آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشتهاند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۳۴
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
::::::*«[[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آنها که تحت حس قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس میباشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب: راه اثبات علم از راه نقل روایات متواترهای است که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب کافی و بصائر و کتب صدوق و کتاب بحارالانوار و غیر آنها ضبط شده است. به موجب این روایات که به حد و حصر نمیآید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی میداند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب را مخصوص ذات خدای متعال]] و منحصر در ساحت مقدس او قرار میدهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}. <ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن آیه ۲۶-۲۷</ref> وجود دارد نشان میدهد که اختصاص [[علم غیب]] به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلًا و از پیش خود «بالذات» کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم [[پیغمبران]] آن را بدانند، چنان که در بسیاری از این روایات وارد است که [[پیغمبر]]{{صل}} و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود علم [[امامت]] را به امام پس از خود میسپارد. و از راه عقل، براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیّت خود کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/811/123024 بررسیهای اسلامی، ج ۱، ص ۱۹۵.]</ref>. | ::::::*«[[امام]]{{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آنها که تحت حس قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس میباشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب: راه اثبات علم از راه نقل روایات متواترهای است که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب کافی و بصائر و کتب صدوق و کتاب بحارالانوار و غیر آنها ضبط شده است. به موجب این روایات که به حد و حصر نمیآید، [[امام]]{{ع}} از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی میداند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب را مخصوص ذات خدای متعال]] و منحصر در ساحت مقدس او قرار میدهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}. <ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن آیه ۲۶-۲۷</ref> وجود دارد نشان میدهد که اختصاص [[علم غیب]] به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلًا و از پیش خود «بالذات» کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم [[پیغمبران]] آن را بدانند، چنان که در بسیاری از این روایات وارد است که [[پیغمبر]]{{صل}} و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود علم [[امامت]] را به امام پس از خود میسپارد. و از راه عقل، براهینی است که به موجب آنها [[امام]]{{ع}} به حسب مقام نورانیّت خود کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/811/123024 بررسیهای اسلامی، ج ۱، ص ۱۹۵.]</ref>. | ||
::::::*آیاتی از قرآن مجید بیانگر آن است که [[علم غیب]] مخصوص ذات خدای متعال است، و از همه صریحتر در نفی [[علم غیب]] از غیر خدا، این آیه است که خداوند در آن [[علم غیب]] و تنها برای ساحت مقدّس خود اثبات، و از غیر نفی نموده و میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. ولی از [[آیۀ شریفه]] زیر استفاده میشود که خداوند [[علم غیب]] را به پیغمبران مورد رضا و پسند خود نیز از اظهار نموده و آنها نیز علم به غیب هستند. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref>. بنابراین، از جمع بین آیات معلوم میشود که کسی جز خداوند متعال غیب را بالذّات و از پیش خود و مستقلّاً نمیداند، ولی ممکن است آن را به [[پیغمبر]] برگزیدۀ خود تعلیم نماید. و علم [[ائمه]]{{عم}} نیز بر اساس روایات متعدّد بِالوراثه از [[حضرت رسول]]{{صل}} است. بر این پایه، [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} بالوراثه از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، و [[علم غیب]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[وحی]] و تعلیم خداوند متعال، و علم خداوند ذاتی است. [[علامه طباطبایی]] روایتی به مضمون فوق از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است. راوی میگوید: [[امام رضا]]{{ع}} به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها، یکی از بستگان تو کشته خواهد شد، آیا گفتۀ مرا تصدیق میکنی؟ عرض کردم: خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی [[علم غیب]] نمیداند. در اینجا [[امام رضا]]{{ع}} آیۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref> را تلاوت نمود و بعد فرمود: پس [[رسول خدا]]{{صل}} مورد رضا و پسند خداست، و ما وارثان همین رسولی هستیم که خداوند او را بر غیب خود که میخواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد روز قیامت را به ما آموخت<ref>{{عربی|« وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»}}؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۹، ص ۷۵.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ادامه میفرماید: میگویم: روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است، و مدلول و مفهوم آنها این است که [[پیامبر]]{{صل}} علم خود را به واسطۀ [[وحی]] از پروردگار فرا گرفته، و [[ائمّه]]{{عم}} بالوارثه از [[رسول خدا]]{{صل}} فرا گرفتهاند<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۵.</ref>»<ref>[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]؛ ص:۱۹۵.</ref>. | ::::::*آیاتی از قرآن مجید بیانگر آن است که [[علم غیب]] مخصوص ذات خدای متعال است، و از همه صریحتر در نفی [[علم غیب]] از غیر خدا، این آیه است که خداوند در آن [[علم غیب]] و تنها برای ساحت مقدّس خود اثبات، و از غیر نفی نموده و میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. ولی از [[آیۀ شریفه]] زیر استفاده میشود که خداوند [[علم غیب]] را به پیغمبران مورد رضا و پسند خود نیز از اظهار نموده و آنها نیز علم به غیب هستند. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref>. بنابراین، از جمع بین آیات معلوم میشود که کسی جز خداوند متعال غیب را بالذّات و از پیش خود و مستقلّاً نمیداند، ولی ممکن است آن را به [[پیغمبر]] برگزیدۀ خود تعلیم نماید. و علم [[ائمه]]{{عم}} نیز بر اساس روایات متعدّد بِالوراثه از [[حضرت رسول]]{{صل}} است. بر این پایه، [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} بالوراثه از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، و [[علم غیب]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[وحی]] و تعلیم خداوند متعال، و علم خداوند ذاتی است. [[علامه طباطبایی]] روایتی به مضمون فوق از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است. راوی میگوید: [[امام رضا]]{{ع}} به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها، یکی از بستگان تو کشته خواهد شد، آیا گفتۀ مرا تصدیق میکنی؟ عرض کردم: خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی [[علم غیب]] نمیداند. در اینجا [[امام رضا]]{{ع}} آیۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref> را تلاوت نمود و بعد فرمود: پس [[رسول خدا]]{{صل}} مورد رضا و پسند خداست، و ما وارثان همین رسولی هستیم که خداوند او را بر غیب خود که میخواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد روز قیامت را به ما آموخت<ref>{{عربی|« وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»}}؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۹، ص ۷۵.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ادامه میفرماید: میگویم: روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است، و مدلول و مفهوم آنها این است که [[پیامبر]]{{صل}} علم خود را به واسطۀ [[وحی]] از پروردگار فرا گرفته، و [[ائمّه]]{{عم}} بالوارثه از [[رسول خدا]]{{صل}} فرا گرفتهاند<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۵.</ref>»<ref>[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]؛ ص:۱۹۵.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
| پاسخ = '''[[سید محمد شیرازی|سلطان الواعظین]]''' در کتاب ''«[[شبهای پیشاور (کتاب)|شبهای پیشاور]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = '''[[سید محمد شیرازی|سلطان الواعظین]]''' در کتاب ''«[[شبهای پیشاور (کتاب)|شبهای پیشاور]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«از آنجا که معصومین، برگزیدگان خداوند و خلفای منصوب و منصوص [[رسول الله]]{{صل}} میباشند که خداوند به وسیله خود [[پیامبر]]، آنها را برگزیده است، پس این افاضه را نیز میتوان به آنها تعمیم داد. به عبارت دیگر، شیعه اعتقاد دارد همان پرده و حجابی که در مقابل دیدگان عالمیان است، که نمیگذارد در این عالم به جز آنچه ظاهر و نمایان است را ببیند، در مقابل دیدگان انبیا و اوصیای آنها نیز میباشد. به اقتضای زمان و مکان، همان خدای عالم الغیب که قادر به افاضه فیض میباشد، به هر مقدار و هر وقت که صلاح بداند و مقتضی باشد، پردهها را از مقابل دیدگان آنها برداشته تا پشت پرده را ببینند و از اسرار غیب خبر دهند. هرگاه هم که صلاح نباشد، پرده میافتد و بیخبر میمانند. به همین جهت است که [[ائمه]]{{عم}} در برخی موارد، اظهار بیاطلاعی کردهاند. عبارت {{متن قرآن|وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ}}<ref> اگر از خود [[علم غیب]] میدانستم خوبیها و خیرات خود را زیاد میکردم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref><ref>جواهر الکلام، ج ۱، ص۱۸۵؛ کفایة الاثر، ص۳۰۰؛ جامع البیان، ج ۹، ص۱۹۰.</ref>. بدین مفهوم است که مستقلاً از پیش خود خبری از غیب ندارم؛ مگر آن که پردهها بالا رود، افاضه فیض گردد و حقایق مستور و پنهان بر او مکشوف گردد. به عبارت دیگر، شیعه معتقد است که خلفای [[رسول الله]]{{صل}} باید مانند خود آن حضرت، عالم به ظاهر و باطن امور باشند. بلکه در جمیع صفات ـ به غیر از مقام [[نبو]]ت و [[رسالت]] و شرایط خاصه آن مثل نزول [[وحی]] و کتاب و احکام ـ باید مانند ایشان باشند. لازمه این اعتقاد، وجود خلیفه ای است که خود [[رسول الله]]{{صل}} از طرف خداوند منصوب نماید، نه خلیفهای که برگزیده جماعتی از مردم باشد ـ هر چند [[پیغمبر]] آن خلیفه انتخابی را نفی و حتی کسانی چون معاویه را لعن کرده باشد. خلفای مورد نظر شیعه، دوازده نفرند که اولین آنها امام المتقین [[علی]]{{ع}} و سپس یازده فرزند بزرگوارش میباشند. ضروری است مجدداً یاد آوری شود: اظهار عجز و ناتوانی خلفای انتخابی جمعی از مردم، در برابر سؤالات علمی و مطلق علم ـ چه رسد به [[علم غیب]] و آگاهی از اسرار و باطن امور ـ نشانهای از بر حق نبودن آنها است. دارا بودن [[علم غیب]] را ـ کنار رفتن پردهها و مکشوف شدن حقایق مستور ـ برای نخستین [[امام]] و جانشین بر حق [[پیامبر]] اثبات میکنیم و برای بقیه یازده [[امام]] بزرگوار، فقط به ذکر مصادیقی از علم الغیب خواهیم پرداخت»<ref>[[پاسخ به شبهات در شبهای پیشاور (کتاب)|پاسخ به شبهات در شبهای پیشاور]]، ص۲۱۰.</ref> | ::::::«از آنجا که معصومین، برگزیدگان خداوند و خلفای منصوب و منصوص [[رسول الله]]{{صل}} میباشند که خداوند به وسیله خود [[پیامبر]]، آنها را برگزیده است، پس این افاضه را نیز میتوان به آنها تعمیم داد. به عبارت دیگر، شیعه اعتقاد دارد همان پرده و حجابی که در مقابل دیدگان عالمیان است، که نمیگذارد در این عالم به جز آنچه ظاهر و نمایان است را ببیند، در مقابل دیدگان انبیا و اوصیای آنها نیز میباشد. به اقتضای زمان و مکان، همان خدای عالم الغیب که قادر به افاضه فیض میباشد، به هر مقدار و هر وقت که صلاح بداند و مقتضی باشد، پردهها را از مقابل دیدگان آنها برداشته تا پشت پرده را ببینند و از اسرار غیب خبر دهند. هرگاه هم که صلاح نباشد، پرده میافتد و بیخبر میمانند. به همین جهت است که [[ائمه]]{{عم}} در برخی موارد، اظهار بیاطلاعی کردهاند. عبارت {{متن قرآن|وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ}}<ref> اگر از خود [[علم غیب]] میدانستم خوبیها و خیرات خود را زیاد میکردم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref><ref>جواهر الکلام، ج ۱، ص۱۸۵؛ کفایة الاثر، ص۳۰۰؛ جامع البیان، ج ۹، ص۱۹۰.</ref>. بدین مفهوم است که مستقلاً از پیش خود خبری از غیب ندارم؛ مگر آن که پردهها بالا رود، افاضه فیض گردد و حقایق مستور و پنهان بر او مکشوف گردد. به عبارت دیگر، شیعه معتقد است که خلفای [[رسول الله]]{{صل}} باید مانند خود آن حضرت، عالم به ظاهر و باطن امور باشند. بلکه در جمیع صفات ـ به غیر از مقام [[نبو]]ت و [[رسالت]] و شرایط خاصه آن مثل نزول [[وحی]] و کتاب و احکام ـ باید مانند ایشان باشند. لازمه این اعتقاد، وجود خلیفه ای است که خود [[رسول الله]]{{صل}} از طرف خداوند منصوب نماید، نه خلیفهای که برگزیده جماعتی از مردم باشد ـ هر چند [[پیغمبر]] آن خلیفه انتخابی را نفی و حتی کسانی چون معاویه را لعن کرده باشد. خلفای مورد نظر شیعه، دوازده نفرند که اولین آنها امام المتقین [[علی]]{{ع}} و سپس یازده فرزند بزرگوارش میباشند. ضروری است مجدداً یاد آوری شود: اظهار عجز و ناتوانی خلفای انتخابی جمعی از مردم، در برابر سؤالات علمی و مطلق علم ـ چه رسد به [[علم غیب]] و آگاهی از اسرار و باطن امور ـ نشانهای از بر حق نبودن آنها است. دارا بودن [[علم غیب]] را ـ کنار رفتن پردهها و مکشوف شدن حقایق مستور ـ برای نخستین [[امام]] و جانشین بر حق [[پیامبر]] اثبات میکنیم و برای بقیه یازده [[امام]] بزرگوار، فقط به ذکر مصادیقی از علم الغیب خواهیم پرداخت»<ref>[[پاسخ به شبهات در شبهای پیشاور (کتاب)|پاسخ به شبهات در شبهای پیشاور]]، ص۲۱۰.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید عبدالحسین طیب]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید عبدالحسین طیب]]''' در کتاب ''«[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
::::::«علوم غیبی یک قسمت از فضائل و مناقب آن حضرت است مانند دانا بودن بزبان حیوانات و دارا بودن [[علم غیب]]، از علوم ما کان و ما یکون و ما هو کائن، و این قسمت اخیر از طریق آیات و اخبار بتواتر اجمالی ثابت محقق شده اگر چه از ظواهر بعض آیات خلاف آن استفاده میشود»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۴.]</ref>. | ::::::«علوم غیبی یک قسمت از فضائل و مناقب آن حضرت است مانند دانا بودن بزبان حیوانات و دارا بودن [[علم غیب]]، از علوم ما کان و ما یکون و ما هو کائن، و این قسمت اخیر از طریق آیات و اخبار بتواتر اجمالی ثابت محقق شده اگر چه از ظواهر بعض آیات خلاف آن استفاده میشود»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۴.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد هادی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[http://www.islamic-rf.ir/nashr1.aspx?id=1469 دیدگاههای علمی]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد هادی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[http://www.islamic-rf.ir/nashr1.aspx?id=1469 دیدگاههای علمی]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
::::::«به تعلیم خداوند متعال، [[پیامبر خاتم|حضرت ختمی مرتبت]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]]{{عم}} دارای [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم ما کان و علم ما هو کائن إلی یوم القیامة]] هستند و نیز خداوند متعال، تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تماما عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست، تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیای او{{عم}} رسیده است و [[آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)|مراد از علم غیبی که در آیات مقدسه از غیر حق تعالی سلب شده]] و نیز [[آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی میکنند؟ (پرسش)|بر حَسَب بعضی روایات از ائمه سلب شده]]، [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدس ربوبی دارد]] و سایر موجودات به اعطای او _تعالی و تقدس_ میباشد»<ref>دیدگاههای علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص۱۴۲.</ref>. | ::::::«به تعلیم خداوند متعال، [[پیامبر خاتم|حضرت ختمی مرتبت]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]]{{عم}} دارای [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم ما کان و علم ما هو کائن إلی یوم القیامة]] هستند و نیز خداوند متعال، تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تماما عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست، تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیای او{{عم}} رسیده است و [[آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)|مراد از علم غیبی که در آیات مقدسه از غیر حق تعالی سلب شده]] و نیز [[آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی میکنند؟ (پرسش)|بر حَسَب بعضی روایات از ائمه سلب شده]]، [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدس ربوبی دارد]] و سایر موجودات به اعطای او _تعالی و تقدس_ میباشد»<ref>دیدگاههای علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص۱۴۲.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
:::::*«موجودات آئینهها و ظروف برای تجلّی و درخشش علم ذات او است، و برای خدا هم بُخلی نیست که از علوم خود به غیر بدهد بهطور ظهور و تابش، خواه شعوری باشد که به یک مگس میدهد و یا علمی باشد که به افراد عادی انسان و جنّ و فرشته و حیوان عنایت میکند و یا علمی باشد که از خزانۀ خاصّ خود به امام و رسول مرحمت میکند. اگر آنان را بر [[علم غیب]]، و غیب الغیب، و بر سرّ و بر سرّ مستور، و سرّ مستسرّ، و بر خزانههای پنهان از دستبرد بشر و فرشته مطّلع گرداند این یک امر عادّی بوده و به قدر ذَرّۀ سر سوزنی از کبریائیّت و عظمت او کاسته نمیشود، بلکه عین کبریائیّت و عظمت و جمال اطلاقی اوست که در عوالم امکان موجودی را آئینۀ تمام نمای صفات خود بنماید»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امامشناسی ج۱۲.]</ref>. | :::::*«موجودات آئینهها و ظروف برای تجلّی و درخشش علم ذات او است، و برای خدا هم بُخلی نیست که از علوم خود به غیر بدهد بهطور ظهور و تابش، خواه شعوری باشد که به یک مگس میدهد و یا علمی باشد که به افراد عادی انسان و جنّ و فرشته و حیوان عنایت میکند و یا علمی باشد که از خزانۀ خاصّ خود به امام و رسول مرحمت میکند. اگر آنان را بر [[علم غیب]]، و غیب الغیب، و بر سرّ و بر سرّ مستور، و سرّ مستسرّ، و بر خزانههای پنهان از دستبرد بشر و فرشته مطّلع گرداند این یک امر عادّی بوده و به قدر ذَرّۀ سر سوزنی از کبریائیّت و عظمت او کاسته نمیشود، بلکه عین کبریائیّت و عظمت و جمال اطلاقی اوست که در عوالم امکان موجودی را آئینۀ تمام نمای صفات خود بنماید»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امامشناسی ج۱۲.]</ref>. | ||
:::::«ائمّه{{عم}} دارای [[علم غیب]] بودهاند درباره علم غیب در "[[نهج البلاغه]]" سخنانی از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد است از قبیل {{عربی|"انّک تری ما أری و ... و ... لو شئت لأخبرت کلّ واحد منکم ... و لکن أخاف ان تکفروا فیّ برسول اللّه."}} و بسیاری از بزرگان و معاریف اهل تسنّن به این معنی معترفاند. ابن اثیر جزری گوید با سلسله اسناد خود از عثمان بن صهیب، از پدرش که <ref>{{عربی|"قال: قال علیّ: قال لی رسول اللّه{{صل}}: من اشقی الاوّلین؟ قلت: عاقر النّاقة، قال: صدقت. قال: فمن اشقی الآخرین؟ قلّت: لا علم لی یا رسول اللّه، قال: الّذی یضربک علی هذا- و اشار بیده الی یا فوخه- و کان یقول: وددت انّه قد انبعث اشقاکم فخضب هذه من هذه، یعنی لحیته من دم رأسه."}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> صهیب از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} روایت میکند که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: "شقیترین از پیشینیان کیست؟ گفتم: پی کننده شتر صالح. فرمود: راست گفتی، سپس فرمود: شقیترین از پسینیان کیست؟ گفتم: نمیدانم ای رسول خدا{{صل}}، فرمود: آن کسی که بر اینجا شمشیر بزند و اشاره کردند به استخوان سر [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}. و آن حضرت بعضی از اوقات میفرمود: دوست دارم که شقیترین شما برانگیخته گردد و این را از این خضاب کند یعنی ریش مبارکش را از خون سرش". و سپس ابن اثیر گوید: <ref>{{عربی|"انّ علیّا جمع النّاس للبیعة فجاء عبد الرّحمن بن ملجم المرادیّ فردّه مرّتین، ثمّ قال: ما یحبس اشقاها؟! فواللّه لیخضبنّ هذه من هذه، (...)"}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> "[[امام علی|علی]]{{ع}} تمام مردم را برای بیعت جمع نمود، عبد الرّحمن بن ملجم مرادی آمد که بیعت کند، دو مرتبه حضرت او را ردّ کرد و سپس فرمود: چه چیز جلوگیر و مانع شقیترین امّت میشود، سوگند به خدا که ابن ملجم محاسن مرا از خون سرم خضاب میکند. و بعدا تمثّل جست به این شعر: کمربند خود را برای مرگ محکم کن چون مرگ به تو خواهد رسید، و از مرگ جزع و فزع نکن زمانی که در آستان تو فرود آید". و سپس گوید عثمان بن مغیره گفت که: <ref>{{عربی|"لمّا دخل شهر رمضان جعل علیّ یتعشّی لیلة عند الحسن، و لیلة عند الحسین، و لیلة عند عبد اللّه بن جعفر لا یزید علی ثلاث لقم، و یقول: یأتی امر اللّه و انا خمیص، و انّما هی لیلة او لیلتان"}}همان کتاب ص ۳۶ .</ref>، و نیز بعضی از جملات فوق در دو مقام در "الصواعق المحرقة" <ref>ص ۸۰ .</ref> ذکر شده است. "چون ماه رمضان داخل شد [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} یک شب در نزد [[امام حسن]]{{ع}} و یک شب در نزد [[امام حسین]]{{ع}} و یک شب در نزد عبد اللّه بن جعفر بود و زیاده از سه لقمه میل نمیفرمود و میفرمود: امر خدا میرسد و من باید در آن حال گرسنه باشم، یکی دو شب بیشتر نمانده است". و سپس گوید: <ref>{{عربی|"خرج علیّ لصلاة الفجر فاستقبله الاوزّ یصحن فی وجهه، قال: فجعلنا نطردهنّ عنه، فقال: دعوهنّ فانّهنّ نوائح، و خرج فاصیب. و هذا یدلّ علی انّه علم السّنة و الشّهر و اللّیلة الّتی یقتل فیها، و اللّه اعلم"}}.</ref> "[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای نماز صبح از منزل بیرون شد مرغابیان در مواجهه با [[امام علی|علی]]{{ع}} به صیحه در آمدند. کثیر که راوی این حدیث است میگوید: ما شروع کردیم که مرغابیان را از آن حضرت دور کنیم، فرمود: آنها را به حال خود گذارید، آنها نوحه میکند بر من. حضرت خارج شد و در همان وقت ضربت به او رسید. و این دلالت دارد بر آنکه آن حضرت سال و ماه و شبی را که در آن شب شهید شده همه را میدانسته است، و خدا عالمتر است". و ابن حجر هیثمی گوید: <ref>{{عربی|"فلمّا کانت اللّیلة الّتی قتل فی صبیحتها اکثر الخروج و النّظر الی السّماء، و جعل یقول: و اللّه ما کذبت و لا کذبت و انّها اللّیلة الّتی وعدت."}}.</ref> "در آن شبی که در صبحش حضرت ضربت خوردند بسیار از اطاق بیرون آمده و به آسمان نظر میکردند و میگفتند: سوگند به خدا که نه دروغ میگویم و نه دروغ به من گفته شده است، امشب همان شب میعاد من است".»<ref>[https://www.alefbalib.com/index.aspx?pid=14&GID=166968&ID=12992&LanguageSite=fa-IR امامشناسی ج۳، ص ۲۳ و ۲۴.]</ref> | :::::«ائمّه{{عم}} دارای [[علم غیب]] بودهاند درباره علم غیب در "[[نهج البلاغه]]" سخنانی از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد است از قبیل {{عربی|"انّک تری ما أری و ... و ... لو شئت لأخبرت کلّ واحد منکم ... و لکن أخاف ان تکفروا فیّ برسول اللّه."}} و بسیاری از بزرگان و معاریف اهل تسنّن به این معنی معترفاند. ابن اثیر جزری گوید با سلسله اسناد خود از عثمان بن صهیب، از پدرش که <ref>{{عربی|"قال: قال علیّ: قال لی رسول اللّه{{صل}}: من اشقی الاوّلین؟ قلت: عاقر النّاقة، قال: صدقت. قال: فمن اشقی الآخرین؟ قلّت: لا علم لی یا رسول اللّه، قال: الّذی یضربک علی هذا- و اشار بیده الی یا فوخه- و کان یقول: وددت انّه قد انبعث اشقاکم فخضب هذه من هذه، یعنی لحیته من دم رأسه."}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> صهیب از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} روایت میکند که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: "شقیترین از پیشینیان کیست؟ گفتم: پی کننده شتر صالح. فرمود: راست گفتی، سپس فرمود: شقیترین از پسینیان کیست؟ گفتم: نمیدانم ای رسول خدا{{صل}}، فرمود: آن کسی که بر اینجا شمشیر بزند و اشاره کردند به استخوان سر [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}. و آن حضرت بعضی از اوقات میفرمود: دوست دارم که شقیترین شما برانگیخته گردد و این را از این خضاب کند یعنی ریش مبارکش را از خون سرش". و سپس ابن اثیر گوید: <ref>{{عربی|"انّ علیّا جمع النّاس للبیعة فجاء عبد الرّحمن بن ملجم المرادیّ فردّه مرّتین، ثمّ قال: ما یحبس اشقاها؟! فواللّه لیخضبنّ هذه من هذه، (...)"}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> "[[امام علی|علی]]{{ع}} تمام مردم را برای بیعت جمع نمود، عبد الرّحمن بن ملجم مرادی آمد که بیعت کند، دو مرتبه حضرت او را ردّ کرد و سپس فرمود: چه چیز جلوگیر و مانع شقیترین امّت میشود، سوگند به خدا که ابن ملجم محاسن مرا از خون سرم خضاب میکند. و بعدا تمثّل جست به این شعر: کمربند خود را برای مرگ محکم کن چون مرگ به تو خواهد رسید، و از مرگ جزع و فزع نکن زمانی که در آستان تو فرود آید". و سپس گوید عثمان بن مغیره گفت که: <ref>{{عربی|"لمّا دخل شهر رمضان جعل علیّ یتعشّی لیلة عند الحسن، و لیلة عند الحسین، و لیلة عند عبد اللّه بن جعفر لا یزید علی ثلاث لقم، و یقول: یأتی امر اللّه و انا خمیص، و انّما هی لیلة او لیلتان"}}همان کتاب ص ۳۶ .</ref>، و نیز بعضی از جملات فوق در دو مقام در "الصواعق المحرقة" <ref>ص ۸۰ .</ref> ذکر شده است. "چون ماه رمضان داخل شد [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} یک شب در نزد [[امام حسن]]{{ع}} و یک شب در نزد [[امام حسین]]{{ع}} و یک شب در نزد عبد اللّه بن جعفر بود و زیاده از سه لقمه میل نمیفرمود و میفرمود: امر خدا میرسد و من باید در آن حال گرسنه باشم، یکی دو شب بیشتر نمانده است". و سپس گوید: <ref>{{عربی|"خرج علیّ لصلاة الفجر فاستقبله الاوزّ یصحن فی وجهه، قال: فجعلنا نطردهنّ عنه، فقال: دعوهنّ فانّهنّ نوائح، و خرج فاصیب. و هذا یدلّ علی انّه علم السّنة و الشّهر و اللّیلة الّتی یقتل فیها، و اللّه اعلم"}}.</ref> "[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای نماز صبح از منزل بیرون شد مرغابیان در مواجهه با [[امام علی|علی]]{{ع}} به صیحه در آمدند. کثیر که راوی این حدیث است میگوید: ما شروع کردیم که مرغابیان را از آن حضرت دور کنیم، فرمود: آنها را به حال خود گذارید، آنها نوحه میکند بر من. حضرت خارج شد و در همان وقت ضربت به او رسید. و این دلالت دارد بر آنکه آن حضرت سال و ماه و شبی را که در آن شب شهید شده همه را میدانسته است، و خدا عالمتر است". و ابن حجر هیثمی گوید: <ref>{{عربی|"فلمّا کانت اللّیلة الّتی قتل فی صبیحتها اکثر الخروج و النّظر الی السّماء، و جعل یقول: و اللّه ما کذبت و لا کذبت و انّها اللّیلة الّتی وعدت."}}.</ref> "در آن شبی که در صبحش حضرت ضربت خوردند بسیار از اطاق بیرون آمده و به آسمان نظر میکردند و میگفتند: سوگند به خدا که نه دروغ میگویم و نه دروغ به من گفته شده است، امشب همان شب میعاد من است".»<ref>[https://www.alefbalib.com/index.aspx?pid=14&GID=166968&ID=12992&LanguageSite=fa-IR امامشناسی ج۳، ص ۲۳ و ۲۴.]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
::::# تبیین معارف و همه آن چه در مقدمه یکم یاد شد، جز در پرتوِ دانش غیب و آگاهی از حقایق پوشیده و نهان و فراتر از دانش های بشری، امکان پذیر نیست. | ::::# تبیین معارف و همه آن چه در مقدمه یکم یاد شد، جز در پرتوِ دانش غیب و آگاهی از حقایق پوشیده و نهان و فراتر از دانش های بشری، امکان پذیر نیست. | ||
::::::از این رو، [[امام]]{{ع}}، اگرچه با واسطه [[پیامبر]]{{صل}} و تعالیم [[نبوت]]، مانند خود [[پیامبر]]{{صل}}، از دانش غیب آگاه است. و این آگاهی از غیب، حقیقت انکارناپذیری است، که هم از سوی [[پیامبر]]{{صل}}، و هم در روایات [[معصومین]]{{عم}} به تأکید، بدان پرداخته شده است»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۶.]</ref>. | ::::::از این رو، [[امام]]{{ع}}، اگرچه با واسطه [[پیامبر]]{{صل}} و تعالیم [[نبوت]]، مانند خود [[پیامبر]]{{صل}}، از دانش غیب آگاه است. و این آگاهی از غیب، حقیقت انکارناپذیری است، که هم از سوی [[پیامبر]]{{صل}}، و هم در روایات [[معصومین]]{{عم}} به تأکید، بدان پرداخته شده است»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۶.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
::::# مىدانیم دایره مأموریت آنها محدود به مکان و زمان خاصى نبوده، بلکه رسالت پیامبر{{صل}}و امامت امامان{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممکن است کسى چنین مأموریت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى که هیچگونه آگاهى جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟ آیا کسى را که مثلا مأمور امارت و استاندارى بخش عظیمى از کشورى مىکنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبى انجام دهد؟!. به تعبیر دیگر: پیامبر{{صل}}و امام{{ع}} در مدت [[حیات]] خود باید آن چنان احکام الهى را بیان و اجرا کند که جوابگوى نیازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر اینکه لااقل بخشى از اسرار غیب را بداند. | ::::# مىدانیم دایره مأموریت آنها محدود به مکان و زمان خاصى نبوده، بلکه رسالت پیامبر{{صل}}و امامت امامان{{عم}} جهانى و جاودانى است، چگونه ممکن است کسى چنین مأموریت گستردهاى داشته باشد؟ در حالى که هیچگونه آگاهى جز بر زمان و محیط محدود خود نداشته باشد؟ آیا کسى را که مثلا مأمور امارت و استاندارى بخش عظیمى از کشورى مىکنند مىتواند از آن منطقه آگاهى نداشته باشد و در عین حال مأموریت خود را به خوبى انجام دهد؟!. به تعبیر دیگر: پیامبر{{صل}}و امام{{ع}} در مدت [[حیات]] خود باید آن چنان احکام الهى را بیان و اجرا کند که جوابگوى نیازمندیهاى همه انسانها در هر زمان و مکان باشد، و این ممکن نیست مگر اینکه لااقل بخشى از اسرار غیب را بداند. | ||
::::# سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسئله علم غیب پیامبر {{صل}} و امامان{{عم}} از آن روشن میشود: (...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ]]}}<ref>«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> در آیه دیگر میخوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین میخوانیم که: [[ابو سعید خدری]] میگوید از رسول خدا{{صل}} معنی {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}} را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} کیست؟ فرمود: «ذلک اخی علی بن ابی طالب» «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛<ref>[[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]]، ج ۲۷ ص۱۸۹.</ref> با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی{{ع}} آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و علی{{ع}} روشن میگردد. از سوى سوم در آیه ۸۹ سوره نحل مىخوانیم: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».</ref> روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر اینکه ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه، ج٢٥، ص١۵۲]</ref>. | ::::# سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسئله علم غیب پیامبر {{صل}} و امامان{{عم}} از آن روشن میشود: (...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ]]}}<ref>«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> در آیه دیگر میخوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین میخوانیم که: [[ابو سعید خدری]] میگوید از رسول خدا{{صل}} معنی {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}} را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} کیست؟ فرمود: «ذلک اخی علی بن ابی طالب» «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛<ref>[[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]]، ج ۲۷ ص۱۸۹.</ref> با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی{{ع}} آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و علی{{ع}} روشن میگردد. از سوى سوم در آیه ۸۹ سوره نحل مىخوانیم: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».</ref> روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر اینکه ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه، ج٢٥، ص١۵۲]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
::::::بنابراین کسانی که به ما نسبت بدهند که ما معتقدیم که [[ائمه]]{{عم}} غیب میدانستهاند، نسبت ناروائی به ما دادهاند که ما هرگز به این نسبت راضی نیستیم<ref> مجمع البيان ج ۵، ص ۲۰۵.</ref> [[علامه امینی]] در کتاب گرانمایه الغدیر میگوید: برخی از دانشمندان تسنن به شیعیان این نسبت را دادهاند که آنان معتقدند که امامانشان [[غیب]] میدانند و بر اساس این نسبت شیعیان را مورد توبیخ قرار دادهاند. مرحوم [[علامه امینی]] در پاسخ به این اتهام و روشن ساختن اعتقاد شیعه در ضمن بررسی آیات قرآن و روایات معتبر میگوید [[علم غیب]] ذاتا و اصالتا مخصوص خداوند است و هر کس را که او بخواهد از [[غیب]] آگاه میسازد و هر که را خداوند از [[غیب]] آگاه کند [[علم غیب]] او کسبی خواهد بود سپس ایشان برای اینکه اهل تسنن آگاهی بیشتری از موازین اعتقادی شیعه پیدا کنند این حدیث را از امالی [[شیخ مفید]] نقل میکند: شخصی به نام یحیی از [[امام کاظم|حضرت موسی ابن جعفر]]{{ع}} سؤال کرد که برخی از مردم گمان میکنند که شما [[علم غیب]] میدانید؟ حضرتش از شنیدن این سخن برآشفت و از روی تعجب فرمودند سبحان الله سپس گفتند دست بر سر من بگذار قسم بخدا موهای بدن من از شنیدن این کلام راست شد این چه نسبتی است که به ما میدهند، اینچنین نیست که گمان کردهاند ما آنچه داریم و میدانیم از [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به ارث بردهایم و به [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} هم از خدا رسیده است <ref>الغدير ج 5۵ صفحه ۵۸ حدیثی را از امالی مفید نقل فرموده در بحارالانوار ج ۲۵ طبع جديد ص ۶۹ نيز مذكور است نظر علاوه شارح خوئی درج ۸ شرح نهجالبلاغه ص ۲۲۶ نیز نسبت به علم غیب پیغمبر و امام مانند علامه امينی است.</ref> سپس [[علامه امینی]] میگوید تعجب است که آقایان اهل تسنن ما را برای اعتقاد به چنین علمی که ما برای [[امامان]]{{عم}} قائلیم و هیچگونه اشکالی ندارد سرزنش میکنند در صورتی که آنها در برخی از کتابهای خود برای بعضی از عباد و زهاد خودشان بالاتر از آنچه ما برای [[امامان]]{{عم}} قائلیم گفتهاند چنانکه نوشتهاند. حذیفه یمانی گفت: من آگاهم به آنچه بوده و آنچه تا قیامت خواهد شد. یا میگویند در جلوی چشم برخی از زهاد [[لوح محفوظ]] بود که هر چه را میخواست بداند به آن لوح نگاه میکرد و آگاه میشد. شگفت این است که اینگونه نسبتهای بزرگ را به این افراد میدهند و اشکالی هم در آن نمیبینند، اما نسبت [[علم غیب]] را به آن ترتیبی که ما گفتیم به [[ائمه]]{{عم}} مورد اشکال و توبیخ قرار میدهند. | ::::::بنابراین کسانی که به ما نسبت بدهند که ما معتقدیم که [[ائمه]]{{عم}} غیب میدانستهاند، نسبت ناروائی به ما دادهاند که ما هرگز به این نسبت راضی نیستیم<ref> مجمع البيان ج ۵، ص ۲۰۵.</ref> [[علامه امینی]] در کتاب گرانمایه الغدیر میگوید: برخی از دانشمندان تسنن به شیعیان این نسبت را دادهاند که آنان معتقدند که امامانشان [[غیب]] میدانند و بر اساس این نسبت شیعیان را مورد توبیخ قرار دادهاند. مرحوم [[علامه امینی]] در پاسخ به این اتهام و روشن ساختن اعتقاد شیعه در ضمن بررسی آیات قرآن و روایات معتبر میگوید [[علم غیب]] ذاتا و اصالتا مخصوص خداوند است و هر کس را که او بخواهد از [[غیب]] آگاه میسازد و هر که را خداوند از [[غیب]] آگاه کند [[علم غیب]] او کسبی خواهد بود سپس ایشان برای اینکه اهل تسنن آگاهی بیشتری از موازین اعتقادی شیعه پیدا کنند این حدیث را از امالی [[شیخ مفید]] نقل میکند: شخصی به نام یحیی از [[امام کاظم|حضرت موسی ابن جعفر]]{{ع}} سؤال کرد که برخی از مردم گمان میکنند که شما [[علم غیب]] میدانید؟ حضرتش از شنیدن این سخن برآشفت و از روی تعجب فرمودند سبحان الله سپس گفتند دست بر سر من بگذار قسم بخدا موهای بدن من از شنیدن این کلام راست شد این چه نسبتی است که به ما میدهند، اینچنین نیست که گمان کردهاند ما آنچه داریم و میدانیم از [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به ارث بردهایم و به [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} هم از خدا رسیده است <ref>الغدير ج 5۵ صفحه ۵۸ حدیثی را از امالی مفید نقل فرموده در بحارالانوار ج ۲۵ طبع جديد ص ۶۹ نيز مذكور است نظر علاوه شارح خوئی درج ۸ شرح نهجالبلاغه ص ۲۲۶ نیز نسبت به علم غیب پیغمبر و امام مانند علامه امينی است.</ref> سپس [[علامه امینی]] میگوید تعجب است که آقایان اهل تسنن ما را برای اعتقاد به چنین علمی که ما برای [[امامان]]{{عم}} قائلیم و هیچگونه اشکالی ندارد سرزنش میکنند در صورتی که آنها در برخی از کتابهای خود برای بعضی از عباد و زهاد خودشان بالاتر از آنچه ما برای [[امامان]]{{عم}} قائلیم گفتهاند چنانکه نوشتهاند. حذیفه یمانی گفت: من آگاهم به آنچه بوده و آنچه تا قیامت خواهد شد. یا میگویند در جلوی چشم برخی از زهاد [[لوح محفوظ]] بود که هر چه را میخواست بداند به آن لوح نگاه میکرد و آگاه میشد. شگفت این است که اینگونه نسبتهای بزرگ را به این افراد میدهند و اشکالی هم در آن نمیبینند، اما نسبت [[علم غیب]] را به آن ترتیبی که ما گفتیم به [[ائمه]]{{عم}} مورد اشکال و توبیخ قرار میدهند. | ||
::::::در اصول کافی بابی تحت این عنوان منعقد است که [[امامان]]{{عم}} به آنچه تحقق یافته است و به آنچه در آینده تحقق پیدا خواهد کرد دانا میباشند و هیچ چیزی بر آنها پوشیده نیست. خبر چهارم این باب که از لحاظ سند کاملا صحیح است به این مضمون است که ضریس میگوید: [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} در حالی که گروهی از اصحابش در حضور وی بودند فرمودند: در شگفتم از گروهی که ما را دوست میدارند و پیشوای خود میدانند و معقتدند که همانطور که پیروی از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} لازم است پیروی از ما نیز واجب است: با این وصف این افراد در نتیجه نارسائی فکر، براهین خود را نقض میکنند حقوق رهبری ما را کوچک میشمرند و افرادی را که سر تا پا تسلیم اوامر ما گردیده و ما را درست شناختهاند مورد سرزنش و عیبجوئی قرار میدهند آیا ممکن است که خداوند پیروی از اوامر رهبران شایسته را بر ملتی واجب کند و سپس خبرهای غیبی و اسرار آسمانها و زمین را از او پوشیده بدارد و راه آگاهی یافتن به علومی را که قوام و نظام دین به آنها بستگی دارد بر آنان به بندد. سپس حمران که در جمع یاران آن حضرت بود به عرض رسانید که شما میدانید عاقبت قیام [[امام علی|علی]]{{ع}} و دو فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} برای دست یافتن به رهبری و حفظ قوانین اسلام به کجا کشید؟ و چگونه نهضت آنان ناتمام ماند و به شهادت رسیدند و جباران و ستمکاران بر آنان پیروز شدند؟ حضرت فرمود: ای حمران نه چنین است که گمان کردی بلکه آنان بر اساس علم و آگاهی و اختیار خود چنین پیشآمدهائی را از خدای بزرگ پذیرفتند و چون به دلخواه پذیرفتند خدای قضا و قدر خویش را بر آنان جاری ساخت و آگاهی آنان از پیشآمدها و سرنوشت آینده آنها به وسیله [[پیامبر]]{{صل}} صورت گرفت پس با آگاهی قبلی از وقایع آینده [[امام علی|علی]]{{ع}} و فرزندانش قیام کردند و هر یک از [[امامان]]{{عم}} که نهضت نکرد با علم و آگاهی دست به نهضت نزد. ای حمران چنانچه [[امامان]]{{عم}} در آن حال که طاغوتهای زمان و ستمگران مقدمات پیروزی را فراهم میکردند و آن پیشآمدها آغاز میشد از خداوند میخواستند که سختیها و مصائب را از آنان برطرف کند، قدرت و سلطنت را از ستمگران بگیرد، خداوند تقاضای آنان را به زودی اجابت میفرمود ولی آنان چنین امری را از خدا نخواستند، ای حمران کشته شدن و سختی دیدن و رنج کشیدن آنان از ستمگران به خاطر گناه و نافرمانی نبود، بلکه شهادت و رنج برای نجات خلق، خود موجب عزت و شایستگی آنها در پیشگاه خداوند است»<ref>[http://download.ghbook.ir/downloads/htm/11000/8222-f-13920215-khavarej-az-didgah-nahjolbalaghe.htm خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛ ص ۱۴۷ - ۱۵۷.]</ref>. | ::::::در اصول کافی بابی تحت این عنوان منعقد است که [[امامان]]{{عم}} به آنچه تحقق یافته است و به آنچه در آینده تحقق پیدا خواهد کرد دانا میباشند و هیچ چیزی بر آنها پوشیده نیست. خبر چهارم این باب که از لحاظ سند کاملا صحیح است به این مضمون است که ضریس میگوید: [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} در حالی که گروهی از اصحابش در حضور وی بودند فرمودند: در شگفتم از گروهی که ما را دوست میدارند و پیشوای خود میدانند و معقتدند که همانطور که پیروی از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} لازم است پیروی از ما نیز واجب است: با این وصف این افراد در نتیجه نارسائی فکر، براهین خود را نقض میکنند حقوق رهبری ما را کوچک میشمرند و افرادی را که سر تا پا تسلیم اوامر ما گردیده و ما را درست شناختهاند مورد سرزنش و عیبجوئی قرار میدهند آیا ممکن است که خداوند پیروی از اوامر رهبران شایسته را بر ملتی واجب کند و سپس خبرهای غیبی و اسرار آسمانها و زمین را از او پوشیده بدارد و راه آگاهی یافتن به علومی را که قوام و نظام دین به آنها بستگی دارد بر آنان به بندد. سپس حمران که در جمع یاران آن حضرت بود به عرض رسانید که شما میدانید عاقبت قیام [[امام علی|علی]]{{ع}} و دو فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} برای دست یافتن به رهبری و حفظ قوانین اسلام به کجا کشید؟ و چگونه نهضت آنان ناتمام ماند و به شهادت رسیدند و جباران و ستمکاران بر آنان پیروز شدند؟ حضرت فرمود: ای حمران نه چنین است که گمان کردی بلکه آنان بر اساس علم و آگاهی و اختیار خود چنین پیشآمدهائی را از خدای بزرگ پذیرفتند و چون به دلخواه پذیرفتند خدای قضا و قدر خویش را بر آنان جاری ساخت و آگاهی آنان از پیشآمدها و سرنوشت آینده آنها به وسیله [[پیامبر]]{{صل}} صورت گرفت پس با آگاهی قبلی از وقایع آینده [[امام علی|علی]]{{ع}} و فرزندانش قیام کردند و هر یک از [[امامان]]{{عم}} که نهضت نکرد با علم و آگاهی دست به نهضت نزد. ای حمران چنانچه [[امامان]]{{عم}} در آن حال که طاغوتهای زمان و ستمگران مقدمات پیروزی را فراهم میکردند و آن پیشآمدها آغاز میشد از خداوند میخواستند که سختیها و مصائب را از آنان برطرف کند، قدرت و سلطنت را از ستمگران بگیرد، خداوند تقاضای آنان را به زودی اجابت میفرمود ولی آنان چنین امری را از خدا نخواستند، ای حمران کشته شدن و سختی دیدن و رنج کشیدن آنان از ستمگران به خاطر گناه و نافرمانی نبود، بلکه شهادت و رنج برای نجات خلق، خود موجب عزت و شایستگی آنها در پیشگاه خداوند است»<ref>[http://download.ghbook.ir/downloads/htm/11000/8222-f-13920215-khavarej-az-didgah-nahjolbalaghe.htm خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛ ص ۱۴۷ - ۱۵۷.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد ضیاءآبادی]]''' در کتاب ''«[[حبل متین شناخت ارکان دین ج۱ (کتاب)|حبل متین شناخت ارکان دین]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد ضیاءآبادی]]''' در کتاب ''«[[حبل متین شناخت ارکان دین ج۱ (کتاب)|حبل متین شناخت ارکان دین]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«در واقع، [[علم غیب]] به گونهای مستقل و بالذات اختصاص به خدا دارد و دیگران به اذن و مشیت او، تا آنجا که او خواسته است، آگاه از غیب میشوند ولذا او [[اهل بیت رسول]]{{عم}} را پسندیده است که دارنده [[علم غیب]] او باشند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AD%D8%A8%D9%84_%D9%85%D8%AA%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%AC%DB%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) حبل متین شناخت ارکان دین؛ ج ۱، ص ۳۷۶.]</ref>. | ::::::«در واقع، [[علم غیب]] به گونهای مستقل و بالذات اختصاص به خدا دارد و دیگران به اذن و مشیت او، تا آنجا که او خواسته است، آگاه از غیب میشوند ولذا او [[اهل بیت رسول]]{{عم}} را پسندیده است که دارنده [[علم غیب]] او باشند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AD%D8%A8%D9%84_%D9%85%D8%AA%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%AC%DB%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) حبل متین شناخت ارکان دین؛ ج ۱، ص ۳۷۶.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
::::::# احادیث زیادی در منابع حدیث داریم که [[ائمه]]{{عم}} میفرمایند: ما از حوادث گذشته و آینده اطلاع داریم، از اخبار آسمان و زمین خبر داریم، خدا بزرگتر از آن است که اطاعت کسی را واجب کند ولی علومش را از وی مخفی بدارد. (...) | ::::::# احادیث زیادی در منابع حدیث داریم که [[ائمه]]{{عم}} میفرمایند: ما از حوادث گذشته و آینده اطلاع داریم، از اخبار آسمان و زمین خبر داریم، خدا بزرگتر از آن است که اطاعت کسی را واجب کند ولی علومش را از وی مخفی بدارد. (...) | ||
::::::# خبرهای غیبی است که از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتابها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونههای فراوانی از این قبیل اخبار برای هر یک از [[ائمه]] در کتابها دیده میشود».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۷۴ - ۲۷۹.]</ref> | ::::::# خبرهای غیبی است که از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتابها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونههای فراوانی از این قبیل اخبار برای هر یک از [[ائمه]] در کتابها دیده میشود».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۷۴ - ۲۷۹.]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
:::::::«در زمان [[پیامبر|حضرت رسول]]{{صل}} و زمانهای بعد حتی تا چند قرن بعد گاهی کلمه [[علم غیب]] به معنای [[علم غیب]] ذاتی استعمال میشده است. و حتی برخی از دانشمندان بزرگ شیعه فرمودهاند: با این که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} از [[غیب]] آگاهی دارند در عین حال نباید آنان را با کلمه "عالم به [[غیب]]" توصیف کنیم زیرا علم به [[غیب]] فقط به خداوند گفته میشود و بر کسی که علم او به تعلیم الهی است نباید اطلاق شود. دانش [[غیب]] منحصر به خداست و کسی جز او آگاهی به [[غیب]] ندارد ولی برخی که با رفتار خود [[عصمت]] یافتهاند و توان درک سرّ ازل را دارند با کسب اجازه از خداوند صاحب این دانش شوند. [[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندرانی]] مینویسد: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} از [[غیب]] آگاهی دارند امّا نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد<ref>متشابهات القرآن؛ ص ۲۱۱.</ref> »<ref>[http://pasokhgo.valiasr-aj.com/porseman/showquestion.php?code=28337 | :::::::«در زمان [[پیامبر|حضرت رسول]]{{صل}} و زمانهای بعد حتی تا چند قرن بعد گاهی کلمه [[علم غیب]] به معنای [[علم غیب]] ذاتی استعمال میشده است. و حتی برخی از دانشمندان بزرگ شیعه فرمودهاند: با این که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} از [[غیب]] آگاهی دارند در عین حال نباید آنان را با کلمه "عالم به [[غیب]]" توصیف کنیم زیرا علم به [[غیب]] فقط به خداوند گفته میشود و بر کسی که علم او به تعلیم الهی است نباید اطلاق شود. دانش [[غیب]] منحصر به خداست و کسی جز او آگاهی به [[غیب]] ندارد ولی برخی که با رفتار خود [[عصمت]] یافتهاند و توان درک سرّ ازل را دارند با کسب اجازه از خداوند صاحب این دانش شوند. [[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندرانی]] مینویسد: [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} از [[غیب]] آگاهی دارند امّا نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد<ref>متشابهات القرآن؛ ص ۲۱۱.</ref> »<ref>[http://pasokhgo.valiasr-aj.com/porseman/showquestion.php?code=28337 | ||
منشور جاوید، ج۸، ص ۳۰۹ - ۳۱۲.]</ref>. | منشور جاوید، ج۸، ص ۳۰۹ - ۳۱۲.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. دانای [[غیب]] اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد. از این آیه شریفه هم [[علم غیب]] گسترده خداوند استفاده میشود و هم اینکه افراد مورد رضای حق که [[پیامبر]]{{صل}} از زمره آنهاست و نیز معصومین به اذن خداوند با اذن حضرت حق بر بخشی از [[علم غیب]] علم پیدا میکنند، در [[نهج البلاغه]] آمده که وقتی [[مولی علی]]{{ع}} از حوادث آینده خبر داد یکی از یاران حضرت عرض کرد: این [[علم غیب]] است [[مولی علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ "}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref>. این [[علم غیب]] نیست این علمی است که از صاحب علمی [[پیامبر]]{{صل}} آموختهام . | :::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. دانای [[غیب]] اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد. از این آیه شریفه هم [[علم غیب]] گسترده خداوند استفاده میشود و هم اینکه افراد مورد رضای حق که [[پیامبر]]{{صل}} از زمره آنهاست و نیز معصومین به اذن خداوند با اذن حضرت حق بر بخشی از [[علم غیب]] علم پیدا میکنند، در [[نهج البلاغه]] آمده که وقتی [[مولی علی]]{{ع}} از حوادث آینده خبر داد یکی از یاران حضرت عرض کرد: این [[علم غیب]] است [[مولی علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ "}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref>. این [[علم غیب]] نیست این علمی است که از صاحب علمی [[پیامبر]]{{صل}} آموختهام . | ||
:::::#{{متن قرآن|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ }}<ref> خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> این آیه صریح است که خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش کسانی را انتخاب میکند و گوشهای از [[علم غیب]] بیپایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن برای تکمیل رهبری آنان لازم است در اختیار آنان قرار دهد و البته این با اذن خداوند است. در روایات ما صدها مورد از پیشگوییهای [[امامان]]{{عم}} آمده است که بخشی در زمان خود تحقق یافته و بخشی که مربوط به آینده است در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد. این بخش از روایات غیبی است، بخش دیگر روایاتی است که امامان از باطن این و آن خبر دادند و نیز روایات دیگر پیرامون غیب. [[امامان]]{{عم}} گنجینه های علم ذات مقدّس ربوبی است و این افتخاری است که نصیب غیر معصومین نمیشود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۴۷.</ref>»<ref>[[امامان گنجینههای علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینههای علم خداوند]]</ref>. | :::::#{{متن قرآن|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ }}<ref> خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> این آیه صریح است که خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش کسانی را انتخاب میکند و گوشهای از [[علم غیب]] بیپایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن برای تکمیل رهبری آنان لازم است در اختیار آنان قرار دهد و البته این با اذن خداوند است. در روایات ما صدها مورد از پیشگوییهای [[امامان]]{{عم}} آمده است که بخشی در زمان خود تحقق یافته و بخشی که مربوط به آینده است در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد. این بخش از روایات غیبی است، بخش دیگر روایاتی است که امامان از باطن این و آن خبر دادند و نیز روایات دیگر پیرامون غیب. [[امامان]]{{عم}} گنجینه های علم ذات مقدّس ربوبی است و این افتخاری است که نصیب غیر معصومین نمیشود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۴۷.</ref>»<ref>[[امامان گنجینههای علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینههای علم خداوند]]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکانپذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه میسازد لذا میفرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت میفرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref> گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>. '''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که علم غیب مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به علم غیب تعلق گرفته استثنا شدهاند. بنابراین انبیاء اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای علم غیب میباشند ولی بهره انبیاء و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که میدانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله (یک: علم به غیبت، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران) جدای از هم میباشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهجالبلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref> | ::::::«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکانپذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه میسازد لذا میفرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت میفرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref> گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>. '''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که علم غیب مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به علم غیب تعلق گرفته استثنا شدهاند. بنابراین انبیاء اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای علم غیب میباشند ولی بهره انبیاء و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که میدانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله (یک: علم به غیبت، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران) جدای از هم میباشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهجالبلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۹: | ||
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[احمد مطهری]]''' و '''[[غلام رضا کاردان]]''' در کتاب ''«[[علم پیامبر و امام در قرآن (کتاب)|علم پیامبر و امام در قرآن]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[احمد مطهری]]''' و '''[[غلام رضا کاردان]]''' در کتاب ''«[[علم پیامبر و امام در قرآن (کتاب)|علم پیامبر و امام در قرآن]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«مقصود از [[علم غیب]] درباره [[ائمه]]{{عم}} این است که آنان این آگاهی را خود به خود نداشته بلکه از راه تعلیم الهی آموختهاند؛ چنانکه امیرمؤمنان بعد از پایان جنگ جمل در بصره ضمن خطبهای که ایراد فرمود برخی از حوادث آینده را خبر داد، یکی از اصحاب آن [[حضرت]]{{ع}} از وی پرسید: {{عربی|«[[آیا امام علی علم غیب دارد؟ (پرسش)|لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ]]»}}<ref>«ای امیرمؤمنان آیا شما از علم غیب برخوردارید؟».</ref> حضرت در پاسخ او تبسمی نموده فرمود: {{عربی|« لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْم»}}<ref>«این علم غیب نیست بلکه تعلمی از صاحب علمی است».نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref><ref>نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref> و نیز یحیی بن عبدالله بن حسن از [[امام باقر]] {{ع}} چنین سؤال میکنند: "[[آیا امام باقر علم غیب دارد؟ (پرسش)|فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید؟]]" حضرت در پاسخ او فرمود: {{عربی|«لا والله ما هی الا وراثه عن رسول الله»}} {{صل}}<ref>«نه به خدا سوگند آنچه ما میدانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده است و از او ارث بردهایم». امالی شیخ مفید ص ۱۴.</ref> از اینگونه احادیث علاوه بر اینکه مطلب فوق ثابت میشود نکته دیگری نیز به دست میآید و آن اینکه اصلا کلمه [[علم غیب]] در صدر اسلام اصطلاح خاصی بوده و تنها بر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم و آگاهی ذاتی نسبت به غیب]] اطلاق میشده یعنی علم به غیب فقط در موردی به کار میرفته که عالم از جانب خدا و بدون تعلیم دیگری به غیب راه پیدا کرده باشد، اما آگاهی به غیب از راه تعلیم و آموزش اصلا علم به غیب شمرده نمیشده است، از این نظر با اینکه ائمه و پیشوایان دین از آینده خبر میدادند، میگفتند این علم به غیب نیست بلکه از [[رسول خدا]] {{صل}} آموختهایم، با اینکه از نظر لغت اینگونه آگاهیها علم به غیب است و در نظر اهل لغت تفاوتی نمیکند که علم به غیب از ناحیه خود عالم باشد و یا از غیر آموخته باشد. اما نتیجهای که بر اثبات این اصطلاح در صدر اسلام مترتب میشود اینکه کاملا روشن میشود [[ آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)|آیات نفی علم غیب]] صرفا ناظر بر علم ذاتی نسبت به غیب است و تعرضی راجع به غیر آن ندارد، و خوشبختانه ما که درباره پیامبران و یا ائمه، [[علم غیب]] را قائلیم معتقدیم علم غیب آنان از ناحیه خداوند تعلیم شده و حتی بقاء آن نیز دائما به افاضه حقتعالی نیازمند است»<ref>[[علم پیامبر و امام در قرآن (کتاب)|علم پیامبر و امام در قرآن]]، ص ۷۴-۷۷.</ref>. | ::::::«مقصود از [[علم غیب]] درباره [[ائمه]]{{عم}} این است که آنان این آگاهی را خود به خود نداشته بلکه از راه تعلیم الهی آموختهاند؛ چنانکه امیرمؤمنان بعد از پایان جنگ جمل در بصره ضمن خطبهای که ایراد فرمود برخی از حوادث آینده را خبر داد، یکی از اصحاب آن [[حضرت]]{{ع}} از وی پرسید: {{عربی|«[[آیا امام علی علم غیب دارد؟ (پرسش)|لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ]]»}}<ref>«ای امیرمؤمنان آیا شما از علم غیب برخوردارید؟».</ref> حضرت در پاسخ او تبسمی نموده فرمود: {{عربی|« لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْم»}}<ref>«این علم غیب نیست بلکه تعلمی از صاحب علمی است».نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref><ref>نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref> و نیز یحیی بن عبدالله بن حسن از [[امام باقر]] {{ع}} چنین سؤال میکنند: "[[آیا امام باقر علم غیب دارد؟ (پرسش)|فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید؟]]" حضرت در پاسخ او فرمود: {{عربی|«لا والله ما هی الا وراثه عن رسول الله»}} {{صل}}<ref>«نه به خدا سوگند آنچه ما میدانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده است و از او ارث بردهایم». امالی شیخ مفید ص ۱۴.</ref> از اینگونه احادیث علاوه بر اینکه مطلب فوق ثابت میشود نکته دیگری نیز به دست میآید و آن اینکه اصلا کلمه [[علم غیب]] در صدر اسلام اصطلاح خاصی بوده و تنها بر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم و آگاهی ذاتی نسبت به غیب]] اطلاق میشده یعنی علم به غیب فقط در موردی به کار میرفته که عالم از جانب خدا و بدون تعلیم دیگری به غیب راه پیدا کرده باشد، اما آگاهی به غیب از راه تعلیم و آموزش اصلا علم به غیب شمرده نمیشده است، از این نظر با اینکه ائمه و پیشوایان دین از آینده خبر میدادند، میگفتند این علم به غیب نیست بلکه از [[رسول خدا]] {{صل}} آموختهایم، با اینکه از نظر لغت اینگونه آگاهیها علم به غیب است و در نظر اهل لغت تفاوتی نمیکند که علم به غیب از ناحیه خود عالم باشد و یا از غیر آموخته باشد. اما نتیجهای که بر اثبات این اصطلاح در صدر اسلام مترتب میشود اینکه کاملا روشن میشود [[ آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟ (پرسش)|آیات نفی علم غیب]] صرفا ناظر بر علم ذاتی نسبت به غیب است و تعرضی راجع به غیر آن ندارد، و خوشبختانه ما که درباره پیامبران و یا ائمه، [[علم غیب]] را قائلیم معتقدیم علم غیب آنان از ناحیه خداوند تعلیم شده و حتی بقاء آن نیز دائما به افاضه حقتعالی نیازمند است»<ref>[[علم پیامبر و امام در قرآن (کتاب)|علم پیامبر و امام در قرآن]]، ص ۷۴-۷۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
::::::#[[ائمه|ائمه هدی]]{{صل}} همانند پیامبر به صورت مطلق از معصیت کبیره و صغیره عمدی و سهوی و از خطا معصوماند. عصمت، تفضل الهی به انسانهای برگزیده است که بسیار فراتر از تهذیب نفس و طهارت روح اولیااست. | ::::::#[[ائمه|ائمه هدی]]{{صل}} همانند پیامبر به صورت مطلق از معصیت کبیره و صغیره عمدی و سهوی و از خطا معصوماند. عصمت، تفضل الهی به انسانهای برگزیده است که بسیار فراتر از تهذیب نفس و طهارت روح اولیااست. | ||
:::::بر اساس "نظریه ائمه معصوم" فضائل امامان{{عم}} همانند فضائل رسول اکرم فرابشری است که تفضلاً از جانب خدای سبحان به این بندگان مقرب الهی تفویض شده است. ائمه همچون پیامبر واسطه فیض الهی هستند. (...) توضیح این نکته ضروری به نظر میرسد که مقصود شیعیان از علم فرابشری ائمه علم غیب خاص خداوند نیست؛ هرچند ممکن است تعبیر علم به غیب، به ائمه نسبت داده شود؛ زیرا در نظر عامه مردم هرگونه علم به امور پنهان علم غیب نامیده میشود چنانکه وقتی امیرمؤمنان علی در موردی از حوادث آینده خبر داد، فردی با تعجب به امام عرض کرد: ... به شما علم غیب داده شده است. امام فرمود: ... این علم غیب نیست ، بلکه علمی است که از فردی صاحب علم آموخته شده است»<ref>[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]، [[معارف عقلی (نشریه)|فصلنامه معارف عقلی]]،شماره ۲۷، تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۶.</ref> | :::::بر اساس "نظریه ائمه معصوم" فضائل امامان{{عم}} همانند فضائل رسول اکرم فرابشری است که تفضلاً از جانب خدای سبحان به این بندگان مقرب الهی تفویض شده است. ائمه همچون پیامبر واسطه فیض الهی هستند. (...) توضیح این نکته ضروری به نظر میرسد که مقصود شیعیان از علم فرابشری ائمه علم غیب خاص خداوند نیست؛ هرچند ممکن است تعبیر علم به غیب، به ائمه نسبت داده شود؛ زیرا در نظر عامه مردم هرگونه علم به امور پنهان علم غیب نامیده میشود چنانکه وقتی امیرمؤمنان علی در موردی از حوادث آینده خبر داد، فردی با تعجب به امام عرض کرد: ... به شما علم غیب داده شده است. امام فرمود: ... این علم غیب نیست ، بلکه علمی است که از فردی صاحب علم آموخته شده است»<ref>[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]، [[معارف عقلی (نشریه)|فصلنامه معارف عقلی]]،شماره ۲۷، تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۶.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی جزیری احسائی]]''' در کتاب ''«[[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی جزیری احسائی]]''' در کتاب ''«[[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::«آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}} داستان [[حضرت نوح]]{{ع}} و ماجرای کفیل شدن زکریا برای [[حضرت مریم]]{{س}} و حیله برادران [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از اخبار غیبی میداند که خداوند به [[پیامبر ]]{{صل}} خود خبر داده است. پس این آیه و آیاتی از این قبیل بر آگاه بودن انبیای الهی از اخبار الهی بواسطه اخبار خداوند دلالت دارند»<ref>دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.</ref>. | ::::«آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}} داستان [[حضرت نوح]]{{ع}} و ماجرای کفیل شدن زکریا برای [[حضرت مریم]]{{س}} و حیله برادران [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از اخبار غیبی میداند که خداوند به [[پیامبر ]]{{صل}} خود خبر داده است. پس این آیه و آیاتی از این قبیل بر آگاه بودن انبیای الهی از اخبار الهی بواسطه اخبار خداوند دلالت دارند»<ref>دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۱۸: | خط ۲۱۸: | ||
::::::«[[پیامبر اسلام]] {{صل}} به [[علم غیب]] و [[علم لدنی|لدنی]] [[اهل بیت]] {{عم}} در مورد مختلف تصریح داشته است (...). اینک به بعض نصوص در این خصوص اشاره میشود: | ::::::«[[پیامبر اسلام]] {{صل}} به [[علم غیب]] و [[علم لدنی|لدنی]] [[اهل بیت]] {{عم}} در مورد مختلف تصریح داشته است (...). اینک به بعض نصوص در این خصوص اشاره میشود: | ||
{{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن میکند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>. | {{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن میکند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
::::::«[[شیخ صدوق]] نیز به برخورداری [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] اعتقاد دارد؛ اما نکتهای هست که شاید برخی را به اشتباه بیندازد و چه بسا با استناد به آن، صدوق را مخالف برخوردای [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] معرفی کنند. [[شیخ صدوق]] نقل میکند که ابنقبه رازی در پاسخ شبهات ابیزید علوی گفته [[علم غیب]] مخصوص خداوند است و هر بشری که ادعا کند [[علم غیب]] دارد، مشرک و کافر است. عدهای میگویند اگر صدوق این سخن ابنقبه را قبول نداشت، یا باید آن را نقل نمیکرد یا آن را رد میکرد؛ در حالی که چنین نکرده؛ پس او هم، [[علم غیب]] را مخصوص خدا و همانند ابنقبه، قائلان به داشتن [[علم غیب]] را مشرک و کافر دانسته است. این برداشت از نقل صدوق، با روایاتی که وی نقل میکند و دال بر علم [[امامان]] به باطن مردم و پیشامدهای آینده است، سازگاری ندارد. در واقع، بین این دو نظر میتوان جمع کرد؛ زیرا با توجه به روایات دال بر تفاوت [[علم امام]]{{ع}} با علم خداوند میتوان روایاتی را که صدوق از مصادیق غیب بیان کرده، از زمرۀ علوم عام خداوند دانست که از سوی خداوند، به انبیا{{عم}} و اوصیا میرسد. در این صورت، ابنقبه هم این دست علوم را غیبی نمیداند. به نظر [[شیخ صدوق]] هم، اینها [[علم غیب]] نیست؛ بلکه [[علم غیب]] آن است که در [[لوح محفوظ]] و مختص خداوند بوده، هیچ مخلوقی از آن آگاهی ندارد؛ بنابراین، [[شیخ صدوق]] برخورداری [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] را انکار نمیکند ومراد ابنقبه و دیگر عالمان [[امامیه]] از غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} نیز، چنین غیبی نیست. به عبارتی، [[علم غیب]] مورد نظر ابنقبه، [[علم غیب]] ذاتی است که البته [[شیخ صدوق]] آن را برای امام نمیپذیر و علمی که [[شیخ صدوق]] میگوید، غیر ذاتی است که ابنقبه هم امام را دارای آن میداند؛ پس هیچ منافاتی بین قول صدوق و ابنقبه وجود ندارد. (...) | ::::::«[[شیخ صدوق]] نیز به برخورداری [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] اعتقاد دارد؛ اما نکتهای هست که شاید برخی را به اشتباه بیندازد و چه بسا با استناد به آن، صدوق را مخالف برخوردای [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] معرفی کنند. [[شیخ صدوق]] نقل میکند که ابنقبه رازی در پاسخ شبهات ابیزید علوی گفته [[علم غیب]] مخصوص خداوند است و هر بشری که ادعا کند [[علم غیب]] دارد، مشرک و کافر است. عدهای میگویند اگر صدوق این سخن ابنقبه را قبول نداشت، یا باید آن را نقل نمیکرد یا آن را رد میکرد؛ در حالی که چنین نکرده؛ پس او هم، [[علم غیب]] را مخصوص خدا و همانند ابنقبه، قائلان به داشتن [[علم غیب]] را مشرک و کافر دانسته است. این برداشت از نقل صدوق، با روایاتی که وی نقل میکند و دال بر علم [[امامان]] به باطن مردم و پیشامدهای آینده است، سازگاری ندارد. در واقع، بین این دو نظر میتوان جمع کرد؛ زیرا با توجه به روایات دال بر تفاوت [[علم امام]]{{ع}} با علم خداوند میتوان روایاتی را که صدوق از مصادیق غیب بیان کرده، از زمرۀ علوم عام خداوند دانست که از سوی خداوند، به انبیا{{عم}} و اوصیا میرسد. در این صورت، ابنقبه هم این دست علوم را غیبی نمیداند. به نظر [[شیخ صدوق]] هم، اینها [[علم غیب]] نیست؛ بلکه [[علم غیب]] آن است که در [[لوح محفوظ]] و مختص خداوند بوده، هیچ مخلوقی از آن آگاهی ندارد؛ بنابراین، [[شیخ صدوق]] برخورداری [[امام]]{{ع}} از [[علم غیب]] را انکار نمیکند ومراد ابنقبه و دیگر عالمان [[امامیه]] از غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} نیز، چنین غیبی نیست. به عبارتی، [[علم غیب]] مورد نظر ابنقبه، [[علم غیب]] ذاتی است که البته [[شیخ صدوق]] آن را برای امام نمیپذیر و علمی که [[شیخ صدوق]] میگوید، غیر ذاتی است که ابنقبه هم امام را دارای آن میداند؛ پس هیچ منافاتی بین قول صدوق و ابنقبه وجود ندارد. (...) | ||
::::::محدثان قم گرچه در نقل روایات و شمار آنها، در مواردی اختلاف داشتند، در مجموع، هم در علوم میراثی [[ائمه]]{{عم}} که [[پیامبر]]{{صل}} آن را از راههای عادی و غیر عادی، از انبیای گذشته دریافت کرده و در اختیار [[امامان]]{{عم}} قرار داده بود و هم در علوم الهامی که از راههای گوناگون، به [[امامان]]{{عم}} القا میشد، اتفاق نظر داشتند. آنان در برخورداری [[ائمه]]{{عم}} از [[علم غیب]] نیز که با [[الهام]] و توارث حاصل میشد، همداستان بودند»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، ص۶۷ و ۶۸</ref>. | ::::::محدثان قم گرچه در نقل روایات و شمار آنها، در مواردی اختلاف داشتند، در مجموع، هم در علوم میراثی [[ائمه]]{{عم}} که [[پیامبر]]{{صل}} آن را از راههای عادی و غیر عادی، از انبیای گذشته دریافت کرده و در اختیار [[امامان]]{{عم}} قرار داده بود و هم در علوم الهامی که از راههای گوناگون، به [[امامان]]{{عم}} القا میشد، اتفاق نظر داشتند. آنان در برخورداری [[ائمه]]{{عم}} از [[علم غیب]] نیز که با [[الهام]] و توارث حاصل میشد، همداستان بودند»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، ص۶۷ و ۶۸</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۳۷: | خط ۲۳۷: | ||
::::::*[[اشاعره]] بر خلاف [[معتزله]] غیب دانی بر غیر انبیاء را بلامانع دانستند، اگر چه مخالف باور [[امامیه]] درباره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} هستند، اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردند غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} به صورت غیر مستقیم در حد غیب دانی دیگر [[اولیاء الهی]] و کسانی که بر اثر جدّ و جهد خویش توانستهاند زمینههای دریافت از [[غیب]] را فراهم آورند، به اثبات میرسد<ref>نک: السید محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السّبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا، ج٢٠، ص ١٠-١٢.</ref>(...). | ::::::*[[اشاعره]] بر خلاف [[معتزله]] غیب دانی بر غیر انبیاء را بلامانع دانستند، اگر چه مخالف باور [[امامیه]] درباره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} هستند، اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردند غیب دانی [[ائمه]]{{عم}} به صورت غیر مستقیم در حد غیب دانی دیگر [[اولیاء الهی]] و کسانی که بر اثر جدّ و جهد خویش توانستهاند زمینههای دریافت از [[غیب]] را فراهم آورند، به اثبات میرسد<ref>نک: السید محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السّبع المثانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا، ج٢٠، ص ١٠-١٢.</ref>(...). | ||
::::::*در باره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} دو نگرش عمده در اظهار نظرهای متکلمین [[شیعی]] وجود دارد، یک نگرش [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} را نامحدود و نگرش دیگر محدود میداند<ref>نک: میر یوسف علی استرآبادی، اسئله یوسفیه، به کوشش رسول جعفریان، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ١٣٨٨؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج٨، ص٣٧٢،ج ١٠، ص٢٠٩؛ ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، محمد صادق نجمی، هاشم هاشم زاده هریسی؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران ١٣٨٨ش، ص۴۱۴؛ مجمع البیان، ج٢، ص۶٢٧، ج۵، ص٢٠٠؛ الفیض الکاشانی، تفسیر الصافی، ج٢، ص١٢٢.</ref>»<ref>علم غیب از نگاه قرآن و وحی، ص٣٢٥.</ref>. | ::::::*در باره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} دو نگرش عمده در اظهار نظرهای متکلمین [[شیعی]] وجود دارد، یک نگرش [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} را نامحدود و نگرش دیگر محدود میداند<ref>نک: میر یوسف علی استرآبادی، اسئله یوسفیه، به کوشش رسول جعفریان، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ١٣٨٨؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج٨، ص٣٧٢،ج ١٠، ص٢٠٩؛ ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، محمد صادق نجمی، هاشم هاشم زاده هریسی؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران ١٣٨٨ش، ص۴۱۴؛ مجمع البیان، ج٢، ص۶٢٧، ج۵، ص٢٠٠؛ الفیض الکاشانی، تفسیر الصافی، ج٢، ص١٢٢.</ref>»<ref>علم غیب از نگاه قرآن و وحی، ص٣٢٥.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۴۵: | خط ۲۴۵: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[رحیم لطیفی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب معصوم ۳ (مقاله)|علم غیب معصوم]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[رحیم لطیفی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب معصوم ۳ (مقاله)|علم غیب معصوم]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«دیدگاه رسمی و مشهور دانشمندان شیعه این است که [[انبیا]] و [[امامان]]{{ع}} از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان، به دور هستند و چنین عصمتی از آغاز زندگی تا پایان زندگی آنها بر قرار است. لازمه چنین عصمتی [[علم غیب]] وسیع است. [[نبی]] و [[امام]] باید عالم به حقایق اشیا و امور پنهانی باشند تا چنین عصمتی محقق شود و حتی خطا و نسیان نیز از آنان سر نزند. رهیافت تلاش کلامی و فلسفی و صریح روایات در موضوع [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] دو چیز است: یکی اثبات اصل [[علم غیب]] که به اذن الهی به آنان داده شده است، و دیگر اثبات وسعت و گستره این علم تا آنجا که عدالت و عصمتآور باشد و [[پیامبر]] و [[امام]] در سایه آن هرگونه موارد عصیان و خطاء و سهو و نسیان را بشناسد و در نتیجه از او سر نزند در غیر این صورت دیگر به رسالت و هدایتگریاش اطمینانی نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد. اگر [[پیامبر]] و [[امام]] به موضوعات خارجی و امور غیبی و حوادث، [[علم غیب]] نداشته باشند، امکان سهو و نسیان، بلکه وقوع آن حتمی میشود و در نتیجه در مواردی مرتکب حقکشیها و خطاها میشوند و این کاستی بزرگی است که با منصب آنان منافات دارد، بلکه فلسفه وجودیشان زیر سؤال میرود. افزون بر این اگر علم پیامبر و امام محدود میبود و مرتکب خطاها یا فراموشیهایی میشدند این موارد با توجه به تعداد ائمه حتماً برای ما نقل میشد. استدلال متکلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف پیامبر و امام وجود عصمت و علم غیب را برای رهبران الهی ثابت کرد، اگر فرستاده خدا از ملکه عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه میتواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهدهدار شود و انسانها هم نمیتوانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا میشود! حکیمان و فلاسفه الهی با مطالعه وجود شناختی، مرتبه وجودی عالی را برای پیشوایان الهی ثابت کردهاند که لازمهاش عصمت و علم برتر است»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%DB%B3_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸]</ref>. | ::::::«دیدگاه رسمی و مشهور دانشمندان شیعه این است که [[انبیا]] و [[امامان]]{{ع}} از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان، به دور هستند و چنین عصمتی از آغاز زندگی تا پایان زندگی آنها بر قرار است. لازمه چنین عصمتی [[علم غیب]] وسیع است. [[نبی]] و [[امام]] باید عالم به حقایق اشیا و امور پنهانی باشند تا چنین عصمتی محقق شود و حتی خطا و نسیان نیز از آنان سر نزند. رهیافت تلاش کلامی و فلسفی و صریح روایات در موضوع [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] دو چیز است: یکی اثبات اصل [[علم غیب]] که به اذن الهی به آنان داده شده است، و دیگر اثبات وسعت و گستره این علم تا آنجا که عدالت و عصمتآور باشد و [[پیامبر]] و [[امام]] در سایه آن هرگونه موارد عصیان و خطاء و سهو و نسیان را بشناسد و در نتیجه از او سر نزند در غیر این صورت دیگر به رسالت و هدایتگریاش اطمینانی نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد. اگر [[پیامبر]] و [[امام]] به موضوعات خارجی و امور غیبی و حوادث، [[علم غیب]] نداشته باشند، امکان سهو و نسیان، بلکه وقوع آن حتمی میشود و در نتیجه در مواردی مرتکب حقکشیها و خطاها میشوند و این کاستی بزرگی است که با منصب آنان منافات دارد، بلکه فلسفه وجودیشان زیر سؤال میرود. افزون بر این اگر علم پیامبر و امام محدود میبود و مرتکب خطاها یا فراموشیهایی میشدند این موارد با توجه به تعداد ائمه حتماً برای ما نقل میشد. استدلال متکلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف پیامبر و امام وجود عصمت و علم غیب را برای رهبران الهی ثابت کرد، اگر فرستاده خدا از ملکه عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه میتواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهدهدار شود و انسانها هم نمیتوانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا میشود! حکیمان و فلاسفه الهی با مطالعه وجود شناختی، مرتبه وجودی عالی را برای پیشوایان الهی ثابت کردهاند که لازمهاش عصمت و علم برتر است»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%DB%B3_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۵۴: | خط ۲۵۴: | ||
:::::*«[[امام حسین]]{{ع}} بر اساس معرفی منزلت و مقامات [[اهل بیت]]{{عم}} در پیشگاه خداوند، بر آن است تا با ارائه تصویری روشن از اهل بیت مردمان را نسبت به جایگاه آنان آشنا سازد و زمینه برای مرجعیت دینی و دنیوی و مراجعه مردم در امور دین و دنیا به ایشان را فراهم آورد. ازاین روست که امام حسین میفرماید: {{عربی|«نَحْنُ الّذِینَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ بَیَانُ مَا فِیهِ وَ لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاِنّا اَهْلُ سِرّ اللّهِ»}}<ref>ما کسانی هستیم که علم قرآن، و بیان آنچه در آن است، نزد ماست، و آنچه در نزد ماست نزد هیچیک از آفریدگان خدا نیست، زیرا ما محرم راز خداییم.</ref> با این تفصیل امام حسین میخواهد این معنا را به مردم منتقل کند که چگونه برای اسرار الهی به در خانه کسانی میروید که از شجره طیب الهی نیستند، بلکه از شجره خبیثه هستند که میمون وار بر منبر و تخت خلافت بالا میروند و بر دین و دنیای مردم حکومت میکنند؟ آیا شایسته است کسی سرّ الله را واگذارد و به جاهل مراجعه کند؟ کدام عقل حکم میکند که به جای عالم به سر الله و کتاب الله انسان به سراغ جاهل سفیه و نادان برود؟ وقتی [[اهل بیت]]{{عم}} سرالله هستند، چیزی از علوم غیبی از آنان مخفی نمیماند. پس با آن که خداوند علم غیب را تنها مختص خود میداند و کسی از آن آگاه نیست، اما به دلیل آن که آنان سرالله هستند از آن علوم غیبی به اذن الهی برخوردارند؛ زیرا از کسانی هستند که خداوند از آنان راضی و خشنود است. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«دانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت» سوره جن آیه۲۶و۲۷.</ref>»<ref>[http://www.samamos.com/?p=9372 وبگاه سماموس]</ref>. | :::::*«[[امام حسین]]{{ع}} بر اساس معرفی منزلت و مقامات [[اهل بیت]]{{عم}} در پیشگاه خداوند، بر آن است تا با ارائه تصویری روشن از اهل بیت مردمان را نسبت به جایگاه آنان آشنا سازد و زمینه برای مرجعیت دینی و دنیوی و مراجعه مردم در امور دین و دنیا به ایشان را فراهم آورد. ازاین روست که امام حسین میفرماید: {{عربی|«نَحْنُ الّذِینَ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ بَیَانُ مَا فِیهِ وَ لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَنَا لاِنّا اَهْلُ سِرّ اللّهِ»}}<ref>ما کسانی هستیم که علم قرآن، و بیان آنچه در آن است، نزد ماست، و آنچه در نزد ماست نزد هیچیک از آفریدگان خدا نیست، زیرا ما محرم راز خداییم.</ref> با این تفصیل امام حسین میخواهد این معنا را به مردم منتقل کند که چگونه برای اسرار الهی به در خانه کسانی میروید که از شجره طیب الهی نیستند، بلکه از شجره خبیثه هستند که میمون وار بر منبر و تخت خلافت بالا میروند و بر دین و دنیای مردم حکومت میکنند؟ آیا شایسته است کسی سرّ الله را واگذارد و به جاهل مراجعه کند؟ کدام عقل حکم میکند که به جای عالم به سر الله و کتاب الله انسان به سراغ جاهل سفیه و نادان برود؟ وقتی [[اهل بیت]]{{عم}} سرالله هستند، چیزی از علوم غیبی از آنان مخفی نمیماند. پس با آن که خداوند علم غیب را تنها مختص خود میداند و کسی از آن آگاه نیست، اما به دلیل آن که آنان سرالله هستند از آن علوم غیبی به اذن الهی برخوردارند؛ زیرا از کسانی هستند که خداوند از آنان راضی و خشنود است. خداوند میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«دانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت» سوره جن آیه۲۶و۲۷.</ref>»<ref>[http://www.samamos.com/?p=9372 وبگاه سماموس]</ref>. | ||
:::::*«از نظر قرآن، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} شاهدان مطلقی هستند که در مقام مظهریت مطلق و کامل اسم شاهد و شهید، همه چیز را میدانند و بر هر چیزی شاهد و گواه هستند. چنین چیزی مشیت و اراده الهی است. <ref>سوره، اسراء، آیه۸۵ و ۸۶.</ref>. و خداوند بدان راضی و خشنود است تا آنان از [[علم غیب]] کامل برخوردار باشند و از همه چیز همانند خداوند به تبع، آگاه و شاهد برآن باشند.<ref>سوره،جن، آیه۲۶.</ref> بنابراین، افزون بر خداوند که همه چیز هستی برای او عین شهود است و او عالم الغیب و الشهاده است، [[معصومان]]{{عم}} نیز به تبع اراده و مشیت الهی، مظهر اسم عالم الغیب و الشهاده هستند و برای آنان نیز همانند خداوند اول و آخر و یا باطن و ظاهری نیست و همه چیز برای آنان یکسان است و آن چه برای دیگران باطن است برای ایشان ظاهر و آن چیزی که برای دیگران آخر است برای ایشان اول است و تفاوتی ندارد. آنان این مقام را به سبب متأله شدن و مظهریت مطلق و کامل از خداوندی دارند. هر کسی که متأله شود میتواند سطح جهان غیب را بشکافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. کسانی که از چشم برزخی برخوردارند، جنیان نیز مشهود آنان میشوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ایشان میگردند و در مرحله دیگر، عالم برزخ از ارواح مؤمنان و کافران مشهود آنان میشود و اگر کشف الغطاء کامل رخ دهد همانند آن چه برای [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رخ داده است، همه چیز برای آنها مشهود میشود، به گونهای که اگر پردهها فرو افتد هیچ یقینی بر یقین و شهود او افزوده نمیشود." <ref>{{عربی|"لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِینا"}}.</ref> چرا که آن چه دیگران پس از مرگ مییابند و {{متن قرآن|لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}<ref> به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه: ۶.</ref> ایشان در همین دنیا مینگرند و همه هستی برای آنان مشهود است و گزارش از آینده دادن همانند گزارش از حال و دیده کنونی است». <ref>[http://www.samamos.com/?p=2185 وبگاه سماموس]. </ref> | :::::*«از نظر قرآن، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} شاهدان مطلقی هستند که در مقام مظهریت مطلق و کامل اسم شاهد و شهید، همه چیز را میدانند و بر هر چیزی شاهد و گواه هستند. چنین چیزی مشیت و اراده الهی است. <ref>سوره، اسراء، آیه۸۵ و ۸۶.</ref>. و خداوند بدان راضی و خشنود است تا آنان از [[علم غیب]] کامل برخوردار باشند و از همه چیز همانند خداوند به تبع، آگاه و شاهد برآن باشند.<ref>سوره،جن، آیه۲۶.</ref> بنابراین، افزون بر خداوند که همه چیز هستی برای او عین شهود است و او عالم الغیب و الشهاده است، [[معصومان]]{{عم}} نیز به تبع اراده و مشیت الهی، مظهر اسم عالم الغیب و الشهاده هستند و برای آنان نیز همانند خداوند اول و آخر و یا باطن و ظاهری نیست و همه چیز برای آنان یکسان است و آن چه برای دیگران باطن است برای ایشان ظاهر و آن چیزی که برای دیگران آخر است برای ایشان اول است و تفاوتی ندارد. آنان این مقام را به سبب متأله شدن و مظهریت مطلق و کامل از خداوندی دارند. هر کسی که متأله شود میتواند سطح جهان غیب را بشکافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. کسانی که از چشم برزخی برخوردارند، جنیان نیز مشهود آنان میشوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ایشان میگردند و در مرحله دیگر، عالم برزخ از ارواح مؤمنان و کافران مشهود آنان میشود و اگر کشف الغطاء کامل رخ دهد همانند آن چه برای [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رخ داده است، همه چیز برای آنها مشهود میشود، به گونهای که اگر پردهها فرو افتد هیچ یقینی بر یقین و شهود او افزوده نمیشود." <ref>{{عربی|"لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِینا"}}.</ref> چرا که آن چه دیگران پس از مرگ مییابند و {{متن قرآن|لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}<ref> به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه: ۶.</ref> ایشان در همین دنیا مینگرند و همه هستی برای آنان مشهود است و گزارش از آینده دادن همانند گزارش از حال و دیده کنونی است». <ref>[http://www.samamos.com/?p=2185 وبگاه سماموس]. </ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۶۲: | خط ۲۶۲: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید احمد سجادی]]''' در کتاب ''«[[پرچمداران هدایت (کتاب)|پرچمداران هدایت]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید احمد سجادی]]''' در کتاب ''«[[پرچمداران هدایت (کتاب)|پرچمداران هدایت]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
::::::«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود، غیب را میآموزد و امامان از طریق [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر علوم غیبی اطلاع مییابند»<ref>پرچمداران هدایت، ص۱۴۲.</ref>. | ::::::«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود، غیب را میآموزد و امامان از طریق [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر علوم غیبی اطلاع مییابند»<ref>پرچمداران هدایت، ص۱۴۲.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۷۱: | خط ۲۷۱: | ||
::::::«[[شیخ مفید]] منکر اصل [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} نیست. وی فیالجمله میپذیرد که [[امام علم]] [[غیب]] دارد، آنچه او نفی میکند [[علم غیب]] به طور مطلق است، چنان که خود او نیز به این نکته تصریح دارد: {{عربی|«فأما القول بأنه يعلم كل ما يكون فلسنا نطلقه و لا نصوب قائله لدعواه فيه من غير حجة و لا بيان»}}. در مورد علم مطلق هم اگر کسی مدعی است، و دلیل و برهانی بر اثبات آن دارد، [[شـیخ مفید]] آن را منکر نیست و صرفاً میگوید کسانی که ادعای چنین علمی را دارند در صورتی که دلیلی بر اثبات آن ندارند نمیتوان آنان را در این ادعا بر حق دانست. | ::::::«[[شیخ مفید]] منکر اصل [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} نیست. وی فیالجمله میپذیرد که [[امام علم]] [[غیب]] دارد، آنچه او نفی میکند [[علم غیب]] به طور مطلق است، چنان که خود او نیز به این نکته تصریح دارد: {{عربی|«فأما القول بأنه يعلم كل ما يكون فلسنا نطلقه و لا نصوب قائله لدعواه فيه من غير حجة و لا بيان»}}. در مورد علم مطلق هم اگر کسی مدعی است، و دلیل و برهانی بر اثبات آن دارد، [[شـیخ مفید]] آن را منکر نیست و صرفاً میگوید کسانی که ادعای چنین علمی را دارند در صورتی که دلیلی بر اثبات آن ندارند نمیتوان آنان را در این ادعا بر حق دانست. | ||
::::::نظریه [[شیخ مفید]] در مورد [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}}، با روایات و آیات هیچ تضادی ندارد؛ چرا که به مقتضای آیات و روایات، علم و آگاهی پیدا کردن [[امامان]]{{عم}} از غیب به اذن الهی است و بدون آن، امکان تحقق چنین علمی برای آنان نیست. [[شیخ مفید]] تحقق چنین علمی را برای [[امامان]]{{عم}}، با اعلام خداوند قبول دارد. بنابراین، نمیشود او را منکر [[علم غیب]] [[امام]] تلقی کرد و نظر او را مخالف با نصوص دینی دانست. ولی انصاف این است که میتوان کلام [[شیخ مفید]] را توجیه کرد؛ که به این ترتیب راجع به دیدگاه او در خصوص نفی علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به زمان شهادتش، و نیز نفی علم [[امام حسین]]{{ع}} به محل آب میتوان گفت که اولاً این دلیل بر نفی [[علم غیب]] [[امام]] نیست، چرا که فرض بر این است که [[علم غیب]]، از طرف خداوند است؛ ثانیاً نفی [[علم غیب]] در یک مورد دلیل بر نفی کل نیست؛ ثالثاً گرچه روایاتی در مورد علم آنان در این زمینه رسیده است، و مفید با صراحت منکر آنها شده است، لکن این انکار مطلق نیست؛ به دلیل اینکه خـود او بعد از نفی وجود اثر، در این مورد تنزل کرده و میگوید: بر فرض وجود اثر در اثبات علم آنان، منافاتی ندارد که از طرف خداوند، مأمور نبودهاند که به مقتضای آن علم عمل کنند، بلکه متعبد بودهاند که بر خلاف آن حرکت کنند؛ برای رسیدن به درجات متعالی کـه جز از طریق شهادت امکان دسترسی به آنها میسر نبوده است»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref>. | ::::::نظریه [[شیخ مفید]] در مورد [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}}، با روایات و آیات هیچ تضادی ندارد؛ چرا که به مقتضای آیات و روایات، علم و آگاهی پیدا کردن [[امامان]]{{عم}} از غیب به اذن الهی است و بدون آن، امکان تحقق چنین علمی برای آنان نیست. [[شیخ مفید]] تحقق چنین علمی را برای [[امامان]]{{عم}}، با اعلام خداوند قبول دارد. بنابراین، نمیشود او را منکر [[علم غیب]] [[امام]] تلقی کرد و نظر او را مخالف با نصوص دینی دانست. ولی انصاف این است که میتوان کلام [[شیخ مفید]] را توجیه کرد؛ که به این ترتیب راجع به دیدگاه او در خصوص نفی علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به زمان شهادتش، و نیز نفی علم [[امام حسین]]{{ع}} به محل آب میتوان گفت که اولاً این دلیل بر نفی [[علم غیب]] [[امام]] نیست، چرا که فرض بر این است که [[علم غیب]]، از طرف خداوند است؛ ثانیاً نفی [[علم غیب]] در یک مورد دلیل بر نفی کل نیست؛ ثالثاً گرچه روایاتی در مورد علم آنان در این زمینه رسیده است، و مفید با صراحت منکر آنها شده است، لکن این انکار مطلق نیست؛ به دلیل اینکه خـود او بعد از نفی وجود اثر، در این مورد تنزل کرده و میگوید: بر فرض وجود اثر در اثبات علم آنان، منافاتی ندارد که از طرف خداوند، مأمور نبودهاند که به مقتضای آن علم عمل کنند، بلکه متعبد بودهاند که بر خلاف آن حرکت کنند؛ برای رسیدن به درجات متعالی کـه جز از طریق شهادت امکان دسترسی به آنها میسر نبوده است»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۷۹: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری|نصیری]]''' در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری|نصیری]]''' در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::«[[شیخ مفید]] انکار نمیکند که ممکن است خداوند امام را از اسرار و بواطن امور آگاه سازد و نیز به او اجازه دهد که به استناد این اسرار حکم نماید. این سخن مدعای کسانی که بر گستره دانش امام نسبت به امور غیبی تأکید میکنند، هر چند آن را غیر استقلالی و مستند به تعلیم الهی بدانند، تأیید میکند»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | :::::«[[شیخ مفید]] انکار نمیکند که ممکن است خداوند امام را از اسرار و بواطن امور آگاه سازد و نیز به او اجازه دهد که به استناد این اسرار حکم نماید. این سخن مدعای کسانی که بر گستره دانش امام نسبت به امور غیبی تأکید میکنند، هر چند آن را غیر استقلالی و مستند به تعلیم الهی بدانند، تأیید میکند»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۹۴: | خط ۲۹۴: | ||
::::::با این بیان، مفسر بزرگ المیزان چنین نتیجه میگیرد: سخن خداوند متعال که میفرماید: «به امر ما هدایت میکنند»، دلالتی روشن دارد بر اینکه آن چه امر هدایت متعلق به آن است، عبارت است از دلها و اعمالی که به فرمان دلها از اعضا و جوارح سر میزند. | ::::::با این بیان، مفسر بزرگ المیزان چنین نتیجه میگیرد: سخن خداوند متعال که میفرماید: «به امر ما هدایت میکنند»، دلالتی روشن دارد بر اینکه آن چه امر هدایت متعلق به آن است، عبارت است از دلها و اعمالی که به فرمان دلها از اعضا و جوارح سر میزند. | ||
::::::بنابراین [[امام]]{{ع}} کسی است که باطن دلها و اعمال و حقیقت آنها پیش رویش حاضر است و از او غایب نیست »<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87) علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۵۵ - ۵۶]</ref>. | ::::::بنابراین [[امام]]{{ع}} کسی است که باطن دلها و اعمال و حقیقت آنها پیش رویش حاضر است و از او غایب نیست »<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87) علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۵۵ - ۵۶]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۰۳: | خط ۳۰۳: | ||
::::::«یکی دیگر از مصادیق راسخان در علم ائمه اطهار{{عم}} هستند که بسیاری از مفسران شیعه آن را نقل کرده و بسیاری از روایات آن را تایید میکند زیرا علم اهل بیت وآل محمد{{ع}} از شخص [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} سرچشمه میگیرد و علم رسول خدا{{صل}} از وحی است. در این باره به چند نظریه اشاره میکنیم: مرحوم [[طبرسی]] در (مجمع البیان) با عنایت به روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید که اوصیاء رسول خدا{{صل}} هم بعد از او راسخ در علم هستند و در ادامه مینویسد: از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: [[پیامبر اکرم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} افضل راسخان در علم بود و تفسیر و تأویل هر چه بر او نازل شد میدانست و چیزی بر آن حضرت نازل نشد که تفسیر آن را نداند او پس از او اوصیاء گرامیش تفسیر و تأویل همه قرآن را میدانستند. <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۹۹.</ref> مرحوم قمی نیز در تفسیر خود به روایتی استشهاد کرده و مینویسد: [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} افضل راسخان در علم است و بعد از او اوصیاء و جانشینان به حقش علم به تأویل قرآن را داشته و از راسخان در علم میباشند. <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱،ص۹۷.</ref> شیبانی در تفسیر خود رسول گرامی اسلام{{صل}} و اهل بیت{{عم}} ایشان را راسخان در علم معرفی کرده و مینویسد: رسول خدا{{صل}} واهل بیت{{عم}} ایشان از راسخان در علم هستند و در روایات به این موضوع صریحا اذعان شده است و هم چنین [[شیخ مفید]] فرموده است: راسخان در علم که خداوند در آیه از آنها صحبت میکند [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} هستند و آنها از تأویل قرآن اطلاع دارند. <ref>شیبانی، محمد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن ،ج۲، ص۱۴.</ref> مرحوم سبزواری که رسول خدا{{صل}} را راسخ در علم معرفی کرده در ادامه میفرماید: رسول اکرم{{صل}} در درجه نهایی از یقین قرار داشت و فرقی بین علم ایشان و ائمه اطهار{{عم}} در شناخت تأویل و حقیقت قرآن نیست و فقط علم ایشان از باب وحی و نبوت و علم جانشینانشان از باب [[امامت]] است پس رسول اکرم{{صل}} و به تبع ایشان ائمه{{ع}} راسخان حقیقی در علم الهی هستند.<ref>موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۰.</ref> | ::::::«یکی دیگر از مصادیق راسخان در علم ائمه اطهار{{عم}} هستند که بسیاری از مفسران شیعه آن را نقل کرده و بسیاری از روایات آن را تایید میکند زیرا علم اهل بیت وآل محمد{{ع}} از شخص [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} سرچشمه میگیرد و علم رسول خدا{{صل}} از وحی است. در این باره به چند نظریه اشاره میکنیم: مرحوم [[طبرسی]] در (مجمع البیان) با عنایت به روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید که اوصیاء رسول خدا{{صل}} هم بعد از او راسخ در علم هستند و در ادامه مینویسد: از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است که فرمود: [[پیامبر اکرم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} افضل راسخان در علم بود و تفسیر و تأویل هر چه بر او نازل شد میدانست و چیزی بر آن حضرت نازل نشد که تفسیر آن را نداند او پس از او اوصیاء گرامیش تفسیر و تأویل همه قرآن را میدانستند. <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۹۹.</ref> مرحوم قمی نیز در تفسیر خود به روایتی استشهاد کرده و مینویسد: [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} افضل راسخان در علم است و بعد از او اوصیاء و جانشینان به حقش علم به تأویل قرآن را داشته و از راسخان در علم میباشند. <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱،ص۹۷.</ref> شیبانی در تفسیر خود رسول گرامی اسلام{{صل}} و اهل بیت{{عم}} ایشان را راسخان در علم معرفی کرده و مینویسد: رسول خدا{{صل}} واهل بیت{{عم}} ایشان از راسخان در علم هستند و در روایات به این موضوع صریحا اذعان شده است و هم چنین [[شیخ مفید]] فرموده است: راسخان در علم که خداوند در آیه از آنها صحبت میکند [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} و اهل بیت{{عم}} هستند و آنها از تأویل قرآن اطلاع دارند. <ref>شیبانی، محمد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن ،ج۲، ص۱۴.</ref> مرحوم سبزواری که رسول خدا{{صل}} را راسخ در علم معرفی کرده در ادامه میفرماید: رسول اکرم{{صل}} در درجه نهایی از یقین قرار داشت و فرقی بین علم ایشان و ائمه اطهار{{عم}} در شناخت تأویل و حقیقت قرآن نیست و فقط علم ایشان از باب وحی و نبوت و علم جانشینانشان از باب [[امامت]] است پس رسول اکرم{{صل}} و به تبع ایشان ائمه{{ع}} راسخان حقیقی در علم الهی هستند.<ref>موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۰.</ref> | ||
::::::'''نتیجه''': اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} از راسخان در علم هستند زیرا: ۱. ایشان کسانی هستند که علمشان را از رسول اکرم{{صل}} گرفتند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از طریق وحی به خداوند متصل بود و علمش الهی میباشد. ۲. نمیتوان مدعی بود که هیچ کس تأویل را نمیداند و اگر گفتیم فقط رسول خدا{{صل}} میداند باز بعد از ایشان مردم در مورد قرآن و متشابهات نیازمند راهنمایی کسی هستند که آن علم از رسول اکرم{{صل}} به او منتقل شده باشد و او کسی جز [[امام علی|علی]]{{ع}} و اولاد معصومینش نیستند. ۳. علم راسخان، علم الهی است پس ایشان باید از معصومین باشند تا در شبهه و خطا و اشتباه نیفتند و فقط اهل بیت رسول{{عم}} هستند که بعد از ایشان از نعمت عصمت برخوردارند. ۴. روایات بسیار داریم که اهل بیت{{ع}} خود را راسخ در علم و دانایان تأویل معرفی کردند. ۵. در روایات بسیاری اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} تأویل آیات متشابه را بیان نمودند و بهترین دلیل برای ثبوت چیزی اتفاق افتادن آن میباشد. در نهایت یکی از مصادیق بارز (بلکه تنها مصداق) راسخان در علم اهل بیت نبوت{{عم}} هستند که هم تأویل را میدانند و هم آن را بیان کرده و مردم را از افتادن در انحراف نجات میدهند.»<ref>[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]، ص ۱۳۴.</ref>. | ::::::'''نتیجه''': اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} از راسخان در علم هستند زیرا: ۱. ایشان کسانی هستند که علمشان را از رسول اکرم{{صل}} گرفتند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از طریق وحی به خداوند متصل بود و علمش الهی میباشد. ۲. نمیتوان مدعی بود که هیچ کس تأویل را نمیداند و اگر گفتیم فقط رسول خدا{{صل}} میداند باز بعد از ایشان مردم در مورد قرآن و متشابهات نیازمند راهنمایی کسی هستند که آن علم از رسول اکرم{{صل}} به او منتقل شده باشد و او کسی جز [[امام علی|علی]]{{ع}} و اولاد معصومینش نیستند. ۳. علم راسخان، علم الهی است پس ایشان باید از معصومین باشند تا در شبهه و خطا و اشتباه نیفتند و فقط اهل بیت رسول{{عم}} هستند که بعد از ایشان از نعمت عصمت برخوردارند. ۴. روایات بسیار داریم که اهل بیت{{ع}} خود را راسخ در علم و دانایان تأویل معرفی کردند. ۵. در روایات بسیاری اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} تأویل آیات متشابه را بیان نمودند و بهترین دلیل برای ثبوت چیزی اتفاق افتادن آن میباشد. در نهایت یکی از مصادیق بارز (بلکه تنها مصداق) راسخان در علم اهل بیت نبوت{{عم}} هستند که هم تأویل را میدانند و هم آن را بیان کرده و مردم را از افتادن در انحراف نجات میدهند.»<ref>[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]، ص ۱۳۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۱۱: | خط ۳۱۱: | ||
آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است: | آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«شیخ [[کلینی]]، در مورد نسبت علم [[ائمه]]{{عم}} به جمیع علوم انبیا، رسل و ملائکه، روایاتی را نقل میکند که بیانگر دو قسم از علم برای خدای تعالی هستند. یک قسم، علمی است که خداوند آن را برای ملائکه، انبیا و رسولان خود آشکار نموده است و قسم دیگر، علم مکفوف است که بر هیچ یک از مخلوقات خویش آشکار نکرده است. بر اساس این روایات، علمی که برای انبیا، رسولان و ملائکه آشکار شده، [[ائمه]]{{عم}} نیز آن را دارا هستند. اما علم مکلوف که خداوند آن را برای خود اختصاص داده است، هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود خداوند علم آن را به [[ائمه]]{{عم}} میدهد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»}}<ref> همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است. و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم میکند در حالی که بر [[ائمه]]{{عم}} پیش از ما نیز عرضه شده است</ref> این قبیل روایات، با روایاتی که دلالت بر زیاد شدن علم [[ائمه]]{{عم}} دارند، هماهنگی داشته و گویای این مطلب هستند که علم مکفوف که مختص به خدای تعالی است، تقدیرات و خلق جدید، محو و اثبات در کتاب بدائیات است که هر گاه خداوند بخواهد به تدریج علم آنها به [[امام]]{{ع}} داده میشود. همچنین این روایات با روایات نفی [[علم غیب]] نیز سازگار است، بدین معنا که مراد [[اهل بیت]]{{عم}} از نفی [[علم غیب]]، عدم آگاهی ایشان از این امور است که هنوز تقدیر نشدهاند و پس از تقدیر، علم آنها به [[ائمه]]{{عم}} داده میشود که به تعبیر خود ایشان، افضل علوم ایشان نیز همین است. این دو مورد در مبحث مربوط به هر کدامشان، بیشتر توضیح داده خواهد شد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>. | ::::::«شیخ [[کلینی]]، در مورد نسبت علم [[ائمه]]{{عم}} به جمیع علوم انبیا، رسل و ملائکه، روایاتی را نقل میکند که بیانگر دو قسم از علم برای خدای تعالی هستند. یک قسم، علمی است که خداوند آن را برای ملائکه، انبیا و رسولان خود آشکار نموده است و قسم دیگر، علم مکفوف است که بر هیچ یک از مخلوقات خویش آشکار نکرده است. بر اساس این روایات، علمی که برای انبیا، رسولان و ملائکه آشکار شده، [[ائمه]]{{عم}} نیز آن را دارا هستند. اما علم مکلوف که خداوند آن را برای خود اختصاص داده است، هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود خداوند علم آن را به [[ائمه]]{{عم}} میدهد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»}}<ref> همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است. و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم میکند در حالی که بر [[ائمه]]{{عم}} پیش از ما نیز عرضه شده است</ref> این قبیل روایات، با روایاتی که دلالت بر زیاد شدن علم [[ائمه]]{{عم}} دارند، هماهنگی داشته و گویای این مطلب هستند که علم مکفوف که مختص به خدای تعالی است، تقدیرات و خلق جدید، محو و اثبات در کتاب بدائیات است که هر گاه خداوند بخواهد به تدریج علم آنها به [[امام]]{{ع}} داده میشود. همچنین این روایات با روایات نفی [[علم غیب]] نیز سازگار است، بدین معنا که مراد [[اهل بیت]]{{عم}} از نفی [[علم غیب]]، عدم آگاهی ایشان از این امور است که هنوز تقدیر نشدهاند و پس از تقدیر، علم آنها به [[ائمه]]{{عم}} داده میشود که به تعبیر خود ایشان، افضل علوم ایشان نیز همین است. این دو مورد در مبحث مربوط به هر کدامشان، بیشتر توضیح داده خواهد شد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۱۹: | خط ۳۱۹: | ||
آقای دکتر '''[[عباس میرزایی]]'''، در کتاب ''«[https://bookroom.ir/book/51113/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C ابن قبه رازی]»'' در اینباره گفته است: | آقای دکتر '''[[عباس میرزایی]]'''، در کتاب ''«[https://bookroom.ir/book/51113/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C ابن قبه رازی]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«ابن قبه معتقد است غیب را کسی جز خداوند متعال نمیداند و کسی که آن را برای بشر ادعا کند کافر است؛<ref>همان، ص۱۰۷ و۱۱۶.</ref> ازاینرو امام{{ع}} [[علم غیب]] ندارد.<ref>همان، ص۱۱۳.</ref> کسی که علم غیب برای امام{{ع}} قائل باشد، کافر و خارج از اسلام است.<ref>همان، ص۱۰۶.</ref> ابنقبه [[علم غیب]] امام{{ع}} را نظریه برخی از غلات میداند؛ چرا که امامیان معتقد به [[علم غیب]] برای امامان{{عم}} خود نیستند<ref>ر.ک: همان، ص۱۰۶ و۱۱۶.</ref> و این انتسابی است که مخالفان آن را به همه امامیه نسبت دادهاند.<ref>همان، ص۱۱۷.</ref> ابنقبه معتقد است اگر منظور از اثبات علم غیب برای امام{{ع}}، اثبات [[امامت]] اوست، به آن نیاز نیست؛ چرا که امامیه با [[علم غیب]] [[امامت]] امام{{ع}} را اثبات نمیکند، بلکه دلیل آنها فهم و علم امام{{ع}} در دین است.<ref>همان، ص۱۱۶.</ref> البته لازمه این نظریه ابنقبه نفی مطلق علوم ویژه ائمه{{عم}} نیست؛ زیرا وی خود علم خاصی فرابشری در حوزه دین و ناظر به شریعت را برای امام{{ع}} قائل است و بر آن صحه میگذارد، نکتهای که بهروشنی از آثارِ ناقصِ برجای مانده از او برمیآید. دراینباره میتوان به دو نکته اشاره کرد. نخست اینکه ابنقبه نصّ از امام{{ع}} پیشین و ظهور علم را از نشانههای [[امامت]] امام{{ع}} برمیشمرد.<ref>ر.ک: همان، صص۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۵و۱۱۶.</ref> حال باید پرسید منظور از ظهور علم چیست؟ ابنقبه بیان علم غیبی امام{{ع}} را از مصادیق ظهور علم میشناسد. او پیشگویی [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان را که از یاران امام{{ع}} ده نفر به شهادت میرسند و از نهروانیان ده نفر زنده میمانند، نوعی ظهور علم امام{{ع}} بیان میکند،<ref>ابنقبه نقل میکند [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان فرمودند: {{عربی|"وَ اللَّهِ مَا عَبَرُوا وَ لاَ یَعْبُرُوا وَ اللَّهِ مَا یُقْتَلُ من کم عَشَرَةٌ وَ لاَ یَنْجُوا مِنْهُمْ عَشَرَةٌ"}}؛ به خدا سوگند خوارج از نهر نگذشته و نخواهند گذشت؛ به خدا سوگند از شما تا ده تن کشته نمیشوند و از ایشان تا ده تن زنده نمیمانند (نقضالاشهاد، ص۱۲۰).</ref> علمی که شایسته است فصل فارق مدعیان [[امامت]] قرار گیرد.<ref>همان، ص۱۰۳.</ref> دومین نکته که از توجه ابنقبه به [[علم غیب]] امام{{ع}} حکایت دارد، ردیه وی بر ابوزید علوی است که برای اثبات [[امامت]] امام دوازدهم{{ع}} به خبر کمیل استناد میکند.<ref>همان، ص۱۱۴.</ref> این روایت پیرامون علم حقیقی دین است که [[امام علی]]{{ع}} برای کمیل بن زیاد نخعی <ref>م. ۸۲ق.</ref> ایراد فرموده است. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این خبر از علم پر وسعت خود خبر میدهد و امامان را که حجتهای الهیاند، کسانی میداند که علم به حقایق امور یکباره در آنان راه مییابد؛ آنان میتوانند ظاهر و مشهور یا خائف و مغمور باشند.<ref>درباره کمیل و خبر کمیل و منابعی که آن را به صورت کلی یا جزئی نقل کردهاند ر.ک: سید حسین مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه در سه قرن نخستین، دفتر اول، ص۱۱۴-۱۲۲.</ref> این روایت بهروشنی نوعی از [[علم غیب]] را برای امام{{ع}} اثبات میکند، روایتی که مقبول ابنقبه بوده است. بر پایه این انگارها میتوان گفت ابنقبه به مفهوم علم غیب برای امام{{ع}} باور داشته و حتی به مواردی اشاره کرده است، البته [[علم غیب]] مدنظر وی که تعریف و چارچوب خاصی داشته است. ابن قبه علم خاص و ویژهای برای امام{{ع}} قائل است؛ ولی از عنوان علم غیب خودداری میکند. او همه این علوم خاص ائمه{{عم}} را جزء علوم مستفاد میداند که از طریق [[پیامبر]]{{صل}} به امام{{ع}} رسیده است.<ref>ر.ک: ابنقبه، نقضالاشهاد، ص۱۱۳.</ref> او [[علم غیب]] را تنها مخصوص خداوند متعال میداند؛ یعنی علمی که هیچ محدودهای ندارد و ذاتی است؛ اما اگر علم خاصی باشد که خداوند به کسی داده و تحت اراده او باشد، میتوان آن را به امام{{ع}} نسبت داد؛<ref>گفتنی است شیخ مفید به همین معنا از علم غیب در اوائلالمقالات توجه کرده و آن را نظریه گروهی از امامیه بیان کرده است (ص۶۷).</ref> ازاینروست که ابنقبه معتقد است امام{{ع}} بندهای صالح و شایستهای است که تنها عالم به کتاب خدا و سنت رسول اوست و از مغیباتی با خبر میشود که به او برسد.<ref>ابنقبه، نقضالاشهاد، ص۱۱۰.</ref> بر این اساس باید گفت حکم تکفیر و خروج از اسلام کسی که علم غیب را به امام{{ع}} نسبت میدهد، در نظر ابنقبه مخصوص کسی است که علم امام{{ع}} را همسنخ با علم خدا بداند؛ یعنی علمی ذاتی و نامحدود.»<ref>[[ابن قبه رازی (کتاب)|ابن قبه رازی]]؛ ص ۱۵۲ .</ref> | ::::::«ابن قبه معتقد است غیب را کسی جز خداوند متعال نمیداند و کسی که آن را برای بشر ادعا کند کافر است؛<ref>همان، ص۱۰۷ و۱۱۶.</ref> ازاینرو امام{{ع}} [[علم غیب]] ندارد.<ref>همان، ص۱۱۳.</ref> کسی که علم غیب برای امام{{ع}} قائل باشد، کافر و خارج از اسلام است.<ref>همان، ص۱۰۶.</ref> ابنقبه [[علم غیب]] امام{{ع}} را نظریه برخی از غلات میداند؛ چرا که امامیان معتقد به [[علم غیب]] برای امامان{{عم}} خود نیستند<ref>ر.ک: همان، ص۱۰۶ و۱۱۶.</ref> و این انتسابی است که مخالفان آن را به همه امامیه نسبت دادهاند.<ref>همان، ص۱۱۷.</ref> ابنقبه معتقد است اگر منظور از اثبات علم غیب برای امام{{ع}}، اثبات [[امامت]] اوست، به آن نیاز نیست؛ چرا که امامیه با [[علم غیب]] [[امامت]] امام{{ع}} را اثبات نمیکند، بلکه دلیل آنها فهم و علم امام{{ع}} در دین است.<ref>همان، ص۱۱۶.</ref> البته لازمه این نظریه ابنقبه نفی مطلق علوم ویژه ائمه{{عم}} نیست؛ زیرا وی خود علم خاصی فرابشری در حوزه دین و ناظر به شریعت را برای امام{{ع}} قائل است و بر آن صحه میگذارد، نکتهای که بهروشنی از آثارِ ناقصِ برجای مانده از او برمیآید. دراینباره میتوان به دو نکته اشاره کرد. نخست اینکه ابنقبه نصّ از امام{{ع}} پیشین و ظهور علم را از نشانههای [[امامت]] امام{{ع}} برمیشمرد.<ref>ر.ک: همان، صص۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۵و۱۱۶.</ref> حال باید پرسید منظور از ظهور علم چیست؟ ابنقبه بیان علم غیبی امام{{ع}} را از مصادیق ظهور علم میشناسد. او پیشگویی [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان را که از یاران امام{{ع}} ده نفر به شهادت میرسند و از نهروانیان ده نفر زنده میمانند، نوعی ظهور علم امام{{ع}} بیان میکند،<ref>ابنقبه نقل میکند [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان فرمودند: {{عربی|"وَ اللَّهِ مَا عَبَرُوا وَ لاَ یَعْبُرُوا وَ اللَّهِ مَا یُقْتَلُ من کم عَشَرَةٌ وَ لاَ یَنْجُوا مِنْهُمْ عَشَرَةٌ"}}؛ به خدا سوگند خوارج از نهر نگذشته و نخواهند گذشت؛ به خدا سوگند از شما تا ده تن کشته نمیشوند و از ایشان تا ده تن زنده نمیمانند (نقضالاشهاد، ص۱۲۰).</ref> علمی که شایسته است فصل فارق مدعیان [[امامت]] قرار گیرد.<ref>همان، ص۱۰۳.</ref> دومین نکته که از توجه ابنقبه به [[علم غیب]] امام{{ع}} حکایت دارد، ردیه وی بر ابوزید علوی است که برای اثبات [[امامت]] امام دوازدهم{{ع}} به خبر کمیل استناد میکند.<ref>همان، ص۱۱۴.</ref> این روایت پیرامون علم حقیقی دین است که [[امام علی]]{{ع}} برای کمیل بن زیاد نخعی <ref>م. ۸۲ق.</ref> ایراد فرموده است. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این خبر از علم پر وسعت خود خبر میدهد و امامان را که حجتهای الهیاند، کسانی میداند که علم به حقایق امور یکباره در آنان راه مییابد؛ آنان میتوانند ظاهر و مشهور یا خائف و مغمور باشند.<ref>درباره کمیل و خبر کمیل و منابعی که آن را به صورت کلی یا جزئی نقل کردهاند ر.ک: سید حسین مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه در سه قرن نخستین، دفتر اول، ص۱۱۴-۱۲۲.</ref> این روایت بهروشنی نوعی از [[علم غیب]] را برای امام{{ع}} اثبات میکند، روایتی که مقبول ابنقبه بوده است. بر پایه این انگارها میتوان گفت ابنقبه به مفهوم علم غیب برای امام{{ع}} باور داشته و حتی به مواردی اشاره کرده است، البته [[علم غیب]] مدنظر وی که تعریف و چارچوب خاصی داشته است. ابن قبه علم خاص و ویژهای برای امام{{ع}} قائل است؛ ولی از عنوان علم غیب خودداری میکند. او همه این علوم خاص ائمه{{عم}} را جزء علوم مستفاد میداند که از طریق [[پیامبر]]{{صل}} به امام{{ع}} رسیده است.<ref>ر.ک: ابنقبه، نقضالاشهاد، ص۱۱۳.</ref> او [[علم غیب]] را تنها مخصوص خداوند متعال میداند؛ یعنی علمی که هیچ محدودهای ندارد و ذاتی است؛ اما اگر علم خاصی باشد که خداوند به کسی داده و تحت اراده او باشد، میتوان آن را به امام{{ع}} نسبت داد؛<ref>گفتنی است شیخ مفید به همین معنا از علم غیب در اوائلالمقالات توجه کرده و آن را نظریه گروهی از امامیه بیان کرده است (ص۶۷).</ref> ازاینروست که ابنقبه معتقد است امام{{ع}} بندهای صالح و شایستهای است که تنها عالم به کتاب خدا و سنت رسول اوست و از مغیباتی با خبر میشود که به او برسد.<ref>ابنقبه، نقضالاشهاد، ص۱۱۰.</ref> بر این اساس باید گفت حکم تکفیر و خروج از اسلام کسی که علم غیب را به امام{{ع}} نسبت میدهد، در نظر ابنقبه مخصوص کسی است که علم امام{{ع}} را همسنخ با علم خدا بداند؛ یعنی علمی ذاتی و نامحدود.»<ref>[[ابن قبه رازی (کتاب)|ابن قبه رازی]]؛ ص ۱۵۲ .</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲۸. آقای حسینی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲۸. آقای حسینی؛ | ||
خط ۳۲۶: | خط ۳۲۶: | ||
| پاسخ = آقای '''[[سید حسین حسینی]]''' در کتاب ''«[[هادیان در کلام امام هادی ج۲ (کتاب)|هادیان در کلام امام هادی]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = آقای '''[[سید حسین حسینی]]''' در کتاب ''«[[هادیان در کلام امام هادی ج۲ (کتاب)|هادیان در کلام امام هادی]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
::::::«[[ائمه]]{{عم}} کاملاً به اسرار افراد آگاه بودند و نمونههای آن در روایات بسیار است مثلاً فردی خدمت امام{{ع}} رسید. در مجلس، همه نشسته بودند. سلام کرد و گفت: یابن رسول الله! من شما را خیلی دوست دارم. آن حضرت سر را پایین انداختند. سپس سرشان را بلند کردند و فرمودند: من در عوالم قبل، تو را ندیدم. تو مرا دوست نداری. آن فرد بلند شد و رفت. یا در جای دیگر، [[عبدالله بن سعد اشعری]] به زیارت [[امام حسن]]{{ع}} میرود تا درباره جانشین ایشان سؤال کند و آن حضرت قبل از اینکه عبدالله سؤال خود را مطرح کند، پاسخ او را میدهند. [[ائمه]]{{عم}} در جایی که لازم باشد، اتمام حجت میکنند. خیلی ظرفیت میخواهد که انسان، عالم به تمام گذشتهها و آیندهها و علم حاضر باشد و این مقدار هم ظرفیت داشته باشد؛ طوری که با این چنین قدرتی تواضع هم بکند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%AC%DB%B2_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)؛ هادیان در کلام امام هادی؛ ج ۲، ص ۱۱۷]</ref>. | ::::::«[[ائمه]]{{عم}} کاملاً به اسرار افراد آگاه بودند و نمونههای آن در روایات بسیار است مثلاً فردی خدمت امام{{ع}} رسید. در مجلس، همه نشسته بودند. سلام کرد و گفت: یابن رسول الله! من شما را خیلی دوست دارم. آن حضرت سر را پایین انداختند. سپس سرشان را بلند کردند و فرمودند: من در عوالم قبل، تو را ندیدم. تو مرا دوست نداری. آن فرد بلند شد و رفت. یا در جای دیگر، [[عبدالله بن سعد اشعری]] به زیارت [[امام حسن]]{{ع}} میرود تا درباره جانشین ایشان سؤال کند و آن حضرت قبل از اینکه عبدالله سؤال خود را مطرح کند، پاسخ او را میدهند. [[ائمه]]{{عم}} در جایی که لازم باشد، اتمام حجت میکنند. خیلی ظرفیت میخواهد که انسان، عالم به تمام گذشتهها و آیندهها و علم حاضر باشد و این مقدار هم ظرفیت داشته باشد؛ طوری که با این چنین قدرتی تواضع هم بکند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%AC%DB%B2_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)؛ هادیان در کلام امام هادی؛ ج ۲، ص ۱۱۷]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲۹. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲۹. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | ||
خط ۳۳۷: | خط ۳۳۷: | ||
:::::#او در مقام اثبات [[امامت]] [[امامان]] بعد از [[امام حسین]]{{ع}} میگوید: با مراجعه به کتابهای گذشتگان پیش از زمان غیبت روایاتی زیادی را درباره جانشین [[امام حسن عسکری]]{{ع}} مییابیم که تصریح کردهاند او از چشم مردم غایب شود و شیعیان در امر او اختلاف ورزند و به حیرت افتند. ما میدانیم که پیشینیان ما [[علم غیب]] نداشتند، بلکه [[ائمه]]{{عم}} به واسطه خبر [[رسول اکرم]]{{صل}} موضوع غیبت را اعلام کردهاند. | :::::#او در مقام اثبات [[امامت]] [[امامان]] بعد از [[امام حسین]]{{ع}} میگوید: با مراجعه به کتابهای گذشتگان پیش از زمان غیبت روایاتی زیادی را درباره جانشین [[امام حسن عسکری]]{{ع}} مییابیم که تصریح کردهاند او از چشم مردم غایب شود و شیعیان در امر او اختلاف ورزند و به حیرت افتند. ما میدانیم که پیشینیان ما [[علم غیب]] نداشتند، بلکه [[ائمه]]{{عم}} به واسطه خبر [[رسول اکرم]]{{صل}} موضوع غیبت را اعلام کردهاند. | ||
::::::معلوم میشود از نظر وی [[امامان]]{{عم}} وارث علوم [[پیامبر]] بوده، و به واسطه علمی که از [[رسول خدا]]{{صل]] به ارث بردهاند، از امور غیبی مثل غیبت [[امام عصر]]{{ع}} پیش از تولد ایشان آگاه بودند. پس ابن قبه در مورد [[علم امام]] هرگز رویکرد بشری به [[امامت]] ندارد. وی علم قرآن را برای [[امامان]] اثبات میکند و میدانیم که به تصریح خدای تعالی، بیان همه چیز در قرآن آمده است؛ خداوند از بیان هیچ چیزی در قرآن فروگذار نکرده است و هیچ غیبی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است و خداوند این علم را به گروهی از بندگان برگزیده، عطا فرموده است و [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزو این برگزیدگان هستند»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۵.</ref>. | ::::::معلوم میشود از نظر وی [[امامان]]{{عم}} وارث علوم [[پیامبر]] بوده، و به واسطه علمی که از [[رسول خدا]]{{صل]] به ارث بردهاند، از امور غیبی مثل غیبت [[امام عصر]]{{ع}} پیش از تولد ایشان آگاه بودند. پس ابن قبه در مورد [[علم امام]] هرگز رویکرد بشری به [[امامت]] ندارد. وی علم قرآن را برای [[امامان]] اثبات میکند و میدانیم که به تصریح خدای تعالی، بیان همه چیز در قرآن آمده است؛ خداوند از بیان هیچ چیزی در قرآن فروگذار نکرده است و هیچ غیبی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است و خداوند این علم را به گروهی از بندگان برگزیده، عطا فرموده است و [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزو این برگزیدگان هستند»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۵.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۴۵: | خط ۳۴۵: | ||
خانم '''[[سیده رابیل]]''' در مقاله ''«[[جستاری در مسئله علم غیب (مقاله)|جستاری در مسئله علم غیب]]»'' اینباره گفته است: | خانم '''[[سیده رابیل]]''' در مقاله ''«[[جستاری در مسئله علم غیب (مقاله)|جستاری در مسئله علم غیب]]»'' اینباره گفته است: | ||
::::::«خداوند متعال راجع به [[آصف بن برخیا]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}} <ref> آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.</ref> پیشتر راجع به دلالت این آیه بر وجود [[علم غیب]] نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است، میتوان مدعی شد، که ثبوت [[علم غیب]] منحصر به شخص [[آصف بن برخیا]] نیست، بلکه خداوند حکیم، هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد، از امور غیبی آگاه میسازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} شیعه، که از بالاترین اولیاء الهی هستند، مطابق با باورهای شیعه از جمله بهرهمندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: «خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما [[امامان]]{{عم}}۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در [[علم غیب]] خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است». [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند، خداوند او را آگاه میکند» از این روایات روشن میشود که [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز به عنوان انسانهای برگزیده خداوند، عالم به غیب بودهاند.»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی]</ref>. | ::::::«خداوند متعال راجع به [[آصف بن برخیا]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}} <ref> آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.</ref> پیشتر راجع به دلالت این آیه بر وجود [[علم غیب]] نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است، میتوان مدعی شد، که ثبوت [[علم غیب]] منحصر به شخص [[آصف بن برخیا]] نیست، بلکه خداوند حکیم، هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد، از امور غیبی آگاه میسازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} شیعه، که از بالاترین اولیاء الهی هستند، مطابق با باورهای شیعه از جمله بهرهمندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: «خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما [[امامان]]{{عم}}۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در [[علم غیب]] خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است». [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند، خداوند او را آگاه میکند» از این روایات روشن میشود که [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز به عنوان انسانهای برگزیده خداوند، عالم به غیب بودهاند.»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۵۶: | خط ۳۵۶: | ||
:::::*«براساس روایات، امامان دستآموز الهام غیبیاند. آنان صدای غیب را میشنوند اما فرشته را نمیبینند، به خلاف پیامبر که سخن فرشته را میشنود و گاه خود ملک را میبیند، نه این که تنها صدا را بشنود<ref>اصول کافی، روایات شماره ۷۰۵، ۷۰۶، ۴۳۵.</ref> این الهام نظیر الهامی است که به [[حضرت خضر]] و [[ذوالقرنین]] و [[حضرت مریم]] و [[مادر موسی]]{{ع}} شده است <ref>کهف / ۶۵ - ۹۸؛ آل عمران / ۴۲؛ مرم / ۱۷ - ۲۱؛ طه / ۳۸؛ قصص / ۷.</ref> و بعضا در قرآن کریم، تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست. حضرت رضا{{ع}} در ضمن حدیث مفصلی درباره امامت فرمود: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی گزیند به او سعه صدر، عطا میکند و چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق سرگردان نشود، پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود.<ref>نگا، اصول کافی، ج۱، ص ۱۹۸ - ۲۰۳.</ref>. از حسن بن یحیای مدائنی نقل شده که از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام میشود چگونه (و با چه علمی) جواب میدهد؟ فرمود: گاهی به او الهام میشود و گاهی از فرشته میشنود و گاهی هر دو <ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۸.</ref>. باید توجه داشت امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قله هرم هستی قرار دارد، از این رو باطن امام هم همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام هم همانند پیامبر واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است، اما پیامبر نیست یعنی مقام و شأن و مسؤولیت نبوی و رسالت را به او ندادهاند. | :::::*«براساس روایات، امامان دستآموز الهام غیبیاند. آنان صدای غیب را میشنوند اما فرشته را نمیبینند، به خلاف پیامبر که سخن فرشته را میشنود و گاه خود ملک را میبیند، نه این که تنها صدا را بشنود<ref>اصول کافی، روایات شماره ۷۰۵، ۷۰۶، ۴۳۵.</ref> این الهام نظیر الهامی است که به [[حضرت خضر]] و [[ذوالقرنین]] و [[حضرت مریم]] و [[مادر موسی]]{{ع}} شده است <ref>کهف / ۶۵ - ۹۸؛ آل عمران / ۴۲؛ مرم / ۱۷ - ۲۱؛ طه / ۳۸؛ قصص / ۷.</ref> و بعضا در قرآن کریم، تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست. حضرت رضا{{ع}} در ضمن حدیث مفصلی درباره امامت فرمود: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی گزیند به او سعه صدر، عطا میکند و چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق سرگردان نشود، پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود.<ref>نگا، اصول کافی، ج۱، ص ۱۹۸ - ۲۰۳.</ref>. از حسن بن یحیای مدائنی نقل شده که از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام میشود چگونه (و با چه علمی) جواب میدهد؟ فرمود: گاهی به او الهام میشود و گاهی از فرشته میشنود و گاهی هر دو <ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۸.</ref>. باید توجه داشت امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قله هرم هستی قرار دارد، از این رو باطن امام هم همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام هم همانند پیامبر واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است، اما پیامبر نیست یعنی مقام و شأن و مسؤولیت نبوی و رسالت را به او ندادهاند. | ||
::::::امام رضا{{ع}} میفرمایند: فرق میان پیامبر و رسول و امام در این است که رسول فرشته وحی را میبیند و صدایش را میشنود وحی بر او نازل میشود، گاه در خواب میبیند چنانکه حضرت ابراهیم دید و پیامبر سخن فرشته را میشنود و گاه باشد که خود فرشته را ببیند نه این که تنها صدا را بشنود و امام کسی است که فرشته را نمیبیند اما سخن او را میشنود<ref>اصول کافی، حدیث ۴۳۵.</ref>. البته بنا بر برخی تفاسیر، شنیدن معصوم عقلی است به این معنی که امام سخن فرشتهای را با گوشش نمی شنود، بلکه مراد از شنیدن آن است که باطن امام تعالیم و الهامهای الهی را فرا میگیرد و میپذیرد برای این که کلام الهی جز این نیست که حقایقی را به آگاهی اولیا برساند زیرا کلام الهی نمیتواند از نوع صوت و لفظ باشد<ref>صدرالمتألهین، شرح اصول کافی، کتاب حجت، باب۳، حدیث اول.</ref>»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=88773 پرسمان]</ref> | ::::::امام رضا{{ع}} میفرمایند: فرق میان پیامبر و رسول و امام در این است که رسول فرشته وحی را میبیند و صدایش را میشنود وحی بر او نازل میشود، گاه در خواب میبیند چنانکه حضرت ابراهیم دید و پیامبر سخن فرشته را میشنود و گاه باشد که خود فرشته را ببیند نه این که تنها صدا را بشنود و امام کسی است که فرشته را نمیبیند اما سخن او را میشنود<ref>اصول کافی، حدیث ۴۳۵.</ref>. البته بنا بر برخی تفاسیر، شنیدن معصوم عقلی است به این معنی که امام سخن فرشتهای را با گوشش نمی شنود، بلکه مراد از شنیدن آن است که باطن امام تعالیم و الهامهای الهی را فرا میگیرد و میپذیرد برای این که کلام الهی جز این نیست که حقایقی را به آگاهی اولیا برساند زیرا کلام الهی نمیتواند از نوع صوت و لفظ باشد<ref>صدرالمتألهین، شرح اصول کافی، کتاب حجت، باب۳، حدیث اول.</ref>»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=88773 پرسمان]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۶۶: | خط ۳۶۶: | ||
::::::بنابراین تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگیهای نفسانی که از خود ابراز میدارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنیها را دیده، و ناشنیدنیها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت مینماید. لذا میبینیم که [[انبیا]] از [[وحی]] که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر میدهند، حوادث آینده را پیش گویی مینمایند و دقیقاً مطابق همان گفتهها، حوادثی رخ میدهد و ... . در این که آیا [[امامان]] [[معصوم]]، [[علم غیب ]]مطلق و تمام به امور داشتهاند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عدهای منکر [[علم ائمه]] به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. | ::::::بنابراین تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگیهای نفسانی که از خود ابراز میدارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنیها را دیده، و ناشنیدنیها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت مینماید. لذا میبینیم که [[انبیا]] از [[وحی]] که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر میدهند، حوادث آینده را پیش گویی مینمایند و دقیقاً مطابق همان گفتهها، حوادثی رخ میدهد و ... . در این که آیا [[امامان]] [[معصوم]]، [[علم غیب ]]مطلق و تمام به امور داشتهاند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عدهای منکر [[علم ائمه]] به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. | ||
::::::اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید این بر خلاف سنت الهی است) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او میگذارد»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش) |عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچکس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند به ویژه [[علی]]{{ع}} که دروازه شهر دانش پیامبر است نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهرهمند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند و این منافاتی با آیات الهی و روایات وارده ندارد»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخگویان.]</ref>. | ::::::اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید این بر خلاف سنت الهی است) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمیگزیند (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او میگذارد»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش) |عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچکس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند به ویژه [[علی]]{{ع}} که دروازه شهر دانش پیامبر است نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهرهمند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند و این منافاتی با آیات الهی و روایات وارده ندارد»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخگویان.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۸۶: | خط ۳۸۶: | ||
::::::اینکه در شبهه گفته شد که: [[ائمه|امامان]] با بقیه افراد فرقی ندارند با مراجعه به احادیث و روایاتی که در کتابهای حدیثی علمای اهل سنت و شیعه، در باب مناقب و فضایل [[حضرت علی]]{{ع}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} آمده است، فرق بین [[امامان]] و دیگر انسانها روشن میشود. گذشته از وحی و روایات؛ علمای مسلمان در علم فلسفه و عرفان ثابت کردهاند که انسانهای عادی هرگاه به وظایف شرعی خود عمل کرده و با هوای نفس و شهوات مخالفت نموده و راه سیر و سلوک را طی کنند، از عالَم غیب، قابلیت دریافت اخبار غیبی را پیدا میکنند که قرآن مجید فرموده {{متن قرآن|اتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ}}<ref>«تقوا پیشه کنید، خداوند به شما تعلیم میدهد»؛ سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref> چنانکه یکی از راههای معرفت و شناخت را راه [[الهام]] و [[اشراق]] معرفی کردهاند،<ref>[[بو علی سینا]] ـ الإشارات و التنبیهات شرح شرح قطب الدین رازی، جلد ۳، ص ۸، ایضاً [[فخر الدین رازی]] ،المطالب العالیة، جلد۸، صفحات ۱۳۹ به بعد.</ref> حتی امروزه فلاسفه غرب هم [[الهام]] و آگاهیهای غیبی را تأیید کردهاند.<ref>مانند الکسیس کارل و برگسن به [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، [[جعفر سبحانی|آیتالله سبحانی]]، جلد۸، ص۲۹۸.به بعد مراجعه شود. | ::::::اینکه در شبهه گفته شد که: [[ائمه|امامان]] با بقیه افراد فرقی ندارند با مراجعه به احادیث و روایاتی که در کتابهای حدیثی علمای اهل سنت و شیعه، در باب مناقب و فضایل [[حضرت علی]]{{ع}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} آمده است، فرق بین [[امامان]] و دیگر انسانها روشن میشود. گذشته از وحی و روایات؛ علمای مسلمان در علم فلسفه و عرفان ثابت کردهاند که انسانهای عادی هرگاه به وظایف شرعی خود عمل کرده و با هوای نفس و شهوات مخالفت نموده و راه سیر و سلوک را طی کنند، از عالَم غیب، قابلیت دریافت اخبار غیبی را پیدا میکنند که قرآن مجید فرموده {{متن قرآن|اتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ}}<ref>«تقوا پیشه کنید، خداوند به شما تعلیم میدهد»؛ سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref> چنانکه یکی از راههای معرفت و شناخت را راه [[الهام]] و [[اشراق]] معرفی کردهاند،<ref>[[بو علی سینا]] ـ الإشارات و التنبیهات شرح شرح قطب الدین رازی، جلد ۳، ص ۸، ایضاً [[فخر الدین رازی]] ،المطالب العالیة، جلد۸، صفحات ۱۳۹ به بعد.</ref> حتی امروزه فلاسفه غرب هم [[الهام]] و آگاهیهای غیبی را تأیید کردهاند.<ref>مانند الکسیس کارل و برگسن به [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، [[جعفر سبحانی|آیتالله سبحانی]]، جلد۸، ص۲۹۸.به بعد مراجعه شود. | ||
::::::حسن منتظری- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه</ref> پس اینکه عدهای از خواص و اولیاءالله، آگاه به اسرار و غیب باشند، هیچگونه بُعدی نداشته، بلکه با تصریح آیات قرآن و روایات معتبر، آگاهی از غیب، امری است که به اذن خداوند متعال به اولیائش داده میشود»<ref>[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=9798&t=article وبگاه اندیشه قم.]</ref>. | ::::::حسن منتظری- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه</ref> پس اینکه عدهای از خواص و اولیاءالله، آگاه به اسرار و غیب باشند، هیچگونه بُعدی نداشته، بلکه با تصریح آیات قرآن و روایات معتبر، آگاهی از غیب، امری است که به اذن خداوند متعال به اولیائش داده میشود»<ref>[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=9798&t=article وبگاه اندیشه قم.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۰۳: | خط ۴۰۳: | ||
::::::از سوی سوم آمده است: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> روشن است کسی که عالم به اسرار چنین کتابی باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلی است آشکار بر اینکه ممکن است انسانی از اولیاء الله از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۵۲-۱۵۳.</ref> نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد این است که [[پیامبر]] و [[امام]]{{ع}} از آنجا که مظهر جمیع صفات جمال کمال الهی اند دارای علم غیبند ولی این نوع علم را در اعمال و رفتار شخصی خود بهکار نمی گیرند. و هیچگاه مخالف قضا و قدر الهی کاری انجام نمی دهند. بهطور قطع می دانسته اند فلان روز بهوسیله فلان شخص مثلا با شمشیر مانند [[علی]]{{ع}} و یا با زهر مانند [[امام مجتبی]]{{ع}} و بعضی دیگر از ائمه شیعه به شهادت میرسند.<ref>[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص ۵۵۱.</ref> دیگر اینکه [[پیغمبر]] و [[امام]] از علوم غیبی که به اذن خدا میدانند در ترویج دین خدا استفاده میکنند نه در امور روزمره و کارهای شخصی و در این امور مانند دیگران عمل میکنند مثلا شخصی که جزء نیروهای مسلح کشور است اسلحهای که تحویل اوست برای حفظ امنیت کشور باید بهکار بگیرد نه آنکه اگر با خانمش در منزل نزاعی پیش آمد او را به رگبار ببندد. همانگونه که یعقوب پیغمبر سالها در فراق یوسف گریست تا آنکه چشمانش سفید شد، یعقوب میتوانست بفهمد ولی مانند افراد عادی در فراق فرزندش صبر کرد.<ref>سوره یوسف، آیه۸۴.</ref> ائمه هم از علوم خود در ترویج دین استفاده میکردهاند و در کارهای روزانه مانند دیگران عمل میکردند. | ::::::از سوی سوم آمده است: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref> روشن است کسی که عالم به اسرار چنین کتابی باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلی است آشکار بر اینکه ممکن است انسانی از اولیاء الله از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۵۲-۱۵۳.</ref> نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد این است که [[پیامبر]] و [[امام]]{{ع}} از آنجا که مظهر جمیع صفات جمال کمال الهی اند دارای علم غیبند ولی این نوع علم را در اعمال و رفتار شخصی خود بهکار نمی گیرند. و هیچگاه مخالف قضا و قدر الهی کاری انجام نمی دهند. بهطور قطع می دانسته اند فلان روز بهوسیله فلان شخص مثلا با شمشیر مانند [[علی]]{{ع}} و یا با زهر مانند [[امام مجتبی]]{{ع}} و بعضی دیگر از ائمه شیعه به شهادت میرسند.<ref>[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص ۵۵۱.</ref> دیگر اینکه [[پیغمبر]] و [[امام]] از علوم غیبی که به اذن خدا میدانند در ترویج دین خدا استفاده میکنند نه در امور روزمره و کارهای شخصی و در این امور مانند دیگران عمل میکنند مثلا شخصی که جزء نیروهای مسلح کشور است اسلحهای که تحویل اوست برای حفظ امنیت کشور باید بهکار بگیرد نه آنکه اگر با خانمش در منزل نزاعی پیش آمد او را به رگبار ببندد. همانگونه که یعقوب پیغمبر سالها در فراق یوسف گریست تا آنکه چشمانش سفید شد، یعقوب میتوانست بفهمد ولی مانند افراد عادی در فراق فرزندش صبر کرد.<ref>سوره یوسف، آیه۸۴.</ref> ائمه هم از علوم خود در ترویج دین استفاده میکردهاند و در کارهای روزانه مانند دیگران عمل میکردند. | ||
::::::[[علم امام]] ارادی است: در کتاب کافی<ref>در بابی بنام [[ائمه]] زمانی که بخواهند به آنها تعلیم داده میشود.</ref> آمده است: [[امامان]]{{ع}} هر زمان مطلبی را بخواهند به آنها تعلیم داده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: إذا أرادَ الاِمام ان یعلم شَیْئاً أعْلَمَهُ اللهُ ذلِک" هنگامی که امام اراده کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می دهد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۵۰.</ref>»<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/12337/%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه.]</ref>. | ::::::[[علم امام]] ارادی است: در کتاب کافی<ref>در بابی بنام [[ائمه]] زمانی که بخواهند به آنها تعلیم داده میشود.</ref> آمده است: [[امامان]]{{ع}} هر زمان مطلبی را بخواهند به آنها تعلیم داده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: إذا أرادَ الاِمام ان یعلم شَیْئاً أعْلَمَهُ اللهُ ذلِک" هنگامی که امام اراده کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می دهد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۵۰.</ref>»<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/12337/%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۱۱: | خط ۴۱۱: | ||
| پاسخ = ''پژوهشگران «[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | | پاسخ = ''پژوهشگران «[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | ||
::::::«علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر میدهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموختهام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمیداند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده «[[علم غیب]] اكتسابی» و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینهام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: من غیب نمیدانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] میدانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم میتوانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا میترسم كه درباره من نسبت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} كافر شوید و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابانها كوچ میكردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت میگوید غیب نمیدانم، یعنی [[علم غیب]] ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه میفرماید غیب میدانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نمودهام. شاهد این استدلال، جملات امیرمؤمنان است كه میفرماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانشها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك میشود و جای نجات كسی كه نجات مییابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثهای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]</ref>. | ::::::«علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر میدهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموختهام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمیداند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده «[[علم غیب]] اكتسابی» و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینهام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: من غیب نمیدانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] میدانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم میتوانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا میترسم كه درباره من نسبت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} كافر شوید و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابانها كوچ میكردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت میگوید غیب نمیدانم، یعنی [[علم غیب]] ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه میفرماید غیب میدانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نمودهام. شاهد این استدلال، جملات امیرمؤمنان است كه میفرماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانشها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك میشود و جای نجات كسی كه نجات مییابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثهای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۱۹: | خط ۴۱۹: | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]» در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]» در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«طبق آموزههای قرآنی، [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است]]؛ زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره میفرماید: {{متن قرآن|فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ}}<ref>«بگو غیب و معجزات تنها براى خدا و به فرمان او است»؛ سوره یونس، آیه ۲۰</ref> با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم [[غیب]] و [[شهادت]] آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار میگیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکیشان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند. بنابراین تخصیص [[علم غیب]] به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگیهای نفسانی که از خود ابراز میدارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنیها را دیده، و ناشنیدنیها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت مینماید. لذا میبینیم که [[انبیا]] از وحی که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر میدهند، حوادث آینده را پیشگویی مینمایند و دقیقاً مطابق همان گفتهها، حوادثی رخ میدهد و .... (...) اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند (...) نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهرهمند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | ::::::«طبق آموزههای قرآنی، [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است]]؛ زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره میفرماید: {{متن قرآن|فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ}}<ref>«بگو غیب و معجزات تنها براى خدا و به فرمان او است»؛ سوره یونس، آیه ۲۰</ref> با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم [[غیب]] و [[شهادت]] آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار میگیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکیشان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند. بنابراین تخصیص [[علم غیب]] به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگیهای نفسانی که از خود ابراز میدارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنیها را دیده، و ناشنیدنیها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت مینماید. لذا میبینیم که [[انبیا]] از وحی که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر میدهند، حوادث آینده را پیشگویی مینمایند و دقیقاً مطابق همان گفتهها، حوادثی رخ میدهد و .... (...) اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند (...) نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهرهمند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۲۷: | خط ۴۲۷: | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.anvartaha.ir/fa/Content مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.anvartaha.ir/fa/Content مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«[[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}}، [[علم غیب]] دارند و همه وقایع و رویدادهای گذشته، حال و آینده را با خبرند آیات قرآن کریم نیز این مطلب را به اثبات می رسانند که بزرگان دین می توانند با اذن خداوند علم غیب داشته باشند چنانکه حضرت عیسی {{ع}} فرمود: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}<ref>«و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref> در آیۀ دیگری آمده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> پس از آیات قرآن به دست میآید که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب، مخصوص خداست]]؛ ولی او، اولیای خویش را از آن بهرهمند میسازد. پس علم غیبی که اولیای الهی دارند، هدیه پروردگار است. [[دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)|احادیث و روایات بسیاری نیز داریم که از داشتن علم غیب امامان معصوم حکایت میکند]]؛ برای مثال [[علامه مجلسی]] ۶۳ حدیث درباره آگاهی [[انبیا|پیامبران]] و [[ائمه|امامان]] به این اسرار، آورده است.<ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۵۹-۱۷۹.</ref> به طور نمونه در این باره [[امام صادق]] {{ع}} چنین میفرماید: {{عربی|«إِنَّ لِلَّهِ عِلْمًا لَا يَعْلَمْهُ إِلاَّ هُوَ وَ عِلْمًا أَعْلَمَهُ مَلاَئكَتَهُ وَ رُسُلَهُ، فَمَا أَعلمَهُ ملائكتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»}}<ref>«خداوند، علمی دارد که جز خودش نمیداند و علمی دارد که فرشتگان و پیامبران را از آن آگاه ساخته است. پس ما به آنچه خداوند، ملائکه و فرستادگانش را از آن باخبر کرده است، آگاهیم»؛ همان، ص ۱۶۰.</ref>»<ref>[http://www.anvartaha.ir/fa/Content/42/%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%D9%8A%D8%A8%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86%20%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 وبگاه مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها]</ref>. | ::::::«[[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}}، [[علم غیب]] دارند و همه وقایع و رویدادهای گذشته، حال و آینده را با خبرند آیات قرآن کریم نیز این مطلب را به اثبات می رسانند که بزرگان دین می توانند با اذن خداوند علم غیب داشته باشند چنانکه حضرت عیسی {{ع}} فرمود: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}<ref>«و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref> در آیۀ دیگری آمده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> پس از آیات قرآن به دست میآید که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب، مخصوص خداست]]؛ ولی او، اولیای خویش را از آن بهرهمند میسازد. پس علم غیبی که اولیای الهی دارند، هدیه پروردگار است. [[دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)|احادیث و روایات بسیاری نیز داریم که از داشتن علم غیب امامان معصوم حکایت میکند]]؛ برای مثال [[علامه مجلسی]] ۶۳ حدیث درباره آگاهی [[انبیا|پیامبران]] و [[ائمه|امامان]] به این اسرار، آورده است.<ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۵۹-۱۷۹.</ref> به طور نمونه در این باره [[امام صادق]] {{ع}} چنین میفرماید: {{عربی|«إِنَّ لِلَّهِ عِلْمًا لَا يَعْلَمْهُ إِلاَّ هُوَ وَ عِلْمًا أَعْلَمَهُ مَلاَئكَتَهُ وَ رُسُلَهُ، فَمَا أَعلمَهُ ملائكتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»}}<ref>«خداوند، علمی دارد که جز خودش نمیداند و علمی دارد که فرشتگان و پیامبران را از آن آگاه ساخته است. پس ما به آنچه خداوند، ملائکه و فرستادگانش را از آن باخبر کرده است، آگاهیم»؛ همان، ص ۱۶۰.</ref>»<ref>[http://www.anvartaha.ir/fa/Content/42/%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%D9%8A%D8%A8%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86%20%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 وبگاه مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها]</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای مصداقی == | == پرسشهای مصداقی == |