آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $2 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
خط ۶۷: خط ۶۷:
::::::*آیاتی از قرآن مجید بیانگر آن است که [[علم غیب]] مخصوص ذات خدای متعال است، و از همه صریح‌تر در نفی [[علم غیب]] از غیر خدا، این آیه است که خداوند در آن [[علم غیب]] و تنها برای ساحت مقدّس خود اثبات، و از غیر نفی نموده و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. ولی از [[آیۀ شریفه]] زیر استفاده می‌شود که خداوند [[علم غیب]] را به پیغمبران مورد رضا و پسند خود نیز از اظهار نموده و آنها نیز علم به غیب هستند. خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref>. بنابراین، از جمع بین آیات معلوم می‌شود که کسی جز خداوند متعال غیب را بالذّات و از پیش خود و مستقلّاً نمی‌داند، ولی ممکن است آن را به [[پیغمبر]] برگزیدۀ خود تعلیم نماید. و علم [[ائمه]]{{عم}} نیز بر اساس روایات متعدّد بِالوراثه از [[حضرت رسول]]{{صل}} است. بر این پایه، [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} بالوراثه از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، و [[علم غیب]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[وحی]] و تعلیم خداوند متعال، و علم خداوند ذاتی است. [[علامه طباطبایی]] روایتی به مضمون فوق از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است. راوی می‌گوید: [[امام رضا]]{{ع}} به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها، یکی از بستگان تو کشته خواهد شد، آیا گفتۀ مرا تصدیق می‌کنی؟ عرض کردم: خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی [[علم غیب]] نمی‌داند. در اینجا [[امام رضا]]{{ع}} آیۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref> را تلاوت نمود و بعد فرمود: پس [[رسول خدا]]{{صل}} مورد رضا و پسند خداست، و ما وارثان همین رسولی هستیم که خداوند او را بر غیب خود که می‌خواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد روز قیامت را به ما آموخت<ref>{{عربی|« وَ نَحْنُ‏ وَرَثَةُ ذَلِكَ‏ الرَّسُولِ‏ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة‏‏»}}؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۹، ص ۷۵.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ادامه می‌فرماید: می‌گویم: روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است، و مدلول و مفهوم آنها این است که [[پیامبر]]{{صل}} علم خود را به واسطۀ [[وحی]] از پروردگار فرا گرفته، و [[ائمّه]]{{عم}} بالوارثه از [[رسول خدا]]{{صل}} فرا گرفته‌اند<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۵.</ref>»<ref>[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]؛ ص:۱۹۵.</ref>.
::::::*آیاتی از قرآن مجید بیانگر آن است که [[علم غیب]] مخصوص ذات خدای متعال است، و از همه صریح‌تر در نفی [[علم غیب]] از غیر خدا، این آیه است که خداوند در آن [[علم غیب]] و تنها برای ساحت مقدّس خود اثبات، و از غیر نفی نموده و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. ولی از [[آیۀ شریفه]] زیر استفاده می‌شود که خداوند [[علم غیب]] را به پیغمبران مورد رضا و پسند خود نیز از اظهار نموده و آنها نیز علم به غیب هستند. خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref>. بنابراین، از جمع بین آیات معلوم می‌شود که کسی جز خداوند متعال غیب را بالذّات و از پیش خود و مستقلّاً نمی‌داند، ولی ممکن است آن را به [[پیغمبر]] برگزیدۀ خود تعلیم نماید. و علم [[ائمه]]{{عم}} نیز بر اساس روایات متعدّد بِالوراثه از [[حضرت رسول]]{{صل}} است. بر این پایه، [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} بالوراثه از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، و [[علم غیب]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به [[وحی]] و تعلیم خداوند متعال، و علم خداوند ذاتی است. [[علامه طباطبایی]] روایتی به مضمون فوق از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است. راوی می‌گوید: [[امام رضا]]{{ع}} به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها، یکی از بستگان تو کشته خواهد شد، آیا گفتۀ مرا تصدیق می‌کنی؟ عرض کردم: خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی [[علم غیب]] نمی‌داند. در اینجا [[امام رضا]]{{ع}} آیۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه:۲۶ - ۲۷.</ref> را تلاوت نمود و بعد فرمود: پس [[رسول خدا]]{{صل}} مورد رضا و پسند خداست، و ما وارثان همین رسولی هستیم که خداوند او را بر غیب خود که می‌خواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد روز قیامت را به ما آموخت<ref>{{عربی|« وَ نَحْنُ‏ وَرَثَةُ ذَلِكَ‏ الرَّسُولِ‏ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة‏‏»}}؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۹، ص ۷۵.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ادامه می‌فرماید: می‌گویم: روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است، و مدلول و مفهوم آنها این است که [[پیامبر]]{{صل}} علم خود را به واسطۀ [[وحی]] از پروردگار فرا گرفته، و [[ائمّه]]{{عم}} بالوارثه از [[رسول خدا]]{{صل}} فرا گرفته‌اند<ref>تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۵.</ref>»<ref>[[در محضر علامه طباطبایی (کتاب)|در محضر علامه طباطبایی]]؛ ص:۱۹۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. سلطان الواعظین؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. سلطان الواعظین؛
خط ۷۵: خط ۷۴:
::::::«از آنجا که معصومین، برگزیدگان خداوند و خلفای منصوب و منصوص [[رسول الله]]{{صل}} می‌باشند که خداوند به وسیله خود [[پیامبر]]، آنها را برگزیده است، پس این افاضه را نیز می‌توان به آنها تعمیم داد. به عبارت دیگر، شیعه اعتقاد دارد همان پرده و حجابی که در مقابل دیدگان عالمیان است، که نمی‌گذارد در این عالم به جز آنچه ظاهر و نمایان است را ببیند، در مقابل دیدگان انبیا و اوصیای آنها نیز می‌باشد. به اقتضای زمان و مکان، همان خدای عالم الغیب که قادر به افاضه فیض می‌باشد، به هر مقدار و هر وقت که صلاح بداند و مقتضی باشد، پرده‌ها را از مقابل دیدگان آنها برداشته تا پشت پرده را ببینند و از اسرار غیب خبر دهند. هر‌گاه هم که صلاح نباشد، پرده می‌افتد و بی‌خبر می‌مانند. به همین جهت است که [[ائمه]]{{عم}} در برخی موارد، اظهار بی‌اطلاعی کرده‌اند. عبارت {{متن قرآن|وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ}}<ref> اگر از خود [[علم غیب]] می‌دانستم خوبی‌ها و خیرات خود را زیاد می‌کردم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref><ref>جواهر الکلام، ج ۱، ص۱۸۵؛ کفایة الاثر، ص۳۰۰؛ جامع البیان، ج ۹، ص۱۹۰.</ref>. بدین مفهوم است که مستقلاً از پیش خود خبری از غیب ندارم؛ مگر آن که پرده‌ها بالا رود، افاضه فیض گردد و حقایق مستور و پنهان بر او مکشوف گردد. به عبارت دیگر، شیعه معتقد است که خلفای [[رسول الله]]{{صل}} باید مانند خود آن حضرت، عالم به ظاهر و باطن امور باشند. بلکه در جمیع صفات ـ به غیر از مقام [[نبو]]ت و [[رسالت]] و شرایط خاصه آن مثل نزول [[وحی]] و کتاب و احکام ـ باید مانند ایشان باشند. لازمه این اعتقاد، وجود خلیفه ای است که خود [[رسول الله]]{{صل}} از طرف خداوند منصوب نماید، نه خلیفه‌ای که برگزیده جماعتی از مردم باشد ـ هر چند [[پیغمبر]] آن خلیفه انتخابی را نفی و حتی کسانی چون معاویه را لعن کرده باشد. خلفای مورد نظر شیعه، دوازده نفرند که اولین آنها امام المتقین [[علی]]{{ع}} و سپس یازده فرزند بزرگوارش می‌باشند. ضروری است مجدداً یاد آوری شود: اظهار عجز و ناتوانی خلفای انتخابی جمعی از مردم، در برابر سؤالات علمی و مطلق علم ـ چه رسد به [[علم غیب]] و آگاهی از اسرار و باطن امور ـ نشانه‌ای از بر حق نبودن آنها است. دارا بودن [[علم غیب]] را ـ کنار رفتن پرده‌ها و مکشوف شدن حقایق مستور ـ برای نخستین [[امام]] و جانشین بر حق [[پیامبر]] اثبات می‌کنیم و برای بقیه یازده [[امام]] بزرگوار، فقط به ذکر مصادیقی از علم الغیب خواهیم پرداخت»<ref>[[پاسخ به شبهات در شب‌های پیشاور (کتاب)|پاسخ به شبهات در شب‌های پیشاور]]، ص۲۱۰.</ref>
::::::«از آنجا که معصومین، برگزیدگان خداوند و خلفای منصوب و منصوص [[رسول الله]]{{صل}} می‌باشند که خداوند به وسیله خود [[پیامبر]]، آنها را برگزیده است، پس این افاضه را نیز می‌توان به آنها تعمیم داد. به عبارت دیگر، شیعه اعتقاد دارد همان پرده و حجابی که در مقابل دیدگان عالمیان است، که نمی‌گذارد در این عالم به جز آنچه ظاهر و نمایان است را ببیند، در مقابل دیدگان انبیا و اوصیای آنها نیز می‌باشد. به اقتضای زمان و مکان، همان خدای عالم الغیب که قادر به افاضه فیض می‌باشد، به هر مقدار و هر وقت که صلاح بداند و مقتضی باشد، پرده‌ها را از مقابل دیدگان آنها برداشته تا پشت پرده را ببینند و از اسرار غیب خبر دهند. هر‌گاه هم که صلاح نباشد، پرده می‌افتد و بی‌خبر می‌مانند. به همین جهت است که [[ائمه]]{{عم}} در برخی موارد، اظهار بی‌اطلاعی کرده‌اند. عبارت {{متن قرآن|وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ}}<ref> اگر از خود [[علم غیب]] می‌دانستم خوبی‌ها و خیرات خود را زیاد می‌کردم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref><ref>جواهر الکلام، ج ۱، ص۱۸۵؛ کفایة الاثر، ص۳۰۰؛ جامع البیان، ج ۹، ص۱۹۰.</ref>. بدین مفهوم است که مستقلاً از پیش خود خبری از غیب ندارم؛ مگر آن که پرده‌ها بالا رود، افاضه فیض گردد و حقایق مستور و پنهان بر او مکشوف گردد. به عبارت دیگر، شیعه معتقد است که خلفای [[رسول الله]]{{صل}} باید مانند خود آن حضرت، عالم به ظاهر و باطن امور باشند. بلکه در جمیع صفات ـ به غیر از مقام [[نبو]]ت و [[رسالت]] و شرایط خاصه آن مثل نزول [[وحی]] و کتاب و احکام ـ باید مانند ایشان باشند. لازمه این اعتقاد، وجود خلیفه ای است که خود [[رسول الله]]{{صل}} از طرف خداوند منصوب نماید، نه خلیفه‌ای که برگزیده جماعتی از مردم باشد ـ هر چند [[پیغمبر]] آن خلیفه انتخابی را نفی و حتی کسانی چون معاویه را لعن کرده باشد. خلفای مورد نظر شیعه، دوازده نفرند که اولین آنها امام المتقین [[علی]]{{ع}} و سپس یازده فرزند بزرگوارش می‌باشند. ضروری است مجدداً یاد آوری شود: اظهار عجز و ناتوانی خلفای انتخابی جمعی از مردم، در برابر سؤالات علمی و مطلق علم ـ چه رسد به [[علم غیب]] و آگاهی از اسرار و باطن امور ـ نشانه‌ای از بر حق نبودن آنها است. دارا بودن [[علم غیب]] را ـ کنار رفتن پرده‌ها و مکشوف شدن حقایق مستور ـ برای نخستین [[امام]] و جانشین بر حق [[پیامبر]] اثبات می‌کنیم و برای بقیه یازده [[امام]] بزرگوار، فقط به ذکر مصادیقی از علم الغیب خواهیم پرداخت»<ref>[[پاسخ به شبهات در شب‌های پیشاور (کتاب)|پاسخ به شبهات در شب‌های پیشاور]]، ص۲۱۰.</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله طیب؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله طیب؛
خط ۸۳: خط ۸۱:
::::::«علوم غیبی یک قسمت از فضائل و مناقب آن حضرت است مانند دانا بودن بزبان حیوانات و دارا بودن [[علم غیب]]، از علوم ما کان و ما یکون و ما هو کائن، و این قسمت اخیر از طریق آیات و اخبار بتواتر اجمالی ثابت محقق شده اگر چه از ظواهر بعض آیات خلاف آن استفاده می‌شود»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۴.]</ref>.
::::::«علوم غیبی یک قسمت از فضائل و مناقب آن حضرت است مانند دانا بودن بزبان حیوانات و دارا بودن [[علم غیب]]، از علوم ما کان و ما یکون و ما هو کائن، و این قسمت اخیر از طریق آیات و اخبار بتواتر اجمالی ثابت محقق شده اگر چه از ظواهر بعض آیات خلاف آن استفاده می‌شود»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴۴.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آیت‌الله حسینی میلانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آیت‌الله حسینی میلانی؛
خط ۹۱: خط ۸۸:
::::::«به تعلیم خداوند متعال، [[پیامبر خاتم|حضرت ختمی مرتبت]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]]{{عم}} دارای [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم ما کان و علم ما هو کائن إلی یوم القیامة]] هستند و نیز خداوند متعال، تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تماما عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست، تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیای او{{عم}} رسیده است و [[آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|مراد از علم غیبی که در آیات مقدسه از غیر حق تعالی سلب شده]] و نیز [[آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند؟ (پرسش)|بر حَسَب بعضی روایات از ائمه سلب شده]]، [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدس ربوبی دارد]] و سایر موجودات به اعطای او _تعالی و تقدس_ می‌باشد»<ref>دیدگاه‌های علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص۱۴۲.</ref>.
::::::«به تعلیم خداوند متعال، [[پیامبر خاتم|حضرت ختمی مرتبت]]{{صل}} و [[ائمه|ائمه هدی]]{{عم}} دارای [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|علم ما کان و علم ما هو کائن إلی یوم القیامة]] هستند و نیز خداوند متعال، تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تماما عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست، تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیای او{{عم}} رسیده است و [[آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|مراد از علم غیبی که در آیات مقدسه از غیر حق تعالی سلب شده]] و نیز [[آیا روایاتی وجود دارند که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند؟ (پرسش)|بر حَسَب بعضی روایات از ائمه سلب شده]]، [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدس ربوبی دارد]] و سایر موجودات به اعطای او _تعالی و تقدس_ می‌باشد»<ref>دیدگاه‌های علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص۱۴۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
خط ۱۰۰: خط ۹۶:
:::::«ائمّه{{عم}} دارای [[علم غیب]] بوده‏‌اند درباره علم غیب در "[[نهج البلاغه]]" سخنانی از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد است از قبیل {{عربی|"انّک تری ما أری و ... و ... لو شئت لأخبرت کلّ واحد منکم ... و لکن أخاف ان تکفروا فیّ برسول اللّه."}} و بسیاری از بزرگان و معاریف اهل تسنّن به این معنی معترف‌‏اند. ابن اثیر جزری گوید با سلسله اسناد خود از عثمان بن صهیب، از پدرش که <ref>{{عربی|"قال: قال علیّ: قال لی رسول اللّه{{صل}}: من اشقی الاوّلین؟ قلت: عاقر النّاقة، قال: صدقت. قال: فمن اشقی الآخرین؟ قلّت: لا علم لی یا رسول اللّه، قال: الّذی یضربک علی هذا- و اشار بیده الی یا فوخه- و کان یقول: وددت انّه قد انبعث اشقاکم فخضب هذه من هذه، یعنی لحیته من دم رأسه."}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> صهیب از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} روایت می‌‏کند که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: "شقی‏‌ترین از پیشینیان کیست؟ گفتم: پی کننده شتر صالح. فرمود: راست گفتی، سپس فرمود: شقی‏‌ترین از پسینیان کیست؟ گفتم: نمی‏‌دانم ای رسول خدا{{صل}}، فرمود: آن کسی که بر اینجا شمشیر بزند و اشاره کردند به استخوان سر [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}. و آن حضرت بعضی از اوقات می‏‌فرمود: دوست دارم که شقی‏‌ترین شما برانگیخته گردد و این را از این خضاب کند یعنی ریش مبارکش را از خون سرش". و سپس ابن اثیر گوید: <ref>{{عربی|"انّ علیّا جمع النّاس للبیعة فجاء عبد الرّحمن‏ بن ملجم المرادیّ فردّه مرّتین، ثمّ قال: ما یحبس اشقاها؟! فواللّه لیخضبنّ هذه من هذه، (...)"}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> "[[امام علی|علی]]{{ع}} تمام مردم را برای بیعت جمع نمود، عبد الرّحمن بن ملجم مرادی آمد که بیعت کند، دو مرتبه حضرت او را ردّ کرد و سپس فرمود: چه چیز جلوگیر و مانع شقی‏‌ترین امّت می‏‌شود، سوگند به خدا که ابن ملجم محاسن مرا از خون سرم خضاب می‏‌کند. و بعدا تمثّل جست به این شعر: کمربند خود را برای مرگ محکم کن چون مرگ به تو خواهد رسید، و از مرگ جزع و فزع نکن زمانی که در آستان تو فرود آید". و سپس گوید عثمان بن مغیره گفت که: <ref>{{عربی|"لمّا دخل شهر رمضان جعل علیّ یتعشّی لیلة عند الحسن، و لیلة عند الحسین، و لیلة عند عبد اللّه بن جعفر لا یزید علی ثلاث لقم، و یقول: یأتی امر اللّه و انا خمیص، و انّما هی لیلة او لیلتان‏"}}همان کتاب ص ۳۶ .</ref>، و نیز بعضی از جملات فوق در دو مقام در "الصواعق المحرقة" <ref>ص  ۸۰ .</ref> ذکر شده است. "چون ماه رمضان داخل شد [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} یک شب در نزد [[امام حسن]]{{ع}} و یک شب در نزد [[امام حسین]]{{ع}} و یک شب در نزد عبد اللّه بن جعفر بود و زیاده از سه لقمه میل نمی‏‌فرمود و می‏‌فرمود: امر خدا می‏‌رسد و من باید در آن حال گرسنه باشم، یکی دو شب بیشتر نمانده است". و سپس گوید: <ref>{{عربی|"خرج علیّ لصلاة الفجر فاستقبله الاوزّ یصحن فی وجهه، قال: فجعلنا نطردهنّ عنه، فقال: دعوهنّ فانّهنّ نوائح، و خرج فاصیب. و هذا یدلّ علی انّه علم السّنة و الشّهر و اللّیلة الّتی یقتل فیها، و اللّه اعلم‏"}}.</ref> "[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای نماز صبح از منزل بیرون شد مرغابیان در مواجهه با [[امام علی|علی]]{{ع}} به صیحه در آمدند. کثیر که راوی این حدیث است می‌‏گوید: ما شروع کردیم که مرغابیان را از آن حضرت دور کنیم، فرمود: آنها را به حال خود گذارید، آنها نوحه‏ می‏‌کند بر من. حضرت خارج شد و در همان وقت ضربت به او رسید. و این دلالت دارد بر آنکه آن حضرت سال و ماه و شبی را که در آن شب شهید شده همه را می‏‌دانسته است، و خدا عالم‏‌تر است". و ابن حجر هیثمی گوید: <ref>{{عربی|"فلمّا کانت اللّیلة الّتی قتل فی صبیحتها اکثر الخروج و النّظر الی السّماء، و جعل یقول: و اللّه ما کذبت و لا کذبت و انّها اللّیلة الّتی وعدت."}}.</ref> "در آن شبی که در صبحش حضرت ضربت خوردند بسیار از اطاق بیرون آمده و به آسمان نظر می‏‌کردند و می‌‏گفتند: سوگند به خدا که نه دروغ می‏‌گویم و نه دروغ به من گفته شده است، امشب همان شب میعاد من است".»<ref>[https://www.alefbalib.com/index.aspx?pid=14&GID=166968&ID=12992&LanguageSite=fa-IR امام‌شناسی ج۳، ص ۲۳ و ۲۴.]</ref>
:::::«ائمّه{{عم}} دارای [[علم غیب]] بوده‏‌اند درباره علم غیب در "[[نهج البلاغه]]" سخنانی از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد است از قبیل {{عربی|"انّک تری ما أری و ... و ... لو شئت لأخبرت کلّ واحد منکم ... و لکن أخاف ان تکفروا فیّ برسول اللّه."}} و بسیاری از بزرگان و معاریف اهل تسنّن به این معنی معترف‌‏اند. ابن اثیر جزری گوید با سلسله اسناد خود از عثمان بن صهیب، از پدرش که <ref>{{عربی|"قال: قال علیّ: قال لی رسول اللّه{{صل}}: من اشقی الاوّلین؟ قلت: عاقر النّاقة، قال: صدقت. قال: فمن اشقی الآخرین؟ قلّت: لا علم لی یا رسول اللّه، قال: الّذی یضربک علی هذا- و اشار بیده الی یا فوخه- و کان یقول: وددت انّه قد انبعث اشقاکم فخضب هذه من هذه، یعنی لحیته من دم رأسه."}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> صهیب از [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} روایت می‌‏کند که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: "شقی‏‌ترین از پیشینیان کیست؟ گفتم: پی کننده شتر صالح. فرمود: راست گفتی، سپس فرمود: شقی‏‌ترین از پسینیان کیست؟ گفتم: نمی‏‌دانم ای رسول خدا{{صل}}، فرمود: آن کسی که بر اینجا شمشیر بزند و اشاره کردند به استخوان سر [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}. و آن حضرت بعضی از اوقات می‏‌فرمود: دوست دارم که شقی‏‌ترین شما برانگیخته گردد و این را از این خضاب کند یعنی ریش مبارکش را از خون سرش". و سپس ابن اثیر گوید: <ref>{{عربی|"انّ علیّا جمع النّاس للبیعة فجاء عبد الرّحمن‏ بن ملجم المرادیّ فردّه مرّتین، ثمّ قال: ما یحبس اشقاها؟! فواللّه لیخضبنّ هذه من هذه، (...)"}}"اسد الغابة" ج ۴ ص ۳۵.</ref> "[[امام علی|علی]]{{ع}} تمام مردم را برای بیعت جمع نمود، عبد الرّحمن بن ملجم مرادی آمد که بیعت کند، دو مرتبه حضرت او را ردّ کرد و سپس فرمود: چه چیز جلوگیر و مانع شقی‏‌ترین امّت می‏‌شود، سوگند به خدا که ابن ملجم محاسن مرا از خون سرم خضاب می‏‌کند. و بعدا تمثّل جست به این شعر: کمربند خود را برای مرگ محکم کن چون مرگ به تو خواهد رسید، و از مرگ جزع و فزع نکن زمانی که در آستان تو فرود آید". و سپس گوید عثمان بن مغیره گفت که: <ref>{{عربی|"لمّا دخل شهر رمضان جعل علیّ یتعشّی لیلة عند الحسن، و لیلة عند الحسین، و لیلة عند عبد اللّه بن جعفر لا یزید علی ثلاث لقم، و یقول: یأتی امر اللّه و انا خمیص، و انّما هی لیلة او لیلتان‏"}}همان کتاب ص ۳۶ .</ref>، و نیز بعضی از جملات فوق در دو مقام در "الصواعق المحرقة" <ref>ص  ۸۰ .</ref> ذکر شده است. "چون ماه رمضان داخل شد [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} یک شب در نزد [[امام حسن]]{{ع}} و یک شب در نزد [[امام حسین]]{{ع}} و یک شب در نزد عبد اللّه بن جعفر بود و زیاده از سه لقمه میل نمی‏‌فرمود و می‏‌فرمود: امر خدا می‏‌رسد و من باید در آن حال گرسنه باشم، یکی دو شب بیشتر نمانده است". و سپس گوید: <ref>{{عربی|"خرج علیّ لصلاة الفجر فاستقبله الاوزّ یصحن فی وجهه، قال: فجعلنا نطردهنّ عنه، فقال: دعوهنّ فانّهنّ نوائح، و خرج فاصیب. و هذا یدلّ علی انّه علم السّنة و الشّهر و اللّیلة الّتی یقتل فیها، و اللّه اعلم‏"}}.</ref> "[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای نماز صبح از منزل بیرون شد مرغابیان در مواجهه با [[امام علی|علی]]{{ع}} به صیحه در آمدند. کثیر که راوی این حدیث است می‌‏گوید: ما شروع کردیم که مرغابیان را از آن حضرت دور کنیم، فرمود: آنها را به حال خود گذارید، آنها نوحه‏ می‏‌کند بر من. حضرت خارج شد و در همان وقت ضربت به او رسید. و این دلالت دارد بر آنکه آن حضرت سال و ماه و شبی را که در آن شب شهید شده همه را می‏‌دانسته است، و خدا عالم‏‌تر است". و ابن حجر هیثمی گوید: <ref>{{عربی|"فلمّا کانت اللّیلة الّتی قتل فی صبیحتها اکثر الخروج و النّظر الی السّماء، و جعل یقول: و اللّه ما کذبت و لا کذبت و انّها اللّیلة الّتی وعدت."}}.</ref> "در آن شبی که در صبحش حضرت ضربت خوردند بسیار از اطاق بیرون آمده و به آسمان نظر می‏‌کردند و می‌‏گفتند: سوگند به خدا که نه دروغ می‏‌گویم و نه دروغ به من گفته شده است، امشب همان شب میعاد من است".»<ref>[https://www.alefbalib.com/index.aspx?pid=14&GID=166968&ID=12992&LanguageSite=fa-IR امام‌شناسی ج۳، ص ۲۳ و ۲۴.]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
خط ۱۱۱: خط ۱۰۶:
::::::از این رو، [[امام]]{{ع}}، اگرچه با واسطه [[پیامبر]]{{صل}} و تعالیم [[نبوت]]، مانند خود [[پیامبر]]{{صل}}، از دانش غیب آگاه است. و این آگاهی از غیب، حقیقت انکارناپذیری است، که هم از سوی [[پیامبر]]{{صل}}، و هم در روایات [[معصومین]]{{عم}} به تأکید، بدان پرداخته شده است»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۶.]</ref>.
::::::از این رو، [[امام]]{{ع}}، اگرچه با واسطه [[پیامبر]]{{صل}} و تعالیم [[نبوت]]، مانند خود [[پیامبر]]{{صل}}، از دانش غیب آگاه است. و این آگاهی از غیب، حقیقت انکارناپذیری است، که هم از سوی [[پیامبر]]{{صل}}، و هم در روایات [[معصومین]]{{عم}} به تأکید، بدان پرداخته شده است»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۶.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
خط ۱۲۱: خط ۱۱۵:
::::# سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسئله علم غیب پیامبر {{صل}} و امامان{{عم}} از آن روشن می‌شود: (...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ]]}}<ref>«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‏‌آورم یا کفران می‏‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‏‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> در آیه دیگر می‌خوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین می‌خوانیم که: [[ابو سعید خدری]] می‌گوید از رسول خدا{{صل}} معنی {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}} را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} کیست؟ فرمود: «ذلک اخی علی بن ابی طالب» «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛<ref>[[وسائل‏ الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]]، ج ۲۷ ص۱۸۹.</ref> با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی{{ع}} آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و علی{{ع}} روشن می‌گردد. از سوى سوم در آیه ۸۹ سوره نحل مى‌خوانیم: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».</ref> روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر اینکه ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه، ج٢٥، ص١۵۲]</ref>.
::::# سه آیه در قرآن مجید است که اگر آنها را در کنار هم بچینیم مسئله علم غیب پیامبر {{صل}} و امامان{{عم}} از آن روشن می‌شود: (...) {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ]]}}<ref>«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‏‌آورم یا کفران می‏‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‏‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> در آیه دیگر می‌خوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه۴۳.</ref> از سوی دیگر در احادیث متعددی که در کتب اهل سنت و شیعه نقل شده چنین می‌خوانیم که: [[ابو سعید خدری]] می‌گوید از رسول خدا{{صل}} معنی {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ]]}} را سؤال کردم، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} کیست؟ فرمود: «ذلک اخی علی بن ابی طالب» «او برادرم علی بن ابی طالب است»؛<ref>[[وسائل‏ الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]]، ج ۲۷ ص۱۸۹.</ref> با توجه به اینکه "علم من الکتاب" که در مورد "آصف" آمده علم جزئی است، و "علم الکتاب" که در مورد حضرت علی{{ع}} آمده علم کلی است، تفاوت میان مقام علمی «آصف» و علی{{ع}} روشن می‌گردد. از سوى سوم در آیه ۸۹ سوره نحل مى‌خوانیم: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما قرآن را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزى است».</ref> روشن است کسى که عالم به اسرار چنین کتابى باشد، باید اسرار غیب را بداند، و این دلیلى است آشکار بر اینکه ممکن است انسانى از اولیاء اللَّه، از اسرار غیب به فرمان خدا آگاه گردد»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/25/152 تفسیر نمونه، ج٢٥، ص١۵۲]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. آیت‌الله نوری همدانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. آیت‌الله نوری همدانی؛
خط ۱۳۳: خط ۱۲۶:
::::::در اصول کافی بابی تحت این عنوان منعقد است که [[امامان]]{{عم}} به آنچه تحقق یافته است و به آنچه در آینده تحقق پیدا خواهد کرد دانا می‌باشند و هیچ چیزی بر آنها پوشیده نیست. خبر چهارم این باب که از لحاظ سند کاملا صحیح است به این مضمون است که ضریس می‌گوید: [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} در حالی که گروهی از اصحابش در حضور وی بودند فرمودند: در شگفتم از گروهی که ما را دوست می‌دارند و پیشوای خود می‌دانند و معقتدند که همانطور که پیروی از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} لازم است پیروی از ما نیز واجب است: با این وصف این افراد در نتیجه نارسائی فکر، براهین خود را نقض می‌کنند حقوق رهبری ما را کوچک می‌شمرند و افرادی را که سر تا پا تسلیم اوامر ما گردیده و ما را درست شناخته‌اند مورد سرزنش و عیب‌جوئی قرار می‌دهند آیا ممکن است که خداوند پیروی از اوامر رهبران شایسته را بر ملتی واجب کند و سپس خبرهای غیبی و اسرار آسمانها و زمین را از او پوشیده بدارد و راه آگاهی یافتن به علومی را که قوام و نظام دین به آنها بستگی دارد بر آنان به بندد. سپس حمران که در جمع یاران آن حضرت بود به عرض رسانید که شما می‌دانید عاقبت قیام [[امام علی|علی]]{{ع}} و دو فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} برای دست یافتن به رهبری و حفظ قوانین اسلام به کجا کشید؟ و چگونه نهضت آنان ناتمام ماند و به شهادت رسیدند و جباران و ستمکاران بر آنان پیروز شدند؟ حضرت فرمود: ای حمران نه چنین است که گمان کردی بلکه آنان بر اساس علم و آگاهی و اختیار خود چنین پیش‌آمدهائی را از خدای بزرگ پذیرفتند و چون به دلخواه پذیرفتند خدای قضا و قدر خویش را بر آنان جاری ساخت و آگاهی آنان از پیش‌آمدها و سرنوشت آینده‌ آنها به وسیله [[پیامبر]]{{صل}} صورت گرفت پس با آگاهی قبلی از وقایع آینده‌ [[امام علی|علی]]{{ع}} و فرزندانش قیام کردند و هر یک از [[امامان]]{{عم}} که نهضت نکرد با علم و آگاهی دست به نهضت نزد. ای حمران چنانچه [[امامان]]{{عم}} در آن حال که طاغوتهای زمان و ستمگران مقدمات پیروزی را فراهم می‌کردند و آن پیش‌آمدها آغاز می‌شد از خداوند می‌خواستند که سختی‌ها و مصائب را از آنان برطرف کند، قدرت و سلطنت را از ستمگران بگیرد، خداوند تقاضای آنان را به زودی اجابت می‌فرمود ولی آنان چنین امری را از خدا نخواستند، ای حمران کشته شدن و سختی دیدن و رنج کشیدن آنان از ستمگران به خاطر گناه و نافرمانی نبود، بلکه شهادت و رنج برای نجات خلق، خود موجب عزت و شایستگی آنها در پیشگاه خداوند است»<ref>[http://download.ghbook.ir/downloads/htm/11000/8222-f-13920215-khavarej-az-didgah-nahjolbalaghe.htm خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛ ص ۱۴۷ - ۱۵۷.]</ref>.
::::::در اصول کافی بابی تحت این عنوان منعقد است که [[امامان]]{{عم}} به آنچه تحقق یافته است و به آنچه در آینده تحقق پیدا خواهد کرد دانا می‌باشند و هیچ چیزی بر آنها پوشیده نیست. خبر چهارم این باب که از لحاظ سند کاملا صحیح است به این مضمون است که ضریس می‌گوید: [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} در حالی که گروهی از اصحابش در حضور وی بودند فرمودند: در شگفتم از گروهی که ما را دوست می‌دارند و پیشوای خود می‌دانند و معقتدند که همانطور که پیروی از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} لازم است پیروی از ما نیز واجب است: با این وصف این افراد در نتیجه نارسائی فکر، براهین خود را نقض می‌کنند حقوق رهبری ما را کوچک می‌شمرند و افرادی را که سر تا پا تسلیم اوامر ما گردیده و ما را درست شناخته‌اند مورد سرزنش و عیب‌جوئی قرار می‌دهند آیا ممکن است که خداوند پیروی از اوامر رهبران شایسته را بر ملتی واجب کند و سپس خبرهای غیبی و اسرار آسمانها و زمین را از او پوشیده بدارد و راه آگاهی یافتن به علومی را که قوام و نظام دین به آنها بستگی دارد بر آنان به بندد. سپس حمران که در جمع یاران آن حضرت بود به عرض رسانید که شما می‌دانید عاقبت قیام [[امام علی|علی]]{{ع}} و دو فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} برای دست یافتن به رهبری و حفظ قوانین اسلام به کجا کشید؟ و چگونه نهضت آنان ناتمام ماند و به شهادت رسیدند و جباران و ستمکاران بر آنان پیروز شدند؟ حضرت فرمود: ای حمران نه چنین است که گمان کردی بلکه آنان بر اساس علم و آگاهی و اختیار خود چنین پیش‌آمدهائی را از خدای بزرگ پذیرفتند و چون به دلخواه پذیرفتند خدای قضا و قدر خویش را بر آنان جاری ساخت و آگاهی آنان از پیش‌آمدها و سرنوشت آینده‌ آنها به وسیله [[پیامبر]]{{صل}} صورت گرفت پس با آگاهی قبلی از وقایع آینده‌ [[امام علی|علی]]{{ع}} و فرزندانش قیام کردند و هر یک از [[امامان]]{{عم}} که نهضت نکرد با علم و آگاهی دست به نهضت نزد. ای حمران چنانچه [[امامان]]{{عم}} در آن حال که طاغوتهای زمان و ستمگران مقدمات پیروزی را فراهم می‌کردند و آن پیش‌آمدها آغاز می‌شد از خداوند می‌خواستند که سختی‌ها و مصائب را از آنان برطرف کند، قدرت و سلطنت را از ستمگران بگیرد، خداوند تقاضای آنان را به زودی اجابت می‌فرمود ولی آنان چنین امری را از خدا نخواستند، ای حمران کشته شدن و سختی دیدن و رنج کشیدن آنان از ستمگران به خاطر گناه و نافرمانی نبود، بلکه شهادت و رنج برای نجات خلق، خود موجب عزت و شایستگی آنها در پیشگاه خداوند است»<ref>[http://download.ghbook.ir/downloads/htm/11000/8222-f-13920215-khavarej-az-didgah-nahjolbalaghe.htm خوارج از دیدگاه نهج البلاغه؛ ص ۱۴۷ - ۱۵۷.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. آیت‌الله ضیاءآبادی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. آیت‌الله ضیاءآبادی؛
خط ۱۴۱: خط ۱۳۳:
::::::«در واقع، [[علم غیب]] به گونه‌ای مستقل و بالذات اختصاص به خدا دارد و دیگران به اذن و مشیت او، تا آنجا که او خواسته است، آگاه از غیب می‌شوند ولذا او [[اهل بیت رسول]]{{عم}} را پسندیده است که دارنده [[علم غیب]] او باشند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AD%D8%A8%D9%84_%D9%85%D8%AA%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%AC%DB%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) حبل متین شناخت ارکان دین؛ ج ۱، ص ۳۷۶.]</ref>.
::::::«در واقع، [[علم غیب]] به گونه‌ای مستقل و بالذات اختصاص به خدا دارد و دیگران به اذن و مشیت او، تا آنجا که او خواسته است، آگاه از غیب می‌شوند ولذا او [[اهل بیت رسول]]{{عم}} را پسندیده است که دارنده [[علم غیب]] او باشند»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AD%D8%A8%D9%84_%D9%85%D8%AA%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%AC%DB%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) حبل متین شناخت ارکان دین؛ ج ۱، ص ۳۷۶.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. آیت‌الله امینی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. آیت‌الله امینی؛
خط ۱۵۲: خط ۱۴۳:
::::::# خبرهای‌ غیبی‌ است که از [[علی‌ بن ابی‌ طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتاب‌‏ها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونه‏‌های‌ فراوانی‌ از این قبیل اخبار برای‌ هر یک از [[ائمه]] در کتاب‏‌ها دیده می‌‏شود».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۷۴ - ۲۷۹.]</ref>
::::::# خبرهای‌ غیبی‌ است که از [[علی‌ بن ابی‌ طالب]]{{ع}} و سایر [[ائمه]]{{عم}} صادر شده و در کتاب‌‏ها موجود است، از بعض وقایع آینده خبر دادند که بعداً مطابق واقع در آمد و صدق گفتارشان ظاهر شد. نمونه‏‌های‌ فراوانی‌ از این قبیل اخبار برای‌ هر یک از [[ائمه]] در کتاب‏‌ها دیده می‌‏شود».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۷۴ - ۲۷۹.]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. آیت‌الله سبحانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. آیت‌الله سبحانی؛
خط ۱۶۱: خط ۱۵۱:
  منشور جاوید، ج۸، ص ۳۰۹ - ۳۱۲.]</ref>.
  منشور جاوید، ج۸، ص ۳۰۹ - ۳۱۲.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. آیت‌الله خاتمی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. آیت‌الله خاتمی؛
خط ۱۷۴: خط ۱۶۳:
:::::#{{متن قرآن|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ }}<ref> خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> این آیه صریح است که خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش کسانی را انتخاب می‌کند و گوشه‌ای از [[علم غیب]] بی‌پایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن برای تکمیل رهبری آنان لازم است در اختیار آنان قرار دهد و البته این با اذن خداوند است. در روایات ما صدها مورد از پیشگوییهای [[امامان]]{{عم}} آمده است که بخشی در زمان خود تحقق یافته و بخشی که مربوط به آینده است در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد. این بخش از روایات غیبی است، بخش دیگر روایاتی است که امامان از باطن این و آن خبر دادند و نیز روایات دیگر پیرامون غیب. [[امامان]]{{عم}} گنجینه های علم ذات مقدّس ربوبی است و این افتخاری است که نصیب غیر معصومین نمی‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۴۷.</ref>»<ref>[[امامان گنجینه‌های علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینه‌های علم خداوند]]</ref>.
:::::#{{متن قرآن|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ }}<ref> خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> این آیه صریح است که خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش کسانی را انتخاب می‌کند و گوشه‌ای از [[علم غیب]] بی‌پایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن برای تکمیل رهبری آنان لازم است در اختیار آنان قرار دهد و البته این با اذن خداوند است. در روایات ما صدها مورد از پیشگوییهای [[امامان]]{{عم}} آمده است که بخشی در زمان خود تحقق یافته و بخشی که مربوط به آینده است در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد. این بخش از روایات غیبی است، بخش دیگر روایاتی است که امامان از باطن این و آن خبر دادند و نیز روایات دیگر پیرامون غیب. [[امامان]]{{عم}} گنجینه های علم ذات مقدّس ربوبی است و این افتخاری است که نصیب غیر معصومین نمی‌شود<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص ۱۴۷.</ref>»<ref>[[امامان گنجینه‌های علم خداوند (مقاله)|امامان گنجینه‌های علم خداوند]]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
خط ۱۸۲: خط ۱۷۰:
::::::«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسان‌ها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌‏فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‌‏سازد لذا می‌‏فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت می‌‏فرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref>  گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>. '''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که علم غیب مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به علم غیب تعلق گرفته استثنا شده‏‌اند. بنابراین انبیاء اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای علم غیب می‏‌باشند ولی بهره انبیاء و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‌‏دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله (یک: علم به غیبت، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران) جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref>
::::::«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسان‌ها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌‏فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‌‏سازد لذا می‌‏فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت می‌‏فرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref>  گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>. '''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که علم غیب مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به علم غیب تعلق گرفته استثنا شده‏‌اند. بنابراین انبیاء اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای علم غیب می‏‌باشند ولی بهره انبیاء و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‌‏دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله (یک: علم به غیبت، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران) جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۳. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۳. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛
خط ۱۹۰: خط ۱۷۷:
::::::«مقصود از [[علم غیب]] درباره [[ائمه]]{{عم}} این است که آنان این آگاهی را خود به خود نداشته بلکه از راه تعلیم الهی آموخته‌اند؛ چنان‌که امیرمؤمنان بعد از پایان جنگ جمل در بصره ضمن خطبه‌ای که ایراد فرمود برخی از حوادث آینده را خبر داد، یکی از اصحاب آن [[حضرت]]{{ع}} از وی پرسید: {{عربی|«[[آیا امام علی علم غیب دارد؟ (پرسش)|لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ]]»}}<ref>«ای امیرمؤمنان آیا شما از علم غیب برخوردارید؟».</ref> حضرت در پاسخ او تبسمی نموده فرمود: {{عربی|« لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْم»}}<ref>«این علم غیب نیست بلکه تعلمی از صاحب علمی است».نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref><ref>نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref>  و نیز یحیی بن عبدالله بن حسن از [[امام باقر]] {{ع}} چنین سؤال می‌کنند: "[[آیا امام باقر علم غیب دارد؟ (پرسش)|فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید؟]]" حضرت در پاسخ او فرمود: {{عربی|«لا والله ما هی الا وراثه عن رسول الله»}} {{صل}}<ref>«نه به خدا سوگند آن‌چه ما می‌دانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده است و از او ارث برده‌ایم». امالی شیخ مفید ص ۱۴.</ref> از این‌گونه احادیث علاوه بر این‌که مطلب فوق ثابت می‌شود نکته دیگری نیز به دست می‌آید و آن این‌که اصلا کلمه [[علم غیب]] در صدر اسلام اصطلاح خاصی بوده و تنها بر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم و آگاهی ذاتی نسبت به غیب]] اطلاق می‌شده یعنی علم به غیب فقط در موردی به کار می‌رفته که عالم از جانب خدا و بدون تعلیم دیگری به غیب راه پیدا کرده باشد، اما آگاهی به غیب از راه تعلیم و آموزش اصلا علم به غیب شمرده نمی‌شده است، از این نظر با این‌که ائمه و پیشوایان دین از آینده خبر می‌دادند، می‌گفتند این علم به غیب نیست بلکه از [[رسول خدا]] {{صل}} آموخته‌ایم، با این‌که از نظر لغت این‌گونه آگاهی‌ها علم به غیب است و در نظر اهل لغت تفاوتی نمی‌کند که علم به غیب از ناحیه خود عالم باشد و یا از غیر آموخته باشد. اما نتیجه‌ای که بر اثبات این اصطلاح در صدر اسلام مترتب می‌شود این‌که کاملا روشن می‌شود [[ آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیات نفی علم غیب]] صرفا ناظر بر علم ذاتی نسبت به غیب است و تعرضی راجع به غیر آن ندارد، و خوش‌بختانه ما که درباره پیامبران و یا ائمه، [[علم غیب]] را قائلیم معتقدیم علم غیب آنان از ناحیه خداوند تعلیم شده و حتی بقاء آن نیز دائما به افاضه حق‌تعالی نیازمند است»<ref>[[ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌ (کتاب)|ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌]]، ص ۷۴-۷۷.</ref>.
::::::«مقصود از [[علم غیب]] درباره [[ائمه]]{{عم}} این است که آنان این آگاهی را خود به خود نداشته بلکه از راه تعلیم الهی آموخته‌اند؛ چنان‌که امیرمؤمنان بعد از پایان جنگ جمل در بصره ضمن خطبه‌ای که ایراد فرمود برخی از حوادث آینده را خبر داد، یکی از اصحاب آن [[حضرت]]{{ع}} از وی پرسید: {{عربی|«[[آیا امام علی علم غیب دارد؟ (پرسش)|لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ]]»}}<ref>«ای امیرمؤمنان آیا شما از علم غیب برخوردارید؟».</ref> حضرت در پاسخ او تبسمی نموده فرمود: {{عربی|« لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْم»}}<ref>«این علم غیب نیست بلکه تعلمی از صاحب علمی است».نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref><ref>نهج البلاغه؛ خطبه ۱۲۴.</ref>  و نیز یحیی بن عبدالله بن حسن از [[امام باقر]] {{ع}} چنین سؤال می‌کنند: "[[آیا امام باقر علم غیب دارد؟ (پرسش)|فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید؟]]" حضرت در پاسخ او فرمود: {{عربی|«لا والله ما هی الا وراثه عن رسول الله»}} {{صل}}<ref>«نه به خدا سوگند آن‌چه ما می‌دانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده است و از او ارث برده‌ایم». امالی شیخ مفید ص ۱۴.</ref> از این‌گونه احادیث علاوه بر این‌که مطلب فوق ثابت می‌شود نکته دیگری نیز به دست می‌آید و آن این‌که اصلا کلمه [[علم غیب]] در صدر اسلام اصطلاح خاصی بوده و تنها بر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم و آگاهی ذاتی نسبت به غیب]] اطلاق می‌شده یعنی علم به غیب فقط در موردی به کار می‌رفته که عالم از جانب خدا و بدون تعلیم دیگری به غیب راه پیدا کرده باشد، اما آگاهی به غیب از راه تعلیم و آموزش اصلا علم به غیب شمرده نمی‌شده است، از این نظر با این‌که ائمه و پیشوایان دین از آینده خبر می‌دادند، می‌گفتند این علم به غیب نیست بلکه از [[رسول خدا]] {{صل}} آموخته‌ایم، با این‌که از نظر لغت این‌گونه آگاهی‌ها علم به غیب است و در نظر اهل لغت تفاوتی نمی‌کند که علم به غیب از ناحیه خود عالم باشد و یا از غیر آموخته باشد. اما نتیجه‌ای که بر اثبات این اصطلاح در صدر اسلام مترتب می‌شود این‌که کاملا روشن می‌شود [[ آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)|آیات نفی علم غیب]] صرفا ناظر بر علم ذاتی نسبت به غیب است و تعرضی راجع به غیر آن ندارد، و خوش‌بختانه ما که درباره پیامبران و یا ائمه، [[علم غیب]] را قائلیم معتقدیم علم غیب آنان از ناحیه خداوند تعلیم شده و حتی بقاء آن نیز دائما به افاضه حق‌تعالی نیازمند است»<ref>[[ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌ (کتاب)|ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌]]، ص ۷۴-۷۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۴. حجت الاسلام و المسلمین علوی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۴. حجت الاسلام و المسلمین علوی؛
خط ۲۰۲: خط ۱۸۸:
:::::بر اساس "نظریه ائمه معصوم" فضائل امامان{{عم}} همانند فضائل رسول اکرم فرابشری است که تفضلاً از جانب خدای سبحان به این بندگان مقرب الهی تفویض شده است. ائمه همچون پیامبر واسطه فیض الهی هستند. (...) توضیح این نکته ضروری به نظر میرسد که مقصود شیعیان از علم فرابشری ائمه علم غیب خاص خداوند نیست؛ هرچند ممکن است تعبیر علم به غیب، به ائمه نسبت داده شود؛ زیرا در نظر عامه مردم هرگونه علم به امور پنهان علم غیب نامیده میشود چنانکه وقتی امیرمؤمنان علی در موردی از حوادث آینده خبر داد، فردی با تعجب به امام عرض کرد: ... به شما علم غیب داده شده است. امام فرمود: ... این علم غیب نیست ، بلکه علمی است که از فردی صاحب علم آموخته شده است»<ref>[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]، [[معارف عقلی (نشریه)|فصلنامه معارف عقلی]]،شماره ۲۷، تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۶.</ref>
:::::بر اساس "نظریه ائمه معصوم" فضائل امامان{{عم}} همانند فضائل رسول اکرم فرابشری است که تفضلاً از جانب خدای سبحان به این بندگان مقرب الهی تفویض شده است. ائمه همچون پیامبر واسطه فیض الهی هستند. (...) توضیح این نکته ضروری به نظر میرسد که مقصود شیعیان از علم فرابشری ائمه علم غیب خاص خداوند نیست؛ هرچند ممکن است تعبیر علم به غیب، به ائمه نسبت داده شود؛ زیرا در نظر عامه مردم هرگونه علم به امور پنهان علم غیب نامیده میشود چنانکه وقتی امیرمؤمنان علی در موردی از حوادث آینده خبر داد، فردی با تعجب به امام عرض کرد: ... به شما علم غیب داده شده است. امام فرمود: ... این علم غیب نیست ، بلکه علمی است که از فردی صاحب علم آموخته شده است»<ref>[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]، [[معارف عقلی (نشریه)|فصلنامه معارف عقلی]]،شماره ۲۷، تابستان ۱۳۹۲، ص ۱۱۶.</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۵. حجت الاسلام و المسلمین جزیری احسائی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۵. حجت الاسلام و المسلمین جزیری احسائی؛
خط ۲۱۰: خط ۱۹۵:
::::«آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}} داستان [[حضرت نوح]]{{ع}} و ماجرای کفیل شدن زکریا برای [[حضرت مریم]]{{س}} و حیله برادران [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از اخبار غیبی می‌داند که خداوند به [[پیامبر ]]{{صل}} خود خبر داده است. پس این آیه و آیاتی از این قبیل بر آگاه بودن انبیای الهی از اخبار الهی بواسطه اخبار خداوند دلالت دارند»<ref>دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.</ref>.
::::«آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}} داستان [[حضرت نوح]]{{ع}} و ماجرای کفیل شدن زکریا برای [[حضرت مریم]]{{س}} و حیله برادران [[حضرت یوسف]]{{ع}} را از اخبار غیبی می‌داند که خداوند به [[پیامبر ]]{{صل}} خود خبر داده است. پس این آیه و آیاتی از این قبیل بر آگاه بودن انبیای الهی از اخبار الهی بواسطه اخبار خداوند دلالت دارند»<ref>دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۶. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
خط ۲۱۹: خط ۲۰۳:
{{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن می‌کند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>.
{{عربی|«آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ»}}<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. مشابه [[روایت]] فوق از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} متعدد روایت شده است، ذکر وصف «[[معدن العلم]]» در کنار وصف [[موضع رسالت]] و [[محل فرود آمدن ملائکه]] روشن می‌کند که [[معدن علم]] بودن [[اهل بیت]] {{عم}} صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در [[علم الهی]] است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت {{عم}} رهاورد وصف {{عربی|«مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ»}} است»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۷. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۷. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
خط ۲۲۸: خط ۲۱۱:
::::::محدثان قم گرچه در نقل روایات و شمار آنها، در مواردی اختلاف داشتند، در مجموع، هم در علوم میراثی [[ائمه]]{{عم}} که [[پیامبر]]{{صل}} آن را از راه‌های عادی و غیر عادی، از انبیای گذشته دریافت کرده و در اختیار [[امامان]]{{عم}} قرار داده بود و هم در علوم الهامی که از راه‌های گوناگون، به [[امامان]]{{عم}} القا می‌شد، اتفاق نظر داشتند. آنان در برخورداری [[ائمه]]{{عم}} از [[علم غیب]] نیز که با [[الهام]] و توارث حاصل می‌شد، هم‌داستان بودند»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، ص۶۷ و ۶۸</ref>.
::::::محدثان قم گرچه در نقل روایات و شمار آنها، در مواردی اختلاف داشتند، در مجموع، هم در علوم میراثی [[ائمه]]{{عم}} که [[پیامبر]]{{صل}} آن را از راه‌های عادی و غیر عادی، از انبیای گذشته دریافت کرده و در اختیار [[امامان]]{{عم}} قرار داده بود و هم در علوم الهامی که از راه‌های گوناگون، به [[امامان]]{{عم}} القا می‌شد، اتفاق نظر داشتند. آنان در برخورداری [[ائمه]]{{عم}} از [[علم غیب]] نیز که با [[الهام]] و توارث حاصل می‌شد، هم‌داستان بودند»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، ص۶۷ و ۶۸</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۸. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۸. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
خط ۲۳۸: خط ۲۲۰:
::::::*در باره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} دو نگرش عمده در اظهار نظر‌های متکلمین [[شیعی]] وجود دارد، یک نگرش [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} را نامحدود و نگرش دیگر محدود می‌داند<ref>نک: میر یوسف علی استرآبادی، اسئله یوسفیه، به کوشش رسول جعفریان، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ١٣٨٨؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج٨، ص٣٧٢،ج ١٠، ص٢٠٩؛ ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، محمد صادق نجمی، هاشم هاشم زاده هریسی؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران ١٣٨٨ش، ص۴۱۴؛ مجمع البیان، ج٢، ص۶٢٧، ج۵، ص٢٠٠؛ الفیض الکاشانی، تفسیر الصافی، ج٢، ص١٢٢.</ref>»<ref>علم غیب از نگاه قرآن و وحی، ص٣٢٥.</ref>.
::::::*در باره [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} دو نگرش عمده در اظهار نظر‌های متکلمین [[شیعی]] وجود دارد، یک نگرش [[علم غیب]] [[امام]]{{ع}} را نامحدود و نگرش دیگر محدود می‌داند<ref>نک: میر یوسف علی استرآبادی، اسئله یوسفیه، به کوشش رسول جعفریان، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ١٣٨٨؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج٨، ص٣٧٢،ج ١٠، ص٢٠٩؛ ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، محمد صادق نجمی، هاشم هاشم زاده هریسی؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران ١٣٨٨ش، ص۴۱۴؛ مجمع البیان، ج٢، ص۶٢٧، ج۵، ص٢٠٠؛ الفیض الکاشانی، تفسیر الصافی، ج٢، ص١٢٢.</ref>»<ref>علم غیب از نگاه قرآن و وحی، ص٣٢٥.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۹. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۹. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛
خط ۲۴۶: خط ۲۲۷:
::::::«دیدگاه رسمی و مشهور دانشمندان شیعه این است که [[انبیا]] و [[امامان]]{{ع}} از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان، به دور هستند و چنین عصمتی از آغاز زندگی تا پایان زندگی آنها بر قرار است. لازمه چنین عصمتی [[علم غیب]] وسیع است. [[نبی]] و [[امام]] باید عالم به حقایق اشیا و امور پنهانی باشند تا چنین عصمتی محقق شود و حتی خطا و نسیان نیز از آنان سر نزند. رهیافت تلاش کلامی و فلسفی و صریح روایات در موضوع [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] دو چیز است: یکی اثبات اصل [[علم غیب]] که به اذن الهی به آنان داده شده است، و دیگر اثبات وسعت و گستره این علم تا آنجا که عدالت و عصمت‌آور باشد و [[پیامبر]] و [[امام]] در سایه آن هرگونه موارد عصیان و خطاء و سهو و نسیان را بشناسد و در نتیجه از او سر نزند در غیر این صورت دیگر به رسالت و هدایت‌گری‌اش اطمینانی نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد. اگر [[پیامبر]] و [[امام]] به موضوعات خارجی و امور غیبی و حوادث، [[علم غیب]] نداشته باشند، امکان سهو و نسیان، بلکه وقوع آن حتمی می‌شود و در نتیجه در مواردی مرتکب حق‌کشی‌ها و خطاها می‌شوند و این کاستی بزرگی است که با منصب آنان منافات دارد، بلکه فلسفه وجودیشان زیر سؤال می‌رود. افزون بر این اگر علم پیامبر و امام محدود می‌بود و مرتکب خطاها یا فراموشی‌هایی می‌شدند این موارد با توجه به تعداد ائمه حتماً برای ما نقل می‌شد. استدلال متکلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف پیامبر و امام وجود عصمت و علم غیب را برای رهبران الهی ثابت کرد، اگر فرستاده خدا از ملکه عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه می‌تواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهده‌دار شود و انسان‌ها هم نمی‌توانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا می‌شود! حکیمان و فلاسفه الهی با مطالعه وجود شناختی، مرتبه وجودی عالی را برای پیشوایان الهی ثابت کرده‌اند که لازمه‌اش عصمت و علم برتر است»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%DB%B3_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸]</ref>.
::::::«دیدگاه رسمی و مشهور دانشمندان شیعه این است که [[انبیا]] و [[امامان]]{{ع}} از هرگونه گناه صغیره و کبیره و از هرگونه خطا و سهو و نسیان، به دور هستند و چنین عصمتی از آغاز زندگی تا پایان زندگی آنها بر قرار است. لازمه چنین عصمتی [[علم غیب]] وسیع است. [[نبی]] و [[امام]] باید عالم به حقایق اشیا و امور پنهانی باشند تا چنین عصمتی محقق شود و حتی خطا و نسیان نیز از آنان سر نزند. رهیافت تلاش کلامی و فلسفی و صریح روایات در موضوع [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] دو چیز است: یکی اثبات اصل [[علم غیب]] که به اذن الهی به آنان داده شده است، و دیگر اثبات وسعت و گستره این علم تا آنجا که عدالت و عصمت‌آور باشد و [[پیامبر]] و [[امام]] در سایه آن هرگونه موارد عصیان و خطاء و سهو و نسیان را بشناسد و در نتیجه از او سر نزند در غیر این صورت دیگر به رسالت و هدایت‌گری‌اش اطمینانی نخواهد بود و نقض غرض خواهد شد. اگر [[پیامبر]] و [[امام]] به موضوعات خارجی و امور غیبی و حوادث، [[علم غیب]] نداشته باشند، امکان سهو و نسیان، بلکه وقوع آن حتمی می‌شود و در نتیجه در مواردی مرتکب حق‌کشی‌ها و خطاها می‌شوند و این کاستی بزرگی است که با منصب آنان منافات دارد، بلکه فلسفه وجودیشان زیر سؤال می‌رود. افزون بر این اگر علم پیامبر و امام محدود می‌بود و مرتکب خطاها یا فراموشی‌هایی می‌شدند این موارد با توجه به تعداد ائمه حتماً برای ما نقل می‌شد. استدلال متکلمان با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف پیامبر و امام وجود عصمت و علم غیب را برای رهبران الهی ثابت کرد، اگر فرستاده خدا از ملکه عصمت و علم برتر برخوردار نباشد، نه می‌تواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهده‌دار شود و انسان‌ها هم نمی‌توانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا می‌شود! حکیمان و فلاسفه الهی با مطالعه وجود شناختی، مرتبه وجودی عالی را برای پیشوایان الهی ثابت کرده‌اند که لازمه‌اش عصمت و علم برتر است»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85_%DB%B3_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۰. حجت الاسلام و المسلمین منصوری رامسری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۰. حجت الاسلام و المسلمین منصوری رامسری؛
خط ۲۵۵: خط ۲۳۵:
:::::*«از نظر قرآن، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} شاهدان مطلقی هستند که در مقام مظهریت مطلق و کامل اسم شاهد و شهید، همه چیز را می‌دانند و بر هر چیزی شاهد و گواه هستند. چنین چیزی مشیت و اراده الهی است. <ref>سوره، اسراء، آیه۸۵ و ۸۶.</ref>. و خداوند بدان راضی و خشنود است تا آنان از [[علم غیب]] کامل برخوردار باشند و از همه چیز همانند خداوند به تبع، آگاه و شاهد برآن باشند.<ref>سوره،جن، آیه۲۶.</ref> بنابراین، افزون بر خداوند که همه چیز هستی برای او عین شهود است و او عالم الغیب و الشهاده است، [[معصومان]]{{عم}} نیز به تبع اراده و مشیت الهی، مظهر اسم عالم الغیب و الشهاده هستند و برای آنان نیز همانند خداوند اول و آخر و یا باطن و ظاهری نیست و همه چیز برای آنان یکسان است و آن چه برای دیگران باطن است برای ایشان ظاهر و آن چیزی که برای دیگران آخر است برای ایشان اول است و تفاوتی ندارد. آنان این مقام را به سبب متأله شدن و مظهریت مطلق و کامل از خداوندی دارند. هر کسی که متأله شود می‌تواند سطح جهان غیب را بشکافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. کسانی که از چشم برزخی برخوردارند، جنیان نیز مشهود آنان می‌شوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ایشان می‌گردند و در مرحله دیگر، عالم برزخ از ارواح مؤمنان و کافران مشهود آنان می‌شود و اگر کشف الغطاء کامل رخ دهد همانند آن چه برای [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رخ داده است، همه چیز برای آنها مشهود می‌شود، به گونه‌ای که اگر پرده‌ها فرو افتد هیچ یقینی بر یقین و شهود او افزوده نمی‌شود." <ref>{{عربی|"لَوْ کُشِفَ‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ‏ یَقِینا‏‏‏"}}.</ref> چرا که آن چه دیگران پس از مرگ می‌یابند و {{متن قرآن|لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}<ref> به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه: ۶.</ref> ایشان در همین دنیا می‌نگرند و همه هستی برای آنان مشهود است و گزارش از آینده دادن همانند گزارش از حال و دیده کنونی است». <ref>[http://www.samamos.com/?p=2185 وبگاه سماموس]. </ref>
:::::*«از نظر قرآن، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} شاهدان مطلقی هستند که در مقام مظهریت مطلق و کامل اسم شاهد و شهید، همه چیز را می‌دانند و بر هر چیزی شاهد و گواه هستند. چنین چیزی مشیت و اراده الهی است. <ref>سوره، اسراء، آیه۸۵ و ۸۶.</ref>. و خداوند بدان راضی و خشنود است تا آنان از [[علم غیب]] کامل برخوردار باشند و از همه چیز همانند خداوند به تبع، آگاه و شاهد برآن باشند.<ref>سوره،جن، آیه۲۶.</ref> بنابراین، افزون بر خداوند که همه چیز هستی برای او عین شهود است و او عالم الغیب و الشهاده است، [[معصومان]]{{عم}} نیز به تبع اراده و مشیت الهی، مظهر اسم عالم الغیب و الشهاده هستند و برای آنان نیز همانند خداوند اول و آخر و یا باطن و ظاهری نیست و همه چیز برای آنان یکسان است و آن چه برای دیگران باطن است برای ایشان ظاهر و آن چیزی که برای دیگران آخر است برای ایشان اول است و تفاوتی ندارد. آنان این مقام را به سبب متأله شدن و مظهریت مطلق و کامل از خداوندی دارند. هر کسی که متأله شود می‌تواند سطح جهان غیب را بشکافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. کسانی که از چشم برزخی برخوردارند، جنیان نیز مشهود آنان می‌شوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ایشان می‌گردند و در مرحله دیگر، عالم برزخ از ارواح مؤمنان و کافران مشهود آنان می‌شود و اگر کشف الغطاء کامل رخ دهد همانند آن چه برای [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رخ داده است، همه چیز برای آنها مشهود می‌شود، به گونه‌ای که اگر پرده‌ها فرو افتد هیچ یقینی بر یقین و شهود او افزوده نمی‌شود." <ref>{{عربی|"لَوْ کُشِفَ‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ‏ یَقِینا‏‏‏"}}.</ref> چرا که آن چه دیگران پس از مرگ می‌یابند و {{متن قرآن|لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}<ref> به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه: ۶.</ref> ایشان در همین دنیا می‌نگرند و همه هستی برای آنان مشهود است و گزارش از آینده دادن همانند گزارش از حال و دیده کنونی است». <ref>[http://www.samamos.com/?p=2185 وبگاه سماموس]. </ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۱. حجت الاسلام و المسلمین سجادی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۱. حجت الاسلام و المسلمین سجادی؛
خط ۲۶۳: خط ۲۴۲:
::::::«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود، غیب را می‌آموزد و امامان از طریق [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر علوم غیبی اطلاع می‌یابند»<ref>پرچم‌داران هدایت، ص۱۴۲.</ref>.
::::::«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود، غیب را می‌آموزد و امامان از طریق [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر علوم غیبی اطلاع می‌یابند»<ref>پرچم‌داران هدایت، ص۱۴۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۲. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۲. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛
خط ۲۷۲: خط ۲۵۰:
::::::نظریه [[شیخ مفید]] در مورد [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}}، با روایات و آیات هیچ تضادی ندارد؛ چرا که به مقتضای آیات و روایات، علم و آگاهی پیدا کردن [[امامان]]{{عم}} از غیب به اذن الهی است و بدون آن، امکان تحقق چنین علمی‌ برای آنان نیست. [[شیخ مفید]] تحقق چنین علمی‌ را برای [[امامان]]{{عم}}، با اعلام خداوند قبول دارد. بنابراین، نمی‌شود او را منکر [[علم غیب]] [[امام]] تلقی کرد و نظر او را مخالف با نصوص دینی دانست. ولی انصاف این است که می‌توان کلام [[شیخ مفید]] را توجیه کرد؛ که به این ترتیب راجع به دیدگاه او در خصوص نفی علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به زمان شهادتش، و نیز نفی علم [[امام حسین]]{{ع}} به محل آب می‌توان گفت که اولاً این دلیل بر نفی [[علم غیب]] [[امام]] نیست، چرا که فرض بر این است که [[علم غیب]]، از طرف خداوند است؛ ثانیاً نفی [[علم غیب]] در یک مورد دلیل بر نفی کل نیست؛ ثالثاً گرچه روایاتی در مورد علم آنان در این زمینه رسیده است، و مفید با صراحت منکر آنها شده است، لکن این انکار مطلق نیست؛ به دلیل اینکه خـود او بعد از نفی وجود اثر، در این مورد تنزل کرده و می‌گوید: بر فرض وجود اثر در اثبات علم آنان، منافاتی ندارد که از طرف خداوند، مأمور نبوده‌اند که به مقتضای آن علم عمل کنند، بلکه متعبد بوده‌اند که بر خلاف آن حرکت کنند؛ برای رسیدن به درجات متعالی کـه جز از طریق شهادت امکان دسترسی به آنها میسر نبوده است»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref>.
::::::نظریه [[شیخ مفید]] در مورد [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}}، با روایات و آیات هیچ تضادی ندارد؛ چرا که به مقتضای آیات و روایات، علم و آگاهی پیدا کردن [[امامان]]{{عم}} از غیب به اذن الهی است و بدون آن، امکان تحقق چنین علمی‌ برای آنان نیست. [[شیخ مفید]] تحقق چنین علمی‌ را برای [[امامان]]{{عم}}، با اعلام خداوند قبول دارد. بنابراین، نمی‌شود او را منکر [[علم غیب]] [[امام]] تلقی کرد و نظر او را مخالف با نصوص دینی دانست. ولی انصاف این است که می‌توان کلام [[شیخ مفید]] را توجیه کرد؛ که به این ترتیب راجع به دیدگاه او در خصوص نفی علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به زمان شهادتش، و نیز نفی علم [[امام حسین]]{{ع}} به محل آب می‌توان گفت که اولاً این دلیل بر نفی [[علم غیب]] [[امام]] نیست، چرا که فرض بر این است که [[علم غیب]]، از طرف خداوند است؛ ثانیاً نفی [[علم غیب]] در یک مورد دلیل بر نفی کل نیست؛ ثالثاً گرچه روایاتی در مورد علم آنان در این زمینه رسیده است، و مفید با صراحت منکر آنها شده است، لکن این انکار مطلق نیست؛ به دلیل اینکه خـود او بعد از نفی وجود اثر، در این مورد تنزل کرده و می‌گوید: بر فرض وجود اثر در اثبات علم آنان، منافاتی ندارد که از طرف خداوند، مأمور نبوده‌اند که به مقتضای آن علم عمل کنند، بلکه متعبد بوده‌اند که بر خلاف آن حرکت کنند؛ برای رسیدن به درجات متعالی کـه جز از طریق شهادت امکان دسترسی به آنها میسر نبوده است»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۰ - ۳۱۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۳. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۳. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
خط ۲۸۰: خط ۲۵۷:
:::::«[[شیخ مفید]] انکار نمی‏‌کند که ممکن است خداوند امام را از اسرار و بواطن امور آگاه سازد و نیز به او اجازه دهد که به استناد این اسرار حکم نماید. این سخن مدعای کسانی که بر گستره دانش امام نسبت به امور غیبی تأکید می‏‌کنند، هر چند آن را غیر استقلالی و مستند به تعلیم الهی بدانند، تأیید می‌‏کند»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>.
:::::«[[شیخ مفید]] انکار نمی‏‌کند که ممکن است خداوند امام را از اسرار و بواطن امور آگاه سازد و نیز به او اجازه دهد که به استناد این اسرار حکم نماید. این سخن مدعای کسانی که بر گستره دانش امام نسبت به امور غیبی تأکید می‏‌کنند، هر چند آن را غیر استقلالی و مستند به تعلیم الهی بدانند، تأیید می‌‏کند»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۴. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۴. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
خط ۲۹۵: خط ۲۷۱:
::::::بنابراین [[امام]]{{ع}} کسی است که باطن دل‌ها و اعمال و حقیقت آنها پیش رویش حاضر است و از او غایب نیست »<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87)  علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۵۵ - ۵۶]</ref>.
::::::بنابراین [[امام]]{{ع}} کسی است که باطن دل‌ها و اعمال و حقیقت آنها پیش رویش حاضر است و از او غایب نیست »<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87)  علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۵۵ - ۵۶]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۵. حجت الاسلام و المسلمین منصورآبادی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۵. حجت الاسلام و المسلمین منصورآبادی؛
خط ۳۰۴: خط ۲۷۹:
::::::'''نتیجه''': اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} از راسخان در علم هستند زیرا: ۱. ایشان کسانی هستند که علمشان را از رسول اکرم{{صل}} گرفتند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از طریق وحی به خداوند متصل بود و علمش الهی می‌باشد. ۲. نمی‌توان مدعی بود که هیچ کس تأویل را نمی‌داند و اگر گفتیم فقط رسول خدا{{صل}} می‌داند باز بعد از ایشان مردم در مورد قرآن و متشابهات نیازمند راهنمایی کسی هستند که آن علم از رسول اکرم{{صل}} به او منتقل شده باشد و او کسی جز [[امام علی|علی]]{{ع}} و اولاد معصومینش نیستند. ۳. علم راسخان، علم الهی است پس ایشان باید از معصومین باشند تا در شبهه و خطا و اشتباه نیفتند و فقط اهل بیت رسول{{عم}} هستند که بعد از ایشان از نعمت عصمت برخوردارند. ۴. روایات بسیار داریم که اهل بیت{{ع}} خود را راسخ در علم و دانایان تأویل معرفی کردند. ۵. در روایات بسیاری اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} تأویل آیات متشابه را بیان نمودند و بهترین دلیل برای ثبوت چیزی اتفاق افتادن آن می‌باشد. در نهایت یکی از مصادیق بارز (بلکه تنها مصداق) راسخان در علم اهل بیت نبوت{{عم}} هستند که هم تأویل را می‌دانند و هم آن را بیان کرده و مردم را از افتادن در انحراف نجات می‌دهند.»<ref>[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]، ص ۱۳۴.</ref>.
::::::'''نتیجه''': اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} از راسخان در علم هستند زیرا: ۱. ایشان کسانی هستند که علمشان را از رسول اکرم{{صل}} گرفتند و [[پیامبر]]{{صل}} نیز از طریق وحی به خداوند متصل بود و علمش الهی می‌باشد. ۲. نمی‌توان مدعی بود که هیچ کس تأویل را نمی‌داند و اگر گفتیم فقط رسول خدا{{صل}} می‌داند باز بعد از ایشان مردم در مورد قرآن و متشابهات نیازمند راهنمایی کسی هستند که آن علم از رسول اکرم{{صل}} به او منتقل شده باشد و او کسی جز [[امام علی|علی]]{{ع}} و اولاد معصومینش نیستند. ۳. علم راسخان، علم الهی است پس ایشان باید از معصومین باشند تا در شبهه و خطا و اشتباه نیفتند و فقط اهل بیت رسول{{عم}} هستند که بعد از ایشان از نعمت عصمت برخوردارند. ۴. روایات بسیار داریم که اهل بیت{{ع}} خود را راسخ در علم و دانایان تأویل معرفی کردند. ۵. در روایات بسیاری اهل بیت عصمت و طهارت{{عم}} تأویل آیات متشابه را بیان نمودند و بهترین دلیل برای ثبوت چیزی اتفاق افتادن آن می‌باشد. در نهایت یکی از مصادیق بارز (بلکه تنها مصداق) راسخان در علم اهل بیت نبوت{{عم}} هستند که هم تأویل را می‌دانند و هم آن را بیان کرده و مردم را از افتادن در انحراف نجات می‌دهند.»<ref>[[راسخان در علم از دیدگاه فریقین (کتاب)|راسخان در علم از دیدگاه فریقین]]، ص ۱۳۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۶. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۶. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
خط ۳۱۲: خط ۲۸۶:
::::::«شیخ [[کلینی]]، در مورد نسبت علم [[ائمه]]{{عم}} به جمیع علوم انبیا، رسل و ملائکه، روایاتی را نقل می‌کند که بیانگر دو قسم از علم برای خدای تعالی هستند. یک قسم، علمی است که خداوند آن را برای ملائکه، انبیا و رسولان خود آشکار نموده است و قسم دیگر، علم مکفوف است که بر هیچ یک از مخلوقات خویش آشکار نکرده است. بر اساس این روایات، علمی که برای انبیا، رسولان و ملائکه آشکار شده، [[ائمه]]{{عم}} نیز آن را دارا هستند. اما علم مکلوف که خداوند آن را برای خود اختصاص داده است، هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود خداوند علم آن را به [[ائمه]]{{عم}} می‌دهد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»}}<ref> همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است. و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم می‌کند در حالی که بر [[ائمه]]{{عم}} پیش از ما نیز عرضه شده است</ref> این قبیل روایات، با روایاتی که دلالت بر زیاد شدن علم [[ائمه]]{{عم}} دارند، هماهنگی داشته و گویای این مطلب هستند که علم مکفوف که مختص به خدای تعالی است، تقدیرات و خلق جدید، محو و اثبات در کتاب بدائیات است که هر گاه خداوند بخواهد به تدریج علم آنها به [[امام]]{{ع}} داده می‌شود. همچنین این روایات با روایات نفی [[علم غیب]] نیز سازگار است، بدین معنا که مراد [[اهل بیت]]{{عم}} از نفی [[علم غیب]]، عدم آگاهی ایشان از این امور است که هنوز تقدیر نشده‌اند و پس از تقدیر، علم آنها به [[ائمه]]{{عم}} داده می‌شود که به تعبیر خود ایشان، افضل علوم ایشان نیز همین است. این دو مورد در مبحث مربوط به هر کدامشان، بیشتر توضیح داده خواهد شد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>.
::::::«شیخ [[کلینی]]، در مورد نسبت علم [[ائمه]]{{عم}} به جمیع علوم انبیا، رسل و ملائکه، روایاتی را نقل می‌کند که بیانگر دو قسم از علم برای خدای تعالی هستند. یک قسم، علمی است که خداوند آن را برای ملائکه، انبیا و رسولان خود آشکار نموده است و قسم دیگر، علم مکفوف است که بر هیچ یک از مخلوقات خویش آشکار نکرده است. بر اساس این روایات، علمی که برای انبیا، رسولان و ملائکه آشکار شده، [[ائمه]]{{عم}} نیز آن را دارا هستند. اما علم مکلوف که خداوند آن را برای خود اختصاص داده است، هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود خداوند علم آن را به [[ائمه]]{{عم}} می‌دهد. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید:{{عربی|« إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهُ أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا»}}<ref> همانا، برای خدای تبارک و تعالی، دو علم هست. علمی که آن را بر ملائکه، انبیا و رسلش آشکار نموده است، پس هر آنچه را که بر ملائکه، رسولان و انبیائش آشکار کرده، علم آن را به ما داده است. و علمی که به خودش اختصاص داده است، پس هر گاه در چیزی از آن، بدا حاصل شود، خداوند ما را به آن، عالم می‌کند در حالی که بر [[ائمه]]{{عم}} پیش از ما نیز عرضه شده است</ref> این قبیل روایات، با روایاتی که دلالت بر زیاد شدن علم [[ائمه]]{{عم}} دارند، هماهنگی داشته و گویای این مطلب هستند که علم مکفوف که مختص به خدای تعالی است، تقدیرات و خلق جدید، محو و اثبات در کتاب بدائیات است که هر گاه خداوند بخواهد به تدریج علم آنها به [[امام]]{{ع}} داده می‌شود. همچنین این روایات با روایات نفی [[علم غیب]] نیز سازگار است، بدین معنا که مراد [[اهل بیت]]{{عم}} از نفی [[علم غیب]]، عدم آگاهی ایشان از این امور است که هنوز تقدیر نشده‌اند و پس از تقدیر، علم آنها به [[ائمه]]{{عم}} داده می‌شود که به تعبیر خود ایشان، افضل علوم ایشان نیز همین است. این دو مورد در مبحث مربوط به هر کدامشان، بیشتر توضیح داده خواهد شد»<ref>[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۷. آقای دکتر میرزایی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۷. آقای دکتر میرزایی؛
خط ۳۳۸: خط ۳۱۱:
::::::معلوم می‌شود از نظر وی [[امامان]]{{عم}} وارث علوم [[پیامبر]] بوده، و به واسطه علمی که از [[رسول خدا]]{{صل]] به ارث برده‌اند، از امور غیبی مثل غیبت [[امام عصر]]{{ع}} پیش از تولد ایشان آگاه بودند. پس ابن قبه در مورد [[علم امام]] هرگز رویکرد بشری به [[امامت]] ندارد. وی علم قرآن را برای [[امامان]] اثبات می‌کند و می‌دانیم که به تصریح خدای تعالی، بیان همه چیز در قرآن آمده است؛ خداوند از بیان هیچ چیزی در قرآن فروگذار نکرده است و هیچ غیبی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است و خداوند این علم را به گروهی از بندگان برگزیده، عطا فرموده است و [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزو این برگزیدگان هستند»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۵.</ref>.
::::::معلوم می‌شود از نظر وی [[امامان]]{{عم}} وارث علوم [[پیامبر]] بوده، و به واسطه علمی که از [[رسول خدا]]{{صل]] به ارث برده‌اند، از امور غیبی مثل غیبت [[امام عصر]]{{ع}} پیش از تولد ایشان آگاه بودند. پس ابن قبه در مورد [[علم امام]] هرگز رویکرد بشری به [[امامت]] ندارد. وی علم قرآن را برای [[امامان]] اثبات می‌کند و می‌دانیم که به تصریح خدای تعالی، بیان همه چیز در قرآن آمده است؛ خداوند از بیان هیچ چیزی در قرآن فروگذار نکرده است و هیچ غیبی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است و خداوند این علم را به گروهی از بندگان برگزیده، عطا فرموده است و [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزو این برگزیدگان هستند»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۰. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۰. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خط ۳۴۶: خط ۳۱۸:
::::::«خداوند متعال راجع به [[آصف بن برخیا]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]‏}} <ref> آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.</ref> پیش‌تر راجع به دلالت این آیه بر وجود [[علم غیب]] نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است،‌ می‌توان مدعی شد،‌ که ثبوت [[علم غیب]] منحصر به شخص [[آصف بن برخیا]] نیست،‌ بلکه خداوند حکیم،‌ هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد،‌ از امور غیبی آگاه می‌سازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} شیعه،‌ که از بالاترین اولیاء الهی هستند،‌ مطابق با باورهای شیعه از جمله بهره‌مندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: «خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما [[امامان]]{{عم}}۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در [[علم غیب]] خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است». [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند،‌ خداوند او را آگاه می‌کند» از این روایات روشن می‌شود که [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز به عنوان انسان‌های برگزیده خداوند،‌ عالم به غیب بوده‌اند.»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
::::::«خداوند متعال راجع به [[آصف بن برخیا]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]‏}} <ref> آن که دانشی از کتاب آسمانی با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل، آیه: ۴۰.</ref> پیش‌تر راجع به دلالت این آیه بر وجود [[علم غیب]] نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است،‌ می‌توان مدعی شد،‌ که ثبوت [[علم غیب]] منحصر به شخص [[آصف بن برخیا]] نیست،‌ بلکه خداوند حکیم،‌ هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد،‌ از امور غیبی آگاه می‌سازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} شیعه،‌ که از بالاترین اولیاء الهی هستند،‌ مطابق با باورهای شیعه از جمله بهره‌مندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: «خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما [[امامان]]{{عم}}۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در [[علم غیب]] خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است». [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: «هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند،‌ خداوند او را آگاه می‌کند» از این روایات روشن می‌شود که [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز به عنوان انسان‌های برگزیده خداوند،‌ عالم به غیب بوده‌اند.»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
خط ۳۵۷: خط ۳۲۸:
::::::امام رضا{{ع}} می‌فرمایند: فرق میان پیامبر و رسول و امام در این است که رسول فرشته وحی را می‌بیند و صدایش را می‌شنود وحی بر او نازل می‌شود، گاه در خواب می‌بیند چنانکه حضرت ابراهیم دید و پیامبر سخن فرشته را می‌شنود و گاه باشد که خود فرشته را ببیند نه این که تنها صدا را بشنود و امام کسی است که فرشته را نمی‌بیند اما سخن او را می‌شنود<ref>اصول کافی، حدیث ۴۳۵.</ref>. البته بنا بر برخی تفاسیر، شنیدن معصوم عقلی است به این معنی که امام سخن فرشته‌ای را با گوشش نمی شنود، بلکه مراد از شنیدن آن است که باطن امام تعالیم و الهام‌های الهی را فرا می‌گیرد و می‌پذیرد برای این که کلام الهی جز این نیست که حقایقی را به آگاهی اولیا برساند زیرا کلام الهی نمی‌تواند از نوع صوت و لفظ باشد<ref>صدرالمتألهین، شرح اصول کافی، کتاب حجت، باب۳، حدیث اول.</ref>»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=88773 پرسمان]</ref>
::::::امام رضا{{ع}} می‌فرمایند: فرق میان پیامبر و رسول و امام در این است که رسول فرشته وحی را می‌بیند و صدایش را می‌شنود وحی بر او نازل می‌شود، گاه در خواب می‌بیند چنانکه حضرت ابراهیم دید و پیامبر سخن فرشته را می‌شنود و گاه باشد که خود فرشته را ببیند نه این که تنها صدا را بشنود و امام کسی است که فرشته را نمی‌بیند اما سخن او را می‌شنود<ref>اصول کافی، حدیث ۴۳۵.</ref>. البته بنا بر برخی تفاسیر، شنیدن معصوم عقلی است به این معنی که امام سخن فرشته‌ای را با گوشش نمی شنود، بلکه مراد از شنیدن آن است که باطن امام تعالیم و الهام‌های الهی را فرا می‌گیرد و می‌پذیرد برای این که کلام الهی جز این نیست که حقایقی را به آگاهی اولیا برساند زیرا کلام الهی نمی‌تواند از نوع صوت و لفظ باشد<ref>صدرالمتألهین، شرح اصول کافی، کتاب حجت، باب۳، حدیث اول.</ref>»<ref>[http://porseman.org/q/show.aspx?id=88773 پرسمان]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۲. پژوهشگران وبگاه پاسخ‌گویان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۲. پژوهشگران وبگاه پاسخ‌گویان؛
خط ۳۶۷: خط ۳۳۷:
::::::اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید این بر خلاف سنت الهی است) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمی‌گزیند (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او می‏‌گذارد»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش) |عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ‌کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه می‌شوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: "هنگامی که امام اراده می‌کند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می‌دهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسان‌ها در تمام جنبه‌های مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند به ویژه [[علی]]{{ع}} که دروازه شهر دانش پیامبر است نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهره‌مند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند و این منافاتی با آیات الهی و روایات وارده ندارد»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان.]</ref>.
::::::اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید این بر خلاف سنت الهی است) ولی خداوند از میان رسولان خود، هر کس را بخواهد برمی‌گزیند (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است، در اختیار او می‏‌گذارد»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش) |عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ‌کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه می‌شوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: "هنگامی که امام اراده می‌کند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می‌دهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسان‌ها در تمام جنبه‌های مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند به ویژه [[علی]]{{ع}} که دروازه شهر دانش پیامبر است نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهره‌مند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند و این منافاتی با آیات الهی و روایات وارده ندارد»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخ‌گویان.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۳. پژوهشگران وبگاه اندیشه قم؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۳. پژوهشگران وبگاه اندیشه قم؛
خط ۳۸۷: خط ۳۵۶:
::::::حسن منتظری- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه</ref> پس اینکه عده‌ای از خواص و اولیاءالله، آگاه به اسرار و غیب باشند، هیچ‌گونه بُعدی نداشته، بلکه با تصریح آیات قرآن و روایات معتبر، آگاهی از غیب، امری است که به اذن خداوند متعال به اولیائش داده می‌شود»<ref>[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=9798&t=article وبگاه اندیشه قم.]</ref>.
::::::حسن منتظری- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه</ref> پس اینکه عده‌ای از خواص و اولیاءالله، آگاه به اسرار و غیب باشند، هیچ‌گونه بُعدی نداشته، بلکه با تصریح آیات قرآن و روایات معتبر، آگاهی از غیب، امری است که به اذن خداوند متعال به اولیائش داده می‌شود»<ref>[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=9798&t=article وبگاه اندیشه قم.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۴. پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۴. پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه؛
خط ۴۰۴: خط ۳۷۲:
::::::[[علم امام]] ارادی است: در کتاب کافی<ref>در بابی بنام [[ائمه]] زمانی که بخواهند به آنها تعلیم داده می‌شود.</ref> آمده است: [[امامان]]{{ع}} هر زمان مطلبی را بخواهند به آنها تعلیم داده می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: إذا أرادَ الاِمام ان یعلم شَیْئاً أعْلَمَهُ اللهُ ذلِک" هنگامی که امام اراده کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می دهد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۵۰.</ref>»<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/12337/%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.]</ref>.
::::::[[علم امام]] ارادی است: در کتاب کافی<ref>در بابی بنام [[ائمه]] زمانی که بخواهند به آنها تعلیم داده می‌شود.</ref> آمده است: [[امامان]]{{ع}} هر زمان مطلبی را بخواهند به آنها تعلیم داده می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: إذا أرادَ الاِمام ان یعلم شَیْئاً أعْلَمَهُ اللهُ ذلِک" هنگامی که امام اراده کند چیزی را بداند خدا به او تعلیم می دهد.<ref>تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۵۰.</ref>»<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/12337/%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۵. پژوهشگران وبگاه تبیان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۵. پژوهشگران وبگاه تبیان؛
خط ۴۱۲: خط ۳۷۹:
::::::«علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده «[[علم غیب]] اكتسابی» و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} كافر شوید و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی [[علم غیب]] ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیرمؤمنان است كه می‌فرماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]</ref>.
::::::«علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده «[[علم غیب]] اكتسابی» و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} كافر شوید و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی [[علم غیب]] ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیرمؤمنان است كه می‌فرماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://article.tebyan.net/333000/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA- وبگاه تبیان]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۶. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۶. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست؛
خط ۴۲۰: خط ۳۸۶:
::::::«طبق آموزه‌های قرآنی، [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است]]؛ زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ}}<ref>«بگو غیب و معجزات تنها براى خدا و به فرمان او است»؛ سوره یونس، آیه ۲۰</ref> با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است  که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم [[غیب]] و [[شهادت]] آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار می‌گیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکی‌شان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند. بنابراین تخصیص [[علم غیب]] به خداوند مانع از آن نمی‌شود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگی‌های نفسانی که از خود ابراز می‌دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنی‌ها را دیده، و ناشنیدنی‌ها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت می‌نماید. لذا می‌بینیم که [[انبیا]] از وحی که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر می‌دهند، حوادث آینده را پیش‌گویی می‌نمایند و دقیقاً مطابق همان گفته‌ها، حوادثی رخ می‌دهد و .... (...) اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه می‌شوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: "هنگامی که امام اراده می‌کند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می‌دهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسان‌ها در تمام جنبه‌های مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند (...) نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهره‌مند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
::::::«طبق آموزه‌های قرآنی، [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم به غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است]]؛ زیرا اوست که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. قرآن در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ}}<ref>«بگو غیب و معجزات تنها براى خدا و به فرمان او است»؛ سوره یونس، آیه ۲۰</ref> با توجه به محدودیت احاطه غیر خدا و احاطه کامل خداوند بر همه چیز، روشن است  که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطه کامل به عالم وجود دارد و از عالم [[غیب]] و [[شهادت]] آگاه است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او ، در عالم شهادت قرار می‌گیرد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکی‌شان، برخی امور برایشان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلاً آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع اند. بنابراین تخصیص [[علم غیب]] به خداوند مانع از آن نمی‌شود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگی‌های نفسانی که از خود ابراز می‌دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنی‌ها را دیده، و ناشنیدنی‌ها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت می‌نماید. لذا می‌بینیم که [[انبیا]] از وحی که امری غیبی است و یا دیگر امور غیبی خبر می‌دهند، حوادث آینده را پیش‌گویی می‌نمایند و دقیقاً مطابق همان گفته‌ها، حوادثی رخ می‌دهد و .... (...) اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷</ref>، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه می‌شوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: "هنگامی که امام اراده می‌کند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می‌دهد". بنابراین، با توجه به این دسته از آیات و روایات و با توجه به این که پیامبران الهی مأمور هدایت انسان‌ها در تمام جنبه‌های مادی و معنوی بودند، باید سهم بسیار بزرگی از علم و دانش داشته باشند، تا بتوانند به خوبی این مأموریت را انجام دهند و امامانی که جانشینان پیامبرند (...) نیز همین حکم را دارند و از دانش غیبی نیز بهره‌مند هستند. پس آنان نیز به صورت وسیع و گسترده علم به غیب دارند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۷. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳۷. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش