جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
«در [[احادیث]] متعدّد و گوناگونی که در زمینه [[فلسفه]] و فایده [[وجود امام]]{{ع}} در دروان [[غیبت]] به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده میشود که میتواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ و آن این که از [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ این پرسش که چه فایدهای وجود [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در عصر غیبتش دارد فرمود:{{عربی|" إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ "}} <ref>آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره میگیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.</ref>. | «در [[احادیث]] متعدّد و گوناگونی که در زمینه [[فلسفه]] و فایده [[وجود امام]]{{ع}} در دروان [[غیبت]] به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده میشود که میتواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ و آن این که از [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ این پرسش که چه فایدهای وجود [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در عصر غیبتش دارد فرمود:{{عربی|" إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ "}} <ref>آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره میگیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.</ref>. | ||
*اشعّه [[معنوی]] نامرئی [[وجود امام]]{{ع}} به هنگامیکه در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم، [[فلسفه وجودی]] او را آشکار میسازد. این آثار به صورت زیر است: | |||
::::#'''اثر [[امید بخشی]]:''' در میدانهای [[نبرد]] تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و [[فداکار]] این است که [[پرچم]]، در برابر حملات [[دشمن]] همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان [[دشمن]] دائماً میکوشند [[پرچم]] [[مخالفان]] را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن [[پرچم]] مایه دلگرمیسربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود [[فرمانده لشکر]] در مقرّ [[فرماندهی]] هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد [[خون]] گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در میآورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که [[فرمانده]] ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر [[قتل]] [[فرمانده]] در میان [[سپاه]] پخش شود یک [[لشکر]] [[عظیم]] با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی میگردد، گوئی [[آب]] سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه [[روح]] از تنشان بیرون رفته! [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایه حیات و حرکت و [[نظم]] و [[آرامش]] آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر همه میپاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیدهای که به [[وجود امام]] زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، خود را تنها نمیداند. او همواره [[انتظار]] بازگشت آن سفر کرده را که قافله های [[دل]] همراه اوست میکشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال [[ظهور]] او را میدهد. امّا اگر این [[رهبر]] اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در [[انتظار]] تولّد و پرورش او در [[آینده]] باشند وضع بسیار فرق میکند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّیتری به خود میگیرد، و آن اینکه: طبق [[اعتقاد]] عمومی [[شیعه]] که در [[روایات]] بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، [[امام]] به طور مداوم، در دوران [[غیبت]]، مراقب حال [[پیروان]] خویش است؛ و طبق یک [[الهام]] [[الهی]] از وضع [[اعمال]] آنها [[آگاه]] میگردد و به تعبیر [[روایات]] همه هفته برنامه [[اعمال]] آنها به نظر او میرسد و از چگونگی [[رفتار]] و [[کردار]] و گفتار آنها [[آگاه]] میگردد<ref>این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.</ref> این [[فکر]] سبب میشود که همه معتقدان در یک حال [[مراقبت]] دائمی فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "[[نظارت]] [[عالی]]" داشته باشند؛ اثر [[تربیتی]] این طرز [[فکر]] نیز قابل [[انکار]] نیست. | ::::#'''اثر [[امید بخشی]]:''' در میدانهای [[نبرد]] تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و [[فداکار]] این است که [[پرچم]]، در برابر حملات [[دشمن]] همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان [[دشمن]] دائماً میکوشند [[پرچم]] [[مخالفان]] را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن [[پرچم]] مایه دلگرمیسربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود [[فرمانده لشکر]] در مقرّ [[فرماندهی]] هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد [[خون]] گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در میآورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که [[فرمانده]] ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر [[قتل]] [[فرمانده]] در میان [[سپاه]] پخش شود یک [[لشکر]] [[عظیم]] با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی میگردد، گوئی [[آب]] سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه [[روح]] از تنشان بیرون رفته! [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایه حیات و حرکت و [[نظم]] و [[آرامش]] آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر همه میپاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیدهای که به [[وجود امام]] زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، خود را تنها نمیداند. او همواره [[انتظار]] بازگشت آن سفر کرده را که قافله های [[دل]] همراه اوست میکشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال [[ظهور]] او را میدهد. امّا اگر این [[رهبر]] اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در [[انتظار]] تولّد و پرورش او در [[آینده]] باشند وضع بسیار فرق میکند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّیتری به خود میگیرد، و آن اینکه: طبق [[اعتقاد]] عمومی [[شیعه]] که در [[روایات]] بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، [[امام]] به طور مداوم، در دوران [[غیبت]]، مراقب حال [[پیروان]] خویش است؛ و طبق یک [[الهام]] [[الهی]] از وضع [[اعمال]] آنها [[آگاه]] میگردد و به تعبیر [[روایات]] همه هفته برنامه [[اعمال]] آنها به نظر او میرسد و از چگونگی [[رفتار]] و [[کردار]] و گفتار آنها [[آگاه]] میگردد<ref>این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.</ref> این [[فکر]] سبب میشود که همه معتقدان در یک حال [[مراقبت]] دائمی فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "[[نظارت]] [[عالی]]" داشته باشند؛ اثر [[تربیتی]] این طرز [[فکر]] نیز قابل [[انکار]] نیست. | ||
::::#'''پاسداری آئین [[خدا]]:''' "[[امام علی|علی]]" آن [[ابر]] مرد [[تاریخ]] [[بشر]] در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به [[لزوم]] وجود [[رهبران الهی]] در هر عصر و زمان میکند میگوید: {{عربی|" اللَّهُمَ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ "}}<ref>آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمیماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.</ref>. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با [[گذشت]] زمان و آمیختن سلیقهها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامههای ظاهر [[فریب]] مکتبهای [[انحرافی]]، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پارهای از این [[قوانین]] از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی میگردد. این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این [[نور]] پرفروغ با عبور از شیشههای ظلمانی [[افکار]] تاریک، کمرنگ و کمرنگتر میگردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان میشود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال میگردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع [[مسلمانان]] کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر [[تعالیم]] اسلامی را در شکل اصلیاش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً [[وحی]] آسمانی بر کسی نازل میشود؟ مسلّماً نه! باب [[وحی]] با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] گرفته شود و این آئین برای نسلهای [[آینده]] محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته بهوسیله یک پیشوای [[معصوم]] ادامه یابد، خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و ناشناس {{عربی|" لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُه "}}. میدانیم در هر مؤسّسه مهمی "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری میکنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا [[آتش]] سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه [[امام]] و [[روح]] بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین [[الهی]] است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری میکند "تا دلائل [[الهی]] و نشانههای روشن [[پروردگار]] [[باطل]] نگردد و به [[خاموشی]] نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است. | ::::#'''پاسداری آئین [[خدا]]:''' "[[امام علی|علی]]" آن [[ابر]] مرد [[تاریخ]] [[بشر]] در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به [[لزوم]] وجود [[رهبران الهی]] در هر عصر و زمان میکند میگوید: {{عربی|" اللَّهُمَ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ "}}<ref>آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمیماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.</ref>. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با [[گذشت]] زمان و آمیختن سلیقهها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامههای ظاهر [[فریب]] مکتبهای [[انحرافی]]، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پارهای از این [[قوانین]] از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی میگردد. این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این [[نور]] پرفروغ با عبور از شیشههای ظلمانی [[افکار]] تاریک، کمرنگ و کمرنگتر میگردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان میشود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال میگردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع [[مسلمانان]] کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر [[تعالیم]] اسلامی را در شکل اصلیاش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً [[وحی]] آسمانی بر کسی نازل میشود؟ مسلّماً نه! باب [[وحی]] با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] گرفته شود و این آئین برای نسلهای [[آینده]] محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته بهوسیله یک پیشوای [[معصوم]] ادامه یابد، خواه آشکار و مشهور باشد یا پنهان و ناشناس {{عربی|" لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُه "}}. میدانیم در هر مؤسّسه مهمی "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری میکنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا [[آتش]] سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه [[امام]] و [[روح]] بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین [[الهی]] است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری میکند "تا دلائل [[الهی]] و نشانههای روشن [[پروردگار]] [[باطل]] نگردد و به [[خاموشی]] نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' میدانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا میشود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت میگیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که میتوان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمیکند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار میکند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] میخوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر میدادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون میشد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازهای را [[انتخاب]] میکردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در میآمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونیهای تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمیتواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز میشود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار میگیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل میشود؛ و خود را در میان هالهای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی میبینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمیخیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ میبینیم که جز از این راه نمیتوان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلودهای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بتپرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] میگذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز میداشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمهای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس میکرد، و با تمام شجاعتش همچون بید میلرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونههایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که میتوان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جملهها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب میشود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم میکنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. [[وجود امام]]{{ع}} در پشت ابرهای [[غیبت]] نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به [[تربیت]] و [[تکامل]] آنها میپردازد و از آنها انسانهایی کاملتر میسازد. ما قطبهای مغناطیسی [[زمین]] را با چشم خود نمیبینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های [[قطب]] نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره [[زمین]] از [[برکت]] این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به [[فرمان]] همین عقربه ظاهراً کوچک از [[سرگردانی]] رهایی مییابند. آیا تعجّب دارد اگر [[وجود امام]]{{ع}} در [[زمان غیبت]] با امواج [[جاذبه]] [[معنوی]] خود [[افکار]] و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند [[هدایت]] کند، و از [[سرگردانی]] رهایی بخشد؟ ولی نمیتوان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس [[زمین]] روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمیگذارد بلکه روی عقربههای ظریف و حسّاسی که [[آب]] مغناطیس خوردهاند و یک نوع سنخیّت و شباهت با [[قطب]] فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کردهاند اثر میگذارند، همینطور دلهایی که راهی با [[امام]] دارند و شباهتی را در خود [[ذخیره]] نمودهاند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف [[روحانی]] قرار میگیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفههای وجودی [[امام]]{{ع}} در چنین دورانی آشکار میگردد. | ::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' میدانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا میشود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت میگیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که میتوان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمیکند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار میکند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] میخوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر میدادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون میشد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازهای را [[انتخاب]] میکردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در میآمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونیهای تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمیتواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز میشود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار میگیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل میشود؛ و خود را در میان هالهای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی میبینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمیخیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ میبینیم که جز از این راه نمیتوان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلودهای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بتپرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] میگذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز میداشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمهای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس میکرد، و با تمام شجاعتش همچون بید میلرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونههایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که میتوان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جملهها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب میشود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم میکنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. [[وجود امام]]{{ع}} در پشت ابرهای [[غیبت]] نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به [[تربیت]] و [[تکامل]] آنها میپردازد و از آنها انسانهایی کاملتر میسازد. ما قطبهای مغناطیسی [[زمین]] را با چشم خود نمیبینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های [[قطب]] نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره [[زمین]] از [[برکت]] این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به [[فرمان]] همین عقربه ظاهراً کوچک از [[سرگردانی]] رهایی مییابند. آیا تعجّب دارد اگر [[وجود امام]]{{ع}} در [[زمان غیبت]] با امواج [[جاذبه]] [[معنوی]] خود [[افکار]] و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند [[هدایت]] کند، و از [[سرگردانی]] رهایی بخشد؟ ولی نمیتوان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس [[زمین]] روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمیگذارد بلکه روی عقربههای ظریف و حسّاسی که [[آب]] مغناطیس خوردهاند و یک نوع سنخیّت و شباهت با [[قطب]] فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کردهاند اثر میگذارند، همینطور دلهایی که راهی با [[امام]] دارند و شباهتی را در خود [[ذخیره]] نمودهاند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف [[روحانی]] قرار میگیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفههای وجودی [[امام]]{{ع}} در چنین دورانی آشکار میگردد. | ||
::::#'''ترسیم [[هدف آفرینش]]:''' هیچ عاقلی بی [[هدف]] گام بر نمیدارد، و هر حرکتی که در پرتو [[عقل]] و [[علم]] انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که [[هدف]] در کار [[انسانها]] معمولا رفع [[نیازمندی]] خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار [[خدا]] [[هدف]] متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بیپایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، [[باغی]] پر گل و میوه احداث میکنیم؛ در لابه لای درختان و بوتههای گل، علف هرزههایی میرویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند میپردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب میشوند. در اینجا ما دو [[هدف]] پیدا میکنیم: [[هدف]] اصلی که [[آب]] دادن درختان میوه و بوتههای گل است. و [[هدف]] تبعی که آبیاری علف هرزههای بی [[مصرف]] میباشد. بدون [[شک]] [[هدف]] تبعی نمیتواند [[انگیزه]] عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان [[هدف]] اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت باقی نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوههایی را که از هزاران درخت [[انتظار]] داریم به ما میدهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزههای زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ میکشیم هرچند علف هرزهها بمیرند. [[جهان آفرینش]] بمانند همان باغ پر طراوت است و [[انسانها]] درختان و بوتههای این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخههای پر برند. و آنها که به [[پستی]] گرائیده و [[منحرف]] و آلودهاند علف هرزههای این باغند. مسلّماً این [[آفتاب]] درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه [[برکات]] [[زمین]] و [[آسمان]]، برای آن آفریده نشده است که مشتی [[فاسد]] و هرزه به [[جان]] یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز [[ظلم و ستم]] و [[جهل]] و [[فساد]] محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز [[هدف آفرینش]] نمیتواند اینها باشد! این [[جهان]] و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد [[خداپرست]] که با مفاهیمیچون [[علم]] و [[حکمت]] [[خدا]] آشناست برای [[صالحان]] و [[پاکان]] آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز بهطور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در [[اختیار]] آنان قرار خواهد گرفت. {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref> و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref>. باغبان [[آفرینش]] ([[جهان]] پهناور هستی) به خاطر همین گروه [[فیض]] و مواهب خود را همچنان ادامه میدهد؛ هر چند علف هرزهها نیز به عنوان یک [[هدف]] تبعی سیراب گردند و بهرهمند شوند؛ ولی بیشک [[هدف]] اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین [[نسل]] گروه [[صالحان]] از روی [[زمین]] برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز [[آرامش]] [[زمین]] به هم میخورد، و [[آسمان]] [[برکات]] خود را قطع مینماید، و [[زمین]] از دادن بهره به [[انسانها]] مضایقه خواهد کرد! [[پیامبر]] یا [[امام]]، سمبل گروه [[صالحان]] و نمونه بارز [[انسان کامل]] است؛یعنی، همان گروهی که [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را تشکیل میدهند و به همین [[دلیل]] وجود او به تنهایی یا در رأس گروه [[صالحان]]، توجیه کننده [[هدف آفرینش]] و مایه [[نزول]] هر خیر و [[برکت]] و [[ریزش باران]] [[فیض]] و [[رحمت خدا]] است؛ اعم از این که در میان [[مردم]] آشکارا [[زندگی]] کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد [[صالح]] دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای [[آفرینش]]، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن [[هدف]] بزرگ، ولی نمونه کامل این [[هدف]] همین انسانهای نمونه و مردان آسمانی میباشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است. | ::::#'''ترسیم [[هدف آفرینش]]:''' هیچ عاقلی بی [[هدف]] گام بر نمیدارد، و هر حرکتی که در پرتو [[عقل]] و [[علم]] انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که [[هدف]] در کار [[انسانها]] معمولا رفع [[نیازمندی]] خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار [[خدا]] [[هدف]] متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بیپایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، [[باغی]] پر گل و میوه احداث میکنیم؛ در لابه لای درختان و بوتههای گل، علف هرزههایی میرویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند میپردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب میشوند. در اینجا ما دو [[هدف]] پیدا میکنیم: [[هدف]] اصلی که [[آب]] دادن درختان میوه و بوتههای گل است. و [[هدف]] تبعی که آبیاری علف هرزههای بی [[مصرف]] میباشد. بدون [[شک]] [[هدف]] تبعی نمیتواند [[انگیزه]] عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان [[هدف]] اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت باقی نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوههایی را که از هزاران درخت [[انتظار]] داریم به ما میدهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزههای زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ میکشیم هرچند علف هرزهها بمیرند. [[جهان آفرینش]] بمانند همان باغ پر طراوت است و [[انسانها]] درختان و بوتههای این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخههای پر برند. و آنها که به [[پستی]] گرائیده و [[منحرف]] و آلودهاند علف هرزههای این باغند. مسلّماً این [[آفتاب]] درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه [[برکات]] [[زمین]] و [[آسمان]]، برای آن آفریده نشده است که مشتی [[فاسد]] و هرزه به [[جان]] یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز [[ظلم و ستم]] و [[جهل]] و [[فساد]] محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز [[هدف آفرینش]] نمیتواند اینها باشد! این [[جهان]] و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد [[خداپرست]] که با مفاهیمیچون [[علم]] و [[حکمت]] [[خدا]] آشناست برای [[صالحان]] و [[پاکان]] آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز بهطور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در [[اختیار]] آنان قرار خواهد گرفت. {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref> و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref>. باغبان [[آفرینش]] ([[جهان]] پهناور هستی) به خاطر همین گروه [[فیض]] و مواهب خود را همچنان ادامه میدهد؛ هر چند علف هرزهها نیز به عنوان یک [[هدف]] تبعی سیراب گردند و بهرهمند شوند؛ ولی بیشک [[هدف]] اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین [[نسل]] گروه [[صالحان]] از روی [[زمین]] برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز [[آرامش]] [[زمین]] به هم میخورد، و [[آسمان]] [[برکات]] خود را قطع مینماید، و [[زمین]] از دادن بهره به [[انسانها]] مضایقه خواهد کرد! [[پیامبر]] یا [[امام]]، سمبل گروه [[صالحان]] و نمونه بارز [[انسان کامل]] است؛یعنی، همان گروهی که [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را تشکیل میدهند و به همین [[دلیل]] وجود او به تنهایی یا در رأس گروه [[صالحان]]، توجیه کننده [[هدف آفرینش]] و مایه [[نزول]] هر خیر و [[برکت]] و [[ریزش باران]] [[فیض]] و [[رحمت خدا]] است؛ اعم از این که در میان [[مردم]] آشکارا [[زندگی]] کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد [[صالح]] دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای [[آفرینش]]، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن [[هدف]] بزرگ، ولی نمونه کامل این [[هدف]] همین انسانهای نمونه و مردان آسمانی میباشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است. | ||
*و از اینجا روشن میشود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که: "از [[برکت]] وجود او (یعنی [[حجّت]] و [[نماینده]] [[الهی]]) [[مردم]] روزی میبرند، و به خاطر هستی او [[آسمان]] و [[زمین]] برپاست!" یک موضوع "اغراق آمیز" و "دور از [[منطق]]" و یا "[[شرک]] آلود" نمیباشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک [[حدیث قدسی]] خطاب به [[پیامبر]] از طرف [[خداوند]] در کتب مشهور [[نقل]] شده: {{عربی|" لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك "}}<ref>اگر تو نبودی آسمانها را نمیآفریدیم</ref> [[بیان]] یک واقعیّت است نه [[مبالغه]]! گوئی، منتها او شاهکار [[هدف آفرینش]] است و [[صالحان]] دیگر هر کدام بخشی از این [[هدف]] بزرگ را تشکیل میدهند»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
«[[مردم]] در [[زمان غیبت]]، آنهم به واسطه [[اعمال]] خودشان از فوائدی که شمردید محرومند لکن فوائد [[وجود امام]] منحصر به اینها نیست بلکه فوائد دیگری نیز وجود دارد که در [[زمان غیبت]] نیز مرتب است از جمله، دو فائده ذیل را میتوان شمرد: | «[[مردم]] در [[زمان غیبت]]، آنهم به واسطه [[اعمال]] خودشان از فوائدی که شمردید محرومند لکن فوائد [[وجود امام]] منحصر به اینها نیست بلکه فوائد دیگری نیز وجود دارد که در [[زمان غیبت]] نیز مرتب است از جمله، دو فائده ذیل را میتوان شمرد: | ||
*'''اول''': بر طبق سخنان گذشته و براهینی که در کتب [[دانشمندان]] اقامه شده است و احادیثی که در موضوع [[امامت]] وارد شده، وجود [[مقدس]] [[امام]]، [[غایت]] نوع و فرد کامل [[انسانیت]] و رابطه میان عالم مادی و عالم ربوبی است. اگر [[امام]] روی [[زمین]] نباشد نوع [[انسان]] منقرض خواهد شد. اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] به حد کامل شناخته و [[عبادت]] نمیشود. اگر [[امام]] نباشد رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] منقطع میگردد. [[قلب]] [[مقدس]] [[امام]] به منزله ترانسفورموتوریست که برق کارخانه را به هزاران لامپ میرساند. اشراقات و افاضات [[عوالم غیبی]]، اولا بر آینه [[پاک]] [[قلب]] [[امام]] و به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میگردد. [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربی نوع [[انسان]] است و معلوم است که حضور و [[غیبت]] او، در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم میشود گفت: [[امام]] [[ناپیدا]] را چه نفعی است؟! [[گمان]] میکنم شما این اشکال را از زبان کسانی میگوئید که به [[حقیقت]] معنای [[ولایت]] و [[امامت]] پی نبرده و [[امام]] را جز یک مسئلهگو و جاریکننده حدود نمیداند، در صورتی که [[مقام امامت]] و [[ولایت]] از این [[مقامات]] ظاهری بسیار شامختر است. | |||
[[امام سجاد]]{{ع}} فرمود: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنین]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و صاحباختیار [[مسلمین]] هستیم. ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند. به واسطه ماست که [[آسمان]] بر [[زمین]] فرود نمیآید مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد. به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود. اگر ما روی [[زمین]] نبودیم اهلش را فرومیبرد و آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچگاه [[زمین]] از حجتی خالی نبوده است ولی آن [[حجت]]، گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غائب]] و مستور بوده است، تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمیشود. | [[امام سجاد]]{{ع}} فرمود: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنین]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و صاحباختیار [[مسلمین]] هستیم. ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند. به واسطه ماست که [[آسمان]] بر [[زمین]] فرود نمیآید مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد. به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود. اگر ما روی [[زمین]] نبودیم اهلش را فرومیبرد و آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچگاه [[زمین]] از حجتی خالی نبوده است ولی آن [[حجت]]، گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غائب]] و مستور بوده است، تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمیشود. | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
باز هم ممکن است بگویید: کوشش کردن یکنفر یا چند نفر معدود به جایی نمیرسد و اصولا من چه گناهی دارم که از [[فیض]] [[دیدار]] [[امام]] [[محروم]] شدهام؟! در جواب میگویم: ما اگر در راه رشد [[افکار]] عمومی و آشنا نمودن جهانیان با حقائق [[اسلام]] و نزدیک شدن به [[هدف]] [[مقدس]] [[امام زمان]] کوشش کنیم [[وظیفه]] خودمان را انجام دادهایم و در مقابل، به [[ثواب]] بزرگی نائل میشویم و [[جامعه]] [[انسانیت]] را گرچه یک قدم باشد، بهسوی [[هدف]] نزدیک نمودهایم که [[ارزش]] اینکار بر [[دانشمندان]] پوشیده نیست. لذا در [[روایات]] زیاد وارد شده که [[انتظار فرج]] یکی از بزرگترین [[عبادات]] است<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲؛ ۱۵۰.</ref>. | باز هم ممکن است بگویید: کوشش کردن یکنفر یا چند نفر معدود به جایی نمیرسد و اصولا من چه گناهی دارم که از [[فیض]] [[دیدار]] [[امام]] [[محروم]] شدهام؟! در جواب میگویم: ما اگر در راه رشد [[افکار]] عمومی و آشنا نمودن جهانیان با حقائق [[اسلام]] و نزدیک شدن به [[هدف]] [[مقدس]] [[امام زمان]] کوشش کنیم [[وظیفه]] خودمان را انجام دادهایم و در مقابل، به [[ثواب]] بزرگی نائل میشویم و [[جامعه]] [[انسانیت]] را گرچه یک قدم باشد، بهسوی [[هدف]] نزدیک نمودهایم که [[ارزش]] اینکار بر [[دانشمندان]] پوشیده نیست. لذا در [[روایات]] زیاد وارد شده که [[انتظار فرج]] یکی از بزرگترین [[عبادات]] است<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲؛ ۱۵۰.</ref>. | ||
*'''دوم''': [[ایمان]] به [[مهدی]] [[غائب]] و [[انتظار فرج]] و [[ظهور امام زمان]] مایه [[امیدواری]] و آرامشبخش دلهای [[مسلمین]] است و این [[امیدواری]] یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] در [[هدف]] میباشد. هر گروهی که [[روح]] [[یأس]] و [[ناامیدی]] خانه دلشان را تاریک نموده باشد و چراغ [[امید]] و [[آرزو]] در آن نتابد، هرگز روی موفقیت را نخواهند دید. آری اوضاع آشفته و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیانکن [[مادیت]] و [[کسادی]] بازار [[علوم]] و [[معارف]] و [[محرومیت]] روزافزون طبقه ضعیف و توسعه [[فنون]] [[استعمار]] و جنگهای سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی [[شرق]] و [[غرب]]، روشنفکران و خیرخواهان [[بشر]] را مضطرب کرده است بهطوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید نمایند. | |||
تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک جستن میکند همان [[انتظار فرج]] و فرارسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلبهای [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده مرهم دلهای زخمدار طبقه [[محروم]] میگردد. نویدهای مسرتبخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقائد]] [[مؤمنین]] را نگهداری نموده در [[دین]] پایدارشان میکند. [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار نموده است. [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] میدهد و در شاهراه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد میکند. [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح برنامه [[حکومت جهانی]] [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است، درهای [[شکست]] و [[ناامیدی]] را مسدود ساخته است و [[انتظار]] میرود که [[جهان]] [[مسلمین]] به واسطه این برنامه گرانبهای [[اسلامی]]، [[ملل]] پراکنده [[جهان]] را متوجه خویش سازند و در [[تشکیل حکومت]] [[توحید]] متحدشان گردانند. | تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک جستن میکند همان [[انتظار فرج]] و فرارسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلبهای [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده مرهم دلهای زخمدار طبقه [[محروم]] میگردد. نویدهای مسرتبخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقائد]] [[مؤمنین]] را نگهداری نموده در [[دین]] پایدارشان میکند. [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار نموده است. [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] میدهد و در شاهراه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد میکند. [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح برنامه [[حکومت جهانی]] [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است، درهای [[شکست]] و [[ناامیدی]] را مسدود ساخته است و [[انتظار]] میرود که [[جهان]] [[مسلمین]] به واسطه این برنامه گرانبهای [[اسلامی]]، [[ملل]] پراکنده [[جهان]] را متوجه خویش سازند و در [[تشکیل حکومت]] [[توحید]] متحدشان گردانند. | ||
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
::::#[[تربیت]] [[انسانهای صالح]] برای [[یاری]] خود؛ | ::::#[[تربیت]] [[انسانهای صالح]] برای [[یاری]] خود؛ | ||
::::#حل [[مشکلات]] ویژهای که [[جامعه]] [[مؤمنان]] را به خطر میاندازد.<ref> [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، مهدی{{ع}} انقلابی بزرگ، ص ۲۴۹ - ۲۶۹ </ref> | ::::#حل [[مشکلات]] ویژهای که [[جامعه]] [[مؤمنان]] را به خطر میاندازد.<ref> [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، مهدی{{ع}} انقلابی بزرگ، ص ۲۴۹ - ۲۶۹ </ref> | ||
*البته ندانستن و چگونگی بهرهرسانی آن [[حضرت]] به [[مردم]]، در [[فلسفه]] و دلیلهای [[غیبت]] و یا [[اعتقاد]] به [[غیبت]] آن بزرگوار اشکال پدید نمیآورد. [[علامه مجلسی]]، ضمن بحث درباره [[تشبیه]] [[امام غایب]]{{ع}} به [[آفتاب پشت ابر]]، فواید و نحوه بهره برداری از [[امام غایب]]{{ع}} را در هشت نکته [[بیان]] کرده است.<ref> بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳ - ۹۴</ref> بحثهای گذشته، فایدههای وجود [[امام غایب]]{{ع}} را آشکار میسازد؛ هر چند به تمام فایدهها و همه روشهای بهرهمند شدن احاطه نداریم. آنچه در این بحث اهمیت دارد، ردّ [[شبهه]] لغو بودن وجود [[امام غایب]]{{ع}} است که حتی با اثبات یک فایده نیز تحقق مییابد. به نظر میرسد، آماده بودن [[امام غایب]]{{ع}} برای [[قیام]] و [[اصلاح]] امور [[جامعه بشری]]، [[بهترین]] و بالاترین [[هدف]] و فایده آن بزرگوار است که در گفتار [[شهید]] بزرگوار آية [[الله]] [[سید محمد باقر صدر]] به [[بهترین]] روش [[بیان]] شده است.<ref> محمدباقر صدر، [[امام مهدی]]{{ع}} حماسه ای از نور، ص ۴۷ - ۵۲.</ref>»<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]، ص۱۸۰ - ۱۸۲.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۰۵: | خط ۳۰۵: | ||
| پاسخدهنده = خدامراد سلیمیان | | پاسخدهنده = خدامراد سلیمیان | ||
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در دو کتاب ''«[[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]»'' و ''«[[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در دو کتاب ''«[[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]»'' و ''«[[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
*«این پرسش بارها در زمان [[معصومین]]{{عم}} پیش از [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} مطرح شده و ایشان نیز طبق [[درک]] و [[فهم]] مخاطبان پاسخ دادهاند، از جمله آنها پاسخ معروفی است که آن حضرات انتفاع از [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را در این دوران به بهره بردن از [[خورشید پشت ابر]] [[تشبیه]] کردهاند<ref>ر. ک: به پرسشی که در این زمینه پاسخ داده شد.</ref>. | |||
*با مراجعه به کتابهای مربوط به وجود دو [[تفسیر]] بر [[امامت]] پی میبریم: | |||
::::#'''تعریف [[کلامی]]:''' مطابق این تعریف، [[امامت]] ریاستی است بر عموم، توسط یکی از اشخاص در امور [[دین]] و [[دنیا]]. | ::::#'''تعریف [[کلامی]]:''' مطابق این تعریف، [[امامت]] ریاستی است بر عموم، توسط یکی از اشخاص در امور [[دین]] و [[دنیا]]. | ||
::::#'''تعریف [[فلسفی]]- [[عرفانی]]:''' مطابق این تعریف، [[امامت]] منصبی است [[الهی]] همانند [[نبوت]]، و بین این دو "[[امامت]] و [[نبوت]]" هیچ فرقی جز [[وحی]] نیست. | ::::#'''تعریف [[فلسفی]]- [[عرفانی]]:''' مطابق این تعریف، [[امامت]] منصبی است [[الهی]] همانند [[نبوت]]، و بین این دو "[[امامت]] و [[نبوت]]" هیچ فرقی جز [[وحی]] نیست. | ||
*[[امامت]] استمرار تمام [[وظائف]] [[نبوت]] جز [[تحمل]] [[وحی الهی]] است، و نیز نوعی تصرّف است در [[باطن]] و [[نفوس]] افراد برای رساندن آنها به کمال مطلوب. مطابق این تعریف، [[ریاست]] در امور [[دین]] و [[دنیا]]، شأنی از [[شؤون]] [[امامت]] به این معناست. و این همان معنایی است که [[شیعه]] دوازده امامی به آن ملتزم است، لذا [[امامت]] را به این جهت جزء [[اصول دین]] به حساب آورده و آن را از [[نبوت]] بالاتر میداند. | |||
*[[علامه طباطبایی]] در این باره میفرماید: "[[امامت]] حقیقتی ورای [[مقام]] [[اطاعت]] یا [[ریاست]] [[دین]] و [[دنیا]] یا [[وصایت]] و [[خلافت]] و [[جانشینی]] در روی [[زمین]] به معنای [[حکومت]] بین [[مردم]] است"<ref> محمّد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۲۷۱.</ref>. عمق معنای [[امامت]] نزد ایشان به این است که [[امامت]]، هدایتی [[باطنی]] بوده که همان [[ولایت]] بر [[مردم]] و [[کردار]] آنان است و این [[هدایت باطنی]] جز رساندن به مطلوب نیست. [[متکلمین]] بر [[ضرورت]] معنایی که برای [[امامت]] ذکر کردهاند به ادلهای از قبیل: [[قاعده لطف]]، [[لزوم]] [[حفظ شریعت]] و [[تبیین دین]] [[خداوند]] [[استدلال]] کردهاند، که عمدتا با حضور [[امام]] در بین [[مردم]] تأمین میشود. | |||
*اگر اشکال شود که این [[لطف]] چگونه با [[غیبت]] [[حضرت]] [[سازگاری]] دارد؟ | |||
*در پاسخ باید بگوییم: | |||
::::#[[امام زمان]]{{ع}} [[حافظ]] کلی [[شریعت]] است و از اتفاق بر [[باطل]] جلوگیری میکند. | ::::#[[امام زمان]]{{ع}} [[حافظ]] کلی [[شریعت]] است و از اتفاق بر [[باطل]] جلوگیری میکند. | ||
::::# [[الطاف]] [[خداوند]] درجههای گوناگونی دارد که هنگام تزاحم، آنچه که [[لطف]] بیشتری دارد مقدّم میگردد و لذا اگرچه با حضور [[امام]]، [[مردم]] به الطافی افزونتر خواهند رسید و از حضور او بهرهمند خواهند شد، ولی [[لطف]] [[غیبت]] او مهمّتر است، همانگونه که در بحث [[فلسفه غیبت]] بدان اشاره شده است. | ::::# [[الطاف]] [[خداوند]] درجههای گوناگونی دارد که هنگام تزاحم، آنچه که [[لطف]] بیشتری دارد مقدّم میگردد و لذا اگرچه با حضور [[امام]]، [[مردم]] به الطافی افزونتر خواهند رسید و از حضور او بهرهمند خواهند شد، ولی [[لطف]] [[غیبت]] او مهمّتر است، همانگونه که در بحث [[فلسفه غیبت]] بدان اشاره شده است. | ||
*درباره [[تفسیر]] دوم برای [[امامت]] که همان [[تفسیر]] عرفا است، جای هیچ گونه اشکالی درباره [[غیبت]] [[امام]] نیست؛ زیرا بنابرآن تعریف، [[امامت]] حقیقتی است که [[امام]] به جهت قابلیتهایی که پیدا کرده، میتواند در [[نفوس]] [[انسانها]] [[تصرف]] کرده و آنها را به سرمنزل مقصود برساند. | |||
*این معنا برای [[امامت]]، با [[غیبت]] او نیز [[سازگاری]] دارد، و [[امام]] در [[عصر غیبت]] نیز این تصرفات را میتواند انجام دهد که در طول [[دوران غیبت]] چنین هدایتهایی را فراوان داشته باشیم<ref> محمّد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۲۷۱.</ref>. | |||
*بنابراین به هر دلیلی که [[امام]] [[غائب]] شده باشد، بخشی از [[فلسفه وجودی]] او در هاله [[پنهانزیستی]] قرار میگیرد و [[مردم]] از او [[محروم]] میشوند و آن بخش مباشرت او در [[هدایت ظاهری]] و [[تشکیل حکومت]] و [[اجرای عدالت]] است، ولی [[هدایت]] [[معنوی]] و با واسطه او به وسیله [[نمایندگان]] او برای [[بیان]] [[احکام]] و اجرای [[حکومت]] و [[عدالت]] به حال خود باقی است؛ همانگونه که در زمان ظهورش گاهی [[هدایت]] یا [[ولایت]] و [[فرماندهی]] بخشی را به [[نخبگان]] خود وامیگذارد و [[مردم]] از آنان بهرهمند میشوند، در [[زمان غیبت]] نیز این نمایندگی ادامه دارد و کار [[نمایندگان]]، کار [[امام]] [[معصوم]] است، چه اینکه آنها از سوی او [[نصب]] شدهاند. | |||
*تفاوت بین [[زمان ظهور]] و [[غیبت]] فقط از جهت [[محرومیت]] [[مردم]] از [[درک]] حضور و مباشرت [[هدایت ظاهری]] و [[تصدی]] امور است که این به جهتی از جهات- چه بدانیم و چه ندانیم- واقع شده است و مسأله [[غیبت]] از مسائل روشن و [[یقینی]] [[معارف اسلامی]] است که [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]]{{صل}} از آن خبر داده است. | |||
*افزون بر [[هدایت]] [[معنوی]] [[امام]]، اصل وجود او هم [[حکمت]] و [[لطف]] است که در [[نظام]] حکیمانه [[الهی]] وجود او [[ضرورت]] دارد. | |||
*با توجه به آنچه ذکر شد میتوان بهرههای [[مردم]] از [[امام]] [[غائب]] را این گونه به اختصار مورد اشاره قرار داد: | |||
::::#رسیدن [[فیض]] [[الهی]] به [[انسانها]] به خاطر وجود او است؛ زیرا [[آفرینش]] [[انسانها]] بدون [[آفرینش]] [[پیامبر]] و [[امام]] معنا و مفهومی ندارد. از دیدگاه [[پیروان]] [[اهل بیت]]{{عم}} و براساس آموزههای [[ناب]] [[اسلامی]]، [[امام]] [[واسطه فیض]] [[پروردگار]] به تمام موجودات [[جهان هستی]] میباشد. مرحوم [[علامه مجلسی]] در این باره [[معتقد]] است بیشتر مطالبی که [[فلاسفه]] درباره [[عقول]] اثبات کردهاند، در [[احادیث متواتر]]، به گونهای دیگر برای [[ارواح]] [[معصومین]]{{عم}} اثبات شده است. برای مثال، [[ارواح]] [[معصومان]]{{عم}} پیش از <ref>ر. ک: علی اصغر رضوانی، موعودشناسی، ص ۴۰۳، به نقل از: پیشین، ج ۱۴، ص ۳۰۴.</ref>. دیگر آفریدههای [[خداوند]] آفریده شدهاند و [[علت]] غایی [[آفرینش]] و واسطه در [[افاضه]] [[علوم]] و [[معارف]] و به طور کلی [[واسطه فیض]] در [[کمالات وجودی]] و [[معرفتی]] هستند<ref> محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۰۳.</ref>. در بخشی از [[زیارت]] ارزشمند [[زیارت جامعه کبیره]] چنین میخوانیم: "... ای [[امامان]] بزرگ [[خداوند]] به سبب شما آغاز کرد و به سبب شما پایان میدهد و به سبب شما [[باران]] را فرو میفرستد و به شما [[آسمان]] را نگه داشته است از اینکه بر [[زمین]] فروریزد، جز به [[اراده]] او، [[غم]] و [[اندوه]] و گرفتاری به واسطه شما رفع میگردد..."<ref>{{عربی|" بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَ "}}؛ شیخ صدوق، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۹، باب زیارة جامعة لسائر المشاهد{{عم}}.</ref> | ::::#رسیدن [[فیض]] [[الهی]] به [[انسانها]] به خاطر وجود او است؛ زیرا [[آفرینش]] [[انسانها]] بدون [[آفرینش]] [[پیامبر]] و [[امام]] معنا و مفهومی ندارد. از دیدگاه [[پیروان]] [[اهل بیت]]{{عم}} و براساس آموزههای [[ناب]] [[اسلامی]]، [[امام]] [[واسطه فیض]] [[پروردگار]] به تمام موجودات [[جهان هستی]] میباشد. مرحوم [[علامه مجلسی]] در این باره [[معتقد]] است بیشتر مطالبی که [[فلاسفه]] درباره [[عقول]] اثبات کردهاند، در [[احادیث متواتر]]، به گونهای دیگر برای [[ارواح]] [[معصومین]]{{عم}} اثبات شده است. برای مثال، [[ارواح]] [[معصومان]]{{عم}} پیش از <ref>ر. ک: علی اصغر رضوانی، موعودشناسی، ص ۴۰۳، به نقل از: پیشین، ج ۱۴، ص ۳۰۴.</ref>. دیگر آفریدههای [[خداوند]] آفریده شدهاند و [[علت]] غایی [[آفرینش]] و واسطه در [[افاضه]] [[علوم]] و [[معارف]] و به طور کلی [[واسطه فیض]] در [[کمالات وجودی]] و [[معرفتی]] هستند<ref> محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۰۳.</ref>. در بخشی از [[زیارت]] ارزشمند [[زیارت جامعه کبیره]] چنین میخوانیم: "... ای [[امامان]] بزرگ [[خداوند]] به سبب شما آغاز کرد و به سبب شما پایان میدهد و به سبب شما [[باران]] را فرو میفرستد و به شما [[آسمان]] را نگه داشته است از اینکه بر [[زمین]] فروریزد، جز به [[اراده]] او، [[غم]] و [[اندوه]] و گرفتاری به واسطه شما رفع میگردد..."<ref>{{عربی|" بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَ "}}؛ شیخ صدوق، تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۹۹، باب زیارة جامعة لسائر المشاهد{{عم}}.</ref> | ||
::::#هدایتهای [[معنوی]] و [[باطنی]] [[امام]] به برخی از افراد [[شایسته]] همواره در طول [[تاریخ]] تجربه شده است. اساسیترین [[هدف]] [[امام]] [[هدایت]] [[انسانها]] است. این [[هدایت]] در زمان حضور ظاهری [[امام]] به صورت آشکارا صورت میگیرد. لکن [[غیبت]] [[امام]] هرگز این [[وظیفه]] مهم را ساقط نخواهد کرد. او با تأثیر بر قلبهای انسانهای لایق آنچه را لازم است در [[جوامع]] [[انسانی]] [[القا]] میکند. | ::::#هدایتهای [[معنوی]] و [[باطنی]] [[امام]] به برخی از افراد [[شایسته]] همواره در طول [[تاریخ]] تجربه شده است. اساسیترین [[هدف]] [[امام]] [[هدایت]] [[انسانها]] است. این [[هدایت]] در زمان حضور ظاهری [[امام]] به صورت آشکارا صورت میگیرد. لکن [[غیبت]] [[امام]] هرگز این [[وظیفه]] مهم را ساقط نخواهد کرد. او با تأثیر بر قلبهای انسانهای لایق آنچه را لازم است در [[جوامع]] [[انسانی]] [[القا]] میکند. | ||
خط ۳۲۹: | خط ۳۲۹: | ||
::::#[[تصویب امور سال]] در شبهای [[قدر]] که طبق برخی [[روایات]] با امضای آن [[حضرت]] صورت میگیرد. | ::::#[[تصویب امور سال]] در شبهای [[قدر]] که طبق برخی [[روایات]] با امضای آن [[حضرت]] صورت میگیرد. | ||
::::#ایجاد [[امیدواری]] در [[پیروان]] [[اهل بیت]]{{عم}}؛ | ::::#ایجاد [[امیدواری]] در [[پیروان]] [[اهل بیت]]{{عم}}؛ | ||
*[[باور]] به زنده بودن [[پیشوا]] و [[امام]] مایه [[امیدواری]] [[پیروان]] آن [[امام]] است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]، ص ۷۶ - ۸۰.</ref>. | |||
*«برخی از فواید این بخش بدین قرار است: | |||
*'''نگهبانی از [[آیین]] [[خداوند]] با هدایتهای باطنی''': بیگمان [[پیشوایان معصوم]]{{عم}}، معلمان و [[مربیان]] اصلی [[انسانها]] هستند و [[مردم]]، همواره از زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگواران بهرهها بردهاند. در [[زمان غیبت]] نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همهجانبه از محضر [[امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راههای مختلف، گره از [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز میکند. | |||
این مهم نه فقط در در دوره [[غیبت صغرا]]، با پاسخگویی به پرسشهای [[مردم]] و [[دانشمندان]]، از طریق نامههای [[امام]] که به [[توقیعات]] مشهور است، تحقق یافت، بلکه در [[دوران غیبت کبرا]] نیز به صورت هدایتهای [[باطنی]] صورت پذیرفت. | این مهم نه فقط در در دوره [[غیبت صغرا]]، با پاسخگویی به پرسشهای [[مردم]] و [[دانشمندان]]، از طریق نامههای [[امام]] که به [[توقیعات]] مشهور است، تحقق یافت، بلکه در [[دوران غیبت کبرا]] نیز به صورت هدایتهای [[باطنی]] صورت پذیرفت. | ||
خط ۳۴۰: | خط ۳۴۰: | ||
چه بسیار افرادی که یکباره از راهی که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسیار افرادی که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولی یکباره در آن مستقر شدند. | چه بسیار افرادی که یکباره از راهی که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسیار افرادی که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولی یکباره در آن مستقر شدند. | ||
*'''نگهداشت [[جامعه]] از [[ناامیدی]] و سرخوردگی''': بدون [[شک]] [[باور]] به [[امام غایب]]{{ع}} سبب [[امیدواری]] [[مسلمانان]] به [[آینده]] روشن میشود. این [[امیدواری]]، از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] است. [[جامعه]] [[شیعی]]، طبق [[باور]] خویش به [[وجود امام]] [[شاهد]] و زنده، همواره [[منتظر ظهور]] آن [[حضرت]] است. او را در میان خود نمیبیند؛ اما خود را یگانه و جدا از او نمیداند. باری، [[امام]] پنهان، همواره مراقب حال و وضع [[شیعیان]] است و همین مسأله باعث میشود پیروانشان به [[امید]] [[لطف]] و [[عنایت]] حضرتش، برای [[رسیدن به وضع مطلوب]] جهانی تلاش کنند. | |||
به [[بیان]] دیگر، [[امام]]- اگرچه [[غایب]]- نقطه اتکایی است که [[پیروان]] خود را در ورطههای نابودی و [[ناامیدی]] در [[حمایت]] و [[پناه]] خود میگیرد و بسان پناهگاهی مطمئن [[پیروان]] خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالی وامیدارد. | به [[بیان]] دیگر، [[امام]]- اگرچه [[غایب]]- نقطه اتکایی است که [[پیروان]] خود را در ورطههای نابودی و [[ناامیدی]] در [[حمایت]] و [[پناه]] خود میگیرد و بسان پناهگاهی مطمئن [[پیروان]] خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالی وامیدارد. | ||
خط ۳۴۸: | خط ۳۴۸: | ||
آری، اوضاع نابسامان و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیانکن [[ستم]] و [[بیداد]]، خیرخواهان [[بشریت]] را نگران کرده است؛ به گونهای که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. در این صورت، یگانه روزنه امیدی که برای [[بشر]] بازمیماند و یگانه بارقه امیدی که در این [[جهان]] ظلمتزده، [[امید]] میآفریند، همان [[انتظار فرج]] و فرارسیدن عصر سراسر [[عدل]] [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[دستورهای الهی]] است. | آری، اوضاع نابسامان و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیانکن [[ستم]] و [[بیداد]]، خیرخواهان [[بشریت]] را نگران کرده است؛ به گونهای که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. در این صورت، یگانه روزنه امیدی که برای [[بشر]] بازمیماند و یگانه بارقه امیدی که در این [[جهان]] ظلمتزده، [[امید]] میآفریند، همان [[انتظار فرج]] و فرارسیدن عصر سراسر [[عدل]] [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[دستورهای الهی]] است. | ||
*'''[[ایمنیبخش از بلاها]]''': بدون تردید، [[امنیت]]، از اساسیترین نیازهای [[زندگی]] است. پدیدآمدن رخدادهای ناگوار، همواره این [[نیاز]] را مورد تهدید جدی قرار داده، [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را به مخاطره انداخته است. بخشی از این نگرانیها با کنترل عوامل شناخته شده برطرف میشود؛ اما در موارد فراوانی عواملی ناشناخته و خارج از کنترل، ناامنیهایی را بر [[زندگی]] تحمیل میکند. | |||
در برخی [[روایات]]، [[امام]] و [[حجت الهی]]، عامل [[امنیت]] [[زمین]] و اهل آن، دانسته شده است. | در برخی [[روایات]]، [[امام]] و [[حجت الهی]]، عامل [[امنیت]] [[زمین]] و اهل آن، دانسته شده است. | ||
خط ۳۶۱: | خط ۳۶۱: | ||
از موارد آشکار این فائده را میتوان در جریان شکلگیری [[انقلاب اسلامی ایران]] و سالهای پرالتهاب [[دفاع مقدس]]، جستوجو کرد. دیدهها و شنیدهها حکایت از آن دارد که بارها [[لطف]] و [[محبت]] آن [[امام]] بزرگوار بر سر [[ملت]] و مملکت سایه افکند و [[نظام]] [[اسلامی]] و [[ملت]] [[مسلمان]] و [[مهدوی]] را از گردنه توطئههای سنگین [[دشمن]] عبور داد. | از موارد آشکار این فائده را میتوان در جریان شکلگیری [[انقلاب اسلامی ایران]] و سالهای پرالتهاب [[دفاع مقدس]]، جستوجو کرد. دیدهها و شنیدهها حکایت از آن دارد که بارها [[لطف]] و [[محبت]] آن [[امام]] بزرگوار بر سر [[ملت]] و مملکت سایه افکند و [[نظام]] [[اسلامی]] و [[ملت]] [[مسلمان]] و [[مهدوی]] را از گردنه توطئههای سنگین [[دشمن]] عبور داد. | ||
*'''ایجاد [[پروای الهی]] در پرتو [[باور]] [[وجود امام]] زنده در [[جامعه]]''': از [[روایات اسلامی]] به دست میآید که در دوران [[غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} و در زمانهای معینی، [[اعمال]] [[انسانها]] به آن [[حضرت]] عرضه میشود. این [[باور]] خود در ایجاد [[پروای الهی]]، و [[خویشتنداری]] برابر انجام [[کارها]]، نقشی بسیار مهم و اساسی دارد. مرحوم [[کلینی]] در [[کتاب کافی]]، بخشی را با عنوان {{عربی|"باب عرض الأعمال علی النبی{{صل}} و الأئمه{{عم}}"}}، پدید آورده و در آن روایاتی را یادآور شده که در آن، سخن از [[عرضه اعمال]] بر [[امام]] زنده هر عصر دارد. | |||
در [[روایت]] چهارم این باب، [[عبد الله]] بن ابان [[زیات]] که [[جایگاه]] خوبی نزد [[حضرت رضا]]{{ع}} داشت، از آن [[حضرت]] خواست برای او و اهل بیتش [[دعا]] کند آن [[حضرت]] فرمود: {{عربی|أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ}} مگر چنین نمیکنم؟ به [[خدا]] [[سوگند]] [[اعمال]] شما در هر روز و شب بر من عرضه میشود. [[عبد الله]] بن ابان گفت: "از این فرمایش [[حضرت]] شگفتزده شدم". [[حضرت]] در پاسخ فرمود: {{عربی|أما تقرأ کتاب الله عز و جل {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}؟ قال: هو و [[الله]] [[علی]] بن أبی طالب{{ع}}}}<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۲۰.</ref>؛ | در [[روایت]] چهارم این باب، [[عبد الله]] بن ابان [[زیات]] که [[جایگاه]] خوبی نزد [[حضرت رضا]]{{ع}} داشت، از آن [[حضرت]] خواست برای او و اهل بیتش [[دعا]] کند آن [[حضرت]] فرمود: {{عربی|أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ}} مگر چنین نمیکنم؟ به [[خدا]] [[سوگند]] [[اعمال]] شما در هر روز و شب بر من عرضه میشود. [[عبد الله]] بن ابان گفت: "از این فرمایش [[حضرت]] شگفتزده شدم". [[حضرت]] در پاسخ فرمود: {{عربی|أما تقرأ کتاب الله عز و جل {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}؟ قال: هو و [[الله]] [[علی]] بن أبی طالب{{ع}}}}<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۲۰.</ref>؛ | ||
خط ۳۶۷: | خط ۳۶۷: | ||
این [[آگاهی]]، آثار [[تربیتی]] فراوانی دارد و که مهمترین آنها، این است که [[انسان]] را به نوعی [[مراقبت]] دائمی در [[رفتار]] خود وامیدارد. [[انسانی]] که بداند افزون بر [[خداوند]]، [[پیامبران]] و [[فرشتگان]]، امامی زنده نیز وجود دارد که [[اعمال]] او بر وی عرضه میشود، به طور قطع [[رفتار]] خود را با دقت بیشتری انجام میدهد. | این [[آگاهی]]، آثار [[تربیتی]] فراوانی دارد و که مهمترین آنها، این است که [[انسان]] را به نوعی [[مراقبت]] دائمی در [[رفتار]] خود وامیدارد. [[انسانی]] که بداند افزون بر [[خداوند]]، [[پیامبران]] و [[فرشتگان]]، امامی زنده نیز وجود دارد که [[اعمال]] او بر وی عرضه میشود، به طور قطع [[رفتار]] خود را با دقت بیشتری انجام میدهد. | ||
*'''[[یاری]] برخی نیازمندان''': جدای از این که در همه حالتها، خود آن [[حضرت]] به [[یاری]] استمدادکنندگان میآید یا این که ملازمان و اولیای او و نیز این که [[یاری]] شدن توسط آن [[حضرت]]، همراه [[ملاقات]] باشد یا نه، شکی نیست که در طول [[تاریخ]] [[غیبت]]، انسانهای بسیاری به دست آن [[حضرت]] یا [[اراده]] ایشان از [[سختیها]] و [[مشکلات]] [[نجات]] یافتهاند. | |||
طبق [[نقل]] مرحوم [[طبرسی]] از سوی [[حضرت مهدی]]{{ع}} نوشته و توقیعی برای [[شیخ مفید]] صادر شده است که در آن، نکتههای [[ارزشمندی]] درباره فایده یاد شده است. آنجا میخوانیم: {{عربی| انّا غیرُ مُهملین لمُراعاتکم و لا ناسین لِذِکرِکم و لولا ذلک لَنزَل بکُم اللاّواءُ و اصطَلَمَکم الاعداء فاتّقوا الله جلّ جلالُهُ...}}<ref>طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۵.</ref>.؛ ما در رعایت احوال شما کوتاهی نمیکنیم و شما را فراموش نمینماییم. اگر این چنین نبود، [[شر]] و [[بدی]] بر شما نازل میشد و [[دشمنان]] بر شما چیره میگشتند؛ پس [[تقوای الهی]] پیشه کنید.... | طبق [[نقل]] مرحوم [[طبرسی]] از سوی [[حضرت مهدی]]{{ع}} نوشته و توقیعی برای [[شیخ مفید]] صادر شده است که در آن، نکتههای [[ارزشمندی]] درباره فایده یاد شده است. آنجا میخوانیم: {{عربی| انّا غیرُ مُهملین لمُراعاتکم و لا ناسین لِذِکرِکم و لولا ذلک لَنزَل بکُم اللاّواءُ و اصطَلَمَکم الاعداء فاتّقوا الله جلّ جلالُهُ...}}<ref>طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۵.</ref>.؛ ما در رعایت احوال شما کوتاهی نمیکنیم و شما را فراموش نمینماییم. اگر این چنین نبود، [[شر]] و [[بدی]] بر شما نازل میشد و [[دشمنان]] بر شما چیره میگشتند؛ پس [[تقوای الهی]] پیشه کنید.... | ||
*'''[[دعای خیر]] آن [[حضرت]] در [[حق]] مؤمنان''': شکی نیست که [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} از هر پدری و مادری مهربانتر است و در همه حال، خوبی [[بندگان]] [[خدا]]- به ویژه [[مؤمنان]]- را میخواهد؛ ازاینرو همواره برای موفقیت آنها و نیز دوری [[مصیبتها]] و [[مشکلات]] از آنها، [[دعا]] میکند. این هم در موارد فراوانی رخ داده است. | |||
*'''[[تصویب امور سال]] در شبهای [[قدر]]''': طبق برخی [[روایات]]، تقدیرات [[الهی]] با امضای آن [[حضرت]] صورت میگیرد. اگرچه در منابع مفصل، فوایدی افزونتر از آنچه ذکر شد، مورد اشاره قرار گرفته است، به همین مقدار بسنده کرده، علاقهمندان را به کتابهای بزرگان ارجاع میدهیم»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص 62-۷۰.</ref> | |||
::::::در پایان، مناسب است درباره روایاتی که از آن [[حضرت]] با عنوان "[[خورشید]] پس [[ابر]]" یاد شده، توضیح دهیم. | ::::::در پایان، مناسب است درباره روایاتی که از آن [[حضرت]] با عنوان "[[خورشید]] پس [[ابر]]" یاد شده، توضیح دهیم. | ||
*'''[[امام غایب]]، بسان [[خورشید پشت ابر]]''': در سخنان [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} درباره [[فواید امام غایب]]، [[تشبیه]] [[زیبایی]] ذکر شده که در آن، [[حضرت مهدی]]{{ع}} در [[دوران غیبت]]، به [[آفتاب پشت ابر]] [[تشبیه]] شده است. نخست، در [[بیان]] [[نورانی]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}}، آنگاه ششمین پیشوای [[شیعیان]]، [[امام صادق]]{{ع}} و سرانجام در بیانی [[نورانی]] از واپسین [[حجت الهی]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} به این [[تشبیه]] زیبا، اشاره شده است که به آنها میپردازیم: | |||
:::::#[[جابر]] بن [[عبد الله]] [[انصاری]] از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} پرسید: "آیا [[شیعیان]] در [[زمان غیبت]] [[قائم]] از وجود [[مبارک]] او بهرهمند میشوند؟" [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ فرمود: {{عربی|ای والذی بعثنی بِالنُّبُوَّةِ أَنَّهُمْ یستضیئون بِنُورِهِ وَ ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ انَّ تَجَلَّلْهَا سَحَابُ. یا جَابِرٍ ! هَذَا مِنْ مکنون سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ ، فاکتمه الَّا عَنْ أَهْلِهِ}}<ref>«آری! سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت! آنان در غیبت او، از نورش روشنایی میگیرند و از ولایت او، بهرهمند میشوند؛ همانند بهرهمندی مردم از خورشید؛ اگرچه ابرها چهره آن را بپوشانند. ای جابر! این از اسرار پوشیده خداوند و از علوم ذخیره شده او است. آن را مخفی کن، مگر از اهلش». [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۲۵۳، ح ۳.</ref>؛ | :::::#[[جابر]] بن [[عبد الله]] [[انصاری]] از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} پرسید: "آیا [[شیعیان]] در [[زمان غیبت]] [[قائم]] از وجود [[مبارک]] او بهرهمند میشوند؟" [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ فرمود: {{عربی|ای والذی بعثنی بِالنُّبُوَّةِ أَنَّهُمْ یستضیئون بِنُورِهِ وَ ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ انَّ تَجَلَّلْهَا سَحَابُ. یا جَابِرٍ ! هَذَا مِنْ مکنون سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ ، فاکتمه الَّا عَنْ أَهْلِهِ}}<ref>«آری! سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت! آنان در غیبت او، از نورش روشنایی میگیرند و از ولایت او، بهرهمند میشوند؛ همانند بهرهمندی مردم از خورشید؛ اگرچه ابرها چهره آن را بپوشانند. ای جابر! این از اسرار پوشیده خداوند و از علوم ذخیره شده او است. آن را مخفی کن، مگر از اهلش». [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۲۵۳، ح ۳.</ref>؛ | ||
:::::#[[سلیمان]] بن اعمش از [[امام صادق]]{{ع}} و او از [[امام باقر]]{{ع}} و او از [[امام سجاد]]{{ع}} چنین [[نقل]] کرده است که فرمود: [[زمین]] از [[آفرینش]] [[آدم]] تاکنون و تا همیشه [[تاریخ]]، از [[حجت خدا]] تهی نخواهد بود؛ خواه [[حجت]] [[حق]]، ظاهر و آشکار و شناخته شده باشد یا بنا به مصالحی، [[نهان]] و پوشیده. تا [[رستاخیز]] نیز چنین خواهد بود که اگر جز این باشد، خدای یگانه پرستیده نمیشود<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۲۰۷، ح ۲۲.</ref>. [[سلیمان]] میگوید: گفتم: "سرورم! [[مردم]] چگونه از [[امام غایب]] از نگاه، بهرهور میشوند؟" [[حضرت]] فرمود: همانگونه که از [[خورشید]] زمانی که ابرها آن را میپوشانند، بهره میبرند. | :::::#[[سلیمان]] بن اعمش از [[امام صادق]]{{ع}} و او از [[امام باقر]]{{ع}} و او از [[امام سجاد]]{{ع}} چنین [[نقل]] کرده است که فرمود: [[زمین]] از [[آفرینش]] [[آدم]] تاکنون و تا همیشه [[تاریخ]]، از [[حجت خدا]] تهی نخواهد بود؛ خواه [[حجت]] [[حق]]، ظاهر و آشکار و شناخته شده باشد یا بنا به مصالحی، [[نهان]] و پوشیده. تا [[رستاخیز]] نیز چنین خواهد بود که اگر جز این باشد، خدای یگانه پرستیده نمیشود<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۲۰۷، ح ۲۲.</ref>. [[سلیمان]] میگوید: گفتم: "سرورم! [[مردم]] چگونه از [[امام غایب]] از نگاه، بهرهور میشوند؟" [[حضرت]] فرمود: همانگونه که از [[خورشید]] زمانی که ابرها آن را میپوشانند، بهره میبرند. | ||
خط ۴۰۱: | خط ۴۰۱: | ||
«با توجه به آنچه درباره [[مقام]] رفیع [[امامت]] و ابعاد و [[شئون]] آن [[بیان]] شد، میتوان [[آثار وجودی]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را در عصر [[غیبت]] تحت عناوین ذیل بررسی کرد: | «با توجه به آنچه درباره [[مقام]] رفیع [[امامت]] و ابعاد و [[شئون]] آن [[بیان]] شد، میتوان [[آثار وجودی]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را در عصر [[غیبت]] تحت عناوین ذیل بررسی کرد: | ||
*'''[[پایداری]] [[جهان]]:''' یکی از [[آثار وجودی]] [[امام]]{{ع}} [[پایداری]] [[جهان]] است. براین [[تبیین]] این مطلب توجه به چند مسئله [[ضرورت]] دارد: | |||
::::#[[امام]]{{ع}} [[انسان کامل]] است؛ | ::::#[[امام]]{{ع}} [[انسان کامل]] است؛ | ||
::::#[[انسان کامل]] [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] است؛ | ::::#[[انسان کامل]] [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] است؛ | ||
::::#حدوث و بقای [[خلقت]] به تحقق [[غایت]] و [[فلسفه]] آن بستگی دارد. | ::::#حدوث و بقای [[خلقت]] به تحقق [[غایت]] و [[فلسفه]] آن بستگی دارد. | ||
*چنان که [[گذشت]]، در [[جهان بینی اسلامی]]، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین]] [[انسان]] روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[انسان]] [[خلیفه خداوند]] در [[زمین]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این [[مقام]]، همه [[فرزندان]] [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ [[کافران]]، [[مشرکان]] و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] میکنند، [[ستم]] کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، [[شایسته]] دستیابی به [[مقام]] والای [[خلافت الهی]] نیستند؛ زیرا این [[مقام]] "[[عهد الهی]]" است و [[ستمگران]] از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که [[خداوند]]، [[جهان]] را برای [[انسان]] آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، [[فلسفه آفرینش]] [[زمین]] و مواهب طبیعی، آزمودن [[آدمیان]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن [[الهی]] از طریق [[پرستش]] [[خداوند]] و [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر [[ناملایمات]]، که از [[ایمان]] سرشار به [[خداوند]] سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به [[مقام]] [[امامت]] را به [[صبر]] و [[استقامت]] در برابر آزمودنهای [[الهی]] مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این [[آیه]]، علاوه بر [[صبر]] و [[استقامت]]، از [[یقین]] نیر سخن به میان آمده است. در [[حقیقت]]، [[یقین]] منشأ و عامل [[صبر]] و [[پایداری]] در راه خداست؛ چنان که درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین [[یقینی]]، از [[امتحان الهی]] سرافراز بیرون میآید و به [[مقام]] والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این [[آیات]] و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین]] [[انسان]] در روزگار خویش است و [[فلسفه]] [[عالی]] [[آفرینش جهان]] به شمار میرود. از آن جا که [[جهان]]، [[فعل خداوند]] [[حکیم]] است و در فعل [[الهی]] لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای [[جهان]] در گرو وجود چنین [[انسانی]] است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که [[خداوند]] هرگز [[زمین]] را از [[حجت الهی]] ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را [[خلفای الهی]] در [[زمین]] می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به [[نیکی]] باز [[شناخت]] که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref> | |||
*'''[[هدایت]] نهایی:''' بر اساس حقایق [[توحیدی]]، [[هدایت]] به صورت مستقل و بالذات در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد؛ آن که [[دنیا]] و [[آخرت]] مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه [[هدایت]] نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما [[خداوند]]، به مقتضای [[علم]] و [[حکمت]] خود، [[جهان]] را بر اساس [[نظام]] اسباب و مسببات [[استوار]] ساخته و برای امور مختلف، مدبران و [[کارگزاران]] ویژه قرار داده است؛ [[تدبیر]] گرانی که همگی با اجازه و [[مشیت]] وی به [[تدبیر]] و اداره امور [[جهان]] اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. [[هدایت]] [[انسان]] و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا [[انسان]] هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود [[عقلانی]] و [[روحانی]]. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای [[بشر]] به شمار میرود، [[هدایت]] [[عقلانی]] و [[روحانی]] است. بی تردید، [[عقل]] و [[خرد]] از ابزارهای درونی و مهم این [[هدایت]] شمرده میشود. [[درک]] وجدانی و کشش [[فطری]] به سوی ارزشهای متعالی و [[کمال وجودی]] نیز از دیگر ابزارهای درونی [[هدایت]] [[انسانی]] است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت [[خلقت انسان]] و برجستگی [[هدف آفرینش]] او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون [[سعادت]] و رستگاریاش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که [[خداوند]] او را از اسباب [[هدایت]] بیرونی، که [[پیشوایان الهی]] اند، برخوردار سازد. این [[حقیقت]] [[فلسفه]] شریعتها و نبوتهای [[الهی]] به شمار می آید. [[هدایتگری]] [[پیشوایان الهی]]، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد [[تاریخی]] و تجربی نشان میدهد، [[پیشوایان الهی]] در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و [[جمال]] خود، که جلوه [[عالی]] کمال و [[جمال الهی]] است، میکشند؛ یعنی آنان هم [[ولایت تشریعی]] دارند، هم [[ولایت تکوینی]]. البته این دو [[ولایت]] در طول [[ولایت الهی]] و با اجازه و [[مشیت]] [[خداوند]] است؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] خود به آنان چنین [[قدرت]] و نفوذی بخشیده است. [[قرآن کریم]]، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود ([[شریعت الهی]] و راه [[حق]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] می کرد) ، باید گفت [[هدایت]] موجود در این [[آیه]] بر [[مقام]] [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب [[هدایت]] شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر [[تکوینی]] [[خداوند]] است، نه [[احکام دینی]]؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات [[معنوی]] و [[مقامات]] [[باطنی]] [[امام]] در درون [[مؤمنان]] نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم [[هدایت]] قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری [[واسطه میان خدا و خلق]] است و [[شرایع آسمانی]] را، که از [[طریق وحی]] دریافت کرده، در میان [[انسانها]] منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات [[باطنی]] واسطه [[خدا]] و خلق است و از طریق [[نهان]] و نفوذ در روان [[مؤمنان]] آنان را در طریق [[حق]] قرار میدهد البته برخی از [[پیامبران]] از هر دو [[مقام]] برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که [[پیامبران]] در [[کمالات وجودی]] متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«[[اولوالعزم]]» شناخته شدهاند و فقط شماری [[صاحب]] [[شریعت]] بودهاند. [[امام باقر]]{{ع}} [[امام]] را نوری میداند که دلهای [[مؤمنان]] را روشن میکند و [[روشنایی]] آن از [[خورشید]] تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> [[نور امام]] در دلهای [[مؤمنان]] از [[نور]] [[خورشید]] تابناک روز، درخشانتر است. البته همه [[دلها]] برای بهرهمندی از پرتو [[نور]] درخشان [[امامت]]، [[شایستگی]] ندارند؛ شرط بهرهمندی از [[نور]] [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که [[انسان]] [[دل]] از غبار و آلودگی به [[رذایل]] [[پاک]] کند و به [[پیشوایان الهی]] [[محبت]] ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، [[شناخت]] [[امام]] و [[ایمان]] به وی [[ضرورت]] ندارد، ولی در این مورد، [[یقین]] و [[ایمان]] لازم است. البته [[یقین]] و [[ایمان]] به مشاهده و [[معرفت]] حسی [[نیازمند]] نیست، چنانکه [[انسان]]، بدون مشاهده حسی [[خداوند]]، به وجودش [[یقین]] و [[ایمان]] دارد. | |||
*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست [[زندگی]] میکند و هیچ ارتباطی با [[مردم]] ندارد، ولی [[روایات]] [[معصومان]] این نظر را [[تأیید]] نمیکند. بر اساس [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی [[مردم]] او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این [[روایات]] تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] در جمع [[زائران]] [[خانه خدا]] حضور دارد و آنان را میبیند، ولی [[حاجیان]] او را نمیبینند یا نمیشناسند. [[نعمانی]] مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از [[بیان]] [[سرگردانی]] بسیاری از [[مردم]] در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و [[انکار]] در مسئله [[وجود امام]]، [[سوگند]] یادکرده است [[حجت خداوند]] در میانم [[مردم]] به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و [[مردم]] را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[زمین]] هرگز از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد بود ولی در [[آینده]]، [[خداوند]] [[مردم]] را به [[دلیل]] [[ستم]] کاریشان از دیدن [[حجت الهی]] [[محروم]] میسازد. [[حجت خداوند]] [[مردم]] را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که [[حضرت یوسف]] [[مردم]] را میشناخت و آنان او را [[انکار]] میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "[[مردم]] به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] حضور دارد و [[مردم]] را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس [[حدیث]] دوم، [[مردم]] [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو [[حدیث]] دیگر، [[مردم]] شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد [[حدیث]] دوم در [[کلامی]] که [[شیخ طوسی]] از [[دومین نایب خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم [[حج]] حاضر میشود؛ [[مردم]] را میبیند و آنان را میشناسد. [[مردم]] نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از [[توقیعات]] [[امام عصر]]{{ع}} دیده میشود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته [[روایات]] با یکدیگر [[سازگاری]] دارند. میتوان مقصود از [[روایات]] دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن [[حضرت]] دانست، زیرا: | |||
::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است. | ::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است. | ||
::::#میتوان [[روایات]] دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این [[روایات]]، [[تأویل]] نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این [[روایات]]، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه [[معارف]] [[احکام دینی]]، در [[فرهنگ]] و [[معارف]] تأثیر گذارد. بنابراین، [[باب ]] [[هدایتجویی]] از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است. | ::::#میتوان [[روایات]] دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این [[روایات]]، [[تأویل]] نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این [[روایات]]، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه [[معارف]] [[احکام دینی]]، در [[فرهنگ]] و [[معارف]] تأثیر گذارد. بنابراین، [[باب ]] [[هدایتجویی]] از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است. | ||
*'''ملاقاتهای ویژه:''' در میان [[شیعیان]]، پیوسته کسانی بودهاند که با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[دیدار]] کردهاند. در دوران [[غیبت صغرا]]، چهارتن از برجستهترین [[شیعیان]] ([[نایبان خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} با آن [[حضرت]] [[دیدار]] کرده و واسطه میان [[امام]] و [[امت]] شمرده میشدند.<ref> نواب خاص امام عصر{{ع}} عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. عثمان بن سعید افتخار وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری را نیز داشته و بسیار مورد احترام آنان بوده است. محمد بن عثمان نیز به وکالت و نیابت امام حسن عسکری مفتخر بود. وی در سال ۳۰۴ قمری وفات یافت. حسین بن روح مدت ۲۳ سال نیابت خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را بر عهده داشت و در سال ۳۲۶ قمری درگذشت. مدت نیابت خاص علی بن محمد سمری، سه سال بود. وی در سال ۳۲۹ قمری وفات یافت (ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۵۹).</ref> البته [[دیدار]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دوران [[غیبت صغرا]] به [[نواب خاص]] آن [[حضرت]]، اختصاص نداشت. ویژگی آن بزرگان این بود که از اقامتگاه آن [[حضرت]] به طور دقیق [[آگاهی]] داشتند.<ref> بحارالانوار، ج۵۳ ، ص۳۲۵. </ref> در عصر [[غیبت کبرا]] نیز افرادی خاص، در شرایطی ویژه، میتوانند با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ارتباط برقرار کنند. [[سید مرتضی]] در پاسخ این [[شبهه]] که: اگر [[امام]]، [[غایب]] باشد و هیچ کس نتواند با برقرار ساختن رابطه از او بهره گیرد، وجود و عدمش یکسان خواهد بود؟ میگوید: " ما هر گز به این مطلب قطع نداریم که در دوران[[غیبت]] هیچ کس با [[امام]] رابطه نخواهد داشت."<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۲۳۵. </ref> وی در جای دیگر در پاسخ این پرسش که: اگر [[هراس]] از [[دشمنان]] سبب [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} شده است، چرا او از شیعیانش [[غایب]] است؟ میگوید: به هیچ وجه، غیر ممکن نیست که [[امام]]{{ع}} برای برخی از شیعیانش ظاهر گردد. این مطلبی است که هر کدام از [[شیعیان]] درباره خویش [[آگاه]] است و کسی از حال دیگری [[آگاه]] نیست.<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز در این باره گفته است: "ما هر گز [[علم]] نداریم که [[امام]]{{ع}} از همه [[دوستان]] و پیروانش پنهان است. ممکن است [[امام]] برای بیشتر آنان ظاهر گردد و کسی جز خود [[انسان]] از حال خویش خبر ندارد. <ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۹۹.</ref> افزون بر این، درباره ارتباط [[شیعیان]] در دوران[[غیبت کبرا]] با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و بهرهگیری از [[فیض]] وجود او، حکایتهای بسیاری وجود دارد. این حکایتها به اشخاص، زمانها و مکانهای گوناگونی مروط است و هرگز نمیتوان همه آنها را ساختگی و بیاساس دانست؛ به ویژه آنکه بسیاری از آنها را افرادی برجستهای [[نقل]] کردهاند؛ برای نمونه، شخصیتهای گرانقدری چون [[علامه]] حلّی و [[سید بحرالعلوم]] چنین ارتباطی را حکایت کردند. در این [[ملاقاتها]]، گاه مسائل و [[مشکلات]] فردی اشخاص حل و فصل شده است و گاه مسائل [[دینی]] و [[اعتقادی]]. بدین ترتیب، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[شیعیان]] تأثیر نهاده است.<ref>ملاقاتهایی که در عصر[[غیبت]] کبرا با امام عصر{{ع}} صورت گرفته است، در بسیاری از کتابها مطرح شده است؛ از جمله کتابهای: شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج۷؛ بحارالانوار، ج۵۳ و میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، باب هفتم: </ref> ناگفته پیداست، این گونه ارتباطها با [[لزوم]] [[تکذیب]] [[مدعیان مشاهده]] که در برخی [[روایات]] آمده است، منافات ندارد، زیرا چ بسا مقصود این [[روایات]] آن است که فردی مدعی شود، مانند [[نایبان خاص]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ارتباط دارد و او را [[ملاقات]] میکند؛ به عبارت دیگر، [[ادعای نیابت خاص]] در عصر [[غیبت کبرا]] مردود است، نه ادعای هر گونه مشاهده و ارتباط <ref> ر.ک: میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، ص۷۱۷ ـ ۷۲۸.</ref> | |||
*'''پیوند از طریق [[دعا]] و [[توسل]]:''' راه دیگری که می توان برای ارتباط با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} استفاده کرد و از وجود مبارکش بهره برد، [[دعا]] و [[توسل]] است. [[دعا]] و [[توسل]] دو مفهوم اصیل است که [[سیره مسلمانان]] بر آن استقرار یافته است و [[قرآن کریم]] و [[پیامبر گرامی اسلام]] بر آنها تأکید ورزیدهاند. [[انسان]] از طریق [[دعا]] با [[خداوند بزرگ]] ارتباط برقرار میکند، خواستههایش را به پیشگاه وی عرضه میدارد و از او [[یاری]] میجوید. این نوع رابطه، بیانگر [[اخلاص]] در [[بندگی]] و [[پرستش]] [[خداوند]] است؛ بدین جهت، ترک [[دعا]]، [[تکبر]] و سر بر تافتن از [[عبادت]] [[خداوند]] شمرده میشود؛ چنانکه [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَ الَّذِينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ}}<ref>پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا[دعای] شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبر میورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ میشوند. سوره غافر، آیه:۶۰.</ref> از سوی دیگر، [[خداوند]] به [[مؤمنان]] [[فرمان]] داده است با وسایل مناسبی با او رابطه برقرار کنند. {{متن قرآن|یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ}}<ref>ای کسانی که ایمان آوردهاید! از[ مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید. سوره مائده، آیه:۳۵.</ref> بیتردید، [[پیامبران الهی]] یو [[جانشینان]] آنان از مناسبترین وسایل ارتباط با خداوندند. یکی از راههای [[توسل]] به آنان این است که [[انسان]] از آن [[مقربان]] درگاه [[الهی]] بخواهد دربارهاش [[دعا]] کنند و برایش [[آمرزش]] بخواهند. [[قرآن کریم]] رد [[تأیید]] این روش میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}<ref>و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند[ و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاشتند] به نزد تو میآمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.</ref>. چنان که در جای دیگر یادآور میشود، [[فرزندان]] [[یعقوب]]{{ع}} از او خواستند برایشان از درگاه [[خداوند]] [[آمرزش]] بخواهد و [[وعده]] داد این کار را انجام دهد: {{متن قرآن|قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ}}<ref>گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کاریم. به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف، آیه۹۷-۹۸.</ref>. روشن است، در وسیله قراردادن [[انبیا]] و [[اولیا]] و درخواست [[دعا]] از آنان، مشاهده آنان [[ضرورت]] ندارد. آنچه ضروری مینماید، تقاضای درخواست کننده و [[آگاهی]] آن بزرگان از تقاضاست. با توجه به [[شخصیت معنوی]] [[امام]] و [[آگاهی]] وی از درخواستهای [[شیعیان]] و [[استغاثه]] کنندگان، تردیدی نیست آنان که به وجودش معتقدند و به [[مقام]] و منزلتش در پیشگاه [[خداوند]] [[ایمان]] دارند، میتوانند از او درخواست کنند تا در حل [[مشکلات]] و رفع [[ناملایمات]] و [[بخشش]] گناهانشان از [[خداوند]] طلب [[عنایت]] و [[مغفرت]] کنند. [[روایات]] و حکایات بسیاری که از افراد مورد [[اعتماد]] [[نقل]] شده است، بر درستی این طریق و [[توفیق]] گروهی از [[مردم]] و در دستیابی به خواستههایشان دلالت دارد. ارتباط با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از طریق [[دعا]] در [[استغاثه]] و درخواست [[کمک]] و طلب [[دعا]] و [[استغفار]] توسط آن [[حضرت]]{{ع}} در پیشگاه [[خداوند]]، خلاصه نمیشود؛ گونه دیگر [[دعا]] این است که [[انسان]] برای [[سلامتی]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و تحقق سریعتر ظهورش [[دعا]] کند. نتیجه این [[دعاها]]، پیش از آن که به آن بزرگوار برسد، به دعاکنندگان باز میگردد، زیرا [[انسان]] از این طریق با [[حجت]] و [[خلیفه]] خاص [[خداوند]] ارتباط برقرار میسازد و [[عشق]] و ارادتش را به آن [[انسان]] والا اظهار میکند؛ بدیهی است، [[عشق]] و [[محبت]] به [[پاکان]] و [[نیکان]]، نقش [[تربیتی]] ویژهای در [[عاشقان]] و [[محبان]] دارد. | |||
*'''وجود [[امام]] [[لطف]] است:''' [[لطف]]، در اصطلاح [[متکلمان]]، یعنی فعلی که [[خداوند]] درباره [[مکلفان]] انجام میدهد و نتیجهاش تقویت [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت خداوند]] در آنان، بدون سلب [[اختیار]] است. بر این اساس، [[متکلمان]] وجود [[پیامبران الهی]]{{عم}} را از مصادیق بارز [[لطف خداوند]] بر سر [[مکلفان]] دانستهاند. از دیدگاه [[متکلمان]] [[شیعه]] ، [[وجود امام]] نیز چون [[پیامبر]]، مصداق [[لطف]] است، زیرا در ایجاد [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت]] در آنان مؤثر است. البته اگر شرایط [[اجتماعی]] چنان باشد که [[امام]] بتواند عهدهدار [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] گردد و [[احکام]] و [[حدود الهی]] را در [[جامعه]] [[اجرا]] کند، [[لطف]] [[امامت]] به گونهای کاملتر تبلور خواهد یافت. در عصر[[غیبت]] نیز [[وجود امام]] [[لطف]] است، زیرا در میان [[امت]] به سر میبرد، آنان را میشناسد و از [[اعمال]] و رفتارشان [[آگاه]] است. بیتردید، چنین باوری [[انگیزه]] [[اطاعت]] و [[عبادت]] را در میان [[مردم]] فزونی میبخشد؛ از سوی دیگر، [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز به طور دقیق آشکار نیست. از نظر [[عقل]] و [[نقل]]، [[انسانی]] که [[منتظر ظهور]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است، باید هر لحظه خود را برای چنان واقعه عظیمی آماده کند و در حالت [[آمادگی]] به سربرد تا بتواند در شمار [[یاران]] و پیروانش جای گیرد. این [[اعتقاد]] در [[تربیت دینی]] [[مؤمنان]]، نقشی بسیار سازنده دارد و [[انگیزه]] [[اطاعت]] و عبادتش را تقویت میکند. | |||
*'''[[رهبری]] با واسطه:''' [[رهبری]] [[جامعه]] در زمینههای [[فکری]]، [[فرهنگی]]، [[اخلاقی]] و [[سیاسی]] به دو صورت امکانپذیر است: بیواسطه و باواسطه. [[رهبری]] مستقیم و بیواسطه در [[جوامع]] بزرگ امکانپذیر نیست. در این موارد، [[رهبران]] پارهای از [[مسئولیتها]] را به افراد مورد [[اعتماد]] خود میسپارند و آنان با توجه به [[قوانین]] موجود، به حل و فصل [[امور اجتماعی]] میپردازند. این شیوه در دوران حضور [[امامان]]{{عم}} نیز به کار گرفته میشد. [[امام علی]]{{ع}} والیانی به شهرهای مختلف [[مملکت اسلامی]] گسیل میداشت، تا در چارچوب اصول و معیارهای [[اسلامی]] و رهنمودهای [[امام]]، امور [[مردم]] را اداره کنند. [[امامان]] دیگر نیز [[نواب]] و وکلایی را برای مناطق مختلف [[جهان اسلام]] تعیین میکردند، تا در مسائل [[دینی]] و [[اجتماعی]] به [[هدایت مردم]] بپردازند. این روش درباره [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز قابل اجراست. آن [[حضرت]] نمایندگانی را [[برگزیده]] است تا در [[عصر غیبت]]، [[جامعه اسلامی]] را [[رهبری]] و [[هدایت]] کنند. این [[نمایندگان]] در عصر [[غیبت صغرا]]، [[نواب چهارگانه]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} بودند. در عصر [[غیبت کبرا]]، [[فقیهان]] و [[دین]] شناسان [[پرهیزگار]] و کاردان، [[مسئولیت]] [[هدایت]] مذهبی [[سیاسی]] [[جامعه]] را برعهده دارند. این مسئله، همان «[[ولایت فقیه]]» است که دلیلهای [[عقلی]] و [[نقلی]] فراوانی بر درستیاش دلالت میکند، و [[نقل]] این دلیلها مجالی ویژه میجوید، در این جا، با توجه به موضوع بحث، یاد کرد [[نامه]] [[مبارک]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} به دومین [[نایب]] ویژهاش [[محمد بن عثمان عمری]] [[شایسته]] مینماید. [[امام]] در پاسخ [[نامه]] فردی به نام [[اسحاق بن یعقوب]] نوشته است: {{عربی|"وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ "}}<ref>درباره حوادثی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید[تا حکم آن را برای شما روشن سازند و درباره آن تصمیم مناسب بگیرند]، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم؛ [[شیخ صدوق]] ، کمال ادین و تمام النعمه، ص ۴۸۳، باب ۴۵ و حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۱۱. در بعضی از نقلها و نسخههای روایت، کلمه «علیهم» در آخر روایت وجود ندارد. </ref>. مقصود از حوادث، آن دسته از رخدادهای مرتبط با [[زندگی]] [[مردم]] است که باید مطابق [[احکام دین]] درباره آنها عمل شود. مراد از روایان [[احادیث]]، روایتگران تهی از نیروی [[استنباط]] [[احکام]] از [[روایات]] نیستند، زیرا در این صورت، [[رجوع]] به [[احادیث]] بود نه [[راویان]]. مراد روایتگرانی است که توان [[استنباط]] [[احکام دینی]] از [[کتاب و سنت]] را دارند و [[مجتهد]] و [[فقیه]] خوانده میشوند. از سویی، [[امام]]{{ع}} [[مردم]] را [[مکلف]] ساخته است درباره امور مربوط به [[زندگی فردی]] وا جتماعی از جنبه [[دینی]] به [[فقیهان]] و [[مجتهدان]] [[رجوع]] کنند؛ از سوی دیگر ، حوادث و رخدادها از نظر [[دینی]]، دو جنبه دارند: [[بیان]] [[حکم]] [[دینی]] وقایع و [[مدیریت]] [[دینی]] و تصمیمگیری درباره آنها. از آنجاکه در این [[توقیع]]، [[رجوع]] به [[فقیهان]] و [[مجتهدان]] قید خاصی ندارد، هر دو جنبه یاد شده را شامی میشوند و این، همان [[ولایت فقیه]] در عصر [[غیبت کبر]] است.<ref> جهت آگاهی از دیگر دلیلهای ولایت فقیه ر.ک:محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، فصل پنجم و ششم، ص ۴۰۰ تا ۶۷۰. </ref>. بر این اساس، [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} در عصر [[غیبت کبرا]]، افزون بر آثار [[تکوینی]]، [[معنوی]]، [[اخلاقی]] و [[تربیتی]]، از طریق [[نایبان]] عامش [[رهبری دینی]] و [[سیاسی]] [[جوامع]] [[شیعی]] را نیز بر عهده دارد؛ حتی میتوان گفت، شعاع این [[رهبری]] در یکی از [[نایبان عام]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تحقق یافته و در فضای [[فرهنگی]]، [[فکری]]، [[معنوی]] و [[سیاسی]] [[جهان]] تأثیر نهاده است»<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فروغ امامت در عصر غیبت (مقاله)|فروغ امامت در عصر غیبت]]، ص ۴۲ - ۵۸.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۳۵: | خط ۴۳۵: | ||
| پاسخدهنده = قنبر علی صمدی | | پاسخدهنده = قنبر علی صمدی | ||
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
*«اگرچه [[غیبت]] [[امام]] موجب [[محرومیت]] [[انسانها]] از [[رهبری]] و [[مدیریت]] مستقیم ایشان شده است، اما تصرفات ولایی و آثار و [[برکات]] ناشی از شؤن [[امامت]] آن [[حضرت]]، هیچگاه تعطیل پذیرنبوده و در زمان [[غیبت]] نیز هدایتها و [[عنایات]] مستقیم و غیرمستقیم آن [[حضرت]]، شامل حال [[مردم]] خواهد بود؛ در اینجا، به برخی فوائد [[امام غایب]] در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] اشاره میشود: | |||
::::#'''[[واسطه فیض]] وجود:''' در [[تفکر]] [[اعتقادی]] [[شیعه]]، [[امام]] دارای [[جایگاه]] محوری در [[جهان هستی]] است و از او با عنوان "[[قطب]] عالم" یاد میشود. از نظر [[شیعه]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] [[خالق]] بر کل هستی است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "ما [[اهل بیت]]، واسطه میان شما و [[خداوند]] هستیم"<ref>{{عربی|" نَحْنُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ."}}؛ بحار الانوار، ج ۲۳، ص۱۰۱.</ref>؛ | ::::#'''[[واسطه فیض]] وجود:''' در [[تفکر]] [[اعتقادی]] [[شیعه]]، [[امام]] دارای [[جایگاه]] محوری در [[جهان هستی]] است و از او با عنوان "[[قطب]] عالم" یاد میشود. از نظر [[شیعه]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] [[خالق]] بر کل هستی است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "ما [[اهل بیت]]، واسطه میان شما و [[خداوند]] هستیم"<ref>{{عربی|" نَحْنُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ."}}؛ بحار الانوار، ج ۲۳، ص۱۰۱.</ref>؛ | ||
::::#'''واسطه بقا و تداوم هستی:''' [[جهان هستی]] پس از وجود یافتن، یعنی مرحله ابداع، وارد مرحله جریان و استمرار شده است. در این مرحله، آن چه از فیوضات [[الهی]] به [[جهان هستی]] میرسد، از مجرای [[انسان کامل]] است. [[انسان کامل]] در وهله اول، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است و در وهله دوم، [[ائمه]]{{ع}}. [[واسطه فیض]] باید همیشه در عالم باشد؛ زیرا اگر [[زمین]] از [[حجت]] و [[واسطه فیض]] خالی بماند، به فرموده [[امام صادق]]{{ع}}: "[[زمین]] اهلش را در خود فرو میبرد"<ref>{{عربی|"وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا"}}؛ الکافی، ج۱، ص۲۰۱.</ref>. منظور از "[[حجت]]" در این [[روایت]]، [[امام]] [[حی]] است و منظور از {{عربی|" الْأَرْضُ "}} تنها این کره خاکی نیست؛ بلکه مراد، کل [[عالم هستی]] است و این کلمه عنوان مشیر دارد. | ::::#'''واسطه بقا و تداوم هستی:''' [[جهان هستی]] پس از وجود یافتن، یعنی مرحله ابداع، وارد مرحله جریان و استمرار شده است. در این مرحله، آن چه از فیوضات [[الهی]] به [[جهان هستی]] میرسد، از مجرای [[انسان کامل]] است. [[انسان کامل]] در وهله اول، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است و در وهله دوم، [[ائمه]]{{ع}}. [[واسطه فیض]] باید همیشه در عالم باشد؛ زیرا اگر [[زمین]] از [[حجت]] و [[واسطه فیض]] خالی بماند، به فرموده [[امام صادق]]{{ع}}: "[[زمین]] اهلش را در خود فرو میبرد"<ref>{{عربی|"وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا"}}؛ الکافی، ج۱، ص۲۰۱.</ref>. منظور از "[[حجت]]" در این [[روایت]]، [[امام]] [[حی]] است و منظور از {{عربی|" الْأَرْضُ "}} تنها این کره خاکی نیست؛ بلکه مراد، کل [[عالم هستی]] است و این کلمه عنوان مشیر دارد. | ||
خط ۴۶۶: | خط ۴۶۶: | ||
برای اینکه این مسئله بیشتر روشن شود، برای هرکدام از آن گونهها، مثالهایی میآوریم. | برای اینکه این مسئله بیشتر روشن شود، برای هرکدام از آن گونهها، مثالهایی میآوریم. | ||
*'''مثال برای فایده مستقیم''': بدیهی است که [[انسان]] برای حفظ و بقای حیات خود، دست به هر کاری که بتواند، میزند؛ [[انسان]] زمانی که احساس [[تشنگی]] کند، به سوی [[آب]] میرود تا خود را سیراب کند و زمانی که گرسنه میشود، به جستوجوی [[غذا]] میپردازد تا نیازش را برطرف کند و سیر شود و به محض اینکه به خواسته موردنظر خود میرسد، [[هدف]] او محقق میشود و آن [[هدف]]، سیراب شدن یا سیر شدن است و این [[هدف]] به صورت مستقیم و بدون هیچگونه واسطهای انجام میگیرد. ما به این امر، فایده مستقیم میگوییم. | |||
بنابراین [[انسان]] زمانی که احساس [[نیاز]] میکند، بهطور مستقیم نفع آنرا نیز [[حس]] و [[درک]] میکند. در مورد این نوع فایده در مورد [[امام]]{{ع}} نیز باید گفت که برای بحث و بررسی آن، ناچار به این تقسیمبندی هستیم: | بنابراین [[انسان]] زمانی که احساس [[نیاز]] میکند، بهطور مستقیم نفع آنرا نیز [[حس]] و [[درک]] میکند. در مورد این نوع فایده در مورد [[امام]]{{ع}} نیز باید گفت که برای بحث و بررسی آن، ناچار به این تقسیمبندی هستیم: | ||
فایده خاص و فایده عام. به [[بیان]] دیگر، آیا [[امام]] تنها [[نیاز]] عدهای خاص از [[مردم]] را به صورت مستقیم برآورده و برطرف میکند یا اینکه [[ظهور]] [[امام]]{{ع}} با [[مصلحت]] [[الهی]]، عام و برای همه [[مردم]] است؟ | فایده خاص و فایده عام. به [[بیان]] دیگر، آیا [[امام]] تنها [[نیاز]] عدهای خاص از [[مردم]] را به صورت مستقیم برآورده و برطرف میکند یا اینکه [[ظهور]] [[امام]]{{ع}} با [[مصلحت]] [[الهی]]، عام و برای همه [[مردم]] است؟ | ||
*'''مثال فایده غیرمستقیم''': گاهی [[انسان]] در پی برآورده کردن و برطرف ساختن برخی نیازهای غیرمستقیم (ثانویه) یا [[معنوی]] است که ارتباط مستقیمی با آن ندارد. بهعنوان مثال، وقتی [[انسان]] در پی به دست آوردن جایزهای است که هیچگونه نفع مادی جز [[شهرت]] برای او ندارد، یا مثلا کتابی در زمینهای خاص به رشته [[نگارش]] درمیآورد، در اینجا [[انسان]] همان احساسی که در پی به دست آوردن فایده مستقیم دارد، ندارد بلکه این احساس به نوعی دیگر است، [[انسان]] با رسیدن به این [[هدف]] خود، [[شهرت]] و معروفیت و [[منافع]] [[معنوی]] غیرمستقیم مانند اینرا به دست میآورد. | |||
در مورد فایده غیرمستقیم [[امام مهدی]]{{ع}} نیز باید گفت که ایشان گاهی خود را به برخی از [[مردم]] نشان میدهد تا آنها را به راه راست [[هدایت]] کند یا جهتگیری درستی به [[اعتقادات]] آنها بدهد و این خود جزو فواید [[معنوی]] و غیرمستقیم برای آنها است. | در مورد فایده غیرمستقیم [[امام مهدی]]{{ع}} نیز باید گفت که ایشان گاهی خود را به برخی از [[مردم]] نشان میدهد تا آنها را به راه راست [[هدایت]] کند یا جهتگیری درستی به [[اعتقادات]] آنها بدهد و این خود جزو فواید [[معنوی]] و غیرمستقیم برای آنها است. | ||
خط ۴۸۱: | خط ۴۸۱: | ||
حال دوباره به پاسخ سؤالی که مطرح شد، میپردازیم و پاسخ را با فایده غیرمستقیم و توضیح در مورد آن آغاز میکنیم و این براساس اصل لف و نشر غیرمرتب است، زیرا این بحث ما اقتضای چنین ترتیبی را دارد. | حال دوباره به پاسخ سؤالی که مطرح شد، میپردازیم و پاسخ را با فایده غیرمستقیم و توضیح در مورد آن آغاز میکنیم و این براساس اصل لف و نشر غیرمرتب است، زیرا این بحث ما اقتضای چنین ترتیبی را دارد. | ||
*'''فایده غیرمستقیم''': آیا [[انسان]] از [[امام مهدی]]{{ع}} ([[غایب]] و موجود) به صورت غیرمستقیم، سود میبرد یا خیر؟ به فرض سود بردن [[انسان]] از ایشان آیا این مسئله مختص و ویژه گروه خاصی است یا شامل تمام [[انسانها]] میشود؟ | |||
::::::اما پیش از بحث در این مورد، ناگزیر باید [[میزان]] فایدهای که [[انسان]] از ایشان میبرد و روایتهای مربوط به این مسئله را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. | ::::::اما پیش از بحث در این مورد، ناگزیر باید [[میزان]] فایدهای که [[انسان]] از ایشان میبرد و روایتهای مربوط به این مسئله را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. | ||
*'''ثبوت فایده غیرمستقیم''': از [[احادیث]] [[پیامبر]] و [[اهل بیت]]{{عم}} اینگونه برمیآید که مانعی در راه تحقق فایده غیرمستقیم در این سطح وجود ندارد. حال به برخی از این [[احادیث]] توجه کنیم: | |||
::::::نمونه اول: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: پیوسته این [[دین]]، تا زمان [[دوازده]] [[امیر]] و [[امام]] از [[قریش]]، پابرجاست، چون روزگار آنان سپری شود و آنان نباشند، [[زمین]] ساکنان خود را فرو میبلعد<ref>ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۵۰.</ref>. | ::::::نمونه اول: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: پیوسته این [[دین]]، تا زمان [[دوازده]] [[امیر]] و [[امام]] از [[قریش]]، پابرجاست، چون روزگار آنان سپری شود و آنان نباشند، [[زمین]] ساکنان خود را فرو میبلعد<ref>ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۵۰.</ref>. | ||
خط ۵۰۳: | خط ۵۰۳: | ||
خلاصه [[کلام]] اینکه [[روایتها]]، حاکی و بیانگر فایده غیرمستقیم [[امام]] برای تمام [[انسانها]] هستند. | خلاصه [[کلام]] اینکه [[روایتها]]، حاکی و بیانگر فایده غیرمستقیم [[امام]] برای تمام [[انسانها]] هستند. | ||
*'''تحقق یافتن فایده غیرمستقیم [[امام]] به صورت آشکارا''': [[امام زمان]]{{ع}} احیانا در مقابل برخی از [[مردم]] که از راه راست و درست [[منحرف]] شده و برخی که در راه راست گام برمیداشته و پیوسته در راه راست و در مسیر [[حق]] گام برمیداشتند، ظاهر شده است. بهعنوان مثال [[امام]]{{ع}} هنگامی که ابو [[طاهر]] بن [[بلال]] به [[دروغ]] [[ادعای نیابت]] ایشان را کرد و اموالی به نام [[امام]] از [[مردم]] گرفت و برای خود نگه داشت، خودشان را به او نشان دادند. [[ابو جعفر]] العمری، ابو [[طاهر]] را به جای خاصی برد و آنگونه که او میگوید از بالای خانهاش، به من [[دستور]] داد که [[اموال]] نزد خود را برای او ببرم. ما در اینجا نمیخواهیم به بررسی این مسائل بپردازیم و اینگونه مثالها را شرح دهیم، زیرا در بخشهای گذشته، عنوان کردیم که برخی که پیرو [[امام]]{{ع}} بودند و در مسیر [[حق]] گام برمیداشتند و برخی دیگر که از جاده [[دین]] [[منحرف]] شده بودند، به صورت فردی یا گروهی [[توفیق]] [[زیارت]] [[امام]]{{ع}} را پیدا کردهاند، تا اینگونه، [[حجت]] بر آنها تمام شود. | |||
بنابراین، [[امام]] برای ساکنان و اهل [[زمین]]، فایده عام و غیرمستقیم دارد، زیرا [[امام]]{{ع}} یا همانگونه که [[روایتها]] یادآور شدهاند، باعث [[امنیت]] آنها است. برخی از این [[روایتها]]، [[امام]] را [[تشبیه]] به [[خورشید]] کردهاند که توضیح و شرح این مطلب در [[بیان]] و سخن نمیگنجد، در مورد سخنان نویسنده البحار در مورد همانند بودن [[امام]] با [[خورشید]] و [[تشبیه]] ایشان به آنکه به وسیله ابرها پوشیده و پنهان شده است، نیز باید گفت که این امر هم بیانگر فایده عام و غیرمستقیم [[امام]] است و به [[دلیل]] دقت و ظرافت و نکتهسنجی این وجوه تشابه، در اینجا آنها را به صورت خلاصه میآوریم: | بنابراین، [[امام]] برای ساکنان و اهل [[زمین]]، فایده عام و غیرمستقیم دارد، زیرا [[امام]]{{ع}} یا همانگونه که [[روایتها]] یادآور شدهاند، باعث [[امنیت]] آنها است. برخی از این [[روایتها]]، [[امام]] را [[تشبیه]] به [[خورشید]] کردهاند که توضیح و شرح این مطلب در [[بیان]] و سخن نمیگنجد، در مورد سخنان نویسنده البحار در مورد همانند بودن [[امام]] با [[خورشید]] و [[تشبیه]] ایشان به آنکه به وسیله ابرها پوشیده و پنهان شده است، نیز باید گفت که این امر هم بیانگر فایده عام و غیرمستقیم [[امام]] است و به [[دلیل]] دقت و ظرافت و نکتهسنجی این وجوه تشابه، در اینجا آنها را به صورت خلاصه میآوریم: | ||
خط ۵۱۴: | خط ۵۱۴: | ||
:::::#[[امامان]] در نفع بخشیدن به همه مانند خورشیداند و تنها نابینایان از آنها سود نمیبرند... الخ؛ | :::::#[[امامان]] در نفع بخشیدن به همه مانند خورشیداند و تنها نابینایان از آنها سود نمیبرند... الخ؛ | ||
:::::#همانگونه که [[نور]] [[خورشید]] از طریق روزنهها و پنجرههای یک خانه، وارد آن میشود و هرچه موانع ورود آن کمتر باشد، [[نور]] [[خورشید]] بیشتری وارد خانه میشود، [[مردم]] نیز مانند آن خانهاند؛ آنها هرچه بیشتر آن موانع را از حواس و [[احساسات]] و [[قلب]] خود کنار بگذارند و روزنه دلهای خود را از شهوتهای [[نفسانی]] و دلبستگیهای جسمانی [[پاک]] کنند، [[انوار]] [[هدایت]] ایشان نیز بیشتر وارد دلهای آنان میشود<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، صص ۹۴- ۹۵.</ref>. | :::::#همانگونه که [[نور]] [[خورشید]] از طریق روزنهها و پنجرههای یک خانه، وارد آن میشود و هرچه موانع ورود آن کمتر باشد، [[نور]] [[خورشید]] بیشتری وارد خانه میشود، [[مردم]] نیز مانند آن خانهاند؛ آنها هرچه بیشتر آن موانع را از حواس و [[احساسات]] و [[قلب]] خود کنار بگذارند و روزنه دلهای خود را از شهوتهای [[نفسانی]] و دلبستگیهای جسمانی [[پاک]] کنند، [[انوار]] [[هدایت]] ایشان نیز بیشتر وارد دلهای آنان میشود<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، صص ۹۴- ۹۵.</ref>. | ||
*'''فایده مستقیم''': آیا [[امام]] برخی از نیازهای مستقیم (اولیه) را مانند [[شفا دادن]] [[بیمار]]، برآورده ساختن نیازهای مادی و [[دنیوی]] مستقیم و امثال اینرا برطرف میسازد یا خیر؟ آیا این [[رحمت]] شامل حال عموم [[مردم]] میشود یا این [[رحمت]] مخصوص عده خاصی است و دیگران از آن بیبهرهاند؟ | |||
::::::از [[روایتها]] و حکایتها اینگونه برمیآید که [[امام مهدی]]{{ع}} خود را به افراد زیادی از [[مردم]]، صرفنظر از گرایشهای مذهبی و [[مذهب]] آنها، نشان داده است. حتی برخی از آنها، گفتهاند که حتی [[شیعه]] را قبول نداشتهاند اما با این حال، [[امام]]{{ع}} برای آنها [[معجزه]] کرده است. [[کلینی]]، [[طوسی]]، برقی، [[شیخ مفید]] و راوندی به [[نقل]] از [[بدر]] [[غلام]] [[احمد بن حسن]] یادآور شدهاند که او گفت: به الجبل (منطقهای میان [[بغداد]] و [[آذربایجان]]) رفتم. در آن زمان اعتقادی به [[مذهب]] [[تشیع]] و [[امامان]] آنها نداشتم تا اینکه [[یزید]] بن [[عبد الله]] از [[دنیا]] رفت. او در زمان بیماریاش [[وصیت]] کرد شهری (نوعی استرباری و بیارزش است) و سمند (اسبی است با رنگ مایل به زرد) و [[شمشیر]] و کمربندش را به مولایش بدهند. من ترسیدم اگر شهری را به کوتکین (یکی از [[فرمانروایان]] ترک) ندهم، او مرا اذیت و [[آزار]] رساند. به نظرم اسب و [[شمشیر]] و کمربند باهم، هفتصد [[دینار]] [[ارزش]] داشت. من این مسئله را به کسی نگفتم، تا اینکه نامهای از [[عراق]] به من رسید و در آن نوشته شده بود: آن هفتصد دیناری که ما بابت بهای شهری و [[شمشیر]] و کمربند نزد تو داریم، برای ما بفرست<ref>البرقی، المحاسن، ص ۳۱، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۲، الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۳، الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۸۳، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۶۴.</ref>. | ::::::از [[روایتها]] و حکایتها اینگونه برمیآید که [[امام مهدی]]{{ع}} خود را به افراد زیادی از [[مردم]]، صرفنظر از گرایشهای مذهبی و [[مذهب]] آنها، نشان داده است. حتی برخی از آنها، گفتهاند که حتی [[شیعه]] را قبول نداشتهاند اما با این حال، [[امام]]{{ع}} برای آنها [[معجزه]] کرده است. [[کلینی]]، [[طوسی]]، برقی، [[شیخ مفید]] و راوندی به [[نقل]] از [[بدر]] [[غلام]] [[احمد بن حسن]] یادآور شدهاند که او گفت: به الجبل (منطقهای میان [[بغداد]] و [[آذربایجان]]) رفتم. در آن زمان اعتقادی به [[مذهب]] [[تشیع]] و [[امامان]] آنها نداشتم تا اینکه [[یزید]] بن [[عبد الله]] از [[دنیا]] رفت. او در زمان بیماریاش [[وصیت]] کرد شهری (نوعی استرباری و بیارزش است) و سمند (اسبی است با رنگ مایل به زرد) و [[شمشیر]] و کمربندش را به مولایش بدهند. من ترسیدم اگر شهری را به کوتکین (یکی از [[فرمانروایان]] ترک) ندهم، او مرا اذیت و [[آزار]] رساند. به نظرم اسب و [[شمشیر]] و کمربند باهم، هفتصد [[دینار]] [[ارزش]] داشت. من این مسئله را به کسی نگفتم، تا اینکه نامهای از [[عراق]] به من رسید و در آن نوشته شده بود: آن هفتصد دیناری که ما بابت بهای شهری و [[شمشیر]] و کمربند نزد تو داریم، برای ما بفرست<ref>البرقی، المحاسن، ص ۳۱، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۲، الارشاد، ج ۲، ص ۳۶۳، الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۸۳، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۶۴.</ref>. | ||
خط ۵۳۸: | خط ۵۳۸: | ||
| پاسخدهنده = حبیبالله طاهری | | پاسخدهنده = حبیبالله طاهری | ||
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
*«ظاهراً این اشکال از زبان کسانی مطرح میشود که در واقع نه [[امام]] را شناختهاند و نه به معنای [[حقیقی]] [[امامت]] پی بردهاند و [[امام]] را مانند [[رهبری]] عادی که کارش مسألهگویی و حداکثر [[اجرای حدود]] و [[احکام]] است میدانند، در حالی که [[مقام]] [[امامت]] و [[ولایت]] به مراتب از این [[مقامات]] ظاهری شامختر و والاتر است. ما اینک در حد این نوشتار به برخی فواید وجود [[امام غایب]] اشاره میکنیم، زیرا فواید وجودی [[امام]] منحصر به چیزهایی که شما در پرسش برشمردید نیست، بلکه فواید [[باطنی]] [[وجود امام]] به مراتب عظیمتر از فواید ظاهری آن است: | |||
::::#طبق [[احادیث]] وارده در موضوع [[امامت]] و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود [[مقدس]] [[امام]] [[هدف]] اصلی [[نظام خلقت]] و [[غایت]] نوع و فرد کامل [[انسانیت]] و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر [[امام]] روی [[زمین]] نباشد، نوع [[انسان]] منتقرض خواهد شد، اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] به حد کامل شناخته و [[عبادت]] نمیشود، اگر [[امام]] نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] منقطع میشود، اشراقات و افاضات [[عوالم غیبی]]، اولاً، بر آینه [[پاک]] [[قلب]] [[امام]]، سپس به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میشود. [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربی نوع [[انسان]] است. بدیهی است که حضور و [[غیبت]] او در [[تربت]] این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم میتوان گفت [[امام غایب]] چه نفعی دارد؟ [[امام سجاد]] میفرماید: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنان]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و [[صاحب]] [[اختیار]] [[مسلمین]] هستیم، ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم، چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند، به واسطه ماست که [[آسمان]] به [[زمین]] فرود نمیاید، مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد و به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود، اگر ما روی [[زمین]] نبودیم، [[زمین]] اهلش را فرود میبرد، آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچگاه [[زمین]] خالی از [[حجت]] نبوده است، ولی آن [[حجت]] گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غایب]] و مستور بوده است و تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمیشود. روای میگوید، گفتم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غایب]] منتفع میشوند؟ فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] بهره میبرند<ref> نیابیع الموده، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در آن [[کلام]] نورانیش فرمود: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"}}<ref>آری، هیچگاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار. </ref>؛ برای [[آگاهی]] بیشتر به فایده وجودی [[امام]] به دعای [[شریف]] [[زیارت جامعه]] مراجعه کنید، که اساس [[آفرینش]] به [[وجود امام]] بستگی دارد و اثر بخشی همه موجودات عالم به طفیل [[وجود امام]] است، خواه [[امام]] ظاهر باشد خواه [[غایب]] اما فوایدی که شما در سؤال مطرح کردهاید و گفتهاید که [[مردم]] از آن محرومند، باید دید [[علت]] و سبب [[محرومیت]] چیست و کیست؟ آیا از طرف [[پروردگار]] منع فیضی شده و یا از جانب [[امام عصر]] امساک عنایتی شده است؟ قطعاً این چنین نیست، بلکه [[تقصیر]] و کوتاهی از جانب خود افراد [[بشر]] است. اگر آنان موانع [[ظهور]] را برطرف سازند و اسباب و مقدمات [[حکومت]] [[حضرت مهدی]] را فراهم سازند و [[افکار]] جهانیان را آماده و مساعد میکردند، قطعاً [[امام زمان]] ظاهر میشد و [[جامعه]] [[انسانیت]] از فواید وجودیش بهرهمند میگردید. | ::::#طبق [[احادیث]] وارده در موضوع [[امامت]] و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود [[مقدس]] [[امام]] [[هدف]] اصلی [[نظام خلقت]] و [[غایت]] نوع و فرد کامل [[انسانیت]] و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر [[امام]] روی [[زمین]] نباشد، نوع [[انسان]] منتقرض خواهد شد، اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] به حد کامل شناخته و [[عبادت]] نمیشود، اگر [[امام]] نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] منقطع میشود، اشراقات و افاضات [[عوالم غیبی]]، اولاً، بر آینه [[پاک]] [[قلب]] [[امام]]، سپس به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میشود. [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربی نوع [[انسان]] است. بدیهی است که حضور و [[غیبت]] او در [[تربت]] این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم میتوان گفت [[امام غایب]] چه نفعی دارد؟ [[امام سجاد]] میفرماید: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنان]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و [[صاحب]] [[اختیار]] [[مسلمین]] هستیم، ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم، چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند، به واسطه ماست که [[آسمان]] به [[زمین]] فرود نمیاید، مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد و به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود، اگر ما روی [[زمین]] نبودیم، [[زمین]] اهلش را فرود میبرد، آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچگاه [[زمین]] خالی از [[حجت]] نبوده است، ولی آن [[حجت]] گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غایب]] و مستور بوده است و تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمیشود. روای میگوید، گفتم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غایب]] منتفع میشوند؟ فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] بهره میبرند<ref> نیابیع الموده، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در آن [[کلام]] نورانیش فرمود: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"}}<ref>آری، هیچگاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار. </ref>؛ برای [[آگاهی]] بیشتر به فایده وجودی [[امام]] به دعای [[شریف]] [[زیارت جامعه]] مراجعه کنید، که اساس [[آفرینش]] به [[وجود امام]] بستگی دارد و اثر بخشی همه موجودات عالم به طفیل [[وجود امام]] است، خواه [[امام]] ظاهر باشد خواه [[غایب]] اما فوایدی که شما در سؤال مطرح کردهاید و گفتهاید که [[مردم]] از آن محرومند، باید دید [[علت]] و سبب [[محرومیت]] چیست و کیست؟ آیا از طرف [[پروردگار]] منع فیضی شده و یا از جانب [[امام عصر]] امساک عنایتی شده است؟ قطعاً این چنین نیست، بلکه [[تقصیر]] و کوتاهی از جانب خود افراد [[بشر]] است. اگر آنان موانع [[ظهور]] را برطرف سازند و اسباب و مقدمات [[حکومت]] [[حضرت مهدی]] را فراهم سازند و [[افکار]] جهانیان را آماده و مساعد میکردند، قطعاً [[امام زمان]] ظاهر میشد و [[جامعه]] [[انسانیت]] از فواید وجودیش بهرهمند میگردید. | ||
::::#[[ایمان]] به [[مهدی]] [[غایب]] و [[انتظار فرج]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} مایه [[امیدواری]] و آرامشبخش دلهای [[مسلمین]] است. این [[امیدواری]] یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] و [[هدف]] است، هر گروهی که [[روح]] [[یأس]] و [[ناامیدی]] خانه دلشان را تاریک کرده باشد و چرا [[امید]] و [[آرزو]] در آن نتابد، هر روی موفقیت را نخواهد دید. آری، اوضاع آشفته و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیانکن [[مادیت]] و [[کسادی]] بازار [[علوم]] [[معارف]] و [[محرومیت]] روز افزون طبقه ضعیف و توسعه [[فنون]] [[استعمار]] و جنگهای سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی [[شرق]] و [[غرب]]، روشنفکران و خیرخواهان [[بشر]] را مضطرب کرده است، به طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک سوسو میزند، همان [[انتظار]] و [[فرج]] فرا رسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلبهای [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده، مرهم دلهای زخمدار طبقه [[محروم]] میشود. نویدهای مسرت بخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقاید]] [[مؤمنان]] را نگهداری کرده و در [[دین]] پایدارشان میسازد، [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار کرده است، [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] میدهد و در شاه راه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد میکند. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح [[حکومت]] جهانی [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است. خلاصه آنکه [[ایمان]] به [[مهدی]] [[موعود]]، [[آینده]] روشن و فرح بخشی را برای [[شیعیان]] مجسم کرده به [[امید]] آن روز دلخوشند، [[روح]] [[یأس]] و [[شکست]] را از آنان سلب کرده به کار و کوشش در راه [[هدف]] و [[تهذیب]] [[اخلاق]] و علاقه به [[معارف]] وادارشان کرده است<ref> دادگستر جهان، ص ۱۵۷.</ref>. | ::::#[[ایمان]] به [[مهدی]] [[غایب]] و [[انتظار فرج]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} مایه [[امیدواری]] و آرامشبخش دلهای [[مسلمین]] است. این [[امیدواری]] یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] و [[هدف]] است، هر گروهی که [[روح]] [[یأس]] و [[ناامیدی]] خانه دلشان را تاریک کرده باشد و چرا [[امید]] و [[آرزو]] در آن نتابد، هر روی موفقیت را نخواهد دید. آری، اوضاع آشفته و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیانکن [[مادیت]] و [[کسادی]] بازار [[علوم]] [[معارف]] و [[محرومیت]] روز افزون طبقه ضعیف و توسعه [[فنون]] [[استعمار]] و جنگهای سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی [[شرق]] و [[غرب]]، روشنفکران و خیرخواهان [[بشر]] را مضطرب کرده است، به طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک سوسو میزند، همان [[انتظار]] و [[فرج]] فرا رسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلبهای [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده، مرهم دلهای زخمدار طبقه [[محروم]] میشود. نویدهای مسرت بخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقاید]] [[مؤمنان]] را نگهداری کرده و در [[دین]] پایدارشان میسازد، [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار کرده است، [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] میدهد و در شاه راه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد میکند. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح [[حکومت]] جهانی [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است. خلاصه آنکه [[ایمان]] به [[مهدی]] [[موعود]]، [[آینده]] روشن و فرح بخشی را برای [[شیعیان]] مجسم کرده به [[امید]] آن روز دلخوشند، [[روح]] [[یأس]] و [[شکست]] را از آنان سلب کرده به کار و کوشش در راه [[هدف]] و [[تهذیب]] [[اخلاق]] و علاقه به [[معارف]] وادارشان کرده است<ref> دادگستر جهان، ص ۱۵۷.</ref>. | ||
خط ۵۸۷: | خط ۵۸۷: | ||
| پاسخدهنده = مجتبی تونهای | | پاسخدهنده = مجتبی تونهای | ||
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
*«[[وجود امام]]، [[هدف]] اصلی [[نظام خلقت]] و رابطه میان عالم مادی و عالم ربوبی است. [[امام سجاد]]{{ع}} میفرماید: "ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم، چنانکه [[ستارگان]]، [[امان]] اهل آسماناند. به واسطه ماست که [[آسمان]] به [[زمین]] فرود نمیآید... به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]]، نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود. ما اگر روی [[زمین]] نبودیم، [[زمین]] اهلش را فرو میبرد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.</ref>. بدیهی است که حضور و [[غیبت]] او در ترتب این آثار تفاوتی ندارد. [[حضرت]] در ادامه میفرماید: "تا حال هیچ وقت، [[زمین]] از [[حجت]] خالی نبوده است، ولی آن [[حجت]]، گاهی ظاهر و گاهی [[غایب]] است" [[راوی]] میگوید: گفتم: [[مردم]] چگونه از [[امام غایب]] بهره میبرند، فرمود: همانگونه که از [[خورشید پشت ابر]] بهره میبرند"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.</ref>. فایده دیگر این است که امامی که [[غایب]] است و قرار است در [[آینده]] [[ظهور]] کند، [[انتظار]] میآفریند، و [[انتظار]] مایه [[امیدواری]] است. [[امیدواری]] به آیندهای روشن، چراغ راه و از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] است. این ویژگی، مختص [[شیعه]] است که به [[انتظار]] [[اعتقاد]] دارد، ولی در سایر [[فرقهها]] -به جهت عدم [[اعتقاد]] به چنین امری- احساس [[پوچی]] و [[یأس]] فراوان است. پس فوائد وجودی [[امام]] [[غایب]]، پوشیده نیست، بلکه او همانند [[آفتاب پشت ابر]]، برای موجودات [[نافع]] و مفید است. برای [[آگاهی]] بیشتر به فایده وجودی [[امام]]، به [[زیارت جامعه]] مراجعه کنید»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۲۹.</ref>. | |||
*«از فواید [[غیبت]] [[امام زمان]]{{ع}} میتوان به این موارد اشاره کرد: | |||
:::::#[[غیبت]] او، [[انتظار]] میآفریند، و [[انتظار]] مایه [[امیدواری]] به [[آینده]] است، | :::::#[[غیبت]] او، [[انتظار]] میآفریند، و [[انتظار]] مایه [[امیدواری]] به [[آینده]] است، | ||
:::::#[[غیبت]] او، سبب [[آمادگی]] پیروانش میشود تا [[حضرت]] [[ظهور]] کند، | :::::#[[غیبت]] او، سبب [[آمادگی]] پیروانش میشود تا [[حضرت]] [[ظهور]] کند، | ||
خط ۶۳۳: | خط ۶۳۳: | ||
::::#آثاری که بر [[افعال]] [[امام]] مترتب میشود "چه [[امام]] ظاهر باشد، چه [[غایب]]"؛ | ::::#آثاری که بر [[افعال]] [[امام]] مترتب میشود "چه [[امام]] ظاهر باشد، چه [[غایب]]"؛ | ||
::::#آثاری که بر وجود [[امامِ]] ظاهر مترتب میشود. | ::::#آثاری که بر وجود [[امامِ]] ظاهر مترتب میشود. | ||
*'''[[واسطه فیض]]:''' اولین اثری که بر [[وجود امام]] مترتب است، این که [[امام]]، [[واسطه فیض الهی]] بر مخلوقات است و [[فیض]] [[الهی]]، به واسطه او بر [[بندگان]] نازل میشود. [[واسطه فیض]] بودن، دو گونه قابل تصورّ است: | |||
::::#[[نظام]] [[جهان]] بر اساس اسباب و مسببات است و هر پدیدهای از راه سبب و [[علت]]، ایجاد میشود. در رأس این سلسله اسباب، وجود [[مقدس]] [[حجت خدا]] است. | ::::#[[نظام]] [[جهان]] بر اساس اسباب و مسببات است و هر پدیدهای از راه سبب و [[علت]]، ایجاد میشود. در رأس این سلسله اسباب، وجود [[مقدس]] [[حجت خدا]] است. | ||
::::#[[نظام]] [[جهان]]، بر اساس [[هدف]] و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایتِ از این [[نظام]] و [[هدف]] آن، پابرجا است، [[نظام]] نیز به حیات خود ادامه میدهد. [[هدف]] از [[خلقت]] عالم، امکان حیات [[انسان]] است و [[هدف]] از [[خلقت]] [[آدمی]]، [[عبادت]] و [[عبودیت]] است. [[عبادت]] و عبودیتِ کامل که همراه معرفتِ کامل است، فقط از طریق [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] تحقق مییابد؛ پس تا زمانی که [[امام]] هست، [[هدف]] از [[خلقت]] نیز باقی است؛ لذا در سایه وجود او [[نظام هستی]] پا برجا است. | ::::#[[نظام]] [[جهان]]، بر اساس [[هدف]] و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایتِ از این [[نظام]] و [[هدف]] آن، پابرجا است، [[نظام]] نیز به حیات خود ادامه میدهد. [[هدف]] از [[خلقت]] عالم، امکان حیات [[انسان]] است و [[هدف]] از [[خلقت]] [[آدمی]]، [[عبادت]] و [[عبودیت]] است. [[عبادت]] و عبودیتِ کامل که همراه معرفتِ کامل است، فقط از طریق [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] تحقق مییابد؛ پس تا زمانی که [[امام]] هست، [[هدف]] از [[خلقت]] نیز باقی است؛ لذا در سایه وجود او [[نظام هستی]] پا برجا است. | ||
*'''[[دفع بلا]]:''' [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[خداوند]]، [[ستارگان]] را [[امان]] برای اهل [[آسمان]] قرار داد و اهل بیتم را [[امان]] برای اهل [[زمین]]".<ref>{{عربی|" جَعَلَ اللَّهُ النُّجُومَ أَمَاناً لِأَهْلِ السَّمَاءِ- وَ جَعَلَ أَهْلَ بَيْتِي أَمَاناً لِأَهْلِ الْأَرْض "}}؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۳۰۸.</ref>. نظیر این تعبیر، از وجود [[مقدس]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نیز صادر شده است: "من، آخرین [[اوصیا]] هستم. به واسطه من، [[خدا]]، [[بلا]] را از [[خاندان]] و شیعیانم دفع میکند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِيَ الْقُوَّامِ بِدِينِ اللَّهِ "}}؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰.</ref>. به نظر میآید مراد از [[بلا]]، عذابهایی باشد که به سبب [[اعمال ناشایست]] [[انسانها]] باید نازل میشد؛ ولی به سبب آن که وجود [[مقدس]] [[حجت خدا]] در میان [[مردم]] است، [[عذاب]] دفع میشود. [[خداوند]]، به [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ}}<ref> و خداوند، آنان را عذاب نمیکند؛ در حالی که تو میانشان هستی؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref> | |||
*'''[[امیدبخش]]ی:''' [[آدمی]]، به [[امید]] زنده است، [[امید]] به آیندهای سبز و روشن که در آن، اثری از [[پلیدی]] و [[تباهی]] نباشد. [[انسان]]، [[منتظر]] چنین ایام [[زیبایی]] است و [[بهترین]] عمل او نیز [[انتظار فرج]] و دمیدن صبح [[ظفر]] است. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[برترین]] عمل [[امت]] من، [[انتظار فرج]] است"<ref>{{عربی|" أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَج "}}؛ کافی، ج۱، باب عرضه اعمال و شاهدان اعمال.</ref>. وجود امامی که [[منتظر]] إذن [[الهی]] برای [[ظهور]] است، به [[مردم]] دلگرمی میدهد و گامهای آنان را در جاده [[انتظار]] [[استوار]] میکند. به [[راستی]]، آیا وجود رهبرِ در [[تبعید]]، [[انقلاب]] را ایجاد میکند و [[مردم]] را به جوشش و حرکت در میآورد یا [[وعده]] آمدن فردی در [[آینده]] که دورانِ حیاتی در این زمان برای او متصور نیست؟ | |||
*'''[[خودسازی]]:''' از دیگر [[آثار وجودی]] [[امام]]، پیدایش و تقویّت [[روحیه]] [[خودسازی]] و [[تهذیب نفس]] است. بر اساس [[روایات]]<ref>بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲و۱۲۸.</ref> [[امام]] و [[حجت خدا]]، ناظر و [[شاهد]] بر [[اعمال]] است. هر روز و هر هفته، [[اعمال]] [[انسانها]] [[خدمت]] آن بزرگوار عرضه میشود. کسی که [[دوستدار]] [[امام]] باشد، [[راضی]] نمیشود [[امام]]، ناظر بر [[اعمال]] [[ناپسند]] او باشد و با دیدن [[اعمال بد]] او، [[غمگین]] و ناراحت شود؛ لذا سعی میکند دقت بیشتری در [[اعمال]] خود داشته باشد و به گونهای [[رفتار]] کند که [[رضایت]] امامش را به دست آورد. در کنار این آثار، آثار دیگری هم هست؛ مانند [[هدایتگری]] و [[پاسخ گویی]] به نیازهای علمیو…. | |||
*برخی از آن آثار را [[انسانها]] در [[زندگی]] خود به روشنی احساس کرده اند؛ مانند حفظ و [[نجات]] [[شیعیان]]. [[حضرت]] در نامهای به [[شیخ مفید]] نوشتند: "ما، بر [[اخبار]] و احوال شما [[آگاه]] هستیم و هیچ چیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده نیست. ما، در رسیدگی و رعایت امور شما، اهمال نکردهایم و شما را از یاد نبردهایم.<ref>بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۴و ۱۷۵.</ref> | |||
*در کنار حفظ [[شیعه]] از کیدهای [[دشمنان]]، نباید [[عنایات]] [[حضرت]] به بیماران و درماندگان و در راه ماندگان و [[نیازمندان]] را از یاد برد. افراد متعددی از [[لطف]] او بهره بردهاند و بیماریشان علاج شده و گم گشتگان در راه، به منزل رسیدهاند و [[نیازمندان]] و محتاجان و [[فقرا]]، سامان یافتهاند. این آثار، به [[افعال]] [[امام]] برمیگردد و [[امام]]، ظاهر باشد یا [[غایب]]، امکان ترتیب اثر هست. بله؛ اثری که به وجودِ ظاهریِ [[امام]] برمیگردد، [[حکومت]] ظاهری است؛ یعنی [[بشریت]] امروز به سبب [[غیبت امام]]{{ع}}، که [[علت]] این غیت هم خود [[مردم]] هستند، از [[حکومت]] [[عدل الهی]] و رشد و [[تکامل]] بشری در حدّ اعلای آن [[محروم]] شدند و تا زمانی که [[ظهور]] [[امام]]{{ع}} رخ ندهد، این [[محرومیت]] ادامه دارد»<ref>[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ج۱، ص ۱۲۰-۱۲۳.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۶۴۹: | خط ۶۴۹: | ||
«از نظر [[شیعه]] و بر اساس [[تعالیم دینی]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] رسانی [[پروردگار]] به همه پدیدههای [[جهان آفرینش]] است. او در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بیوجود او عالم و [[آدم]]، [[جن]] و [[ملک]] و حیوان و [[جمادی]] نمیماند. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد که آیا [[زمین]] بدون [[امام]] باقی میماند؟ [[حضرت]] فرمود: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه اهل خود را فرو میبرد.<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.</ref> اینکه او در رساندن پیامهای [[خدا]] به [[مردم]] و [[راهنمایی]] آنها به سوی [[کمال انسانی]]، واسطه است و هر [[فیض]] و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان میرسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا [[خداوند متعال]] از طریق [[پیامبران]] و سپس [[جانشینان]] آنها قافله بشری را [[هدایت]] کرده است؛ ولی از کلمات [[معصومان]] استفاده میشود که وجود [[امامان]] در گستره عالم واسطهای برای رسیدن هر [[نعمت]] و فیضی از [[ناحیه]] [[پروردگار]] به هر موجود کوچک و بزرگی است. به [[بیان]] آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای [[الهی]] دریافت میکنند، از کانال [[امام]] میگیرند. هم اصل وجودشان به واسطه [[امام]] است و هم [[نعمتها]] و بهرهها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند. | «از نظر [[شیعه]] و بر اساس [[تعالیم دینی]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] رسانی [[پروردگار]] به همه پدیدههای [[جهان آفرینش]] است. او در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بیوجود او عالم و [[آدم]]، [[جن]] و [[ملک]] و حیوان و [[جمادی]] نمیماند. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد که آیا [[زمین]] بدون [[امام]] باقی میماند؟ [[حضرت]] فرمود: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه اهل خود را فرو میبرد.<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.</ref> اینکه او در رساندن پیامهای [[خدا]] به [[مردم]] و [[راهنمایی]] آنها به سوی [[کمال انسانی]]، واسطه است و هر [[فیض]] و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان میرسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا [[خداوند متعال]] از طریق [[پیامبران]] و سپس [[جانشینان]] آنها قافله بشری را [[هدایت]] کرده است؛ ولی از کلمات [[معصومان]] استفاده میشود که وجود [[امامان]] در گستره عالم واسطهای برای رسیدن هر [[نعمت]] و فیضی از [[ناحیه]] [[پروردگار]] به هر موجود کوچک و بزرگی است. به [[بیان]] آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای [[الهی]] دریافت میکنند، از کانال [[امام]] میگیرند. هم اصل وجودشان به واسطه [[امام]] است و هم [[نعمتها]] و بهرهها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند. | ||
*در فرازی از [[زیارت جامعه کبیره]] که یک دوره [[امام]]شناسی است، این گونه آمده است: "ای [[امامان]] بزرگ! [[خداوند]] به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان میدهد و به سبب وجود شما [[باران]] را فرو میفرستد و به [[برکت]] وجود شما [[آسمان]] را نگه داشته است از اینکه بر [[زمین]] فرود آید، جز به [[اراده]] او"<ref>{{عربی|" بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ {{متن قرآن|يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِه}} "}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توصیح اینکه این زیارت از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان [[شیعه]] بوده است.</ref> | |||
*بنابراین [[آثار وجودی]] [[امام]] تنها به [[ظهور]] و آشکاری او خلاصه نمیشود؛ بلکه وجود او در عالم –حتّی در [[غیبت]] و نهانزیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات [[الهی]] است. [[خدا]] خود این گونه خواسته است که او که موجود [[برتر]] و کاملتر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و دادههای [[الهی]] به سایر پدیدهها باشد و در این عرصه، فرقی بین [[غیبت]] و [[ظهور]] او نیست. آری؛ همگان از آثار [[وجود امام]] بهره میگیرند و [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} در این مسأله، خللی ایجاد نمیکند. جالب اینکه وقتی از [[امام مهدی]]{{ع}} درباره نحوه بهرهمندی از آن [[حضرت]] در دوره [[غیبت]]، سؤال میشود، میفرماید: "بهرهمندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از [[خورشید]] است، آن گاه که ابرها، آنها را از چشمها پوشاندهاند" <ref>{{عربی|" وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ "}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۴۴، ص ۵۴۲.</ref>. [[تشبیه]] [[امام]] به [[آفتاب]] و [[تشبیه]] [[غیبت]] او به قرار [[گرفتن خورشید]] در پسِ [[ابر]]، نکتههای فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم: [[خورشید]] در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت میکنند؛ چنانکه وجود گرامی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} مرکز [[نظام هستی]] است: "به سبب بودن او [[دنیا]] باقی است و به [[برکت]] وجود او، عالم روزی میخورند و به وجود او [[زمین]] و [[آسمان]]، [[استوار]] مانده است"<ref>{{عربی|" بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ "}}؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.</ref>. [[آفتاب]]، لحظهای از نورافشانی دریغ نمیکند و هر کس به اندازه ارتباطی که با [[خورشید]] دارد از [[نور]] آن بهره میگیرد؛ چنانکه وجود [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} واسطه دریافتِ همه نعمتهای مادی و [[معنوی]] است که از [[ناحیه]] پروردگارِ [[جهان]] به [[بندگان]] میرسد؛ ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع [[کمالات]]، بهرهمند میشود. اگر این آفتابِ پشت [[ابر]] هم نباشد، شدت سرما و [[تاریکی]]، [[زمین]] را غیر قابل سکونت خواهد کرد؛ چنانکه اگر عالم از [[وجود امام]] –گرچه در پشت پرده [[غیبت]]- [[محروم]] بماند، [[سختیها]] و نابسامانیها و [[هجوم]] انواع [[بلاها]] مفید خطاب به [[شیعیان]] خود میفرماید: "ما هرگز شما را به حال خود رها نکردهایم و هرگز شما را از یاد نبردهایم و اگر این گونه نبود، حتماً [[سختیها]] و بلاهای فراوانی به شما میرسید و [[دشمنان]]، شما را نابود میکردند"<ref>{{عربی|" إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ "}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref> بنابراین [[آفتاب]] [[امام]] بر عالم وجود میتابد و به همه هستی [[فیض]] میرساند و در این میان برای [[بشریت]] و به ویژه [[جامعه مسلمین]] و [[امت]] [[شیعه]] و [[معتقد]] به او [[برکات]] و خیرات بیشتری دارد که به نمونههایی از آن میپردازیم: | |||
::::#'''[[امیدبخشی]]:''' از سرمایههای مهم [[زندگی]]، [[امید]] است که مایه حیات و [[نشاط]] و [[پویایی]] است. [[وجود امام]] در عالم، موجب [[امید به آیندهای روشن]] و سراسر شور و [[اشتیاق]] است. [[شیعه]]، پیوسته و در طول [[تاریخ]] هزار و چهار صد ساله، به انواع [[بلاها]] و [[سختیها]] گرفتار شده است و آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانهای [[استوار]]، او را به [[ایستادگی]] و [[تسلیم]] نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، [[امید به آینده]] سبز [[مؤمنان]] و [[دین]] باوران بوده است؛ آیندهای که خیالی و افسانهای نیست؛ آیندهای که نزدیک است و میتواند نزدیکتر باشد؛ زیرا آن که باید [[رهبری]] [[قیام]] را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این، من و تو و ماییم که باید آماده باشیم. | ::::#'''[[امیدبخشی]]:''' از سرمایههای مهم [[زندگی]]، [[امید]] است که مایه حیات و [[نشاط]] و [[پویایی]] است. [[وجود امام]] در عالم، موجب [[امید به آیندهای روشن]] و سراسر شور و [[اشتیاق]] است. [[شیعه]]، پیوسته و در طول [[تاریخ]] هزار و چهار صد ساله، به انواع [[بلاها]] و [[سختیها]] گرفتار شده است و آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانهای [[استوار]]، او را به [[ایستادگی]] و [[تسلیم]] نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، [[امید به آینده]] سبز [[مؤمنان]] و [[دین]] باوران بوده است؛ آیندهای که خیالی و افسانهای نیست؛ آیندهای که نزدیک است و میتواند نزدیکتر باشد؛ زیرا آن که باید [[رهبری]] [[قیام]] را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این، من و تو و ماییم که باید آماده باشیم. | ||
::::#'''[[پایداری]] [[مکتب]]:''' هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود [[رهبری]] [[آگاه]] [[نیاز]] دارد، تا اجتماع، تحت نظر و [[فرماندهی]] او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود [[رهبر]]، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای [[آینده]]، همّت گمارند. [[رهبر]] زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، دربارۀ راههای [[انحرافی]]، هشدارمیدهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ [[مکتب]] [[شیعه]] است. او با [[آگاهی]] کامل از توطئههای [[دشمنان]]، به شیوههای مختلف، مرزهای [[فکری]] [[شیعیان]] را پاسداری میکند و آن گاه که [[دشمن]] [[فریبکار]] با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول [[مکتب]] و [[اعتقادات]] [[مردم]] را نشانه میگیرد، با [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[عالمان]] و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد. برای نمونه، [[عنایت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[شیعیان]] [[بحرین]] را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت{{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> میشنویم: در روزگار گذشته، [[فرمانروایی]] [[ناصبی]] بر [[بحرین]] [[حکومت]] میکرد که وزیرش در [[دشمنی]] با [[شیعیان]]، گوی [[سبقت]] را از او ربوده بود. روزی [[وزیر]] بر [[فرمانروا]] وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ "}}. [[فرمانروا]] از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به [[وزیر]] گفت: این، نشانهای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان [[مذهب تشیع]] است. نظر تو درباره [[شیعیان]] [[بحرین]] چیست؟ [[وزیر]] پاسخ داد: به [[باور]] من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از [[مذهب]] خود دست میکشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را [[انتخاب]] کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا [[جزیه]]<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی میپردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را میکشیم و [[زنان]] و فرزندانشان را [[اسیر]] میکنیم و اموالشان را به [[غنیمت]] میبریم. [[فرمانروا]]، [[رأی]] او را پذیرفت و [[دانشمندان]] [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و [[زنان]] و فرزندانتان را [[اسیر]] میکنم یا این که باید [[جزیه]] بدهید. [[دانشمندان]] [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از [[صالحان]] و [[پرهیزگاران]] [[بحرین]] را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[استغاثه]] کن و از او، راه رهایی از این [[مصیبت]] را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و [[صاحب]] ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به [[زیارت]] [[حضرت]] نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با [[گریه و زاری]] از [[حضرت]]، [[کمک]] خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. [[حاجت]] خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو [[صاحب الزمانی]]، داستان مرا میدانی و به گفتن من [[نیاز]] نیست. فرمود: راست میگویی. تو به [[دلیل]] آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمدهای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و [[پناه]] ما هستید. پس آن [[حضرت]] فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن [[وزیر]] درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از [[گِل]]، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست. فردا نزد [[فرمانروا]] میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه [[وزیر]] میدهم: چون به خانه [[وزیر]] رفتید، پیش از [[وزیر]] به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به [[فرمانروا]] نشان ده. نشانه دیگر این که به [[فرمانروا]] بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز [[دود]] و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد [[شیعیان]] بازگشت. روز دیگر، آنان پیش [[فرمانروا]] رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، آشکار شد. فرمانروای [[بحرین]] با دیدن این [[معجزه]] به [[تشیع]] گروید و [[دستور]] داد [[وزیر]] حیلهگر را به [[قتل]] رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref> | ::::#'''[[پایداری]] [[مکتب]]:''' هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود [[رهبری]] [[آگاه]] [[نیاز]] دارد، تا اجتماع، تحت نظر و [[فرماندهی]] او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود [[رهبر]]، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای [[آینده]]، همّت گمارند. [[رهبر]] زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، دربارۀ راههای [[انحرافی]]، هشدارمیدهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ [[مکتب]] [[شیعه]] است. او با [[آگاهی]] کامل از توطئههای [[دشمنان]]، به شیوههای مختلف، مرزهای [[فکری]] [[شیعیان]] را پاسداری میکند و آن گاه که [[دشمن]] [[فریبکار]] با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول [[مکتب]] و [[اعتقادات]] [[مردم]] را نشانه میگیرد، با [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[عالمان]] و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد. برای نمونه، [[عنایت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[شیعیان]] [[بحرین]] را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت{{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> میشنویم: در روزگار گذشته، [[فرمانروایی]] [[ناصبی]] بر [[بحرین]] [[حکومت]] میکرد که وزیرش در [[دشمنی]] با [[شیعیان]]، گوی [[سبقت]] را از او ربوده بود. روزی [[وزیر]] بر [[فرمانروا]] وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ "}}. [[فرمانروا]] از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به [[وزیر]] گفت: این، نشانهای آشکار و دلیلی نیرومند بر بطلان [[مذهب تشیع]] است. نظر تو درباره [[شیعیان]] [[بحرین]] چیست؟ [[وزیر]] پاسخ داد: به [[باور]] من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از [[مذهب]] خود دست میکشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را [[انتخاب]] کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا [[جزیه]]<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی میپردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را میکشیم و [[زنان]] و فرزندانشان را [[اسیر]] میکنیم و اموالشان را به [[غنیمت]] میبریم. [[فرمانروا]]، [[رأی]] او را پذیرفت و [[دانشمندان]] [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و [[زنان]] و فرزندانتان را [[اسیر]] میکنم یا این که باید [[جزیه]] بدهید. [[دانشمندان]] [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از [[صالحان]] و [[پرهیزگاران]] [[بحرین]] را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[استغاثه]] کن و از او، راه رهایی از این [[مصیبت]] را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و [[صاحب]] ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به [[زیارت]] [[حضرت]] نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با [[گریه و زاری]] از [[حضرت]]، [[کمک]] خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. [[حاجت]] خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو [[صاحب الزمانی]]، داستان مرا میدانی و به گفتن من [[نیاز]] نیست. فرمود: راست میگویی. تو به [[دلیل]] آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمدهای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و [[پناه]] ما هستید. پس آن [[حضرت]] فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن [[وزیر]] درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از [[گِل]]، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست. فردا نزد [[فرمانروا]] میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه [[وزیر]] میدهم: چون به خانه [[وزیر]] رفتید، پیش از [[وزیر]] به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به [[فرمانروا]] نشان ده. نشانه دیگر این که به [[فرمانروا]] بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز [[دود]] و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد [[شیعیان]] بازگشت. روز دیگر، آنان پیش [[فرمانروا]] رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، آشکار شد. فرمانروای [[بحرین]] با دیدن این [[معجزه]] به [[تشیع]] گروید و [[دستور]] داد [[وزیر]] حیلهگر را به [[قتل]] رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref> | ||
خط ۶۵۹: | خط ۶۵۹: | ||
::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دلهای [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جانهای مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخمهای آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابانها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بیکسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظههای سرد [[ناامیدی]]، دلهای [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونههای آن، فراوان است. | ::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دلهای [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جانهای مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخمهای آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابانها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بیکسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظههای سرد [[ناامیدی]]، دلهای [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونههای آن، فراوان است. | ||
::::#'''بهرهمندی از [[دعا]] و [[استغفار]] [[حضرت]]:''' یکی از [[برکات]] وجودی [[امام غایب]]، دعای آن [[حضرت]] برای [[سعادت]] [[مردم]] و به ویژه [[شیعیان]] و نیز درخواست آن بزرگوار برای [[آمرزش گناهان]] آنهاست. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "به [[راستی]] من هر روز و شب هزار بار برای [[آمرزش]] [[شیعیان]] گنهکارم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] میکنم"<ref>{{عربی|" إِنِّي لَأَدْعُو اللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ "}}؛ کافی، ج ۱، باب مولد ابی عبدالله، جعفر بن محمد{{ع}}، ح ۱، ص ۴۷۲.</ref>. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دعای خود میفرماید:{{عربی|" إِلَهِي بِحَقِ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ "}}<ref>[[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. این [[کلام]] [[نورانی]] و دلنشین، سبب دلگرمی [[شیعیان]] و دوستداران آن [[حضرت]] و [[نجات]] و رهایی آنها از [[یأس]] و [[ناامیدی]] است. شیعهای که به دعای [[رهبر]] و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه [[گناه]] و [[خطا]]، [[دل]] و [[جان]] [[پدر]] [[مهربان]] خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش میکند که مرهمی بر [[دل]] داغدار [[امام]] و [[یار]] شایستهای برای آن [[عزیز]] باشد. از [[روایات]] و کتب [[دُعا]] استفاده میشود که [[شیعیان]]، پیوسته از [[لطف]] و دعای [[امام]] بهرهمندند و این [[باران]] [[رحمت]] در همه حال بر کویر تفتیده [[جانها]] باریده و برای [[شیعیان]]، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن [[حضرت]]، بزرگترین [[آرمان]] و آرزویش [[فرج]] و [[گشایش]] در امر [[شیعیان]] و همه [[مظلومان]] عالم است و این گونه [[خدا]] را میخواند: "ای [[روشنایی]] [[نور]]! ای [[تدبیر]] کننده [[کارها]]! ای زنده کننده مردگان! بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از [[غم]] و [[اندوه]]، راه چارهای باز کن و راه [[هدایت]] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن [[گشایش]] ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو [[شایسته]] آن هستی، با ما [[رفتار]] کن ای [[کریم]]!"<ref>{{عربی|" يَا نُورَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ يَا بَاعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِي وَ لِشِيعَتِي مِنَ الضِّيقِ فَرَجاً وَ مِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ مَا يُفَرِّجُ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيم"}}؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. | ::::#'''بهرهمندی از [[دعا]] و [[استغفار]] [[حضرت]]:''' یکی از [[برکات]] وجودی [[امام غایب]]، دعای آن [[حضرت]] برای [[سعادت]] [[مردم]] و به ویژه [[شیعیان]] و نیز درخواست آن بزرگوار برای [[آمرزش گناهان]] آنهاست. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "به [[راستی]] من هر روز و شب هزار بار برای [[آمرزش]] [[شیعیان]] گنهکارم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] میکنم"<ref>{{عربی|" إِنِّي لَأَدْعُو اللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ "}}؛ کافی، ج ۱، باب مولد ابی عبدالله، جعفر بن محمد{{ع}}، ح ۱، ص ۴۷۲.</ref>. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دعای خود میفرماید:{{عربی|" إِلَهِي بِحَقِ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ "}}<ref>[[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. این [[کلام]] [[نورانی]] و دلنشین، سبب دلگرمی [[شیعیان]] و دوستداران آن [[حضرت]] و [[نجات]] و رهایی آنها از [[یأس]] و [[ناامیدی]] است. شیعهای که به دعای [[رهبر]] و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه [[گناه]] و [[خطا]]، [[دل]] و [[جان]] [[پدر]] [[مهربان]] خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش میکند که مرهمی بر [[دل]] داغدار [[امام]] و [[یار]] شایستهای برای آن [[عزیز]] باشد. از [[روایات]] و کتب [[دُعا]] استفاده میشود که [[شیعیان]]، پیوسته از [[لطف]] و دعای [[امام]] بهرهمندند و این [[باران]] [[رحمت]] در همه حال بر کویر تفتیده [[جانها]] باریده و برای [[شیعیان]]، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن [[حضرت]]، بزرگترین [[آرمان]] و آرزویش [[فرج]] و [[گشایش]] در امر [[شیعیان]] و همه [[مظلومان]] عالم است و این گونه [[خدا]] را میخواند: "ای [[روشنایی]] [[نور]]! ای [[تدبیر]] کننده [[کارها]]! ای زنده کننده مردگان! بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از [[غم]] و [[اندوه]]، راه چارهای باز کن و راه [[هدایت]] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن [[گشایش]] ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو [[شایسته]] آن هستی، با ما [[رفتار]] کن ای [[کریم]]!"<ref>{{عربی|" يَا نُورَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ يَا بَاعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِي وَ لِشِيعَتِي مِنَ الضِّيقِ فَرَجاً وَ مِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ مَا يُفَرِّجُ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيم"}}؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. | ||
*آنچه گفته شد، بیانگر آن است که یکی از آثار [[وجود امام]] –گرچه در [[غیبت]] به سر میبرد- امکان ارتباط و اتصال به اوست و آنها که [[لیاقت]] و [[شایستگی]] داشتهاند، [[لذت]] [[همنشینی]] و همنوایی آن [[یار]] بیهمتا را چشیدهاند»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائریپور|حائریپور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۱۱۰ - ۱۲۱.</ref>. | |||
}} | }} | ||