←جستارهای وابسته
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
#اولین جریان فکری از این گروه، با بیان [[تعارض]] کلی [[اسلام]] و تجدد، [[معتقد]] است که، اسلام [[دین جامع]] و کامل است و همزمان به تمامی جنبههای معاش و [[معاد]]، توجه دارد؛ از اینرو تمامی [[علوم]] معاش و معاد، جنبه توقیفی دارند؛ یعنی از [[ناحیه]] [[خداوند]] و [[وحی الهی]] با واسطه [[انبیا]] به [[انسان]] [[تعلیم]] داده شدهاند و اگر غیر این بود، تداوم [[حیات]] ممکن نبود<ref>رجوع کنید به اسلام و تجدد، مهدی نصیری، ص۲۵۳.</ref>؛ بنابراین در این دیدگاه [[انتظار]] میرود که باید [[حکومت]] [[قوانین]] و مقررات [[اداره امور]] را از متون [[وحی]] اتخاذ نماید و اصولاً باید [[حکومت اسلامی]] با [[نفی]] دستاوردهای [[تمدن]] جدید، تنها مجری [[احکام اسلامی]] باشد. | #اولین جریان فکری از این گروه، با بیان [[تعارض]] کلی [[اسلام]] و تجدد، [[معتقد]] است که، اسلام [[دین جامع]] و کامل است و همزمان به تمامی جنبههای معاش و [[معاد]]، توجه دارد؛ از اینرو تمامی [[علوم]] معاش و معاد، جنبه توقیفی دارند؛ یعنی از [[ناحیه]] [[خداوند]] و [[وحی الهی]] با واسطه [[انبیا]] به [[انسان]] [[تعلیم]] داده شدهاند و اگر غیر این بود، تداوم [[حیات]] ممکن نبود<ref>رجوع کنید به اسلام و تجدد، مهدی نصیری، ص۲۵۳.</ref>؛ بنابراین در این دیدگاه [[انتظار]] میرود که باید [[حکومت]] [[قوانین]] و مقررات [[اداره امور]] را از متون [[وحی]] اتخاذ نماید و اصولاً باید [[حکومت اسلامی]] با [[نفی]] دستاوردهای [[تمدن]] جدید، تنها مجری [[احکام اسلامی]] باشد. | ||
#جریان فکری دیگر از این گروه، ضمن آنکه همانند دیدگاه اخیر تباین کلی تمدن [[غرب]] و [[تمدن اسلامی]] را قبول دارد، معتقد است که تمدنسازی در قالب ساختار و [[سیستم]] تمام [[عیاری]] انجام میشود که از مبانی تا آثار و نتایج در بافت هماهنگ و به هم فشردهای قرار دارند و همدیگر را [[تأیید]] میکنند. بر این اساس، تجدّد یا [[تمدن]] غربی بر مبنای [[حبّ]] و [[گرایش به دنیا]] پیریزی شده است و در نتیجه آثار و نتایج حاصله متناسب با این مبنا خواهد بود؛ چنانچه [[تمدن اسلامی]] نیز بر مبنای [[پرستش]] [[خداوند]] و توسعه [[تقرب]] و [[تکامل]] مراتب [[انسانی]]، شکل میگیرد؛ پس بنابراین نمیتوان لزوماً آثار و نتایج یکسانی بین این دو تمدن قائل شد؛ البته با این تفاوت که تنها [[نفی]] وضع موجود، کافی نیست؛ بلکه تکامل [[اجتماعی]] در گرو بافت هماهنگ ابعاد سهگانه [[نظام ارزشی]]، [[نظام فکری]] و [[نظام]] [[رفتار]] [[عینی]] [[جامعه]] است که باید بر اساس [[آموزههای دینی]] در فرایند [[فهم]] اجتماعی دوباره تولید شود<ref>رجوع کنید به: جزوه حکومت دینی و ولایت فقیه، سید مهدی میرباقری، ص۱۳۴-۱۶۵؛ و همچنین مقولاتی پیرامون مدنیت تکاملی، سید جعفر مرعشی، ص۱۷۳-۱۸۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۳۳.</ref> | #جریان فکری دیگر از این گروه، ضمن آنکه همانند دیدگاه اخیر تباین کلی تمدن [[غرب]] و [[تمدن اسلامی]] را قبول دارد، معتقد است که تمدنسازی در قالب ساختار و [[سیستم]] تمام [[عیاری]] انجام میشود که از مبانی تا آثار و نتایج در بافت هماهنگ و به هم فشردهای قرار دارند و همدیگر را [[تأیید]] میکنند. بر این اساس، تجدّد یا [[تمدن]] غربی بر مبنای [[حبّ]] و [[گرایش به دنیا]] پیریزی شده است و در نتیجه آثار و نتایج حاصله متناسب با این مبنا خواهد بود؛ چنانچه [[تمدن اسلامی]] نیز بر مبنای [[پرستش]] [[خداوند]] و توسعه [[تقرب]] و [[تکامل]] مراتب [[انسانی]]، شکل میگیرد؛ پس بنابراین نمیتوان لزوماً آثار و نتایج یکسانی بین این دو تمدن قائل شد؛ البته با این تفاوت که تنها [[نفی]] وضع موجود، کافی نیست؛ بلکه تکامل [[اجتماعی]] در گرو بافت هماهنگ ابعاد سهگانه [[نظام ارزشی]]، [[نظام فکری]] و [[نظام]] [[رفتار]] [[عینی]] [[جامعه]] است که باید بر اساس [[آموزههای دینی]] در فرایند [[فهم]] اجتماعی دوباره تولید شود<ref>رجوع کنید به: جزوه حکومت دینی و ولایت فقیه، سید مهدی میرباقری، ص۱۳۴-۱۶۵؛ و همچنین مقولاتی پیرامون مدنیت تکاملی، سید جعفر مرعشی، ص۱۷۳-۱۸۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۳۳.</ref> | ||
==بررسی دیدگاهها== | |||
===بررسی دیدگاه “انفکاک روش اداره از دین”=== | |||
نظریه انفکاک روش اداره از [[دین]]، در واقع ریشه در ایده معروف “جدایی دین از سیاست” داشته و بر پایه [[اندیشه]] “دین حداقل” شکل میگیرد؛ یعنی این دیدگاه، محدوده دین را به مسائل [[عبادی]] و فردی خلاصه کرده و [[امور سیاسی]] و اجتماعی را خارج از گستره دین میپندارد؛ بنابراین تأثیرپذیری روش اداره که یک امر کاملاً [[سیاسی]] و اجتماعی است از [[احکام]] و [[تعالیم دینی]] را نیز غیر ممکن میبیند و به جدایی روش اداره از دین نظر میدهد. | |||
در برخورد با نظریه فوق، ابتدا توجه به این نکته ضروری است که اگر دین هیچ [[پیام]] و رهنمود خاصی در مورد [[سیاست]] و [[اجتماع]] نداشته باشد، اصل [[تشکیل حکومت]] بر پایه دین نیز غیرممکن خواهد بود و باید عنوان [[حکومت دینی]] به [[حکومت]] متدینین و [[نظام سیاسی اسلام]] به [[نظام سیاسی]] [[مسلمانان]] [[تغییر]] نام یابد؛ زیرا [[حکومت]] یک امر کاملاً [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] است و [[دینی]] بودن آن در صورتی مفهوم صحیح پیدا میکند که در [[منابع دینی]] رهنمودهایی در مورد شیوه [[حکومتداری]]، بیان شده باشد. | |||
از سوی دیگر، این ادعا که [[بشر]] در حساسترین بخش [[زندگی]] یعنی اداره مسایل اجتماعی و [[انتخاب]] اهداف توسعه و برنامهریزیهای تخصصی، نیاز به [[دین]] نداشته و صرفاً با [[تکیه]] بر [[عقل]] و تجربه میتواند به بالاترین سطوح [[تکامل]] دست یابد، یک ادعای غیرمنطقی است. متأسفانه بیش از چندین قرن است که [[سیاستمداران]] [[سکولار]] با طرح همین ادعا، مانع از دخالت [[علمای دین]] و نهادهای مذهبی در [[امور سیاسی]] و اجتماعی شده و با ارائه تعاریف ناقص از توسعه، تکامل و [[سعادت]] [[انسانی]] و با انتخاب راهکارهای غلط، موجب پیدایش چالشهای گوناگونی؛ چون: [[فقر]] و [[محرومیت]]، شکاف [[عظیم]] طبقاتی و [[فساد]] فراگیر [[اخلاقی]] در [[جوامع]] مختلف شدهاند. | |||
امروزه با نگاهی اجمالی به روشها و الگوهایی که حکومتهای سکولار برای اداره بخشهای مختلف [[جامعه]]، اعم از: [[سیاست]]، [[فرهنگ]] و [[اقتصاد]] در پیش گرفتهاند، میتوان از نقایص، [[ضعفها]] و پیامدهای خطرناک آنها [[آگاه]] شد؛ چنانکه در حوزه سیاست، [[حاکمیت]] [[احزاب]] [[فاسد]] و [[قدرتطلب]] و در بخش فرهنگ، [[سلطه]] رسانههای [[منحرف]] و مبتذل، و در بخش اقتصاد، تسلّط کمپانیهای بزرگ چند ملیّتی، [[آینده]] همه [[مردم]] [[جهان]] را در [[معرض]] [[تهدید]] قرار داده است.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۳۴.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |