قرظة بن کعب انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۵: خط ۳۵:
این [[نامه]] را [[عبدالله بن ابی رافع]] در [[رجب]] [[سال ۳۶ هجری]] نوشت<ref>الجمل، شیخ مفید، ص۲۱۶-۲۱۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قرظة بن کعب (مقاله)|مقاله «قرظة بن کعب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۴۴-۴۵.</ref>
این [[نامه]] را [[عبدالله بن ابی رافع]] در [[رجب]] [[سال ۳۶ هجری]] نوشت<ref>الجمل، شیخ مفید، ص۲۱۶-۲۱۵.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قرظة بن کعب (مقاله)|مقاله «قرظة بن کعب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۴۴-۴۵.</ref>


==استقبال [[قرظه]] از [[امام علی]]{{ع}}==
==استقبال قرظه از [[امام علی]]{{ع}}==
[[شیخ مفید]] به نقل از [[امام صادق]]{{ع}}می‌نویسد: [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} هنگامی که
[[شیخ مفید]] به نقل از [[امام صادق]]{{ع}}می‌نویسد: [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} هنگامی که
پس از [[جنگ جمل]] به سوی [[کوفه]] حرکت و به نزدیکی کوفه رسید، مردم همراه، [[قرظه بن کعب]] به استقبال آن [[حضرت]] آمدند و در نزدیکی نهر [[نضر بن زیاد]]، آن حضرت{{ع}} را [[ملاقات]] کردند و [[فتح]] و [[پیروزی]] را به آن حضرت تبریک می‌گفتند. در حالی که آن حضرت با عرق پیشانی خود را [[پاک]] می‌کرد، قرظه بن کعب گفت: "ای [[امیر المؤمنین]] [[شکر]] [[خدا]] را که [[دوستدار]] تو با [[عزت]] و [[دشمن]] تو [[ذلیل]] شد و خدا تو را بر [[قوم]] [[ستمگر]] و [[سرکش]] [[پیروز]] کرد". در این حال [[عبد الله بن وهب راسبی]] گفت: "به خدا قسم آنها [[ظالم]] و [[کافر]] و [[مشرک]] بودند". امیر المؤمنین{{ع}} فرمود: "مادرت به عزایت بنشیند! چه چیز باعث شد که حرف [[باطل]] بزنی و آن چه نمی‌دانی بر زبان برانی؟ این قوم این گونه نیستند که تو می‌گویی؛ اگر مشرک بودند ما به آنها [[لعن]] کرده و اموال‌شان را به [[غنیمت]] می‌گرفتیم و نمی‌توانستیم با آنها [[ازدواج]] کرده و از آنها [[ارث]] ببریم"<ref>الکافئه، شیخ مفید، ص۳۲-۳۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قرظة بن کعب (مقاله)|مقاله «قرظة بن کعب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۴۵.</ref>
پس از [[جنگ جمل]] به سوی [[کوفه]] حرکت و به نزدیکی کوفه رسید، مردم همراه، [[قرظه بن کعب]] به استقبال آن [[حضرت]] آمدند و در نزدیکی نهر [[نضر بن زیاد]]، آن حضرت{{ع}} را [[ملاقات]] کردند و [[فتح]] و [[پیروزی]] را به آن حضرت تبریک می‌گفتند. در حالی که آن حضرت با عرق پیشانی خود را [[پاک]] می‌کرد، قرظه بن کعب گفت: "ای [[امیر المؤمنین]] [[شکر]] [[خدا]] را که [[دوستدار]] تو با [[عزت]] و [[دشمن]] تو [[ذلیل]] شد و خدا تو را بر [[قوم]] [[ستمگر]] و [[سرکش]] [[پیروز]] کرد". در این حال [[عبد الله بن وهب راسبی]] گفت: "به خدا قسم آنها [[ظالم]] و [[کافر]] و [[مشرک]] بودند". امیر المؤمنین{{ع}} فرمود: "مادرت به عزایت بنشیند! چه چیز باعث شد که حرف [[باطل]] بزنی و آن چه نمی‌دانی بر زبان برانی؟ این قوم این گونه نیستند که تو می‌گویی؛ اگر مشرک بودند ما به آنها [[لعن]] کرده و اموال‌شان را به [[غنیمت]] می‌گرفتیم و نمی‌توانستیم با آنها [[ازدواج]] کرده و از آنها [[ارث]] ببریم"<ref>الکافئه، شیخ مفید، ص۳۲-۳۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قرظة بن کعب (مقاله)|مقاله «قرظة بن کعب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۴۵.</ref>
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش