جز
جایگزینی متن - '. ::::::' به '. '
جز (جایگزینی متن - '</ref>. ::::::' به '</ref>. ') |
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ') |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
[[توقیع]] در اصطلاح عام و مباحث [[مهدویت]] بیمناسبت با معنی لغوی آن نیست، در اصطلاح عام به گفته [[ابن انباری]]: [[توقیع]] نویسی یعنی اینکه مقصود و [[حاجت]] اصلی را از یک نوشته طولانی [[گزینش]] کنند و باقی را حذف کنند، پس در [[حقیقت]] [[توقیع]] نویس یک اثر و نشان و علامتی را در نوشته پدید میآورد<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.</ref>. ابن [[فارس]] میگوید: [[توقیع]] چیزی است که به کتاب یا نوشتهای که به پایان رسیده ملحق میشود<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴؛ ابن فارس، مقاییساللغة، ۱۳۴،۶.</ref>. فخرالدین طریحی معنایی از [[توقیع]] ارائه میدهد که به اصطلاح [[مهدویت]] نزدیک میشود: جواب و پاسخی که در کتاب و یا نوشته پدید میآید؛ [[توقیع]] العسکری از همین باب میباشد<ref>مجمعالبحرین، طریحی، ۵۳۵،۴.</ref>. | [[توقیع]] در اصطلاح عام و مباحث [[مهدویت]] بیمناسبت با معنی لغوی آن نیست، در اصطلاح عام به گفته [[ابن انباری]]: [[توقیع]] نویسی یعنی اینکه مقصود و [[حاجت]] اصلی را از یک نوشته طولانی [[گزینش]] کنند و باقی را حذف کنند، پس در [[حقیقت]] [[توقیع]] نویس یک اثر و نشان و علامتی را در نوشته پدید میآورد<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.</ref>. ابن [[فارس]] میگوید: [[توقیع]] چیزی است که به کتاب یا نوشتهای که به پایان رسیده ملحق میشود<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴؛ ابن فارس، مقاییساللغة، ۱۳۴،۶.</ref>. فخرالدین طریحی معنایی از [[توقیع]] ارائه میدهد که به اصطلاح [[مهدویت]] نزدیک میشود: جواب و پاسخی که در کتاب و یا نوشته پدید میآید؛ [[توقیع]] العسکری از همین باب میباشد<ref>مجمعالبحرین، طریحی، ۵۳۵،۴.</ref>. | ||
مرحوم صدر میفرماید: [[توقیع]] در لسان [[روایات]] ما به همان معنی رایج آن زمان بهکار رفته است یعنی سخنان کوتاهی که بزرگان در پایان [[نامهها]] و درخواستها به منظور پاسخ و حل مشکل مرقوم میداشتند. | مرحوم صدر میفرماید: [[توقیع]] در لسان [[روایات]] ما به همان معنی رایج آن زمان بهکار رفته است یعنی سخنان کوتاهی که بزرگان در پایان [[نامهها]] و درخواستها به منظور پاسخ و حل مشکل مرقوم میداشتند. | ||
در مباحث روایی و [[مهدویت]] واژه [[توقیع]] بیشتر در مورد مکاتبات و نوشتههای [[امام زمان]] در عصر [[غیبت]] بهکار میرود<ref>صدر، تاریخ الغیبةالصغری، ص ۴۳۴.</ref>، ولی به [[نامه]] دیگر [[امامان]] به ویژه [[امام عسکری]] {{ع}} نیز [[توقیع]] اطلاق شده است<ref>طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۸۴۴، ح۱۰۸۸.</ref>. | |||
شیعیانی که مستقیماً به [[امام]] دسترسی نداشتند پرسشهای دینی و درخواستها و گرفتاریهای شخصی خود را مینوشتند و به [[وکلاء]] و [[سفرا]] [[ائمه]] میدادند تا به دست [[امام]] {{ع}} برسانند و [[امام]] {{ع}} نیز پاسخ و یا [[دستور]] خود را در پایان یا بین خطوط آن [[نامه]] و یا در [[نامه]] جداگانه مینوشتند، البته گاهی [[ائمه]] بدون دریافت پرسش و یا [[نامه]] از طرف [[امت]]، [[اقدام]] به صدور [[فرمان]]، [[راهنمایی]] و یا [[آگاهی]] در قالب بخشنامه میکردند، که به این قسم [[نامهها]] نیز [[توقیع]] اطلاق میشود، مانند [[توقیع]] [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} به [[سفیر دوم]] که [[رحلت]] پدرشان را تسلیت گفته بودند و توقیعی که به [[سفیر]] چهارم صادر شد و از [[وفات]] او و عدم [[وصیت]] [[سفارت]] به دیگری و پایان [[غیبت صغری]] خبر داده بود<ref>طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۴۳۴، ۴۳۵.</ref>. توقیعی که برای پدر [[اسدی]] خارج شده بود نیز از همین قسم میباشد. [[ابوعلی اسدی]] از پدرش [[نقل]] میکند که ابتداء و بدون پرسشی، [[سفیر دوم]] توقیعی برایم آورد که [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} فرموده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، [[لعنت خدا]] و [[ملائکه]] و تمام [[مردم]] بر کسی که درهمی از [[اموال]] ما را [[حلال]] بشمارد<ref>شیخ صدوق، کمالالدین، ص ۵۲۲ باب ۴۵، ح۵۱.</ref>. [[محمد بن ابراهیم بن مهزیار]] میگوید: وارد [[عراق]] شدم در حالی که [[شک]] و [[تردید]] داشتم توقیعی برایم صادر گشت<ref>ر.ک: حاج صدر جوادی، دایرةالمعارف تشیع، ۱۵۲،۵.</ref>. | شیعیانی که مستقیماً به [[امام]] دسترسی نداشتند پرسشهای دینی و درخواستها و گرفتاریهای شخصی خود را مینوشتند و به [[وکلاء]] و [[سفرا]] [[ائمه]] میدادند تا به دست [[امام]] {{ع}} برسانند و [[امام]] {{ع}} نیز پاسخ و یا [[دستور]] خود را در پایان یا بین خطوط آن [[نامه]] و یا در [[نامه]] جداگانه مینوشتند، البته گاهی [[ائمه]] بدون دریافت پرسش و یا [[نامه]] از طرف [[امت]]، [[اقدام]] به صدور [[فرمان]]، [[راهنمایی]] و یا [[آگاهی]] در قالب بخشنامه میکردند، که به این قسم [[نامهها]] نیز [[توقیع]] اطلاق میشود، مانند [[توقیع]] [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} به [[سفیر دوم]] که [[رحلت]] پدرشان را تسلیت گفته بودند و توقیعی که به [[سفیر]] چهارم صادر شد و از [[وفات]] او و عدم [[وصیت]] [[سفارت]] به دیگری و پایان [[غیبت صغری]] خبر داده بود<ref>طوسی، اختیار معرفةالرجال، ص ۴۳۴، ۴۳۵.</ref>. توقیعی که برای پدر [[اسدی]] خارج شده بود نیز از همین قسم میباشد. [[ابوعلی اسدی]] از پدرش [[نقل]] میکند که ابتداء و بدون پرسشی، [[سفیر دوم]] توقیعی برایم آورد که [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} فرموده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، [[لعنت خدا]] و [[ملائکه]] و تمام [[مردم]] بر کسی که درهمی از [[اموال]] ما را [[حلال]] بشمارد<ref>شیخ صدوق، کمالالدین، ص ۵۲۲ باب ۴۵، ح۵۱.</ref>. [[محمد بن ابراهیم بن مهزیار]] میگوید: وارد [[عراق]] شدم در حالی که [[شک]] و [[تردید]] داشتم توقیعی برایم صادر گشت<ref>ر.ک: حاج صدر جوادی، دایرةالمعارف تشیع، ۱۵۲،۵.</ref>. |