توقیع به چه معناست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
توقیع به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت صغری / توقیعات امام مهدی
مدخل اصلیتوقیع امام مهدی
تعداد پاسخ۶ پاسخ

توقیع به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید جعفر موسوی‌نسب

حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از: کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامه‌های رسیده و عریضه‌ها مکتوب می‌داشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده می‌نمودند. در نتیجه توقیعات حضرت مهدی (ع) همان مطالبی بود که حضرت به خط مبارک خود در جواب سؤال‌ها و عریضه‌‌‌ها، ذیل نامه‌ها مرقوم می‌داشتند. و توسط یکی از سفرا به صاحبان نامه‌ها باز می‌گرداندند.

اگرچه به لحاظ معنای اصطلاحی، "توقیع" در معنا و مفهوم آن سؤال از مسأله‌ای نهفته است، ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر می‌شد -اگرچه از آن سؤال نشده بود- نیز توقیع اطلاق شده است»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «فرهنگنامه مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:
  • «توقیعات به معنای دست‏‌نگاشته‏‌های حضرت مهدی (ع) در غیبت صغراست. توقیع در لغت، به معنای نامه را نشان کردن و نوشتن عبارتی در ذیل نامه و نوشته است؛ همچنین پاسخ‏‌های نوشته شده بزرگان و دولت‌مردان به پرسش‏ها و درخواست‏های نوشتاری که از ایشان می‏‌شود[۲].

از بررسی نوشته‏‌های تاریخی به دست می‏‌آید، از زمان‏‌های دور بین حاکمان و فرمانروایان، توقیع‌‏نویسی رواج داشته و موارد فراوانی از توقیعات آن‏ها در متن‌‏های تاریخی ثبت و ضبط شده است. افزون بر موارد پیشین، در منابع روایی، فقهی و تاریخی شیعه نیز سخن از توقیع به چشم می‌‏خورد. توقیع در این کتاب‌‏ها به طور عمده، به قسمتی از نوشته‏‌های پیشوایان دینی (ع) اطلاق شده است که برای پیروان خود نوشته‌‏اند.

امروزه به سبب کاربرد بیشتر توقیعات در منابع مهدویت، هنگامی که سخن از "توقیع" به میان می‌‏آید، ذهن به توقیعات واپسین پیشوای معصوم، حضرت مهدی (ع)‏ منصرف می‏‌شود؛ اما از امامان دیگر (ع) نیز نوشته‏‌هایی با عنوان توقیع صادر شده است[۳].

درباره چگونگی صادر شدن توقیعات از سوی حضرت مهدی (ع)‏، آگاهی روشنی در دست نیست؛ اما بدون شک، بسیاری از این توقیعات، به گونه‌‏ای غیر متعارف صادر شده است؛ به گونه‏‌ای که می‌‏توان گفت: صدور آن‏ها به نحو عادی و از شخص معمولی صورت نگرفته است. برای نمونه، می‌‏توان به حکایتی در این‏‌باره اشاره کرد:

محمد بن فضل موصلی، یکی از شیعیان بود که نیابت حسین بن روح را قبول نداشت. روزی هنگام بحث با یکی از دوستانش حسن بن علی وجنا و بنا به پیشنهاد او، در صدد آزمودن نایب امام برآمدند. آنان بر مطلبی محرمانه توافق کردند. حسن بن علی وجنا کاغذی از دفتر موصلی جدا کرد و قلمی تراشید. سپس با قلم بدون مرکب، مطالبی را بر آن نوشت و آن کاغذ سفید را مهر کرد و به وسیله خدمتکار نزد حسین بن روح فرستاد. ظهر همان روز در حالی که محمد بن فضل مشغول غذا خوردن بود، پاسخ‏نامه آمد که دقیقاً در همان برگه فرستاده شده، پاسخ‏ها با مرکب نوشته شده بود. محمد بن فضل، در حالی که سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود، همراه حسن بن وجنا به محضر حسین بن روح وارد شد و از وی به سبب گمان نادرست خود عذرخواهی کرد[۴].

افزون بر کرامت‌‏های حضرت مهدی (ع)‏ در صادر شدن توقیعات که به یک نمونه آن اشاره شد، در متن توقیعات نیز موارد فراوانی از کرامت به چشم می‏‌خورد که بیشتر به صورت آگاهی‌‏بخشی غیبی، از حوادث آینده، اتفاقات پنهانی، شفای بیماران و مانند آن می‌‏باشد.

یک نمونه از این توقیعات، آن‏گاه صادر شد که درباره وکلا و نمایندگان حضرت، نزد خلیفه وقت، بدگویی شده بود. خلیفه، برای شناسایی و دستگیری آنان، دستور داد افراد ناشناسی را همراه پول نزد وکلا به جاسوسی بفرستند. اگر کسی از آن‏ها چیزی پذیرفت، او را دستگیر کنند. حضرت مهدی (ع)‏ در توقیعی خطاب به همه وکیل‌‏ها، دستوری فرمود از هیچ کس و تحت هیچ شرایطی چیزی نپذیرند و خود را بی‌‏اطلاع نشان دهند[۵].

در ماجرای دیگری حضرت مهدی (ع)‏، با صدور توقیعی، شیعیان را از زیارت کربلا و کاظمین بر حذر داشت. پس از چند ماه، دانسته شد خلیفه در آن موقع، دستور داده بود هرکس به زیارت رود، در کمینش‏ باشند و او را دستگیر کنند[۶]. ناگفته نگذرم که بخش مهمی از توقیعات به خط آن حضرت بوده است.

شیخ طوسی به نقل از راوی یک توقیع، این جمله را در کتاب خود این‏گونه نقل کرده است که در پاسخ نوشته آنان، به خط امام زمان (ع) وارد شده است که: به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خداوند ما و شما را از گمراهی و فتنه‌‏ها سلامت بخشد و به ما و شما روح یقین عطا کند و ما و شما را از عاقبت بد پناه دهد![۷].

شیخ صدوق؛ نقل کرده است، محمد بن عثمان عمری می‌‏گوید: "توقیعی به خطی که ما آن را می‏‌شناختیم، خارج شد"[۸]. وی همچنین نقل کرده است؛ اسحاق بن یعقوب گوید: از محمد بن عثمان عمری خواهش کردم پاسخ نامه‌‏ای را که در آن از مسایل مشکلی پرسش کرده بودم، به من برساند. پس در توقیع به خط مولایمان صاحب الزّمان (ع) وارد شده بود: اما آنچه درباره آن پرسیدی - که خدایت هدایت کند و پایدارت بدارد!- راجع به امر منکران من از خاندان و عموزادگان خودم؛ بدان که میان خدا و کسی خویشاوندی نیست و هرکس مرا منکر باشد، از من نیست و راه او راه فرزند حضرت نوح (ع) است. اما راه عمویم جعفر و فرزندانش، راه برادران یوسف است[۹].

عبارت‌‏های یاد شده بیانگر این است که بزرگان از محدثین، اطمینان داشته‏‌اند همه توقیعات یا بیشتر آن‏ها، به خط خود حضرت نگاشته شده است. این توقیعات، به وسیله نواب خاص در دوران غیبت صغرا، برای افراد صادر می‌‏شد و ارتباط نوشتاری با حضرت، فقط از راه آنان امکان‏‌پذیر بود؛ به صورتی که حتی وکیل‌‏های آن حضرت، نامه‏‌های خود و دیگران را نزد نایب امام می‌‏فرستادند و از ایشان پاسخ دریافت می‌‏کردند. به‏ طور اساسی، فلسفه نیابت خاص نیز همین است؛ وگرنه چنانچه هرکس می‏‌توانست به شرف گرفتن توقیع نایل آید، دیگر نیازی به نایب خاص نبود.

یادآوری این نکته لازم است که بیشتر دانشمندان شیعه بر این باورند که توقیعات صادر شده از ناحیه صاحب الامر (ع) به شیخ مفید رسیده است.

این توقیعات برای نخستین بار، به وسیله ابو منصور طبرسی، بدون سند، افزون بر یک صد سال پس از درگذشت شیخ مفید، در کتاب الاحتجاج نقل شده است. آن‏گاه شاگرد وی، ابن‌شهرآشوب به آن اشاره کرده و ابن بطریق شاگرد ابن شهرآشوب آن‏ها را مطرح کرده است. در آن کتاب گفته شده: این نامه‌‏ها به وسیله شخص مورد اعتمادی به شیخ مفید می‌‏رسید؛ ولی نام آن شخص ذکر نشده است[۱۰].

برخی در نوشته‌‏ها تردید کرده‏‌اند که: شاگردان شیخ مفید، از جمله آن‏ها: سید مرتضی، ابن ادریس، نجاشی، شیخ طوسی‏[۱۱]، ابو یعلی جعفری، ابو الفتح کراجکی، سلار بن عبد العزیز دیلمی و...- با این که نگارش‌‏های فراوانی داشته و بیشتر شرح حال‌‏نویس بوده‌‏اند - هرگز به این توقیعات اشاره نکرده‌‏اند[۱۲]؛ در حالی که اگر چنین سخنانی به شیخ مفید رسیده بود، با توجه به اهمیت شایان آن، به طور حتم، شاگردان او، نقل می‌‏کردند[۱۳]. افزون بر آن، خود شیخ مفید نیز در آثار فراوان خود، هیچ اشاره‌‏ای به این نامه‌‏ها نکرده است[۱۴].

ناگفته نماند پیش‌‏بینی این توقیعات از حوادث آینده دلیل بر درستی آن نخواهد بود؛ زیرا آنچه به دست ما رسیده است پس از حوادث بوده که امکان جعل آن‏ها وجود دارد.

برخی نویسندگان، پیامی را که برای مرحوم آیت اللّه سید ابو الحسن اصفهانی به وسیله مرحوم شیخ محمد کوفی شوشتری نقل شده است، در شمار توقیعات و سخنان حضرت مهدی (ع)‏ ذکر کرده‌‏اند. در این نامه چنین آمده است: خودت را در اختیار مردم‏ بگذار و محل نشستن خویش را در محل در ورود خانه قرار بده تا مردم سریع‏‌تر بتوانند با تو ارتباط پیدا کنند و نیازهای مردم را برآور؛ ما تو را یاری می‏‌کنیم[۱۵].

برای اهل اطلاع، روشن است که برخی نوشته‌‏هایی که این روزها به عنوان دست‏‌نوشته آن حضرت ارائه می‏‌شود، هیچ پایه و اساسی ندارد. و این احتمال دور نمی‌‏نماید که ممکن است این کارها، از طرف دشمنان و برای مخدوش ساختن چهره تابناک شیعه انجام شده باشد.

درباره چگونگی صادر شدن توقیعات در دوره غیبت صغرا، از برخی نقل‌‏ها استفاده می‌‏شود، سفیران حضرت مهدی (ع)‏ پرسش‌‏ها و درخواست‏‌های مراجعه‏‌کنندگان را در یک برگه به نوبت می‏‌نوشتند. آن‏گاه پاسخ آن‏ها که حداکثر ظرف سه روز صادر می‌‏شد و یک‏جا می‌‏آمد. گاهی نیز پاسخ پرسش‏ها به صورت شفاهی، به نائبان خاص گفته شده و آنان به قلم خود، آن را می‏‌نگاشتند یا به صورت حضوری به پرسش‌‏کننده پاسخ می‏‌دادند. در پاره‏ای از موارد نیز - به سبب مصلحت - پاسخی صادر نمی‏‌شد. برخی از توقیعات نیز بدون این‏که در پاسخ به پرسشی باشد، صادر شده است. موضوعات مندرج در توقیعات، گستره وسیعی را در بر می‏‌گیرد؛ از معارف و حقایق دینی گرفته تا امور تربیتی و برنامه‌‏های زندگی فردی و اجتماعی و...».[۱۶].

  • «"توقیع" در لغت به معنای "نامه را نشان کردن"، "نوشتن عبارتی در ذیل نامه و نوشته" است. همچنین "پاسخ‌های مکتوب بزرگان و دولتمردان به پرسش‌ها و درخواست‌های کتبی که از ایشان می‌شود[۱۷]. از بررسی نوشته‌های تاریخی به دست می‌آید، از زمان‌های دور بین حاکمان و فرمانروایان، "توقیع نویسی" رواج داشته و موارد فراوانی از توقیعات آن‌ها در متن‌های تاریخی ثبت و ضبط شده است. افزون بر موارد پیشین، در منابع روایی، فقهی و تاریخی شیعه نیز سخن از توقیع به چشم می‌خورد. توقیع در این کتاب‌ها به طور عمده، به قسمتی از نوشته‌های پیشوایان دینی (ع) اطلاق شده است که برای پیروان خود مرقوم فرموده‌اند.
امروزه به سبب کاربرد بیشتر توقیعات در منابع مهدویت، هنگامی که سخن از "توقیع" به میان می‌آید، ذهن به توقیعات واپسین پیشوای معصوم، حضرت مهدی (ع) منصرف می‌شود؛ اما از امامان (ع) دیگر نیز نوشته‌هایی با عنوان "توقیع" صادر شده است[۱۸]»[۱۹].
۲. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در این‌باره گفته است:

«توقیع اسم مصدر از ماده "وَقَعَ" و در لغت به معنی نشان گذاشتن یا خراش دادن بر پشت حیوان است[۲۰].

توقیع در اصطلاح عام و مباحث مهدویت بی‌مناسبت با معنی لغوی آن نیست، در اصطلاح عام به گفته ابن انباری: توقیع نویسی یعنی اینکه مقصود و حاجت اصلی را از یک نوشته طولانی گزینش کنند و باقی را حذف کنند، پس در حقیقت توقیع نویس یک اثر و نشان و علامتی را در نوشته پدید می‌آورد[۲۱]. ابن فارس می‌گوید: توقیع چیزی است که به کتاب یا نوشته‌ای که به پایان رسیده ملحق می‌شود[۲۲]. فخرالدین طریحی معنایی از توقیع ارائه می‌دهد که به اصطلاح مهدویت نزدیک می‌شود: جواب و پاسخی که در کتاب و یا نوشته پدید می‌آید؛ توقیع العسکری از همین باب می‌باشد[۲۳].

مرحوم صدر می‌فرماید: توقیع در لسان روایات ما به همان معنی رایج آن زمان به‌کار رفته است یعنی سخنان کوتاهی که بزرگان در پایان نامه‌ها و درخواست‌ها به منظور پاسخ و حل مشکل مرقوم می‌داشتند.

در مباحث روایی و مهدویت واژه توقیع بیشتر در مورد مکاتبات و نوشته‌های امام زمان در عصر غیبت به‌کار می‌رود[۲۴]، ولی به نامه دیگر امامان به ویژه امام عسکری (ع) نیز توقیع اطلاق شده است[۲۵].

شیعیانی که مستقیماً به امام دسترسی نداشتند پرسش‌های دینی و درخواست‌ها و گرفتاری‌های شخصی خود را می‌نوشتند و به وکلاء و سفرا ائمه می‌دادند تا به دست امام (ع) برسانند و امام (ع) نیز پاسخ و یا دستور خود را در پایان یا بین خطوط آن نامه و یا در نامه جداگانه می‌نوشتند، البته گاهی ائمه بدون دریافت پرسش و یا نامه از طرف امت، اقدام به صدور فرمان، راهنمایی و یا آگاهی در قالب بخشنامه می‌کردند، که به این قسم نامه‌ها نیز توقیع اطلاق می‌شود، مانند توقیع حضرت حجت (ع) به سفیر دوم که رحلت پدرشان را تسلیت گفته بودند و توقیعی که به سفیر چهارم صادر شد و از وفات او و عدم وصیت سفارت به دیگری و پایان غیبت صغری خبر داده بود[۲۶]. توقیعی که برای پدر اسدی خارج شده بود نیز از همین قسم می‌باشد. ابوعلی اسدی از پدرش نقل می‌کند که ابتداء و بدون پرسشی، سفیر دوم توقیعی برایم آورد که حضرت حجت (ع) فرموده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر کسی که درهمی از اموال ما را حلال بشمارد[۲۷]. محمد بن ابراهیم بن مهزیار می‌گوید: وارد عراق شدم در حالی که شک و تردید داشتم توقیعی برایم صادر گشت[۲۸].

آخرین توقیع در عصر غیبت صغری، همان توقیع معروفی است که برای سفیر چهارم صادر شد و در آن آمده بود: بنام خداوند بخشنده مهربان:‌ای علی بن محمد سمری، خداوند پاداش برادرانت را بخاطر (مرگ) تو عظیم گرداند، تو پس از شش روز خواهی مرد، کارهایت را جمع وجور کن و به کسی وصیت نکن به اینکه پس از تو به جای تو بنشیند که غیبت کلی (کبری) آغاز شد و تا اذن خداوند ظهوری در کار نیست[۲۹].

روند صدور توقیعات بعد از غیبت صغری کند شد ولی به طور کلی قطع نشد بلکه تا مدتی در عصر غیبت کبری ادامه داشت.

در ماه صفر (۴۱۰ ق) که حدود صدسال از غیبت کبری سپری شده بود توقیع مبارک حضرت حجت (ع) به شیخ مفید صادر شد: "لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ"[۳۰].

روز پنج شنبه ۲۳ ذی الحجه سال (۴۱۲ ق) نامه دوم حضرت حجت برای شیخ مفید صادر شد: "مِنْ عَبْدِ اللَّهِ الْمُرَابِطِ فِي سَبِيلِهِ إِلَى مُلْهَمِ الْحَقِّ وَ دَلِيلِهِ"[۳۱].

برخی نامه حضرت حجت به مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی را نیز جزء توقیعات می‌دانند[۳۲]، شمار توقیعات در کتاب کمال الدین و کتاب الغیبه با حذف موارد تکرار ۸۰ مورد می‌شود»[۳۳].
۳. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در این‌باره گفته است: «توقیع به معنای امضا و کتابت است. به علت غیبت امام زمان (ع) حدیث (به معنای اصطلاحی خودش) از ایشان بیان نشده؛ ولی نامه‌هایی از آن حضرت با امضا و خط ایشان در پاسخ به سؤال مردم وجود دارد و گاهی نیز بدون این که کسی سؤال کند، آن حضرت برای برخی افراد نامه می‌نوشت، به این نامه‌ها، توقیعات گفته می‌شود که در کتاب بحارالانوار، جلد ۵۲، درج گردیده است»[۳۴].
۴. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است: «توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامه‌های رسیده و عریضه‌ها مکتوب می‌داشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده می‌نمودند. در نتیجه توقیعات حضرت مهدی (ع) همان مطالبی بود که حضرت به خطّ مبارک خود در جواب سؤال‌ها و عریضه‌ها ذیل نامه‌ها مرقوم می‌داشتند و توسط یکی از سفرا به صاحبان نامه‌ها باز می‌گرداندند. اگر چه به لحاظ معنای اصطلاحی، توقیع در معنا و مفهوم آن سؤال از مسأله‌ای نهفته است ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر می‌شد -اگر چه از آن سؤال نشده بود- نیز توقیع اطلاق شده است»[۳۵].
۵. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«توقیع در لغت یعنی: نشان گذاشتن، امضاء کردن نامه، نوشتن عبارتی در ذیل نامه و کتاب[۳۶]. و اصطلاحاً به دستورها و نامه‌های خلفا و پادشاهان گفته می‌شود. در کتب علمای شیعه به نامه‌ها و فرمان‌هایی که در زمان غیبت از طرف امام غایب، به شیعیان رسیده "توقیعات" می‌گویند.

در کتاب کمال الدین صدوق و غیبت شیخ طوسی و الاحتجاج طبرسی و بحار الانوار علامه مجلسی، حدود هشتاد توقیع از ناحیه مقدسه نقل شده است که محتوای آن‌ها، برخی خطاب به سفرا و نوّاب خاصی است و برخی خطاب به علما و فقهاست، بعضی در پاسخ به سؤالات است و برخی در تکذیب و لعن کسانی است که به دروغ ادّعای نیابت از طرف آن حضرت را داشتند[۳۷].

درباره توقیعات، اولین سؤالی که معمولا مطرح است، این است که آیا آن‌ها به خط‍‌ مبارک خود حضرت بوده یا آن‌که به املای حضرت و خط‍‌ دیگری است‌؟ بعضی‌ها معتقدند که کاتب آن توقیعات خود حضرت بوده است و حتی خط‍‌ مبارکش میان خواص اصحاب و علمای وقت معروف بوده و آن را به خوبی می‌شناختند. مثلاً محمد بن عثمان عمری می‌گوید: از ناحیه مقدسه توقیعی صادر شد که خطش را خوب می‌شناختم[۳۸]. و یا شیخ صدوق می‌گفت: توقیعی که به خط‍‌ امام زمان برای پدرم صادر شده بود، اکنون نزد من موجود است[۳۹].

لکن در مقابل قراینی است که توقیعات به خط‍‌ خود امام نبوده است، مثلا: ابو نصر هبة الله روایت کرده که توقیعات صاحب الامر به همان خطی که در زمان امام حسن عسکری (ع) صادر می‌شد، به وسیله عثمان بن سعید و محمد بن عثمان برای شیعیان صادر می‌گشت[۴۰]. می‌توان چنین گفت که: توقیعات در عین صحت صدور و متن، به خط‍‌ امام نبوده است، بلکه امام حسن عسکری (ع) کاتب مخصوصی داشته که تا زمان عثمان بن سعید و محمد بن عثمان زنده و متصدی نوشتن توقیعات بوده است[۴۱]. به‌هرحال ممکن است برخی توقیعات با خط‍‌ مبارک خود امام صادر شده باشد و برخی دیگر با املای امام و کتابت دیگری صادر شده باشد و این هیچ خللی از این‌که توقیعات از طرف حضرت بقیة الله می‌باشد، وارد نمی‌سازد[۴۲].

از معروف‌ترین توقیعات حضرت را می‌توان: توقیع برای "شیخ مفید" و توقیع برای "علی بن محمد سمری" نام برد که در آن، حضرت، آغاز غیبت کبری را اعلام می‌کند. نگاهی گذرا به مجموع توقیعاتی که از طرف امام زمان (ع) برای شیعیان آمده، می‌رساند که امام غایب چون پیشوای حاضر، کمال مراقبت و دلسوزی را نسبت به شیعیان و دوستان خود دارد و به هدایت راه‌جویان و تربیت نفوس و معرفی نواب اربعه و افشاگری مدعیان کاذب نیابت، علما و عملا قیام می‌فرماید، به‌طوری که درماندگان و گرفتارانی که صمیمانه از او یاری‌طلبیده‌اند، گشایش کار و حل مشکل خود را دیده‌اند و دانش‌طلبانی که در معضلات علمی و دینی درمانده‌اند، از اشراقات و الهامات حضرتش روشن و هدایت شده‌اند. همه این فیوضات را به صورت پاسخ پرسش‌ها در توقیعات صادره از ناحیه مقدسه می‌بینیم. علاوه بر این‌ها، نهان‌بینی و رازگویی و اخبار از غیب، در بسیاری از توقیعات وجود دارد که نه تنها موجب اطمینان خاطر بیشتر برای مردم آن زمان، بلکه برای خواننده امروز هم می‌شود و می‌فهمد که چگونه امام با دانشی که از گنجینه علم الهی بارور شده است، بر ضمایر اشراف دارد و قصد و نیت اشخاص را می‌داند و از پسر یا دختر بودن مولود و روز مرگ افراد باخبر است و پیشاپیش آن را اعلام می‌فرماید، و از حلال یا حرام بودن مالی که به حضورش تقدیم شده خبر می‌دهد و حرام آن را رد می‌کند و اگر تقدیم‌کننده نام خود را برخلاف بنویسد از دانش امام پنهان نمی‌ماند و حقیقت به او یادآوری می‌شود. این‌ها همه، اندکی از تجلیات مقام ولایت است که از آینه توقیعات نمایان شده است»[۴۳].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۶۵، ۳۶۶.
  2. علی اکبر دهخدا، لغت‏نامه، ج ۵، ص ۷۱۴۵
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۵، ح ۴؛ اربلی، کشف الغمة، ج ۳، ص ۳۶
  4. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۱۵، ح ۲۶۴
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۵، ح ۳۰
  6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲۵، ح ۳۱
  7. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۸۵
  8. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۱۶۰، ح ۳
  9. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۱۶۰، ح ۴
  10. شیخ طبرسی، الاحتجاج، ص ۴۹۷
  11. وی در کتاب الغیبة به صورت مفصل به توقیعات پرداخته است
  12. ر.ک: گروهی از نویسندگان، چشم‏به‏راه مهدی (ع)، ص ۹۸
  13. ر. ک: نجم الدین طبسی، سفارت و نیابت خاصه، فصلنامه انتظار، ش ۱۸، ص ۱۵۲
  14. یادآوری این مطلب ضروری است که اثبات نامه حضرت برای شیخ مفید، فضل بزرگی برای شیخ به‏شمار می‏‌آید؛ اما نفی آن، هرگز چیزی از مقام بلند آن شخصیت بزرگ اسلامی نمی‏کاهد؛ چه این که دانشمندان بزرگی از علمای شیعه هستند که هرگز رسیدن نامه از حضرت مهدی عجّل اللّه فرجه الشریف برای آن‏ها ادعا نشده است
  15. ر. ک: محمد خادمی شیرازی، مجموعه فرمایشات حضرت بقیة اللّه عجّل اللّه فرجه الشریف، ص ۱۷۰
  16. سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۴۳ - ۱۴۸.
  17. علی اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ج ۵، ص ۷۱۴۵.
  18. اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة (ع)، ج ۳، ص ۳۶؛ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۴۵، ح ۴.
  19. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۹۵.
  20. وَقَعَ... و منه‌التوقیع، و هو أثر الدبَر یظهرالبعیر (نشان خراشیدگی بر پشت شتر) مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن زکریا ۱۳۴،۶؛ التوقیع: سَجع بأطراف عظام الدابة من‌الرکوب (زخم و یا علائمی که در اطراف استخوان‌های پشت حیوان است)، ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.
  21. ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.
  22. ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴؛ ابن فارس، مقاییس‌اللغة، ۱۳۴،۶.
  23. مجمع‌البحرین، طریحی، ۵۳۵،۴.
  24. صدر، تاریخ الغیبة‌الصغری، ص ۴۳۴.
  25. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۴۴، ح۱۰۸۸.
  26. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۴۳۴، ۴۳۵.
  27. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص ۵۲۲ باب ۴۵، ح۵۱.
  28. ر.ک: حاج صدر جوادی، دایرة‌المعارف تشیع، ۱۵۲،۵.
  29. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵، ح۳۶۵، علی‌بن‌محمد سمری.
  30. طبرسی، الاحتجاج، ۵۹۶،۲، رقم ۳۵۹.
  31. طبرسی، الاحتجاج، ۶۰۰،۲۰ رقم ۳۶۰: از بنده خدا، آنکس که مرزبان راه خدا است (حضرت حجت) به کسی‌که حق به او الهام و راهنمای حق شده (شیخ مفید رحمه الله)، ر.ک: شیرازی، کلمة‌الامام المهدی، ص ۱۵۹؛ الزام‌الناصب، یزدی، ۴۶۴،۱.
  32. ر.ک: حاج صدر جوادی، دائرة‌المعارف تشیع، ۱۵۰،۵.
  33. لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۲۰۷-۲۱۰.
  34. رحیمی، عباس، امید فردا، ص۷۰.
  35. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۶۲.
  36. فرهنگ معین، ج ۱، ص ۱۱۶۹.
  37. طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۲۴۲.
  38. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹.
  39. انوار نعمانیه، ج ۳، ص ۲۴.
  40. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶.
  41. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۳۴.
  42. طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۲۴۵.
  43. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۳۳.