دیدگاههای دانشمندان مسلمان در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۶
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)) |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
سخنان [[شیخ مفید]] حاوی نکات زیر است: | سخنان [[شیخ مفید]] حاوی نکات زیر است: | ||
#[[امامان]]{{عم}} از دانش فوق بشری برخوردارند، ولی این به مفهوم آگاهی آنان از همه حوادث و مسائل نیست. | |||
#[[امامان]]{{عم}} دارای [[علم غیب]] نیستند؛ زیرا [[علم غیب]] عبارت است از دانش ذاتی و احاطه کامل به تمام پدیدههای هستی، که جز خداوند، کسی را یارای داشتن آن نیست. | |||
#[[امامان]]{{عم}} دارای [[علم غیب]] نیستند؛ زیرا علمی که از جانب خداوند اخذ شود، علم اکتسابی است و بدان [[علم غیب]] نمیگویند. | |||
#[[علم امام]] اکتسابی است، نه ذاتی. | |||
#آگاهی [[امام]] از علوم غیبی منوط به اراده خداوند است، نه شخص [[امام]]. | |||
#[[امامان]]{{عم}} در مواردی از درون افراد و یا برخی از رویدادهای آینده اطلاع دادهاند، ولی این کار به مفهوم آگاهی [[امام]] از درون همگان نیست. | |||
#آگاهی از امور غیبی از شرایط و صفات [[امامت]] نیست. | |||
#دیدگاه که [[شیخ مفید]] در [[علم امام]] مطرح میکند، دیدگاه بسیاری از علمای معاصر ایشان است. | |||
'''۲. مرحوم [[سید مرتضی]]:''' از شاگردان تیزهوش و از دستپروردگان مشهور [[شیخ مفید]] است. مطالبی که از او در این باره به دستمان رسیده، حاکی از همفکری او با استاد خود در مسئله [[علم پیامبر]] و [[امام]] است. در عصر او قاضی [[عبدالجبار معتزلی]] کتابی به نام "المغنی فی ابواب التوحید و العدل" نوشته و در بخش پایانی آن بهطور گستردهای به مسئله [[امامت]] پرداخته است. او در این کتاب اعتقادات شیعه و برخی احتجاجات را که در آن روز در موضوع [[امامت]] شایع بوده، مورد نقد و رد قرار داده است. [[سید مرتضی]] سکوت را در مقابل تخطئه موضوع [[امامت]] جایز ندانسته و کتاب "الشافی فی الامامه" را در رد سخنان [[عبدالجبار معتزلی]] نگاشته است. گزینههایی از مطالب آن را که شاهد گفتار ما در این جستار است، در زیر میخوانیم: معاذ الله که بگوییم واجب است [[امام]] همه علوم را بداند. آری، علومی را که لازمه زمامداری است و نیز احکام شرعی را باید بداند، ولی [[علم غیب]] نه لازمه زمامداری است و نه مربوط به احکام شرعی است. پس لازم نیست [[امام]] [[غیب]] بداند". ایشان در پاسخ به سؤالی میگویند: ما آگاهی [[امام]] را در مسائلی که خارج از حوزه ریاست و احکام شرعی بوده و در مواردی که با اعلمیت و حق تقدم ایشان در جامعه منافات ندارد، لازم نمیدانیم، ... اما در مقام قضاوت میان صنعتگرانی که شکایت پیش [[امام]] میبرند، وظیفه [[امام]] آن است که مسئله را به کارشناسان ذی ربط ارجاع داده و مطابق نظر آنان داوری نماید...؛ البته در میان دانشمندان ما افرادی معتقدند که [[امام]] مَبلغ جراحاتی را که دیه آنها در شرع مشخص نیست، میدانند و روایاتی دراین باره آوردهاند، ولی ما بر مطالبی که در ابتدا گفتیم، اعتماد داریم. آن بزرگوار در پاسخ به ایراد دیگری به شیعه مینویسد: میگویند: بنا به دیدگاه شیعه، امامان باید در مقام داوری، از باطن افراد و تمام صنایع و حرفهها خبر داشته باشند تا بتوانند قضاوت درست انجام داده و موجب تضییع حقوق صاحبان حق نگردند. از آنان باید پرسید: آیا بر اساس احکام اسلامی، آگاهی از بواطن امور، معیار قضاوت شرعی است تا [[امام]] را مکلف به آن بدانیم؟ یعنی آنچه ملاک قضاوت شرعی است، همان داوری بر مبنای ظواهر و شواهد است، نه آگاهی از بواطن افراد، هرچند که حکم صادر شده مطابق با واقعیت نباشد. اعتقاد ما غیر از این نیست. [[سید مرتضی]] سپس در قالب پاسخ به سؤال دیگری ضمن تردید در حجیت خبر واحد، در مورد زمان اعطای علوم لازم در [[امامت]] برای [[امام]] چنین مینویسد: {{عربی|« لأنّا لم نوجب کون الإمام عالماً بجمیع الدین من لدن خلقه و کمال عقله و إنما نوجبه فی الحال الّتی یکون اماماً»}}<ref> ما آگاهی [[امام]] به همه احکام دین و کمال عقل ایشان را از زمان تولد لازم نمیدانیم، بلکه آن را لازمه دوران امامتش میدانیم.</ref>. ایشان در جایی دیگر مینویسند: [[امام حسین]]{{ع}} در پیشبینی خود، گمان فریبکاری برخی از مردم را نمیداد و ناتوانی اهل حق را از یاری رسانیاش حدس نمیزد. | '''۲. مرحوم [[سید مرتضی]]:''' از شاگردان تیزهوش و از دستپروردگان مشهور [[شیخ مفید]] است. مطالبی که از او در این باره به دستمان رسیده، حاکی از همفکری او با استاد خود در مسئله [[علم پیامبر]] و [[امام]] است. در عصر او قاضی [[عبدالجبار معتزلی]] کتابی به نام "المغنی فی ابواب التوحید و العدل" نوشته و در بخش پایانی آن بهطور گستردهای به مسئله [[امامت]] پرداخته است. او در این کتاب اعتقادات شیعه و برخی احتجاجات را که در آن روز در موضوع [[امامت]] شایع بوده، مورد نقد و رد قرار داده است. [[سید مرتضی]] سکوت را در مقابل تخطئه موضوع [[امامت]] جایز ندانسته و کتاب "الشافی فی الامامه" را در رد سخنان [[عبدالجبار معتزلی]] نگاشته است. گزینههایی از مطالب آن را که شاهد گفتار ما در این جستار است، در زیر میخوانیم: معاذ الله که بگوییم واجب است [[امام]] همه علوم را بداند. آری، علومی را که لازمه زمامداری است و نیز احکام شرعی را باید بداند، ولی [[علم غیب]] نه لازمه زمامداری است و نه مربوط به احکام شرعی است. پس لازم نیست [[امام]] [[غیب]] بداند". ایشان در پاسخ به سؤالی میگویند: ما آگاهی [[امام]] را در مسائلی که خارج از حوزه ریاست و احکام شرعی بوده و در مواردی که با اعلمیت و حق تقدم ایشان در جامعه منافات ندارد، لازم نمیدانیم، ... اما در مقام قضاوت میان صنعتگرانی که شکایت پیش [[امام]] میبرند، وظیفه [[امام]] آن است که مسئله را به کارشناسان ذی ربط ارجاع داده و مطابق نظر آنان داوری نماید...؛ البته در میان دانشمندان ما افرادی معتقدند که [[امام]] مَبلغ جراحاتی را که دیه آنها در شرع مشخص نیست، میدانند و روایاتی دراین باره آوردهاند، ولی ما بر مطالبی که در ابتدا گفتیم، اعتماد داریم. آن بزرگوار در پاسخ به ایراد دیگری به شیعه مینویسد: میگویند: بنا به دیدگاه شیعه، امامان باید در مقام داوری، از باطن افراد و تمام صنایع و حرفهها خبر داشته باشند تا بتوانند قضاوت درست انجام داده و موجب تضییع حقوق صاحبان حق نگردند. از آنان باید پرسید: آیا بر اساس احکام اسلامی، آگاهی از بواطن امور، معیار قضاوت شرعی است تا [[امام]] را مکلف به آن بدانیم؟ یعنی آنچه ملاک قضاوت شرعی است، همان داوری بر مبنای ظواهر و شواهد است، نه آگاهی از بواطن افراد، هرچند که حکم صادر شده مطابق با واقعیت نباشد. اعتقاد ما غیر از این نیست. [[سید مرتضی]] سپس در قالب پاسخ به سؤال دیگری ضمن تردید در حجیت خبر واحد، در مورد زمان اعطای علوم لازم در [[امامت]] برای [[امام]] چنین مینویسد: {{عربی|« لأنّا لم نوجب کون الإمام عالماً بجمیع الدین من لدن خلقه و کمال عقله و إنما نوجبه فی الحال الّتی یکون اماماً»}}<ref> ما آگاهی [[امام]] به همه احکام دین و کمال عقل ایشان را از زمان تولد لازم نمیدانیم، بلکه آن را لازمه دوران امامتش میدانیم.</ref>. ایشان در جایی دیگر مینویسند: [[امام حسین]]{{ع}} در پیشبینی خود، گمان فریبکاری برخی از مردم را نمیداد و ناتوانی اهل حق را از یاری رسانیاش حدس نمیزد. | ||
از سخنان [[سید مرتضی]] علاوه بر نکاتی که از سخنان [[شیخ مفید]] مستفاد بود، به وضوح، نکات زیر قابل دریافت میباشد: | از سخنان [[سید مرتضی]] علاوه بر نکاتی که از سخنان [[شیخ مفید]] مستفاد بود، به وضوح، نکات زیر قابل دریافت میباشد: | ||
#گستره آگاهی [[امام]] محدود به نیازهای دینی جامعه و نیازهای ریاستی آنان است. | |||
#آگاهی [[امام]] در حوزه وظایف خود بهقدری است که هیچوقت مانع از حق تقدم ایشان در جامعه نگردد. | |||
#وظیفه [[امام]] در مسائل فنی و کشف جرایم و امثال آن، رجوع به افراد خبره و کارشناسان است؛ و ملاک داوری او در قضاوتها همانا شهود و نظر کارشناسان ذیربط میباشد. | |||
#شناخت [[امام]] از باطن انسانها مربوط به حوزه [[امامت]] و احکام شرعی نیست. | |||
#بی اعتمادی سید به خبر واحد. | |||
#بیاطلاعی [[امام حسین]]{{ع}} از وضعیت کوفه و میزان وفاداری اهالی آن. | |||
'''۳. مرحوم [[کراجکی]]:''' خداوند بسیاری از اسرار غیبی و رویدادهای آینده را به قدری که صلاح دانسته، به امامان: آموخته است؛ نه بیشتر. امامان از همه اسرار درونی انسانها و دیگر امور غیبی همیشه آگاه نیستند، و به همه آنچه خدا آگاه است، احاطه ندارند. | '''۳. مرحوم [[کراجکی]]:''' خداوند بسیاری از اسرار غیبی و رویدادهای آینده را به قدری که صلاح دانسته، به امامان: آموخته است؛ نه بیشتر. امامان از همه اسرار درونی انسانها و دیگر امور غیبی همیشه آگاه نیستند، و به همه آنچه خدا آگاه است، احاطه ندارند. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
[[شیخ طوسی]] همانند [[سید مرتضی]] بر این باور است که: | [[شیخ طوسی]] همانند [[سید مرتضی]] بر این باور است که: | ||
#آگاهی [[امام]] از علومی که خارج از حوزه احکام دینی است، لازم نیست. | |||
#[[امام]] مطالب خارج از حوزه دین را به افراد خبره و معتمد در هر رشته ارجاع میدهد. | |||
#آگاهی [[امام]] از درون انسانها ضرورتی ندارد. | |||
::::::ایشان درباره زمان اشراف کلی [[امام]] به معلومات لازم، با توضیح بیشتری در سخن [[سید مرتضی]] مینویسد: {{عربی|« و إنّما یجب أن یکون الامام عالماً بما اسند الیه فی حال کونه اماماً فأما قبل ذلک فلا یجب أن یکون عالماً و لایلزم أن یکون امیرالمؤمنین{{ع}} عالماً بجمیع الشرع فی حیاه النبی{{صل}} او الحسن والحسین{{عم}} عالمین بجمیع ذلک فی حیاه ابیهما بل انما یؤخذ المؤهل للامامه العلم ممن قبله شیئاً بعد شیء لیتکامل عند آخر نفس من الامام المتقدم علیه بما اسند الیه}}<ref>[[امام]] در مسند [[امامت]]، باید در مسائلی که با شرح وظایف او همخوانی دارد، عالم باشد، اما بیش از آن ضروری نیست. چه لزومی دارد که امیرالمؤمنین{{ع}} در زمان حیات پیامبر خدا{{صل}}، و امام حسن و امام حسین{{عم}} با وجود پدرشان، از همه احکام دینی مطلع باشند؟ بلکه شایستگان به امر [[امامت]]، دانش لازم را از [[امام]] پیشین خود فرا میگیرند؛ بهطوری که تا پایان عمر [[امام]] قبلی به حد کمال رسیده باشند.</ref> | ::::::ایشان درباره زمان اشراف کلی [[امام]] به معلومات لازم، با توضیح بیشتری در سخن [[سید مرتضی]] مینویسد: {{عربی|« و إنّما یجب أن یکون الامام عالماً بما اسند الیه فی حال کونه اماماً فأما قبل ذلک فلا یجب أن یکون عالماً و لایلزم أن یکون امیرالمؤمنین{{ع}} عالماً بجمیع الشرع فی حیاه النبی{{صل}} او الحسن والحسین{{عم}} عالمین بجمیع ذلک فی حیاه ابیهما بل انما یؤخذ المؤهل للامامه العلم ممن قبله شیئاً بعد شیء لیتکامل عند آخر نفس من الامام المتقدم علیه بما اسند الیه}}<ref>[[امام]] در مسند [[امامت]]، باید در مسائلی که با شرح وظایف او همخوانی دارد، عالم باشد، اما بیش از آن ضروری نیست. چه لزومی دارد که امیرالمؤمنین{{ع}} در زمان حیات پیامبر خدا{{صل}}، و امام حسن و امام حسین{{عم}} با وجود پدرشان، از همه احکام دینی مطلع باشند؟ بلکه شایستگان به امر [[امامت]]، دانش لازم را از [[امام]] پیشین خود فرا میگیرند؛ بهطوری که تا پایان عمر [[امام]] قبلی به حد کمال رسیده باشند.</ref> | ||
::::::'''۵. مرحوم [[شیخ طبرسی]] صاحب تفسیر مجمع البیان:''' برخی از مفسران در تفسیر خود، شیعه را متهم میکنند بر اینکه آنان معتقدند امامان: [[علم غیب]] میدانند؛ در حالی که بنا به اعتقاد شیعه، کسی را میتوان دارای صفت [[علم غیب]] دانست که به تمامی علوم به طور ذاتی آگاه باشد، نه اینکه از دیگری فرا گرفته باشد. اگر کسی معتقد شود که فرد دیگری در این صفت با خداوند همسان و شریک است، او خارج از دین اسلام است. امّا خبرهای غیبی فراوانی که شیعه و سنّی از [[علی]]{{ع}} و دیگر امامان نقل کردهاند، همگی اطلاعاتی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان انتقال یافته، و [[پیامبر]] هم از خداوند متعال آموخته است. ما کسی از مسلمانان را نمیشناسیم که یکی از انسانها را دارای صفت [[علم غیب]] بداند؛ و هر کس در مخلوقی به این صفت باور داشته باشد، از دین جدا شده است؛ و شیعه امامیه از این عقیده مبرّ است. | ::::::'''۵. مرحوم [[شیخ طبرسی]] صاحب تفسیر مجمع البیان:''' برخی از مفسران در تفسیر خود، شیعه را متهم میکنند بر اینکه آنان معتقدند امامان: [[علم غیب]] میدانند؛ در حالی که بنا به اعتقاد شیعه، کسی را میتوان دارای صفت [[علم غیب]] دانست که به تمامی علوم به طور ذاتی آگاه باشد، نه اینکه از دیگری فرا گرفته باشد. اگر کسی معتقد شود که فرد دیگری در این صفت با خداوند همسان و شریک است، او خارج از دین اسلام است. امّا خبرهای غیبی فراوانی که شیعه و سنّی از [[علی]]{{ع}} و دیگر امامان نقل کردهاند، همگی اطلاعاتی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان انتقال یافته، و [[پیامبر]] هم از خداوند متعال آموخته است. ما کسی از مسلمانان را نمیشناسیم که یکی از انسانها را دارای صفت [[علم غیب]] بداند؛ و هر کس در مخلوقی به این صفت باور داشته باشد، از دین جدا شده است؛ و شیعه امامیه از این عقیده مبرّ است. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
تا اینجا با گفتمان دیدگاه نخست درباره [[علم امام]] که از فحول و برجستگان تاریخ کلام و فقه، تفسیر شیعه بودند آشنا شدیم. پیروان این گروه هرچند گاه در صراحت گفتار، تعریف [[علم غیب]]، تبیین موضوع و تعیین مرزهای دانایی [[امام]] با هم تفاوتهایی داشتند که در صورت مجال رساله، قابل تفکیک و تطبیق بیشتری بود، اما در مجموع، واقعیت این است که رویکرد کلامی این دانشمندان شیعه عبارت است از: | تا اینجا با گفتمان دیدگاه نخست درباره [[علم امام]] که از فحول و برجستگان تاریخ کلام و فقه، تفسیر شیعه بودند آشنا شدیم. پیروان این گروه هرچند گاه در صراحت گفتار، تعریف [[علم غیب]]، تبیین موضوع و تعیین مرزهای دانایی [[امام]] با هم تفاوتهایی داشتند که در صورت مجال رساله، قابل تفکیک و تطبیق بیشتری بود، اما در مجموع، واقعیت این است که رویکرد کلامی این دانشمندان شیعه عبارت است از: | ||
#[[علم امام]] اکتسابی است نه حضوری؛ | |||
#[[علم امام]] محدود به آن مقدار اطلاعاتی است که خداوند در اختیار آنان قرار داده است و همه علوم را شامل نمیشود. | |||
دانشمندان قدیم ما همچون [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] که پایهگذاران نظام فکری شیعه در عصر غیبت بودهاند و استخراج و تدوین و قالببندی اعتقادات شیعی را از قرآن و حدیث نمایندگی کردهاند، به دنبال خود همفکرانی همچون [[کراجکی]]، [[شیخ طبرسی]] و [[ابن شهر آشوب]] را دارند که بر همان دیدگاه آنان پای فشرده و از آن دفاع کردهاند. | دانشمندان قدیم ما همچون [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] که پایهگذاران نظام فکری شیعه در عصر غیبت بودهاند و استخراج و تدوین و قالببندی اعتقادات شیعی را از قرآن و حدیث نمایندگی کردهاند، به دنبال خود همفکرانی همچون [[کراجکی]]، [[شیخ طبرسی]] و [[ابن شهر آشوب]] را دارند که بر همان دیدگاه آنان پای فشرده و از آن دفاع کردهاند. |