ام‌هانی دختر ابوطالب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'هارون الرشید' به 'هارون الرشید')
خط ۴۹: خط ۴۹:


برخی از احادیثی که [[ام هانی]] [[نقل]] کرده عبارتند از:  
برخی از احادیثی که [[ام هانی]] [[نقل]] کرده عبارتند از:  
#[[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "زمانی می‌آید که اگر نام شخصی را بشنوی، بهتر از آن است که او را ببینی؛ هرگاه او را ببینی، بهتر از آن است که او را بیازمایی؛ زیرا اگر او را بیازمایی مسائلی برایت آشکار می‌شود که نمی‌پسندی. [[مردم]] [[پول]] را می‌پرستند و [[درهم]]، [[دین]] آنان است و [[همت]] آنها برای پر کردن شکم است و زنانشان [[قبله]] ایشان هستند؛ برای یک قرص نان [[تعظیم]] می‌کنند، و برای یک [[درهم]] به [[خاک]] می‌افتند و [[سجده]] می‌کنند؛ مردمانی حیران و سرگردان مانند افراد مست، که نه [[مسلمان]] هستند و نه [[نصرانی]]!<ref>مستدرک الوسائل، میرزا نوری، ج۱۱، ص۳۷۵.</ref>.
# [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "زمانی می‌آید که اگر نام شخصی را بشنوی، بهتر از آن است که او را ببینی؛ هرگاه او را ببینی، بهتر از آن است که او را بیازمایی؛ زیرا اگر او را بیازمایی مسائلی برایت آشکار می‌شود که نمی‌پسندی. [[مردم]] [[پول]] را می‌پرستند و [[درهم]]، [[دین]] آنان است و [[همت]] آنها برای پر کردن شکم است و زنانشان [[قبله]] ایشان هستند؛ برای یک قرص نان [[تعظیم]] می‌کنند، و برای یک [[درهم]] به [[خاک]] می‌افتند و [[سجده]] می‌کنند؛ مردمانی حیران و سرگردان مانند افراد مست، که نه [[مسلمان]] هستند و نه [[نصرانی]]!<ref>مستدرک الوسائل، میرزا نوری، ج۱۱، ص۳۷۵.</ref>.
#[[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "خداوند، [[قریش]] را به هفت [[خصلت]] [[فضیلت]] داده است که این خصلت‌ها را نه به احدی قبل از آنها و نه به احدی بعد از آنها داده است: [[خداوند]]، [[قریش]] را به این خصلت‌ها [[فضیلت]] داده که من از ایشان هستم، و [[نبوت]] در ایشان است، و [[حفاظت]] [[کعبه]] به عهده آنان است، و سقایت [[حاجیان]] از آن آنهاست، و آنان را بر [[اصحاب فیل]] [[پیروز]] گردانید، و ده سال [[خداوند]] را [[عبادت]] کردند که کسی غیر از ایشان این کار را نکرد و سوره‌ای از [[قرآن]] را درباره آنان نازل فرمود که درباره کسی غیر آنان این کار را نکرده است<ref>السیرة الحلبیه، حلبیج ۱، ص۴۰ و سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱، ص۲۳۳.</ref>.
# [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "خداوند، [[قریش]] را به هفت [[خصلت]] [[فضیلت]] داده است که این خصلت‌ها را نه به احدی قبل از آنها و نه به احدی بعد از آنها داده است: [[خداوند]]، [[قریش]] را به این خصلت‌ها [[فضیلت]] داده که من از ایشان هستم، و [[نبوت]] در ایشان است، و [[حفاظت]] [[کعبه]] به عهده آنان است، و سقایت [[حاجیان]] از آن آنهاست، و آنان را بر [[اصحاب فیل]] [[پیروز]] گردانید، و ده سال [[خداوند]] را [[عبادت]] کردند که کسی غیر از ایشان این کار را نکرد و سوره‌ای از [[قرآن]] را درباره آنان نازل فرمود که درباره کسی غیر آنان این کار را نکرده است<ref>السیرة الحلبیه، حلبیج ۱، ص۴۰ و سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱، ص۲۳۳.</ref>.
#[[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "خدای بلند مرتبه [[اسلام]] را به دست من آشکار فرمود و [[قرآن]] را بر من فرو فرستاد و [[کعبه]] را به دست من گشود و مرا بر همه آفریدگان [[برتری]] بخشید و مرا در [[دنیا]] [[سرور]] [[فرزندان آدم]] و در [[آخرت]] [[زینت]] بخش عرصه [[قیامت]] قرار داد و داخل شدن به [[بهشت]] را بر [[پیامبران]] [[ممنوع]] فرمود تا هنگامی که من داخل [[بهشت]] شوم و [[بهشت]] را بر امت‌های [[پیامبران]] [[ممنوع]] فرمود تا هنگامی که [[امت]] من داخل [[بهشت]] شوند و [[جانشینی]] مرا پس از من تا هنگام دمیدن صور، در [[خاندان]] من قرار داد؛ پس هر کس به آن چه می‌گویم، [[کافر]] شود، به [[خدای بزرگ]] [[کافر]] شده است"<ref>.الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۱۳.</ref>.  
# [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "خدای بلند مرتبه [[اسلام]] را به دست من آشکار فرمود و [[قرآن]] را بر من فرو فرستاد و [[کعبه]] را به دست من گشود و مرا بر همه آفریدگان [[برتری]] بخشید و مرا در [[دنیا]] [[سرور]] [[فرزندان آدم]] و در [[آخرت]] [[زینت]] بخش عرصه [[قیامت]] قرار داد و داخل شدن به [[بهشت]] را بر [[پیامبران]] [[ممنوع]] فرمود تا هنگامی که من داخل [[بهشت]] شوم و [[بهشت]] را بر امت‌های [[پیامبران]] [[ممنوع]] فرمود تا هنگامی که [[امت]] من داخل [[بهشت]] شوند و [[جانشینی]] مرا پس از من تا هنگام دمیدن صور، در [[خاندان]] من قرار داد؛ پس هر کس به آن چه می‌گویم، [[کافر]] شود، به [[خدای بزرگ]] [[کافر]] شده است"<ref>.الخصال، شیخ صدوق، ج۲، ص۴۱۳.</ref>.  
#هم چنین [[ام هانی]] احادیثی درباره کیفیت [[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده است. [[ام هانی]] می‌گوید: "رسول [[خدا]]{{صل}} آن [[شب]] ([[شب معراج]]) در [[خانه]] من خوابیده بود. ایشان [[نماز]] عشاء را خواند و خوابید و ما نیز خوابیدیم. نزدیک صبح بود که آن [[حضرت]] ما را بیدار کرد و چون [[نماز صبح]] را با آن [[حضرت]] خواندیم، رو به من کرد و فرمود: " ای [[ام هانی]]! من امشب، چنان چه دیدید، [[نماز]] عشاء را در این [[سرزمین]] خواندم، سپس به [[بیت المقدس]] رفته و چند [[نماز]] هم در آنجا خواندم، سپس [[نماز صبح]] را نیز دوباره با شما خواندم." این سخن را فرمود و برخاست که برود، من دست انداخته، جامه‌اش را گرفتم به طوری که جامه‌اش پس رفت و به ایشان گفتم: ای [[رسول خدا]]{{صل}}! این سخن را که برای ما گفتی برای [[مردم]] باز گو مکن که تو را [[تکذیب]] کرده، آزارت می‌دهند. آن [[حضرت]] فرمود: " به [[خدا]] [[سوگند]]، برای آنان نیز خواهم گفت ". [[ام هانی]] می‌گوید: "من به کنیزک حبشی خود، گفتم: به دنبال [[رسول خدا]]{{صل}} برو و ببین کار او با [[مردم]] به کجا می‌کشد و ایشان به [[مردم]] چه می‌گوید و [[مردم]] به ایشان چه خواهند گفت". [[کنیز]] [[ام هانی]] پس از بازگشت، به [[ام هانی]] گفت: "آن [[حضرت]] موضوع را به [[مردم]] گفت و آنان تعجب کرده و نشانه خواستند. [[حضرت]] فرمود: " نشانه‌اش کاروانی است که من هنگام رفتن به [[شام]] در فلان منطقه دیدم و یکی از شترانشان فرار کرد و من جایش را به آنها نشان دادم و در بازگشت نیز در [[منزل]] ضجنان (بیرون [[مکه]]) کاروان دیگری را دیدم، همه کاروانیان به [[خواب]] رفته بودند و ظرف آبی بالای سرشان بود و روی آن را پوشانده بودند؛ من آن سرپوش را برداشته و آب ظرف را خوردم و ودوباره روی آن را بستم و هم اکنون این کاروان از دره تنعیم به سوی [[مکه]] می‌آیند و پیشاپیش آنها شتر خاکستری رنگی است که روی آن دو لنگه بار است و یکی از آن دو لنگه، سیاه رنگ است". [[مردم]] به سوی آن دره رفته، همان حالات را [[مشاهده]] کردند؛ از ظرف آب پرسیدند و سرپوش آن را برداشته، دیدند خالی است. و چون کاروان دیگر به [[مکه]] آمد، از جریان گم‌شدن آن شتر پرسیدند و آنان گفتند: در فلان مکان شتر ما رم کرد و یکی از آنها گم شد. پس صدای مردی را شنیدیم که جای شترمان را به ما نشان داد و ما به آنجا رفته، شتر را یافتیم"<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۴۰۲- ۴۰۳ و روضه کافی، کلینی (ترجمه: کمره‌ای)، ج۲، ص۳۱۸.</ref>.
#هم چنین [[ام هانی]] احادیثی درباره کیفیت [[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده است. [[ام هانی]] می‌گوید: "رسول [[خدا]]{{صل}} آن [[شب]] ([[شب معراج]]) در [[خانه]] من خوابیده بود. ایشان [[نماز]] عشاء را خواند و خوابید و ما نیز خوابیدیم. نزدیک صبح بود که آن [[حضرت]] ما را بیدار کرد و چون [[نماز صبح]] را با آن [[حضرت]] خواندیم، رو به من کرد و فرمود: " ای [[ام هانی]]! من امشب، چنان چه دیدید، [[نماز]] عشاء را در این [[سرزمین]] خواندم، سپس به [[بیت المقدس]] رفته و چند [[نماز]] هم در آنجا خواندم، سپس [[نماز صبح]] را نیز دوباره با شما خواندم." این سخن را فرمود و برخاست که برود، من دست انداخته، جامه‌اش را گرفتم به طوری که جامه‌اش پس رفت و به ایشان گفتم: ای [[رسول خدا]]{{صل}}! این سخن را که برای ما گفتی برای [[مردم]] باز گو مکن که تو را [[تکذیب]] کرده، آزارت می‌دهند. آن [[حضرت]] فرمود: " به [[خدا]] [[سوگند]]، برای آنان نیز خواهم گفت ". [[ام هانی]] می‌گوید: "من به کنیزک حبشی خود، گفتم: به دنبال [[رسول خدا]]{{صل}} برو و ببین کار او با [[مردم]] به کجا می‌کشد و ایشان به [[مردم]] چه می‌گوید و [[مردم]] به ایشان چه خواهند گفت". [[کنیز]] [[ام هانی]] پس از بازگشت، به [[ام هانی]] گفت: "آن [[حضرت]] موضوع را به [[مردم]] گفت و آنان تعجب کرده و نشانه خواستند. [[حضرت]] فرمود: " نشانه‌اش کاروانی است که من هنگام رفتن به [[شام]] در فلان منطقه دیدم و یکی از شترانشان فرار کرد و من جایش را به آنها نشان دادم و در بازگشت نیز در [[منزل]] ضجنان (بیرون [[مکه]]) کاروان دیگری را دیدم، همه کاروانیان به [[خواب]] رفته بودند و ظرف آبی بالای سرشان بود و روی آن را پوشانده بودند؛ من آن سرپوش را برداشته و آب ظرف را خوردم و ودوباره روی آن را بستم و هم اکنون این کاروان از دره تنعیم به سوی [[مکه]] می‌آیند و پیشاپیش آنها شتر خاکستری رنگی است که روی آن دو لنگه بار است و یکی از آن دو لنگه، سیاه رنگ است". [[مردم]] به سوی آن دره رفته، همان حالات را [[مشاهده]] کردند؛ از ظرف آب پرسیدند و سرپوش آن را برداشته، دیدند خالی است. و چون کاروان دیگر به [[مکه]] آمد، از جریان گم‌شدن آن شتر پرسیدند و آنان گفتند: در فلان مکان شتر ما رم کرد و یکی از آنها گم شد. پس صدای مردی را شنیدیم که جای شترمان را به ما نشان داد و ما به آنجا رفته، شتر را یافتیم"<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۴۰۲- ۴۰۳ و روضه کافی، کلینی (ترجمه: کمره‌ای)، ج۲، ص۳۱۸.</ref>.
#[[ام هانی]] گوید: "عمار [[یاسر]] و پدرش و برادرش [[عبدالله]] و مادرش سمیّه همواره در [[راه خدا]] [[شکنجه]] می‌شدند. روزی [[پیامبر]]{{صل}} از کنار آنها عبور کرد و به آنان فرمود: "ای [[آل]] [[یاسر]]! [[صبر]] کنید، چرا که وعده‌گاه شما [[بهشت]] است"<ref>سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۲، ص۳۶۰.</ref>.
# [[ام هانی]] گوید: "عمار [[یاسر]] و پدرش و برادرش [[عبدالله]] و مادرش سمیّه همواره در [[راه خدا]] [[شکنجه]] می‌شدند. روزی [[پیامبر]]{{صل}} از کنار آنها عبور کرد و به آنان فرمود: "ای [[آل]] [[یاسر]]! [[صبر]] کنید، چرا که وعده‌گاه شما [[بهشت]] است"<ref>سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۲، ص۳۶۰.</ref>.
#[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ای [[مردم]]! نزدیک است که من [[دعوت]] [[حق]] را لبیک بگویم و همانا در میان شما چیزی را گذاشتم که اگر به آن [[تمسک]] جویید، هرگز [[گمراه]] نمی‌شوید: [[کتاب خدا]] ریسمانی است که یک طرف آن در [[دست خدا]] و طرف دیگرش به دست شماست و دوم [[اهل]] بیتم؛ [[آگاه]] باشید که این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند"<ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، شوشتری، ج۹، ص۳۵۲.</ref>.
# [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ای [[مردم]]! نزدیک است که من [[دعوت]] [[حق]] را لبیک بگویم و همانا در میان شما چیزی را گذاشتم که اگر به آن [[تمسک]] جویید، هرگز [[گمراه]] نمی‌شوید: [[کتاب خدا]] ریسمانی است که یک طرف آن در [[دست خدا]] و طرف دیگرش به دست شماست و دوم [[اهل]] بیتم؛ [[آگاه]] باشید که این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند"<ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، شوشتری، ج۹، ص۳۵۲.</ref>.
#[[ام هانی]] گوید: "از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[آیه]] {{متن قرآن|أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ الله إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.</ref>، پرسیدم. ایشان فرمودند: " این [[آیه]] درباره [[قوم لوط]] است که رهگذران را [[آزار]] و مسخره می‌کردند. [[حضرت لوط]] آنها را به [[پرستش]] [[خدا]] و خودداری از کارهای ناروا و دوری از راهزنی و [[فحشا]] و لواط [[دعوت]] می‌کرد و می‌گفت، اگر بر [[رفتار]] خود [[اصرار]] داشته باشند و [[توبه]] نکنند، [[عذاب]] الیم خواهند داشت. ولی [[تهدید]] [[حضرت لوط]] مؤثر نبود و [[اندرز]] وی بر اصرارشان افزود و با [[دلیل]] [[انکار]]، [[عذاب]] [[خدا]] را به شتاب خواستند و گفتند: اگر راست می‌گویی [[عذاب]] [[خدا]] را بر ما نازل کن. و چون کارشان طولانی شد، [[حضرت لوط]] از [[خداوند]] [[یاری]] خواست و چون [[خدا]] [[اراده]] فرمود هلاکشان کند و [[پیامبر]] خویش را [[یاری]] دهد، [[جبرئیل]] و دو [[فرشته]] دیگر را فرستاد "<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.</ref>.
# [[ام هانی]] گوید: "از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[آیه]] {{متن قرآن|أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ الله إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.</ref>، پرسیدم. ایشان فرمودند: " این [[آیه]] درباره [[قوم لوط]] است که رهگذران را [[آزار]] و مسخره می‌کردند. [[حضرت لوط]] آنها را به [[پرستش]] [[خدا]] و خودداری از کارهای ناروا و دوری از راهزنی و [[فحشا]] و لواط [[دعوت]] می‌کرد و می‌گفت، اگر بر [[رفتار]] خود [[اصرار]] داشته باشند و [[توبه]] نکنند، [[عذاب]] الیم خواهند داشت. ولی [[تهدید]] [[حضرت لوط]] مؤثر نبود و [[اندرز]] وی بر اصرارشان افزود و با [[دلیل]] [[انکار]]، [[عذاب]] [[خدا]] را به شتاب خواستند و گفتند: اگر راست می‌گویی [[عذاب]] [[خدا]] را بر ما نازل کن. و چون کارشان طولانی شد، [[حضرت لوط]] از [[خداوند]] [[یاری]] خواست و چون [[خدا]] [[اراده]] فرمود هلاکشان کند و [[پیامبر]] خویش را [[یاری]] دهد، [[جبرئیل]] و دو [[فرشته]] دیگر را فرستاد "<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.</ref>.


[[ام هانی]] [[روایات]] دیگری نیز بیان نموده است، از جمله: کیفیت [[راه رفتن]] آن [[حضرت]]<ref>امتاع الأسماع، مقریزی، ج۸، ص۷۳.</ref>، چگونگی [[قرآن]] خواندن آن [[حضرت]] و دیگر اوصاف آن [[حضرت]]<ref>امتناع الاسماع، مقریزی، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۵.</ref> و احادیثی درباره [[فضیلت]] [[ماه رمضان]]<ref>مجمع الزوائد، هیثمی، ج۳، ص۱۴۱.</ref>، [[شفاعت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[امت]] خویش<ref>سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۱، ص۲۵۴.</ref> و خوابیدن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به جای [[پیامبر]]{{صل}} در [[شب هجرت]]<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۳.</ref><ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۶۵.</ref>.
[[ام هانی]] [[روایات]] دیگری نیز بیان نموده است، از جمله: کیفیت [[راه رفتن]] آن [[حضرت]]<ref>امتاع الأسماع، مقریزی، ج۸، ص۷۳.</ref>، چگونگی [[قرآن]] خواندن آن [[حضرت]] و دیگر اوصاف آن [[حضرت]]<ref>امتناع الاسماع، مقریزی، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۵.</ref> و احادیثی درباره [[فضیلت]] [[ماه رمضان]]<ref>مجمع الزوائد، هیثمی، ج۳، ص۱۴۱.</ref>، [[شفاعت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[امت]] خویش<ref>سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۱، ص۲۵۴.</ref> و خوابیدن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به جای [[پیامبر]]{{صل}} در [[شب هجرت]]<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۳.</ref><ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۶۵.</ref>.
خط ۷۰: خط ۷۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ام‌هانی دختر ابوطالب ]]
[[رده:ام‌هانی دختر ابوطالب]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش