفت اگر کسی را [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود قرار ندادم، همانا [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} نیز چنین کرد و اگر کسی را به [[خلافت]] برگزیدم، همانا [[ابوبکر]] نیز چنین نمود<ref>«انی لا استخلف فان [[رسول الله]] لم یستخلف و ان أستخلف فان ابابکر قداستخلف»؛ صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۴۵۵، ح ۱۸۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۷۵۰؛ تاریخ کامل، ج۳، ص۶۵.</ref>. وی در این سخن علاوه براینکه بر وجود [[نزاع]] درباره [[حکومت]] اعتراف می‌کند، بر عدم [[نص]] حداقل درباره خود نیز، معترف است اما اینکه هیچ [[نص|نصی]] از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} وارد نشده، ما خلاف آن را ثابت خواهیم کرد.  
۲۱۸٬۱۹۶

ویرایش