ارکان خلافت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تجلی' به 'تجلی'
جز (جایگزینی متن - 'عمومیت' به 'عمومیت')
جز (جایگزینی متن - 'تجلی' به 'تجلی')
خط ۲۸: خط ۲۸:
*'''احتمال دوم،''' به روایت‌هایی اشاره دارد که مجعول در [[آیه خلافت]] [[آدم]]{{ع}} و هر [[انسان کامل]] دیگری می‌دانند؛ مانند روایتی که می‌گوید: "پس از اینکه [[آدم]] [[فرشتگان]] را از اسمای حجج [[خداوند]] باخبر ساخت آنها دانستند که مسمیات این اسماء، از [[فرشتگان]] به [[مقام خلافت]] شایسته‌ترند"<ref>هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۳.</ref> نظیر همین [[روایت]] است [[روایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: {{متن حدیث|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقاً بِيَدِي أَجْعَلُ ذُرِّيَّتَهُ أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ عِبَاداً صَالِحِينَ وَ أَئِمَّةً مُهْتَدِينَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي عَلَى خَلْقِي فِي أَرْضِي...}}<ref>علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۵۲.</ref>.
*'''احتمال دوم،''' به روایت‌هایی اشاره دارد که مجعول در [[آیه خلافت]] [[آدم]]{{ع}} و هر [[انسان کامل]] دیگری می‌دانند؛ مانند روایتی که می‌گوید: "پس از اینکه [[آدم]] [[فرشتگان]] را از اسمای حجج [[خداوند]] باخبر ساخت آنها دانستند که مسمیات این اسماء، از [[فرشتگان]] به [[مقام خلافت]] شایسته‌ترند"<ref>هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۳.</ref> نظیر همین [[روایت]] است [[روایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: {{متن حدیث|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقاً بِيَدِي أَجْعَلُ ذُرِّيَّتَهُ أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ عِبَاداً صَالِحِينَ وَ أَئِمَّةً مُهْتَدِينَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي عَلَى خَلْقِي فِي أَرْضِي...}}<ref>علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۵۲.</ref>.
*در پاسخ به این احتمال شایان ذکر است که با بررسی روایت‌های ذکر شده معلوم می‌شود که این [[روایت‌ها]] برخلافت [[حضرت آدم]]{{ع}} و [[انسان‌های کامل]] تصریح دارند ولی [[خلافت]] دیگر [[انسان‌ها]] را [[نفی]] نمی‌کنند و انحصار از آنها استفاده نمی‌شود.
*در پاسخ به این احتمال شایان ذکر است که با بررسی روایت‌های ذکر شده معلوم می‌شود که این [[روایت‌ها]] برخلافت [[حضرت آدم]]{{ع}} و [[انسان‌های کامل]] تصریح دارند ولی [[خلافت]] دیگر [[انسان‌ها]] را [[نفی]] نمی‌کنند و انحصار از آنها استفاده نمی‌شود.
*'''احتمال سوم'''، مقتضای سنخیت میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه است و چون مستخلف عنه [[خداوند متعال]] است، [[خلیفه]] نیز باید در صفات کمالی بهره‌ای از [[حضرت حق]] برده باشد. با توجه به اینکه سنخی میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه لازم است و سنخیت به تمام معنا برای تمام [[انسان‌ها]] قابل [[تصور]] نیست و در برخی از صفات، سنخیت وجود دارد، بنابراین انسان‌های [[مؤمن]] و [[پرهیزگار]] نیز همچون [[انسان کامل]]، [[خلیفه]] الهی هستند و [[انسان]] اکمل، [[کامل‌ترین]] [[خلیفه]] است و به عنوان [[صادر اول]] یا ظاهر اول، [[تجلی]] می‌یابد.
*'''احتمال سوم'''، مقتضای سنخیت میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه است و چون مستخلف عنه [[خداوند متعال]] است، [[خلیفه]] نیز باید در صفات کمالی بهره‌ای از [[حضرت حق]] برده باشد. با توجه به اینکه سنخی میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه لازم است و سنخیت به تمام معنا برای تمام [[انسان‌ها]] قابل [[تصور]] نیست و در برخی از صفات، سنخیت وجود دارد، بنابراین انسان‌های [[مؤمن]] و [[پرهیزگار]] نیز همچون [[انسان کامل]]، [[خلیفه]] الهی هستند و [[انسان]] اکمل، [[کامل‌ترین]] [[خلیفه]] است و به عنوان [[صادر اول]] یا ظاهر اول، تجلی می‌یابد.
*درباره احتمال سوم باید گفت توجیه مزبور، منافاتی با بالقوه بودن [[انسان‌ها]] ندارد و هر [[انسانی]] بالقوه [[خلیفه]] الهی است و میتواند آن را به فعل برساند و سنخیت را در صفات کمالی پدید آورد.
*درباره احتمال سوم باید گفت توجیه مزبور، منافاتی با بالقوه بودن [[انسان‌ها]] ندارد و هر [[انسانی]] بالقوه [[خلیفه]] الهی است و میتواند آن را به فعل برساند و سنخیت را در صفات کمالی پدید آورد.
*'''احتمال چهارم'''، به چند مطلب اشاره دارد که قائلان آن، بدان [[تمسک]] جسته‌اند:
*'''احتمال چهارم'''، به چند مطلب اشاره دارد که قائلان آن، بدان [[تمسک]] جسته‌اند:
خط ۳۷: خط ۳۷:
*'''احتمال پنجم'''، باید گفت ملاک [[خلافت]] الهی، [[علم]] به [[اسمای الهی]] است؛ یعنی [[خلیفه]]، [[مظهر]] همه اسمای حسنای [[خداوند سبحان]] است و برخی از موجودات، [[مظهر]] برخی از اسمای الهی‌اند و سهمی از [[خلافت]] را میبرند؛ به بیان دیگر، [[خلافت]] الهی از سنخ [[کمال وجودی]] و تشکیک‌پذیر است و مرتبه عالی آن از آنِ [[انسان]] اکمل است و مراتب نازل‌تر آن، به [[انسان‌های کامل]] و انسان‌های [[وارسته]] تعلق دارد. این احتمال با معنا و [[حقیقت]] [[خلافت]] الهی سازگار است و [[حقیقت]] [[خلافت]] نیز این احتمال را [[تأیید]] می‌کند.
*'''احتمال پنجم'''، باید گفت ملاک [[خلافت]] الهی، [[علم]] به [[اسمای الهی]] است؛ یعنی [[خلیفه]]، [[مظهر]] همه اسمای حسنای [[خداوند سبحان]] است و برخی از موجودات، [[مظهر]] برخی از اسمای الهی‌اند و سهمی از [[خلافت]] را میبرند؛ به بیان دیگر، [[خلافت]] الهی از سنخ [[کمال وجودی]] و تشکیک‌پذیر است و مرتبه عالی آن از آنِ [[انسان]] اکمل است و مراتب نازل‌تر آن، به [[انسان‌های کامل]] و انسان‌های [[وارسته]] تعلق دارد. این احتمال با معنا و [[حقیقت]] [[خلافت]] الهی سازگار است و [[حقیقت]] [[خلافت]] نیز این احتمال را [[تأیید]] می‌کند.
*نتیجه اینکه [[خلافت]] الهی ویژه شخص [[حضرت آدم]] نیست و نیز به [[انسان‌های کامل]] و [[مؤمن]] اختصاص ندارد، بلکه به نوع [[بشریت]] اختصاص دارد؛ یعنی تمام [[انسان‌ها]] بالقوه [[خلیفه]] الهی‌اند و بالفعل هر شخصی با توجه به [[کمالات]] و مظهریت اسمای حسنای الهی، در مرتبه‌ای از [[خلافت]] قرار دارد. برای [[درک]] این مفهوم، باید [[حقیقت]] [[خلافت]] و مراتب آن توجه کرد<ref>اکبر سیدی‌نیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.
*نتیجه اینکه [[خلافت]] الهی ویژه شخص [[حضرت آدم]] نیست و نیز به [[انسان‌های کامل]] و [[مؤمن]] اختصاص ندارد، بلکه به نوع [[بشریت]] اختصاص دارد؛ یعنی تمام [[انسان‌ها]] بالقوه [[خلیفه]] الهی‌اند و بالفعل هر شخصی با توجه به [[کمالات]] و مظهریت اسمای حسنای الهی، در مرتبه‌ای از [[خلافت]] قرار دارد. برای [[درک]] این مفهوم، باید [[حقیقت]] [[خلافت]] و مراتب آن توجه کرد<ref>اکبر سیدی‌نیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.
*[[صدرالمتألهین]] درباره عمومیت [[خلافت]] الهی برای همه [[انسان‌ها]]، می‌نویسد: "هریک از افراد [[بشر]] اعم از اینکه کامل باشد یا ناقص، به حسب برخورداری از [[حظ]] و سهم [[انسانیت]]، [[نصیبی]] از [[خلافت]] الهی دارند، چنان‌که [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ}}<ref>«و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد» سوره انعام، آیه ۱۶۵.</ref>، [[اهل]] [[فضل]] از [[انسان‌ها]] در آینه [[اخلاق]] ربانی خود [[صفات]] [[جمال الهی]] را نمایش می‌دهند و [[خداوند سبحان]] با ذات و جمیع صفاتش در آینه [[قلوب]] [[انسان‌های کامل]] [[تجلی]] و [[ظهور]] می‌کند؛ و انسان‌های ناقص [[جمال]] صنع و کمال مخلوقات او را در آینه صنعت‌ها و حرفه‌هایشان نشان می‌دهند. [[خلقت انسان]]، بعد از اینکه [[طبیعت]] همه مراحل [[رشد]] خود را (اعم از مرحله [[جمادی]]، نباتی و حیوانی) سپری کرد، آغاز می‌شود و این خود یکی از [[سنن الهی]] است چرا که موجود اشرف بایستی همه خصوصیات موجود اخص را دارا باشد؛ بر این اساس، ذات [[انسان]] جامع همه قوای زمینی و آثار نباتی و حیوانی، خواهد بود و این اولین [[درجه]] [[انسانیت]] است که مشترک بین همه انسان‌هاست؛ در مرحله بعد [[آدمی]]، با [[تحصیل علم]] و عمل، می‌تواند به [[عالم ملکوت]] اعلی نائل شود همچنان‌که [[خدای سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>، حتی [[انسان]]، با استکمال ذات خویش از طریق [[معرفت]] کامل و [[عبودیت]] تامش، می‌تواند از این مرحله نیز گذر کرده و بعد از فنای ذات خود به لقای [[پروردگار]] نائل گردد؛ که در این مرحله، به [[مقام]] [[ریاست]] عالی نائل آمده و مسجود [[فرشتگان]] آسمانی گشته و حکمش در [[ملک]] و [[ملکوت]] نافذ خواهد بود"<ref>محمد بن ابراهیم صدرالمتألهین شیرازی، اسرار الآیات، ص۱۰۸.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۳-۳۹.</ref>
*[[صدرالمتألهین]] درباره عمومیت [[خلافت]] الهی برای همه [[انسان‌ها]]، می‌نویسد: "هریک از افراد [[بشر]] اعم از اینکه کامل باشد یا ناقص، به حسب برخورداری از [[حظ]] و سهم [[انسانیت]]، [[نصیبی]] از [[خلافت]] الهی دارند، چنان‌که [[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ}}<ref>«و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد» سوره انعام، آیه ۱۶۵.</ref>، [[اهل]] [[فضل]] از [[انسان‌ها]] در آینه [[اخلاق]] ربانی خود [[صفات]] [[جمال الهی]] را نمایش می‌دهند و [[خداوند سبحان]] با ذات و جمیع صفاتش در آینه [[قلوب]] [[انسان‌های کامل]] تجلی و [[ظهور]] می‌کند؛ و انسان‌های ناقص [[جمال]] صنع و کمال مخلوقات او را در آینه صنعت‌ها و حرفه‌هایشان نشان می‌دهند. [[خلقت انسان]]، بعد از اینکه [[طبیعت]] همه مراحل [[رشد]] خود را (اعم از مرحله [[جمادی]]، نباتی و حیوانی) سپری کرد، آغاز می‌شود و این خود یکی از [[سنن الهی]] است چرا که موجود اشرف بایستی همه خصوصیات موجود اخص را دارا باشد؛ بر این اساس، ذات [[انسان]] جامع همه قوای زمینی و آثار نباتی و حیوانی، خواهد بود و این اولین [[درجه]] [[انسانیت]] است که مشترک بین همه انسان‌هاست؛ در مرحله بعد [[آدمی]]، با [[تحصیل علم]] و عمل، می‌تواند به [[عالم ملکوت]] اعلی نائل شود همچنان‌که [[خدای سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>، حتی [[انسان]]، با استکمال ذات خویش از طریق [[معرفت]] کامل و [[عبودیت]] تامش، می‌تواند از این مرحله نیز گذر کرده و بعد از فنای ذات خود به لقای [[پروردگار]] نائل گردد؛ که در این مرحله، به [[مقام]] [[ریاست]] عالی نائل آمده و مسجود [[فرشتگان]] آسمانی گشته و حکمش در [[ملک]] و [[ملکوت]] نافذ خواهد بود"<ref>محمد بن ابراهیم صدرالمتألهین شیرازی، اسرار الآیات، ص۱۰۸.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۳-۳۹.</ref>
==[[خلیفه]] گرداننده (مستخلفٌ‌عنه)==
==[[خلیفه]] گرداننده (مستخلفٌ‌عنه)==
*به کسی که [[خلیفه]]، [[خلافت]] وی را به عهده دارد "مستخلفٌ‌عنه" اطلاق می‌شود. حال نکته دیگر در باب [[خلافت]] این است که مستخلفٌ‌عنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است:
*به کسی که [[خلیفه]]، [[خلافت]] وی را به عهده دارد "مستخلفٌ‌عنه" اطلاق می‌شود. حال نکته دیگر در باب [[خلافت]] این است که مستخلفٌ‌عنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است:
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش