آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۲:۲۱
، ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۷←پاسخهای دیگر
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
::::#علامه بزرگوار در تفسیر آیه شریفه میفرماید: معنای آیه این است که خدا عالم به کل غیب یعنی همه غیبها است، به علمی که مخصوص خود اوست، پس کسی را بر غیب که مختص خود اوست مطلع نمیگرداند، و مفاد آن سلب کلی است، اگر چه بعضی از دانشمندان اصرار بر سلب جزئی بودن دارند (...). | ::::#علامه بزرگوار در تفسیر آیه شریفه میفرماید: معنای آیه این است که خدا عالم به کل غیب یعنی همه غیبها است، به علمی که مخصوص خود اوست، پس کسی را بر غیب که مختص خود اوست مطلع نمیگرداند، و مفاد آن سلب کلی است، اگر چه بعضی از دانشمندان اصرار بر سلب جزئی بودن دارند (...). | ||
::::::دیدیدم که غالب مفسران و دانشمندان اسلام آگاه شدن از غیب را فقط مخصوص پیامبران نمیدانند، با آن تفصیلی که از نقل اقوال و مباحث به دست آمد، در این میان گروهی هستند که با یک جمود بر ظواهر آیات و با یک علم ناقص به مصداق حفظت شیئا و ضاعت عنک اشیاء وارد تفسیر کتاب الله میشوند، و با این همه نقص در علم و نظر تنگی و سوء فهم در معارف آسمانی، خود را قطب فلک تحقیق میدانند، و میگویند: اصلا جز پیامبران، خدا غیب را مطلقا در اختیار کسی قرار نمیدهد، افزون بر این همه گفتارها، چند نمونه از کسانی که بر غیب مطلع شدهاند و پیامبر هم نبودهاند، از خود قرآن یافتم، مانند مادر حضرت موسی(...) اکنون باید پرسید: آیا سرنوشت این کودک که خدا از آن خبر میدهد، و مادر حضرت موسی را که پیامبر نیست بر آن مطلع میسازد مصداق غیب نیست؟ ما نمیگوئیم مقصود از وحی در آیه وحی بالمعنی الاخص است: بلکه مقصود وحی بالمعنی الاعم است، و در این خصوص بحثی نداریم، محل شاهد ما مطلع شدن غیر پیامبر بر غیب است همان گونه که گفتیم. نمونه دیگر حضرت مریم است، آیا حضرت مریم پیامبر بوده، یا سرنوشت فرزند عزیز و بزرگوارش که پیش از ولادت به مادر نوید داده میشود، مصداق غیب نیست؟ | ::::::دیدیدم که غالب مفسران و دانشمندان اسلام آگاه شدن از غیب را فقط مخصوص پیامبران نمیدانند، با آن تفصیلی که از نقل اقوال و مباحث به دست آمد، در این میان گروهی هستند که با یک جمود بر ظواهر آیات و با یک علم ناقص به مصداق حفظت شیئا و ضاعت عنک اشیاء وارد تفسیر کتاب الله میشوند، و با این همه نقص در علم و نظر تنگی و سوء فهم در معارف آسمانی، خود را قطب فلک تحقیق میدانند، و میگویند: اصلا جز پیامبران، خدا غیب را مطلقا در اختیار کسی قرار نمیدهد، افزون بر این همه گفتارها، چند نمونه از کسانی که بر غیب مطلع شدهاند و پیامبر هم نبودهاند، از خود قرآن یافتم، مانند مادر حضرت موسی(...) اکنون باید پرسید: آیا سرنوشت این کودک که خدا از آن خبر میدهد، و مادر حضرت موسی را که پیامبر نیست بر آن مطلع میسازد مصداق غیب نیست؟ ما نمیگوئیم مقصود از وحی در آیه وحی بالمعنی الاخص است: بلکه مقصود وحی بالمعنی الاعم است، و در این خصوص بحثی نداریم، محل شاهد ما مطلع شدن غیر پیامبر بر غیب است همان گونه که گفتیم. نمونه دیگر حضرت مریم است، آیا حضرت مریم پیامبر بوده، یا سرنوشت فرزند عزیز و بزرگوارش که پیش از ولادت به مادر نوید داده میشود، مصداق غیب نیست؟ | ||
:::::* | :::::*معنای اختصاص علم غیب به خداوند چیست؟ در قرآن آیات بسیاری دلالت دارند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است، یا از قول پیامبران نقل میکند که میگفتند: ما غیب نمیدانیم، اگر غیب میدانستیم خیر فراوان به دست میآوردیم، و امثال اینها، مقصود از این آیهها چیست؟ علامه میفرماید: (...) از آیه استفاده میشود که خدای تعالی پیامبرانش را مطلع میسازد بر هر قسم از غیب مخصوص به خود که بخواهد، این آیه اگر ضمیمه گردد به آیاتی که علم غیب را به خدا اختصاص میدهند: معنای اصالت و تبعیت به دست میآید، به این معنا که خداوند تبارک و تعالی غیب را بالأصاله و بالذات میداند، غیر خدا غیب را بالتبعیه و به تعلیم خدا میداند. علامه پس از فاصلهای از کلام دوباره مسأله اصالت را خاطر نشان کرده و میگوید: با این بیان واضح و آشکار میگردد معنای آن گفتارهای پیامبران که در کلام خدا آمده که میگفتند ما غیب نمیدانیم، مقصودشان نفی اصالت و استقلال بوده است، یعنی ما بدون تعلیم و اراده حضرت حق غیب نمیدانیم»<ref>[http://fateminiya.blog.ir/tag/%D9%85%D8%AA%D9%86%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D8%B1 فرهنگ انتظار، ص۴۴-۶۸]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن|۱۱. آیتالله امینی؛}} | {{جمع شدن|۱۱. آیتالله امینی؛}} |