←کیفیت استدلال به قانون هدایت عمومی بر وجوب نصب امام
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
گفته شد که انسان نیازمند [[هدایت تشریعی]] است؛ زیرا [[هدایت تکوینی]] محض برای او کافی نیست و این هدایت تشریعی به وسیله [[پیامبر]]{{صل}} [[ابلاغ]] میشود. اما چنین [[هدایتی]] باید مستمر باشد و [[عمر شریف پیامبر]]{{صل}} محدود است؛ از این رو میبایست شخصی بعد از ایشان [[مسئولیت]] هدایت تشریعی، ابلاغ و [[حفظ شریعت]] را به عهده گیرد و چنین شخصی جز [[امام]] نخواهد بود. | گفته شد که انسان نیازمند [[هدایت تشریعی]] است؛ زیرا [[هدایت تکوینی]] محض برای او کافی نیست و این هدایت تشریعی به وسیله [[پیامبر]]{{صل}} [[ابلاغ]] میشود. اما چنین [[هدایتی]] باید مستمر باشد و [[عمر شریف پیامبر]]{{صل}} محدود است؛ از این رو میبایست شخصی بعد از ایشان [[مسئولیت]] هدایت تشریعی، ابلاغ و [[حفظ شریعت]] را به عهده گیرد و چنین شخصی جز [[امام]] نخواهد بود. | ||
اگر چنین فردی در هستی وجود نداشته باشد، به هدایت تشریعی خلل وارد خواهد شد و اختلال در هدایت تشریعی موجب [[نقض]] [[قانون]] [[هدایت عمومی]] موجودات میشود و گذشت که چنین قانونی عمومی دارد و قابل نقض نیست؛ پس وجود فردی که هدایت تشریعی را محفوظ نگه دارد و ما او را «امام» مینامیم ضروری است<ref>هادی نجفی، ولایت و امامت، ص۲۸- ۲۹.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۵۷.</ref> | اگر چنین فردی در هستی وجود نداشته باشد، به هدایت تشریعی خلل وارد خواهد شد و اختلال در هدایت تشریعی موجب [[نقض]] [[قانون]] [[هدایت عمومی]] موجودات میشود و گذشت که چنین قانونی عمومی دارد و قابل نقض نیست؛ پس وجود فردی که هدایت تشریعی را محفوظ نگه دارد و ما او را «امام» مینامیم ضروری است<ref>هادی نجفی، ولایت و امامت، ص۲۸- ۲۹.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۵۷.</ref> | ||
===[[برهان واسطه فیض]]=== | |||
موجودات به خاطر [[کاستی]] و [[فقر ذاتی]] خود نمیتوانند مستقیماً با [[ذات ربوبی]] مرتبط شده و [[فیض]] را از [[فیاض]] مطلق دریافت کنند. این مهم را باید واسطهای که فیاض مطلق او را برای چنینی امری [[برگزیده]]، انجام دهد و این واسطه جز [[امام]] نخواهد بود. | |||
از روزگاران گذشته [[ارتباط]] حادث با قدیم و چگونگی این ارتباط از مسائل مشکل [[فلسفی]] بوده است و [[فیلسوفان]] بزرگی برای یافتن این ارتباط و چگونگی آن تلاش کرده و کتابهایی نوشتهاند؛ با این حال تاکنون این مشکل به حال خود باقی است و به نظر میرسد تنها راهی که برای حل این مشکل [[فکری]] وجود دارد همین واسطه بودن امام برای فیض رسانی قدیم به حادث است تا ارتباط بین فیاض مطلق و [[مستفیض]] را برقرار کند و فیض را از او گرفته و به دیگران [[عنایت]] کند. فیض [[باری تعالی]] پیوسته برای همه موجودات ادامه دارد. واسطه این فیض نیز میبایست همواره وجود داشته باشد تا [[سیر]] نزولی فیض ادامه یابد و موجودات از منبع فیاض بهرهمند شوند. این [[واسطه فیض]] امام است. | |||
توضیح بیشتر این [[برهان]] از گنجایش این کتاب خارج و نیازمند کتابهای مبسوط فلسفی است؛ اما همین مقدار جهت [[استدلال]] و نتیجهای که مورد نظر است کافی مینماید<ref>هادی نجفی، ولایت و امامت، ص۳۱-۳۲.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۵۷.</ref> | |||
===[[برهان لطف]]=== | |||
از قرون نخستین تاکنون یکی از [[ادله]] محکم و شناخته شده [[وجوب امامت]] در نزد [[متکلمان]] «برهان لطف» است. | |||
[[شریف مرتضی]] در تعریف اصطلاح [[لطف]] و اقسام آن مینویسد: | |||
«بدان آنچه که به سوی انجام دادن [[طاعت]] [[دعوت]] کند، لطف نامیده میشود و بر دو قسم است: | |||
#آنچه که [[مکلف]] با حضور آن، طاعت را [[اختیار]] میکند و اگر آن نبود طاعت را اختیار نمیکرد. | |||
#با وجود آن مکلف به اختیار کردن و انجام دادن طاعت نزدیکتر است و هر دو قسم یک وجه اشتراک دارند و آن [[داعی]] بودن و سببیت است»<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۱۸۶.</ref>. | |||
«[[علامه]] [[بحرانی]]» نیز در [[قواعد]] المرام میفرماید: | |||
«مقصود ما از [[لطف]] این است که [[مکلف]] با وجود آن به [[طاعت]] نزدیکتر و از انجام دادن [[معصیت]] دورتر است؛ اما این امر به حد [[اجبار]] و [[اکراه]] نمیرسد»<ref>میثم بن علی البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۱۷.</ref>. | |||
با توجه به دو تعریفی که دو دانشمند [[شیعی]] بیان کردهاند مفهوم اصطلاحی آن روشن میشود که: «مقصود از لطف، آن است که با وجود آن مکلف به [[طاعت الهی]] نزدیک و از معصیت او دور میشود». | |||
پس از این که مفهوم لطف روشن شد میبایست برای این [[استدلال]] و [[برهان]] را نیز آورد و آن این است که لطف بر [[خدا]] [[واجب]] است. | |||
[[متکلمان]] لطف را بر [[خداوند]] واجب میدانند و دلیل این [[وجوب]] را چنین اقامه میکنند که غرض خداوند از تعیین [[طاعات]] و [[معاصی]] این است که طاعات انجام شود و معاصی متروک ماند. حال وقتی که خداوند بداند اگر کاری را انجام دهد مکلف به طاعت نزدیکتر و از معصیت دورتر میشود و غرض او نیز انجام طاعت و [[ترک معصیت]] است، بر او واجب است که آن فعل را انجام دهد تا غرضی را که دارد، بدان نائل آید. اگر خدا آن فعل را انجام ندهد [[نقض غرض]] کرده است و نقض غرض برخلاف [[حکمت الهی]] است، پس لطف بر ذات باری واجب است<ref>میثم بن علی البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۱۸.</ref>. | |||
این استدلال، کبرای [[برهان لطف]] است که متکلمان برای [[اثبات]] [[وجوب لطف بر خداوند]] بیان کردهاند. | |||
اما صغرای برهان لطف این است که [[وجود امام]] لطف است؛ زیرا با وجود امام، [[مکلفان]] به انجام طاعات نزدیکتر و از انجام معاصی دورترند؛ از این رو بر [[خداوند حکیم]] است که برای [[مردم]] امامی را بگمارد. | |||
به دیگر سخن وجود امام لطف است؛ زیرا مردم با وجود او به طاعت الهی نزدیک میشوند. لطف نیز بر خداوند واجب است و در غیر این صورت غرض [[الهی]] نقض خواهد شد و [[نقض غرض]] بر [[خداوند]] محال است، پس [[نصب امام]] بر خداوند [[واجب]] و ضروری است<ref>حسن بن یوسف حلی، باب حادی عشر، ص۹۹ - ۱۰۰؛ علی بن الحسین الشریف المرتضی (علم الهدی)، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۴۷.</ref>. | |||
آنچه که آمد پایان مطلبی است که در [[تمسک]] به «[[لطف]]» برای [[اثبات]] [[وجوب امامت]] گفته شده است و این [[برهان]] از قرون نخستین مورد توجه [[متکلمان شیعه]] بوده است<ref>حسن بن یوسف حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۸۹؛ محمد بن الحسن الطوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۵۹-۶۱.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۵۸.</ref> | |||
==پرسشهای مستقیم== | ==پرسشهای مستقیم== |