قیس بن سعد بن عباده در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۰
، ۲۷ دسامبر ۲۰۲۰جایگزینی متن - 'قوت' به 'قوت'
جز (جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی') |
جز (جایگزینی متن - 'قوت' به 'قوت') |
||
خط ۲۱۶: | خط ۲۱۶: | ||
==[[احتجاجات]] [[قیس]] در برابر [[معاویه]]== | ==[[احتجاجات]] [[قیس]] در برابر [[معاویه]]== | ||
بعد از آنکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[شهید]] شد و معاویه با [[امام حسن]]{{ع}} [[صلح]] کرد، او برای [[سفر]] [[حج]] به [[مدینه]] وارد شد. [[اهل]] مدینه به استقبال او آمدند و معاویه متوجه شد که [[قریشیان]] بیشتر از [[انصار]] هستند. در این باره از [[مردم]] پرسید. به او گفته شد: آنان فقیرند و برای آمدن مرکبی ندارند. معاویه رو به [[قیس بن سعد]] کرد و گفت: "ای گروه انصار، چرا شما همراه [[برادران]] [[قریشی]] خود به استقبال من نیامدید؟" قیس - که بزرگ انصار و پسر بزرگ آنان بود - گفت: "ای امیرالمؤمنین، ما چهارپایی نداشتیم". معاویه گفت: "پس شتران شما کجایند؟" قیس گفت: "آنها را در [[روز]] [[بدر]] و [[احد]] و بعد از آن در [[جنگهای پیامبر]]{{صل}} از دست دادیم؛ آن هنگام که برای [[مسلمان]] شدنتان در برابر تو و پدرت [[شمشیر]] میزدیم تا آنکه امر خدا | بعد از آنکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[شهید]] شد و معاویه با [[امام حسن]]{{ع}} [[صلح]] کرد، او برای [[سفر]] [[حج]] به [[مدینه]] وارد شد. [[اهل]] مدینه به استقبال او آمدند و معاویه متوجه شد که [[قریشیان]] بیشتر از [[انصار]] هستند. در این باره از [[مردم]] پرسید. به او گفته شد: آنان فقیرند و برای آمدن مرکبی ندارند. معاویه رو به [[قیس بن سعد]] کرد و گفت: "ای گروه انصار، چرا شما همراه [[برادران]] [[قریشی]] خود به استقبال من نیامدید؟" قیس - که بزرگ انصار و پسر بزرگ آنان بود - گفت: "ای امیرالمؤمنین، ما چهارپایی نداشتیم". معاویه گفت: "پس شتران شما کجایند؟" قیس گفت: "آنها را در [[روز]] [[بدر]] و [[احد]] و بعد از آن در [[جنگهای پیامبر]]{{صل}} از دست دادیم؛ آن هنگام که برای [[مسلمان]] شدنتان در برابر تو و پدرت [[شمشیر]] میزدیم تا آنکه امر خدا قوت گرفت، در حالی که شما نمیپسندیدید". معاویه گفت: "خدایا ما را ببخش". قیس گفت: "بدان که [[پیامبر]] فرموده است: " شما بعد از من خواهید دید که در [[بخشش]] دیگران را بر شما مقدم میدارند "". معاویه گفت: "چه [[دستور]] در این باره به شما داده است؟ | ||
قیس گفت: "دستور داده تا [[دیدار]] او [[صبور]] باشیم". معاویه گفت: "پس [[صبر]] کنید تا او را [[ملاقات]] کنید". سپس قیس گفت: "ای معاویه، ما را درباره شترانمان [[سرزنش]] میکنی؟ به خدا قسم، در روز بدر سوار بر آنها با شما رو در رو شدیم در حالی که شما برای خاموش کردن [[نور]] خدا و بالا بردن [[کلام]] [[شیطان]] تلاش میکردید! بعدها تو و پدرت با [[اکراه]] به [[اسلامی]] داخل شدید که به خاطر آن شما را میزدیم". معاویه گفت: "گویا تو به خاطر [[یاری کردن]] ما بر ما منّت میگذاری. به خدا قسم، [[قریش]] در این باره بر شما منّت و [[فضیلت]] دارند. ای گروه [[انصار]]، آیا شما بر ما منّت میگذارید برای اینکه [[پیامبر]] را [[یاری]] کردهاید در حالی که او از [[قریش]] و پسر عموی ما و از ماست؟ پس منّت و [[فضیلت]] برای ماست که [[خداوند]] شما را [[یاران]] [[پیروان]] ما قرار داده و شما را به وسیله ما [[هدایت]] کرده است". | قیس گفت: "دستور داده تا [[دیدار]] او [[صبور]] باشیم". معاویه گفت: "پس [[صبر]] کنید تا او را [[ملاقات]] کنید". سپس قیس گفت: "ای معاویه، ما را درباره شترانمان [[سرزنش]] میکنی؟ به خدا قسم، در روز بدر سوار بر آنها با شما رو در رو شدیم در حالی که شما برای خاموش کردن [[نور]] خدا و بالا بردن [[کلام]] [[شیطان]] تلاش میکردید! بعدها تو و پدرت با [[اکراه]] به [[اسلامی]] داخل شدید که به خاطر آن شما را میزدیم". معاویه گفت: "گویا تو به خاطر [[یاری کردن]] ما بر ما منّت میگذاری. به خدا قسم، [[قریش]] در این باره بر شما منّت و [[فضیلت]] دارند. ای گروه [[انصار]]، آیا شما بر ما منّت میگذارید برای اینکه [[پیامبر]] را [[یاری]] کردهاید در حالی که او از [[قریش]] و پسر عموی ما و از ماست؟ پس منّت و [[فضیلت]] برای ماست که [[خداوند]] شما را [[یاران]] [[پیروان]] ما قرار داده و شما را به وسیله ما [[هدایت]] کرده است". |