امام حسین در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'صدیقه طاهره' به 'صدیقه طاهره'
جز (جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب')
جز (جایگزینی متن - 'صدیقه طاهره' به 'صدیقه طاهره')
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
*و کسی که [[بخیل]] است، [[روز قیامت]] ناراحت و [[غمگین]] در [[محضر الهی]] حاضر می‌شود، و او به [[آتش]] و [[جهنم]] کشیده می‌شود. و نوشیدنی ([[خوراک]]) او چرک و [[خون]] است (چرک و خونی که از [[بدن]] [[کفار]] می‌ریزد)".
*و کسی که [[بخیل]] است، [[روز قیامت]] ناراحت و [[غمگین]] در [[محضر الهی]] حاضر می‌شود، و او به [[آتش]] و [[جهنم]] کشیده می‌شود. و نوشیدنی ([[خوراک]]) او چرک و [[خون]] است (چرک و خونی که از [[بدن]] [[کفار]] می‌ریزد)".
*(در این هنگام) [[حضرت فاطمه]]{{س}} روی به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} کرد و فرمود: "ای [[پسر عمو]] با تمام وجود [[گوش به فرمان]] شما هستم و هیچ‌گونه [[سرزنش]] و سخت‌گیری در این امر نمی‌کنم. من با [[خرد]] و [[نیکی]] [[رشد]] یافته‌ام (وجودم با [[نیکی]] و [[خرد]] [[رشد]] یافته است) و امیدوارم در روز [[گرسنگی]] [[مردم]] ([[قیامت]]) [[سیر]] باشم و در آن روز به [[بهترین]] [[بندگان]] [[خداوند]] و [[نیکان]] پیوندم، و با [[شفاعت]]، در [[بهشت]] داخل شوم". [[خاندان وحی]] تمامی غذایی را که در سفره بود به آن [[مسکین]] بخشیدند و آن [[شب]] گرسنه خوابیدند و جز آب چیزی نخوردند و فردای آن روز [[حضرت زهرا]]{{س}} قسمت دوم پشم‌ها را ریسید و سپس قسمت دوم جو را آرد کرد و پنج گرده نان برای افراد [[خانه]] پخت. [[علی]]{{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]]{{صل}} در [[مسجد]] خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند؛ در لحظه‌ای که [[علی]]{{ع}} میخواست لقمه اول را بخورد [[یتیمی]] بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]]{{صل}}؛ [[یتیمی]] از [[یتیمان]] [[مسلمانان]] هستم؛ از غذایی که میخورید به من نیز بدهید تا [[خدا]] از غذاهای بهشتی نصیب‌تان کند". [[علی]]{{ع}} نان خود را به وی داد و سپس به [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "[[فاطمه]] ای دختر آقای [[بخشنده]]! ای دختر [[پیامبری]] که [[خشن]] و بدخو نبود و همه چیز را فقط برای خودش نمی‌خواست! [[خداوند]] این [[یتیم]] را به در [[خانه]] ما فرستاده؛ هر کسی امروز [[رحم]] کند، [[بخشنده]] است و (شخص [[بخشنده]]) جایگاهش در [[بهشت]] است؛ بهشتی که [[خداوند]] آن را بر انسان‌های [[پست]] [[حرام]] گردانیده است. و [[انسان]] [[بخیل]] [[روز قیامت]]، سرزنش شده در پیشگاه [[خداوند]] حاضر می‌شود، و به سوی [[آتش جهنم]] میل پیدا می‌کند (به سوی [[آتش جهنم]] کشیده می‌شود). (و) نوشیدنی او چرک و خونی است که از [[بدن]] [[گناهکاران]] و [[کفار]] سرازیر می‌شود".
*(در این هنگام) [[حضرت فاطمه]]{{س}} روی به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} کرد و فرمود: "ای [[پسر عمو]] با تمام وجود [[گوش به فرمان]] شما هستم و هیچ‌گونه [[سرزنش]] و سخت‌گیری در این امر نمی‌کنم. من با [[خرد]] و [[نیکی]] [[رشد]] یافته‌ام (وجودم با [[نیکی]] و [[خرد]] [[رشد]] یافته است) و امیدوارم در روز [[گرسنگی]] [[مردم]] ([[قیامت]]) [[سیر]] باشم و در آن روز به [[بهترین]] [[بندگان]] [[خداوند]] و [[نیکان]] پیوندم، و با [[شفاعت]]، در [[بهشت]] داخل شوم". [[خاندان وحی]] تمامی غذایی را که در سفره بود به آن [[مسکین]] بخشیدند و آن [[شب]] گرسنه خوابیدند و جز آب چیزی نخوردند و فردای آن روز [[حضرت زهرا]]{{س}} قسمت دوم پشم‌ها را ریسید و سپس قسمت دوم جو را آرد کرد و پنج گرده نان برای افراد [[خانه]] پخت. [[علی]]{{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]]{{صل}} در [[مسجد]] خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند؛ در لحظه‌ای که [[علی]]{{ع}} میخواست لقمه اول را بخورد [[یتیمی]] بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]]{{صل}}؛ [[یتیمی]] از [[یتیمان]] [[مسلمانان]] هستم؛ از غذایی که میخورید به من نیز بدهید تا [[خدا]] از غذاهای بهشتی نصیب‌تان کند". [[علی]]{{ع}} نان خود را به وی داد و سپس به [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "[[فاطمه]] ای دختر آقای [[بخشنده]]! ای دختر [[پیامبری]] که [[خشن]] و بدخو نبود و همه چیز را فقط برای خودش نمی‌خواست! [[خداوند]] این [[یتیم]] را به در [[خانه]] ما فرستاده؛ هر کسی امروز [[رحم]] کند، [[بخشنده]] است و (شخص [[بخشنده]]) جایگاهش در [[بهشت]] است؛ بهشتی که [[خداوند]] آن را بر انسان‌های [[پست]] [[حرام]] گردانیده است. و [[انسان]] [[بخیل]] [[روز قیامت]]، سرزنش شده در پیشگاه [[خداوند]] حاضر می‌شود، و به سوی [[آتش جهنم]] میل پیدا می‌کند (به سوی [[آتش جهنم]] کشیده می‌شود). (و) نوشیدنی او چرک و خونی است که از [[بدن]] [[گناهکاران]] و [[کفار]] سرازیر می‌شود".
*در این هنگام [[صدیقه]] [[طاهره]]{{س}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رو کرد و گفت: "غذای خود را به این [[یتیم]] عطا می‌کنم و ترسی ندارم و [[رحمت]] و [[بخشش خداوند]] شامل خانواده‌ام می‌شود. فرزندانم [[شب]] را تا به صبح گرسنه گذراندند و [[فرزند]] کوچک‌ترم ([[امام حسین]]{{ع}}) در [[جنگی]] (که [[دشمنان]] علیه [[خاندان رسالت]] ترتیب می‌دهند) کشته خواهد شد. او را در [[کربلا]] به [[شهادت]] می‌رسانند است؛ وای بر کشندگان او و [[عذاب]] ([[خداوند]]) بر آنان باد! جایگاه‌شان، قعر [[دوزخ]] است؛ آنان را با زنجیرها و طناب‌ها به بند می‌کشند که [[خداوند]] اسارت‌شان را افزون کند".
*در این هنگام [[صدیقه طاهره]]{{س}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رو کرد و گفت: "غذای خود را به این [[یتیم]] عطا می‌کنم و ترسی ندارم و [[رحمت]] و [[بخشش خداوند]] شامل خانواده‌ام می‌شود. فرزندانم [[شب]] را تا به صبح گرسنه گذراندند و [[فرزند]] کوچک‌ترم ([[امام حسین]]{{ع}}) در [[جنگی]] (که [[دشمنان]] علیه [[خاندان رسالت]] ترتیب می‌دهند) کشته خواهد شد. او را در [[کربلا]] به [[شهادت]] می‌رسانند است؛ وای بر کشندگان او و [[عذاب]] ([[خداوند]]) بر آنان باد! جایگاه‌شان، قعر [[دوزخ]] است؛ آنان را با زنجیرها و طناب‌ها به بند می‌کشند که [[خداوند]] اسارت‌شان را افزون کند".
*سپس [[حضرت زهرا]]{{س}} از جا برخاست و تمامی آنچه را که در سفره بود به [[یتیم]] بخشید و آن [[شب]] نیز گرسنه خوابیدند و جز آب چیزی نخوردند.
*سپس [[حضرت زهرا]]{{س}} از جا برخاست و تمامی آنچه را که در سفره بود به [[یتیم]] بخشید و آن [[شب]] نیز گرسنه خوابیدند و جز آب چیزی نخوردند.
*فردای آن روز [[حضرت فاطمه]]{{س}} یک سوم آخر پشم‌ها را ریسید، و آخرین صاع از جوها را آرد و با آن خمیر درست کرد و پنج گرده نان برای [[اهل]] [[خانه]] پخت. [[علی]]{{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]]{{صل}} خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند. همان لحظه‌ای که [[حضرت]] میخواست اولین لقمه را بخورد، اسیری از اسرای [[مشرکان]] بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]]{{صل}}؛ ما را [[اسیر]] کردید و به ما [[غذا]] نمی‌دهید؟"
*فردای آن روز [[حضرت فاطمه]]{{س}} یک سوم آخر پشم‌ها را ریسید، و آخرین صاع از جوها را آرد و با آن خمیر درست کرد و پنج گرده نان برای [[اهل]] [[خانه]] پخت. [[علی]]{{ع}} [[نماز]] [[مغرب]] را با [[پیامبر]]{{صل}} خواند و به منزل آمد؛ سفره پهن شد و هر پنج نفر سر سفره نشستند. همان لحظه‌ای که [[حضرت]] میخواست اولین لقمه را بخورد، اسیری از اسرای [[مشرکان]] بر آستانه در ظاهر شد و گفت: "[[سلام]] بر شما [[اهل بیت]] [[محمد]]{{صل}}؛ ما را [[اسیر]] کردید و به ما [[غذا]] نمی‌دهید؟"
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش