دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره قلمرو علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۶۶: خط ۶۶:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید ابراهیم افتخاری]]''' در پایان‌نامه ''«[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]»'' در این‌باره گفته است:  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید ابراهیم افتخاری]]''' در پایان‌نامه ''«[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]»'' در این‌باره گفته است:  
*«'''[[گستره علم امام]] در نظر [[شیخ مفید]]''': شیخ مفید، برخلاف محدثین مکتب قم، اشاره چندانی به جهات مختلف [[علم امام]] نکرده است و علم امامان را آنقدر که محدثین قمی، گسترده می‌دانند قبول نداشته یا لااقل، آن را ضروری و لازمه [[امامت]] نمی‌داند، هر چند که آن را رد هم نمی‌کند. اما می‌توان مباحث مطرح شده توسط ایشان را در سه قسمت مورد بررسی قرار داد:
*«'''[[گستره علم امام]] در نظر [[شیخ مفید]]''': شیخ مفید، برخلاف محدثین مکتب قم، اشاره چندانی به جهات مختلف [[علم امام]] نکرده است و علم امامان را آنقدر که محدثین قمی، گسترده می‌دانند قبول نداشته یا لااقل، آن را ضروری و لازمه [[امامت]] نمی‌داند، هر چند که آن را رد هم نمی‌کند. اما می‌توان مباحث مطرح شده توسط ایشان را در سه قسمت مورد بررسی قرار داد:
:::::#علم به فهم کتاب و فصل خطاب و علم به اسباب و مسببات: شیخ مفید، در کتاب الأمالی، با نقل حدیثی از [[أصبغ بن نباته]]، از [[حارث همدانی]] نقل می‌کند که [[امام علی]] {{ع}}، در حالی که بیان می‌کند به من هزار کلید داده شده است که هر کدام از این کلید‌ها، هزار در را باز می‌کند و هر دری هم به هزار هزار عهد منتهی می‌شود، دامنه علم خود را اینگونه معرفی کرد: علم به فهم کتاب، علم فصل الخطاب، علم قرون، علم به اسباب و مسببات.  
#علم به فهم کتاب و فصل خطاب و علم به اسباب و مسببات: شیخ مفید، در کتاب الأمالی، با نقل حدیثی از [[أصبغ بن نباته]]، از [[حارث همدانی]] نقل می‌کند که [[امام علی]] {{ع}}، در حالی که بیان می‌کند به من هزار کلید داده شده است که هر کدام از این کلید‌ها، هزار در را باز می‌کند و هر دری هم به هزار هزار عهد منتهی می‌شود، دامنه علم خود را اینگونه معرفی کرد: علم به فهم کتاب، علم فصل الخطاب، علم قرون، علم به اسباب و مسببات.  
:::::#[[علم امام]] به مشاغل و زبان‌ها و لغات: در کتاب اوائل المقالات، [[شیخ مفید]] در مورد این نظریه که [[امامان]] به همه صنایع و همه زبان‌ها و لغات علم داشته‌اند یا خیر، بحث می‌کند. شیخ مفید هر چند که وجود این علوم را برای امام واجب نمی‌داند، اما وجود آن را هم ممتنع نمی‌داند. ایشان دلیل معتقدین به این امر را، روایات کسانی می‌داند که تصدیقشان واجب است. شیخ مفید می‌گوید: اگر قطع به این روایات ثابت شود، واجب است که قبول کنیم که امامان به این موارد علم داشته‌اند، اما من هنوز به این روایات قطع نظر پیدا نکرد‌ه‌ام.  
#[[علم امام]] به مشاغل و زبان‌ها و لغات: در کتاب اوائل المقالات، [[شیخ مفید]] در مورد این نظریه که [[امامان]] به همه صنایع و همه زبان‌ها و لغات علم داشته‌اند یا خیر، بحث می‌کند. شیخ مفید هر چند که وجود این علوم را برای امام واجب نمی‌داند، اما وجود آن را هم ممتنع نمی‌داند. ایشان دلیل معتقدین به این امر را، روایات کسانی می‌داند که تصدیقشان واجب است. شیخ مفید می‌گوید: اگر قطع به این روایات ثابت شود، واجب است که قبول کنیم که امامان به این موارد علم داشته‌اند، اما من هنوز به این روایات قطع نظر پیدا نکرد‌ه‌ام.  
:::::#علم به ضمائر و کائنات: [[شیخ مفید]]، علم امامان به ضمائر مردم و علم به وقایع، قبل از انجام شدنشان را از نظر عقلی واجب نمی‌داند، اما آن را از نظر سماع روایات واجب می‌داند. ایشان در کتاب اوائل المقالات در تشریح این نظریهاش اینگونه توضیح می‌دهد: من می‌گویم، [[امامان]] از [[اهل بیت|خاندان پیامبر اکرم]] {{صل}} گاهی درونیات برخی از بندگان را می‌دانسته و از منویاتشان آگاه بودند. و گاهی هم از وقایع و حوادث، قبل از انجامشان خبر داشتند، اما اینها به عنوان صفت واجب و شرط امامتشان نبوده است، بلکه به خاطر لطف و تکریم پروردگار بر ایشان بوده است تا سایر بندگان الهی به خاطر این ویژگی خاص ، به آنها تمسک جسته و از آنها پیروی کنند، اما علم به این مسائل از نظر عقلی بر آنها واجب نیست و ما به خاطر اینکه این مسائل در روایات صحیح آمده است، به وجوب آن معتقدیم.  
#علم به ضمائر و کائنات: [[شیخ مفید]]، علم امامان به ضمائر مردم و علم به وقایع، قبل از انجام شدنشان را از نظر عقلی واجب نمی‌داند، اما آن را از نظر سماع روایات واجب می‌داند. ایشان در کتاب اوائل المقالات در تشریح این نظریهاش اینگونه توضیح می‌دهد: من می‌گویم، [[امامان]] از [[اهل بیت|خاندان پیامبر اکرم]] {{صل}} گاهی درونیات برخی از بندگان را می‌دانسته و از منویاتشان آگاه بودند. و گاهی هم از وقایع و حوادث، قبل از انجامشان خبر داشتند، اما اینها به عنوان صفت واجب و شرط امامتشان نبوده است، بلکه به خاطر لطف و تکریم پروردگار بر ایشان بوده است تا سایر بندگان الهی به خاطر این ویژگی خاص ، به آنها تمسک جسته و از آنها پیروی کنند، اما علم به این مسائل از نظر عقلی بر آنها واجب نیست و ما به خاطر اینکه این مسائل در روایات صحیح آمده است، به وجوب آن معتقدیم.  
::::::'''تقسیم‌بندی [[شیخ مفید]] از اقوال در مورد [[علم امام]] به بواطن امور''': شیخ مفید، در مورد اینکه آیا [[امام]] باید حکم به ظاهر کند یا از علمش به بواطن امور استفاده کند، سه نظریه را در میان علمای [[امامیه]] مطرح می‌کند:
::::::'''تقسیم‌بندی [[شیخ مفید]] از اقوال در مورد [[علم امام]] به بواطن امور''': شیخ مفید، در مورد اینکه آیا [[امام]] باید حکم به ظاهر کند یا از علمش به بواطن امور استفاده کند، سه نظریه را در میان علمای [[امامیه]] مطرح می‌کند:


خط ۷۹: خط ۷۹:
[[شیخ مفید]] نظریه سوم را انتخاب کرده و بیان می‌کند: من می‌گویم که برای امام واجب است که همانطوری که در قضاوت، به ظاهر شهادت افراد حکم می‌کند، به علم الهی خودش هم عمل کند، و اگر در جایی با علم الهی‌اش بفهمد که شهادتی که علیه شخصی داده‌اند، با حقیقت مطابقت ندارد، باید آن شهادت را ابطال کرده و مطابق علمی الهی خودش عمل کند. نکته مهمی که شیخ مفید در اینجا به آن اشاره می‌کند، جایز بودن [[علم امام]] به بواطن امور است، یعنی علم بر بواطن امور و آگاهی از حقیقت، که با آن بتواند شاهد صادق را از شاهد کاذب تمیز دهد، برای [[امام]] واجب نیست، ممکن است خداوند این علم را به امام بدهد و ممکن است ندهد. اما اینکه در برخی مواقع، این علم به امام داده می‌شود، به خاطر الطاف خفیه الهی است که ما از مصلحت آن بی خبریم و هیچ کسی به جز خداوند عزیز و جلیل، از مصالح آن آگاهی ندارد»<ref>[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]] ص ۹۱.</ref>.
[[شیخ مفید]] نظریه سوم را انتخاب کرده و بیان می‌کند: من می‌گویم که برای امام واجب است که همانطوری که در قضاوت، به ظاهر شهادت افراد حکم می‌کند، به علم الهی خودش هم عمل کند، و اگر در جایی با علم الهی‌اش بفهمد که شهادتی که علیه شخصی داده‌اند، با حقیقت مطابقت ندارد، باید آن شهادت را ابطال کرده و مطابق علمی الهی خودش عمل کند. نکته مهمی که شیخ مفید در اینجا به آن اشاره می‌کند، جایز بودن [[علم امام]] به بواطن امور است، یعنی علم بر بواطن امور و آگاهی از حقیقت، که با آن بتواند شاهد صادق را از شاهد کاذب تمیز دهد، برای [[امام]] واجب نیست، ممکن است خداوند این علم را به امام بدهد و ممکن است ندهد. اما اینکه در برخی مواقع، این علم به امام داده می‌شود، به خاطر الطاف خفیه الهی است که ما از مصلحت آن بی خبریم و هیچ کسی به جز خداوند عزیز و جلیل، از مصالح آن آگاهی ندارد»<ref>[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]] ص ۹۱.</ref>.
*«'''[[گستره علم امام]] از دیدگاه [[سید مرتضی]]''': با دقت نظر در دیدگاه‌‌های سید مرتضی در مورد [[گستره علم امام|دامنه و وسعت علم امام]]، می‌توان دیدگاه‌‌های ایشان را در چهار بخش تقسیم کرد:
*«'''[[گستره علم امام]] از دیدگاه [[سید مرتضی]]''': با دقت نظر در دیدگاه‌‌های سید مرتضی در مورد [[گستره علم امام|دامنه و وسعت علم امام]]، می‌توان دیدگاه‌‌های ایشان را در چهار بخش تقسیم کرد:
:::::#کامل بودن [[علم امام]].
#کامل بودن [[علم امام]].
:::::#دامنه علم واجب امام، فقط در حیطه مسائل دین و احکام است.
#دامنه علم واجب امام، فقط در حیطه مسائل دین و احکام است.
:::::#وجوب کامل بودن علم امام، به خاطر امامتش است و نه علم شخصی و معمولی.
#وجوب کامل بودن علم امام، به خاطر امامتش است و نه علم شخصی و معمولی.
:::::#علم امام به سایر علوم و فنون و اخبار، ملازم‌های با امامتش ندارد.
#علم امام به سایر علوم و فنون و اخبار، ملازم‌های با امامتش ندارد.


اکنون با استناد به نظرات [[سید مرتضی]]، این موارد را بیشتر توضیح می‌دهیم.
اکنون با استناد به نظرات [[سید مرتضی]]، این موارد را بیشتر توضیح می‌دهیم.
خط ۹۷: خط ۹۷:


علم گسترده [[امام]] به احکام شریعت: در بحث علم به شریعت، چند نکته در افکار [[شیخ طوسی]] مطرح است که به ترتیب آنها را بیان می‌کنیم.
علم گسترده [[امام]] به احکام شریعت: در بحث علم به شریعت، چند نکته در افکار [[شیخ طوسی]] مطرح است که به ترتیب آنها را بیان می‌کنیم.
:::::#[[شیخ طوسی]]، علم گسترده [[امام]] به جمیع احکام شریعت را، از شروط [[امامت]] می‌داند. ایشان، دلیل واجب بودن [[علم امام]] به جمیع شریعت را، حاکم بودن [[امام]] در تمام شریعت می‌داند، چون حاکم در جمیع شریعت است، پس باید عالم به جمیع شریعت هم باشد، چون اگر اینگونه نباشد، شریعت را ضایع کرده و استحقاق ذم عقلاء را دارد. ایشان دلیل دیگر واجب بودن [[علم امام]] به همه دین را، حافظ شرع بودن [[امام]] می‌داند؛ اگر این [[امام]]، عالم به همه شرع نباشد، پس جایز دانسته‌ایم که به وسیله ضعف ناقلین، اختلالی در شرع ایجاد شده، یا بعضی از مواردی که [[امام]] علم به آن نداشته باشد، ترک شود. و این منجر به این می‌شود که ما به آنچه مصلحتمان در آن است، نرسیم و به تکلیفمان در آن مورد خاص عمل نکنیم و این بالاتفاق، باطل است و قابل قبول نیست. علاوه بر این دو دلیل عقلی، ایشان روایتی را نقل کرده که در آن، [[امام صادق]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]] می‌گوید: تصور کردی که خداوند شخصی را حجت بر بندگانش قرار می‌دهد که به همه مسائلی که مردم به آن نیاز دارند، عالم نیست!؟  
#[[شیخ طوسی]]، علم گسترده [[امام]] به جمیع احکام شریعت را، از شروط [[امامت]] می‌داند. ایشان، دلیل واجب بودن [[علم امام]] به جمیع شریعت را، حاکم بودن [[امام]] در تمام شریعت می‌داند، چون حاکم در جمیع شریعت است، پس باید عالم به جمیع شریعت هم باشد، چون اگر اینگونه نباشد، شریعت را ضایع کرده و استحقاق ذم عقلاء را دارد. ایشان دلیل دیگر واجب بودن [[علم امام]] به همه دین را، حافظ شرع بودن [[امام]] می‌داند؛ اگر این [[امام]]، عالم به همه شرع نباشد، پس جایز دانسته‌ایم که به وسیله ضعف ناقلین، اختلالی در شرع ایجاد شده، یا بعضی از مواردی که [[امام]] علم به آن نداشته باشد، ترک شود. و این منجر به این می‌شود که ما به آنچه مصلحتمان در آن است، نرسیم و به تکلیفمان در آن مورد خاص عمل نکنیم و این بالاتفاق، باطل است و قابل قبول نیست. علاوه بر این دو دلیل عقلی، ایشان روایتی را نقل کرده که در آن، [[امام صادق]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]] می‌گوید: تصور کردی که خداوند شخصی را حجت بر بندگانش قرار می‌دهد که به همه مسائلی که مردم به آن نیاز دارند، عالم نیست!؟  
:::::#این علم به جمیع شریعت، فقط در زمان [[امامت]] [[امام]] واجب است. [[شیخ طوسی]] معتقد است که لازم نیست [[امام]] قبل از امامتش، عالم به جمیع شریعت باشد، بنابراین، لازم نیست [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، در زمان حیات [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، عالم به همه شرع باشد، همچنین لازم نیست که [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}}، در زمان حیات پدرشان، عالم به همه شرع باشند.
#این علم به جمیع شریعت، فقط در زمان [[امامت]] [[امام]] واجب است. [[شیخ طوسی]] معتقد است که لازم نیست [[امام]] قبل از امامتش، عالم به جمیع شریعت باشد، بنابراین، لازم نیست [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، در زمان حیات [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، عالم به همه شرع باشد، همچنین لازم نیست که [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}}، در زمان حیات پدرشان، عالم به همه شرع باشند.
:::::#این علم واجب [[امامت]]، منحصر به محدوده وظیفه [[امامت]] است. [[شیخ طوسی]] در استدلال به این مسأله، با ذکر مثال‌هایی، برای محدود بودن دایره علم [[امامت]] به محدوده وظایف [[امام]]، اینگونه استدلال می‌کند: هر کسی که [[ولایت]] بر امری پیدا کند، چه آن امر کوچک باشد و چه بزرگ، مانند قضاوت، امارت و فرمانروایی، جمع آوری مالیات، و غیر این موارد، پس واجب است که علم بر همه مسائل کار خود داشته باشد و علم به مسائل غیر مربوط به شغل و وظیفه‌اش، برای او واجب نیست. پس کسی که متولی امر قضاوت است، علم به تدبیر امور نظامی‌ و سپاه بر او واجب نیست.
#این علم واجب [[امامت]]، منحصر به محدوده وظیفه [[امامت]] است. [[شیخ طوسی]] در استدلال به این مسأله، با ذکر مثال‌هایی، برای محدود بودن دایره علم [[امامت]] به محدوده وظایف [[امام]]، اینگونه استدلال می‌کند: هر کسی که [[ولایت]] بر امری پیدا کند، چه آن امر کوچک باشد و چه بزرگ، مانند قضاوت، امارت و فرمانروایی، جمع آوری مالیات، و غیر این موارد، پس واجب است که علم بر همه مسائل کار خود داشته باشد و علم به مسائل غیر مربوط به شغل و وظیفه‌اش، برای او واجب نیست. پس کسی که متولی امر قضاوت است، علم به تدبیر امور نظامی‌ و سپاه بر او واجب نیست.
:::::#[[شیخ طوسی]] در پایان این تعلیل، بنا به همان اصلی که بیان کرده بود، مبنی بر لزوم انحصار [[علم امام]] در محدوده مورد نیاز امامتش، به یک نکته دیگر اشاره می‌کند و آن هم این نکته است که چون [[امام]]، در برخورد با مردم باید حکم به ظاهر افراد کند نه باطن، پس برای امام لازم نیست که به صدق شهادت یک شاهد، یا صدق ادعای شخصی که علیه خودش اقرار و اعتراف می‌کند، علم داشته و بتواند درونیات افراد را ببیند، چون نمی‌تواند از آن استفاده کند، پس دانستنش هم لازم نیست. [[علم امام]] به سیاست و تدبیر: [[شیخ طوسی]]، سیاست و تدبیر امور را، از لوازم [[امامت]] دانسته و علم گسترده و کامل به آن را برای امام لازم و آن را از  نظر عقلی، واجب می‌داند، چون با این علم است که می‌تواند مصالح رعیت را در نظر گرفته و مسائل آنها را تدبیر کند. عدم وجوب علم به مشاغل و فنون: چون [[شیخ طوسی]] علم لازم و واجب برای امام را، فقط علومی‌ می‌دانست که برای امامتش مورد نیاز است، و به اصطلاح، [[امام]] در آنها ریاست دارد، بنا بر همین اصل، می‌گوید چون [[امام]] رئیس صنف مشاغل و حرفه‌ها نیست، و در این محدوده مسئولیتی ندارد، پس علم به آنها هم برای او واجب نیست و در صورت نیاز به دانستن قیمت یک کالا یا اطلاع از وضعت یک شغل و حرفه، به آنها مراجعه می‌کند و اگر آنها با هم اختلاف نظر داشتند، به اهل خبره آنها مراجعه کرده و طبق نظر او رأی می‌دهد. در ادامه، روایاتی را به نقل از [[شیخ طوسی]] ذکر می‌کنیم که حاکی از علم همه جانبه امام به قرآن است. ایشان در کتاب امالی، از قول [[امام علی]]{{ع}}، نقل می‌کند که ایشان فرمودند: در مورد کتاب خدا از من سؤال کنید، پس به خدا قسم، آیه ای از این قرآن در شب و روز یا در سفر و حضر نازل نشد، مگر اینکه [[پیامبر خدا]]{{صل}}، آن را بر من خواند و تأویل آن را نیز به من آموخت. و هر گاه که موقع نزول آیات قرآن، نزد [[پیامبر]]{{صل}} نبودم، وقتی به محضر ایشان می‌رسیدم، به من می‌فرمود: ای علی! بعد از تو  این آیه و آن آیه بر من نازل شد و تأویل آن، چنین و چنان است، سپس تأویل و تنزیل آن را به من می‌آموخت. وی همچنین روایتی را از [[ابن عباس]] نقل می‌کند که [[ابن عباس]]، مأخذ علم [[امام علی|علی]]{{ع}} را از [[پیامبر]]{{صل}} می‌داند و می‌گوید من از [[امام علی|علی]]{{ع}} علم آموخته‌ام و علم همه اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} در مقابل علم [[امام علی|علی]]{{ع}}، مانند یک قطره است در مقابل هفت دریا. [[علم امام]] به علم قرون و فصل الخطاب و علم الاسباب: [[شیخ طوسی]] روایتی را از [[حارث همدانی]]، نقل می‌کند که در آن [[امام علی]]{{ع}} می‌فرمایند: به من علم فهم کتاب و فصل الخطاب و علم قرون و علم الاسباب داده شده است، در نزد من هزار کلید به ودیعت نهاده شده است که هر کدام از آنها، هزار در را باز می‌کند که هر دری از آنها، به هزار هزار عهد منتهی می‌شود. در روایت دیگری، که ایشان آن را نقل کرده است، [[امام علی]]{{ع}}، خطاب به شخصی نصرانی می‌گوید: در باره گذشته و آینده، از من سؤالی نمی‌کنی، مگر اینکه تو را از آنها آگاه خواهم کرد، به واسطه علومی‌ که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به من داده است.
#[[شیخ طوسی]] در پایان این تعلیل، بنا به همان اصلی که بیان کرده بود، مبنی بر لزوم انحصار [[علم امام]] در محدوده مورد نیاز امامتش، به یک نکته دیگر اشاره می‌کند و آن هم این نکته است که چون [[امام]]، در برخورد با مردم باید حکم به ظاهر افراد کند نه باطن، پس برای امام لازم نیست که به صدق شهادت یک شاهد، یا صدق ادعای شخصی که علیه خودش اقرار و اعتراف می‌کند، علم داشته و بتواند درونیات افراد را ببیند، چون نمی‌تواند از آن استفاده کند، پس دانستنش هم لازم نیست. [[علم امام]] به سیاست و تدبیر: [[شیخ طوسی]]، سیاست و تدبیر امور را، از لوازم [[امامت]] دانسته و علم گسترده و کامل به آن را برای امام لازم و آن را از  نظر عقلی، واجب می‌داند، چون با این علم است که می‌تواند مصالح رعیت را در نظر گرفته و مسائل آنها را تدبیر کند. عدم وجوب علم به مشاغل و فنون: چون [[شیخ طوسی]] علم لازم و واجب برای امام را، فقط علومی‌ می‌دانست که برای امامتش مورد نیاز است، و به اصطلاح، [[امام]] در آنها ریاست دارد، بنا بر همین اصل، می‌گوید چون [[امام]] رئیس صنف مشاغل و حرفه‌ها نیست، و در این محدوده مسئولیتی ندارد، پس علم به آنها هم برای او واجب نیست و در صورت نیاز به دانستن قیمت یک کالا یا اطلاع از وضعت یک شغل و حرفه، به آنها مراجعه می‌کند و اگر آنها با هم اختلاف نظر داشتند، به اهل خبره آنها مراجعه کرده و طبق نظر او رأی می‌دهد. در ادامه، روایاتی را به نقل از [[شیخ طوسی]] ذکر می‌کنیم که حاکی از علم همه جانبه امام به قرآن است. ایشان در کتاب امالی، از قول [[امام علی]]{{ع}}، نقل می‌کند که ایشان فرمودند: در مورد کتاب خدا از من سؤال کنید، پس به خدا قسم، آیه ای از این قرآن در شب و روز یا در سفر و حضر نازل نشد، مگر اینکه [[پیامبر خدا]]{{صل}}، آن را بر من خواند و تأویل آن را نیز به من آموخت. و هر گاه که موقع نزول آیات قرآن، نزد [[پیامبر]]{{صل}} نبودم، وقتی به محضر ایشان می‌رسیدم، به من می‌فرمود: ای علی! بعد از تو  این آیه و آن آیه بر من نازل شد و تأویل آن، چنین و چنان است، سپس تأویل و تنزیل آن را به من می‌آموخت. وی همچنین روایتی را از [[ابن عباس]] نقل می‌کند که [[ابن عباس]]، مأخذ علم [[امام علی|علی]]{{ع}} را از [[پیامبر]]{{صل}} می‌داند و می‌گوید من از [[امام علی|علی]]{{ع}} علم آموخته‌ام و علم همه اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} در مقابل علم [[امام علی|علی]]{{ع}}، مانند یک قطره است در مقابل هفت دریا. [[علم امام]] به علم قرون و فصل الخطاب و علم الاسباب: [[شیخ طوسی]] روایتی را از [[حارث همدانی]]، نقل می‌کند که در آن [[امام علی]]{{ع}} می‌فرمایند: به من علم فهم کتاب و فصل الخطاب و علم قرون و علم الاسباب داده شده است، در نزد من هزار کلید به ودیعت نهاده شده است که هر کدام از آنها، هزار در را باز می‌کند که هر دری از آنها، به هزار هزار عهد منتهی می‌شود. در روایت دیگری، که ایشان آن را نقل کرده است، [[امام علی]]{{ع}}، خطاب به شخصی نصرانی می‌گوید: در باره گذشته و آینده، از من سؤالی نمی‌کنی، مگر اینکه تو را از آنها آگاه خواهم کرد، به واسطه علومی‌ که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به من داده است.


'''علم به منایا و بلایا و علم به گذشته و آینده:''' [[شیخ طوسی]] روایتی را نقل می‌کند که در آن، [[امام علی]]{{ع}} از علم خود به همه علوم گذشته و آینده خبر می‌دهد. در این روایت [[امام علی]]{{ع}} از علومی‌ خبر می‌دهد که قبل از او، هیچ شخص دیگری به جز [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این علوم را نداشته است و این علوم عبارت است از: علم به منایا و بلایا و انساب و فصل الخطاب. [[امام علی]]{{ع}} در ادامه این روایت می‌فرماید، من با اذن خداوند به آسمان نگاه می‌کنم، پس هیچ چیز از مسائل گذشته و مسائلی که بعدا خواهد آمد، از من پوشیده نیست<ref>[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]، ص۱۰۴.</ref>.
'''علم به منایا و بلایا و علم به گذشته و آینده:''' [[شیخ طوسی]] روایتی را نقل می‌کند که در آن، [[امام علی]]{{ع}} از علم خود به همه علوم گذشته و آینده خبر می‌دهد. در این روایت [[امام علی]]{{ع}} از علومی‌ خبر می‌دهد که قبل از او، هیچ شخص دیگری به جز [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این علوم را نداشته است و این علوم عبارت است از: علم به منایا و بلایا و انساب و فصل الخطاب. [[امام علی]]{{ع}} در ادامه این روایت می‌فرماید، من با اذن خداوند به آسمان نگاه می‌کنم، پس هیچ چیز از مسائل گذشته و مسائلی که بعدا خواهد آمد، از من پوشیده نیست<ref>[[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]، ص۱۰۴.</ref>.
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:


«'''قلمرو علم امام'''؛ با نگاهی به دیدگاه‌های متکلمان امامیه در بحث [[علم امام]]، روشن می‌شود که عالمان امامی در اعلم بودن [[امام]] نسبت به یکدیگر عالمان دینی اتفاق نظر دارند؛ اما در محدوده [[علم امام]] بین متلکان امامی شرعی ندارد، بلکه علوم غیر شرعی را نیز دربر می‌گیرد؛ مثلاً [[امام]] در صورت مواجهه با ساحران و شعبده‎‌بازان، باید سحر آنان را خنثی کند و حیله‌های آنان را به مردم بنمایاند و از گمراهی مردم جلوگیری کند، پس [[علم امام]] نباید محدود به حدود شرعی باشد. عده دیگر تنها علم به احکام و شرایع را لازم می‌دانند. در مجموع دیدگاه‌های متکلمان امامیه را می‌توان در اقول زیر خلاصه کرد:
«'''قلمرو علم امام'''؛ با نگاهی به دیدگاه‌های متکلمان امامیه در بحث [[علم امام]]، روشن می‌شود که عالمان امامی در اعلم بودن [[امام]] نسبت به یکدیگر عالمان دینی اتفاق نظر دارند؛ اما در محدوده [[علم امام]] بین متلکان امامی شرعی ندارد، بلکه علوم غیر شرعی را نیز دربر می‌گیرد؛ مثلاً [[امام]] در صورت مواجهه با ساحران و شعبده‎‌بازان، باید سحر آنان را خنثی کند و حیله‌های آنان را به مردم بنمایاند و از گمراهی مردم جلوگیری کند، پس [[علم امام]] نباید محدود به حدود شرعی باشد. عده دیگر تنها علم به احکام و شرایع را لازم می‌دانند. در مجموع دیدگاه‌های متکلمان امامیه را می‌توان در اقول زیر خلاصه کرد:
:::::#[[امام]] باید به علم احکام و شرایع دین داشته باشد. همه متکلمان امامی بر این باورند که [[امام]] از آن جهت  که متولی رهبری جامعه اسلامی و حافظ شرع است، باید به احکام و شرایع  دین آگاه باشد، اما در اموری چون ضرورت علم به مطلق شرایع و احکام یا ضرورت علم به جزئیات امور، اختلاف نظر دارند<ref>الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۰؛ المسلک فی اصول الدین، ص۱۹۸؛المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰.</ref>.
#[[امام]] باید به علم احکام و شرایع دین داشته باشد. همه متکلمان امامی بر این باورند که [[امام]] از آن جهت  که متولی رهبری جامعه اسلامی و حافظ شرع است، باید به احکام و شرایع  دین آگاه باشد، اما در اموری چون ضرورت علم به مطلق شرایع و احکام یا ضرورت علم به جزئیات امور، اختلاف نظر دارند<ref>الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۰؛ المسلک فی اصول الدین، ص۱۹۸؛المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰.</ref>.
:::::#[[امام]] باید علم به احکام، شرایع، سیاست و تدبیر جامعه داشته باشد. [[ابن شهر آشوب]]، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] و [[ابن میثم بحرانی]] را می‌توان از معتقدان به این نظر به شمار آورد<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۹؛ تلخیص المحصل، ۴۳۰.</ref>.
#[[امام]] باید علم به احکام، شرایع، سیاست و تدبیر جامعه داشته باشد. [[ابن شهر آشوب]]، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] و [[ابن میثم بحرانی]] را می‌توان از معتقدان به این نظر به شمار آورد<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۹؛ تلخیص المحصل، ۴۳۰.</ref>.
:::::#[[شیخ طوسی]] چنین تفکری دارد: [[امام]] باید به احکام و شرایع و هر علمی که در راستای [[امامت]] و رهبری به آن نیاز دارد، علم داشته باشد؛ مانند صناعات و غیره. در غیر این صورت اعتماد مردم به او نقض می‌شود<ref>الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۰؛ الدررالنجفیة، ص۸۶.</ref>.
#[[شیخ طوسی]] چنین تفکری دارد: [[امام]] باید به احکام و شرایع و هر علمی که در راستای [[امامت]] و رهبری به آن نیاز دارد، علم داشته باشد؛ مانند صناعات و غیره. در غیر این صورت اعتماد مردم به او نقض می‌شود<ref>الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۰؛ الدررالنجفیة، ص۸۶.</ref>.
:::::#[[امام]] باید علم به ما کان و یکون و ما هو کائن الی یوم القیامة داشته باشد. [[حسن بن علی طبرسی]] چنین دیدگاهی دارد. نظر وی ناشی از این قول است که [[امام]]،  قائم مقام [[پیامبر]]{{صل}} است. لذا باید مقام انسان کامل را برای [[امام]] لحاظ کرد. در این قول [[علم غیب]] از لوازم ضروری [[امامت]] است<ref>مجمع البیان، ذیل آیه ۱۷۹ آل عمران و ۵۹ انعام؛ الدرر النجفیة، ص۸۴؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>.
#[[امام]] باید علم به ما کان و یکون و ما هو کائن الی یوم القیامة داشته باشد. [[حسن بن علی طبرسی]] چنین دیدگاهی دارد. نظر وی ناشی از این قول است که [[امام]]،  قائم مقام [[پیامبر]]{{صل}} است. لذا باید مقام انسان کامل را برای [[امام]] لحاظ کرد. در این قول [[علم غیب]] از لوازم ضروری [[امامت]] است<ref>مجمع البیان، ذیل آیه ۱۷۹ آل عمران و ۵۹ انعام؛ الدرر النجفیة، ص۸۴؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>.
:::::#عده‌ای معتقدند که [[امام]] علاوه بر موارد گفته شده، باید علم به غیب هم داشته باشد. هر چند معتقدند که علم به غیب آنها از لازم ضروریات [[امامت]] نیست. [[شیخ مفید]]، [[علامه کراجکی]]، [[سید مرتضی]]، [[ابن طاووس]]، [[علامه حلی]] و ... چنین نظری دارند. در این قول [[علم غیب]] از ضروریات [[امامت]] نیست، بلکه شرط کمال است. <ref>الشافی، ج۲، ص۱۵-۱۹؛ الدرر النجفیة، ص۸۶؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۵ - ۶۶ ]</ref>.
#عده‌ای معتقدند که [[امام]] علاوه بر موارد گفته شده، باید علم به غیب هم داشته باشد. هر چند معتقدند که علم به غیب آنها از لازم ضروریات [[امامت]] نیست. [[شیخ مفید]]، [[علامه کراجکی]]، [[سید مرتضی]]، [[ابن طاووس]]، [[علامه حلی]] و ... چنین نظری دارند. در این قول [[علم غیب]] از ضروریات [[امامت]] نیست، بلکه شرط کمال است. <ref>الشافی، ج۲، ص۱۵-۱۹؛ الدرر النجفیة، ص۸۶؛ اوائل المقالات، ص۲۱؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۷-۲۴۱.</ref>»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۵ - ۶۶ ]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش