وجوب و ضرورت عقلی انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۴۲: خط ۴۲:
| پاسخ‌دهنده = میرزا عباس مهدوی‌فرد
| پاسخ‌دهنده = میرزا عباس مهدوی‌فرد
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[میرزا عباس مهدوی‌فرد]]'''، در کتاب ''«[[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[میرزا عباس مهدوی‌فرد]]'''، در کتاب ''«[[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[انتظار]] عقلاً [[تکلیف]] است، زیرا:
 
«[[انتظار]] عقلاً [[تکلیف]] است، زیرا:
:::::#[[انتظار]] راهگشایی برای [[حکومت عدل]] و ایجاد [[عدالت]] است و [[عقل]] [[حکم]] به [[حسن]] [[عدل]] و [[لزوم]] ایجاد [[عدالت]] می‌کند. بنابراین، راهگشایی و فراهم نمودن زمینه آن هم، لازم و [[تکلیف]] است پس [[انتظار فرج]] عقلاً [[تکلیف]] و ضروری است.
:::::#[[انتظار]] راهگشایی برای [[حکومت عدل]] و ایجاد [[عدالت]] است و [[عقل]] [[حکم]] به [[حسن]] [[عدل]] و [[لزوم]] ایجاد [[عدالت]] می‌کند. بنابراین، راهگشایی و فراهم نمودن زمینه آن هم، لازم و [[تکلیف]] است پس [[انتظار فرج]] عقلاً [[تکلیف]] و ضروری است.
:::::#عدم [[امید]] و [[انتظار]] موجب [[یأس]] و [[ناامیدی]] می‌شود، و مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد. در ذیل به برخی از آثار منفی آن اشاره می‌کنیم:
:::::#عدم [[امید]] و [[انتظار]] موجب [[یأس]] و [[ناامیدی]] می‌شود، و مضرّات و مفاسدی در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] به دنبال دارد. در ذیل به برخی از آثار منفی آن اشاره می‌کنیم:
خط ۵۵: خط ۵۶:
| پاسخ‌دهنده = مهدی نیلی‌پور
| پاسخ‌دهنده = مهدی نیلی‌پور
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[مهدی نیلی‌پور]]'''، در کتاب ''«[[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[مهدی نیلی‌پور]]'''، در کتاب ''«[[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«از دیدگاه [[عقل]] و بر اساس نظرات [[فلسفی]] و تحلیل‌های [[عقلانی]]، [[نظام]] [[حاکم]] بر هستی، [[نظامی]] حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب می‌باشد و تاریک دیدن و یا ابتر دیدن آن منافات با این دیدگاه [[عقلی]] و [[فلسفی]] دارد؛ به همین [[دلیل]] بر اساس [[ادله]] و [[براهین]] [[عقلی]] و [[فلسفی]] [[انتظار]] با همه گستردگی و عمق [[معنوی]] خود، غایت‌اندیشی مثبت و عاقلانه نسبت به [[آینده]] [[تاریخ]] است و به نوعی الزامی است، [[عقلی]] که [[خردورزی]] بر آن صحه می‌گذارد؛ چرا که فقدان این دیدگاه ([[انتظار]]) مساوی با بازیچه دیدن [[خلقت]] هستی و [[انسان]] می‌باشد.
 
«از دیدگاه [[عقل]] و بر اساس نظرات [[فلسفی]] و تحلیل‌های [[عقلانی]]، [[نظام]] [[حاکم]] بر هستی، [[نظامی]] حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب می‌باشد و تاریک دیدن و یا ابتر دیدن آن منافات با این دیدگاه [[عقلی]] و [[فلسفی]] دارد؛ به همین [[دلیل]] بر اساس [[ادله]] و [[براهین]] [[عقلی]] و [[فلسفی]] [[انتظار]] با همه گستردگی و عمق [[معنوی]] خود، غایت‌اندیشی مثبت و عاقلانه نسبت به [[آینده]] [[تاریخ]] است و به نوعی الزامی است، [[عقلی]] که [[خردورزی]] بر آن صحه می‌گذارد؛ چرا که فقدان این دیدگاه ([[انتظار]]) مساوی با بازیچه دیدن [[خلقت]] هستی و [[انسان]] می‌باشد.


[[استاد مطهری]] می‌فرماید: "[[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]]{{ع}} یک [[فلسفه]] بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهام‌بخش ایده و راه‌گشای به سوی [[آینده]] است، آیینه بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] آرمان‌های [[اسلامی]]. این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی [[فلسفی]] و جهانی است و جزئی از [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] است، برخی [[فرهنگی]] و [[تربیتی]] است، برخی [[سیاسی]] است، برخی [[اقتصادی]] است، برخی [[اجتماعی]] است، برخی انسانی، یا انسانی - طبیعی است"<ref>قیام و انقلاب مهدی{{ع}}، ص ۵۷.</ref>»<ref>[[مهدی نیلی‌پور|نیلی‌پور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>.
[[استاد مطهری]] می‌فرماید: "[[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]]{{ع}} یک [[فلسفه]] بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهام‌بخش ایده و راه‌گشای به سوی [[آینده]] است، آیینه بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] آرمان‌های [[اسلامی]]. این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی [[فلسفی]] و جهانی است و جزئی از [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] است، برخی [[فرهنگی]] و [[تربیتی]] است، برخی [[سیاسی]] است، برخی [[اقتصادی]] است، برخی [[اجتماعی]] است، برخی انسانی، یا انسانی - طبیعی است"<ref>قیام و انقلاب مهدی{{ع}}، ص ۵۷.</ref>»<ref>[[مهدی نیلی‌پور|نیلی‌پور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>.
خط ۶۴: خط ۶۶:
| پاسخ‌دهنده = حسین الهی‌نژاد
| پاسخ‌دهنده = حسین الهی‌نژاد
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین الهی‌نژاد]]'''، در مقاله ''«[[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین الهی‌نژاد]]'''، در مقاله ''«[[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«پس از آنکه دانستیم، حادثه [[ظهور]] امری است که در [[سرنوشت]] [[بشر]] تأثیر بسزایی دارد و نیز دانستیم که [[بشر]] هم می‌تواند در [[ظهور]] تأثیرگذار بوده و آن را از لحاظ زمانی به تعجیل بیندازد و نیز از لحاظ کیفیت وقوع، بیشتر آن را در راستای [[تکامل]] و ترقی خود قرار دهد. پس از نظر [[عقل]] چنین کاری ([[انتظار]]) که [[تکامل]] و ترقی [[بشر]] به آن وابسته است، لازم و ضروری است و [[بشر]] نیز باید نسبت به [[کارها]] و زمینه‌هایی که منتهی به [[ظهور]] می‌شود دغدغه و دل‌مشغولی داشته باشد، زیرا به‌دست گرفتن [[مقدمات ظهور]] و نیز دخالت در فرایند [[قبل از ظهور]] که از آن به [[انتظار]] تعبیر می‌کنند، در بهره‌مندی از [[ظهور]] مؤثر است، پس هرچه فعالیت و تلاش در قسمت [[انتظار]] بیشتر باشد، بهره‌مندی و استفاده از [[ظهور]] نیز بیشتر خواهد بود.
 
«پس از آنکه دانستیم، حادثه [[ظهور]] امری است که در [[سرنوشت]] [[بشر]] تأثیر بسزایی دارد و نیز دانستیم که [[بشر]] هم می‌تواند در [[ظهور]] تأثیرگذار بوده و آن را از لحاظ زمانی به تعجیل بیندازد و نیز از لحاظ کیفیت وقوع، بیشتر آن را در راستای [[تکامل]] و ترقی خود قرار دهد. پس از نظر [[عقل]] چنین کاری ([[انتظار]]) که [[تکامل]] و ترقی [[بشر]] به آن وابسته است، لازم و ضروری است و [[بشر]] نیز باید نسبت به [[کارها]] و زمینه‌هایی که منتهی به [[ظهور]] می‌شود دغدغه و دل‌مشغولی داشته باشد، زیرا به‌دست گرفتن [[مقدمات ظهور]] و نیز دخالت در فرایند [[قبل از ظهور]] که از آن به [[انتظار]] تعبیر می‌کنند، در بهره‌مندی از [[ظهور]] مؤثر است، پس هرچه فعالیت و تلاش در قسمت [[انتظار]] بیشتر باشد، بهره‌مندی و استفاده از [[ظهور]] نیز بیشتر خواهد بود.


بی‌شک با توجه به [[علم]] [[انسان]] در این که مقوله [[ظهور]] در [[تکامل]] و ترقی او نقش مهمی دارد با این‌حال به دنبال بسترها و [[زمینه‌های ظهور]] نرود، یعنی [[انتظار صحیح]] را در خود پیاده نکند، نقض غرض کرده است و نقض غرض از نظر [[عقل]] مردود است، زیرا [[انسان]] موجودی است دارای [[نعمت]] [[عقل]] و [[شعور]]؛ هیچ وقت نباید کارهایی که [[مانع]] نیل به [[هدف]] می‌‌شود از او سر زند. "حتی حیوانات نیز از این [[قانون]] [[پیروی]] کرده و از کارهای نقض غرض دوری میگزینند، مثلا یک پرنده وقتی که ساختن آشیانه [[هدف]] او باشد، از کارهایی که [[مانع]] رسیدن به [[هدف]] باشد مثل فراهم نکردن چوب و ابزار لازم و نیز خراب کردن آشیانه و... پرهیز می‌‌کند.
بی‌شک با توجه به [[علم]] [[انسان]] در این که مقوله [[ظهور]] در [[تکامل]] و ترقی او نقش مهمی دارد با این‌حال به دنبال بسترها و [[زمینه‌های ظهور]] نرود، یعنی [[انتظار صحیح]] را در خود پیاده نکند، نقض غرض کرده است و نقض غرض از نظر [[عقل]] مردود است، زیرا [[انسان]] موجودی است دارای [[نعمت]] [[عقل]] و [[شعور]]؛ هیچ وقت نباید کارهایی که [[مانع]] نیل به [[هدف]] می‌‌شود از او سر زند. "حتی حیوانات نیز از این [[قانون]] [[پیروی]] کرده و از کارهای نقض غرض دوری میگزینند، مثلا یک پرنده وقتی که ساختن آشیانه [[هدف]] او باشد، از کارهایی که [[مانع]] رسیدن به [[هدف]] باشد مثل فراهم نکردن چوب و ابزار لازم و نیز خراب کردن آشیانه و... پرهیز می‌‌کند.
خط ۷۷: خط ۸۰:
| پاسخ‌دهنده = سید جعفر موسوی‌نسب
| پاسخ‌دهنده = سید جعفر موسوی‌نسب
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[محقق طوسی]] در [[کشف]] المراد در اثبات اصل [[امامت]] به [[قاعده لطف]] که یک قاعده [[عقلی]] است [[تمسک]] کرده، می‌نویسد: {{عربی|"الامام لطف فیجب نصبه علی اللّه تعالی تحصیلا للغرض"}}؛ [[وجود امام]] [[لطف]] است (و هر لطفی بر [[خداوند]] [[واجب]] است) پس [[نصب]] [[امام]] بر [[خداوند متعال]] برای تحصیل غرض [[واجب]] است.
 
«[[محقق طوسی]] در [[کشف]] المراد در اثبات اصل [[امامت]] به [[قاعده لطف]] که یک قاعده [[عقلی]] است [[تمسک]] کرده، می‌نویسد: {{عربی|"الامام لطف فیجب نصبه علی اللّه تعالی تحصیلا للغرض"}}؛ [[وجود امام]] [[لطف]] است (و هر لطفی بر [[خداوند]] [[واجب]] است) پس [[نصب]] [[امام]] بر [[خداوند متعال]] برای تحصیل غرض [[واجب]] است.


به بیان دیگر تا وقتی که [[تکلیف]] ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عده‌ای هستند که [[مصون از خطا]] نیستند و باید [[امام]] [[معصوم]] و [[پیشوایی]] وجود داشته باشد تا آنها را [[هدایت]] کند و [[زمین]] بدون [[انسان کامل]] مانند جسم بدون [[روح]] است.
به بیان دیگر تا وقتی که [[تکلیف]] ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عده‌ای هستند که [[مصون از خطا]] نیستند و باید [[امام]] [[معصوم]] و [[پیشوایی]] وجود داشته باشد تا آنها را [[هدایت]] کند و [[زمین]] بدون [[انسان کامل]] مانند جسم بدون [[روح]] است.
خط ۸۸: خط ۹۲:
| پاسخ‌دهنده = محمود ملکی راد
| پاسخ‌دهنده = محمود ملکی راد
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمود ملکی راد]]'''، در کتاب ''«[[خانواده و زمینه‌سازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینه‌سازی ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمود ملکی راد]]'''، در کتاب ''«[[خانواده و زمینه‌سازی ظهور (کتاب)|خانواده و زمینه‌سازی ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«مهم‌ترین [[دلایل عقلی]] بر [[اعتقاد به منجی]] [[موعود]] بدین قرار است:
 
«مهم‌ترین [[دلایل عقلی]] بر [[اعتقاد به منجی]] [[موعود]] بدین قرار است:
:::::*'''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری<ref>علامه طباطبایی در مورد محال بودن آن می‌گوید: بطلان قسر دائم از ضروریات است (طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۳۱۳). قسر در اصطلاح به معنای منع کردن و ممنوع شدن موجودی است از ظهور و بروز اثر طبیعی خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهی روی به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد این قوه و جوهر همیشه یا در بیشتر اوقات از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود لغو و عبث محض خواهد بود. مثلاً حرارت و سوزانندگی که از لوازم ذاتی و طبیعی آتش است از آن گرفته شود و آتش هیچ‌گاه حرارت نداشته باشد و در جهان نیرویی باشد که از آغاز پیدایشِ آتش تا هنگامی که آتش در این جهان وجود دارد از حرارت آن جلوگیری کند. منظور از قسر اکثری نیز آن است که در طبیعت در اکثر دوره عمرش از اقتضای ذاتی خود محروم شود. پس هر طبیعتی در بیشتر دوره عمر به خواسته طبیعی‌اش می‌رسد و از اقتضای طبیعت‌اش محروم نخواهد شد. (صدر، رضا، راه مهدی، ص۲۵).</ref> از راه [[ظلم و ستم]]''': [[بشر]] در طول [[تاریخ]] تا به امروز با [[ظلم و ستم]] دست و پنجه نرم کرده و تحت [[ظلم و ستم]] [[ظالمان]] و [[ستمگران]] به سر برده است. از طرفی بر اساس [[دلیل عقلی]]، قسر [[انسان]] در تمام [[عمر]] یا در اکثر عمرش تحت [[ظلم و ستم]] محال خواهد بود؛ بنابراین باید روزگاری فرا رسد که [[ظلم و ستم]] با همه انواعش از [[جامعه بشری]] رخت بربندد و روزگار [[عدل و داد]] از راه برسد و آن روزگاری است که [[انسانیت]] و ارزش‌های والای انسانی و کرامت‌های [[اخلاقی]] [[حاکمیت]] می‌یابد که همان عصر طلایی [[ظهور]] [[منجی موعود]] و [[حکومت جهانی امام مهدی]]{{ع}} است.  
:::::*'''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری<ref>علامه طباطبایی در مورد محال بودن آن می‌گوید: بطلان قسر دائم از ضروریات است (طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۳۱۳). قسر در اصطلاح به معنای منع کردن و ممنوع شدن موجودی است از ظهور و بروز اثر طبیعی خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهی روی به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد این قوه و جوهر همیشه یا در بیشتر اوقات از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود لغو و عبث محض خواهد بود. مثلاً حرارت و سوزانندگی که از لوازم ذاتی و طبیعی آتش است از آن گرفته شود و آتش هیچ‌گاه حرارت نداشته باشد و در جهان نیرویی باشد که از آغاز پیدایشِ آتش تا هنگامی که آتش در این جهان وجود دارد از حرارت آن جلوگیری کند. منظور از قسر اکثری نیز آن است که در طبیعت در اکثر دوره عمرش از اقتضای ذاتی خود محروم شود. پس هر طبیعتی در بیشتر دوره عمر به خواسته طبیعی‌اش می‌رسد و از اقتضای طبیعت‌اش محروم نخواهد شد. (صدر، رضا، راه مهدی، ص۲۵).</ref> از راه [[ظلم و ستم]]''': [[بشر]] در طول [[تاریخ]] تا به امروز با [[ظلم و ستم]] دست و پنجه نرم کرده و تحت [[ظلم و ستم]] [[ظالمان]] و [[ستمگران]] به سر برده است. از طرفی بر اساس [[دلیل عقلی]]، قسر [[انسان]] در تمام [[عمر]] یا در اکثر عمرش تحت [[ظلم و ستم]] محال خواهد بود؛ بنابراین باید روزگاری فرا رسد که [[ظلم و ستم]] با همه انواعش از [[جامعه بشری]] رخت بربندد و روزگار [[عدل و داد]] از راه برسد و آن روزگاری است که [[انسانیت]] و ارزش‌های والای انسانی و کرامت‌های [[اخلاقی]] [[حاکمیت]] می‌یابد که همان عصر طلایی [[ظهور]] [[منجی موعود]] و [[حکومت جهانی امام مهدی]]{{ع}} است.  
:::::*'''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به [[عقل]]''': [[خداوند]] از سر [[حکمت]] خویش نیروی [[عقل]] را در [[انسان]] قرار داده تا [[راهنما]] و [[دلیل]] او به سوی [[خوبی‌ها]] و [[ارزش‌ها]] باشد و او را از ارتکاب پلیدی‌ها و [[زشتی‌ها]] باز دارد. از طرف دیگر [[انسان]] دارای قوای شهوانی و نفسانی است که او را به سوی تجاوزگری و خودکامگی و [[بدی‌ها]] سوق می‌دهد؛ بنابراین همواره [[نزاع]] و کشمکشی بین [[تمایلات نفسانی]] و [[عقل]] وجود. کسی که [[عقل]] او بر قوای نفسانی‌اش غالب و چیره گردد، به مقامی بلند و [[کمالات انسانی]] خواهد رسید. در [[حقیقت]] [[حکمت]] وجود [[عقل]] در [[انسان]] ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و [[بدی]] [[افعال]] است. اما می‌دانیم که تا به امروز [[عقل]] نتوانسته در [[جایگاه]] اصلی خود بنشیند و به کار واقعی‌اش که [[تدبیر]] و [[فرماندهی]] وجود [[انسان]] است، به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در [[خدمت]] شهوات و قوای نفسانی بوده است و آن از مسیر طبیعی‌اش باز داشته‌اند. این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی [[عقل]] در وجود [[انسان]] است و گفتیم که قسر دائم یا اکثری عقلاً محال است؛ پس باید روزی فرا رسد تا [[عقل]] [[بشر]] از [[اسارت]] و [[بردگی]] قوای نفسانی [[نجات]] یابد و [[رسالت]] خویش را به نحو اتم به انجام رساند. [[وعده]] فرارسیدن چنین روزی در [[اسلام]] در [[اندیشه مهدویت]] متبلور شده است. یعنی با آمدن [[امام مهدی]]{{ع}} و [[ظهور]] ایشان طوق [[بردگی]] و [[اسارت]] از گردن [[عقل]] برگرفته می‌شود و به [[مجد]] و [[عظمت]] واقعی می‌رسد و در [[جایگاه]] واقعی خود قرار می‌گیرد.  
:::::*'''محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به [[عقل]]''': [[خداوند]] از سر [[حکمت]] خویش نیروی [[عقل]] را در [[انسان]] قرار داده تا [[راهنما]] و [[دلیل]] او به سوی [[خوبی‌ها]] و [[ارزش‌ها]] باشد و او را از ارتکاب پلیدی‌ها و [[زشتی‌ها]] باز دارد. از طرف دیگر [[انسان]] دارای قوای شهوانی و نفسانی است که او را به سوی تجاوزگری و خودکامگی و [[بدی‌ها]] سوق می‌دهد؛ بنابراین همواره [[نزاع]] و کشمکشی بین [[تمایلات نفسانی]] و [[عقل]] وجود. کسی که [[عقل]] او بر قوای نفسانی‌اش غالب و چیره گردد، به مقامی بلند و [[کمالات انسانی]] خواهد رسید. در [[حقیقت]] [[حکمت]] وجود [[عقل]] در [[انسان]] ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و [[بدی]] [[افعال]] است. اما می‌دانیم که تا به امروز [[عقل]] نتوانسته در [[جایگاه]] اصلی خود بنشیند و به کار واقعی‌اش که [[تدبیر]] و [[فرماندهی]] وجود [[انسان]] است، به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در [[خدمت]] شهوات و قوای نفسانی بوده است و آن از مسیر طبیعی‌اش باز داشته‌اند. این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی [[عقل]] در وجود [[انسان]] است و گفتیم که قسر دائم یا اکثری عقلاً محال است؛ پس باید روزی فرا رسد تا [[عقل]] [[بشر]] از [[اسارت]] و [[بردگی]] قوای نفسانی [[نجات]] یابد و [[رسالت]] خویش را به نحو اتم به انجام رساند. [[وعده]] فرارسیدن چنین روزی در [[اسلام]] در [[اندیشه مهدویت]] متبلور شده است. یعنی با آمدن [[امام مهدی]]{{ع}} و [[ظهور]] ایشان طوق [[بردگی]] و [[اسارت]] از گردن [[عقل]] برگرفته می‌شود و به [[مجد]] و [[عظمت]] واقعی می‌رسد و در [[جایگاه]] واقعی خود قرار می‌گیرد.  
خط ۹۹: خط ۱۰۴:
| پاسخ‌دهنده = غلام رضا جلالی
| پاسخ‌دهنده = غلام رضا جلالی
| پاسخ = آقای '''[[غلام رضا جلالی]]'''، در مقاله ''«[[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[غلام رضا جلالی]]'''، در مقاله ''«[[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::« هیچ‌‏یک از [[شیعه]] و [[اهل سنّت]]، [[وجود مهدی]] را [[انکار]] نکرده‌‏اند. با این تفاوت که برای عموم اهل [[سنّت]]، [[مهدی]] پیام‌‏آور «[[آخر الزّمان]]» است ولی [[شیعه]]، [[حکمت]] وجودی خود را با [[فلسفه غیبت]] و [[ضرورت انتظار]] [[مهدی]]، گره زده و با اتّکای به همین [[اعتقاد]]، دید غیب‌‏گرایانه خود را [[توانمند]] کرده و با [[ایمان]] به آن، توانسته سده‌‏های پرمخاطره‌‏ای را پشت سر بگذارند و با خودیاری [[اجتماعی]]، در [[فساد محیط]]، حل نشود، [[جامعه]] خود را [[تهذیب]] کند و با دیدی روشن‏‌بینانه و امیدوارانه، به [[آینده]] بنگرد (...)و خود را بازیابد و با بهره‏‌گیری از این [[اعتقاد]]، از [[خدمت]] به دستگاه‌های [[ستم]] دوری جوید و ابزار [[حاکمان]] زورمدار و زرسالار و تزویرگر واقع نشود.
 
« هیچ‌‏یک از [[شیعه]] و [[اهل سنّت]]، [[وجود مهدی]] را [[انکار]] نکرده‌‏اند. با این تفاوت که برای عموم اهل [[سنّت]]، [[مهدی]] پیام‌‏آور «[[آخر الزّمان]]» است ولی [[شیعه]]، [[حکمت]] وجودی خود را با [[فلسفه غیبت]] و [[ضرورت انتظار]] [[مهدی]]، گره زده و با اتّکای به همین [[اعتقاد]]، دید غیب‌‏گرایانه خود را [[توانمند]] کرده و با [[ایمان]] به آن، توانسته سده‌‏های پرمخاطره‌‏ای را پشت سر بگذارند و با خودیاری [[اجتماعی]]، در [[فساد محیط]]، حل نشود، [[جامعه]] خود را [[تهذیب]] کند و با دیدی روشن‏‌بینانه و امیدوارانه، به [[آینده]] بنگرد (...)و خود را بازیابد و با بهره‏‌گیری از این [[اعتقاد]]، از [[خدمت]] به دستگاه‌های [[ستم]] دوری جوید و ابزار [[حاکمان]] زورمدار و زرسالار و تزویرگر واقع نشود.


هر خروجی جز به [[تأیید]] او و [[نایبان]] او را [[باطل]] بداند و برخلاف [[مظلومیت]]، [[اقلیت]] و عوامل فراوان بازدارنده، از تنگناهای ویران‏‌ساز [[تاریخ]]، سرافراز بیرون آید و هر حاکمیتی جز [[حکومت]] [[اسلام]] را نفی کند و از این راه، [[اندیشه]] خود را بعدی جهانی ببخشد، و مدعی گردد، این [[مهدی]] «[[صاحب]] السّیف» است که در نهایی‏‌ترین مصاف حامیان و حاملان داد و [[بیداد]]، همه مظاهر [[ستم]] را با [[قیام]] دادگرانه خود، در سطح جهانی از میان برخواهد داشت و همه [[طاغوت‌ها]] را [[سرکوب]] خواهد کرد و بر تمام مظاهر و نمودهای [[کفر]] و [[شرک]] و [[نفاق]] و تعارض‌های [[باطل]] چیره می‏‌شود، خاوران و باختران را می‌‏گشاید و [[حکومت واحد جهانی]] را چونان پرنیانی بر گستره کره خاکی می‏‌گستراند و میان همه [[انسان‌ها]] به داد [[حکم]] می‏‌راند و [[دین]] را چون [[ماه]] از محاق [[بدعت‌ها]] درآورد و به آن [[عزّت]] اللّه و حقایق مکتوم [[جهان]] را ظاهر گرداند. پس در یک کلمه، «[[مهدی]]»، در ضمیر [[تشیّع]]، [[انسان]] کاملی است که به [[جامعه آرمانی]] [[اسلام]] جامه عمل می‏‌پوشاند و از این راه، به همه آرمان‌های مردان [[خدا]] تحققّ می‌‏بخشد. این بود که مدام [[ضرورت انتظار]] [[فرج]] و تعمق در [[فلسفه غیبت]]، از سوی [[رهبران]] [[راستین]] [[اسلام]] گوشزد شده است، به گونه‌‏ای که هرچه [[غیبت]] طولانی‌‏تر گردید، [[انتظار]] عمق بیشتری یافت و هرچه [[انتظار]] عمیق‏‌تر گردید، [[فلسفه غیبت]] روشن‏‌تر شد»<ref>[[غلام رضا جلالی|جلالی، غلام رضا]]، [[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]، [[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص ۴۰۵، ۴۰۶.</ref>.
هر خروجی جز به [[تأیید]] او و [[نایبان]] او را [[باطل]] بداند و برخلاف [[مظلومیت]]، [[اقلیت]] و عوامل فراوان بازدارنده، از تنگناهای ویران‏‌ساز [[تاریخ]]، سرافراز بیرون آید و هر حاکمیتی جز [[حکومت]] [[اسلام]] را نفی کند و از این راه، [[اندیشه]] خود را بعدی جهانی ببخشد، و مدعی گردد، این [[مهدی]] «[[صاحب]] السّیف» است که در نهایی‏‌ترین مصاف حامیان و حاملان داد و [[بیداد]]، همه مظاهر [[ستم]] را با [[قیام]] دادگرانه خود، در سطح جهانی از میان برخواهد داشت و همه [[طاغوت‌ها]] را [[سرکوب]] خواهد کرد و بر تمام مظاهر و نمودهای [[کفر]] و [[شرک]] و [[نفاق]] و تعارض‌های [[باطل]] چیره می‏‌شود، خاوران و باختران را می‌‏گشاید و [[حکومت واحد جهانی]] را چونان پرنیانی بر گستره کره خاکی می‏‌گستراند و میان همه [[انسان‌ها]] به داد [[حکم]] می‏‌راند و [[دین]] را چون [[ماه]] از محاق [[بدعت‌ها]] درآورد و به آن [[عزّت]] اللّه و حقایق مکتوم [[جهان]] را ظاهر گرداند. پس در یک کلمه، «[[مهدی]]»، در ضمیر [[تشیّع]]، [[انسان]] کاملی است که به [[جامعه آرمانی]] [[اسلام]] جامه عمل می‏‌پوشاند و از این راه، به همه آرمان‌های مردان [[خدا]] تحققّ می‌‏بخشد. این بود که مدام [[ضرورت انتظار]] [[فرج]] و تعمق در [[فلسفه غیبت]]، از سوی [[رهبران]] [[راستین]] [[اسلام]] گوشزد شده است، به گونه‌‏ای که هرچه [[غیبت]] طولانی‌‏تر گردید، [[انتظار]] عمق بیشتری یافت و هرچه [[انتظار]] عمیق‏‌تر گردید، [[فلسفه غیبت]] روشن‏‌تر شد»<ref>[[غلام رضا جلالی|جلالی، غلام رضا]]، [[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]، [[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص ۴۰۵، ۴۰۶.</ref>.
خط ۱۰۸: خط ۱۱۴:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان ]]'''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان ]]'''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«وقتی ثابت شد [[حکمت الهی]] اقتضای [[تعیین امام]] و [[جانشین]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دارد، نتیجه منطقی آن قهراً این است که فقدان [[امام]]، معلول بی تدبیری و اهمال [[انسانی]] است. بنابراین، [[غیبت امام]]{{ع}} به [[دلیل]] نبود قابلیت در نهاد مردمی است که [[دین]] گریزند و [[لیاقت]] [[دیدار]] او را ندارند. پس به [[اختیار]] و [[انتخاب]] خود، [[جامعه]] بدون حضور [[معصوم]] را پذیرفته و از قبول [[حجت خدا]] سر باز زده‌اند. [[متکلمان امامیه]] بعد از اثبات [[نصب امام]] از طریق [[قاعده لطف]]، اظهار می‌‌کنند که نبود و [[غیبت امام]]{{ع}}، هیچ توجیه [[عقلانی]] ندارد جزء این که بگوییم این [[محرومیت]] نتیجه [[رفتار]] ما انسان‌هاست: {{عربی|وَ عَدَمُهُ مِنَّا}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ص۳۶۲.</ref>.
 
«وقتی ثابت شد [[حکمت الهی]] اقتضای [[تعیین امام]] و [[جانشین]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دارد، نتیجه منطقی آن قهراً این است که فقدان [[امام]]، معلول بی تدبیری و اهمال [[انسانی]] است. بنابراین، [[غیبت امام]]{{ع}} به [[دلیل]] نبود قابلیت در نهاد مردمی است که [[دین]] گریزند و [[لیاقت]] [[دیدار]] او را ندارند. پس به [[اختیار]] و [[انتخاب]] خود، [[جامعه]] بدون حضور [[معصوم]] را پذیرفته و از قبول [[حجت خدا]] سر باز زده‌اند. [[متکلمان امامیه]] بعد از اثبات [[نصب امام]] از طریق [[قاعده لطف]]، اظهار می‌‌کنند که نبود و [[غیبت امام]]{{ع}}، هیچ توجیه [[عقلانی]] ندارد جزء این که بگوییم این [[محرومیت]] نتیجه [[رفتار]] ما انسان‌هاست: {{عربی|وَ عَدَمُهُ مِنَّا}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ص۳۶۲.</ref>.


در [[کتاب‌های حدیثی]] بابی با عنوان "[[علت غیبت امام عصر]]{{ع}}" وجود دارد و در ذیل آن، روایاتی به چشم می‌‌خورند که جملگی بر این مطلب صحه می‌‌گذارند که [[غیبت امام]] به واسطه عدم قابلیت و [[لیاقت]] مردمی است که نه تنها از قبول فرمان‌های [[امام]] [[سرپیچی]] کردند، بلکه نسبت به [[جان]] [[حضرت]]، سوء قصد کردند و درصدد کشتن او برآمدند<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ص۲۴۳-۲۴۶؛ طوسی، ۱۴۲۵، ص۳۲۹-۳۴۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۲۵۰.</ref>. نتیجه منطقی این مسئله آن است که وقتی [[مردم]] به جای بهره‌گیری از [[نور هدایت]] [[امام]]، درصدد کشتن او برمی آیند، حضورش بی نتیجه است و قهراً [[غیبت]] او موجّه خواهد بود. وقتی به [[حکم عقل]] و [[نقل]] مشخص شد [[مانع]] [[ظهور امام عصر]]{{ع}}، [[رفتار]] ناشایست انسان‌هاست، لازمه این [[ادله]] آن است که باید این موانع را از میان برداشت. پس هر کس باید در [[حد ]]توان خود تلاش کند زمینه برای [[ظهور]] فراهم شود؛ چون معقول نیست با وجود زمینه، [[خدای متعال]] از اظهار [[ولیّ]] خود که وجودش، شرط حکیمانه بودن [[خلقت انسان]] است، دریغ ورزد.
در [[کتاب‌های حدیثی]] بابی با عنوان "[[علت غیبت امام عصر]]{{ع}}" وجود دارد و در ذیل آن، روایاتی به چشم می‌‌خورند که جملگی بر این مطلب صحه می‌‌گذارند که [[غیبت امام]] به واسطه عدم قابلیت و [[لیاقت]] مردمی است که نه تنها از قبول فرمان‌های [[امام]] [[سرپیچی]] کردند، بلکه نسبت به [[جان]] [[حضرت]]، سوء قصد کردند و درصدد کشتن او برآمدند<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ص۲۴۳-۲۴۶؛ طوسی، ۱۴۲۵، ص۳۲۹-۳۴۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۲۵۰.</ref>. نتیجه منطقی این مسئله آن است که وقتی [[مردم]] به جای بهره‌گیری از [[نور هدایت]] [[امام]]، درصدد کشتن او برمی آیند، حضورش بی نتیجه است و قهراً [[غیبت]] او موجّه خواهد بود. وقتی به [[حکم عقل]] و [[نقل]] مشخص شد [[مانع]] [[ظهور امام عصر]]{{ع}}، [[رفتار]] ناشایست انسان‌هاست، لازمه این [[ادله]] آن است که باید این موانع را از میان برداشت. پس هر کس باید در [[حد ]]توان خود تلاش کند زمینه برای [[ظهور]] فراهم شود؛ چون معقول نیست با وجود زمینه، [[خدای متعال]] از اظهار [[ولیّ]] خود که وجودش، شرط حکیمانه بودن [[خلقت انسان]] است، دریغ ورزد.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش