جز
جایگزینی متن - ']]،' به '، [['
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ']]،' به '، [[') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
برپایه گزارشها [[امام حسین]]{{ع}} در دوره [[پیامبر]]{{صل}} در امور خیر شرکت میکرد؛ برای نمونه شبی وی و دیگر اعضای [[خانواده]]، سهم خود از نان جوی را که [[پدر]] از آبیاری باغ خرمایی گرفته بود، به یک [[فقیر]]، یک [[یتیم]] و یک [[اسیر]] هدیه کردند؛ به اینگونه که نخست از یک سوم جوها، خمیری تهیه و چند قرص نان پخته شد؛ اما با در خواست [[فقیر]] نانها را به او دادند و در همان [[شب]]، دو سوم دیگر جو در دو مرحله پخته شد؛ ولی بر اثر درخواست [[یتیم]] و سپس [[اسیر]] به آنها [[انفاق]] گردید و در پی آن، [[آیه]] {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> نازل شد و [[کار خیر]] آنان را برخاسته از [[عشق الهی]]<ref>زاد المسیر، ج۸، ص۱۴۵؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۱۹۱ - ۱۹۲.</ref> و در کمال [[اخلاص]]<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۷.</ref> دانست. بر اساس [[روایت]] دیگری از این رخداد، [[اهل بیت]]{{عم}} سه روز [[روزه]] گرفتند و به جهت انفاقهایشان در این سه [[شب]] نانی نخوردند و تنها با آب [[افطار]] کردند<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۷۴۶ - ۷۴۷؛ اسد الغابه، ج۶، ص۲۳۷.</ref>. برپایه ادامه [[سوره]] تا [[آیه]] ۲۴ ایشان از [[پروردگار]] از روز عبوسی سخت، در هراساند؛ [[خدا]] [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه و [[شادابی]] و [[شادمانی]] به آنان ارزانی داشت و به [پاس] صبرشان [[بهشت]] و پرنیان [[پاداش]] داد. آنها در آن [[بهشت]] بر تختها [ی خویش] تکیه میزنند؛ نه آفتابی بینند و نه سرمایی؛ سایهها به آنان نزدیک است و میوهها برایشان آماده و ظروف سیمین و جامهای بلورین، پیرامون آنان گردانده میشوند؛ جامهایی از سیم که درست به اندازه ساخته شدهاند؛ از جامی که آمیزه زنجبیل دارد به آنان مینوشانند و از چشمهای به نام "سلسبیل" و بر گردِ آنان پسرانی همچون مرواریدهای پراکنده میچرخند؛ آنجا [[نعمت]] و سلطنتی پهناور میبینی؛ [[بهشتیان]] را جامههای ابریشمی سبز، دیبای ستبر، دستبندهای سیمین پوشیدهاند؛ پروردگارشان بادهای [[پاک]] به آنان مینوشاند؛ این [[پاداش]] آنهاست و کارشان پذیرفته شده است. | برپایه گزارشها [[امام حسین]]{{ع}} در دوره [[پیامبر]]{{صل}} در امور خیر شرکت میکرد؛ برای نمونه شبی وی و دیگر اعضای [[خانواده]]، سهم خود از نان جوی را که [[پدر]] از آبیاری باغ خرمایی گرفته بود، به یک [[فقیر]]، یک [[یتیم]] و یک [[اسیر]] هدیه کردند؛ به اینگونه که نخست از یک سوم جوها، خمیری تهیه و چند قرص نان پخته شد؛ اما با در خواست [[فقیر]] نانها را به او دادند و در همان [[شب]]، دو سوم دیگر جو در دو مرحله پخته شد؛ ولی بر اثر درخواست [[یتیم]] و سپس [[اسیر]] به آنها [[انفاق]] گردید و در پی آن، [[آیه]] {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> نازل شد و [[کار خیر]] آنان را برخاسته از [[عشق الهی]]<ref>زاد المسیر، ج۸، ص۱۴۵؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۱۹۱ - ۱۹۲.</ref> و در کمال [[اخلاص]]<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۷.</ref> دانست. بر اساس [[روایت]] دیگری از این رخداد، [[اهل بیت]]{{عم}} سه روز [[روزه]] گرفتند و به جهت انفاقهایشان در این سه [[شب]] نانی نخوردند و تنها با آب [[افطار]] کردند<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۷۴۶ - ۷۴۷؛ اسد الغابه، ج۶، ص۲۳۷.</ref>. برپایه ادامه [[سوره]] تا [[آیه]] ۲۴ ایشان از [[پروردگار]] از روز عبوسی سخت، در هراساند؛ [[خدا]] [هم] آنان را از آسیب آن روز نگاه و [[شادابی]] و [[شادمانی]] به آنان ارزانی داشت و به [پاس] صبرشان [[بهشت]] و پرنیان [[پاداش]] داد. آنها در آن [[بهشت]] بر تختها [ی خویش] تکیه میزنند؛ نه آفتابی بینند و نه سرمایی؛ سایهها به آنان نزدیک است و میوهها برایشان آماده و ظروف سیمین و جامهای بلورین، پیرامون آنان گردانده میشوند؛ جامهایی از سیم که درست به اندازه ساخته شدهاند؛ از جامی که آمیزه زنجبیل دارد به آنان مینوشانند و از چشمهای به نام "سلسبیل" و بر گردِ آنان پسرانی همچون مرواریدهای پراکنده میچرخند؛ آنجا [[نعمت]] و سلطنتی پهناور میبینی؛ [[بهشتیان]] را جامههای ابریشمی سبز، دیبای ستبر، دستبندهای سیمین پوشیدهاند؛ پروردگارشان بادهای [[پاک]] به آنان مینوشاند؛ این [[پاداش]] آنهاست و کارشان پذیرفته شده است. | ||
در گفتمان [[کلامی]] [[شیعه]] برای [[اثبات]] [[اولویت]] [[ائمه]] برای [[خلافت]]، اینگونه از این [[آیه]] استفاده شده که [[ائمه]]{{عم}} در [[صفات اخلاقی]]، اشخاصی برجسته هستند و این [[آیات]] بیانگر [[انفاق]] و [[سخاوت]] بسیار فراوان آنان است<ref>مناهج الیقین، ص۳۹۳ - ۳۹۷.</ref>، چنان که [[علی]]{{ع}} پس از [[مرگ]] [[عمر]]، از [[مردم]] پرسید: شما را به [[خدا]] [[سوگند]]! آیا جز من در میان شما کسی هست که [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ}}<ref>«نیکان از پیالهای مینوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.</ref> تا پایان [[سوره]] درباره او و فرزندانش نازل شده باشد؟ گفتند نه<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۳۲۶؛ الفرقان، ج۲۹، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | در گفتمان [[کلامی]] [[شیعه]] برای [[اثبات]] [[اولویت]] [[ائمه]] برای [[خلافت]]، اینگونه از این [[آیه]] استفاده شده که [[ائمه]]{{عم}} در [[صفات اخلاقی]]، اشخاصی برجسته هستند و این [[آیات]] بیانگر [[انفاق]] و [[سخاوت]] بسیار فراوان آنان است<ref>مناهج الیقین، ص۳۹۳ - ۳۹۷.</ref>، چنان که [[علی]]{{ع}} پس از [[مرگ]] [[عمر]]، از [[مردم]] پرسید: شما را به [[خدا]] [[سوگند]]! آیا جز من در میان شما کسی هست که [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ}}<ref>«نیکان از پیالهای مینوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.</ref> تا پایان [[سوره]] درباره او و فرزندانش نازل شده باشد؟ گفتند نه<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۳۲۶؛ الفرقان، ج۲۹، ص۳۰۶.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==[[امام حسین]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}}== | ==[[امام حسین]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}}== | ||
به استناد محاسبات تقویمی، [[حسین بن علی]]{{ع}} هنگام [[وفات پیامبر]]{{صل}} نزدیک ۷ سال داشت. آن حضرت هنگام به [[قدرت]] رسیدن [[عمر]]، ۱۰ ساله، زمان [[انتخاب عثمان]] ۲۰ ساله، تا ۳۲ سالگی در [[مدینه]] و از ۳۲ - ۳۷ سالگی یعنی از [[خلافت]] پدرش [[امیرمؤمنان]] تا [[صلح]] برادرش [[حسن بن علی]]{{ع}}، در [[کوفه]] بود. حدود ۴۷ سالگیاش [[برادر]] خود، [[امام حسن]]{{ع}} را از دست داد و خود به [[امامت]] رسید و در ۵۷ سالگی به [[شهادت]] رسید. روی هم ۲۰ سال در دوره [[معاویه]] و چند ماه در روزگار [[یزید]]، در [[مدینه]] زیست. | به استناد محاسبات تقویمی، [[حسین بن علی]]{{ع}} هنگام [[وفات پیامبر]]{{صل}} نزدیک ۷ سال داشت. آن حضرت هنگام به [[قدرت]] رسیدن [[عمر]]، ۱۰ ساله، زمان [[انتخاب عثمان]] ۲۰ ساله، تا ۳۲ سالگی در [[مدینه]] و از ۳۲ - ۳۷ سالگی یعنی از [[خلافت]] پدرش [[امیرمؤمنان]] تا [[صلح]] برادرش [[حسن بن علی]]{{ع}}، در [[کوفه]] بود. حدود ۴۷ سالگیاش [[برادر]] خود، [[امام حسن]]{{ع}} را از دست داد و خود به [[امامت]] رسید و در ۵۷ سالگی به [[شهادت]] رسید. روی هم ۲۰ سال در دوره [[معاویه]] و چند ماه در روزگار [[یزید]]، در [[مدینه]] زیست. | ||
بیشترین گزارشها از ایشان در دوره پس از [[پیامبر]]{{صل}} درباره [[فضائل]] او، مسائل [[سیاسی]] آن دوره و [[شهادت]] وی در کربلاست و از زندگانی شخصی حضرت اطلاعات کمتری در دست است؛ یکی از آنها درخواست از [[خلیفه دوم]] است که از [[منبر]] پدرش [[پیامبر]]{{صل}} پایین آید تا وی بر [[منبر]] [[پدر]] خود بنشیند<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۹۸ - ۷۹۹؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱ - ۱۵۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۵.</ref> که بسا در [[نوجوانی]] حضرت و آغاز دوره [[خلافت عمر]] انجام گرفته است؛ همچنین در [[ثبت]] [[میزان]] دریافتی [[حسین بن علی]]{{ع}} در [[دیوان]] عطا که در سالهای پایانی [[خلافت]] عمربن خطاب تأسیس گردید، سهم آن حضرت به جهت نسبتشان با [[رسول خدا]]{{صل}} ۵ هزار درهم [[تعیین]] شد<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۹۷؛ فتوح البلدان، ص۴۳۶.</ref>. در [[نبرد جمل]]، [[فرماندهی]] بخش چپ [[سپاه امام علی]]{{ع}} را ضد [[طلحه]] و [[زبیر]] به عهده داشت<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۱۱؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۸۵.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | بیشترین گزارشها از ایشان در دوره پس از [[پیامبر]]{{صل}} درباره [[فضائل]] او، مسائل [[سیاسی]] آن دوره و [[شهادت]] وی در کربلاست و از زندگانی شخصی حضرت اطلاعات کمتری در دست است؛ یکی از آنها درخواست از [[خلیفه دوم]] است که از [[منبر]] پدرش [[پیامبر]]{{صل}} پایین آید تا وی بر [[منبر]] [[پدر]] خود بنشیند<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۹۸ - ۷۹۹؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱ - ۱۵۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۵.</ref> که بسا در [[نوجوانی]] حضرت و آغاز دوره [[خلافت عمر]] انجام گرفته است؛ همچنین در [[ثبت]] [[میزان]] دریافتی [[حسین بن علی]]{{ع}} در [[دیوان]] عطا که در سالهای پایانی [[خلافت]] عمربن خطاب تأسیس گردید، سهم آن حضرت به جهت نسبتشان با [[رسول خدا]]{{صل}} ۵ هزار درهم [[تعیین]] شد<ref>الطبقات، ج۳، ص۲۹۷؛ فتوح البلدان، ص۴۳۶.</ref>. در [[نبرد جمل]]، [[فرماندهی]] بخش چپ [[سپاه امام علی]]{{ع}} را ضد [[طلحه]] و [[زبیر]] به عهده داشت<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۱۱؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۸۵.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==[[امام حسین]]{{ع}} در دوره [[معاویه]]== | ==[[امام حسین]]{{ع}} در دوره [[معاویه]]== | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
[[معاویه]] در روز دوم، [[امام حسین]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] را که هر دو از [[بنیهاشم]] بودند فراخواند و ضمن اعتراف به [[فضیلت]] آنها، ادعا کرد که [[یزید]] میتواند [[مردم]] را [[هدایت]] کند. [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به او گفت که [[یزید]] به معرفی نیازی ندارد و شناخته شده است و ضمن نزدیک دانستن [[مرگ]] [[معاویه]]، از وی خواست [[نیکوکار]] گردد. گفت و گوی [[معاویه]] با دیگر [[مخالفان]] نیز نتیجهای نداشت و آنگاه بود که وی سه روز در [[خانه]] ماند و ملاقاتی با [[مردم]] نداشت و روز بعد به دستورش همه [[مردم]] در [[مسجد]] گرد آمدند و او سخنان خود را با این عبارت آغاز کرد که "همه روستاها باید با [[یزید]] [[بیعت]] کنند" و سپس [[دلیل]] این امر را [[برتری]] [[یزید]] از همه [[مسلمانان]] دانست. در این هنگام، [[امام حسین]]{{ع}} به [[اعتراض]] برخاست و فرمود کسان دیگری از [[یزید]] بهترند. [[معاویه]] که مراد [[امام]] را میدانست، پاسخ داد برای [[امت]] [[محمد]]{{صل}} [[یزید]] بهتر است؛ آنگاه [[امام]] به شرابخواری و [[لهو و لعب]] [[یزید]] اشاره کرد. | [[معاویه]] در روز دوم، [[امام حسین]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] را که هر دو از [[بنیهاشم]] بودند فراخواند و ضمن اعتراف به [[فضیلت]] آنها، ادعا کرد که [[یزید]] میتواند [[مردم]] را [[هدایت]] کند. [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به او گفت که [[یزید]] به معرفی نیازی ندارد و شناخته شده است و ضمن نزدیک دانستن [[مرگ]] [[معاویه]]، از وی خواست [[نیکوکار]] گردد. گفت و گوی [[معاویه]] با دیگر [[مخالفان]] نیز نتیجهای نداشت و آنگاه بود که وی سه روز در [[خانه]] ماند و ملاقاتی با [[مردم]] نداشت و روز بعد به دستورش همه [[مردم]] در [[مسجد]] گرد آمدند و او سخنان خود را با این عبارت آغاز کرد که "همه روستاها باید با [[یزید]] [[بیعت]] کنند" و سپس [[دلیل]] این امر را [[برتری]] [[یزید]] از همه [[مسلمانان]] دانست. در این هنگام، [[امام حسین]]{{ع}} به [[اعتراض]] برخاست و فرمود کسان دیگری از [[یزید]] بهترند. [[معاویه]] که مراد [[امام]] را میدانست، پاسخ داد برای [[امت]] [[محمد]]{{صل}} [[یزید]] بهتر است؛ آنگاه [[امام]] به شرابخواری و [[لهو و لعب]] [[یزید]] اشاره کرد. | ||
[[مخالفت]] [[امام]] و اعتراضهای دیگران سبب شدند [[معاویه]] از [[منبر]] پایین آمده و [[دستور]] دهد تارکان [[بیعت]] را نزد او بیاورند و به نیروهای خود [[فرمان]] داد [[شب]] هنگام که عازم [[مکه]] هستند، [[شایعه]] کنند که همه [[بیعت]] کردهاند و چنانچه کسی سخنی گفت، گردن او را بزنند. وی همچنین در کنار هر فرد مخالفی دو نفر مسلح گمارد، تا چنانچه در برابر سخنان او [[اعتراض]] کردند، در دم گردن او را بزنند؛ همچنین از سرباز زنندگان از [[بیعت]] با [[یزید]] خواست [[مخالفت]] خود را به دیگران سرایت ندهند. [[ترس]] از کشته شدن به دست نیروهای شامی سبب شد در آن [[شب]] هیچکس در برابر این ادعا که [[مخالفان]] نیز به [[بیعت]] تن دادهاند، سخنی نگوید؛ ولی پس از رفتن [[سپاهیان]] [[شام]]، مشخص شد که اینان [[بیعت]] نکردهاند<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۱۲۳؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۴ - ۲۰۷؛ الکامل، ج۳، ص۵۰۳ - ۵۱۲.</ref>. اقدامات [[معاویه]] در [[مدینه]] به گونهای بود که گفته شد [[معاویه]] با [[تهدید]] به [[قتل]] از [[مردم]] [[بیعت]] گرفت<ref>نک: تاریخ خلیفه، ص۱۳۳؛ الکامل، ج۳، ص۵۱۰ - ۵۱۱.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | [[مخالفت]] [[امام]] و اعتراضهای دیگران سبب شدند [[معاویه]] از [[منبر]] پایین آمده و [[دستور]] دهد تارکان [[بیعت]] را نزد او بیاورند و به نیروهای خود [[فرمان]] داد [[شب]] هنگام که عازم [[مکه]] هستند، [[شایعه]] کنند که همه [[بیعت]] کردهاند و چنانچه کسی سخنی گفت، گردن او را بزنند. وی همچنین در کنار هر فرد مخالفی دو نفر مسلح گمارد، تا چنانچه در برابر سخنان او [[اعتراض]] کردند، در دم گردن او را بزنند؛ همچنین از سرباز زنندگان از [[بیعت]] با [[یزید]] خواست [[مخالفت]] خود را به دیگران سرایت ندهند. [[ترس]] از کشته شدن به دست نیروهای شامی سبب شد در آن [[شب]] هیچکس در برابر این ادعا که [[مخالفان]] نیز به [[بیعت]] تن دادهاند، سخنی نگوید؛ ولی پس از رفتن [[سپاهیان]] [[شام]]، مشخص شد که اینان [[بیعت]] نکردهاند<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۱۲۳؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۴ - ۲۰۷؛ الکامل، ج۳، ص۵۰۳ - ۵۱۲.</ref>. اقدامات [[معاویه]] در [[مدینه]] به گونهای بود که گفته شد [[معاویه]] با [[تهدید]] به [[قتل]] از [[مردم]] [[بیعت]] گرفت<ref>نک: تاریخ خلیفه، ص۱۳۳؛ الکامل، ج۳، ص۵۱۰ - ۵۱۱.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==[[امام حسین]] در دوران [[یزید]]== | ==[[امام حسین]] در دوران [[یزید]]== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
از [[مکه]] تا [[کوفه]] حدود ۲۷ - ۳۰ منزل راه است<ref>المسالک والممالک، ص۱۸۵؛ الاعلاق النفیسه، ص۱۷۴ - ۱۷۷؛ البلدان، ص۱۵۰.</ref>. در منزلگاه الحاجر (منزل دوازدهم یا سیزدهم) [[امام]]{{ع}} نامهای به [[اهل کوفه]] فرستادند و در آن به [[تاریخ]] حرکت خود اشاره کردند، تا برای آنها زمان احتمالی رسیدن ایشان مشخص گردد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۴ - ۳۹۵.</ref> و در توقفگاه [[ثعلبیه]] (منزل هفدهم یا نوزدهم) خبر [[شهادت]] مسلم به [[امام]] رسید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۷.</ref>. پس از آنکه اوضاع برای [[امام]] روشن شد، در زباله (منزل بیست و یکم یا بیست و دوم و ۷ منزل مانده به [[کوفه]]) در سخنانی برای همراهان خود، وضعیت را به اطلاع آنان رساند و اجازه داد او را ترک گویند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۸ - ۳۹۹.</ref> و بیشتر کسانی که در راه به او پیوسته بودند، جدا شدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۹.</ref>. گذر کردن [[امام]] از منزل شَراف مینمایاند که پس از پیمایش مسافتی نزدیک به ۱۴۰۰ کیلومتر، حدود سه منزل و ۵۷ میل (معادل یکصد و اندی کیلومتر) تا [[کوفه]] فاصله داشتند. | از [[مکه]] تا [[کوفه]] حدود ۲۷ - ۳۰ منزل راه است<ref>المسالک والممالک، ص۱۸۵؛ الاعلاق النفیسه، ص۱۷۴ - ۱۷۷؛ البلدان، ص۱۵۰.</ref>. در منزلگاه الحاجر (منزل دوازدهم یا سیزدهم) [[امام]]{{ع}} نامهای به [[اهل کوفه]] فرستادند و در آن به [[تاریخ]] حرکت خود اشاره کردند، تا برای آنها زمان احتمالی رسیدن ایشان مشخص گردد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۴ - ۳۹۵.</ref> و در توقفگاه [[ثعلبیه]] (منزل هفدهم یا نوزدهم) خبر [[شهادت]] مسلم به [[امام]] رسید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۷.</ref>. پس از آنکه اوضاع برای [[امام]] روشن شد، در زباله (منزل بیست و یکم یا بیست و دوم و ۷ منزل مانده به [[کوفه]]) در سخنانی برای همراهان خود، وضعیت را به اطلاع آنان رساند و اجازه داد او را ترک گویند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۸ - ۳۹۹.</ref> و بیشتر کسانی که در راه به او پیوسته بودند، جدا شدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۹.</ref>. گذر کردن [[امام]] از منزل شَراف مینمایاند که پس از پیمایش مسافتی نزدیک به ۱۴۰۰ کیلومتر، حدود سه منزل و ۵۷ میل (معادل یکصد و اندی کیلومتر) تا [[کوفه]] فاصله داشتند. | ||
پس از آن بود که نیروهای حر آن حضرت را محاصره کردند، تا نزد [[ابن زیاد]]، [[والی کوفه]] ببرند؛ ولی [[امام]] [[تسلیم]] خواسته حر نشد و توافق شد حضرت{{ع}} جز مسیر [[کوفه]] یا [[مدینه]]، به هر سمت که میخواهد برود، تا حر پاسخنامه خود به [[ابن زیاد]] را دریافت کند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>. مسیر [[کوفه]] در جهت شمال بود و [[امام]]{{ع}} مسیر خود را به سمت شمال با اندکی [[انحراف]] به سمت [[غرب]] ادامه داد و از [[غرب]] [[کوفه]] [[گذشت]] تا آنکه در هفتاد و اندی کیلومتر شمال [[کوفه]] و در پی آمدن پیک [[ابن زیاد]] از حرکت باز ایستاد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸.</ref>. به [[دستور]] [[ابن زیاد]]، حضرت در دوم [[محرم]]، ۲۴ روز پس از حرکت کاروان در منطقهای خشک و دور از قلعهها و برجهایی که روستاها از آن برخوردار بودند متوقف شد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸.</ref>. [[ابنسعد]] و ۴۰۰۰ نیروی او که عازم [[ری]] بودند، برپایه [[مأموریت]] جدیدشان، در سوم [[محرم]] به [[نینوا]] آمدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۰.</ref> و در روز هفتم و به [[دستور]] [[والی]] [[اموی]] [[کوفه]] و به [[انتقام]] [[خون عثمان]] که [[تشنه]] کشته شد، از دسترسی کاروان [[امام حسین]]{{ع}} به آب جلوگیری کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۲.</ref>. [[ابنسعد]]، [[فرمانده]] [[سپاهیان]] [[اموی]]، در پی گفت و گوهای چند باره خود با [[امام]]{{ع}} بارها با [[ابنزیاد]] [[والی]] [[اموی]] [[کوفه]] مکاتبه کرد، تا شاید به درگیری پایان دهد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۴.</ref>؛ ولی وی جز به [[تسلیم امام]] [[رضایت]] نداد و در برابر [[تسلیم]] ایشان هیچ تعهدی را نپذیرفت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۵.</ref>. اگر [[امام]] خود را [[تسلیم]] میکرد، او را به [[جرم]] [[قیام]]، [[ناامنی]] و [[آشوب]] [[محاکمه]] کرده و میکشتند و بسا همین شد که [[امام]] به [[نبرد]] تن داد، زیرا در آن وضعیت [[تسلیم]]، [[زبونی]] شمرده میشد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۵ - ۴۲۶.</ref>. در روز [[نبرد]] در ۱۰ [[محرم]]، چند تن از [[سپاهیان]] [[اموی]]، مانند [[حر بن یزید ریاحی]] و [[یزید بن زیاد مهاصر]]، به حضرت پیوستند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۷، ۴۴۵.</ref>. [[امام]] و یارانش تا بعدازظهر روز ۱۰ [[محرّم]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲.</ref>. [[رفتار]] [[سپاهیان]] [[اموی]] با جنازه [[شهدا]] و اسرای بازمانده بسیار خصمانه و کینهتوزانه بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳ - ۴۵۵.</ref>. [[ابن سعد]]، ۱۱ [[محرم]] نیز در اردوگاه خود ماند و سپس همراه [[اسرا]] و ۷۲ سر از [[شهدای کربلا]] به [[کوفه]] بازگشت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۲ - ۴۵۳؛ تاریخ الطوال، ص۲۵۹.</ref>. این رخداد از بزرگترین حوادث [[جهان اسلام]] به شمار میآید و روایتهای گوناگونی از آن به دست داده شده است.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | پس از آن بود که نیروهای حر آن حضرت را محاصره کردند، تا نزد [[ابن زیاد]]، [[والی کوفه]] ببرند؛ ولی [[امام]] [[تسلیم]] خواسته حر نشد و توافق شد حضرت{{ع}} جز مسیر [[کوفه]] یا [[مدینه]]، به هر سمت که میخواهد برود، تا حر پاسخنامه خود به [[ابن زیاد]] را دریافت کند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>. مسیر [[کوفه]] در جهت شمال بود و [[امام]]{{ع}} مسیر خود را به سمت شمال با اندکی [[انحراف]] به سمت [[غرب]] ادامه داد و از [[غرب]] [[کوفه]] [[گذشت]] تا آنکه در هفتاد و اندی کیلومتر شمال [[کوفه]] و در پی آمدن پیک [[ابن زیاد]] از حرکت باز ایستاد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸.</ref>. به [[دستور]] [[ابن زیاد]]، حضرت در دوم [[محرم]]، ۲۴ روز پس از حرکت کاروان در منطقهای خشک و دور از قلعهها و برجهایی که روستاها از آن برخوردار بودند متوقف شد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸.</ref>. [[ابنسعد]] و ۴۰۰۰ نیروی او که عازم [[ری]] بودند، برپایه [[مأموریت]] جدیدشان، در سوم [[محرم]] به [[نینوا]] آمدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۰.</ref> و در روز هفتم و به [[دستور]] [[والی]] [[اموی]] [[کوفه]] و به [[انتقام]] [[خون عثمان]] که [[تشنه]] کشته شد، از دسترسی کاروان [[امام حسین]]{{ع}} به آب جلوگیری کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۲.</ref>. [[ابنسعد]]، [[فرمانده]] [[سپاهیان]] [[اموی]]، در پی گفت و گوهای چند باره خود با [[امام]]{{ع}} بارها با [[ابنزیاد]] [[والی]] [[اموی]] [[کوفه]] مکاتبه کرد، تا شاید به درگیری پایان دهد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۴.</ref>؛ ولی وی جز به [[تسلیم امام]] [[رضایت]] نداد و در برابر [[تسلیم]] ایشان هیچ تعهدی را نپذیرفت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۵.</ref>. اگر [[امام]] خود را [[تسلیم]] میکرد، او را به [[جرم]] [[قیام]]، [[ناامنی]] و [[آشوب]] [[محاکمه]] کرده و میکشتند و بسا همین شد که [[امام]] به [[نبرد]] تن داد، زیرا در آن وضعیت [[تسلیم]]، [[زبونی]] شمرده میشد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۵ - ۴۲۶.</ref>. در روز [[نبرد]] در ۱۰ [[محرم]]، چند تن از [[سپاهیان]] [[اموی]]، مانند [[حر بن یزید ریاحی]] و [[یزید بن زیاد مهاصر]]، به حضرت پیوستند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۷، ۴۴۵.</ref>. [[امام]] و یارانش تا بعدازظهر روز ۱۰ [[محرّم]] به [[شهادت]] رسیدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲.</ref>. [[رفتار]] [[سپاهیان]] [[اموی]] با جنازه [[شهدا]] و اسرای بازمانده بسیار خصمانه و کینهتوزانه بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳ - ۴۵۵.</ref>. [[ابن سعد]]، ۱۱ [[محرم]] نیز در اردوگاه خود ماند و سپس همراه [[اسرا]] و ۷۲ سر از [[شهدای کربلا]] به [[کوفه]] بازگشت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۲ - ۴۵۳؛ تاریخ الطوال، ص۲۵۹.</ref>. این رخداد از بزرگترین حوادث [[جهان اسلام]] به شمار میآید و روایتهای گوناگونی از آن به دست داده شده است.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==گفتمان جبرگرا== | ==گفتمان جبرگرا== | ||
گفتمان جبرگرا در گذشته، همواره از راههای کسب [[مشروعیت]] [[حاکمان]] بوده است و براساس آن، همه اقدامهای [[حاکم]] بر اساس [[مشیت الهی]] انجام و [[رضایت خدا]] به این تعلق گرفته که آن رویداد رخ دهد و [[آیات]] و [[روایات]] این باب را در راستای تضمین صیانت [[مقبولیت]] و [[مشروعیت]] وی [[تفسیر]] میکردند. این در حالی است که برپایه [[قرآن]]، مانند {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> و [[روایات]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>، تمام حوادث [[جهان]] از جمله [[افعال]] [[انسان]] متأثر از تقدیر و [[مشیت]] الهیاند؛ لکن [[اعتقاد]] به تقدیر هرگز نافی [[اختیار انسان]] و [[تدبیر]] وی در امور نخواهد بود. گفتمان جبرگرا پیشینه داشت، چنانکه [[معاویه]] نیز [[ولایتعهدی]] [[یزید]] را که بسیاری آن را [[مخالف]] [[اصول اسلامی]] میدانستند، به [[مشیت الهی]] نسبت داد که [[مردم]] در آن نقش ندارند<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۵.</ref>. نخستین گزارشها پس از [[حادثه عاشورا]] در گفتمان جبرگرا، اندکی پس از این رویداد و پس از انتقال [[اسرا]] به [[کوفه]] بود: [[والی]] آنجا رو به [[زینب دختر امام علی]]{{ع}} خدایی را [[سپاس]] گفت که مایه [[بیآبرویی]]، [[قتل]] و [[رسوایی]] [[امام حسین]]{{ع}} شده بود و خطاب به [[امام سجاد]]{{ع}} [[شهادت]] [[علی بن الحسین]] ([[علی اکبر]]) را خواست [[خدا]] دانست <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۷ - ۴۵۸.</ref>. او در نخستین [[سخنرانی]] عمومیاش پس از [[عاشورا]] نیز با تکیه بر ایده [[مشیت]]، [[حادثه عاشورا]] را [[حمایت]] [[الهی]] از [[یزید]] و خواست [[خدا]] برای [[پیروزی]] [[حقیقت]] دانست. در [[شام]] و در مجلس [[یزید]] نیز سخن از [[مشیت]] به میان آمد و [[یزید]] [[سرنوشت]] [[امام حسین]]{{ع}} را [[خواست الهی]] برای ایشان دانست که بر اثر به چالش کشیدن [[حکومت اموی]] مقدّر شده بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۱.</ref>. به نظر، [[روایت]] رسمی [[نظام]] [[اموی]] که چه بسا بتوان آن را [[روایت]] [[عثمانی]] [[تاریخ]] در برابر [[روایت]] [[شیعی]] از [[تاریخ]] دانست، گفتمان جبرگرا را چنان فراگیر به تصویر کشیده، به گونهای که برداشت [[نادرست]] خود را به [[سخنان امام حسین]]{{ع}} نیز مستند میکردند. به [[روایت]] دینوری [[امام]] در پاسخ به ابن [[مطیع]] که [[سعی]] داشت [[امام]] را از رفتن به [[کوفه]] بازدارد، کار را به [[قضای الهی]] و [[سرنوشت]] محتوم خود سپرد<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹.</ref>؛ همچنین برپایه [[روایت]] دیگری، [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به واکنش یکی از [[زنان]] [[انصاری]] به نام [[عمره]]، پاسخ دادند که از [[سرنوشت]] چارهای نیست<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. حضرت در گزارش دیگری، در پاسخ به برخی دیگر، علت حرکت خود را رؤیایی میدانست که در همین اواخر دیده بود<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۷؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | گفتمان جبرگرا در گذشته، همواره از راههای کسب [[مشروعیت]] [[حاکمان]] بوده است و براساس آن، همه اقدامهای [[حاکم]] بر اساس [[مشیت الهی]] انجام و [[رضایت خدا]] به این تعلق گرفته که آن رویداد رخ دهد و [[آیات]] و [[روایات]] این باب را در راستای تضمین صیانت [[مقبولیت]] و [[مشروعیت]] وی [[تفسیر]] میکردند. این در حالی است که برپایه [[قرآن]]، مانند {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> و [[روایات]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>، تمام حوادث [[جهان]] از جمله [[افعال]] [[انسان]] متأثر از تقدیر و [[مشیت]] الهیاند؛ لکن [[اعتقاد]] به تقدیر هرگز نافی [[اختیار انسان]] و [[تدبیر]] وی در امور نخواهد بود. گفتمان جبرگرا پیشینه داشت، چنانکه [[معاویه]] نیز [[ولایتعهدی]] [[یزید]] را که بسیاری آن را [[مخالف]] [[اصول اسلامی]] میدانستند، به [[مشیت الهی]] نسبت داد که [[مردم]] در آن نقش ندارند<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۵.</ref>. نخستین گزارشها پس از [[حادثه عاشورا]] در گفتمان جبرگرا، اندکی پس از این رویداد و پس از انتقال [[اسرا]] به [[کوفه]] بود: [[والی]] آنجا رو به [[زینب دختر امام علی]]{{ع}} خدایی را [[سپاس]] گفت که مایه [[بیآبرویی]]، [[قتل]] و [[رسوایی]] [[امام حسین]]{{ع}} شده بود و خطاب به [[امام سجاد]]{{ع}} [[شهادت]] [[علی بن الحسین]] ([[علی اکبر]]) را خواست [[خدا]] دانست <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۷ - ۴۵۸.</ref>. او در نخستین [[سخنرانی]] عمومیاش پس از [[عاشورا]] نیز با تکیه بر ایده [[مشیت]]، [[حادثه عاشورا]] را [[حمایت]] [[الهی]] از [[یزید]] و خواست [[خدا]] برای [[پیروزی]] [[حقیقت]] دانست. در [[شام]] و در مجلس [[یزید]] نیز سخن از [[مشیت]] به میان آمد و [[یزید]] [[سرنوشت]] [[امام حسین]]{{ع}} را [[خواست الهی]] برای ایشان دانست که بر اثر به چالش کشیدن [[حکومت اموی]] مقدّر شده بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۱.</ref>. به نظر، [[روایت]] رسمی [[نظام]] [[اموی]] که چه بسا بتوان آن را [[روایت]] [[عثمانی]] [[تاریخ]] در برابر [[روایت]] [[شیعی]] از [[تاریخ]] دانست، گفتمان جبرگرا را چنان فراگیر به تصویر کشیده، به گونهای که برداشت [[نادرست]] خود را به [[سخنان امام حسین]]{{ع}} نیز مستند میکردند. به [[روایت]] دینوری [[امام]] در پاسخ به ابن [[مطیع]] که [[سعی]] داشت [[امام]] را از رفتن به [[کوفه]] بازدارد، کار را به [[قضای الهی]] و [[سرنوشت]] محتوم خود سپرد<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹.</ref>؛ همچنین برپایه [[روایت]] دیگری، [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به واکنش یکی از [[زنان]] [[انصاری]] به نام [[عمره]]، پاسخ دادند که از [[سرنوشت]] چارهای نیست<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. حضرت در گزارش دیگری، در پاسخ به برخی دیگر، علت حرکت خود را رؤیایی میدانست که در همین اواخر دیده بود<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۷؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==گفتمان مصلحتاندیش== | ==گفتمان مصلحتاندیش== | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
#روایاتی که [[اقدام]] [[امام]] را [[تفرقهافکنی]] شناسانده است؛ مانند [[روایت]] [[عمره انصاریه]] که وی حضرت را از [[تفرقهافکنی]] باز داشت و به [[فرمانبرداری]] از [[یزید]] فراخواند<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. این [[روایت]] در منابع متقدم نیست و برای نخستین بار در [[تاریخ]] [[دمشق]] [[ثبت]] شده است که از منابع سده ششم است؛ همچنین [[عبدالله بن مطیع عَدوی قریشی]] (از [[طایفه]] [[عمر بن خطاب]]) که در مسیر [[امام]] از [[مدینه]] به [[مکه]] با او روبه رو شد، به [[امام]] توصیه کرد که با رها کردن [[قیام]]، [[حرمت]] [[عرب]] را پاس دارد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۷ - ۳۶۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۵. الارشاد، ج۲، ص۷۲.</ref>. مرادش از [[عرب]]، [[قریش]] بود. [[نهی]] از [[تفرقه]] افکنی در دو [[روایت]] از بزرگان [[انصار]] چون [[جابر بن عبدالله انصاری]]<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۵؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref> و [[ابوسعید خدری]]<ref>الطبقات الکبری، خامسه ۱، ص۴۴۵؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۵؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref> نیز [[نقل]] شده است؛ ولی این سخنان را نمیتوان به آنها نسبت داد، زیرا آنان قرشی نبودند تا نگران انشعاب در درون [[قریش]] یا لرزش [[حاکمیت]] [[قریش]] باشند. افزون بر این، [[انصار]] از [[امویان]] ([[قریش]]) ستمهای فراوانی دیده بودند و نمیتوان آنان را [[هوادار]] [[حکومت اموی]] دانست، چنانکه در [[نبرد صفین]] در کنار [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ضد [[معاویه]] [[جنگ]] کردند<ref>الاخبار الطوال، ص۱۸۲، ۱۸۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۷۲.</ref> و [[انتقام]] از [[انصار]]، خواست [[معاویه]] از [[یزید]] بود<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۲؛ تاریخ خلیفه، ص۱۴۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۲۱.</ref> که به [[نبرد]] [[حره]] در سال ۶۳ و [[قتل]] و [[غارت]] اهالی آن انجامید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۸۷، ۴۹۴.</ref>؛ همچنین سالها بعد [[حجاج ثقفی]] بر [[بدن]] بسیاری از آنان داغ نهاد<ref>انساب الاشراف، ج۷، ص۱۳۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۹.</ref>؛ | #روایاتی که [[اقدام]] [[امام]] را [[تفرقهافکنی]] شناسانده است؛ مانند [[روایت]] [[عمره انصاریه]] که وی حضرت را از [[تفرقهافکنی]] باز داشت و به [[فرمانبرداری]] از [[یزید]] فراخواند<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. این [[روایت]] در منابع متقدم نیست و برای نخستین بار در [[تاریخ]] [[دمشق]] [[ثبت]] شده است که از منابع سده ششم است؛ همچنین [[عبدالله بن مطیع عَدوی قریشی]] (از [[طایفه]] [[عمر بن خطاب]]) که در مسیر [[امام]] از [[مدینه]] به [[مکه]] با او روبه رو شد، به [[امام]] توصیه کرد که با رها کردن [[قیام]]، [[حرمت]] [[عرب]] را پاس دارد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۷ - ۳۶۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۵. الارشاد، ج۲، ص۷۲.</ref>. مرادش از [[عرب]]، [[قریش]] بود. [[نهی]] از [[تفرقه]] افکنی در دو [[روایت]] از بزرگان [[انصار]] چون [[جابر بن عبدالله انصاری]]<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۵؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref> و [[ابوسعید خدری]]<ref>الطبقات الکبری، خامسه ۱، ص۴۴۵؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۵؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref> نیز [[نقل]] شده است؛ ولی این سخنان را نمیتوان به آنها نسبت داد، زیرا آنان قرشی نبودند تا نگران انشعاب در درون [[قریش]] یا لرزش [[حاکمیت]] [[قریش]] باشند. افزون بر این، [[انصار]] از [[امویان]] ([[قریش]]) ستمهای فراوانی دیده بودند و نمیتوان آنان را [[هوادار]] [[حکومت اموی]] دانست، چنانکه در [[نبرد صفین]] در کنار [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ضد [[معاویه]] [[جنگ]] کردند<ref>الاخبار الطوال، ص۱۸۲، ۱۸۴؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۷۲.</ref> و [[انتقام]] از [[انصار]]، خواست [[معاویه]] از [[یزید]] بود<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۲؛ تاریخ خلیفه، ص۱۴۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۲۱.</ref> که به [[نبرد]] [[حره]] در سال ۶۳ و [[قتل]] و [[غارت]] اهالی آن انجامید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۸۷، ۴۹۴.</ref>؛ همچنین سالها بعد [[حجاج ثقفی]] بر [[بدن]] بسیاری از آنان داغ نهاد<ref>انساب الاشراف، ج۷، ص۱۳۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۹.</ref>؛ | ||
#روایاتی که در گفتمان مصلحتاندیشانه درباره [[مصلحت]] [[قریش]] در ارتباطش با دیگر [[قبایل عرب]] نیستند، بلکه در مورد رقابت [[سیاسی]] طوایف [[قریش]] با یکدیگرند؛ برای نمونه [[مصلحتاندیشی]] و [[مخالفت]] [[عبدالله بن عمر]] با [[قیام امام]]<ref>مناقب امیرالمؤمنین، ج۲، ص۲۶۱؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۲۴.</ref> را باید نسبت به سهم [[طایفه]] بنی عَدی، [[طایفه]] [[عبدالله بن عمر]] در اداره [[حکومت اسلامی]] در نظر گرفت. [[طایفه]] [[بنیعدی]] یک بار در دوره [[عمر بن خطاب]] [[قدرت]] را به دست آورده بود، در حالیکه [[طایفه]] [[بنیهاشم]] دو بار (در دوره [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}}) به [[قدرت]] رسید و در صورت موفقیت [[امام حسین]]{{ع}} [[بنیهاشم]] برای سومین بار به [[قدرت]] میرسیدند و بسا پس از آن نیز [[قدرت]] در میان [[بنیهاشم]] میماند، از این رو [[عبدالله بن عمر]] در سخنان خود به [[امام]]{{ع}} روایتی از [[پیامبر]] [[نقل]] کرد که در آن [[پیشگویی]] شده بود [[خدا]] [[مصلحت]] نمیداند [[دنیا]] را بهره آنها کند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۴.</ref>. دیدگاه ابنعمر درباره [[قدرت]] یافتن [[بنیهاشم]] در این گزارش، شبیه سخنان [[معاویه]] است که [[معتقد]] بود [[پیامبری]] به [[بنیهاشم]] رسید؛ ولی [[جانشینی]] به آنان نمیرسد<ref>اخبار الدولة العباسیه، ص۵۱.</ref>. هرچند [[عبدالله بن عمر]] از [[طایفه]] [[بنی عدی]] بود، [[سخن]] او بیانگر [[مصلحت اندیشی]] و خواسته دیگر طوایف [[قریشی]] رقیب با [[بنیهاشم]] نیز هست؛ | #روایاتی که در گفتمان مصلحتاندیشانه درباره [[مصلحت]] [[قریش]] در ارتباطش با دیگر [[قبایل عرب]] نیستند، بلکه در مورد رقابت [[سیاسی]] طوایف [[قریش]] با یکدیگرند؛ برای نمونه [[مصلحتاندیشی]] و [[مخالفت]] [[عبدالله بن عمر]] با [[قیام امام]]<ref>مناقب امیرالمؤمنین، ج۲، ص۲۶۱؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۲۴.</ref> را باید نسبت به سهم [[طایفه]] بنی عَدی، [[طایفه]] [[عبدالله بن عمر]] در اداره [[حکومت اسلامی]] در نظر گرفت. [[طایفه]] [[بنیعدی]] یک بار در دوره [[عمر بن خطاب]] [[قدرت]] را به دست آورده بود، در حالیکه [[طایفه]] [[بنیهاشم]] دو بار (در دوره [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}}) به [[قدرت]] رسید و در صورت موفقیت [[امام حسین]]{{ع}} [[بنیهاشم]] برای سومین بار به [[قدرت]] میرسیدند و بسا پس از آن نیز [[قدرت]] در میان [[بنیهاشم]] میماند، از این رو [[عبدالله بن عمر]] در سخنان خود به [[امام]]{{ع}} روایتی از [[پیامبر]] [[نقل]] کرد که در آن [[پیشگویی]] شده بود [[خدا]] [[مصلحت]] نمیداند [[دنیا]] را بهره آنها کند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۴.</ref>. دیدگاه ابنعمر درباره [[قدرت]] یافتن [[بنیهاشم]] در این گزارش، شبیه سخنان [[معاویه]] است که [[معتقد]] بود [[پیامبری]] به [[بنیهاشم]] رسید؛ ولی [[جانشینی]] به آنان نمیرسد<ref>اخبار الدولة العباسیه، ص۵۱.</ref>. هرچند [[عبدالله بن عمر]] از [[طایفه]] [[بنی عدی]] بود، [[سخن]] او بیانگر [[مصلحت اندیشی]] و خواسته دیگر طوایف [[قریشی]] رقیب با [[بنیهاشم]] نیز هست؛ | ||
#روایتهای مصلحتاندیشانه هاشمی تباران که واکنشهایی براساس [[حدس]] و [[گمان]] نسبت به فرجام این [[قیام]] بود. برپایه این رویکرد، بهتر آن بود که [[امام حسین]]{{ع}} [[قیام]] نکند و از عرصه [[حیات اجتماعی]] و [[علمی]] حذف نشود؛ همان اقدامی که خود انجام داده بودند؛ یعنی [[بیعت]] با [[حاکم]] جدید و [[حفظ]] وضع موجود. در این باره میتوان از توصیههای تنی چند از [[بنیهاشم]] چون [[ابنعباس]]<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۷۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۳.</ref> و [[عبدالله بن جعفر]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۷؛ الفتوح، ج۵، ص۶۷.</ref> یاد کرد. [[محمد حنفیه]] [[برادر]] [[امام]] در این گفتمان قرار ندارد، زیرا وی ایشان را از [[قیام]] بازنداشت<ref>تجارب الامم، ج۲، ص۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۱ - ۳۴۲.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | #روایتهای مصلحتاندیشانه هاشمی تباران که واکنشهایی براساس [[حدس]] و [[گمان]] نسبت به فرجام این [[قیام]] بود. برپایه این رویکرد، بهتر آن بود که [[امام حسین]]{{ع}} [[قیام]] نکند و از عرصه [[حیات اجتماعی]] و [[علمی]] حذف نشود؛ همان اقدامی که خود انجام داده بودند؛ یعنی [[بیعت]] با [[حاکم]] جدید و [[حفظ]] وضع موجود. در این باره میتوان از توصیههای تنی چند از [[بنیهاشم]] چون [[ابنعباس]]<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۷۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۳.</ref> و [[عبدالله بن جعفر]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۷؛ الفتوح، ج۵، ص۶۷.</ref> یاد کرد. [[محمد حنفیه]] [[برادر]] [[امام]] در این گفتمان قرار ندارد، زیرا وی ایشان را از [[قیام]] بازنداشت<ref>تجارب الامم، ج۲، ص۳۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۱ - ۳۴۲.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==گفتمان [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}== | ==گفتمان [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}== | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
[[سخنان امام]]{{ع}} در راه [[کوفه]] نیز درون گفتمان [[اهل بیت]] ارائه شده است: در پاسخ به حر و همراهانش، درخواست آنان ([[کوفیان]] از جمله حرّ و [[سپاهیان]] او) را برای [[رهبری]] [[اهل کوفه]]، [[دلیل]] حرکتشان به سمت [[کوفه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۱ - ۴۰۲.</ref>؛ همچنین پس از [[اقامه نماز]] برای [[یاران]] حر، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} را [[شایسته]] [[خلافت]] دانست و به [[بیعدالتی]] و [[دشمنی]] [[حاکمان]] [[اموی]] با [[اهل کوفه]] اشاره کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲.</ref>. در منزلگاه دیگری، خطاب به همانها نخست از [[عذاب الهی]] برای کسانی سخن گفت که در برابر [[سلطان جائر]] تماشاچی بمانند و [[حاکمان]] [[اموی]] را پیرو [[شیطان]]، رها کنندگان [[پرستش]] [[الله]]، [[تغییر]] دهندگان [[حلال و حرام]] و عاملان [[تباهی]] خواند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۳.</ref>. [[امام]]{{ع}} تأکید کرد که شما [[نامه]] نوشتید و در [[نامه]] خود به [[بیعت]] با من اشاره کردید <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>؛ اگر بر [[بیعت]] خود بمانید، من [[حسین]] [[فرزند علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} هستم و خودم با شما و خانوادهام با [[خانواده]] شمایند. ایشان سپس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> را قرائت کردند که بدین معناست: اگر [[بیعت]] خود با من را بشکنید، به خود بد کردهاید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>. [[امام]] در این سخنان به صراحت به [[مسئولیت]] فردی [[کوفیان]] در برابر [[حاکمان]] [[نامشروع]] [[بنیامیه]] اشاره دارد. | [[سخنان امام]]{{ع}} در راه [[کوفه]] نیز درون گفتمان [[اهل بیت]] ارائه شده است: در پاسخ به حر و همراهانش، درخواست آنان ([[کوفیان]] از جمله حرّ و [[سپاهیان]] او) را برای [[رهبری]] [[اهل کوفه]]، [[دلیل]] حرکتشان به سمت [[کوفه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۱ - ۴۰۲.</ref>؛ همچنین پس از [[اقامه نماز]] برای [[یاران]] حر، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} را [[شایسته]] [[خلافت]] دانست و به [[بیعدالتی]] و [[دشمنی]] [[حاکمان]] [[اموی]] با [[اهل کوفه]] اشاره کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲.</ref>. در منزلگاه دیگری، خطاب به همانها نخست از [[عذاب الهی]] برای کسانی سخن گفت که در برابر [[سلطان جائر]] تماشاچی بمانند و [[حاکمان]] [[اموی]] را پیرو [[شیطان]]، رها کنندگان [[پرستش]] [[الله]]، [[تغییر]] دهندگان [[حلال و حرام]] و عاملان [[تباهی]] خواند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۳.</ref>. [[امام]]{{ع}} تأکید کرد که شما [[نامه]] نوشتید و در [[نامه]] خود به [[بیعت]] با من اشاره کردید <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>؛ اگر بر [[بیعت]] خود بمانید، من [[حسین]] [[فرزند علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} هستم و خودم با شما و خانوادهام با [[خانواده]] شمایند. ایشان سپس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> را قرائت کردند که بدین معناست: اگر [[بیعت]] خود با من را بشکنید، به خود بد کردهاید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>. [[امام]] در این سخنان به صراحت به [[مسئولیت]] فردی [[کوفیان]] در برابر [[حاکمان]] [[نامشروع]] [[بنیامیه]] اشاره دارد. | ||
[[امام]]{{ع}} در پاسخ [[فرزدق]] که گفته بود این [[مشیت الهی]] است که از [[آسمان]] فرود میآید، کوشید دید وی را به [[مشیت]] تصحیح کند و اینگونه میان [[مشیت]] و برنامه و [[تکلیف]] خود سخن گفت: چنانچه [[مشیت الهی]] مطابق خواست ما بود، سپاسگزار [[خدا]] هستیم و از او برای [[سپاس]] از نعمتهایش کمک میگیریم و اگر [[مشیت الهی]] با خواست ما هماهنگی نداشت، [[اهل]] [[تقوا]] و کسانی که با [[نیت]] درست کار میکنند (خود [[امام]])، کار خطایی نکردهاند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۶.</ref>. [[امام]] در این سخن به خوبی نشان دادهاند که بر اساس [[ایمان]]، [[اندیشه]] و باورهای اصولی، شایست را از ناشایست تشخیص داده و اهمیت و [[اولویت]] [[اقدام]] بر ضد [[نادرستی]] را سنجیده و براساس [[فرصتها]] و امکانات خود، قیامی را [[مدیریت]] میکند و اینگونه نیست که [[اعتقاد]] به [[مشیت الهی]] او را از انجام [[تکلیف]] باز دارد.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | [[امام]]{{ع}} در پاسخ [[فرزدق]] که گفته بود این [[مشیت الهی]] است که از [[آسمان]] فرود میآید، کوشید دید وی را به [[مشیت]] تصحیح کند و اینگونه میان [[مشیت]] و برنامه و [[تکلیف]] خود سخن گفت: چنانچه [[مشیت الهی]] مطابق خواست ما بود، سپاسگزار [[خدا]] هستیم و از او برای [[سپاس]] از نعمتهایش کمک میگیریم و اگر [[مشیت الهی]] با خواست ما هماهنگی نداشت، [[اهل]] [[تقوا]] و کسانی که با [[نیت]] درست کار میکنند (خود [[امام]])، کار خطایی نکردهاند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۶.</ref>. [[امام]] در این سخن به خوبی نشان دادهاند که بر اساس [[ایمان]]، [[اندیشه]] و باورهای اصولی، شایست را از ناشایست تشخیص داده و اهمیت و [[اولویت]] [[اقدام]] بر ضد [[نادرستی]] را سنجیده و براساس [[فرصتها]] و امکانات خود، قیامی را [[مدیریت]] میکند و اینگونه نیست که [[اعتقاد]] به [[مشیت الهی]] او را از انجام [[تکلیف]] باز دارد.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==روایات تفسیری در گفتمان [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}== | ==روایات تفسیری در گفتمان [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}== | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
در [[آیه]] {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> آن حضرت دانسته شده است. | در [[آیه]] {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> آن حضرت دانسته شده است. | ||
حروف مقطعه {{متن قرآن|كهيعص}}<ref>«کاف،ها، یا، عین، صاد» سوره مریم، آیه ۱.</ref> در آغاز [[سوره مریم]] نیز به [[امام حسین]]{{ع}} و رخدادهای [[کربلا]] [[تأویل]] شده است<ref>کمال الدین، ج۲، ص۴۶۱؛ نورالثقلین، ج۳، ص۳۱۹ - ۳۲۰؛ البرهان، ج۳، ص۶۹۸.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | حروف مقطعه {{متن قرآن|كهيعص}}<ref>«کاف،ها، یا، عین، صاد» سوره مریم، آیه ۱.</ref> در آغاز [[سوره مریم]] نیز به [[امام حسین]]{{ع}} و رخدادهای [[کربلا]] [[تأویل]] شده است<ref>کمال الدین، ج۲، ص۴۶۱؛ نورالثقلین، ج۳، ص۳۱۹ - ۳۲۰؛ البرهان، ج۳، ص۶۹۸.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
==[[آیات]] نازل شده درباره [[امام حسین]]{{ع}}== | ==[[آیات]] نازل شده درباره [[امام حسین]]{{ع}}== |