ادراک در فلسفه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع'
جز (جایگزینی متن - 'علل' به 'علل')
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع')
خط ۶۹: خط ۶۹:


از آنچه در این متن آمده، نتایج زیر به دست می‌آید:
از آنچه در این متن آمده، نتایج زیر به دست می‌آید:
#مراتب و مراحل اصلی ادراک چهار مرتبه است: اول مرتبه حسّ است. ادراک در این مرتبه به وسیله تماس [[حسّی]] ادراک‌کننده با محسوس مادی حاصل می‌شود و با پایان یافتن این تماس حسّی، پایان می‌یابد. دوم مرتبه تخیّل است که پس از [[احساس]] و برقراری تماس حسّی بین دستگاه‌های حسّی [[ادراک]] با شی‌ء محسوس، [[ذهن]] [[آدمی]] صورتی از این احساس را نزد خود نگه می‌دارد. این صورت پس از پایان یافتن رابطه حسّی با شی‌ء محسوس همچنان در ذهن باقی می‌ماند. این صورت که از آن به «[[صورت خیالی]]» تعبیر می‌شود، همه خصوصیات شی‌ء محسوس را جز مادّۀ آن داراست. سوم مرتبه [[وهم]] است. در این مرتبه ذهن آدمی صورت محسوس را از خصوصیاتش مجرّد می‌کند بدون آنکه رابطه این صورت مجرّد با آن مصداق محسوس به طور کامل [[قطع]] شود. صورت مجرّد، که صورت وهمی شی‌ء محسوس است، بر غیر آن شی‌ء جزئی محسوس قابل انطباق نیست؛ نظیر تصویر مبهمی که در ذهن ما از چیزی منعکس می‌شود که آن را از دور می‌بینیم، اما خصوصیاتش را ادراک نمی‌کنیم و نمی‌دانیم حیوان است یا [[انسان]] و رنگ و حجم و ترکیب اجزا و اعضایش را دقیقا نمی‌دانیم. این تصویر با آنکه فاقد خصوصیات آن شی‌ء [[خارجی]] است، بر آن منطبق است و بر غیر آن منطبق نیست و با آنکه مجرّد از خصوصیات است، جزئی است. ادراک وهمی نیز از این قبیل است، با آنکه از خصوصیات مُدرَک محسوس مجرّد شده است، ولی از جزئیّت بیرون نیامده، و تنها بر همان شی‌ء خاص قابل انطباق است. مرتبه چهارم ادراک، مرتبه تعقّل است. در این مرتبه ذهن، صورت ادراکی را از همه خصوصیاتش و نیز از حالت جزئی و شخصی بودنش مجرّد می‌کند. صورت ادراکی در اینجا نه تنها بر مُدرَک محسوس قابل انطباق است، بلکه بر اشیای دیگری نیز که با آن مُدرَک محسوس در این صورت کلی مشترکند قابل انطباق است. این مرتبه، مرتبه تجرّد کامل صورت ادراکی است.
#مراتب و مراحل اصلی ادراک چهار مرتبه است: اول مرتبه حسّ است. ادراک در این مرتبه به وسیله تماس [[حسّی]] ادراک‌کننده با محسوس مادی حاصل می‌شود و با پایان یافتن این تماس حسّی، پایان می‌یابد. دوم مرتبه تخیّل است که پس از [[احساس]] و برقراری تماس حسّی بین دستگاه‌های حسّی [[ادراک]] با شی‌ء محسوس، [[ذهن]] [[آدمی]] صورتی از این احساس را نزد خود نگه می‌دارد. این صورت پس از پایان یافتن رابطه حسّی با شی‌ء محسوس همچنان در ذهن باقی می‌ماند. این صورت که از آن به «[[صورت خیالی]]» تعبیر می‌شود، همه خصوصیات شی‌ء محسوس را جز مادّۀ آن داراست. سوم مرتبه [[وهم]] است. در این مرتبه ذهن آدمی صورت محسوس را از خصوصیاتش مجرّد می‌کند بدون آنکه رابطه این صورت مجرّد با آن مصداق محسوس به طور کامل قطع شود. صورت مجرّد، که صورت وهمی شی‌ء محسوس است، بر غیر آن شی‌ء جزئی محسوس قابل انطباق نیست؛ نظیر تصویر مبهمی که در ذهن ما از چیزی منعکس می‌شود که آن را از دور می‌بینیم، اما خصوصیاتش را ادراک نمی‌کنیم و نمی‌دانیم حیوان است یا [[انسان]] و رنگ و حجم و ترکیب اجزا و اعضایش را دقیقا نمی‌دانیم. این تصویر با آنکه فاقد خصوصیات آن شی‌ء [[خارجی]] است، بر آن منطبق است و بر غیر آن منطبق نیست و با آنکه مجرّد از خصوصیات است، جزئی است. ادراک وهمی نیز از این قبیل است، با آنکه از خصوصیات مُدرَک محسوس مجرّد شده است، ولی از جزئیّت بیرون نیامده، و تنها بر همان شی‌ء خاص قابل انطباق است. مرتبه چهارم ادراک، مرتبه تعقّل است. در این مرتبه ذهن، صورت ادراکی را از همه خصوصیاتش و نیز از حالت جزئی و شخصی بودنش مجرّد می‌کند. صورت ادراکی در اینجا نه تنها بر مُدرَک محسوس قابل انطباق است، بلکه بر اشیای دیگری نیز که با آن مُدرَک محسوس در این صورت کلی مشترکند قابل انطباق است. این مرتبه، مرتبه تجرّد کامل صورت ادراکی است.
#تفاوت بین مراتب [[ادراک حسی]] و خیالی و [[عقلی]]، تفاوت بالذّات است؛ بدین معنا که هریک از این سه مرتب [[درجه]] ای از مراتب وجودی [[نفس]] است که با دیگری متفاوت است در حالی که تفاوت بین [[ادراک]] وهمی و [[ادراک عقلی]] تفاوت بالذات نیست بلکه به لحاظ موضوع ادراک یعنی مدرَک است؛ زیرا [[مدرک]] در ادراک وهمی جزئی است و در ادراک عقلی کلی. بنابراین میان ادراک وهمی و ادراک عقلی تفاوت مرتبه [[حقیقی]] نیست. پس در [[حقیقت]] مراتب ادراک به سه مرتبه اصلی باز می‌‌گردند: [[حس]]، [[خیال]] و [[عقل]]<ref>محسن اراکی، مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاصدرا. </ref>.
#تفاوت بین مراتب [[ادراک حسی]] و خیالی و [[عقلی]]، تفاوت بالذّات است؛ بدین معنا که هریک از این سه مرتب [[درجه]] ای از مراتب وجودی [[نفس]] است که با دیگری متفاوت است در حالی که تفاوت بین [[ادراک]] وهمی و [[ادراک عقلی]] تفاوت بالذات نیست بلکه به لحاظ موضوع ادراک یعنی مدرَک است؛ زیرا [[مدرک]] در ادراک وهمی جزئی است و در ادراک عقلی کلی. بنابراین میان ادراک وهمی و ادراک عقلی تفاوت مرتبه [[حقیقی]] نیست. پس در [[حقیقت]] مراتب ادراک به سه مرتبه اصلی باز می‌‌گردند: [[حس]]، [[خیال]] و [[عقل]]<ref>محسن اراکی، مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاصدرا. </ref>.


خط ۸۱: خط ۸۱:
در این مقال به [[قدر]] وسعت مجال، بنا بر بحث از قسم نخستین و آخرین این اقسام سه گانه است، بدین منظور بایسته می‏نماید قدری به کاووش در زمینه "اعتباریات" پرداخته شود:
در این مقال به [[قدر]] وسعت مجال، بنا بر بحث از قسم نخستین و آخرین این اقسام سه گانه است، بدین منظور بایسته می‏نماید قدری به کاووش در زمینه "اعتباریات" پرداخته شود:
===مفاهیم اعتباری===
===مفاهیم اعتباری===
همان گونه که [[گذشت]] "مفهوم اعتباری" محصول [[اندیشه]] صاحبان [[فکر]] است که به منظور [[مصلحت]] و غرضی این امر صورت می‏گیرد و این نیازها و [[روابط اجتماعی]] آنان است که [[انگیزه]] لحاظ چنین مفاهیمی می‏گردد و در واقع "مفاهیم اعتباری" زائیده نیازهای حیاتی و روابط اجتماعی است، به‌طوری که اگر یک فرد [[قطع]] نظر از نیازهای حیاتی و [[نظام اجتماعی]] لحاظ گردد، هیچ احتیاجی به چنین قراردادها و رنگ‏آمیزهای اعتباری ندارد. مثلا مفهوم "[[ریاست]]"، "[[وکالت]]"، "[[وزارت]]" و مفاهیم دیگری از این دست، فقط در پرتو [[زندگی اجتماعی]] و نیز نیازهای حیاتی است که می‏توان بدان رنگ حقیقت زد و در غیر این صورت این مفاهیم نه تنها به [[کار]] نیامده بلکه پندار محض بوده و از مفاهیم قسم دوم به حساب می‏‌آید.
همان گونه که [[گذشت]] "مفهوم اعتباری" محصول [[اندیشه]] صاحبان [[فکر]] است که به منظور [[مصلحت]] و غرضی این امر صورت می‏گیرد و این نیازها و [[روابط اجتماعی]] آنان است که [[انگیزه]] لحاظ چنین مفاهیمی می‏گردد و در واقع "مفاهیم اعتباری" زائیده نیازهای حیاتی و روابط اجتماعی است، به‌طوری که اگر یک فرد قطع نظر از نیازهای حیاتی و [[نظام اجتماعی]] لحاظ گردد، هیچ احتیاجی به چنین قراردادها و رنگ‏آمیزهای اعتباری ندارد. مثلا مفهوم "[[ریاست]]"، "[[وکالت]]"، "[[وزارت]]" و مفاهیم دیگری از این دست، فقط در پرتو [[زندگی اجتماعی]] و نیز نیازهای حیاتی است که می‏توان بدان رنگ حقیقت زد و در غیر این صورت این مفاهیم نه تنها به [[کار]] نیامده بلکه پندار محض بوده و از مفاهیم قسم دوم به حساب می‏‌آید.


و چون چنین مفاهیمی به [[ذهن]] صاحب فکر بستگی دارد و محصول اندیشه وی هست که به انگیزه‏های مختلف [[اجتماعی]] و نیازهای حیاتی دست به این عملیات می‏زند و نیز از آنجا که احتیاجات چنین شخصی بر حسب [[اختلاف]] مراحل [[زندگی]] و [[تغییر]] طبایع و حتی ترقیات [[فکری]] و [[معنوی]] متغیر است، بنابراین به موازات تغییر و [[تحولات اجتماعی]]، این مفاهیم نیز بالتبع متحول و متغیر می‏گردند و گاه به مقتضای وسعت این تغییرات چه بسا یک مفهوم، رنگی کاملا [[مخالف]] با رنگی که در سابق دارا بوده پذیرا گردد و یا حتی گاه در سایه این تغییرات مفاهیمی به طور کلی از صحنه محاورات و [[روابط اجتماعی]] خارج گردیده و تا ابد به دست [[فراموشی]] سپرده می‏‌شود. نظری به کتب لغت ـ که ضبط و [[ثبت]] موارد استعمال لغات را [[وظیفه]] دارند ـ گویای این [[حقیقت]] است.
و چون چنین مفاهیمی به [[ذهن]] صاحب فکر بستگی دارد و محصول اندیشه وی هست که به انگیزه‏های مختلف [[اجتماعی]] و نیازهای حیاتی دست به این عملیات می‏زند و نیز از آنجا که احتیاجات چنین شخصی بر حسب [[اختلاف]] مراحل [[زندگی]] و [[تغییر]] طبایع و حتی ترقیات [[فکری]] و [[معنوی]] متغیر است، بنابراین به موازات تغییر و [[تحولات اجتماعی]]، این مفاهیم نیز بالتبع متحول و متغیر می‏گردند و گاه به مقتضای وسعت این تغییرات چه بسا یک مفهوم، رنگی کاملا [[مخالف]] با رنگی که در سابق دارا بوده پذیرا گردد و یا حتی گاه در سایه این تغییرات مفاهیمی به طور کلی از صحنه محاورات و [[روابط اجتماعی]] خارج گردیده و تا ابد به دست [[فراموشی]] سپرده می‏‌شود. نظری به کتب لغت ـ که ضبط و [[ثبت]] موارد استعمال لغات را [[وظیفه]] دارند ـ گویای این [[حقیقت]] است.
۲۱۸٬۱۱۹

ویرایش