آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۷۷: خط ۷۷:
| پاسخ = آیت‌الله  '''[[محمد جواد مغنیه]]''' در کتاب ''«[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله  '''[[محمد جواد مغنیه]]''' در کتاب ''«[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«خدا جهان و آنچه را در آن روی داده و روی خواهد داد می‌داند، خواه جزئی باشد یا کلی، مادی باشد یا معنوی. علم خدا به زمان و کان و یا حالت خاصی منحصر نمی‌شود؛ زیرا علم او ذاتی است و نه اکتسابی و ذات خدا نه زمان دارد نه مکان و نه با تغییر حالت‌ها و رویدادها تغییر می‌کند. در حدیث آمده است: کلیدهای غیب پنج است: خداست که می‌داند که قیامت چه وقت می‌آید؛ اوست که باران می‌باراند؛ از آنچه در رحم‌هاست آگاه است؛ هیچ کس نمی‌داند که فردا چه چیز به دست خواهد آورد؛ کسی نمی‌داند که در کدام زمین خواهد مرد. فیلسوف، ملاصدرا گفته است: تمامی اشیا، خواه کلی و خواه جزئی از چشمه فیض او فوران می‌کند و او مبدأ هر موجودی است، خواه این موجود عقلی باشد یا حسی، ذهنی باشد و یا خارجی، و فیض گرفتن این اشیا از او به معنای آشکار بودن آنها در نزد اوست.
::::::«خدا جهان و آنچه را در آن روی داده و روی خواهد داد می‌داند، خواه جزئی باشد یا کلی، مادی باشد یا معنوی. علم خدا به زمان و کان و یا حالت خاصی منحصر نمی‌شود؛ زیرا علم او ذاتی است و نه اکتسابی و ذات خدا نه زمان دارد نه مکان و نه با تغییر حالت‌ها و رویدادها تغییر می‌کند. در حدیث آمده است: کلیدهای غیب پنج است: خداست که می‌داند که قیامت چه وقت می‌آید؛ اوست که باران می‌باراند؛ از آنچه در رحم‌هاست آگاه است؛ هیچ کس نمی‌داند که فردا چه چیز به دست خواهد آورد؛ کسی نمی‌داند که در کدام زمین خواهد مرد. فیلسوف، ملاصدرا گفته است: تمامی اشیا، خواه کلی و خواه جزئی از چشمه فیض او فوران می‌کند و او مبدأ هر موجودی است، خواه این موجود عقلی باشد یا حسی، ذهنی باشد و یا خارجی، و فیض گرفتن این اشیا از او به معنای آشکار بودن آنها در نزد اوست.
::::::متکلم بزرگ، [[علامه حلی]] می‌گوید: هر موجودی، غیر از خدا، ممکن است و وجودش به خدا اسناد داده می‌شود. بنابراین، خدا به این موجود آگاهی دارد، خواه جزئی باشد و خواه کلی، قائم به ذات خود باشد یا قائم به غیر، در خارج باشد و یا در ذهن؛ چرا که وجود صورت در ذهنی خواه صورت شیء وجودی باشد و خواه صورت شیء عدمی ممکن و یا ممتنع. در نتیجه، هیچ چیزی از خدا پوشیده نیست: نه ممکنات و نه ممتنعات»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف ج۳].</ref>.
 
متکلم بزرگ، [[علامه حلی]] می‌گوید: هر موجودی، غیر از خدا، ممکن است و وجودش به خدا اسناد داده می‌شود. بنابراین، خدا به این موجود آگاهی دارد، خواه جزئی باشد و خواه کلی، قائم به ذات خود باشد یا قائم به غیر، در خارج باشد و یا در ذهن؛ چرا که وجود صورت در ذهنی خواه صورت شیء وجودی باشد و خواه صورت شیء عدمی ممکن و یا ممتنع. در نتیجه، هیچ چیزی از خدا پوشیده نیست: نه ممکنات و نه ممتنعات»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف ج۳].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۰۳: خط ۱۰۴:
:::::* '''دوم:''' این آیه [[علم ذاتی]] را نفی می‌کند؛ یعنی کسی بذاته [[علم غیب]] ندارد مگر پروردگار که عین علم و قدرت است. [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} نیز [[علم ذاتی]] ندارند، هرچه دارند به [[تعلیم]] و بخشش خداوند تبارک و تعالی است.
:::::* '''دوم:''' این آیه [[علم ذاتی]] را نفی می‌کند؛ یعنی کسی بذاته [[علم غیب]] ندارد مگر پروردگار که عین علم و قدرت است. [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} نیز [[علم ذاتی]] ندارند، هرچه دارند به [[تعلیم]] و بخشش خداوند تبارک و تعالی است.
:::::* '''سوم:''' ممکن است مراد از این آیه نفی علم مخلوق، نسبت به علم خالق باشد؛ یعنی علم خالق ذاتی است و حد و نهایت ندارد و علم مخلوق محدود و بخشش خالق است. در بین مردم هم متعارف است که اگر کسی مقداری علم و هنر داشته باشد و در مقابل شخصی که هزاران برابر او علم و هنر دارد قرار گیرد، ابداً او را به حساب نمی‌آورند؛ تا چه رسد به این که صحبت از [[علم ذاتی]] خالق باشد که همچون ذات مقدس او اصلاً با علم مخلوق سنخیت ندارد و قابل قیاس نیست.
:::::* '''سوم:''' ممکن است مراد از این آیه نفی علم مخلوق، نسبت به علم خالق باشد؛ یعنی علم خالق ذاتی است و حد و نهایت ندارد و علم مخلوق محدود و بخشش خالق است. در بین مردم هم متعارف است که اگر کسی مقداری علم و هنر داشته باشد و در مقابل شخصی که هزاران برابر او علم و هنر دارد قرار گیرد، ابداً او را به حساب نمی‌آورند؛ تا چه رسد به این که صحبت از [[علم ذاتی]] خالق باشد که همچون ذات مقدس او اصلاً با علم مخلوق سنخیت ندارد و قابل قیاس نیست.
::::::شیخ [[طبرسی]] در تفسیر این آیه فرموده است: [[غیب]] را نمی‌داند مگر خدای یگانه و کسی که خداوند او را [[تعلیم]] فرماید.<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۹.</ref><ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=112&chkhashk=21EBF452F4&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۵۹.]</ref>.
 
شیخ [[طبرسی]] در تفسیر این آیه فرموده است: [[غیب]] را نمی‌داند مگر خدای یگانه و کسی که خداوند او را [[تعلیم]] فرماید.<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۹.</ref><ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=112&chkhashk=21EBF452F4&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۵۹.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۱۱: خط ۱۱۳:
| پاسخ = آیت‌الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[http://www.mortezamotahari.com/fa/BookView.html?BookId=363&BookArticleID=126798 نبرد حقّ و باطل]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[http://www.mortezamotahari.com/fa/BookView.html?BookId=363&BookArticleID=126798 نبرد حقّ و باطل]»'' در این باره گفته است:
::::::«ما در قرآن داریم که: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام:۵۹.</ref> آنجا که خداوند می‌خواهد آدم را خلیفه در زمین قرار دهد، ملائکه به عنوان سؤال می‌گویند: تو کسی را در زمین خلیفه قرار می‌دهی که شر و فساد و خونریزی می‌کند؟ اینجا این غیب‌گویی و پیش‌بینی ملک‌هایی که این سؤال را کرده‌اند چگونه است؟ آنها از کجا می‌دانستند که انسان در آینده می‌آید در زمین شر و فساد یا خونریزی می‌کند؟ استاد: اینکه آنها از کجا می‌دانستند، این را ما نمی‌دانیم و از حدود اطلاعات ما خارج است، ولی بحث ما راجع به خود غیب است و از این جهت مسأله قابل بحث است. {{متن قرآن|لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ}} ناظر به این مطلب است که تنها موجودی که همه چیز برای او شهود است و هیچ چیزی برای او نهان نیست خداست، یعنی برای خدا نهانی وجود ندارد. برای غیر خدا نهان و آشکار وجود دارد، غیب و شهادت وجود دارد، اما این غیب و شهادت‌ها نسبی است، یعنی یک چیزی برای من و شما غیب است، برای کسی دیگر غیب نیست. فرض کنید این اتاق الآن برای ما شهادت است (اگر ما از این اتاق خبر بدهیم، برای ما غیب نیست) اما کسی که دو حیاط آن طرف‌تر هست، اگر الآن بگوید در این اتاق چه می‌گذرد، او از غیب گفته است، چون برای او غیب است و برای ما نیست. نسبت به آینده نیز همین طور است، برای ما الآن آینده نهان است، ما الآن نمی‌دانیم وضع الواح سماویّه چگونه است، لوح محفوظ که در قرآن آمده است معنایش چیست و وضعش چیست، اما اگر کسی از راهی از [[لوح محفوظ]] اطلاع داشته باشد و از آنجا بتواند عالم را بخواند، آینده دیگر برای او غیب نیست، شهادت است. در نهج البلاغه آمده است که [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} یک جریانی را که مربوط به آینده بود خبر داد. کسی عرض کرد: یا امیر المؤمنین، تو داری از غیب خبر می‌دهی و قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ}} حضرت خندید و فرمود: این غیب نیست من غیب نمی‌گویم، من از معلّم یاد گرفته‌ام، حالا دارم برای شما نقل می‌کنم، این را پیغمبر به من گفته و من دارم به شما می‌گویم. پیغمبر از کجا می‌گوید؟ به پیغمبر از طریق وحی اطلاع رسیده است. پس پیغمبر هم در ذات خودش از آینده خبر ندارد، ولی وقتی که به او اطلاع دادند با خبر می‌شود، بالأخره بر می‌گردد به مدبّر اصلی، وقتی که مسأله را آن مدبّر اصلی به اطلاع کسی رساند و او از آنجا یاد گرفت و گفت، آن علم غیب نیست.
::::::«ما در قرآن داریم که: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام:۵۹.</ref> آنجا که خداوند می‌خواهد آدم را خلیفه در زمین قرار دهد، ملائکه به عنوان سؤال می‌گویند: تو کسی را در زمین خلیفه قرار می‌دهی که شر و فساد و خونریزی می‌کند؟ اینجا این غیب‌گویی و پیش‌بینی ملک‌هایی که این سؤال را کرده‌اند چگونه است؟ آنها از کجا می‌دانستند که انسان در آینده می‌آید در زمین شر و فساد یا خونریزی می‌کند؟ استاد: اینکه آنها از کجا می‌دانستند، این را ما نمی‌دانیم و از حدود اطلاعات ما خارج است، ولی بحث ما راجع به خود غیب است و از این جهت مسأله قابل بحث است. {{متن قرآن|لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ}} ناظر به این مطلب است که تنها موجودی که همه چیز برای او شهود است و هیچ چیزی برای او نهان نیست خداست، یعنی برای خدا نهانی وجود ندارد. برای غیر خدا نهان و آشکار وجود دارد، غیب و شهادت وجود دارد، اما این غیب و شهادت‌ها نسبی است، یعنی یک چیزی برای من و شما غیب است، برای کسی دیگر غیب نیست. فرض کنید این اتاق الآن برای ما شهادت است (اگر ما از این اتاق خبر بدهیم، برای ما غیب نیست) اما کسی که دو حیاط آن طرف‌تر هست، اگر الآن بگوید در این اتاق چه می‌گذرد، او از غیب گفته است، چون برای او غیب است و برای ما نیست. نسبت به آینده نیز همین طور است، برای ما الآن آینده نهان است، ما الآن نمی‌دانیم وضع الواح سماویّه چگونه است، لوح محفوظ که در قرآن آمده است معنایش چیست و وضعش چیست، اما اگر کسی از راهی از [[لوح محفوظ]] اطلاع داشته باشد و از آنجا بتواند عالم را بخواند، آینده دیگر برای او غیب نیست، شهادت است. در نهج البلاغه آمده است که [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} یک جریانی را که مربوط به آینده بود خبر داد. کسی عرض کرد: یا امیر المؤمنین، تو داری از غیب خبر می‌دهی و قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ}} حضرت خندید و فرمود: این غیب نیست من غیب نمی‌گویم، من از معلّم یاد گرفته‌ام، حالا دارم برای شما نقل می‌کنم، این را پیغمبر به من گفته و من دارم به شما می‌گویم. پیغمبر از کجا می‌گوید؟ به پیغمبر از طریق وحی اطلاع رسیده است. پس پیغمبر هم در ذات خودش از آینده خبر ندارد، ولی وقتی که به او اطلاع دادند با خبر می‌شود، بالأخره بر می‌گردد به مدبّر اصلی، وقتی که مسأله را آن مدبّر اصلی به اطلاع کسی رساند و او از آنجا یاد گرفت و گفت، آن علم غیب نیست.
::::::یک نکته که هست این است که از همین راه تعلیم و تعلّم هم هیچ کس نیست که بر جمیع نهان‌ها اطلاع پیدا کند جز خدا، یعنی آنهایی که اطلاع پیدا می‌کنند به غیب، به بعضی از غیب‌ها اطلاع پیدا می‌کنند. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن:۲۶و۲۷.</ref> خداوند مسلط نمی‌کند بر نهان خودش احدی را، مگر افرادی از رسولان که آنها را مورد رضایت خودش بپسندد و افراد شایسته‌ای را انتخاب کند.
 
::::::پس آن کسی که از ذات خودش هر نهانی را می‌داند خداست. هیچ کس از ذات خودش نمی‌داند، همه از راه تعلیم می‌دانند. این یک تفاوت اصلی میان خدا و غیر خدا. تازه آنهایی هم که از راه تعلیم می‌دانند، به همه غیب‌ها اطلاع پیدا نمی‌کنند. آن که بر تمام اسرار هستی آگاه است و هیچ کس دیگر آگاه نیست، خود خداوند است»<ref>[http://www.mortezamotahari.com/fa/BookView.html?BookId=363&BookArticleID=126798 مجموعه آثار شهید مطهری ج۳، ص ۳۴۰]</ref>.
یک نکته که هست این است که از همین راه تعلیم و تعلّم هم هیچ کس نیست که بر جمیع نهان‌ها اطلاع پیدا کند جز خدا، یعنی آنهایی که اطلاع پیدا می‌کنند به غیب، به بعضی از غیب‌ها اطلاع پیدا می‌کنند. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن:۲۶و۲۷.</ref> خداوند مسلط نمی‌کند بر نهان خودش احدی را، مگر افرادی از رسولان که آنها را مورد رضایت خودش بپسندد و افراد شایسته‌ای را انتخاب کند.
 
پس آن کسی که از ذات خودش هر نهانی را می‌داند خداست. هیچ کس از ذات خودش نمی‌داند، همه از راه تعلیم می‌دانند. این یک تفاوت اصلی میان خدا و غیر خدا. تازه آنهایی هم که از راه تعلیم می‌دانند، به همه غیب‌ها اطلاع پیدا نمی‌کنند. آن که بر تمام اسرار هستی آگاه است و هیچ کس دیگر آگاه نیست، خود خداوند است»<ref>[http://www.mortezamotahari.com/fa/BookView.html?BookId=363&BookArticleID=126798 مجموعه آثار شهید مطهری ج۳، ص ۳۴۰]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۸: خط ۱۵۲:
::::#قاضی ناصرالدین بیضاوی در تفسیر آیه شریفه چنین گفته است: با این آیه استدلال شده بر بطلان کرامات؛ اشاره به گفتار زمخشری است، و جواب آن این است که بگوئیم: در اینجا مقصود از رسول تنها فرشته است، و مقصود از آگاه ساختن از غیب، آگاه ساختن بدون واسطه است، کرامات اولیاء از غیب با دریافت نمودن از فرشتگان است، مانند آگاهی یافتن ما از احوال آخرت که به توسط پیامبران حاصل می‌گردد. این سخن از دانشمندی به مانند بیضاوی مایه شگفتی است که بگوید مقصود از رسول فرشته است، در صورتی که خود او در سطرهای قبلی همین مبحث رسول را به معنای پیامبر بشری گرفته و گفته: خدا رسول را از غیب آگاه می‌سازد که گواهی بر پیامبری او باشد. محیی الدین شیخ زاده سخن بیضاوی را چنین شرح نموده: تقریر و شرح جواب بیضاوی چنین است: چیزی که به طور مسلم از استثناء فهمیده می‌شود این است که آگاه ساختن از غیب بدون واسطه، مخصوص فرشته گردد، و این منافات با مطلع شدن اولیا بر بعضی از غیب با دریافت نمودن الهامات صادقه از فرشتگان ندارد، ولی این سخن جای بحث است، زیرا تخصیص رسول به فرشته مستلزم این است که آگاهی یافتن هر کدام از اولیا و پیامبران از غیب به واسطه فرشته باشد، پس در این صورت اخبار پیامبران از غیب‌ها معجزه برایشان حساب نمی‌گردد، حال آن که مشهور در میان دانشمندان این است: خدای تعالی آگاه می‌سازد پیامبرانش را از هر چیز غیبی که بخواهد تا استدلال کند بر نبوتشان با آن آیت معجزه و آن عبارت است از اخبار از غیب به معنای حقیقی خود، و اظهر در جواب این است که گفته شود: رسول بشری دریافت می‌کند و می‌گیرد غیب را از فرشته، بالذات، لکن ولی دریافت نمی‌کند از فرشته، بالذات، بلکه به واسطه تصدیق و ایمانش نسبت به پیامبر، پس نیازی نیست به تخصیص و تفسیر رسول به فرشته، زیرا معنای آیه چنین است: خدا آگاه نمی‌سازد از غیب مخصوص خودش جز رسول بشری را، پس او را مطلع سازد بر غیب به اینکه دریابد از فرشته، بالذات، لکن ولی را مطلع نمی‌سازد بر آن به اینکه دریابد از فرشته، بالذات، و آن منافات ندارد با اینکه ولی غیب را دریابد و بگیرد از فرشته بلکه به واسطه تصدیق و ایمانش نسبت به پیامبر افزون بر این جواب، جایز است پیامبر غیر را بدون واسطه فرشته دریابد، چنانکه مصنف تصریح بدان نموده در تفسیر آیه شریفه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا}}<ref>«و هیچ بشرى را نسزد که خدا با او سخن بگوید جز به صورت وحى».</ref>.و گفته: مراد از وحی چیزی است که گفتا با مشافهه را نیز در برگیرد، چنانکه در حدیث معراج و اسراء روایت شده است، پس این دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی پیامبر را بر بعضی از مغیبات بدون واسطه مطلع ساخته است، با این توضیح، تخصیص و تفسیر رسول به فرشته چگونه جایز می‌گردد.(...)
::::#قاضی ناصرالدین بیضاوی در تفسیر آیه شریفه چنین گفته است: با این آیه استدلال شده بر بطلان کرامات؛ اشاره به گفتار زمخشری است، و جواب آن این است که بگوئیم: در اینجا مقصود از رسول تنها فرشته است، و مقصود از آگاه ساختن از غیب، آگاه ساختن بدون واسطه است، کرامات اولیاء از غیب با دریافت نمودن از فرشتگان است، مانند آگاهی یافتن ما از احوال آخرت که به توسط پیامبران حاصل می‌گردد. این سخن از دانشمندی به مانند بیضاوی مایه شگفتی است که بگوید مقصود از رسول فرشته است، در صورتی که خود او در سطرهای قبلی همین مبحث رسول را به معنای پیامبر بشری گرفته و گفته: خدا رسول را از غیب آگاه می‌سازد که گواهی بر پیامبری او باشد. محیی الدین شیخ زاده سخن بیضاوی را چنین شرح نموده: تقریر و شرح جواب بیضاوی چنین است: چیزی که به طور مسلم از استثناء فهمیده می‌شود این است که آگاه ساختن از غیب بدون واسطه، مخصوص فرشته گردد، و این منافات با مطلع شدن اولیا بر بعضی از غیب با دریافت نمودن الهامات صادقه از فرشتگان ندارد، ولی این سخن جای بحث است، زیرا تخصیص رسول به فرشته مستلزم این است که آگاهی یافتن هر کدام از اولیا و پیامبران از غیب به واسطه فرشته باشد، پس در این صورت اخبار پیامبران از غیب‌ها معجزه برایشان حساب نمی‌گردد، حال آن که مشهور در میان دانشمندان این است: خدای تعالی آگاه می‌سازد پیامبرانش را از هر چیز غیبی که بخواهد تا استدلال کند بر نبوتشان با آن آیت معجزه و آن عبارت است از اخبار از غیب به معنای حقیقی خود، و اظهر در جواب این است که گفته شود: رسول بشری دریافت می‌کند و می‌گیرد غیب را از فرشته، بالذات، لکن ولی دریافت نمی‌کند از فرشته، بالذات، بلکه به واسطه تصدیق و ایمانش نسبت به پیامبر، پس نیازی نیست به تخصیص و تفسیر رسول به فرشته، زیرا معنای آیه چنین است: خدا آگاه نمی‌سازد از غیب مخصوص خودش جز رسول بشری را، پس او را مطلع سازد بر غیب به اینکه دریابد از فرشته، بالذات، لکن ولی را مطلع نمی‌سازد بر آن به اینکه دریابد از فرشته، بالذات، و آن منافات ندارد با اینکه ولی غیب را دریابد و بگیرد از فرشته بلکه به واسطه تصدیق و ایمانش نسبت به پیامبر افزون بر این جواب، جایز است پیامبر غیر را بدون واسطه فرشته دریابد، چنانکه مصنف تصریح بدان نموده در تفسیر آیه شریفه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا}}<ref>«و هیچ بشرى را نسزد که خدا با او سخن بگوید جز به صورت وحى».</ref>.و گفته: مراد از وحی چیزی است که گفتا با مشافهه را نیز در برگیرد، چنانکه در حدیث معراج و اسراء روایت شده است، پس این دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی پیامبر را بر بعضی از مغیبات بدون واسطه مطلع ساخته است، با این توضیح، تخصیص و تفسیر رسول به فرشته چگونه جایز می‌گردد.(...)
::::#علامه بزرگوار در تفسیر آیه شریفه می‌فرماید: معنای آیه این است که خدا عالم به کل غیب یعنی همه غیب‌ها است، به علمی که مخصوص خود اوست، پس کسی را بر غیب که مختص خود اوست مطلع نمی‌گرداند، و مفاد آن سلب کلی است، اگر چه بعضی از دانشمندان اصرار بر سلب جزئی بودن دارند (...).
::::#علامه بزرگوار در تفسیر آیه شریفه می‌فرماید: معنای آیه این است که خدا عالم به کل غیب یعنی همه غیب‌ها است، به علمی که مخصوص خود اوست، پس کسی را بر غیب که مختص خود اوست مطلع نمی‌گرداند، و مفاد آن سلب کلی است، اگر چه بعضی از دانشمندان اصرار بر سلب جزئی بودن دارند (...).
::::::دیدیدم که غالب مفسران و دانشمندان اسلام آگاه شدن از غیب را فقط مخصوص پیامبران نمی‌دانند، با آن تفصیلی که از نقل اقوال و مباحث به دست آمد، در این میان گروهی هستند که با یک جمود بر ظواهر آیات و با یک علم ناقص به مصداق حفظت شیئا و ضاعت عنک اشیاء وارد تفسیر کتاب الله می‌شوند، و با این همه نقص در علم و نظر تنگی و سوء فهم در معارف آسمانی، خود را قطب فلک تحقیق می‌دانند، و می‌گویند: اصلا جز پیامبران، خدا غیب را مطلقا در اختیار کسی قرار نمی‌دهد، افزون بر این همه گفتارها، چند نمونه از کسانی که بر غیب مطلع شده‌اند و پیامبر هم نبوده‌اند، از خود قرآن یافتم، مانند مادر حضرت موسی(...) اکنون باید پرسید: آیا سرنوشت این کودک که خدا از آن خبر می‌دهد، و مادر حضرت موسی را که پیامبر نیست بر آن مطلع می‌سازد مصداق غیب نیست؟ ما نمی‌گوئیم مقصود از وحی در آیه وحی بالمعنی الاخص است: بلکه مقصود وحی بالمعنی الاعم است، و در این خصوص بحثی نداریم، محل شاهد ما مطلع شدن غیر پیامبر بر غیب است همان گونه که گفتیم. نمونه دیگر حضرت مریم است، آیا حضرت مریم پیامبر بوده، یا سرنوشت فرزند عزیز و بزرگوارش که پیش از ولادت به مادر نوید داده می‌شود، مصداق غیب نیست؟
 
دیدیدم که غالب مفسران و دانشمندان اسلام آگاه شدن از غیب را فقط مخصوص پیامبران نمی‌دانند، با آن تفصیلی که از نقل اقوال و مباحث به دست آمد، در این میان گروهی هستند که با یک جمود بر ظواهر آیات و با یک علم ناقص به مصداق حفظت شیئا و ضاعت عنک اشیاء وارد تفسیر کتاب الله می‌شوند، و با این همه نقص در علم و نظر تنگی و سوء فهم در معارف آسمانی، خود را قطب فلک تحقیق می‌دانند، و می‌گویند: اصلا جز پیامبران، خدا غیب را مطلقا در اختیار کسی قرار نمی‌دهد، افزون بر این همه گفتارها، چند نمونه از کسانی که بر غیب مطلع شده‌اند و پیامبر هم نبوده‌اند، از خود قرآن یافتم، مانند مادر حضرت موسی(...) اکنون باید پرسید: آیا سرنوشت این کودک که خدا از آن خبر می‌دهد، و مادر حضرت موسی را که پیامبر نیست بر آن مطلع می‌سازد مصداق غیب نیست؟ ما نمی‌گوئیم مقصود از وحی در آیه وحی بالمعنی الاخص است: بلکه مقصود وحی بالمعنی الاعم است، و در این خصوص بحثی نداریم، محل شاهد ما مطلع شدن غیر پیامبر بر غیب است همان گونه که گفتیم. نمونه دیگر حضرت مریم است، آیا حضرت مریم پیامبر بوده، یا سرنوشت فرزند عزیز و بزرگوارش که پیش از ولادت به مادر نوید داده می‌شود، مصداق غیب نیست؟
:::::*معنای اختصاص علم غیب به خداوند چیست؟ در قرآن آیات بسیاری دلالت دارند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است، یا از قول پیامبران نقل می‌کند که می‌گفتند: ما غیب نمی‌دانیم، اگر غیب می‌دانستیم خیر فراوان به دست می‌آوردیم، و امثال اینها، مقصود از این آیه‌ها چیست؟ علامه می‌فرماید: (...) از آیه استفاده می‌شود که خدای تعالی پیامبرانش را مطلع می‌سازد بر هر قسم از غیب مخصوص به خود که بخواهد، این آیه اگر ضمیمه گردد به آیاتی که علم غیب را به خدا اختصاص می‌دهند: معنای اصالت و تبعیت به دست می‌آید، به این معنا که خداوند تبارک و تعالی غیب را بالأصاله و بالذات می‌داند، غیر خدا غیب را بالتبعیه و به تعلیم خدا می‌داند. علامه پس از فاصله‌ای از کلام دوباره مسأله اصالت را خاطر نشان کرده و می‌گوید: با این بیان واضح و آشکار می‌گردد معنای آن گفتارهای پیامبران که در کلام خدا آمده که می‌گفتند ما غیب نمی‌دانیم، مقصودشان نفی اصالت و استقلال بوده است، یعنی ما بدون تعلیم و اراده حضرت حق غیب نمی‌دانیم»<ref>[http://fateminiya.blog.ir/tag/%D9%85%D8%AA%D9%86%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D8%B1 فرهنگ انتظار، ص۴۴-۶۸]</ref>.
:::::*معنای اختصاص علم غیب به خداوند چیست؟ در قرآن آیات بسیاری دلالت دارند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است، یا از قول پیامبران نقل می‌کند که می‌گفتند: ما غیب نمی‌دانیم، اگر غیب می‌دانستیم خیر فراوان به دست می‌آوردیم، و امثال اینها، مقصود از این آیه‌ها چیست؟ علامه می‌فرماید: (...) از آیه استفاده می‌شود که خدای تعالی پیامبرانش را مطلع می‌سازد بر هر قسم از غیب مخصوص به خود که بخواهد، این آیه اگر ضمیمه گردد به آیاتی که علم غیب را به خدا اختصاص می‌دهند: معنای اصالت و تبعیت به دست می‌آید، به این معنا که خداوند تبارک و تعالی غیب را بالأصاله و بالذات می‌داند، غیر خدا غیب را بالتبعیه و به تعلیم خدا می‌داند. علامه پس از فاصله‌ای از کلام دوباره مسأله اصالت را خاطر نشان کرده و می‌گوید: با این بیان واضح و آشکار می‌گردد معنای آن گفتارهای پیامبران که در کلام خدا آمده که می‌گفتند ما غیب نمی‌دانیم، مقصودشان نفی اصالت و استقلال بوده است، یعنی ما بدون تعلیم و اراده حضرت حق غیب نمی‌دانیم»<ref>[http://fateminiya.blog.ir/tag/%D9%85%D8%AA%D9%86%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D8%B1 فرهنگ انتظار، ص۴۴-۶۸]</ref>.
}}
}}
خط ۱۶۷: خط ۱۷۲:
::::# علم به نظام ضروری که اراده و منشأ آن در این علم وجود دارد. پیش از این بیان شد که این علم از مبادی اراده نیست و تأثیری در اراده ندارد. بلکه علم به علومی است که مبادی و منشأ اراده و مراد را تشکیل می‏‌دهند.
::::# علم به نظام ضروری که اراده و منشأ آن در این علم وجود دارد. پیش از این بیان شد که این علم از مبادی اراده نیست و تأثیری در اراده ندارد. بلکه علم به علومی است که مبادی و منشأ اراده و مراد را تشکیل می‏‌دهند.
::::#علم به اشیاء جزئی از طریق [[وحی]] و [[الهام]] و این مانند [[علم عادی]] در اراده تأثیر دارد و لکن مرتبه وجود آن پائین‌‏تر از مرتبه علم به نظام ضروری است، و مرتبه‌‏ای از نفس است که اراده در آن تجلی می‌‏یابد.
::::#علم به اشیاء جزئی از طریق [[وحی]] و [[الهام]] و این مانند [[علم عادی]] در اراده تأثیر دارد و لکن مرتبه وجود آن پائین‌‏تر از مرتبه علم به نظام ضروری است، و مرتبه‌‏ای از نفس است که اراده در آن تجلی می‌‏یابد.
::::::در هیچ یک از این علوم، شکلی از علم که [[علم غیب]] را به خداوند متعال اختصاص دهد وجود ندارد؛ زیرا همه آنها با نوعی تعلیم مناسب از طرف خداوند سبحان حاصل می‏‌گردد. در حالی‏که دانستیم این علم با [[علم غیب]] مختص به خدا تفاوت دارد. شیوه علمی [[ائمه]]{{عم}} نیز با آن منافاتی ندارد. زیرا علم حضوری و علم به نظام کلی و حوادث جهان از جهت علت و معدات‏ تعلق دارد».<ref>[[پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم (کتاب)|پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم]]</ref>
 
در هیچ یک از این علوم، شکلی از علم که [[علم غیب]] را به خداوند متعال اختصاص دهد وجود ندارد؛ زیرا همه آنها با نوعی تعلیم مناسب از طرف خداوند سبحان حاصل می‏‌گردد. در حالی‏که دانستیم این علم با [[علم غیب]] مختص به خدا تفاوت دارد. شیوه علمی [[ائمه]]{{عم}} نیز با آن منافاتی ندارد. زیرا علم حضوری و علم به نظام کلی و حوادث جهان از جهت علت و معدات‏ تعلق دارد».<ref>[[پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم (کتاب)|پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم]]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۷۵: خط ۱۸۱:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
::::::«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسان‌ها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و [[علم به غیب]] نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌‏فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‌‏سازد لذا می‌‏فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت می‌‏فرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref>  گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>.
::::::«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسان‌ها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و [[علم به غیب]] نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌‏فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‌‏سازد لذا می‌‏فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت می‌‏فرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref>  گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>.
:::::: '''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏‌اند. بنابراین [[انبیاء]] [[اولیاء]] و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و [[اولیاء]] بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‌‏دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله یک: [[علم به غیبت]]، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.  کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}<ref>سوره نمل آیه ۶۵.</ref>. ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از علم غیب را که مصلحت می‌‏داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این علم غیب مستقل و بالذات نیست بلکه علم غیب بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد کسی علم غیب ندارد جز رسولانی که مورد رضایت او هستند»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۵۸]</ref>
 
'''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏‌اند. بنابراین [[انبیاء]] [[اولیاء]] و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و [[اولیاء]] بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‌‏دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله یک: [[علم به غیبت]]، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.  کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}<ref>سوره نمل آیه ۶۵.</ref>. ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از علم غیب را که مصلحت می‌‏داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این علم غیب مستقل و بالذات نیست بلکه علم غیب بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد کسی علم غیب ندارد جز رسولانی که مورد رضایت او هستند»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۵۸]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۹۰: خط ۱۹۷:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد علی رضایی اصفهانی]]''' در کتاب‌های ''«[[ تفسیر قرآن مهر (کتاب)|تفسیر قرآن مهر]]»'' و ''«[[شبهات جدید (کتاب)|پرسش‌های قرآنی جوانان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد علی رضایی اصفهانی]]''' در کتاب‌های ''«[[ تفسیر قرآن مهر (کتاب)|تفسیر قرآن مهر]]»'' و ''«[[شبهات جدید (کتاب)|پرسش‌های قرآنی جوانان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*«قرآن کریم در آیات بیست و ششم تا بیست و هشتم سوره جن به پیامبران دارای علم غیب و محافظت دقیق از آنان (در انجام مأموریت) اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا]]}}<ref>«(او) دانای نهان است و هیچ کس را بر (اسرار) نهانش مسلّط نمی‌سازد،* جز کسی از فرستاده [ها] که (خدا از او) خشنود باشد؛ پس در حقیقت، او از پیش رویش و از پشت سرش (محافظانی) کمین کرده وارد می‌سازد،* تا معلوم دارد که یقیناً، رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و همه چیز را از نظر عدد شماره کرده است» سوره جن</ref>. علم غیبِ مخصوص خدا همان علم فعلی است و پیامبران علم غیب بالفعل ندارند، اما هرگاه به رخصتِ الهی اراده کنند خدا به آنان تعلیم می‌دهد و گاهی مصلحت ایجاب می‌کند که پیامبر یا امام چیزی را ندانند»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۲۱، ص۲۹۲.]</ref>.
::::::*«قرآن کریم در آیات بیست و ششم تا بیست و هشتم سوره جن به پیامبران دارای علم غیب و محافظت دقیق از آنان (در انجام مأموریت) اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا]]}}<ref>«(او) دانای نهان است و هیچ کس را بر (اسرار) نهانش مسلّط نمی‌سازد،* جز کسی از فرستاده [ها] که (خدا از او) خشنود باشد؛ پس در حقیقت، او از پیش رویش و از پشت سرش (محافظانی) کمین کرده وارد می‌سازد،* تا معلوم دارد که یقیناً، رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و همه چیز را از نظر عدد شماره کرده است» سوره جن</ref>. علم غیبِ مخصوص خدا همان علم فعلی است و پیامبران علم غیب بالفعل ندارند، اما هرگاه به رخصتِ الهی اراده کنند خدا به آنان تعلیم می‌دهد و گاهی مصلحت ایجاب می‌کند که پیامبر یا امام چیزی را ندانند»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۲۱، ص۲۹۲.]</ref>.
::::::*«در آیات مختلف از قرآن خداوند را علّام الغیوب معرفی کرده، این بدان معنی است که خداوند داننده غیب‌ها و اسرار نهانی است. به عبارتی علم غیب خداوند ذاتی و استقلالی است و اگر دیگران به غیب دسترسی دارند مستقلاً از این قدرت برخوردار نیستند و هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند و هر چه دارند از ناحیه خداست. علم بشر در امور غیبی استقلالی نیست بلکه تعلیمی است که از طرف خداوند به برخی (که خود بخواهد) تعلیم می‌دهد مانند [[انبیا]]، امامان و برخی اولیا. آیات در مورد علم غیب در قرآن به چند گونه آمده است که بعضی از آنها اگر درست تفسیر نشوند متناقض یک دیگر به نظر می‌رسد. این آیات به چند گونه است:
 
*«در آیات مختلف از قرآن خداوند را علّام الغیوب معرفی کرده، این بدان معنی است که خداوند داننده غیب‌ها و اسرار نهانی است. به عبارتی علم غیب خداوند ذاتی و استقلالی است و اگر دیگران به غیب دسترسی دارند مستقلاً از این قدرت برخوردار نیستند و هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند و هر چه دارند از ناحیه خداست. علم بشر در امور غیبی استقلالی نیست بلکه تعلیمی است که از طرف خداوند به برخی (که خود بخواهد) تعلیم می‌دهد مانند [[انبیا]]، امامان و برخی اولیا. آیات در مورد علم غیب در قرآن به چند گونه آمده است که بعضی از آنها اگر درست تفسیر نشوند متناقض یک دیگر به نظر می‌رسد. این آیات به چند گونه است:
::::::'''آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می‌داند:''' {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۳ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}} <ref>«(خدا) گفت: آیا به شما نگفتم که من نهان آسمان ها و زمین را می دانم؟» سوره بقره، آیه: ۳۳.</ref> و آیه ۹۴ سوره توبه و آیه ۹ سوره رعد و آیه ۶ سوره سجده (...) در آیات دیگر قرآن با توجه به اینکه خدا علم غیب می‌داند به صفات او اشاره می‌کند از جمله به صفت عالم الغیب و الشهادت و نیز به صفت عالم الغیب و علام الغیوب اشاره شده. نتیجه بررسی آیات ذکر شده این است که در این آیات از اختصاص علم غیب به خداوند دلالت دارد و نشان دهنده این است که او از همه چیز چه ظاهر و چه باطن آگاه است و این علم ذاتی و استقلالی است که مخصوص خداوند است. اما اختصاص این علم به خداوند هیچ منافاتی با علم غیب پیامبران و امامان به تعلیم الهی ندارد. چرا که علم خداوند بالذات است و علم پیامبران و امامان به تعلیم خداوند است. برخی از این آیات علاوه بر اینکه علم غیب را مختص به خدا می‌داند بلکه از دیگران هم نفی می‌کند مانند {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}} <ref>«و کلیدهای غیب تنها نزد اوست».</ref> این آیه علم غیب را منحصر در خدای تعالی می‌کند از این جهت که جز خدا به خزینه‌های غیب آگاهی نیست و جز او کسی آگاهی به کلیدهای غیب ندارد. در صدر آیه گرچه از انحصار علم غیب به خدا خبر می‌دهد ولکن ذیل آیه منحصر در بیان علم غیب نیست بلکه از مشمول علم او به هر چیز چه غیب و چه شهود خبر می‌دهد می‌فرماید خداوند به هر تَر و خشکی آگاهی دارد. اموری که در این عالم و در چهارچوب زمان هستند قبل از اینکه موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او دارای نوعی ثبوت مهم و غیر مقدار بوده‌اند، اگر چه نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشد. پس باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع غیب است یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیب مطلق می‌نامیم. (...)
::::::'''آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می‌داند:''' {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۳ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}} <ref>«(خدا) گفت: آیا به شما نگفتم که من نهان آسمان ها و زمین را می دانم؟» سوره بقره، آیه: ۳۳.</ref> و آیه ۹۴ سوره توبه و آیه ۹ سوره رعد و آیه ۶ سوره سجده (...) در آیات دیگر قرآن با توجه به اینکه خدا علم غیب می‌داند به صفات او اشاره می‌کند از جمله به صفت عالم الغیب و الشهادت و نیز به صفت عالم الغیب و علام الغیوب اشاره شده. نتیجه بررسی آیات ذکر شده این است که در این آیات از اختصاص علم غیب به خداوند دلالت دارد و نشان دهنده این است که او از همه چیز چه ظاهر و چه باطن آگاه است و این علم ذاتی و استقلالی است که مخصوص خداوند است. اما اختصاص این علم به خداوند هیچ منافاتی با علم غیب پیامبران و امامان به تعلیم الهی ندارد. چرا که علم خداوند بالذات است و علم پیامبران و امامان به تعلیم خداوند است. برخی از این آیات علاوه بر اینکه علم غیب را مختص به خدا می‌داند بلکه از دیگران هم نفی می‌کند مانند {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}} <ref>«و کلیدهای غیب تنها نزد اوست».</ref> این آیه علم غیب را منحصر در خدای تعالی می‌کند از این جهت که جز خدا به خزینه‌های غیب آگاهی نیست و جز او کسی آگاهی به کلیدهای غیب ندارد. در صدر آیه گرچه از انحصار علم غیب به خدا خبر می‌دهد ولکن ذیل آیه منحصر در بیان علم غیب نیست بلکه از مشمول علم او به هر چیز چه غیب و چه شهود خبر می‌دهد می‌فرماید خداوند به هر تَر و خشکی آگاهی دارد. اموری که در این عالم و در چهارچوب زمان هستند قبل از اینکه موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او دارای نوعی ثبوت مهم و غیر مقدار بوده‌اند، اگر چه نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشد. پس باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع غیب است یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیب مطلق می‌نامیم. (...)
::::::در کنار آیات ذکر شده که علم غیب را مختص خدا می‌داند، آیاتی است که اشاره می‌کند به اینکه خداوند علم غیب را در اختیار بندگان برگزیده خود می‌گذارد مانند آیه ٢۶ سوره جن {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} <ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد».</ref> خداوند در این ‌آیه می‌فرماید من کسی را برای احاطه به غیب خودم کمک نمی‌کنم و بر غیب خود مسلط نمی‌سازم و کلمه غیب خبری برای مبتدای محذوف است و مفاد کلمه به کمک سیاق این است که می‌خواهد بفهماند علم غیب مختص به خدای تعالی است و علم او ظاهر و باطن سراسر عالم را فرا گرفته و برای همین جهت برای نوبت دوم غیب را به خودش نسبت داده و فرمودند کسی را بر غیب خود مسلط نمی‌کند و معنای آیه این است که خدای تعالی عالم به تمامی غیب‌هاست آن هم علمی که اختصاص به خودش دارد. پس هیچ کس از مردم را به غیب خود که مختص به خودش می‌باشد آگاه نمی‌کند و در نتیجه مفاد ‌آیه سلب کلی است. {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}} این استثناء استثنای از کلمه اصلاً است و جمله من رسول بیان جمله من ارتضی است در نتیجه می‌فهماند خدا پیامبری از پیامبران را که بخواهد هر مقدار از غیب مختص به خود را که بخواهد آگاه می‌سازد. پس اگر این آیه را ضمیمه کنیم به‌ آیاتی که غیب را مختص به خدا می‌داند این نتیجه به دست می‌آید که در علم غیب اصالت از آن خداست و به تبعیت خدا دیگران هم می‌توانند هر مقداری که او بخواهد به تعلیم خدا داشته باشند. سپس می‌توان گفت که آیات راجع به غیب که یک دسته آن را مختص خدا می‌داند و یکی آن را به ملائکه نسبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ}} <ref>«بگو: فرشته مرگ که بر شما گماشته شده، (جان) شما را به طور کامل می گیرد»سوره سجده آیه۱۱.</ref> و جای دیگری آن را به رسل نسبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا}} <ref>«تا هنگامی که مرگ به یکی از شما برسد فرستادگان ما (جان) او را به صورت کامل می‌گیرند»سوره انعام آیه۶۱.</ref> مفاد این آیه و ‌آیات دیگر در این خصوص می‌فهماند که علم غیب از آن خداست و بندگان عادی خود را از غیب آگاه نمی‌کند مگر فرستادگان خود را که از غیب خود آگاه می‌کند.
::::::در کنار آیات ذکر شده که علم غیب را مختص خدا می‌داند، آیاتی است که اشاره می‌کند به اینکه خداوند علم غیب را در اختیار بندگان برگزیده خود می‌گذارد مانند آیه ٢۶ سوره جن {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} <ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد».</ref> خداوند در این ‌آیه می‌فرماید من کسی را برای احاطه به غیب خودم کمک نمی‌کنم و بر غیب خود مسلط نمی‌سازم و کلمه غیب خبری برای مبتدای محذوف است و مفاد کلمه به کمک سیاق این است که می‌خواهد بفهماند علم غیب مختص به خدای تعالی است و علم او ظاهر و باطن سراسر عالم را فرا گرفته و برای همین جهت برای نوبت دوم غیب را به خودش نسبت داده و فرمودند کسی را بر غیب خود مسلط نمی‌کند و معنای آیه این است که خدای تعالی عالم به تمامی غیب‌هاست آن هم علمی که اختصاص به خودش دارد. پس هیچ کس از مردم را به غیب خود که مختص به خودش می‌باشد آگاه نمی‌کند و در نتیجه مفاد ‌آیه سلب کلی است. {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}} این استثناء استثنای از کلمه اصلاً است و جمله من رسول بیان جمله من ارتضی است در نتیجه می‌فهماند خدا پیامبری از پیامبران را که بخواهد هر مقدار از غیب مختص به خود را که بخواهد آگاه می‌سازد. پس اگر این آیه را ضمیمه کنیم به‌ آیاتی که غیب را مختص به خدا می‌داند این نتیجه به دست می‌آید که در علم غیب اصالت از آن خداست و به تبعیت خدا دیگران هم می‌توانند هر مقداری که او بخواهد به تعلیم خدا داشته باشند. سپس می‌توان گفت که آیات راجع به غیب که یک دسته آن را مختص خدا می‌داند و یکی آن را به ملائکه نسبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ}} <ref>«بگو: فرشته مرگ که بر شما گماشته شده، (جان) شما را به طور کامل می گیرد»سوره سجده آیه۱۱.</ref> و جای دیگری آن را به رسل نسبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا}} <ref>«تا هنگامی که مرگ به یکی از شما برسد فرستادگان ما (جان) او را به صورت کامل می‌گیرند»سوره انعام آیه۶۱.</ref> مفاد این آیه و ‌آیات دیگر در این خصوص می‌فهماند که علم غیب از آن خداست و بندگان عادی خود را از غیب آگاه نمی‌کند مگر فرستادگان خود را که از غیب خود آگاه می‌کند.
::::::'''آیاتی که علم غیب را برای غیر خدا مطرح می‌کند:''' برخی آیات خبر می‌دهند که پیامبران و دیگر بندگان خدا، از مواردی که مخصوص غیب است و از امور پنهانی از حس، آگاه شده‌اند. مانند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا* إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}} <ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار * که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند».</ref> که این آیه اشاره به آگاهی حضرت نوح از سرانجام قوم خود بود و این آگاهی جز از طریق وحی الهی نبوده است. یا آیه(...) همان طور که ذکر شد این آیات نشان می‌دهند که علم غیب مختص به خداوند است اما او به برخی بندگانش از جمله پیامبران علم غیب خود را داده و تحقق این امر با گزارش قرآن امری ممکن است و می‌رساند که بشر نیز می‌تواند دارای علم غیب باشد و اگر کسی ادعا کند که علم غیب مخصوص خداوند است و کسی آن را نمی‌داند حرف بیهوده و نسنجیده‌ای گفته و آیاتی نیز وجود دارد که افرادی غیر از پیامبران نیز از غیب آگاهی داشته‌اند که به برخی اشاره می‌گردد. مانند مادر حضرت موسی و ....
 
::::::'''آیاتی که به ظاهر آگاهی از غیب را از رسول اکرم نفی کرده است:'''  که به بررسی یک آیه اشاره می‌شود. {{متن قرآن|[[آیا آیه ۹ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ]]}} <ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم».</ref> آیه به این معنی است که مشرکان تصور می‌کردند که پیامبر باید از لوازم بشری مانند غذا خوردن، راه رفتن، خوابیدن و... پیراسته باشد و می‌گفتند اگر [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} پیامبر است پس چرا غذا می‌خورد و در کوچه و بازار راه می‌رود، اگر پیامبر باشد باید از چنین آثار بشری منزه و پیراسته باشد و قرآن کریم به این ایراد پاسخ می‌دهد که این پیامبر نیز مانند پیامبران پیشین است که بشر است و نیازهای بشری دارد و نیز‌ آیات دیگر از انتظارات مافوق بشری مشرکان از پیامبر خبر می‌دهد و به دنبال این انتظار باز انتظار داشتند که پیامبر دارای قدرت خاص و مافوق بشری باشد و ذاتاً و بدون تعلیم و وحی الهی از غیب آگاه باشد و از پنهانی‌ها خبر دهد و پیامبر در پاسخ می‌گوید: من هم نمی‌دانم که در پایان با من و شما چه خواهد شد. این آیه به آن دسته آگاهی از غیب نظر دارد که بدون تعلیم الهی باشد و این نوع غیب با صراحت کامل از پیامبر نفی شده است ولی نفی این علم غیب (به معنی علم ذاتی خداوند) با آگاه بودن آن حضرت از غیب به وسیله تعلیم الهی هیچ منافاتی ندارد و گواه آن قسمت سوم آیه است که می‌فرماید:‌ {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى}}. [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|زیرا یکی از راه‌های آگاهی از غیب، وحی است]] که خداوند به وسیله آن از یک سری از اسرار الهی پیامبرانش را آگاه می‌سازد و در آخر آیه {{متن قرآن|إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ}} به انتظار بی‌جای آنها که می‌گویند پیامبر باید ذاتاً عالم به غیب باشد پاسخ می‌دهد که من فقط پیامبرم و هر چه را در اختیارم بگذارند می‌دانم و از پیش خود و بدون تعلیم الهی چیزی را نمی‌دانم. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ]]}} <ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟».</ref> مفهوم کلی این آیه این است که آگاهی از اسرار غیب بالذات مخصوص خداست و دیگران هر چه دارند بالعرض و از طریق تعلیم الهی می‌باشد و به همین دلیل محدود به حدودی است که خدا اراده می‌کند و این آیه جواب تقاضای بی‌جای مشرکان که پیامبر از پیش خود عالم به غیب باشد را می‌دهد که پیامبر بدون تعلیم الهی از غیب آگاه نیست. (...)»<ref>[http://abp-zikra.com/fa/Question/Show.aspx?ID=1003 پرسش‌های قرآنی جوانان، شبهات جدید]</ref>.
'''آیاتی که علم غیب را برای غیر خدا مطرح می‌کند:''' برخی آیات خبر می‌دهند که پیامبران و دیگر بندگان خدا، از مواردی که مخصوص غیب است و از امور پنهانی از حس، آگاه شده‌اند. مانند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا* إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}} <ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار * که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند».</ref> که این آیه اشاره به آگاهی حضرت نوح از سرانجام قوم خود بود و این آگاهی جز از طریق وحی الهی نبوده است. یا آیه(...) همان طور که ذکر شد این آیات نشان می‌دهند که علم غیب مختص به خداوند است اما او به برخی بندگانش از جمله پیامبران علم غیب خود را داده و تحقق این امر با گزارش قرآن امری ممکن است و می‌رساند که بشر نیز می‌تواند دارای علم غیب باشد و اگر کسی ادعا کند که علم غیب مخصوص خداوند است و کسی آن را نمی‌داند حرف بیهوده و نسنجیده‌ای گفته و آیاتی نیز وجود دارد که افرادی غیر از پیامبران نیز از غیب آگاهی داشته‌اند که به برخی اشاره می‌گردد. مانند مادر حضرت موسی و ....
 
'''آیاتی که به ظاهر آگاهی از غیب را از رسول اکرم نفی کرده است:'''  که به بررسی یک آیه اشاره می‌شود. {{متن قرآن|[[آیا آیه ۹ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ]]}} <ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم».</ref> آیه به این معنی است که مشرکان تصور می‌کردند که پیامبر باید از لوازم بشری مانند غذا خوردن، راه رفتن، خوابیدن و... پیراسته باشد و می‌گفتند اگر [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} پیامبر است پس چرا غذا می‌خورد و در کوچه و بازار راه می‌رود، اگر پیامبر باشد باید از چنین آثار بشری منزه و پیراسته باشد و قرآن کریم به این ایراد پاسخ می‌دهد که این پیامبر نیز مانند پیامبران پیشین است که بشر است و نیازهای بشری دارد و نیز‌ آیات دیگر از انتظارات مافوق بشری مشرکان از پیامبر خبر می‌دهد و به دنبال این انتظار باز انتظار داشتند که پیامبر دارای قدرت خاص و مافوق بشری باشد و ذاتاً و بدون تعلیم و وحی الهی از غیب آگاه باشد و از پنهانی‌ها خبر دهد و پیامبر در پاسخ می‌گوید: من هم نمی‌دانم که در پایان با من و شما چه خواهد شد. این آیه به آن دسته آگاهی از غیب نظر دارد که بدون تعلیم الهی باشد و این نوع غیب با صراحت کامل از پیامبر نفی شده است ولی نفی این علم غیب (به معنی علم ذاتی خداوند) با آگاه بودن آن حضرت از غیب به وسیله تعلیم الهی هیچ منافاتی ندارد و گواه آن قسمت سوم آیه است که می‌فرماید:‌ {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى}}. [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|زیرا یکی از راه‌های آگاهی از غیب، وحی است]] که خداوند به وسیله آن از یک سری از اسرار الهی پیامبرانش را آگاه می‌سازد و در آخر آیه {{متن قرآن|إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ}} به انتظار بی‌جای آنها که می‌گویند پیامبر باید ذاتاً عالم به غیب باشد پاسخ می‌دهد که من فقط پیامبرم و هر چه را در اختیارم بگذارند می‌دانم و از پیش خود و بدون تعلیم الهی چیزی را نمی‌دانم. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ]]}} <ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟».</ref> مفهوم کلی این آیه این است که آگاهی از اسرار غیب بالذات مخصوص خداست و دیگران هر چه دارند بالعرض و از طریق تعلیم الهی می‌باشد و به همین دلیل محدود به حدودی است که خدا اراده می‌کند و این آیه جواب تقاضای بی‌جای مشرکان که پیامبر از پیش خود عالم به غیب باشد را می‌دهد که پیامبر بدون تعلیم الهی از غیب آگاه نیست. (...)»<ref>[http://abp-zikra.com/fa/Question/Show.aspx?ID=1003 پرسش‌های قرآنی جوانان، شبهات جدید]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۱۷: خط ۲۲۷:
::::::« آياتى است كه علم غيب را مخصوص خداوند مى‌داند و آن را از غيرخدا نفى مى‌نمايد مانند:
::::::« آياتى است كه علم غيب را مخصوص خداوند مى‌داند و آن را از غيرخدا نفى مى‌نمايد مانند:
::::::*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
::::::*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
::::::*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام: ۵۹.</ref>.
 
::::::*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref> به چز خدا، کسانی که در آسمان‌ها و زمین می‌باشند غیب را نمی‌دانند و نمی‌فهمند که در چه وقت برانگیخته می‌شوند؛ سوره نمل: ۶۵.</ref>.
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام: ۵۹.</ref>.
::::::*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.
 
::::::*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}<ref>سوره یونس: ۲۰. </ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 وبگاه کتابخانه تخصصی حج]</ref>.
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref> به چز خدا، کسانی که در آسمان‌ها و زمین می‌باشند غیب را نمی‌دانند و نمی‌فهمند که در چه وقت برانگیخته می‌شوند؛ سوره نمل: ۶۵.</ref>.
 
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.
 
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}<ref>سوره یونس: ۲۰. </ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 وبگاه کتابخانه تخصصی حج]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۳۳: خط ۲۴۷:
:::::۳: '''آیه "عالم الغیب"''': {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} <ref>سبأ، آیه ۳. سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است.</ref> در این آیه «عالم الغیب» صفت خداوند دانسته شده است.
:::::۳: '''آیه "عالم الغیب"''': {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} <ref>سبأ، آیه ۳. سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است.</ref> در این آیه «عالم الغیب» صفت خداوند دانسته شده است.
:::::۴. '''آیات "علّام الغیوب"''': در چهار آیه <ref>مائده، آیه ۱۰۹ و ۱۱۶، توبه، آیه ۷۸، سبأ، آیه ۴۸.</ref> "علام الغیوب" از صفات و نام‌های خداوند شمرده شده است.
:::::۴. '''آیات "علّام الغیوب"''': در چهار آیه <ref>مائده، آیه ۱۰۹ و ۱۱۶، توبه، آیه ۷۸، سبأ، آیه ۴۸.</ref> "علام الغیوب" از صفات و نام‌های خداوند شمرده شده است.
::::::'''نقد و بررسی آیات''': این دسته از آیات، '''اولاً'''، دلالت بر نفی علم غیب از دیگران نمی‌کنند، چون متبادر از غیب در این آیات غیب مطلق است. "الف و لام" استغراق در عالم الغیب و مدح خداوند به "علام الغیوب" <ref>روح المعانی، ج۱۴، ص ۲۵۵، فخر رازی در وصف خداوند به علام الغیوب می‌گوید: وصف خداوند به علام الغیوب برای این است که ذات الهی اقتضا دارد که بر جمیع اشیاء آگاهی داشته باشد. مفاتیح الغیب، ج ۱۶، ص ۱۱۰.</ref> و اضافه ملکی در "غَیْبُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ"<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۱۱۷، این اضافه ملکی بیان تمامیت احاطه خداوند است.</ref> و "لام" مالکیت <ref>التحریر والتنویر، محمد بن طاهر بن عاشور، ج۱۳، ص۱۸۴، بی‌تا، بی‌جا.</ref> و بودن لفظ جلاله "الله" <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۷۲، کلمه الله اشاره به احاطه بر هر کوچک و بزرگ هست که در هیچ اسم دیگری، آن اشاره وجود ندارد.</ref> در برخی دیگر آیات این دسته همه نشان و بیان از غیب مطلق هستند. پس علم غیب خداوند شامل هر غیبی از واجب، ممکن، ممتنع<ref>روح المعانی، ج۱۴، ص۲۵۶</ref>، معدومات ممتنع‌الوجود، غیر ممتنع‌الوجود، موجودات ممتنع‌العدم، غیر ممتنع‌العدم، کلیات، جزئیات، حضرات و غایبات <ref>مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۵ و ج۱۸، ص۴۱۴.</ref> است، چون همه اینها محاط خدای تعالی است و خدا محیط بر آنها قهراً اینها معلوم خدا و او عالم به آنهاست. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص ۲۲۲.</ref> و غیر او هیچ کس چنین نیست چون غیر خدا هر کس باشد وجودش محدود است و احاطه بر همه آنها ندارد. بنابراین، منظور از غیب در آیات دسته اول غیب مطلق است و آگاهی از غیب مطلق هم به اتفاق تمامی محققین اسلام مخصوص ذات باری تعالی است و اختصاص این نوع غیب به خداوند منافات با این ندارد که فردی یا افرادی با تعلیم الهی بتواند با غیب ارتباط پیدا کند. لذا با اثبات آگاهی از غیب مطلق خداوند به وسیله این آیات نمی‌توان علم غیب نسبی را از دیگران نفی نمود. '''ثانیاً'''؛ بر فرض دلالت آیات دسته اول بر اختصاص علم غیب به خداوند تمام باشد، معارض است با آیات دیگری که علم غیب را برای دیگران اثبات می‌نمایند؛ مانند آیه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}} <ref>آل عمران، آیه ۱۷۹، و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت.</ref>. و مانند آیه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَسُول.» <ref>جن، آیات ۲۶-۲۷، او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند؛ جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد.</ref> شوکانی در ذیل این آیه، در پاسخ به این سؤال که: آیا به این دلیل قرآنی رسولان می‌توانند برای برخی از امتشان خبر دهند؟ گفته است: بلی و هیچ مانعی ندارد، و این اخبار از رسول گرامی اسلام{{صل}} ثابت است و این امر بر افراد آگاه به سنت مطهر پوشیده نیست که رسول اکرم{{صل}} بعضی از حوادث، اتفاقات و فتن‌هایی که تا روز قیامت رخ می‌دهد خبر داده است. <ref>فتح القدیر، محمد شوکانی، ج۵، ص۳۷۴، دار ابن‌کثیر/ دمشق، ۱۴۱۴ ه ق/ اول.</ref> بنابراین، برای جمع این دو دسته آیات می‌توان گفت: مقصود از آیات انحصار این است که علم غیب، اصالتاً و ذاتاً مال خداوند است و او مالک حقیقی آن است و او هر کس را بخواهد تعلیم دهد. لذا اختصاص داشتن علم غیب به خداوند، با تعلیم آن به برخی از بندگان خود، هیچ گونه منافاتی وجود ندارد.»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی(کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۰۸الی ۱۱۱]</ref>.
 
'''نقد و بررسی آیات''': این دسته از آیات، '''اولاً'''، دلالت بر نفی علم غیب از دیگران نمی‌کنند، چون متبادر از غیب در این آیات غیب مطلق است. "الف و لام" استغراق در عالم الغیب و مدح خداوند به "علام الغیوب" <ref>روح المعانی، ج۱۴، ص ۲۵۵، فخر رازی در وصف خداوند به علام الغیوب می‌گوید: وصف خداوند به علام الغیوب برای این است که ذات الهی اقتضا دارد که بر جمیع اشیاء آگاهی داشته باشد. مفاتیح الغیب، ج ۱۶، ص ۱۱۰.</ref> و اضافه ملکی در "غَیْبُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ"<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۱۱۷، این اضافه ملکی بیان تمامیت احاطه خداوند است.</ref> و "لام" مالکیت <ref>التحریر والتنویر، محمد بن طاهر بن عاشور، ج۱۳، ص۱۸۴، بی‌تا، بی‌جا.</ref> و بودن لفظ جلاله "الله" <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۷۲، کلمه الله اشاره به احاطه بر هر کوچک و بزرگ هست که در هیچ اسم دیگری، آن اشاره وجود ندارد.</ref> در برخی دیگر آیات این دسته همه نشان و بیان از غیب مطلق هستند. پس علم غیب خداوند شامل هر غیبی از واجب، ممکن، ممتنع<ref>روح المعانی، ج۱۴، ص۲۵۶</ref>، معدومات ممتنع‌الوجود، غیر ممتنع‌الوجود، موجودات ممتنع‌العدم، غیر ممتنع‌العدم، کلیات، جزئیات، حضرات و غایبات <ref>مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۵ و ج۱۸، ص۴۱۴.</ref> است، چون همه اینها محاط خدای تعالی است و خدا محیط بر آنها قهراً اینها معلوم خدا و او عالم به آنهاست. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص ۲۲۲.</ref> و غیر او هیچ کس چنین نیست چون غیر خدا هر کس باشد وجودش محدود است و احاطه بر همه آنها ندارد. بنابراین، منظور از غیب در آیات دسته اول غیب مطلق است و آگاهی از غیب مطلق هم به اتفاق تمامی محققین اسلام مخصوص ذات باری تعالی است و اختصاص این نوع غیب به خداوند منافات با این ندارد که فردی یا افرادی با تعلیم الهی بتواند با غیب ارتباط پیدا کند. لذا با اثبات آگاهی از غیب مطلق خداوند به وسیله این آیات نمی‌توان علم غیب نسبی را از دیگران نفی نمود. '''ثانیاً'''؛ بر فرض دلالت آیات دسته اول بر اختصاص علم غیب به خداوند تمام باشد، معارض است با آیات دیگری که علم غیب را برای دیگران اثبات می‌نمایند؛ مانند آیه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}} <ref>آل عمران، آیه ۱۷۹، و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت.</ref>. و مانند آیه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَسُول.» <ref>جن، آیات ۲۶-۲۷، او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند؛ جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد.</ref> شوکانی در ذیل این آیه، در پاسخ به این سؤال که: آیا به این دلیل قرآنی رسولان می‌توانند برای برخی از امتشان خبر دهند؟ گفته است: بلی و هیچ مانعی ندارد، و این اخبار از رسول گرامی اسلام{{صل}} ثابت است و این امر بر افراد آگاه به سنت مطهر پوشیده نیست که رسول اکرم{{صل}} بعضی از حوادث، اتفاقات و فتن‌هایی که تا روز قیامت رخ می‌دهد خبر داده است. <ref>فتح القدیر، محمد شوکانی، ج۵، ص۳۷۴، دار ابن‌کثیر/ دمشق، ۱۴۱۴ ه ق/ اول.</ref> بنابراین، برای جمع این دو دسته آیات می‌توان گفت: مقصود از آیات انحصار این است که علم غیب، اصالتاً و ذاتاً مال خداوند است و او مالک حقیقی آن است و او هر کس را بخواهد تعلیم دهد. لذا اختصاص داشتن علم غیب به خداوند، با تعلیم آن به برخی از بندگان خود، هیچ گونه منافاتی وجود ندارد.»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی(کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۰۸الی ۱۱۱]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۴۱: خط ۲۵۶:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین [[سید محمد علی مسعودی]] در مقاله ''«[[تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب (مقاله)|تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین [[سید محمد علی مسعودی]] در مقاله ''«[[تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب (مقاله)|تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«در روایات بسیاری آمده است که خداوند متعال دو گونه‌ علم‌ دارد‌؛ نخست، علمی که بر دیگران آشکار ساخته و به‌ ایشان‌ آموخته است و دوم، علمی که از غیر خود دریغ داشته و تنها به خود اختصاص داده است. از این علم‌ در‌ روایات‌ با تعابیر مختلفی چون علم مخزون<ref>واژه «مخزون» به معنای چیزی است که در خزانه و مخفیگاه نگهداری شود؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۳۹.</ref>، علم مکنون<ref>واژه «مکنون» به معنای شیء پوشانده شده و مخفی است؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۳۶۰.</ref>، علم مستأثر‌<ref>واژه «استئثار» در لغت به معنای چیزی را به طور اختصاصی و ویژه برای خود خواستن است؛ مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص ۶۲.</ref>، علم مکفوف<ref>واژه «مکفوف» به معنای چیزی است که از تهاجم یا تعرض دیگران دفع شده باشد؛ مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص ۷۳.</ref> و علم موقوف<ref>واژه «موقوف» در لغت به معنای چیزی است که مانعی داشته باشد و محبوس مانده باشد؛ قاموس القرآن، ج۸، ص۲۳۶.</ref> یاد شده است. این روایات را می‌توان در کتاب‌هایی مانند کافی و بصائر‌الدرجات و کتب [[شیخ‌ صدوق‌]] و در‌ ابواب متنوعی مانند باب [[بداء]] و ابواب مرتبط با علم [[ائمه]]{{عم}} ‌یافت‌<ref>برای مشاهدۀ نمونه‌ها، نک: کافی، ج۱، ص۳۵۹، ح۷، ۸، ۹، ص۵۷۱، ح۱، ص۵۷۳، ح۳، ص۶۳۴، ح۱ - ۴، ص۶۳۷، ح۲، ج۲، ص۳۸، ح۶؛ بصائر الدرجات‌، ج۱، ص۱۰۹- ۱۱۲؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. برای‌ مثال، مرحوم [[شیخ کلینی]] به سند صحیح از [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل می‌کند:همانا خداوند دو گونه علم دارد؛ علمی پوشانده شده و در مخفیگاه‌ الهی‌ که‌ جز او کسی از آن آگهی ندارد که [[بداء]] از این علم است؛ و علمی‌ که‌ به فرشتگان و رسل و پیامبران خویش آموخته است که ما آن را می‌دانیم<ref>{{عربی|"إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ‏ مَكْنُونٌ‏ مَخْزُونٌ‏ لَا يَعْلَمُهُ‏ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ نَحْنُ نَعْلَمُه‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۶۱، ح۹.</ref>.
::::::«در روایات بسیاری آمده است که خداوند متعال دو گونه‌ علم‌ دارد‌؛ نخست، علمی که بر دیگران آشکار ساخته و به‌ ایشان‌ آموخته است و دوم، علمی که از غیر خود دریغ داشته و تنها به خود اختصاص داده است. از این علم‌ در‌ روایات‌ با تعابیر مختلفی چون علم مخزون<ref>واژه «مخزون» به معنای چیزی است که در خزانه و مخفیگاه نگهداری شود؛ لسان العرب، ج۱۳، ص ۱۳۹.</ref>، علم مکنون<ref>واژه «مکنون» به معنای شیء پوشانده شده و مخفی است؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۳۶۰.</ref>، علم مستأثر‌<ref>واژه «استئثار» در لغت به معنای چیزی را به طور اختصاصی و ویژه برای خود خواستن است؛ مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص ۶۲.</ref>، علم مکفوف<ref>واژه «مکفوف» به معنای چیزی است که از تهاجم یا تعرض دیگران دفع شده باشد؛ مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص ۷۳.</ref> و علم موقوف<ref>واژه «موقوف» در لغت به معنای چیزی است که مانعی داشته باشد و محبوس مانده باشد؛ قاموس القرآن، ج۸، ص۲۳۶.</ref> یاد شده است. این روایات را می‌توان در کتاب‌هایی مانند کافی و بصائر‌الدرجات و کتب [[شیخ‌ صدوق‌]] و در‌ ابواب متنوعی مانند باب [[بداء]] و ابواب مرتبط با علم [[ائمه]]{{عم}} ‌یافت‌<ref>برای مشاهدۀ نمونه‌ها، نک: کافی، ج۱، ص۳۵۹، ح۷، ۸، ۹، ص۵۷۱، ح۱، ص۵۷۳، ح۳، ص۶۳۴، ح۱ - ۴، ص۶۳۷، ح۲، ج۲، ص۳۸، ح۶؛ بصائر الدرجات‌، ج۱، ص۱۰۹- ۱۱۲؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. برای‌ مثال، مرحوم [[شیخ کلینی]] به سند صحیح از [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل می‌کند:همانا خداوند دو گونه علم دارد؛ علمی پوشانده شده و در مخفیگاه‌ الهی‌ که‌ جز او کسی از آن آگهی ندارد که [[بداء]] از این علم است؛ و علمی‌ که‌ به فرشتگان و رسل و پیامبران خویش آموخته است که ما آن را می‌دانیم<ref>{{عربی|"إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ‏ مَكْنُونٌ‏ مَخْزُونٌ‏ لَا يَعْلَمُهُ‏ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ نَحْنُ نَعْلَمُه‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۶۱، ح۹.</ref>.
::::::در‌ روایات‌ متعددی‌ تنها این علم، [[علم غیب]] نامیده شده است و به علمی که خداوند از اختصاص‌ داشتن‌ به حد خارج ساخته و آن را به دیگران نیز تعلیم نموده است، [[علم‌ غیب‌]] اطلاق‌ نمی‌شود. نمونه‌هایی از روایاتی که غیب الهی را به‌عنوان جایگاه علم مستأثر الهی مطرح نموده‌ است‌ بدین قرار است:
 
در‌ روایات‌ متعددی‌ تنها این علم، [[علم غیب]] نامیده شده است و به علمی که خداوند از اختصاص‌ داشتن‌ به حد خارج ساخته و آن را به دیگران نیز تعلیم نموده است، [[علم‌ غیب‌]] اطلاق‌ نمی‌شود. نمونه‌هایی از روایاتی که غیب الهی را به‌عنوان جایگاه علم مستأثر الهی مطرح نموده‌ است‌ بدین قرار است:
:::::#درباره‌ کلام‌ الهی {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمود: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. و به خدا‌ قسم [[پیامبر|محمد]] از کسانی بودن که خداوند رضایت داشت. اما این سخن خداوند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}، همانا خدای عزوجل عالم است به آن‌چه از خلق پوشیده است از اموری که در‌ علم‌ خود و قبل از خلقت آن امور و قبل از آنکه آنها را به ملائکه برساند، آنها را تقدیر و قضاء می‌کند. پس ای حمران! این علمی است که در نزد او‌ موقوف‌ است و مشیت الهی در آن کارگر است و هرگاه بخواهد آن را محکم می‌سازد و ممکن است [[بداء]] گردد و آن را امضا و محتوم نکند، اما‌ آن‌ علمی که تقدیر می‌گردد و سپس‌ به‌ مرحله قضا و بعد از آن امضا می‌گردد، آن علمی است که به رسول خدا رسیده است و سپس به ما {{عربی|"أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِكْرُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}} ؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}  وَ كَانَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ ارْتَضَاه‏ وَ أَمَّا قَوْلُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}  فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِيمَا يُقَدِّرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ، وَ يَقْضِيهِ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ يُفْضِيَهُ إِلَى الْمَلَائِكَةِ؛ فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ، إِلَيْهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ، فَيَقْضِيهِ إِذَا أَرَادَ، وَ يَبْدُو لَهُ فِيهِ، فَلَا يُمْضِيهِ؛ فَأَمَّا الْعِلْمُ الَّذِي يُقَدِّرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ و يَقْضِيهِ وَ يُمْضِيهِ، فَهُوَ الْعِلْمُ الَّذِي انْتَهى‏ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ إِلَيْنَا"}}؛<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۶۳۸، ح۲.</ref>. در این روایت شاهد هستیم‌ که‌ [[امام باقر]]{{ع}} به تفسیر‌ [[علم‌ غیب]] پرداخته است. ایشان با بیان این فقره {{عربی|"عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ"}} و نیز فقرۀ {{عربی|"فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ"}} [[علم غیب]] را به علم اختصاصی خداوند تفسیر می‌نماید‌. همچنین‌ استثنای موجود در آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> را به گونه‌ای تفسیر می‌فرماید که به معنای اطلاع و اشراف [[پیامبر]] بر [[علم غیب]] نخواهد بود، بلکه به این معناست‌ که‌ خداوند هر‌ گاه بخواهد، چیزی را از خزینۀ [[غیب]] خود خارج ساخته و به اطلاع [[پیامبر]] و [[ائمه]] می‌رساند. از منظر‌ این روایت، [[علم غیب]] [[پیامبر]] به استناد استثناء آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> ثابت نمی‌شود و استثنای موجود در این آیه تخصیص زننده ادله‌ای که رهیابی [[امام]] به علم خاص ‌‌الهی‌ را نفی می‌کنند، نیست؛ بلکه به‌عکس، خود این آیه با آن ادله تخصیص‌ خورده‌ و معنای‌ جمع آن دو این‌گونه می‌شود: خداوند [[علم غیب]] می‌داند و کسی را بر غیب خود مشرف‌ نخواهد ساخت، مگر کسانی را که رضایت داشته باشد از پیامبران که با‌ امضا و حتمی نمودن امور‌، علم‌ را از نزد خویش به سمت ایشان خارج کرده در نتیجه ایشان به آن معلومی که از غیب خارج شده و دیگر غیب نیست، آگاه خواهند شد، نه این‌که [[پیامبر‌]] نیز عالم الغیب شود.
:::::#درباره‌ کلام‌ الهی {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمود: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. و به خدا‌ قسم [[پیامبر|محمد]] از کسانی بودن که خداوند رضایت داشت. اما این سخن خداوند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}، همانا خدای عزوجل عالم است به آن‌چه از خلق پوشیده است از اموری که در‌ علم‌ خود و قبل از خلقت آن امور و قبل از آنکه آنها را به ملائکه برساند، آنها را تقدیر و قضاء می‌کند. پس ای حمران! این علمی است که در نزد او‌ موقوف‌ است و مشیت الهی در آن کارگر است و هرگاه بخواهد آن را محکم می‌سازد و ممکن است [[بداء]] گردد و آن را امضا و محتوم نکند، اما‌ آن‌ علمی که تقدیر می‌گردد و سپس‌ به‌ مرحله قضا و بعد از آن امضا می‌گردد، آن علمی است که به رسول خدا رسیده است و سپس به ما {{عربی|"أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِكْرُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}} ؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}  وَ كَانَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ ارْتَضَاه‏ وَ أَمَّا قَوْلُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}  فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِيمَا يُقَدِّرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ، وَ يَقْضِيهِ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ يُفْضِيَهُ إِلَى الْمَلَائِكَةِ؛ فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ، إِلَيْهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ، فَيَقْضِيهِ إِذَا أَرَادَ، وَ يَبْدُو لَهُ فِيهِ، فَلَا يُمْضِيهِ؛ فَأَمَّا الْعِلْمُ الَّذِي يُقَدِّرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ و يَقْضِيهِ وَ يُمْضِيهِ، فَهُوَ الْعِلْمُ الَّذِي انْتَهى‏ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ إِلَيْنَا"}}؛<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۶۳۸، ح۲.</ref>. در این روایت شاهد هستیم‌ که‌ [[امام باقر]]{{ع}} به تفسیر‌ [[علم‌ غیب]] پرداخته است. ایشان با بیان این فقره {{عربی|"عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ"}} و نیز فقرۀ {{عربی|"فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ"}} [[علم غیب]] را به علم اختصاصی خداوند تفسیر می‌نماید‌. همچنین‌ استثنای موجود در آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> را به گونه‌ای تفسیر می‌فرماید که به معنای اطلاع و اشراف [[پیامبر]] بر [[علم غیب]] نخواهد بود، بلکه به این معناست‌ که‌ خداوند هر‌ گاه بخواهد، چیزی را از خزینۀ [[غیب]] خود خارج ساخته و به اطلاع [[پیامبر]] و [[ائمه]] می‌رساند. از منظر‌ این روایت، [[علم غیب]] [[پیامبر]] به استناد استثناء آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> ثابت نمی‌شود و استثنای موجود در این آیه تخصیص زننده ادله‌ای که رهیابی [[امام]] به علم خاص ‌‌الهی‌ را نفی می‌کنند، نیست؛ بلکه به‌عکس، خود این آیه با آن ادله تخصیص‌ خورده‌ و معنای‌ جمع آن دو این‌گونه می‌شود: خداوند [[علم غیب]] می‌داند و کسی را بر غیب خود مشرف‌ نخواهد ساخت، مگر کسانی را که رضایت داشته باشد از پیامبران که با‌ امضا و حتمی نمودن امور‌، علم‌ را از نزد خویش به سمت ایشان خارج کرده در نتیجه ایشان به آن معلومی که از غیب خارج شده و دیگر غیب نیست، آگاه خواهند شد، نه این‌که [[پیامبر‌]] نیز عالم الغیب شود.
:::::#در روایت صحیح السندی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} در دعایی که به یکی از اصحاب خویش تعلیم کردند، چنین آمده است: بار الها! من از تو مسئلت دارم به تمام اسم‌هایت که‌ در‌ قرآن نازل کردی یا یکی از بندگانت را بر آن مطلع ساختی یا در [[علم غیب]] در نزد خود آن را تنها برای خود خواسته‌ای که بر محمد و آل‌ او‌ درود فرستی<ref>{{عربی|"اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِكُلِ‏ اسْمٍ‏ هُوَ لَكَ‏ أَنْزَلْتَهُ‏ فِي‏ كِتَابِكَ‏، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلى‏ مُحَمَّد‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۴، ص۵۰۸، ح۱.</ref>. در این روایت و دو روایت آتی نیز از [[علم غیب]] به عنوان جایگاه علم مستأثر الهی یاد شده است.
:::::#در روایت صحیح السندی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} در دعایی که به یکی از اصحاب خویش تعلیم کردند، چنین آمده است: بار الها! من از تو مسئلت دارم به تمام اسم‌هایت که‌ در‌ قرآن نازل کردی یا یکی از بندگانت را بر آن مطلع ساختی یا در [[علم غیب]] در نزد خود آن را تنها برای خود خواسته‌ای که بر محمد و آل‌ او‌ درود فرستی<ref>{{عربی|"اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِكُلِ‏ اسْمٍ‏ هُوَ لَكَ‏ أَنْزَلْتَهُ‏ فِي‏ كِتَابِكَ‏، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلى‏ مُحَمَّد‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۴، ص۵۰۸، ح۱.</ref>. در این روایت و دو روایت آتی نیز از [[علم غیب]] به عنوان جایگاه علم مستأثر الهی یاد شده است.
خط ۲۴۷: خط ۲۶۳:
:::::#[[کلینی]] از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} نقل کرده است: یک حرف از [[اسم اعظم]] در‌ نزد‌ خداست، آن را در [[علم غیب]] تنها به خود اختصاص داده است<ref>{{عربی|"حَرْفٌ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ‏ فِي‏ عِلْمِ‏ الْغَيْب‏‏‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۵۷۳، ح۳.</ref>.
:::::#[[کلینی]] از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} نقل کرده است: یک حرف از [[اسم اعظم]] در‌ نزد‌ خداست، آن را در [[علم غیب]] تنها به خود اختصاص داده است<ref>{{عربی|"حَرْفٌ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ‏ فِي‏ عِلْمِ‏ الْغَيْب‏‏‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۵۷۳، ح۳.</ref>.
:::::#در روایت دیگری در [[نهج‌ البلاغه]] آمده است‌ [[امیرالمؤمنین‌]]{{ع}} یکی از وقایع آینده را پیش‌گویی کرد. شخصی از حضرت پرسید: آیا شما [[علم غیب]] می‌دانید؟ حضرت‌ فرمود‌: این [[علم غیب]] نیست؛ علمی‌ است‌ که از [[پیامبر]] فرا گرفته‏‌ام. [[علم‌ غیب‌]] علم‌ به قیامت است‌ و به‌ اموری که خداوند سبحان‌ در‌ کتاب خود برشمرده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref> خداوند سبحان است که آن‌چه را در رحم‏ است می‌‏داند‌؛ پسر‌ یا دختر، زشت یا زیبا، سخی‌ یا‌ بخیل‌، سعید‌ یا‌ شقی، کسی که‌ هیزم‌ جهنّم است، یا در بهشت هم‌نشین انبیاست. این است [[علم غیب]] که کسی آن را جز‌ خدا‌ نمی‌‏داند‌ و غیر اینها دانشی است که خداوند آن‌ را‌ به‌ پیامبرش‏‌ تعلیم‌ داده‌، او هم به من آموخت و از خدا برایم خواست که در سینه‏‌ام جای گیرد و قفسه سینه‏‌ام آن را در خود جای دهد<ref>{{عربی|" لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ  {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ }} الآْيَةَ فَيَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ وَ سَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ وَ شَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ وَ مَنْ يَكُونُ لِلنَّارِ فِي النَّارِ حَطَباً أَوْ فِي الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ {{صل}} فَعَلَّمَنِيهِ وَ دَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي‏؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏۸، ص ۲۱۵.</ref>. در این کلام دو نکته اساسی مشاهده می‌شود: '''اول''' این‌که [[امام]] علومی را که خداوند به [[پیامبر]] آموخت و سپس ایشان از [[پیامبر]]{{صل}} فراگرفته یا به‌ ارث‌ برده را [[علم غیب]] نمی‌نامد و برای این‌که مبادا تصور شود ایشان ادعای دانستن [[علم غیب]] دارد، این سخن را می‌فرماید که علم ایشان وراثتی است، نه [[علم غیب]]. همسو‌ با‌ این بیان، روایتی است که در امالی [[شیخ مفید]]، از [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل شده است: یحیی به حضرت عرض‌ کرد‌: فدایت شوم! آنها گمان می‌کنند که تو غیب را می‌دانی. حضرت فرمود: سبحان الله! دستت را بر سرم بگذار؛ به خدای قسم مویی در آن و در بدنم نیست، مگر این‌که‌ از‌ شنیدن این سخن راست شد. سپس فرمود: نه، به خدا قسم این دانش ما جز به وراثت از [[رسول الله]]{{صل}} نیست<ref>{{عربی|"فَقَالَ لَهُ يَحْيَى جُعِلْتُ‏ فِدَاكَ‏ إِنَّهُمْ‏ يَزْعُمُونَ‏ أَنَّكَ‏ تَعْلَمُ‏ الْغَيْبَ‏ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ يَدَكَ عَلَى رَأْسِي فَوَ اللَّهِ مَا بَقِيَتْ شَعْرَةٌ فِيهِ وَ لَا فِي جَسَدِي إِلَّا قَامَتْ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِيَ إِلَّا وِرَاثَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّه‏‏‏‏ "}}؛ شیخ مفید، امالی، ص۲۳.</ref>. '''دوم''' این‌که حضرت مانند روایت نقل‌شده از بصائر الدرجات، به‌ صراحت‌ تنها‌ علم به‌ امور پنج‌گانه مذکور را علم غیبی می‌نامد که مختص خداوند است و پیش‌گویی خویش از یکی از رخدادهای‌ آینده را هرچند از جمله امور مخفی بوده و عرفاً نیز آگاهی‌ از‌ آن‌، [[علم غیب]] به شمار ر‌‌ود خارج از [[علم غیب]] می‌داند.
:::::#در روایت دیگری در [[نهج‌ البلاغه]] آمده است‌ [[امیرالمؤمنین‌]]{{ع}} یکی از وقایع آینده را پیش‌گویی کرد. شخصی از حضرت پرسید: آیا شما [[علم غیب]] می‌دانید؟ حضرت‌ فرمود‌: این [[علم غیب]] نیست؛ علمی‌ است‌ که از [[پیامبر]] فرا گرفته‏‌ام. [[علم‌ غیب‌]] علم‌ به قیامت است‌ و به‌ اموری که خداوند سبحان‌ در‌ کتاب خود برشمرده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref> خداوند سبحان است که آن‌چه را در رحم‏ است می‌‏داند‌؛ پسر‌ یا دختر، زشت یا زیبا، سخی‌ یا‌ بخیل‌، سعید‌ یا‌ شقی، کسی که‌ هیزم‌ جهنّم است، یا در بهشت هم‌نشین انبیاست. این است [[علم غیب]] که کسی آن را جز‌ خدا‌ نمی‌‏داند‌ و غیر اینها دانشی است که خداوند آن‌ را‌ به‌ پیامبرش‏‌ تعلیم‌ داده‌، او هم به من آموخت و از خدا برایم خواست که در سینه‏‌ام جای گیرد و قفسه سینه‏‌ام آن را در خود جای دهد<ref>{{عربی|" لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ  {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ }} الآْيَةَ فَيَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ وَ سَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ وَ شَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ وَ مَنْ يَكُونُ لِلنَّارِ فِي النَّارِ حَطَباً أَوْ فِي الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ {{صل}} فَعَلَّمَنِيهِ وَ دَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي‏؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏۸، ص ۲۱۵.</ref>. در این کلام دو نکته اساسی مشاهده می‌شود: '''اول''' این‌که [[امام]] علومی را که خداوند به [[پیامبر]] آموخت و سپس ایشان از [[پیامبر]]{{صل}} فراگرفته یا به‌ ارث‌ برده را [[علم غیب]] نمی‌نامد و برای این‌که مبادا تصور شود ایشان ادعای دانستن [[علم غیب]] دارد، این سخن را می‌فرماید که علم ایشان وراثتی است، نه [[علم غیب]]. همسو‌ با‌ این بیان، روایتی است که در امالی [[شیخ مفید]]، از [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل شده است: یحیی به حضرت عرض‌ کرد‌: فدایت شوم! آنها گمان می‌کنند که تو غیب را می‌دانی. حضرت فرمود: سبحان الله! دستت را بر سرم بگذار؛ به خدای قسم مویی در آن و در بدنم نیست، مگر این‌که‌ از‌ شنیدن این سخن راست شد. سپس فرمود: نه، به خدا قسم این دانش ما جز به وراثت از [[رسول الله]]{{صل}} نیست<ref>{{عربی|"فَقَالَ لَهُ يَحْيَى جُعِلْتُ‏ فِدَاكَ‏ إِنَّهُمْ‏ يَزْعُمُونَ‏ أَنَّكَ‏ تَعْلَمُ‏ الْغَيْبَ‏ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ يَدَكَ عَلَى رَأْسِي فَوَ اللَّهِ مَا بَقِيَتْ شَعْرَةٌ فِيهِ وَ لَا فِي جَسَدِي إِلَّا قَامَتْ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِيَ إِلَّا وِرَاثَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّه‏‏‏‏ "}}؛ شیخ مفید، امالی، ص۲۳.</ref>. '''دوم''' این‌که حضرت مانند روایت نقل‌شده از بصائر الدرجات، به‌ صراحت‌ تنها‌ علم به‌ امور پنج‌گانه مذکور را علم غیبی می‌نامد که مختص خداوند است و پیش‌گویی خویش از یکی از رخدادهای‌ آینده را هرچند از جمله امور مخفی بوده و عرفاً نیز آگاهی‌ از‌ آن‌، [[علم غیب]] به شمار ر‌‌ود خارج از [[علم غیب]] می‌داند.
::::::با توجه به روایات یاد شده، این مدعا ‌‌به‌ اثبات می‌رسد که از منظر روایات، [[علم غیب]] تنها به آن دسته از‌ علوم‌ اطلاق‌ می‌شود که خدای متعال، دانستن آن را به خود اختصاص داده است. بنابراین نفی [[علم‌ غیب]] در روایات و آیات به معنای نفی علوم فراطبیعی و گسترده‌ای که خدای متعال‌ به برگزیدگان خود اعم‌ از‌ پیامبران و امامان آموخته، نیست و نیز دانستن علوم غیر اکتسابی و فرامادی برگزیدگان الهی نیز به منزلۀ [[علم غیب]] به شمار نمی‌رود»<ref>[[تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب (مقاله)|تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب]]، ص۸ - ۱۲.</ref>.
 
با توجه به روایات یاد شده، این مدعا ‌‌به‌ اثبات می‌رسد که از منظر روایات، [[علم غیب]] تنها به آن دسته از‌ علوم‌ اطلاق‌ می‌شود که خدای متعال، دانستن آن را به خود اختصاص داده است. بنابراین نفی [[علم‌ غیب]] در روایات و آیات به معنای نفی علوم فراطبیعی و گسترده‌ای که خدای متعال‌ به برگزیدگان خود اعم‌ از‌ پیامبران و امامان آموخته، نیست و نیز دانستن علوم غیر اکتسابی و فرامادی برگزیدگان الهی نیز به منزلۀ [[علم غیب]] به شمار نمی‌رود»<ref>[[تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب (مقاله)|تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب]]، ص۸ - ۱۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۷۶: خط ۲۹۳:
:::::#فوزان از مفتیان وهابیت: [[غیب]] را جز خدای متعال نمی‌داند. به فرموده قرآن کریم: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره نمل؛ آیه ۶۵.</ref>. بنابراین کسی که ادعای [[علم غیب]] کند، خود را شریک خدا در آن قرار داده است؛ پس چنین کسی طاغوت است.
:::::#فوزان از مفتیان وهابیت: [[غیب]] را جز خدای متعال نمی‌داند. به فرموده قرآن کریم: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره نمل؛ آیه ۶۵.</ref>. بنابراین کسی که ادعای [[علم غیب]] کند، خود را شریک خدا در آن قرار داده است؛ پس چنین کسی طاغوت است.
:::::#[[بن باز]]: کسی که ادعای [[علم غیب]] کند، از او خواسته می‌شود که توبه کند. اگر توبه نکرد، به جرم این که کافر شده است، کشته می‌شود، غسل ونماز ندارد و در قبرستان مسلمانان دفن نمی‌شود؛ زیرا [[غیب]] را جز خدا نمی‌داند»<ref>[[علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛  ص ۶۴ - ۶۵.</ref>.
:::::#[[بن باز]]: کسی که ادعای [[علم غیب]] کند، از او خواسته می‌شود که توبه کند. اگر توبه نکرد، به جرم این که کافر شده است، کشته می‌شود، غسل ونماز ندارد و در قبرستان مسلمانان دفن نمی‌شود؛ زیرا [[غیب]] را جز خدا نمی‌داند»<ref>[[علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛  ص ۶۴ - ۶۵.</ref>.
::::::نظریه دانشمندان مسلمان در [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}}:
 
نظریه دانشمندان مسلمان در [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}}:
:::::#[[شیخ مفید]] می‌نویسد: [[امامان]]{{عم}} به ضمایر برخی از مردم آگاه بودند و به حوادث و پیش آمدها، قبل از وقوع آن آگاهی داشتند. و در جای دیگر می‌نویسد: یکی از دلیل‌های [[امامت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسله پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است. و در جای دیگر می‌نویسد: [[امام]]{{ع}} اگر از باطن کسی آگاه شود به تعلیم الهی آگاه می‌شود و تعلیم الهی به [[امام]]{{ع}} از چند راه صورت می‌گیرد آموختن از [[امام]] پیش، و [[امامان]] پیش از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} و خواب دیدن، دو راه از آن راهها است. بنابراین اگر نویسندهای به [[شیخ مفید]] نسبت دهد که آن بزرگوار منکر [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} است این سخن دلیل بی‌اطلاعی یا غرض‌ورزی او خواهد بود.
:::::#[[شیخ مفید]] می‌نویسد: [[امامان]]{{عم}} به ضمایر برخی از مردم آگاه بودند و به حوادث و پیش آمدها، قبل از وقوع آن آگاهی داشتند. و در جای دیگر می‌نویسد: یکی از دلیل‌های [[امامت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسله پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است. و در جای دیگر می‌نویسد: [[امام]]{{ع}} اگر از باطن کسی آگاه شود به تعلیم الهی آگاه می‌شود و تعلیم الهی به [[امام]]{{ع}} از چند راه صورت می‌گیرد آموختن از [[امام]] پیش، و [[امامان]] پیش از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} و خواب دیدن، دو راه از آن راهها است. بنابراین اگر نویسندهای به [[شیخ مفید]] نسبت دهد که آن بزرگوار منکر [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} است این سخن دلیل بی‌اطلاعی یا غرض‌ورزی او خواهد بود.
:::::#دانشمند بزرگ و عالیقدر [[ابوالفتح محمد بن علی کراجکی]] در رسالۀ اعتقادات می‌نویسد: از اعتقادات شیعه این است که پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}}، [[امام علی|علی]] و یازده فرزند معصوم او [[امام]] هستند. و [[امامت]] آنها از جانب خدای تعالی تعیین شده است و خدا برای اثبات [[امامت]] آنها معجزاتی به دست آنها ظاهر ساخته و آنان را بر بسیاری از غیب‌ها و موضوعات و حوادث آینده آگاه نموده است.
:::::#دانشمند بزرگ و عالیقدر [[ابوالفتح محمد بن علی کراجکی]] در رسالۀ اعتقادات می‌نویسد: از اعتقادات شیعه این است که پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}}، [[امام علی|علی]] و یازده فرزند معصوم او [[امام]] هستند. و [[امامت]] آنها از جانب خدای تعالی تعیین شده است و خدا برای اثبات [[امامت]] آنها معجزاتی به دست آنها ظاهر ساخته و آنان را بر بسیاری از غیب‌ها و موضوعات و حوادث آینده آگاه نموده است.
خط ۳۱۶: خط ۳۳۴:
| پاسخ = آقای '''[[حمید محسنی عسگرانی]]'''، در مقاله ''«[http://www.tebyan-zn.ir/detailed-papers/fardsaeid/446780/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87+%D8%B9%D9%84%D9%85+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%A8%D9%87+%D9%86%D9%82%D9%84+%D8%A7%D8%B2+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+(2)/default.html محدوده علم امام به نقل از قرآن]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
| پاسخ = آقای '''[[حمید محسنی عسگرانی]]'''، در مقاله ''«[http://www.tebyan-zn.ir/detailed-papers/fardsaeid/446780/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87+%D8%B9%D9%84%D9%85+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%A8%D9%87+%D9%86%D9%82%D9%84+%D8%A7%D8%B2+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+(2)/default.html محدوده علم امام به نقل از قرآن]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::«برخی قائلند که علم غیب تنها مختص به خداوند است و احدی از مخلوقات را در آن راهی نیست و برای این گفته خود به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند از جمله این آیات : {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>« کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ]]}}<ref>«او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌‏سازد»سوره جن: ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.
::::::«برخی قائلند که علم غیب تنها مختص به خداوند است و احدی از مخلوقات را در آن راهی نیست و برای این گفته خود به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند از جمله این آیات : {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>« کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ]]}}<ref>«او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌‏سازد»سوره جن: ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.
:::::: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ]]}}<ref>«به شما نمی‏‌گویم که خزاین خدا در نزد من است. و علم غیب هم نمی‌‏دانم. و نمی‌‏گویم که فرشته هستم. و نمی‌گویم که خدا به آنان که شما به حقارت در آنها می‏‌نگرید خیر خود را عطا نکند. خدا به آنچه در دل‌های آنهاست آگاه‌‏تر است. اگر چنین کنم، از ستمکاران خواهم بود»سوره هود: ۳۱.</ref>.
 
::::::پاسخ شبهه در خصوص سه آیه اول: در خصوص سه آیه اول باید گفت که قرآن را باید با تمام آیاتش پذیرفت نه اینکه یک یا چند آیه را ببینیم و سپس بدون نظر کردن در آیات دیگر یک حکم صادر کنیم دقیقا مانند فردی که نماز نمی‌خواند و وقتی علت را پرسیدند گفت خدا خود در قرآن گفته است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاةَ}}<ref>سوره نساء: ۴۳.</ref>. یا گفته است {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}}<ref>  پس وای بر آن نمازگزاران؛ سوره ماعون، آیه ۴.</ref>. اگر در آیات قرآن نظر کنیم می‌بینیم که آنچه خدا دانستنش را از دیگران نفی می‌کند علم غیبی است که به اذن خدا نباشد و بگوییم غیر خدا مستقلا به این علم دسترسی دارد و الا خداوند خود می‌فرماید {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}}<ref>«خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این (حالی‏) که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمی‏گزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگاری کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود»سوره آل عمران: آیه ۱۷۹.</ref>. و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت‏ برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت»سوره جن: ۲۶و۲۷.</ref>
{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ]]}}<ref>«به شما نمی‏‌گویم که خزاین خدا در نزد من است. و علم غیب هم نمی‌‏دانم. و نمی‌‏گویم که فرشته هستم. و نمی‌گویم که خدا به آنان که شما به حقارت در آنها می‏‌نگرید خیر خود را عطا نکند. خدا به آنچه در دل‌های آنهاست آگاه‌‏تر است. اگر چنین کنم، از ستمکاران خواهم بود»سوره هود: ۳۱.</ref>.
 
پاسخ شبهه در خصوص سه آیه اول: در خصوص سه آیه اول باید گفت که قرآن را باید با تمام آیاتش پذیرفت نه اینکه یک یا چند آیه را ببینیم و سپس بدون نظر کردن در آیات دیگر یک حکم صادر کنیم دقیقا مانند فردی که نماز نمی‌خواند و وقتی علت را پرسیدند گفت خدا خود در قرآن گفته است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاةَ}}<ref>سوره نساء: ۴۳.</ref>. یا گفته است {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}}<ref>  پس وای بر آن نمازگزاران؛ سوره ماعون، آیه ۴.</ref>. اگر در آیات قرآن نظر کنیم می‌بینیم که آنچه خدا دانستنش را از دیگران نفی می‌کند علم غیبی است که به اذن خدا نباشد و بگوییم غیر خدا مستقلا به این علم دسترسی دارد و الا خداوند خود می‌فرماید {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}}<ref>«خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این (حالی‏) که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمی‏گزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگاری کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود»سوره آل عمران: آیه ۱۷۹.</ref>. و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت‏ برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت»سوره جن: ۲۶و۲۷.</ref>
::::::پاسخ شبهه در خصوص آیه چهارم: برای پاسخ به کسانی برای انکار [[علم غیب]] [[امام]] به آیه چهارم استناد کرده‌اند بیانات گوهربار حضرت [[علامه طباطبائی]] را بیان می‌نمائیم تا به حول و قوه الهی گرد و غبار شک و شبهه از آئینه دل‌ها زدوده شود. از آنجایی که سؤال ایشان از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} و اینکه وی ایشان را از غیب خبر دهد حکایت می‌‏کرد از اینکه ایشان ادعای نبوت آن جناب را ادعای علم به غیب تلقی کرده‌‏اند، و چون علم به غیب حقیقتش از خدا است، و اگر غیر او هم چیزی از آن دارد به تعلیم خدا و وحی او است لذا دستور داد تا پیغمبرش خود را از ادعای داشتن علم به غیب بری ساخته، و این اشتباه را از ذهن ایشان بیرون کند. سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدای تعالی این است که غیر او هر چه باشد وجودش محدود است، و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از حد او و غایت از او است آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. و لکن از آنجایی که سؤال کنندگان از [[رسول خدا]]{{صل}} فهم ساده و عامیانه‌شان قاصر از درک این معنا بوده لذا خدای تعالی دستور داده که جواب ایشان را طوری بدهد که در خور فهم ایشان باشد، و آن این است که بگوید: علم غیب آدمی را به تمامی خیر و شرها واقف می‏‌سازد، و عاده معقول نیست کسی که به همه خیر و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نکند، و اگر کسی تمامی خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‏‌کند باید بفهمیم که قطعا [[علم غیب]] نداشته است. پس جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي]]}}<ref>  بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> در صدر آیه توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} است از خود بنحوی که با نتیجه داشتن [[علم غیب]] منافات داشته باشد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}}، بیان نتیجه داشتن علم غیب است، تا این دو فصل از آیه نتیجه دهد که وی علم به غیب ندارد، آن گاه جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ]]}} بیان حقیقت حال آن جناب در ادعایی است که می‌‏کند، و آن این است که من فقط مدعی رسالتم و با این ادعا ادعای دیگری ندارد»<ref>[http://www.tebyan-zn.ir/detailed-papers/fardsaeid/446780/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87+%D8%B9%D9%84%D9%85+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%A8%D9%87+%D9%86%D9%82%D9%84+%D8%A7%D8%B2+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+(2)/default.html محدوده علم امام به نقل از قرآن].</ref>.
::::::پاسخ شبهه در خصوص آیه چهارم: برای پاسخ به کسانی برای انکار [[علم غیب]] [[امام]] به آیه چهارم استناد کرده‌اند بیانات گوهربار حضرت [[علامه طباطبائی]] را بیان می‌نمائیم تا به حول و قوه الهی گرد و غبار شک و شبهه از آئینه دل‌ها زدوده شود. از آنجایی که سؤال ایشان از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} و اینکه وی ایشان را از غیب خبر دهد حکایت می‌‏کرد از اینکه ایشان ادعای نبوت آن جناب را ادعای علم به غیب تلقی کرده‌‏اند، و چون علم به غیب حقیقتش از خدا است، و اگر غیر او هم چیزی از آن دارد به تعلیم خدا و وحی او است لذا دستور داد تا پیغمبرش خود را از ادعای داشتن علم به غیب بری ساخته، و این اشتباه را از ذهن ایشان بیرون کند. سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدای تعالی این است که غیر او هر چه باشد وجودش محدود است، و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از حد او و غایت از او است آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. و لکن از آنجایی که سؤال کنندگان از [[رسول خدا]]{{صل}} فهم ساده و عامیانه‌شان قاصر از درک این معنا بوده لذا خدای تعالی دستور داده که جواب ایشان را طوری بدهد که در خور فهم ایشان باشد، و آن این است که بگوید: علم غیب آدمی را به تمامی خیر و شرها واقف می‏‌سازد، و عاده معقول نیست کسی که به همه خیر و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نکند، و اگر کسی تمامی خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‏‌کند باید بفهمیم که قطعا [[علم غیب]] نداشته است. پس جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي]]}}<ref>  بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> در صدر آیه توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} است از خود بنحوی که با نتیجه داشتن [[علم غیب]] منافات داشته باشد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}}، بیان نتیجه داشتن علم غیب است، تا این دو فصل از آیه نتیجه دهد که وی علم به غیب ندارد، آن گاه جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ]]}} بیان حقیقت حال آن جناب در ادعایی است که می‌‏کند، و آن این است که من فقط مدعی رسالتم و با این ادعا ادعای دیگری ندارد»<ref>[http://www.tebyan-zn.ir/detailed-papers/fardsaeid/446780/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87+%D8%B9%D9%84%D9%85+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%A8%D9%87+%D9%86%D9%82%D9%84+%D8%A7%D8%B2+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+(2)/default.html محدوده علم امام به نقل از قرآن].</ref>.
}}
}}
خط ۳۳۴: خط ۳۵۴:
::::::«در این جهت تردید نیست که خداوند متعال به تمام جهان هستی احاطه دارد. [[آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)|غیب و شهود نسبت به او یکسان است]]. این زمان و آن زمان، این مکان و آن مکان ندارد، چون وجودش غیر محدود و برتر از زمان و مکان است و چیزی از او غایب نیست. همان طور که به جهان شهود احاطه دارد، به جهان غیب نیز احاطه دارد. امّا باید دید آیا غیر از خدا کسی می‌تواند علم به غیب پیدا کند؟ آیا تنها خدا است که به جهان غیب احاطه دارد یا بشر هم می‌تواند با آن جهان نادیدنی تماس بگیرد؟
::::::«در این جهت تردید نیست که خداوند متعال به تمام جهان هستی احاطه دارد. [[آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)|غیب و شهود نسبت به او یکسان است]]. این زمان و آن زمان، این مکان و آن مکان ندارد، چون وجودش غیر محدود و برتر از زمان و مکان است و چیزی از او غایب نیست. همان طور که به جهان شهود احاطه دارد، به جهان غیب نیز احاطه دارد. امّا باید دید آیا غیر از خدا کسی می‌تواند علم به غیب پیدا کند؟ آیا تنها خدا است که به جهان غیب احاطه دارد یا بشر هم می‌تواند با آن جهان نادیدنی تماس بگیرد؟
::::::بعضی گفته‌‏اند: علم به غیب مخصوص خدا است و از دیگری حتی [[پیامبران]] ساخته نیست و دلیل آنان آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و نظائر آن است. این مطلب را قبول می‌کنیم که غیب مطلق و بالذات از مختصّات خدا است. او است که وجودش غیر محدود است و چیزی از او غایب نیست و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و در علومش احتیاجی به غیر ندارد. پیامبران گرچه از دیگران کامل‌ترند، لکن به هر حال وجودشان محدود به زمان و مکان است.
::::::بعضی گفته‌‏اند: علم به غیب مخصوص خدا است و از دیگری حتی [[پیامبران]] ساخته نیست و دلیل آنان آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و نظائر آن است. این مطلب را قبول می‌کنیم که غیب مطلق و بالذات از مختصّات خدا است. او است که وجودش غیر محدود است و چیزی از او غایب نیست و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و در علومش احتیاجی به غیر ندارد. پیامبران گرچه از دیگران کامل‌ترند، لکن به هر حال وجودشان محدود به زمان و مکان است.
::::::بنابراین [[پیامبران]] به [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] دسترسی ندارند، لکن چنان نیست که ارتباط با جهان غیب به طور کلّی برای بشر محال باشد، بلکه خدایی که مالک غیب و شهود است، می‌تواند بعض افراد لایق را با آن جهان ارتباط دهد و دری از غیب را برایشان بگشاید و حقایقی را بر آینه صاف وجودشان افاضه و اشراق کند. قرآن کریم نه تنها این گونه علم غیب را از پیغمبران نفی نکرده، بلکه اثبات کرده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که (در این صورت‏) برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت؛ سوره جن؛ آیه ۲۶و۲۷.</ref> چنان که ملاحظه می‌فرمایید در آیه مذکور می‌فرماید خدا عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیبش مطلع نمی‏‌کند مگر افراد برگزیده مانند رسول را، معلوم می‌شود رسول استثنا شده است. او می‌تواند با تأییدات الهی با جهان غیب مرتبط گردد. در بعضی از آیات می‌فرماید: ما اخبار غیب را در اختیار پیغمبر قرار می‌دهیم، مثلاً فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref>«این اخبار غیبی است که به تو وحی می‌‏کنیم»سوره آل عمران: آیه ۴۴.</ref>. از این قبیل آیات استفاده می‌شود خداوند متعال پاره‏‌ای از حقایق و [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|مطالب غیبی را به وسیله وحی بر پیغمبران]] نازل می‌کند. به طور کلّی باید گفت: در این جهت تردید نیست که بر پیغمبران وحی می‌شود. وحی عبارت است از یک نوع ارتباط مخصوص و تماس مرموز و خارق العاده به واسطه افاضات پروردگار حکیم. دری از غیب به روی پیغمبر باز می‌شود و پرتوی از عالم نورانی بر گوهر تابناک قلب او می‌تابد و به وسیله چشم باطن گوشه‌‏ای از جهان را مشاهده می‌کند. ناگفته نماند که گرچه پیغمبران می‌توانند با [[جهان غیب]] تماس بگیرند، ولی به [[غیب مطلق]] و نامحدود دسترسی ندارند و بیش از ظرفیت محدودی وجودی خودشان نمی‏‌توانند از آن عالم نامحدود استفاده کنند. به علاوه در این مقدار از علم غیب هم استقلال ندارند و علومشان بالذات نیست، بلکه به تأییدات و افاضات پروردگار جهان نیازمندند.
 
::::::غیر از [[انبیا]]، [[امامان]] و اولیای خدا نیز به وسیله الهامات الهی از غیب بهره‏‌مند می‌شوند و لکن الهام آنان از سنخ وحی نیست. حقایقی از جهان غیب در قلبش القا می‌شود و روز به روز بلکه ساعت به ساعت بر علمش اضافه می‌شود. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: مقدار علم [[پیامبر]]{{صل}} را از [[حضرت علی]]{{ع}} سؤال کردند. فرمود: پیامبر علم جمیع پیامبران را می‌دانست واز حوادث گذشته و آینده اطلاع داشت. به خدایی که جانم در دست او است سوگند! من همه علوم پیامبر را می‌دانم و از گذشته و آینده تا قیامت اطلاع دارم.
بنابراین [[پیامبران]] به [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] دسترسی ندارند، لکن چنان نیست که ارتباط با جهان غیب به طور کلّی برای بشر محال باشد، بلکه خدایی که مالک غیب و شهود است، می‌تواند بعض افراد لایق را با آن جهان ارتباط دهد و دری از غیب را برایشان بگشاید و حقایقی را بر آینه صاف وجودشان افاضه و اشراق کند. قرآن کریم نه تنها این گونه علم غیب را از پیغمبران نفی نکرده، بلکه اثبات کرده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که (در این صورت‏) برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت؛ سوره جن؛ آیه ۲۶و۲۷.</ref> چنان که ملاحظه می‌فرمایید در آیه مذکور می‌فرماید خدا عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیبش مطلع نمی‏‌کند مگر افراد برگزیده مانند رسول را، معلوم می‌شود رسول استثنا شده است. او می‌تواند با تأییدات الهی با جهان غیب مرتبط گردد. در بعضی از آیات می‌فرماید: ما اخبار غیب را در اختیار پیغمبر قرار می‌دهیم، مثلاً فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref>«این اخبار غیبی است که به تو وحی می‌‏کنیم»سوره آل عمران: آیه ۴۴.</ref>. از این قبیل آیات استفاده می‌شود خداوند متعال پاره‏‌ای از حقایق و [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|مطالب غیبی را به وسیله وحی بر پیغمبران]] نازل می‌کند. به طور کلّی باید گفت: در این جهت تردید نیست که بر پیغمبران وحی می‌شود. وحی عبارت است از یک نوع ارتباط مخصوص و تماس مرموز و خارق العاده به واسطه افاضات پروردگار حکیم. دری از غیب به روی پیغمبر باز می‌شود و پرتوی از عالم نورانی بر گوهر تابناک قلب او می‌تابد و به وسیله چشم باطن گوشه‌‏ای از جهان را مشاهده می‌کند. ناگفته نماند که گرچه پیغمبران می‌توانند با [[جهان غیب]] تماس بگیرند، ولی به [[غیب مطلق]] و نامحدود دسترسی ندارند و بیش از ظرفیت محدودی وجودی خودشان نمی‏‌توانند از آن عالم نامحدود استفاده کنند. به علاوه در این مقدار از علم غیب هم استقلال ندارند و علومشان بالذات نیست، بلکه به تأییدات و افاضات پروردگار جهان نیازمندند.
::::::[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به خدا سوگند! من از موجودات آسمان و زمین و بهشت و دوزخ اطلاع دارم. حوادث گذشته و آینده را می‌دانم و همه این‏ها را از کتاب خدا فهمیده‌‏ام. نمونه‌هایی از اخبار غیبی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و دیگر [[ائمه]]{{عم}} در کتاب‌‏های معتبر و در زیارات آمده است که ذکر یک یک آن‏ها از حوصله این مقاله بیرون است»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/24431 مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤلات دینی]</ref>.
 
غیر از [[انبیا]]، [[امامان]] و اولیای خدا نیز به وسیله الهامات الهی از غیب بهره‏‌مند می‌شوند و لکن الهام آنان از سنخ وحی نیست. حقایقی از جهان غیب در قلبش القا می‌شود و روز به روز بلکه ساعت به ساعت بر علمش اضافه می‌شود. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: مقدار علم [[پیامبر]]{{صل}} را از [[حضرت علی]]{{ع}} سؤال کردند. فرمود: پیامبر علم جمیع پیامبران را می‌دانست واز حوادث گذشته و آینده اطلاع داشت. به خدایی که جانم در دست او است سوگند! من همه علوم پیامبر را می‌دانم و از گذشته و آینده تا قیامت اطلاع دارم.
 
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به خدا سوگند! من از موجودات آسمان و زمین و بهشت و دوزخ اطلاع دارم. حوادث گذشته و آینده را می‌دانم و همه این‏ها را از کتاب خدا فهمیده‌‏ام. نمونه‌هایی از اخبار غیبی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و دیگر [[ائمه]]{{عم}} در کتاب‌‏های معتبر و در زیارات آمده است که ذکر یک یک آن‏ها از حوصله این مقاله بیرون است»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/24431 مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤلات دینی]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۶۵: خط ۳۸۸:
::::#علامه مرحوم شیخ [[محمد حسین مظفر]] می‌نویسد: علم خدا ذاتی است وعلم [[امامان]]{{عم}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم [[امامان]]{{عم}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم [[امامان]]{{عم}} ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند.
::::#علامه مرحوم شیخ [[محمد حسین مظفر]] می‌نویسد: علم خدا ذاتی است وعلم [[امامان]]{{عم}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم [[امامان]]{{عم}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم [[امامان]]{{عم}} ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند.
::::#[[علامه طباطبایی]] در تفسیرالمیزان می‌نویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند و می‌گوید: [[علم غیب]] ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است.
::::#[[علامه طباطبایی]] در تفسیرالمیزان می‌نویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند و می‌گوید: [[علم غیب]] ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است.
::::::علم [[امامان]]{{عم}} نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است. آنجا که خدا بخواهد آنها می‌دانند، به تعبیر دیگر، [[علم غیب]] به طور ذاتی و استقلالی اختصاص به خدا دارد و غیر از او هیچ کس مستقلاً هیچ گونه آگاهی از غیب ندارد و [[ائمه]]{{ع}} هر چند دارند از ناحیه خداست. و با الطاف و عنایت اوست. و جنبه تبعی دارد. و امّا این که چرا علم به قیامت مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّی پیامبران هم از آن گاه نیستند. چنان که خداوند فرموده است. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)|إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>بگو علم آن نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمی‌تواند وقت آن را آشکار سازد.</ref> پاسخ این است که، عدم آگاهی از وقوع رستاخیز به ضمیمه ناگهانی بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب می‌شود که هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیت‌ها و پرهیز از گناه خواهد داشت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>.
 
علم [[امامان]]{{عم}} نسبت به امور غیبی متکی به علم و اراده پروردگار است. آنجا که خدا بخواهد آنها می‌دانند، به تعبیر دیگر، [[علم غیب]] به طور ذاتی و استقلالی اختصاص به خدا دارد و غیر از او هیچ کس مستقلاً هیچ گونه آگاهی از غیب ندارد و [[ائمه]]{{ع}} هر چند دارند از ناحیه خداست. و با الطاف و عنایت اوست. و جنبه تبعی دارد. و امّا این که چرا علم به قیامت مخصوص ذات خداست و هیچ کس حتّی پیامبران هم از آن گاه نیستند. چنان که خداوند فرموده است. {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)|إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>بگو علم آن نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او نمی‌تواند وقت آن را آشکار سازد.</ref> پاسخ این است که، عدم آگاهی از وقوع رستاخیز به ضمیمه ناگهانی بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن سبب می‌شود که هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیت‌ها و پرهیز از گناه خواهد داشت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=121961 وبگاه پرسمان]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۷۴: خط ۳۹۸:
:::::*«[[علم غیب]] در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به [[پیغمبر]] یا [[امام]] قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای [[امیر مؤمنان]]! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا [[علم غیب]]، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده [[علم غیب]] اكتسابی و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}}  می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به رسول خدا كافر شوید و درباره من غلو كنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب كفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان‌پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مؤمنان است كه می‌رماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او محمد را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه تبیان].</ref>.
:::::*«[[علم غیب]] در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به [[پیغمبر]] یا [[امام]] قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای [[امیر مؤمنان]]! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا [[علم غیب]]، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده [[علم غیب]] اكتسابی و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}}  می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به رسول خدا كافر شوید و درباره من غلو كنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب كفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان‌پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مؤمنان است كه می‌رماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او محمد را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه تبیان].</ref>.
:::::*«منظور از اختصاص [[علم غیب]] به خدا، علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او هیچ كس مستقلاً آگاهی از غیب ندارد و هر چه دارند از ناحیه خداست. خداوند هیچكس را از اسرار غیب آگاه نمی‌كند، مگر رسولانی را كه مورد رضای او هستند. در [[نهج البلاغه]] بیان شده است که  [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} زمانی كه از حمله گروهی  به كشورهای اسلامی پیش بینی می‌فرمود: فردی سؤال کرد: ای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آیا دارای [[علم غیب]] هستی؟ حضرت فرمود: این [[علم غیب]] نیست این علمی است كه از صاحب علم آموخته‌ام.  علم غیب ،علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است.
:::::*«منظور از اختصاص [[علم غیب]] به خدا، علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او هیچ كس مستقلاً آگاهی از غیب ندارد و هر چه دارند از ناحیه خداست. خداوند هیچكس را از اسرار غیب آگاه نمی‌كند، مگر رسولانی را كه مورد رضای او هستند. در [[نهج البلاغه]] بیان شده است که  [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} زمانی كه از حمله گروهی  به كشورهای اسلامی پیش بینی می‌فرمود: فردی سؤال کرد: ای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آیا دارای [[علم غیب]] هستی؟ حضرت فرمود: این [[علم غیب]] نیست این علمی است كه از صاحب علم آموخته‌ام.  علم غیب ،علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است.
::::::اسرار غیب دو گونه است. قسمتی مخصوص به خدا است و هیچ كس جز او نمی‌داند. مانند: قیامت، برزخ، بهشت و... و قسمتی دیگر را به اولیاء خود می‌آموزد چنانكه در نهج البلاغه نیز اشاره كرده است كه بعضی از علوم غیبی تنها مخصوص خداست و غیر از خدا كسی نمی‌داند و بعضی از علوم غیبی دیگر را به پیامبر آموخته و او به من آموخته است. خداوند بالفعل از تمامی اسرار عالم باخبر است ولی [[انبیا]] و [[اولیا]] بالفعل بسیاری از اسرار غیب را نمی‌دانند، اما هنگامی  كه اراده كنند، خداوند به آنها تعلیم می‌دهد؛ در تصدیق این موضوع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که فرمودند: هنگامی كه امام اراده می‌كند چیزی را بداند، خداوند به او تعلیم می‌دهد»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>.
 
اسرار غیب دو گونه است. قسمتی مخصوص به خدا است و هیچ كس جز او نمی‌داند. مانند: قیامت، برزخ، بهشت و... و قسمتی دیگر را به اولیاء خود می‌آموزد چنانكه در نهج البلاغه نیز اشاره كرده است كه بعضی از علوم غیبی تنها مخصوص خداست و غیر از خدا كسی نمی‌داند و بعضی از علوم غیبی دیگر را به پیامبر آموخته و او به من آموخته است. خداوند بالفعل از تمامی اسرار عالم باخبر است ولی [[انبیا]] و [[اولیا]] بالفعل بسیاری از اسرار غیب را نمی‌دانند، اما هنگامی  كه اراده كنند، خداوند به آنها تعلیم می‌دهد؛ در تصدیق این موضوع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که فرمودند: هنگامی كه امام اراده می‌كند چیزی را بداند، خداوند به او تعلیم می‌دهد»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>.
:::::*«علامه طباطبائی در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". پس خداوند سبحان از آنچه در رحم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است و آن کسی که آتشگیره آتش جهنم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبر{{صل}} است از همه اینها آگاهی دارد. این است آن علم غیبی (ذاتی) که غیر از خدا کسی نمی‌داند جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده و او به من آموخته است. پیامبر{{صل}} برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آنها پر شود. [[شیخ طبرسی]] نوشته: به عقیده شیعه کسی را می‌توان عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد. و هیچ کس جز خدا این چنین نیست. اما خبرهای فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کرده‌اند همه از رسول خدا{{صل}} به آنان رسیده و رسول اکرم{{صل}} از خداوند آموخته است.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۶۱</ref> محمد بن محمد بن نعمان مفید نوشته: کسی را می‌توان به‌طور مطلق دارای صفت عالم به غیب دانست که علم او ذاتی بوده و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست. <ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰</ref> کمال‌الدین ابن میثم بحرانی نوشته: "منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد. علم غیب بدون تعلیم اختصاص به خدا دارد".<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج ۱، ص ۸۴</ref> به نوشته رشیدالدین محمدبن شهر آشوب مازندرانی، "فقط [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}} از غیب آگاهی دارند. اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد. بلکه خداوند بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است.<ref>متشابهات قرآن، ص ۲۱۱</ref> [[علامه طباطبائی]] در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا پیامبر{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هرچه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". <ref>تفسیرالمیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۱-۱۳۲</ref>»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>
:::::*«علامه طباطبائی در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". پس خداوند سبحان از آنچه در رحم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است و آن کسی که آتشگیره آتش جهنم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبر{{صل}} است از همه اینها آگاهی دارد. این است آن علم غیبی (ذاتی) که غیر از خدا کسی نمی‌داند جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده و او به من آموخته است. پیامبر{{صل}} برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آنها پر شود. [[شیخ طبرسی]] نوشته: به عقیده شیعه کسی را می‌توان عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد. و هیچ کس جز خدا این چنین نیست. اما خبرهای فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کرده‌اند همه از رسول خدا{{صل}} به آنان رسیده و رسول اکرم{{صل}} از خداوند آموخته است.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۶۱</ref> محمد بن محمد بن نعمان مفید نوشته: کسی را می‌توان به‌طور مطلق دارای صفت عالم به غیب دانست که علم او ذاتی بوده و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست. <ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰</ref> کمال‌الدین ابن میثم بحرانی نوشته: "منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد. علم غیب بدون تعلیم اختصاص به خدا دارد".<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج ۱، ص ۸۴</ref> به نوشته رشیدالدین محمدبن شهر آشوب مازندرانی، "فقط [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}} از غیب آگاهی دارند. اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد. بلکه خداوند بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است.<ref>متشابهات قرآن، ص ۲۱۱</ref> [[علامه طباطبائی]] در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا پیامبر{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هرچه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". <ref>تفسیرالمیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۱-۱۳۲</ref>»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>
}}
}}
خط ۳۸۳: خط ۴۰۸:
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«مراد از [[غیب]] اموری‏ است که به‌طور عمومی از قوای ادراکی حسی انسان پنهان و ناپیدا می‏‌باشد. کلاً آن چیزی [[غیب]] نامیده می‏‌شود که در پس پرده و حجاب زمان و مکان قرار دارد از این‌رو اگر وجودی مافوق زمان‏ و مکان باشد، مسلما برای او غیبی هم در کار نخواهد بود.
::::::«مراد از [[غیب]] اموری‏ است که به‌طور عمومی از قوای ادراکی حسی انسان پنهان و ناپیدا می‏‌باشد. کلاً آن چیزی [[غیب]] نامیده می‏‌شود که در پس پرده و حجاب زمان و مکان قرار دارد از این‌رو اگر وجودی مافوق زمان‏ و مکان باشد، مسلما برای او غیبی هم در کار نخواهد بود.
::::::اخبار غیبی از انبیاء و امم گذشته و نیز برخی اخبار غیبی‏ محقق الوقوع در آینده نظیر پیروزی بدر و فتح مکّه و همچنین‏ هزاران نمونه از اخبار غیبی پیامبران سلف و [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} خود روشن‏‌ترین گواه بر اطلاع ایشان از مغیبات و علوم غیر عادی‏ است. بنابراین می‏‌توانیم بگوییم [[انبیاء]] و [[امامان]]{{عم}} علاوه بر علوم عادی و ظاهری که از طریق معمول کسب‏ می‏‌کرده‏‌اند دارای یک علم خاص و ویژه بوده‏‌اند که در انبیاء از طریق [[وحی]] و در [[ائمه]] از طریق "[[الهام]]" و "تحدیث" و چیزهایی‏ دیگر می‏‌باشد. این علم خاص از آن جهت که از ناحیه خداوند به آنها اعطاء شده است "علم لدنی" یا "علم افاضی" نامیده‏ می‏‌شود که در نقطه مقابل علوم "اکتسابی" و "تعلیمی" قرار می‏‌گیرد
 
اخبار غیبی از انبیاء و امم گذشته و نیز برخی اخبار غیبی‏ محقق الوقوع در آینده نظیر پیروزی بدر و فتح مکّه و همچنین‏ هزاران نمونه از اخبار غیبی پیامبران سلف و [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} خود روشن‏‌ترین گواه بر اطلاع ایشان از مغیبات و علوم غیر عادی‏ است. بنابراین می‏‌توانیم بگوییم [[انبیاء]] و [[امامان]]{{عم}} علاوه بر علوم عادی و ظاهری که از طریق معمول کسب‏ می‏‌کرده‏‌اند دارای یک علم خاص و ویژه بوده‏‌اند که در انبیاء از طریق [[وحی]] و در [[ائمه]] از طریق "[[الهام]]" و "تحدیث" و چیزهایی‏ دیگر می‏‌باشد. این علم خاص از آن جهت که از ناحیه خداوند به آنها اعطاء شده است "علم لدنی" یا "علم افاضی" نامیده‏ می‏‌شود که در نقطه مقابل علوم "اکتسابی" و "تعلیمی" قرار می‏‌گیرد
::::::در زیارت جامعه می‏‌خوانیم: [[امامان]]{{عم}} به فرمان خداوند قیام می‌‏کنند و به اراده او عمل می‌‏کنند ایشان جز آنچه را که مرضی و مراد پروردگار است‏ اراده نمی‌‏کنند و... ایشان کسانی هستند که خداوند برای امور غیبی خویش برگزیده است<ref>{{عربی|"الْقَوَّامُونَ‏ بِأَمْرِهِ‏ الْعَامِلُونَ‏ بِإِرَادَتِهِ‏ الْفَائِزُونَ‏ بِكَرَامَتِهِ‏ اصْطَفَاكُمْ‏ بِعِلْمِهِ‏ وَ ارْتَضَاكُمْ‏ لِغَيْبِهِ‏ وَ اخْتَارَكُمْ‏ لِسِرِّه‏ "}}؛ [[شیخ صدوق]]، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۹؛ [[شیخ طوسی]]، التهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. بنابراین استفاده از [[علم غیب]] نیز طبق مشیت و خواست‏ خداوندی است و در هر زمینه و موردی که مصلحت الهی اقتضاء نماید مورد کاربرد قرار می‌‏گیرد و هرگز طبق میل و ذوق شخصی‏ صورت نمی‌‏گیرد. در باب اینکه علوم [[امامان]] منتهی به علم [[پیامبر]]{{صل}} و مأخوذ از مشکاه [[رسول خاتم]] است، [[محی الدین ابن عربی]] در کتاب‏ فصوص الحکم مطلبی دارد که قابل استفاده است. وی در باب مراتب علم، به علمی اشاره می‌‏کند که در اعلی‏ مراتب علم بالله قرار دارد و این علم مخصوص به خاتم رسل و خاتم اولیاء است که هر یک از انبیاء و رسل این علم را از مشکاه [[رسول خاتم]]، و اولیاء از مشکاه ولی خاتم اخذ می‌‏کنند. با توجه‏ به اینکه وجود مقدس [[پیامبر]] علاوه برشأن رسالت دارای‏ شأن [[امامت]] و [[ولایت]] نیز بوده است می‏‌توان به جایگاه خطیر ایشان در انتقال علوم به [[امامان]] و اولیاء الهی پی‌برد<ref>محیی الدین عربی، فصوص الحکم، ص۶۲.</ref>.
::::::در زیارت جامعه می‏‌خوانیم: [[امامان]]{{عم}} به فرمان خداوند قیام می‌‏کنند و به اراده او عمل می‌‏کنند ایشان جز آنچه را که مرضی و مراد پروردگار است‏ اراده نمی‌‏کنند و... ایشان کسانی هستند که خداوند برای امور غیبی خویش برگزیده است<ref>{{عربی|"الْقَوَّامُونَ‏ بِأَمْرِهِ‏ الْعَامِلُونَ‏ بِإِرَادَتِهِ‏ الْفَائِزُونَ‏ بِكَرَامَتِهِ‏ اصْطَفَاكُمْ‏ بِعِلْمِهِ‏ وَ ارْتَضَاكُمْ‏ لِغَيْبِهِ‏ وَ اخْتَارَكُمْ‏ لِسِرِّه‏ "}}؛ [[شیخ صدوق]]، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۹؛ [[شیخ طوسی]]، التهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. بنابراین استفاده از [[علم غیب]] نیز طبق مشیت و خواست‏ خداوندی است و در هر زمینه و موردی که مصلحت الهی اقتضاء نماید مورد کاربرد قرار می‌‏گیرد و هرگز طبق میل و ذوق شخصی‏ صورت نمی‌‏گیرد. در باب اینکه علوم [[امامان]] منتهی به علم [[پیامبر]]{{صل}} و مأخوذ از مشکاه [[رسول خاتم]] است، [[محی الدین ابن عربی]] در کتاب‏ فصوص الحکم مطلبی دارد که قابل استفاده است. وی در باب مراتب علم، به علمی اشاره می‌‏کند که در اعلی‏ مراتب علم بالله قرار دارد و این علم مخصوص به خاتم رسل و خاتم اولیاء است که هر یک از انبیاء و رسل این علم را از مشکاه [[رسول خاتم]]، و اولیاء از مشکاه ولی خاتم اخذ می‌‏کنند. با توجه‏ به اینکه وجود مقدس [[پیامبر]] علاوه برشأن رسالت دارای‏ شأن [[امامت]] و [[ولایت]] نیز بوده است می‏‌توان به جایگاه خطیر ایشان در انتقال علوم به [[امامان]] و اولیاء الهی پی‌برد<ref>محیی الدین عربی، فصوص الحکم، ص۶۲.</ref>.
در اهمیت مسأله [[علم غیب]] در میان [[صفات امام]]، جای هیچ تردیدی نیست هرچند در گستره‌ آن میان متکلمان شیعه اتفاق نظر وجود ندارد، زیرا برخی دانش [[امام]] را محدود به علومی خاص شمرده‌اند»<ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref>
در اهمیت مسأله [[علم غیب]] در میان [[صفات امام]]، جای هیچ تردیدی نیست هرچند در گستره‌ آن میان متکلمان شیعه اتفاق نظر وجود ندارد، زیرا برخی دانش [[امام]] را محدود به علومی خاص شمرده‌اند»<ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref>
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش