پرش به محتوا

آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $2 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}}))
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $2 ')
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. آیت‌الله خاتمی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. آیت‌الله خاتمی؛
| تصویر = 260.jpg
| تصویر = 260.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید احمد خاتمی]]]]
| پاسخ‌دهنده = سید احمد خاتمی
آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در مقاله ''«[[امامان گنجینه‌های علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینه‌های علم خداوند]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در مقاله ''«[[امامان گنجینه‌های علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینه‌های علم خداوند]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«خداوند [[امامان]]{{عم} را به بخشی از علومی که نزد ذات مقدّسش هست واقف ساخته و آنها گنجینه دار این علومند. از این رهگذر است که ما بر این باوریم که [[امامان]]{{عم} به اذن خداوند [[علم غیب]] دارند. ستون فقرات این علم اذن خداوند است. به این ترتیب تفسیر برخی از آیاتی که به ظاهر نفی [[علم غیب]] از [[پیامبر]] می‌کند روشن می‌گردد: [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: خداوند ذاتاً از [[غیب]] آگاه است و هر کس جز او از [[غیب]] آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا [[پیامبر]] آگاهی خود از [[غیب]] را انکار می‌کند و می‌گوید: [[علم غیب]] ندارم. معنای آن اینست که مستقلاً و ذاتاً عالم به [[غیب]] نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۱.</ref>.
::::::«خداوند [[امامان]]{{عم} را به بخشی از علومی که نزد ذات مقدّسش هست واقف ساخته و آنها گنجینه دار این علومند. از این رهگذر است که ما بر این باوریم که [[امامان]]{{عم} به اذن خداوند [[علم غیب]] دارند. ستون فقرات این علم اذن خداوند است. به این ترتیب تفسیر برخی از آیاتی که به ظاهر نفی [[علم غیب]] از [[پیامبر]] می‌کند روشن می‌گردد: [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: خداوند ذاتاً از [[غیب]] آگاه است و هر کس جز او از [[غیب]] آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا [[پیامبر]] آگاهی خود از [[غیب]] را انکار می‌کند و می‌گوید: [[علم غیب]] ندارم. معنای آن اینست که مستقلاً و ذاتاً عالم به [[غیب]] نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۱.</ref>.
::::::از نگاه متکلمان شیعه یکی از دلائل [[امامت]] [[مولی علی]]{{ع}} خبرهای غیبی [[مولی علی]]{{ع}} است که حضرت قبل از وقوع خبر می‌داد و در موعد خود اتفاق می‌افتاد<ref>ارشاد شیخ مفید، ص ۱۴۸.</ref>.
::::::از نگاه متکلمان شیعه یکی از دلائل [[امامت]] [[مولی علی]]{{ع}} خبرهای غیبی [[مولی علی]]{{ع}} است که حضرت قبل از وقوع خبر می‌داد و در موعد خود اتفاق می‌افتاد<ref>ارشاد شیخ مفید، ص ۱۴۸.</ref>.
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
| تصویر = 11355.jpg
| تصویر = 11355.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن قدردان قراملکی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[پیامبر اسلام]] {{صل}} به [[علم غیب]] و [[علم لدنی|لدنی]] [[اهل بیت]] {{عم}} در مورد مختلف تصریح داشته است (...). اینک به بعض نصوص در این خصوص اشاره می‌شود:
::::::«[[پیامبر اسلام]] {{صل}} به [[علم غیب]] و [[علم لدنی|لدنی]] [[اهل بیت]] {{عم}} در مورد مختلف تصریح داشته است (...). اینک به بعض نصوص در این خصوص اشاره می‌شود:
{{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن می‌کند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>.
{{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن می‌کند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>.
خط ۳۰۸: خط ۳۰۸:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۶. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۶. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
| تصویر = 11819.jpg
| تصویر = 11819.jpg
| پاسخ‌دهنده = اصغر غلامی]]]]
| پاسخ‌دهنده = اصغر غلامی
آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]''' در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«شیخ [[کلینی]]، در مورد نسبت علم [[ائمه]]{{عم}} به جمیع علوم انبیا، رسل و ملائکه، روایاتی را نقل می‌کند که بیانگر دو قسم از علم برای خدای تعالی هستند. یک قسم، علمی است که خداوند آن را برای ملائکه، انبیا و رسولان خود آشکار نموده است و قسم دیگر، علم مکفوف است که بر هیچ یک از مخلوقات خویش آشکار نکرده است. بر اساس این روایات، علمی که برای انبیا، رسولان و ملائکه آشکار شده، [[ائمه]]{{عم}} نیز آن را دارا هستند. اما علم مکلوف که خداوند آن را برای خود اختصاص داده است، هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود خداوند علم آن را به [[ائمه]]{{عم}} می‌دهد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»}}<ref> همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است. و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم می‌کند در حالی که بر [[ائمه]]{{عم}} پیش از ما نیز عرضه شده است</ref> این قبیل روایات، با روایاتی که دلالت بر زیاد شدن علم [[ائمه]]{{عم}} دارند، هماهنگی داشته و گویای این مطلب هستند که علم مکفوف که مختص به خدای تعالی است، تقدیرات و خلق جدید، محو و اثبات در کتاب بدائیات است که هر گاه خداوند بخواهد به تدریج علم آنها به [[امام]]{{ع}} داده می‌شود. همچنین این روایات با روایات نفی [[علم غیب]] نیز سازگار است، بدین معنا که مراد [[اهل بیت]]{{عم}} از نفی [[علم غیب]]، عدم آگاهی ایشان از این امور است که هنوز تقدیر نشده‌اند و پس از تقدیر، علم آنها به [[ائمه]]{{عم}} داده می‌شود که به تعبیر خود ایشان، افضل علوم ایشان نیز همین است. این دو مورد در مبحث مربوط به هر کدامشان، بیشتر توضیح داده خواهد شد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>.
::::::«شیخ [[کلینی]]، در مورد نسبت علم [[ائمه]]{{عم}} به جمیع علوم انبیا، رسل و ملائکه، روایاتی را نقل می‌کند که بیانگر دو قسم از علم برای خدای تعالی هستند. یک قسم، علمی است که خداوند آن را برای ملائکه، انبیا و رسولان خود آشکار نموده است و قسم دیگر، علم مکفوف است که بر هیچ یک از مخلوقات خویش آشکار نکرده است. بر اساس این روایات، علمی که برای انبیا، رسولان و ملائکه آشکار شده، [[ائمه]]{{عم}} نیز آن را دارا هستند. اما علم مکلوف که خداوند آن را برای خود اختصاص داده است، هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود خداوند علم آن را به [[ائمه]]{{عم}} می‌دهد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»}}<ref> همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است. و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم می‌کند در حالی که بر [[ائمه]]{{عم}} پیش از ما نیز عرضه شده است</ref> این قبیل روایات، با روایاتی که دلالت بر زیاد شدن علم [[ائمه]]{{عم}} دارند، هماهنگی داشته و گویای این مطلب هستند که علم مکفوف که مختص به خدای تعالی است، تقدیرات و خلق جدید، محو و اثبات در کتاب بدائیات است که هر گاه خداوند بخواهد به تدریج علم آنها به [[امام]]{{ع}} داده می‌شود. همچنین این روایات با روایات نفی [[علم غیب]] نیز سازگار است، بدین معنا که مراد [[اهل بیت]]{{عم}} از نفی [[علم غیب]]، عدم آگاهی ایشان از این امور است که هنوز تقدیر نشده‌اند و پس از تقدیر، علم آنها به [[ائمه]]{{عم}} داده می‌شود که به تعبیر خود ایشان، افضل علوم ایشان نیز همین است. این دو مورد در مبحث مربوط به هر کدامشان، بیشتر توضیح داده خواهد شد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>.
}}
}}
خط ۳۱۶: خط ۳۱۶:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۷. آقای دکتر میرزایی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۷. آقای دکتر میرزایی؛
| تصویر = 11915.jpg
| تصویر = 11915.jpg
| پاسخ‌دهنده = عباس میرزایی]]]]
| پاسخ‌دهنده = عباس میرزایی
آقای دکتر '''[[عباس میرزایی]]'''، در کتاب ''«[https://bookroom.ir/book/51113/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C ابن قبه رازی]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای دکتر '''[[عباس میرزایی]]'''، در کتاب ''«[https://bookroom.ir/book/51113/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C ابن قبه رازی]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«ابن قبه معتقد است غیب را کسی جز خداوند متعال نمی‌داند و کسی که آن را برای بشر ادعا کند کافر است؛<ref>همان، ص۱۰۷ و۱۱۶.</ref> ازاین‌رو امام{{ع}} [[علم غیب]] ندارد.<ref>همان، ص۱۱۳.</ref> کسی که علم غیب برای امام{{ع}} قائل باشد، کافر و خارج از اسلام است.<ref>همان، ص۱۰۶.</ref> ابن‌قبه [[علم غیب]] امام{{ع}} را نظریه برخی از غلات می‌داند؛ چرا که امامیان معتقد به [[علم غیب]] برای امامان{{عم}} خود نیستند<ref>ر.ک: همان، ص۱۰۶ و۱۱۶.</ref> و این انتسابی است که مخالفان آن را به همه امامیه نسبت داده‌اند.<ref>همان، ص۱۱۷.</ref> ابن‌قبه معتقد است اگر منظور از اثبات علم غیب برای امام{{ع}}، اثبات [[امامت]] اوست، به آن نیاز نیست؛ چرا که امامیه با [[علم غیب]] [[امامت]] امام{{ع}} را اثبات نمی‌کند، بلکه دلیل آنها فهم و علم امام{{ع}} در دین است.<ref>همان، ص۱۱۶.</ref> البته لازمه این نظریه ابن‌قبه نفی مطلق علوم ویژه ائمه{{عم}} نیست؛ زیرا وی خود علم خاصی فرابشری در حوزه دین و ناظر به شریعت را برای امام{{ع}} قائل است و بر آن صحه می‌گذارد، نکته‌ای که به‌روشنی از آثارِ ناقصِ برجای‌ مانده از او برمی‌آید. دراین‌باره می‌توان به دو نکته اشاره کرد. نخست اینکه ابن‌قبه نصّ از امام{{ع}} پیشین و ظهور علم را از نشانه‌های [[امامت]] امام{{ع}} برمی‌شمرد.<ref>ر.ک: همان، صص۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۵و۱۱۶.</ref> حال باید پرسید منظور از ظهور علم چیست؟ ابن‌قبه بیان علم غیبی امام{{ع}} را از مصادیق ظهور علم می‌شناسد. او پیشگویی [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان را که از یاران امام{{ع}} ده نفر به شهادت می‌رسند و از نهروانیان ده نفر زنده می‌مانند، نوعی ظهور علم امام{{ع}} بیان می‌کند،<ref>ابن‌قبه نقل می‌کند [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان فرمودند: {{عربی|"وَ اللَّهِ مَا عَبَرُوا وَ لاَ یَعْبُرُوا وَ اللَّهِ مَا یُقْتَلُ من کم عَشَرَةٌ وَ لاَ یَنْجُوا مِنْهُمْ عَشَرَةٌ"}}؛ به خدا سوگند خوارج از نهر نگذشته و نخواهند گذشت؛ به خدا سوگند از شما تا ده تن کشته نمی‌شوند و از ایشان تا ده تن زنده نمی‌مانند (نقض‌الاشهاد، ص۱۲۰).</ref> علمی که شایسته است فصل فارق مدعیان [[امامت]] قرار گیرد.<ref>همان، ص۱۰۳.</ref> دومین نکته که از توجه ابن‌قبه به [[علم غیب]] امام{{ع}} حکایت دارد، ردیه وی بر ابوزید علوی است که برای اثبات [[امامت]] امام دوازدهم{{ع}} به خبر کمیل استناد می‌کند.<ref>همان، ص۱۱۴.</ref> این روایت پیرامون علم حقیقی دین است که [[امام علی]]{{ع}} برای کمیل بن زیاد نخعی <ref>م. ۸۲ق.</ref> ایراد فرموده است. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این خبر از علم پر وسعت خود خبر می‌دهد و امامان را که حجت‌های الهی‌اند، کسانی می‌داند که علم به حقایق امور یک‌باره در آنان راه می‌یابد؛ آنان می‌توانند ظاهر و مشهور یا خائف و مغمور باشند.<ref>درباره کمیل و خبر کمیل و منابعی که آن را به‌ صورت کلی یا جزئی نقل کرده‌اند ر.ک: سید حسین مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه در سه قرن نخستین، دفتر اول، ص۱۱۴-۱۲۲.</ref> این روایت به‌روشنی نوعی از [[علم غیب]] را برای امام{{ع}} اثبات می‌کند، روایتی که مقبول ابن‌قبه بوده است. بر پایه این انگارها می‌توان گفت ابن‌قبه به مفهوم علم غیب برای امام{{ع}} باور داشته و حتی به مواردی اشاره کرده است، البته [[علم غیب]] مدنظر وی که تعریف و چارچوب خاصی داشته است. ابن قبه علم خاص و ویژه‌ای برای امام{{ع}} قائل است؛ ولی از عنوان علم غیب خودداری می‌کند. او همه این علوم خاص ائمه{{عم}} را جزء علوم مستفاد می‌داند که از طریق [[پیامبر]]{{صل}} به امام{{ع}} رسیده است.<ref>ر.ک: ابن‌قبه، نقض‌الاشهاد، ص۱۱۳.</ref> او [[علم غیب]] را تنها مخصوص خداوند متعال می‌داند؛ یعنی علمی که هیچ محدوده‌ای ندارد و ذاتی است؛ اما اگر علم خاصی باشد که خداوند به کسی داده و تحت اراده او باشد، می‌توان آن را به امام{{ع}} نسبت داد؛<ref>گفتنی است شیخ مفید به همین معنا از علم غیب در اوائل‌المقالات توجه کرده و آن را نظریه گروهی از امامیه بیان کرده است (ص۶۷).</ref> ازاین‌روست که ابن‌قبه معتقد است امام{{ع}} بنده‌ای صالح و شایسته‌ای است که تنها عالم به کتاب خدا و سنت رسول اوست و از مغیباتی با خبر می‌شود که به او برسد.<ref>ابن‌قبه، نقض‌الاشهاد، ص۱۱۰.</ref> بر این اساس باید گفت حکم تکفیر و خروج از اسلام کسی که علم غیب را به امام{{ع}} نسبت می‌دهد، در نظر ابن‌قبه مخصوص کسی است که علم امام{{ع}} را هم‌سنخ با علم خدا بداند؛ یعنی علمی ذاتی و نامحدود.»<ref>[[ابن قبه رازی (کتاب)|ابن قبه رازی]]؛ ص ۱۵۲ .</ref>
::::::«ابن قبه معتقد است غیب را کسی جز خداوند متعال نمی‌داند و کسی که آن را برای بشر ادعا کند کافر است؛<ref>همان، ص۱۰۷ و۱۱۶.</ref> ازاین‌رو امام{{ع}} [[علم غیب]] ندارد.<ref>همان، ص۱۱۳.</ref> کسی که علم غیب برای امام{{ع}} قائل باشد، کافر و خارج از اسلام است.<ref>همان، ص۱۰۶.</ref> ابن‌قبه [[علم غیب]] امام{{ع}} را نظریه برخی از غلات می‌داند؛ چرا که امامیان معتقد به [[علم غیب]] برای امامان{{عم}} خود نیستند<ref>ر.ک: همان، ص۱۰۶ و۱۱۶.</ref> و این انتسابی است که مخالفان آن را به همه امامیه نسبت داده‌اند.<ref>همان، ص۱۱۷.</ref> ابن‌قبه معتقد است اگر منظور از اثبات علم غیب برای امام{{ع}}، اثبات [[امامت]] اوست، به آن نیاز نیست؛ چرا که امامیه با [[علم غیب]] [[امامت]] امام{{ع}} را اثبات نمی‌کند، بلکه دلیل آنها فهم و علم امام{{ع}} در دین است.<ref>همان، ص۱۱۶.</ref> البته لازمه این نظریه ابن‌قبه نفی مطلق علوم ویژه ائمه{{عم}} نیست؛ زیرا وی خود علم خاصی فرابشری در حوزه دین و ناظر به شریعت را برای امام{{ع}} قائل است و بر آن صحه می‌گذارد، نکته‌ای که به‌روشنی از آثارِ ناقصِ برجای‌ مانده از او برمی‌آید. دراین‌باره می‌توان به دو نکته اشاره کرد. نخست اینکه ابن‌قبه نصّ از امام{{ع}} پیشین و ظهور علم را از نشانه‌های [[امامت]] امام{{ع}} برمی‌شمرد.<ref>ر.ک: همان، صص۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۵و۱۱۶.</ref> حال باید پرسید منظور از ظهور علم چیست؟ ابن‌قبه بیان علم غیبی امام{{ع}} را از مصادیق ظهور علم می‌شناسد. او پیشگویی [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان را که از یاران امام{{ع}} ده نفر به شهادت می‌رسند و از نهروانیان ده نفر زنده می‌مانند، نوعی ظهور علم امام{{ع}} بیان می‌کند،<ref>ابن‌قبه نقل می‌کند [[امام علی]]{{ع}} در جنگ نهروان فرمودند: {{عربی|"وَ اللَّهِ مَا عَبَرُوا وَ لاَ یَعْبُرُوا وَ اللَّهِ مَا یُقْتَلُ من کم عَشَرَةٌ وَ لاَ یَنْجُوا مِنْهُمْ عَشَرَةٌ"}}؛ به خدا سوگند خوارج از نهر نگذشته و نخواهند گذشت؛ به خدا سوگند از شما تا ده تن کشته نمی‌شوند و از ایشان تا ده تن زنده نمی‌مانند (نقض‌الاشهاد، ص۱۲۰).</ref> علمی که شایسته است فصل فارق مدعیان [[امامت]] قرار گیرد.<ref>همان، ص۱۰۳.</ref> دومین نکته که از توجه ابن‌قبه به [[علم غیب]] امام{{ع}} حکایت دارد، ردیه وی بر ابوزید علوی است که برای اثبات [[امامت]] امام دوازدهم{{ع}} به خبر کمیل استناد می‌کند.<ref>همان، ص۱۱۴.</ref> این روایت پیرامون علم حقیقی دین است که [[امام علی]]{{ع}} برای کمیل بن زیاد نخعی <ref>م. ۸۲ق.</ref> ایراد فرموده است. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این خبر از علم پر وسعت خود خبر می‌دهد و امامان را که حجت‌های الهی‌اند، کسانی می‌داند که علم به حقایق امور یک‌باره در آنان راه می‌یابد؛ آنان می‌توانند ظاهر و مشهور یا خائف و مغمور باشند.<ref>درباره کمیل و خبر کمیل و منابعی که آن را به‌ صورت کلی یا جزئی نقل کرده‌اند ر.ک: سید حسین مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه در سه قرن نخستین، دفتر اول، ص۱۱۴-۱۲۲.</ref> این روایت به‌روشنی نوعی از [[علم غیب]] را برای امام{{ع}} اثبات می‌کند، روایتی که مقبول ابن‌قبه بوده است. بر پایه این انگارها می‌توان گفت ابن‌قبه به مفهوم علم غیب برای امام{{ع}} باور داشته و حتی به مواردی اشاره کرده است، البته [[علم غیب]] مدنظر وی که تعریف و چارچوب خاصی داشته است. ابن قبه علم خاص و ویژه‌ای برای امام{{ع}} قائل است؛ ولی از عنوان علم غیب خودداری می‌کند. او همه این علوم خاص ائمه{{عم}} را جزء علوم مستفاد می‌داند که از طریق [[پیامبر]]{{صل}} به امام{{ع}} رسیده است.<ref>ر.ک: ابن‌قبه، نقض‌الاشهاد، ص۱۱۳.</ref> او [[علم غیب]] را تنها مخصوص خداوند متعال می‌داند؛ یعنی علمی که هیچ محدوده‌ای ندارد و ذاتی است؛ اما اگر علم خاصی باشد که خداوند به کسی داده و تحت اراده او باشد، می‌توان آن را به امام{{ع}} نسبت داد؛<ref>گفتنی است شیخ مفید به همین معنا از علم غیب در اوائل‌المقالات توجه کرده و آن را نظریه گروهی از امامیه بیان کرده است (ص۶۷).</ref> ازاین‌روست که ابن‌قبه معتقد است امام{{ع}} بنده‌ای صالح و شایسته‌ای است که تنها عالم به کتاب خدا و سنت رسول اوست و از مغیباتی با خبر می‌شود که به او برسد.<ref>ابن‌قبه، نقض‌الاشهاد، ص۱۱۰.</ref> بر این اساس باید گفت حکم تکفیر و خروج از اسلام کسی که علم غیب را به امام{{ع}} نسبت می‌دهد، در نظر ابن‌قبه مخصوص کسی است که علم امام{{ع}} را هم‌سنخ با علم خدا بداند؛ یعنی علمی ذاتی و نامحدود.»<ref>[[ابن قبه رازی (کتاب)|ابن قبه رازی]]؛ ص ۱۵۲ .</ref>
}}
}}
خط ۳۴۲: خط ۳۴۲:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۰. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۰. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| تصویر = 11793.jpg
| تصویر = 11793.jpg
| پاسخ‌دهنده = سیده رابیل]]]]
| پاسخ‌دهنده = سیده رابیل
خانم '''[[سیده رابیل]]''' در مقاله ''«[[جستاری در مسئله علم غیب (مقاله)|جستاری در مسئله علم غیب]]»'' این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = خانم '''[[سیده رابیل]]''' در مقاله ''«[[جستاری در مسئله علم غیب (مقاله)|جستاری در مسئله علم غیب]]»'' این‌باره گفته‌ است:
::::::«خداوند متعال راجع به [[آصف بن برخیا]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]‏}} <ref> آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.</ref> پیش‌تر راجع به دلالت این آیه بر وجود [[علم غیب]] نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است،‌ می‌توان مدعی شد،‌ که ثبوت [[علم غیب]] منحصر به شخص [[آصف بن برخیا]] نیست،‌ بلکه خداوند حکیم،‌ هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد،‌ از امور غیبی آگاه می‌سازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} شیعه،‌ که از بالاترین اولیاء الهی هستند،‌ مطابق با باورهای شیعه از جمله بهره‌مندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: «خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما [[امامان]]{{عم}}۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در [[علم غیب]] خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است». [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند،‌ خداوند او را آگاه می‌کند» از این روایات روشن می‌شود که [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز به عنوان انسان‌های برگزیده خداوند،‌ عالم به غیب بوده‌اند.»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
::::::«خداوند متعال راجع به [[آصف بن برخیا]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]‏}} <ref> آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.</ref> پیش‌تر راجع به دلالت این آیه بر وجود [[علم غیب]] نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است،‌ می‌توان مدعی شد،‌ که ثبوت [[علم غیب]] منحصر به شخص [[آصف بن برخیا]] نیست،‌ بلکه خداوند حکیم،‌ هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد،‌ از امور غیبی آگاه می‌سازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} شیعه،‌ که از بالاترین اولیاء الهی هستند،‌ مطابق با باورهای شیعه از جمله بهره‌مندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: «خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما [[امامان]]{{عم}}۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در [[علم غیب]] خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است». [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند،‌ خداوند او را آگاه می‌کند» از این روایات روشن می‌شود که [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز به عنوان انسان‌های برگزیده خداوند،‌ عالم به غیب بوده‌اند.»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
}}
}}
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش