ایمان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۷: خط ۶۷:


===خوارج===
===خوارج===
از نظر خوارج، هر کس که گناه کبیره انجام دهد، از دایره‌ی ایمان خارج است. درواقع آنها برای خارج کردن رقبای خود از میدان پس از فاصله گرفتن از جماعت مسلمانان، این پرسش را مطرح کردند که پیروان امام علی{{ع}} و معاویه که حکمیت را پذیرفتند کافرند یا مؤمن؟ پاسخ آنان این بود که این عمل گناه کبیره به شمار می‌آید و مرتکب کبیره هر کس که باشد، کافر است <ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۵۳۷.</ref>؛ از این‌رو همۀ کسانی که حکمیت را پذیرفته‌اند کافر به شمار می‌آیند. آنان برای اثبات این مدعای خود به آیۀ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref> استشهاد می‌کردند<ref>الإقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۳۴؛ شرح العقائد النسفیة، ص۷۱، ۷۳.</ref>. فارغ از انگیزه‌ها و زمینه‌های تاریخی این بحث، اغلب خوارج (به غیر از نجادات{{یادداشت|نَجَدات یکی از فرق اسلامی است که از خوارج به شمار می‌آیند که از پیروان نجده بن عامر بودند، صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران (جلد یکم)}}) در بحث از ایمان تأکید افزونی بر عمل داشتند و از این‌رو مرتکب کبیره را کافر میدانستند.
{{همچنین ببینید|خوارج}}
از نظر خوارج، هر کس که گناه کبیره انجام دهد، از دایره‌ی ایمان خارج و کافر است. فارغ از انگیزه‌ها و زمینه‌های تاریخی، اغلب خوارج (به غیر از نجادات{{یادداشت|نَجَدات یکی از فرق اسلامی است که از خوارج به شمار می‌آیند که از پیروان نجده بن عامر بودند، صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران (جلد یکم)}}) در بحث از ایمان تأکید زیادی بر عمل داشتند و از این‌رو مرتکب کبیره را کافر میدانستند.


===معتزله===
===معتزله===
{{همچنین ببینید|معتزله}}
معتزله نیز در قُرون بعد در بحث از ماهیت ایمان عمدتاً بر فعل مؤمنانه تأکید نمودند و آن را محور ایمان دینی به شمار آوردند. آنان معتقد بودند که ایمان در مرتبۀ نخست تبعیت عملی از ایجاب‌های عقلی است و در درجۀ دوم تبعیت عملی از ایجاب‌های شرعی. در نظر معتزله نیز مرتکب گناهان کبیره نمی‌تواند مؤمن باشد، چون ارتکاب این گناهان تخلف آشکار از عمل به وظیفه است <ref>[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>. چنین انسانی در مرتبه‌ای میان ایمان و کفر قرار دارد که در اصطلاح ایشان {{عربی|مَنْزِلَةٌ بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ}} گفته می‌شود<ref>مقالات الإسلامیین، ص۲۶۹، ۲۷۰؛ المنیة و الأمل، ص۸؛ التبصیر فی الدین، ص۵۷-۵۸.</ref>.
معتزله نیز در قُرون بعد در بحث از ماهیت ایمان عمدتاً بر فعل مؤمنانه تأکید نمودند و آن را محور ایمان دینی به شمار آوردند. آنان معتقد بودند که ایمان در مرتبۀ نخست تبعیت عملی از ایجاب‌های عقلی است و در درجۀ دوم تبعیت عملی از ایجاب‌های شرعی. در نظر معتزله نیز مرتکب گناهان کبیره نمی‌تواند مؤمن باشد، چون ارتکاب این گناهان تخلف آشکار از عمل به وظیفه است <ref>[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]، ج۱۰، ص۷۱۴.</ref>. چنین انسانی در مرتبه‌ای میان ایمان و کفر قرار دارد که در اصطلاح ایشان {{عربی|مَنْزِلَةٌ بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ}} گفته می‌شود<ref>مقالات الإسلامیین، ص۲۶۹، ۲۷۰؛ المنیة و الأمل، ص۸؛ التبصیر فی الدین، ص۵۷-۵۸.</ref>.


خط ۷۶: خط ۷۸:


===مرجئه===
===مرجئه===
{{همچنین ببینید|مرجئه}}
مرجئه در مقابل این نگرش عمل‌گرایانه‌ی معتزله، در بحث از ماهیت ایمان بر "معرفت" تأکید کردند و ایمان به خدا را مساوی با معرفت به او دانستند و کفر به حق را مساوی با جهل به او. آنان عمل و اقرار زبانی را در حقیقت ایمان دخیل نمی‌دانستند و بر این باور بودند که اگر کسی مؤمن باشد، معاصی به وی آسیبی نمی‌زند، کما اینکه اگر کافر باشد، اعمال نیک کمکی به وی نمی‌کند. ایشان مرتکب کبیره را کافر نمی‌دانستند و معتقد بودند که چنین شخصی مؤمن گناهکار یا نهایتاً فاسق است.اشعری در گزارشی تفصیلی از جماعات مختلف مرجئه به این مطلب تصریح می‌کند<ref>مقالات الإسلامیین، ص۱۳۲.</ref>.
مرجئه در مقابل این نگرش عمل‌گرایانه‌ی معتزله، در بحث از ماهیت ایمان بر "معرفت" تأکید کردند و ایمان به خدا را مساوی با معرفت به او دانستند و کفر به حق را مساوی با جهل به او. آنان عمل و اقرار زبانی را در حقیقت ایمان دخیل نمی‌دانستند و بر این باور بودند که اگر کسی مؤمن باشد، معاصی به وی آسیبی نمی‌زند، کما اینکه اگر کافر باشد، اعمال نیک کمکی به وی نمی‌کند. ایشان مرتکب کبیره را کافر نمی‌دانستند و معتقد بودند که چنین شخصی مؤمن گناهکار یا نهایتاً فاسق است.اشعری در گزارشی تفصیلی از جماعات مختلف مرجئه به این مطلب تصریح می‌کند<ref>مقالات الإسلامیین، ص۱۳۲.</ref>.


خط ۸۱: خط ۸۴:


===اشاعره===
===اشاعره===
{{همچنین ببینید|اشاعره}}
اشاعره تصدیق را مقوّم ایمان دینی می‌دانند. به باور ایشان هر چند ممکن است که معرفت سبب ایمان باشد، اما بسیار بعید است که معرفت، قوام‌بخش ایمان باشد. این جماعت تساوی معرفت و تصدیق را نمی‌پذیرند و بر این باورند که می‌توان به چیزی معرفت داشت، اما بدان مؤمن نبود. در نظر متکلمان اشعری و برخی دیگر از متکلمان هم‌نظر با ایشان، حقیقت ایمان عبارت است از تصدیق قلبی به وجود خداوند، پیامبران و آنچه از ناحیۀ خداوند به ایشان داده شده از مبعوث شدن انبیا و از این‌رو این تصدیق قلبی در واقع همان اعتراف کردن و شهادت دادن به حقانیت {{عربی|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ}} است. ایشان بر خلاف معتزله، باوری به این ندارند که عقل قبل از شرع می‌تواند ایمان به برخی متعلقات ایمان دینی را مطالبه کند و از این‌رو اظهار می‌کنند که در صورت عدم بعثت انبیا، ایمان معنایی نداشت.
اشاعره تصدیق را مقوّم ایمان دینی می‌دانند. به باور ایشان هر چند ممکن است که معرفت سبب ایمان باشد، اما بسیار بعید است که معرفت، قوام‌بخش ایمان باشد. این جماعت تساوی معرفت و تصدیق را نمی‌پذیرند و بر این باورند که می‌توان به چیزی معرفت داشت، اما بدان مؤمن نبود. در نظر متکلمان اشعری و برخی دیگر از متکلمان هم‌نظر با ایشان، حقیقت ایمان عبارت است از تصدیق قلبی به وجود خداوند، پیامبران و آنچه از ناحیۀ خداوند به ایشان داده شده از مبعوث شدن انبیا و از این‌رو این تصدیق قلبی در واقع همان اعتراف کردن و شهادت دادن به حقانیت {{عربی|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيُّ}} است. ایشان بر خلاف معتزله، باوری به این ندارند که عقل قبل از شرع می‌تواند ایمان به برخی متعلقات ایمان دینی را مطالبه کند و از این‌رو اظهار می‌کنند که در صورت عدم بعثت انبیا، ایمان معنایی نداشت.


خط ۸۶: خط ۹۰:


===کَرّامیه‌===
===کَرّامیه‌===
{{همچنین ببینید| کَرّامیه‌}}
پیروان این فرقه معتقدند ایمان، قول لسانی است و مادامی که انسان به زبان، اظهار ایمان می‌کند در نظر خداوند مؤمن است، حتی اگر اعتقاد باطنی‌اش کفر باشد<ref>شرح الأصول الخمسة، ص۴۷۸؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۱۲۹؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref>. البته چنان‌که برخی از محققان مسلمان متذکر شده‌اند این سخن کَرّامیه صرفاً مرتبط با ایمان در نشئۀ دنیاست و ربطی به آثار ایمان در نشئۀ آخرت ندارد و در این عالم، فردی که ایمانش صرف اقرار به زبان باشد، عذاب خواهد دید<ref>کتاب الإیمان، ص۱۱۸؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref>.[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ایمان - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.
پیروان این فرقه معتقدند ایمان، قول لسانی است و مادامی که انسان به زبان، اظهار ایمان می‌کند در نظر خداوند مؤمن است، حتی اگر اعتقاد باطنی‌اش کفر باشد<ref>شرح الأصول الخمسة، ص۴۷۸؛ التمهید لقواعد التوحید، ص۱۲۹؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref>. البته چنان‌که برخی از محققان مسلمان متذکر شده‌اند این سخن کَرّامیه صرفاً مرتبط با ایمان در نشئۀ دنیاست و ربطی به آثار ایمان در نشئۀ آخرت ندارد و در این عالم، فردی که ایمانش صرف اقرار به زبان باشد، عذاب خواهد دید<ref>کتاب الإیمان، ص۱۱۸؛ شرح العقیدة الإصفهانیة، ص۱۹۷.</ref>.[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ایمان - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.


۴۶۶

ویرایش