بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
امام موسی بن جعفر{{ع}} در میان همعصران خود به [[عبادت]] و [[سخاوت]] [[شهرت]] داشت<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.</ref>. در ایام [[زندان]]، حضرت دائماً به [[روزه]] و [[نماز]] و ذکر و [[قرائت قرآن]] مشغول بود. در همین ایام برخی از [[جاسوسان]] [[هارونالرشید]] از امام شنیده بودند که او در دعای خود میگفت که خدایا از تو [[فراغت برای عبادت]] خواسته بودم و تو چنان کردی. تو را شکرگزارم. امام در [[سجاده]] خود میفرمود هر چه [[معصیت]] از [[بنده]] [[زشت]] است، [[عفو و گذشت]] تو زیباست<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>. او را خوشصداترین [[قاریان]] [[قرآنکریم]] دانستهاند و گفتهاند که چون [[قرآن]] میخواند مستمعان اندیشناک و گریان میشدند<ref>إعلام الوری، ص۳۰۹.</ref>. موسی بن جعفر{{ع}} [[بخشندهترین]] [[مردم]] [[روزگار]] خود بود و کیسههای زر اهداییاش مشهور بود. او شبانه برای [[فقیران]] [[مدینه]] [[غذا]] و [[پول]] میبرد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref>. او حتی به [[دشمنان]] خود و [[خاندان]] خویش نیز [[یاری]] میرساند و بدین وسیله آنان را به خود جلب میکرد. نقل شده که مردی او و جدش [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[دشنام]] داد. اطرافیان امام خواستند آن شخص را [[تعذیب]] کنند. امام اجازه چنین کاری نداد و به جای آن چندین [[روز]] بعد به مزرعه او رفت و سیصددینار به وی [[هدیه]] داد. آن مرد از [[کردار]] و گفتار خود عذر خواست و در شمار [[یاران]] [[حضرت]] درآمد<ref>دلائل الإمامة، ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>. در عصر [[امامت]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} [[اختناق]] اعصار پیش ادامه و شدت یافت و علاوه بر [[امام]]، [[شیعیان]] و [[خویشان]] وی نیز مورد [[آزار]] قرار گرفتند<ref>جلاء العیون، ص۹۱۹-۹۲۱.</ref>. [[امام کاظم]]{{ع}} مانند [[پدران]] خویش در مواجهه با [[جباران]] زمانه طریق [[تقیه]] را پیش گرفت و به یاران خود نیز توصیه میکرد [[عقاید]] خود را آشکار نکنند. در [[زمان]] حضرت برخی از یاران وی به [[دستگاه خلافت]] نزدیک بودند. امام از آنان میخواست بیآنکه موجب حساسیت قدرتمداران شوند مدافع [[حقوق]] [[برادران دینی]] خود باشند. یکی از این افراد [[علی بن یقطین]] بود که به [[هارون]] بسیار نزدیک بود. علی بن یقطین از امام خواست که اجازه دهد تا از [[وزارت]] هارون استعفا دهد و حضرت این اجازه را به او نداد و به وی فرمود جایگاه تو میتواند دفع برخی [[فتنهها]] کند و برخی [[ناراحتیها]] را رفع کند. امام [[کفاره]] [[خدمت]] او نزد [[سلطان ستمگر]] را [[نیکی]] با برادران دینی دانست و به وی فرمود تو ضمانت کن که هریک از [[دوستان]] ما را دیدی، [[حرمت]] نمایی و و نیازش را برآورده کنی، من نیز ضمانت میکنم که [[زندان]] و [[شمشیر]] و [[فقر]] تو را [[تهدید]] نکند<ref>ریاض الأبرار، ج۲، ص۲۹۹-۳۰۰؛ مکاتیب الأئمة{{عم}}، ج۴، ص۴۷۰</ref>. این توصیه خاص کسانی بود که در دستگاه [[قدرت]] [[نفوذ]] میکردند و میتوانستند به شیعیان خدمت نمایند؛ وگرنه امام دیگر اصحابش را از نزدیکی به [[خلیفه]] و کارگزارانش برحذر میداشت. ماجرای [[صفوان جمال]] از شمار این جهتگیریهاست. حضرت به او که شترهایش را برای [[سفر]] [[حج]] به هارون کرایه میداد، [[تذکر]] داد که این کار تو [[نیکو]] نیست. [[صفوان]] به امام گفت که فقط برای سفر حج آن هم از طریق کارگزارانم چنین میکنم و تماسی با ایشان ندارم. امام به او فرمود مگر تو کرایه خود را از آنان نمیستانی و برای اینکه بتوانی [[مال]] خود را دریافت کنی، خواهان بقایشان نیستی. هرکس که خواهان بقای آنان باشد از آنان است و هرکس از ایشان باشد، از شمار [[اهل]] [[دوزخ]] است. پس از این [[صفوان]]، شتران خود را فروخت و از [[همکاری]] با [[هارون]] دست کشید و موجبات [[عصبانیت]] او را فراهم آورد<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۴۴۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۲</ref>. درباره [[دانش]] [[امام کاظم]]{{ع}} حتی [[دشمنان]] نیز زبان به [[تحسین]] گشودهاند. [[هارونالرشید]] به [[مأمون]] گفت که [[موسی بن جعفر]]{{ع}} [[وارث]] دانش [[پیامبران]] است و اگر دانش صحیح میخواهی نزد اوست<ref>الأمالی، صدوق، ص۳۷۶.</ref>. [[حضرت]] در مناظرات متعددی دانش خود را به نمایش گذاشت و [[حقّانیت]] خود را ثابت کرد. او نه تنها با علمای [[مسلمان]]، بلکه با علمای [[ادیان]] دیگر نیز [[مباحثه]] میکرد و با اشرافی که به کتب ایشان داشت آنان را به [[حقیقت]] امور واقف میکرد. [[ابن شهر آشوب]] گزارش مفصلی از این مناظرات و مباحثات آورده است<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۰-۳۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref> | امام موسی بن جعفر{{ع}} در میان همعصران خود به [[عبادت]] و [[سخاوت]] [[شهرت]] داشت<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.</ref>. در ایام [[زندان]]، حضرت دائماً به [[روزه]] و [[نماز]] و ذکر و [[قرائت قرآن]] مشغول بود. در همین ایام برخی از [[جاسوسان]] [[هارونالرشید]] از امام شنیده بودند که او در دعای خود میگفت که خدایا از تو [[فراغت برای عبادت]] خواسته بودم و تو چنان کردی. تو را شکرگزارم. امام در [[سجاده]] خود میفرمود هر چه [[معصیت]] از [[بنده]] [[زشت]] است، [[عفو و گذشت]] تو زیباست<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>. او را خوشصداترین [[قاریان]] [[قرآنکریم]] دانستهاند و گفتهاند که چون [[قرآن]] میخواند مستمعان اندیشناک و گریان میشدند<ref>إعلام الوری، ص۳۰۹.</ref>. موسی بن جعفر{{ع}} [[بخشندهترین]] [[مردم]] [[روزگار]] خود بود و کیسههای زر اهداییاش مشهور بود. او شبانه برای [[فقیران]] [[مدینه]] [[غذا]] و [[پول]] میبرد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref>. او حتی به [[دشمنان]] خود و [[خاندان]] خویش نیز [[یاری]] میرساند و بدین وسیله آنان را به خود جلب میکرد. نقل شده که مردی او و جدش [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[دشنام]] داد. اطرافیان امام خواستند آن شخص را [[تعذیب]] کنند. امام اجازه چنین کاری نداد و به جای آن چندین [[روز]] بعد به مزرعه او رفت و سیصددینار به وی [[هدیه]] داد. آن مرد از [[کردار]] و گفتار خود عذر خواست و در شمار [[یاران]] [[حضرت]] درآمد<ref>دلائل الإمامة، ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>. در عصر [[امامت]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} [[اختناق]] اعصار پیش ادامه و شدت یافت و علاوه بر [[امام]]، [[شیعیان]] و [[خویشان]] وی نیز مورد [[آزار]] قرار گرفتند<ref>جلاء العیون، ص۹۱۹-۹۲۱.</ref>. [[امام کاظم]]{{ع}} مانند [[پدران]] خویش در مواجهه با [[جباران]] زمانه طریق [[تقیه]] را پیش گرفت و به یاران خود نیز توصیه میکرد [[عقاید]] خود را آشکار نکنند. در [[زمان]] حضرت برخی از یاران وی به [[دستگاه خلافت]] نزدیک بودند. امام از آنان میخواست بیآنکه موجب حساسیت قدرتمداران شوند مدافع [[حقوق]] [[برادران دینی]] خود باشند. یکی از این افراد [[علی بن یقطین]] بود که به [[هارون]] بسیار نزدیک بود. علی بن یقطین از امام خواست که اجازه دهد تا از [[وزارت]] هارون استعفا دهد و حضرت این اجازه را به او نداد و به وی فرمود جایگاه تو میتواند دفع برخی [[فتنهها]] کند و برخی [[ناراحتیها]] را رفع کند. امام [[کفاره]] [[خدمت]] او نزد [[سلطان ستمگر]] را [[نیکی]] با برادران دینی دانست و به وی فرمود تو ضمانت کن که هریک از [[دوستان]] ما را دیدی، [[حرمت]] نمایی و و نیازش را برآورده کنی، من نیز ضمانت میکنم که [[زندان]] و [[شمشیر]] و [[فقر]] تو را [[تهدید]] نکند<ref>ریاض الأبرار، ج۲، ص۲۹۹-۳۰۰؛ مکاتیب الأئمة{{عم}}، ج۴، ص۴۷۰</ref>. این توصیه خاص کسانی بود که در دستگاه [[قدرت]] [[نفوذ]] میکردند و میتوانستند به شیعیان خدمت نمایند؛ وگرنه امام دیگر اصحابش را از نزدیکی به [[خلیفه]] و کارگزارانش برحذر میداشت. ماجرای [[صفوان جمال]] از شمار این جهتگیریهاست. حضرت به او که شترهایش را برای [[سفر]] [[حج]] به هارون کرایه میداد، [[تذکر]] داد که این کار تو [[نیکو]] نیست. [[صفوان]] به امام گفت که فقط برای سفر حج آن هم از طریق کارگزارانم چنین میکنم و تماسی با ایشان ندارم. امام به او فرمود مگر تو کرایه خود را از آنان نمیستانی و برای اینکه بتوانی [[مال]] خود را دریافت کنی، خواهان بقایشان نیستی. هرکس که خواهان بقای آنان باشد از آنان است و هرکس از ایشان باشد، از شمار [[اهل]] [[دوزخ]] است. پس از این [[صفوان]]، شتران خود را فروخت و از [[همکاری]] با [[هارون]] دست کشید و موجبات [[عصبانیت]] او را فراهم آورد<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۴۴۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۷، ص۱۸۲</ref>. درباره [[دانش]] [[امام کاظم]]{{ع}} حتی [[دشمنان]] نیز زبان به [[تحسین]] گشودهاند. [[هارونالرشید]] به [[مأمون]] گفت که [[موسی بن جعفر]]{{ع}} [[وارث]] دانش [[پیامبران]] است و اگر دانش صحیح میخواهی نزد اوست<ref>الأمالی، صدوق، ص۳۷۶.</ref>. [[حضرت]] در مناظرات متعددی دانش خود را به نمایش گذاشت و [[حقّانیت]] خود را ثابت کرد. او نه تنها با علمای [[مسلمان]]، بلکه با علمای [[ادیان]] دیگر نیز [[مباحثه]] میکرد و با اشرافی که به کتب ایشان داشت آنان را به [[حقیقت]] امور واقف میکرد. [[ابن شهر آشوب]] گزارش مفصلی از این مناظرات و مباحثات آورده است<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۰-۳۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref> | ||
==[[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}}== | |||
امام موسی بن جعفر{{ع}}، فرزند [[خلف]] امام [[جعفر صادق]]{{ع}} و [[حمیده]] خاتون{{س}}، [[هفتمین امام]] بر [[حق]] [[شیعیان]] و [[پدر]] بزرگوار [[امام رضا]]{{ع}} میباشد که در صبح [[روز]] یکشنبه، [[هفتم صفر]] [[سال ۱۲۸ هجری]] قمری، در روستای [[ابواء]] (ناحیهای بین [[مکه]] و [[مدینه]])، دیده به [[جهان]] گشود<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۰۷؛ أعلام الوری، ص۲۸۶؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۲۳؛ الفصول المهمه، ص۲۳۷.</ref>. [[کنیه]] مشهور ایشان را «ابالحسن» و «[[ابو ابراهیم]]» و [[القاب]] وی، «کاظم» و «[[باب الحوائج]]» میباشد<ref>کشف الغمه، ج۳، ص۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۲۳؛ الارشاد، ج۲، ص۲۰۸؛ اعلام الوری، ص۲۸۶؛ چهارده معصوم{{ع}}، ص۳۰۶.</ref>. | |||
ایشان بعد از [[شهادت]] پدر بزرگوارش، در سن ۲۰ سالگی به [[امامت]] رسیدند و مدت ۳۵ سال [[رهبری]] شیعیان را بر عهده داشتند و با سردمداران [[کافر]] و [[ستمگر]] [[عباسی]] به [[مبارزه]] پرداختند<ref>الفصول المهمه، ص۲۴۱؛ دلائل الامام، ص۱۴۸.</ref>. امامت ایشان مصادف با [[خلافت]] [[منصور]]، [[مهدی]]، [[هادی]] و ۱۵ سال آخر امامت ایشان مصادف با خلافت [[هارون]] الرشید بود که این معلون به خاطر [[ترس]] از امام{{ع}} و شیعیان، ایشان را [[زندانی]] کرد و [[عاقبت]] این [[امام همام]]{{ع}} در [[سال ۱۸۳ هجری]] قمری، به [[دستور]] هارون الرشید در [[زندان]] «[[سندی بن شاهک]]» در [[بغداد]]، با خوراندن خرمای زهر آلود، به شهادت رسید. بارگاه ایشان در [[شهر]] [[کاظمین]] میباشد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۶۴؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۳۱۰؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲؛ الارشاد، ج۲، ص۳۰۷؛ اعلام الوری، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۰۶.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۵۰: | خط ۵۵: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: 1100515.jpg|22px]] [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۲''']] | # [[پرونده: 1100515.jpg|22px]] [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۲''']] | ||
# [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||