کرامات امام جواد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۲۸: خط ۳۲۸:
گفتم: [[پدر]] بزرگوارت [[امام رضا]]{{ع}}، دست بر [[خاک]] و شن می‌گذاشت، به طلا و نقره تبدیل می‌شد!
گفتم: [[پدر]] بزرگوارت [[امام رضا]]{{ع}}، دست بر [[خاک]] و شن می‌گذاشت، به طلا و نقره تبدیل می‌شد!
امام{{ع}} فرمود: [[مردم]] [[زمان]] پدرم [[گمان]] می‌کردند که او به [[اموال]] و دارایی‌های آنان نیازمند است و اگر به او کمک نکنند، [[فقیر]] و [[درمانده]] خواهد شد. از این رو، سنگ‌ریزه، شن و خاک را به طلا تبدیل می‌نمود تا به مردم [[اعلان]] نماید که از [[ثروت]] آنان [[بی‌نیاز]] است؛ بلکه گنج‌های [[زمین]] در [[اختیار]] اوست و مردم نیازمند او و ریزه‌خوار سفره او می‌باشند<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۷، ح۳۴۶؛ نوادر المعجزات، ص۱۹۷، ح۲؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۵۴؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۱۷، ح۲۳۵۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۰.</ref>
امام{{ع}} فرمود: [[مردم]] [[زمان]] پدرم [[گمان]] می‌کردند که او به [[اموال]] و دارایی‌های آنان نیازمند است و اگر به او کمک نکنند، [[فقیر]] و [[درمانده]] خواهد شد. از این رو، سنگ‌ریزه، شن و خاک را به طلا تبدیل می‌نمود تا به مردم [[اعلان]] نماید که از [[ثروت]] آنان [[بی‌نیاز]] است؛ بلکه گنج‌های [[زمین]] در [[اختیار]] اوست و مردم نیازمند او و ریزه‌خوار سفره او می‌باشند<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۷، ح۳۴۶؛ نوادر المعجزات، ص۱۹۷، ح۲؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۵۴؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۱۷، ح۲۳۵۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۰.</ref>
==[[معجزات]] [[امام]]{{ع}} درباره حیوانات==
===رسیدگی به [[شکایت]] گوسفند===
[[علی بن اسباط]] می‌گوید: در سفری همراه [[امام جواد]]{{ع}} و در رکاب آن [[حضرت]] بودم. هنگام خارج شدن از [[شهر کوفه]]، در میان راه با گله‌ای گوسفند مواجه شدیم که [[چوپانی]] [[سرپرستی]] آن را به عهده داشت.
وقتی به نزدیکی آنها رسیدیم، گوسفندی از [[گله]] جدا شد و به طرف امام آمد و آن قدر نزدیک شد که گویا مالکش را پیدا کرده است. امام{{ع}} نیز به گونه‌ای [[رفتار]] می‌کرد که گویی با آن هم سخن شده است.
امام{{ع}} فرمود: به [[چوپان]] بگو نزد من آید.
وقتی چوپان به نزد وی آمد، فرمود: این گوسفند از دست تو شکایت دارد و می‌گوید: چوپان هر شب شیر پستان مرا می‌دوشد و چیزی برای صاحب من باقی نمی‌گذارد.
آیا می‌دانی این کار [[خیانت]] و [[ظلم]] در [[حق]] صاحب این گوسفند است؟ اگر [[توبه]] نکنی در حقت [[نفرین]] می‌کنم و از [[خداوند]] می‌خواهم تا عمرت را کوتاه کند.
چوپان پس از شنیدن [[سخنان امام]]{{ع}}، از وی عذرخواهی نمود، دست و پای حضرت را بوسید و به [[یگانگی خداوند]] و [[رسالت پیامبر]] و [[ولایت]] [[ائمه معصومین]]{{عم}} [[گواهی]] داد.
سپس گفت: تو را به خداوند جهانیان [[سوگند]] می‌دهم تا [[راز]] این قصه و هم‌سخن شدن با حیوانات و فهمیدن زبان آنها را برایم روشن نمایی!
امام جواد{{ع}} فرمود: [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} و [[جانشینان پیامبر]]{{صل}}، [[بندگان]] ویژه خداوند و خزانه‌داران [[علم]] و [[دانش]]، آگاهان به امور پنهان و آشکار و مورد [[احترام]] و [[اکرام]] خداوند می‌باشند. پس دانش و [[علوم]] ما از سرچشمه زلال و پرفیض [[الهی]] می‌باشد<ref>الثاقب فی المناقب، ص۵۲۲، ح۴۵۴؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۹۶، ح۲۴۰۴.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۱.</ref>
===[[سخن گفتن]] با حیوانات===
آشنایی با [[زبان حیوانات]] و سخن گفتن با آنها، به دانش و آموزه‌هایی نیازمند است که فقط به [[پیامبران بزرگ الهی]] و [[جانشینان]] آنان{{عم}} عطا شده است. همان‌گونه که خداوند به [[حضرت سلیمان]]{{ع}}، که از پیامبران بزرگ الهی است، [[قدرت]] و دانشی عطا کرد که می‌توانست با [[حیوان]] کوچکی مانند مورچه سخن بگوید و سخنان وی را بشنود.
پس چنان‌چه لابه‌لای کتب [[تاریخی]] و [[حدیثی]] داستان‌هایی مربوط به [[معصومان]]{{عم}} می‌بینیم و می‌خوانیم، تعجب‌آور نخواهد بود؛ چراکه اینها گوشه‌هایی از [[قدرت]] و توان [[علمی]] [[شایسته‌ترین]] [[بندگان]] [[خداوند]] بر روی [[زمین]] هستند.
[[امام جواد]]{{ع}}، همانند اجداد و [[پدران]] بزرگوارش، گاه با نشان دادن قدرت خویش پرده‌های تردید و [[جهالت]] را از مقابل چشم انسان‌های سطحی‌نگر و کوته‌اندیش [[زمان]] خویش برمی‌داشت.
هم‌سخن شدن با حیوانات و گوش دادن به صداهای برآمده از حلقوم آنان، در زمانی که همه [[فکر]] می‌کردند سخن با معنا و مفهوم مخصوص [[آدمیان]] است، یکی از [[نشانه‌های امامت]] وی را نشان می‌دهد.
محمد تنوخی می‌گوید: امام جواد{{ع}} را دیدم که دست به سر و گوش گاوی می‌کشد و سخنانی نیز بر زبان می‌راند و [[حیوان]] هم، به علامت فهمیدن، سرش را تکان می‌دهد. نزدیک‌تر رفته، عرض کردم: [[سخن گفتن]] شما را با حیوانات دیده و شنیده‌ام؛ ولی می‌خواهم بدانم که آیا حیوانات هم با شما سخن می‌گویند؟
[[حضرت]] آیه‌ای از [[سوره نمل]] را [[تلاوت]] نمود: {{متن قرآن|عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْء}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>.
سپس خطاب به حیوان فرمود: بگو {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ}} و دست مبارکش را به سر حیوان کشید.
حیوان به سخن آمد و همان جمله را بر زبان جاری نمود<ref>نوادر المعجزات، ص۱۸۲، ح۸؛ دلائل الامامة، ص۴۰۰، ح۳۵۶؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۶، ح۶۵؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۲۳، ح۲۳۶۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۵۲

ویرایش